مجموعه جلسات «توسعه»

مجموعه جلسات «توسعه»

«توسعه در ایران، در پرتو تجربیات جهانی»

غایت یک جامعه سیاسی، رفاه مادی اعضای جامعه، آزادی و امنیت سیاسی، برابری افراد در برابر قانون، برخورداری از حقوق طبیعی و بهروزی اعضای جامعه است. طبعا تحقق چنین غایتی مستلزم حرکت به سوی «توسعه» است.

در مجموعه جلسات «توسعه»، از یک سو کوشش شده است تا تعاریف و دعاوی متفاوتی از توسعه و مراحل آن عرضه شود و از سوی دیگر، تجربیات گوناگون کشورهای در حال توسعه و توسعه یافته آسیایی و آمریکای جنوبی مورد مطالعه قرار گرفته‌اند.

به نظر می‌رسد که ایران امروز ما، بیش از هر زمان دیگر به چنین‌گفتگوهایی نیاز دارد‌.

ادامه مطلب “مجموعه جلسات «توسعه»”

درس‌گفتارهای «جامعه شناسی هنر و ادبیات» از مصطفی مهرآیین

درس‌گفتارهای «جامعه شناسی هنر و ادبیات» از مصطفی مهرآیین

جامعه شناسی هنر و ادبیات، شاخه‌ای از علم جامعه شناسی است که ساخت و کار کرد اجتماعی هنر و ادبیات و رابطه میان جامعه و هنر و قوانین حاکم بر آنها را بررسی می‌کند. مصطفی مهرآیین در درس‌گفتارهای «جامعه شناسی هنر و ادبیات» که در بهار ۱۴۰۲ شروع شده است به این شاخه از علم جامعه شناسی می‌پردازد. ادامه مطلب “درس‌گفتارهای «جامعه شناسی هنر و ادبیات» از مصطفی مهرآیین”

مقاله «مبنای روانکاوانه‌ی عشق» نوشته‌ی حمیدرضا یزدانی

مقاله «مبنای روانکاوانه‌ی عشق» نوشته‌ی حمیدرضا یزدانی

مبنای روانکاوانه‌ی عشق

حمیدرضا یزدانی

 

چکیده:

سخن گفتن از عشق کار چندان ساده ای نیست اما نوشتن از آن اگر محال نباشد کمینه بسیار دشوار است.  عشق ملموس ترین واژه ایست که انسان شنیده و با آن زیسته است اما حقیقتا عشق چیست؟  در کدامین نقطه انسان عاشق می شود؟ کدامین عامل سبب می شود انسان در وجودش گرمای عشق را احساس کند؟ و مهمتر از آن کدام خط باریک، بین عاشق بودن و دوست داشتن مرزبندی ایجاد می کند؟

در این مقاله بر مبنای آرای فروید و آناکاویِ او از مفاهیمِ “ماتم و ماخولیا” و همچنین تفسیری که ژیژک از آرای فروید و این مفاهیم بدست می دهد، در پی آنیم که درباره چراییِ عشق و نقطه آغاز آن تدقیق دقیق نماییم. در حقیقت در پی یافتن پاسخی برای این سوال هستیم که  چگونه یک فرد نیمه گمشده انسان می‌شود و مهمتر اینکه چگونه می توان این امر را تشخیص داد.  پس از این مهم و با نظر به اینکه ربط وثیقِ عشق با حیات دینی انسان انکارناپذیر بوده و می‌توان رابطه‌ی انسان با خدای خویش را بارزترین و زیباترین جلوه گاه عشق دانست که انسان را از فرش به عرش می برد و بال پرواز او را فراهم میکند، عاملی که سبب ایجاد شکاف بین عشق الهی و عشق زمینی می شود را مورد واکاوی قرار می‌دهیم. از این رهگذر پرتویی بر منشا اختلاف عشق زمینی و الهی انداخته و معناداری زندگی انسانی را بررسی می نماییم. ادامه مطلب “مقاله «مبنای روانکاوانه‌ی عشق» نوشته‌ی حمیدرضا یزدانی”

درس‌گفتارهای عدالت اجتماعی و منتقدان آن از مصطفی زالی

درس‌گفتارهای عدالت اجتماعی و منتقدان آن از مصطفی زالی

موضوع این درس بازخوانی سه دسته از مهم‌ترین انتقادهای وارد شده به اثرگذارترین و بحث برانگیزترین مسأله‌ی فلسفه‌ی سیاسی معاصر است: نظریه‌ی عدالت رالز (عدالت به مثابه‌ی انصاف). رالز در مجموعه‌ی آثار خود می‌کوشد تا بر مبنایی کانتی (پذیرش آزادی و برابری به عنوان ارزش های پایه)، بر اصول عدالت ناظر به نهادهای اصلی اجتماعی و سیاسی استدلال نماید. در این درس، پس از مروری اجمالی بر چهارچوب نظریه‌ی عدالت رالز، بازخوانی سه انتقاد کلاسیک وارد بر نظریه‌ی عدالت بر مبنای متون منتقدان او پیگیری می‌شود: انتقادات برآمده از سه جریان جامعه‌گرایی (مایکل سندل)، لیبرتاریانیسم (رابرت نوزیک) و لیبرالیسم چپ (جرالد کوهن).
مایکل سندل در کتاب کلاسیک خود با عنوان «لیبرالیسم و محدویت‌های عدالت»، از نقطه نظر جامعه‌گرایانه چهارچوب لیبرال رالز را برای استننتاج اصول عدالت ناکافی می‌داند. جامعه‌گرایان مدرن، ملهم از ارسطو و هگل، پاره‌ای مفروضات نظریه‌ی عدالت رالز را به چالش می‌کشند. مفروضاتی که بر اساس آن‌ها، وظیفه‌ی اصلی دولت تضمین و توزیع منصفانه‌ی آزادی‌ها و منابع اقتصادی مورد نیاز افراد برای گزینش آزاد شیوه‌ی زندگی است. رابرت نوزیک در کتاب «دولت، بی‌دولتی و آرمانشهر» از زاویه‌ای دیگر به مسأله پرداخته و هرگونه مداخله‌ی دولت را برای کاهش نابرابری اقتصادی مستلزم دخالت در آزادی انسان‌ها و نامشروع تلقی می‌کند. نوزیک بر خلاف رالز مدعی است که وضع هرگونه مداخله بر مایملک افراد به منظور تحقق امری موسوم به خیر اجتماعی -حتی در دریافت‌هایی که خیر اجتماعی را به منابع اقتصادی منحصر می‌کنند- در نهایت نمی‌تواند ارزش انسان را به عنوان غایت فی‌نفسه به رسمیت شناخته و در تعارض با ارزش‌های کانتی قرار می‌گیرد. جرالد کوهن در کتاب خود با عنوان «نجات عدالت و برابری» مسأله را از زاویه‌ای دیگر مورد بحث قرار می‌دهد. او در بخش اول کتاب خود به نقد درونی عدالت به مثابه‌ی انصاف می‌پردازد و استدلال می‌کند که تبیین رالز از عدالت توزیعی از دو انگیزه‌ی رقیب تأثیر پذیرفته است: کارایی و برابری، و رالز در آشتی دادن این دو شکست خورده است. بخش دوم کتاب کوهن به رد این ادعای رالز اختصاص دارد که هر دریافتی از عدالت باید بر مبنای شرایط واقعی زندگی اجتماعی توجیه شود. در نگاه کوهن، کوشش برای اثبات پایداری جامعه‌ی به سامان (جامعه‌ای که اصول عدالت بر آن حاکم است) با سرشت ایده‌آل‌گرایانه‌ی فلسفه‌ی سیاسی در تعارض است (مشابه این انتقاد از جانب هابرماس نیز مطرح می‌شود که خارج از موضوع بحث ترم جاری است). ادامه مطلب “درس‌گفتارهای عدالت اجتماعی و منتقدان آن از مصطفی زالی”

علیرضا علوی تبار، روشنفکری و دین شناسی در تاریخ معاصر

علیرضا علوی تبار، روشنفکری و دین شناسی در تاریخ معاصر

علیرضا علوی تبار در بخشی از یک مقاله که در شماره ۳۴ مجله کیان منتشر شده است، نوشت: از دیدگاه و موضع اجتماعی – سیاسی، روشنفکران مذهبی در عین حفظ استقلال و هویت خاص خویش کاملاً تحت تأثیر سرمشق غالب در هر دوره بوده اند. در واقع در هر دوره از زمان مواضع روشنفکران ایرانی از سر مشقی تأثیر می پذیرفته است و همین سرمشق، شباهت میان کارکرد اجتماعی روشنفکران مذهبی و غیرمذهبی را نشان می داده است. ادامه مطلب “علیرضا علوی تبار، روشنفکری و دین شناسی در تاریخ معاصر”

رضا داوری اردکانی: شکست خورده‌ام و این شکست را می‌پذیرم

رضا داوری اردکانی: شکست خورده‌ام و این شکست را می‌پذیرم

شکست خورده‌ام و این شکست را می‌پذیرم

مقاله اختصاصی رضا داوری اردکانی برای فصلنامه سیاست‌نامه به مناسبت نود سالگی در شماره ۲۷ | تابستان ۱۴۰۲

اکنون شصت سال است که با فلسفه زندگی کرده‌ام و زندگی می‌کنم و به آن وفادار بوده‌ام و هرگز قلم را از طاعت اصول فکر خود بیرون نبرده‌ام. نمی‌گویم در این راه اشتباه نکرده‌ام و هر چه گفته و نوشته‌ام، درست بوده است. هیچ کس از خطا مصون نیست، من هم خطاها کرده‌ام؛ اما همواره آنچه به نظرم رسیده، گفته و نوشته‌ام و در هنگام نوشتن، ملاحظه پسندیدن و نپسندیدن اشخاص و گروه‌ها را نکرده‌ام. شاید در ویرایش پروسواس خود بعضی نظرها را تعدیل کرده باشم، اما تغییر نداده‌ام؛ ولی گروهی که تعدادشان هم کم نیست، می‌گویند که قلم من در خدمت حکومت بوده است. البته اینها نوشته‌های مرا نخوانده‌اند؛ اما اگر هم بخوانند، از حرف خود برنمی‌گردند؛ زیرا اتهام در خدمت حکومت بودن مرا به عنوان یک اصل پذیرفته‌اند و حتی وقتی چیزی خلاف پندار خود در گفته‌ها و نوشته‌های من می‌بینند و می‌شنوند، می‌گویند: «چرا بیست سال پیش اینها را نمی‌گفتی؟» و عجیب اینکه وقتی نشان می‌دهم که بیست سال پیش نیز همین را گفته و می‌گفته‌ام، سکوت می‌کنند؛ اما از اصلی که پذیرفته‌اند، منصرف نمی‌شوند. آنها بی‌اینکه اهل نظر باشند، شنیده یا شاید حس کرده باشند که در نظر من آرا و اقوال آنان در زمره مشهورات زمان است و در میزان فکر و نظر وزن و قدری ندارد؛ پس به جای بحث و نظر، به ناسزاگویی رو کرده‌اند. ناسزاگویی و بهتان آنها برای من چندان غیرمنتظره نبوده و هرگز این بدزبانی‌ها مرا آزرده نکرده است.

ادامه مطلب “رضا داوری اردکانی: شکست خورده‌ام و این شکست را می‌پذیرم”

دلالت معجزه بر نبوت؛ مناظره مکتوب حجت‌الله نیکویی و حسین سوزنچی

دلالت معجزه بر نبوت؛ مناظره حجت‌الله نیکویی و حسین سوزنچی

آنچه در پی می‌آید متن گفتگویی پر چالش میان حجت‌ الله نیکویی و حسین سوزنچی درباره یکی از مباحث دشوار در کلام اسلامی، یعنی معجزه و دلالت آن بر صدق دعوی نبوت است.

پیداست که این موضوع به طور طبیعی در سه مرحله انجام می‌شود:

مرحله ی اول تعریف معجزه، مرحله دوم تشخیص یا تصدیق معجزه، و بالاخره مرحله سوم نحوه دلالت معجزه است.
مدعای حجت‌ الله نیکویی در این گفتگو این است که اولا متکلمان اسلامی معجزه را به گونه‌ای تعریف می‌کنند که تشخیص یا تصدیق آن امکان‌پذیر نیست و همین چالشی بزرگ را بر سر راه اثبات نبوت از طريق معجزه قرار می‌دهد. ثانیا و مهمتر از آن این است که اصولا انجام معجزه توسط مدعی نبوت به هیچ وجه مدعای او را اثبات یا تایید نمی‌کند.
حسین سوزنچی در هر دو مورد نظرشان متفاوت است و به تبع اکثر متکلمان اسلامی هم معجزه‌ را قابل تشخیص و تصدیق می‌دانند و هم معتقدند که معجزه دلالت بر نبوت می‌کند. ادامه مطلب “دلالت معجزه بر نبوت؛ مناظره مکتوب حجت‌الله نیکویی و حسین سوزنچی”

مقاله موسی اکرمی با عنوان «پرسشِ همچنان مبرمِ «چه باید کرد؟»»

مقاله موسی اکرمی با عنوان «پرسشِ همچنان مبرمِ «چه باید کرد؟»»

اشاره: پیش از این من دو بار در پیوند با بحران‌های موجود در میهنمان ایران متنی را با عنوان «چه باید کرد؟ » در گذرگاه تلگرامی خود منتشر کرده‌ام: در ۱۱ امرداد ۱۳۹۷/ دوم اوت ۲۰۱۸ و ۲۴ دی ماه ۱۳۹۸ / ۱۴ ژانویۀ ۲۰۲۰. هم اینک می‌توان آن متن را با اندکی جست‌وجو در اینترنت یافت.

اینک نیز، در پیوند با وضعیت بحرانی کنونی میهنمان، ضروری به نظر می‌رسد که آن متن، با تغییراتی به منظور روشنگری بیشتر، برای سومین بار منتشر شود. ادامه مطلب “مقاله موسی اکرمی با عنوان «پرسشِ همچنان مبرمِ «چه باید کرد؟»»”

سخنرانی محمدامیر قدوسی با عنوان «درباره‌ی مفهوم حق بر ناحق بودن»

سخنرانی محمدامیر قدوسی با عنوان «درباره‌ی مفهوم حق بر ناحق بودن»

رواداری را به گونه‌های متفاوتی می‌توان توجیه نمود. یعنی از راه‌های متفاوتی می‌توان به سود لزوم و بایستگی رواداری دلیل اقامه کرد.

قدوسی در نشست «درباره‌ی مفهوم حق بر ناحق بودن» بیان می‌کند که نقض بی‌طرفی و نیز نارواداری بر خلاف مصلحت نظام سیاسی و شهروندان حامی آن است. ایشان همچنین نارواداری را موجب گسترش نفاق و ریا در جامعه قلمداد می‌کند.

افزون بر اینها از نظر قدوسی نارواداری یک رفتار ناصواب اخلاقی و فروگذاشتن مقتضای اصل عدالت در اخلاق اجتماعی است. همچنین از منظر معرفت شناختی، نارواداری، متعلق به عصر رئالیسم خام و محصول دوران غفلت از خطاپذیری گسترده دستگاه ادراکی آدمی است.

در این جلسه که با نام هم‌اندیشی درباره حق بر ناحق بودن در خانه اندیشه ورزان برگزار شده است، ابتدا قدوسی در ۳۰ دقیقه رواداری و دلایل توجیهی به سود آن را اجمالا بیان می‌کند و سپس به پرسش‌های حاضران پاسخ می‌دهد. ادامه مطلب “سخنرانی محمدامیر قدوسی با عنوان «درباره‌ی مفهوم حق بر ناحق بودن»”

نوشتار موسی غنی‌نژاد با عنوان «تفکر مهندسی در اقتصاد و آفت‌های آن»

نوشتار موسی غنی‌نژاد با عنوان «تفکر مهندسی در اقتصاد و آفت‌های آن»

مهندسی در علوم طبیعی یکی از مهم‌ترین عوامل افزایش رفاه انسان‌ها در طول قرن‌های متمادی به ویژه در دو سده اخیر پس از انقلاب صنعتی بوده است. این واقعیت انکار‌ناپذیر طبیعتا ارج و قرب مهندسی را در افکار عمومی به شدت و به حق بالا برده است؛ اما در عین حال به این اندیشه نادرست یا توهم دامن زده که در هر زمینه‌ای می‌توان مشکلات پیش رو را با روش‌های مهندسی از میان برداشت. به بیان دیگر، گویی پاسخ معمای تمام حوزه‌ها در تفکر مهندسی است.

مهندسان بهتر از هر کسی نسبت به محدودیت‌های قدرت خود آگاهند و می‌دانند که با مهندسی «هر کاری» را نمی‌توان انجام داد و اتفاقا با شناخت دقیق این محدودیت‌ها است که آنها می‌توانند در رسیدن به اهداف خود موفق شوند. بنابراین توهمی که به آن اشاره شد ناشی از فکر مهندسان نیست، بلکه ریشه در نوعی تفکر مهندسی دارد که بیشتر مورد‌پسند عوام نا‌آشنا به مباحث علمی است و البته به دلایلی مورد علاقه شدید سیاستمداران و صاحبان قدرت سیاسی نیز هست. این علاقه البته معصومانه و ساده‌لوحانه نیست، بلکه دلایل قوی دارد که ناظر بر حفظ و افزایش قدرت است. اینجا مجال پرداختن به همه جنبه‌های اجتماعی این مساله نیست و فقط به آفت‌های مربوط به تفکر مهندسی در برخی حوزه‌های اقتصادی اشاره خواهد شد.

مهندسی بنا به ماهیت موضوع اساسا و عمدتا در حیطه دنیای فیزیکی و علوم طبیعی کاربرد دارد و در زمینه روابط اجتماعی و اقتصادی که ما با کُنش‌های ارادی افراد و نظم‌های ناشی آنها سر و کار داریم به راحتی قابل تعمیم نیست. کُنش انسان‌ها ریشه در عقاید و سلایق متفاوت آنها دارد و درست است که این عقاید و سلایق در معرض تغییر هستند؛ اما عوامل موثر روی این تغییرات به شیوه علوم طبیعی قابل شناسایی دقیق و مهندسی نیستند. دلیل این امر روشن است؛ اتم‌ها در علوم اجتماعی افراد انسانی هستند که برخلاف اتم‌ها و مولکول‌ها در فیزیک، دارای اراده و آزادی عمل هستند و ممکن است در شرایط مشابه رفتارهای متفاوت از هم انجام دهند. این است که ما در علوم اجتماعی با نظم‌ها و قاعده مندی‌های نوعا متفاوتی روبه‌رو‌ هستیم که مهندسی در آنها را به غایت دشوار و حتی شاید بهتر است بگوییم عملا ناممکن می‌سازد. اما همچنان‌که پیش از این اشاره شد سیاستمداران و صاحبان قدرت علاقه فراوانی دارند که روابط اجتماعی و اقتصادی را به نحو «مطلوبی» مهندسی کنند و این ممکن است آسیب‌های فراوانی به همراه بیاورد. سیاستمداران دوست دارند با مهندسی تجارت خارجی و کنترل واردات از تولیدات داخلی حمایت کنند و اشتغال و رشد اقتصادی را در کشور افزایش دهند. آنها مایلند با قیمت‌گذاری کالاها و خدمات، عدالت اجتماعی را مهندسی کنند. حفظ یا افزایش قدرت پول ملی با تعیین نرخ ارز و مهندسی آن یکی از وسوسه‌های دائمی سیاست‌گذاران اقتصادی است. همین طور است مهندسی نرخ بهره و تطبیق دادن آن با نرخ تورم که در این روزها در کشور ما به شدت دنبال می‌شود. تجربه تاریخی نشان می‌دهد که همه این‌گونه «مهندسی ها» نه تنها در کشور ما بلکه در همه جای دنیا شکست خورده اما به دلیل محبوبیت آن میان عامه مردم و علاقه سیاستمداران به دستاویز کردن آن هیچ‌گاه کنار نهاده نشده است. به سخن دیگر توهم مهندسی اقتصادی همچنان ادامه دارد و متأسفانه برخی اقتصاد‌دانان نیز در دامن زدن به این توهم، خواسته یا نا‌خواسته، نقش دارند. این گروه با عمده کردن موضوع شکست بازار و طرح تدابیر مهندسی برای برطرف کردن آن، این شبهه را القا می‌کنند که گویا موضوع علم اقتصاد نه شناخت قوانین حاکم بر نظام بازار که شناخت مسائل موسوم به شکست بازار و شیوه‌های مهندسی رفع این شکست است. نتیجه این تفکر در کشور ما تا‌کنون بسیار اسفناک بوده است. نهاد‌های سرکوبگر اقتصادی در جامعه ما از سازمان حمایت گرفته تا تعزیرات، شورای رقابت و ستاد مبارزه با قاچاق جملگی محصول این تفکر معیوب اقتصادی هستند. ابداع بانکداری بدون بهره ریشه در این تفکر مهندسی داشت که گویا با نادیده گرفتن قوانین اقتصادی می‌توان نظام بانکداری مطلوب را طراحی کرد و به اجرا گذاشت. اقدام به انجام کار ناممکن البته امکان‌پذیر است؛ اما طبیعتا نتیجه مورد انتظار را به بار نمی‌آورد و ممکن است بسیار پر‌هزینه باشد. یک بار برای همیشه باید پذیرفت که سیاست‌های اقتصادی با در نظر گرفتن قوانین اقتصادی و در چارچوب محدودیت‌های آنها به نتیجه مطلوب و مورد انتظار می‌انجامد. سازوکارهای نظام اقتصادی را نمی‌توان به سیاق علوم طبیعی مهندسی کرد.

منبع: روزنامه دنیای اقتصاد – شماره 3854