درس‌گفتارهای انسان‌شناسی فلسفی به روش تحلیلی از مصطفی ملکیان

درس‌گفتارهای انسان‌شناسی فلسفی به روش تحليلی از مصطفی ملکیان سال 1389

در بحث حاضر روش ما انسان شناسی پیشینی که به آن فلسفی هم گفته می شود است و با انسان شناسی تجربی که در روان شناسی، علوم سیاسی، اقتصاد، جامعه شناسی و … مورد بحث است، کاری نداریم.

مقدمات سخن:

*مقدمه ی اول: آن چه از انسان شناسی می تواند مراد باشد

وقتی انسان شناسی می گوییم، می توانیم سه چیز را مراد کرده باشیم.

معنای اول: شناخت لفظ انسان

شناخت لفظ انسان که در نتیجه ی تحقیق در زبان های مختلف متفاوت است.

معنای دوم:شناخت مفهوم انسان

۲ – شناخت مفهوم انسان، یعنی با شنیدن یا دیدن لفظ انسان چه معنایی از آن به ذهن می آید.

در این جا دو کار می شود:

 ۱ – از مؤلفه ها یا ذاتیّات انسان بحث می شود. یعنی مجموعه مؤلفه هایی که برای ساختن مفهوم انسان در ذهن آدمی لازم و کافی اند.

 ۲ – بیان اقسام تقسیمات مفهوم مورد نظر مثل انواع ، اصناف، و ….

در بحث حاضر مثل تقسیم انسان به سفید پوست و سیاه پوست یا بالغ و نابالغ و یا مذکر و مؤنث.

معنای سوم:شناخت مصداق انسان

۳ – شناخت مصداق عینی خارجی انسان.

 که شامل این موارد است:

 ۱– در شناخت مفهومی با کلّی و جزئیات سروکار داشتیم و در این جا با اجزاء وکلّ سر و کار داریم.

 ۲ – شرایط لازم وکافی تحقّق انسان.

 ۳ – موانع تحقّق انسان.

 ۴ – تحوّلات و تطوّرات انسان.

 ۵ – ارتباط انسان با غیر انسان، مثل خدا، جمادات، نباتات و …

مثالی برای سه نوع شناخت بیان شده در مفاهیم

البته این سه نوع شناخت در مورد هر مفهومی، صادق است که ما در این جا درباره ی درخت بیان می کنیم.

مثلاً وقتی می گوییم درخت شیئی است دارای رشد و تغذیه و تولید مثل و بیش از یک سال عمر می کند؛ این فقط لفظ درخت را بیان می کند و ممکن است با زبان های دیگر متفاوت یا یکسان باشد. اما وقتی گفته می شود که درخت دارای انواع یک پایه و دو پایه یا میوه ده و نامیوه ده است، در این جا با مفهوم درخت سروکار داریم. از سویی وقتی می گوییم درخت شامل ریشه، ساقه، برگ و … است، این جا سخن از درخت خارجی است. زیرا در مفهوم درخت، برگ و ریشه و … مندرج نمی شود.

نکاتی درباره ی شناخت مفهومی:

نکته ی اول:تعدد شناخت های مفهومی از یک مصداق واحد

ممکن است شناخت مفهومی از یک مصداق واحد متفاوت باشد، مثلاً مفهوم انسان نزد زیست شناسان با روان شناسان و فلاسفه متفاوت است. و حتی بین خود زیست شناسان ممکن است در مورد مفهوم انسان اختلاف باشد.

نکته ی دوم:تفاوت Concept و conception

Concept مفهوم است ولی conception تصور کلی یا جزئی است. و هر concept ای conception هست، ولی عکسش درست نیست. و این ها هر دو تصور اند نه آن که همواره همراه هر  conception ای تصدیقی هم باشد. و  concept فقط تصور کلّی است. مثلاً شهر چون کلّی است هم  conceptو هم conception است. ولی تهران چون جزئی است فقط conception است، نه concept .

 

*مقدمه ی دوم:وجوه سه گانه ی سخن از حقایق

در بحث از هر حقیقتی، سه گونه می توان بحث کرد:

۱ –  semantic ، معنی شناختی

۲ – Ontological، هستی شناختی

۳ – Epistemological ، معرفت شناختی

مراد از بررسی معنا شناختی انسان

در مورد انسان بحث سمنتیکال یعنی این که از انسان در مکتوبات و ملفوظات چه چیزی مراد و مفهوم می شود. مراد در مورد گوینده و نویسنده و مفهوم در مورد خواننده و شنونده مطرح می شود. تفاهم زمانی رخ می دهد که مفهوم خواننده و شنونده با مراد گوینده و نویسنده یکی باشد.

مراد از بررسی هستی شناسانه ی انسان

بررسی هستی شناسانه در مورد انسان، یعنی بحث از:

به وجود آمدن انسان،

در وجود ماندن انسان،

از وجود معدوم شدن انسان.

شرایط هر یک از این سه.

موانع هر یک از این سه.

ارتباطات انسان موجود با سایر موجودات

خاصّه های انسان موجود.

مراد از بررسی معرفت شناسانه ی انسان

بررسی معرفت شناسانه در مورد انسان، وقتی است که بر سر تمامی گزاره های هستی شناسانه، یک به چه دلیل می گویی؟ یا از کجا می گویی؟ وارد کنیم.

مثلاً این که انسان بعد از مرگش باقی می ماند یک گزاره ی هستی شناسانه است و پرسش از دلیل این گزاره، بررسی معرفت شناسانه است.

به بیان دیگر وقتی سخن از دلیل و توجیه می شود بحث معرفت شناسانه است.

 

بیان قدماء درباره ی وجوه سه گانه ی بحث از حقایق

قدما به صورت مجمل به این سه نوع شناخت اشاره کرده اند.

مثلا حاجی سبزواری می گوید

اس المطالب ثلاثه علم

 مطلب ما، مطلب هل، مطلب لم،

مطلب ما یعنی چیست آن، همان مباحث معناشناسی می شود، که این را قدما دو قسم می کردند یکی مای شارحه که در آن صرفاً بحث لفظی بود و یکی هم مای حقیقیّه که در آن بحث مفهومی بود.

مطلب هل هم دو قسم می کردند هل بسیط و هل مرکّب، که در هل بسیط از هستی چیزی و در هل مرکب از صفات آن بحث می شد.

 مطلب لم را هم دو قسم می کردند لم ثبوتی و لم اثباتی، که ثبوتی بحث هستی شناسانه و اثباتی بحث معرفت شناسانه بود.

دو معنای هستی شناسانه و معرفت شناسانه و تفاوت های آن ها

در این جا تذکر یک نکته ضروری و لازم است. انسان دارای ساحاتی است که یکی از آن ها ساحت معرفت است، که در این ساحت با قطع، علم، پیش داوری، جزم، جمود، تعصب و … سر و کار داریم. اگر ساحت معرفت را به عنوان یک دایره در نظر بگیریم و دو فلش یکی به سمت راست و یکی به سمت چپ بکشیم وسمت راست را عالم واقع و سمت چپ را عالم ذهن در نظر بگیریم؛ در سمت راست فقط بحث صدق و کذب و مطابقت می شود و در سمت چپ بحث شک و یقین و قطع و … می شود. در سمت راست بحث منطق است و سمت چپ دو شق می شود. یکی عوامل معرفتی پدید آمدن معرفت که استدلال است و یکی هم عوامل غیر معرفتی پدید آمدن معرفت مثل القاءها، تبعیّت ها و … به عوامل معرفتی، اپیستمولوژیک و به عوامل غیر معرفتی انتولوژیک گفته می شود و نکته آن است که باید دقت داشت این تعبیر از معرفت شناختی و هستی شناختی با تعبیر قبل خلط نشود.

*مقدمه ی سوم:روش های بحث در انسان شناسی

روش های بحث در انسان شناسی در بادی نظر ۵ قسم است:

۱ – فلسفی.

 ۲ – تجربی.

 ۳ – تاریخی.

 ۴ – عرفانی.

 ۵ – دینی و مذهبی

ولی این پنج قسم در نهایت به دو قسم ارجاع می شوند. پسین و پیشین. از اقسام قبل، فلسفی که معلوم است جزء پیشین است و تجربی هم که معلوم است جزء پسین است. از این میان تاریخی هم بالمآل تجربی است، چون سلسله ی نقلی است که به تجربه ی فردی منتهی می شود. عرفانی هم مسلّم از مقوله ی تجربه است.

 دینی و مذهبی هم یعنی ادعاهایی که در متون دینی و مذهبی آمده است. و آن ادعاها بالمآل یکی از چهار مورد پیش گفته است و آن چهار مورد هم بیان شد که یکی از دو تای پسین و پیشین است.

روش ما در بحث حاضر

در بحث حاضر روش ما انسان شناسی پیشینی که به آن فلسفی هم گفته می شود است و با انسان شناسی تجربی که در روان شناسی، علوم سیاسی، اقتصاد، جامعه شناسی و … مورد بحث است، کاری نداریم.

*مقدمه ی چهارم:حوزه های مرتبط با انسان در روش فلسفی

در خود روش فلسفی هم در سه حوزه ی مرتبط با انسان، یعنی واقعیّت ها، ارزش ها و تکالیف می توان بحث کرد. ولی معمولاً فقط از واقعیّت ها بحث می شود. و با حساب موسّع، باید فلسفه ی اخلاق و فلسفه ی حقوق هم داخل در بحث شود که البته منعی نیست. ولی ما هم در این جا فقط از واقعیّت ها بحث می کنیم.

 

 

*مقدمه ی پنجم:جهات بحث از واقعیات

در حوزه ی واقعیّت ها هم در سه جهت می توان بحث کرد.

 ۱- خاستگاه،

 ۲- سرشت،

۳- سرنوشت.

در خاستگاه نگاه ما به گذشته، در سرشت به حال و در سرنوشت به آینده است.

 در این جا باز بحث ما از سرشت و حال است. اگر چه گذشته و آینده ی نزدیک هم مورد بحث ماست. ولی به نظر بحث از گذشته ی دور چه در تقریر دینی و الهیّاتی آن و چه داروینی و …. و آینده ی دور مثل بحث برزخ و اعراف و … فوق طور معرفت آدمی است و جزء رازهای هستی است. و البته ما حق داریم بحث خودمان را محدود کنیم.

*مقدمه ی ششم:

خود روش فلسفی هم انواعی دارد مثل تحلیلی، هرمنیوتیکی، پدیدار شناختی، ساختار گرایانه، ساخت شکنانه، و با تسامح اگزیستانسیالیستی و غیره.

روشِ بحث ما در این جا روش تحلیلی آنگلوساکسون یا آنگلو آمریکن است در مقابلِ قاره ای.

*مقدمه ی هفتم:ذات گرایی

بیان ارسطو درباره ی ذات گرایی

بحث ذات، از زمان ارسطو تا به حال مطرح است. ارسطو اول کسی است که ادعا کرد همه ی اشیایی که نام واحدی دارند، لااقل در یک یا دو یا سه یا n تا ویژگی مشترک اند و به واسطه ی همان ویژگی یا ویژگی های مشترک است که بر روی آن ها نام واحدی می گذاریم. و به این ادعا، ادعای دومی را هم اضافه کرد و آن این که همه ی چیزهایی که ویژگی هایی مشترک دارند، در هر تغیّر و تبدّل و تطوّر، آن یک یا دو یا n ویژگی مشترکشان فیکس و ثابت می ماند. لذا حاصل سخن ارسطو این است که همه ی موجوداتی که نام واحد دارند، همه ی این ها دارای یک یا دو یا سه یا n تا ویژگی اند که هم مشترک اند میان افراد هم نام و هم ثابت اند در طیّ زمان. البته اشتراک غیر از ثبات است.

به این ادعا ذات گرایی گفته می شود، چون ارسطو به آن ویژگی های مشترک ذاتیّات شیء می گفت.

نقدهای لاک به ارسطو

این ادعا تا زمان جان لاک بود. و جان لاک بیان کرد که ارسطو خلط کرده میان ذات اسمی و ذات واقعی و آن چه اشتراک دارد ذات اسمی است نه ذات واقعی.

نقدهای ویتگنشتاین به ارسطو و لاک

 بعد از لاک، ویتگنشتاین یک قدم دیگر برداشت و گفت ذات اسمی هم میان افراد هم نام مشترک نیست. و گفت مثلاً میان همه ی بازی های جهان، نمی توان یک ویژگی مشترک نشان داد. و می گفت ننشینید و فکر کنید، بروید و ببینید.

لابشرط بودن بحث حاضر نسبت به پذیرش یا عدم پذیرش ذات

 ما در بحث حاضر اگر چه خودِ من نظر ویتگنشتاین را قبول دارم، ولی لا بشرط از این سه نظریه بحث می کنیم. چون اساساً با ارتباطات انسان در این بحث سروکار داریم نه ذات انسان و منظور ما از ربط و ارتباط هم معنای فلسفی آن است نه معنای اجتماعی.

توضیح ربطِ فلسفی:مقولات

 ارسطو بحثی را مطرح کرد که بعد از وی کسی با ادعای کلّی وی مخالفت نکرد ولی تقریباً همه با ادعای جزئی وی و مصادیق معیّن شده و تعداد آن ها توسط وی مخالفت کردند.

.


.

دانلود PDF متن درس‌گفتار انسان‌شناسی فلسفی به روش تحلیلی

از سرور اول | سرور دوم

.


.

صوت درس‌گفتار انسان‌شناسی فلسفی به روش تحلیلی

جلسه۱ از سرور اول | سرور دوم

جلسه۲ از سرور اول | سرور دوم

جلسه۳ از سرور اول | سرور دوم

 جلسه۴ از سرور اول | سرور دوم

.


.

درس‌گفتارهای انسان‌شناسی فلسفی به روش تحلیلی از مصطفی ملکیان سال ۱۳۸۹

.


.

4 نظر برای “درس‌گفتارهای انسان‌شناسی فلسفی به روش تحلیلی از مصطفی ملکیان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *