مصطفی ملکیان: فلسفه برای زندگی؛ ضرورتِ عقلانی و اخلاقیِ «اصلاح اجتماعی»

مصطفی ملکیان: فلسفه برای زندگی؛ ضرورتِ عقلانی و اخلاقیِ «اصلاح اجتماعی»

فلسفه برای زندگی[1]

مصطفی ملکیان

تنظیم: سید حسن صالحی[2]

اشاره: مصطفی ملکیان در این سخنرانی، مثالِ زندگی آدمی را مثالِ «سفری ناگزیر» در راهی می‌داند که چاره‌ای جز گذشتن از آن نیست؛ راهی سنگلاخ و پُرخطر و ناهموار. از نگاه ملکیان، آدمی به اقتضای عقلانیت باید در این سفر دست به دو کار بزند: هم تا جایی که می‌تواند، در تعمیر و مرمتِ جاده بکوشد و هم خودروِ خود را به ضربه‌گیرهایی قوی مجهز کند که کمترین فشار را از جاده متحمل شود. زندگیِ آدمی هم همین‌گونه است؛ انسانِ عقلانی، به اقتضای عقلانیت، دو وظیفۀ «اصلاح اجتماعی» و «اصلاح فردی» را بر عهده دارد و نمی‌‌تواند هیچ کدام از این دو را نادیده بگیرد. پرداختن به یکی از این وظایف، هرگز ما را از پرداختن به وظیفۀ دیگر بی‌نیاز نمی‌کند. از این رو، روشنفکران و مصلحان، هر کدام بنا به وُسع و توان‌شان، باید در ادای این دو وظیفه بکوشند. ملکیان در ادامه می‌کوشد ضمن برشمردن منابع پنج‌گانۀ اخذ آموزه‌های زندگی و تفکیک میان درد و رنج‌ها، برخی از ظرفیت‌های این منابع برای زیستِ این‌جهانی را بکاود و در کنار راه‌حل‌های الهیاتی، شماری از چاره‌جویی‌های فلسفی و تجربیِ سودمند در معنی‌دار کردن و کاستن از درد و رنج‌های گریزناپذیرِ زندگی را به دست دهد. ادامه مطلب “مصطفی ملکیان: فلسفه برای زندگی؛ ضرورتِ عقلانی و اخلاقیِ «اصلاح اجتماعی»”

در مورد حجاب، احمد قابل

در مورد حجاب، احمد قابل

برای مطالعه ی راحت تر این مقاله ، لازم است مخاطبانی که آشنا به متون عربی نیستند و آنانی که پیگیری مدارک و اسناد مورد نظر را طالب نیستند ، از خواندن  بخش های رنگی این نوشتار ، منصرف شوند و تنها متن نگاشته شده با قلم سیاه را مطالعه کنند. ادامه مطلب “در مورد حجاب، احمد قابل”

مصاحبه انصاف‌نیوز با حسن محدثی؛ مردم را در یک وضعیت غیر انسانی قرار دادید

مصاحبه انصاف‌نیوز با حسن محدثی؛ مردم را در یک وضعیت غیر انسانی قرار دادید

مردمِ قهرمان‌طلبِ فاقدِ مسئولیت در برابر حکومتِ غیرپاسخگویِ فربه!

مصاحبه انصاف‌نیوز با حسن محدثی، شهریور ۱۴۰۱

مشاهده فیلم کامل این مصاحبه در یوتیوب | آپارات

انصاف نیوز: حسن محدثی، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه، با بیان اینکه «مردم ما عمدتا قهرمان‌طلبِ فاقد مسئولیت هستند»، گفت: این یک عیب بزرگ و جدی است و تا این را حل نکنیم، یک حکومت غیرپاسخگو و فربه و یک جامعه مدنی ضعیف و نحیف خواهیم داشت. این یک معضل جدی تاریخی است که باید یک روزی بالاخره آن را حل کنیم.

ادامه مطلب “مصاحبه انصاف‌نیوز با حسن محدثی؛ مردم را در یک وضعیت غیر انسانی قرار دادید”

مقاله اعظم پویا با عنوان «غیب­‌زدایی از جهان یا صورت زدایی از خدا»

مقاله اعظم پویا با عنوان «غیب­‌زدایی از جهان یا صورت زدایی از خدا»

غیب­‌زدایی از جهان یا صورت زدایی از خدا

نقدِ نقدِ فنایی بر دین‌­شناسی عبدالکریم سروش

اعظم پویا (دانشیار دانشگاه تهران، علوم قرآن و حدیث)

ابوالقاسم فنایی در مقاله ای با عنوان «الهیات طبیعی شده، متافیزیک سبک و فیزیک سنگین: بررسی و نقد دین شناسی عبدالکریم سروش»[1] (از این پس الهیات طبیعی شده) به نقد الهیات سروش می­پردازد که بنا به توضیح وی شامل آراء سروش در باب دین ، دین شناسی و دینداری است (الهیات طبیعی شده، 7). او این الهیات را «الهیات طبیعی شده» می نامد. به نظر او مناسب ترین و دقیق ترین عنوان برای توصیف پروژه سروش « طبیعی کردن الهیات» است.(همان، 8) اما وصف « طبیعی شده» در «الهیات طبیعی شده» به چه معناست؟ او این وصف را معادل « مادی» و « فیزیکال» به کار برده است.( همان، 17) یعنی سروش در پروژۀ خود درصدد «مادی کردن» الهیات بوده است. البته او می افزاید که می توان از تعبیرهای مشابهی همچون دنیوی کردن، بشری کردن، علمی کردن، انسانی کردن و تاریخی کردن هم برای «طبیعی کردن» استفاده کرد. (همان،8) اما فنایی می­نویسد « به دلایلی که در این جا مجال طرح آن ها وجود ندارد تعبیر «طبیعی کردن» را ترجیح می دهم » ( همان، 9) . بنابراین، فنایی دلایل استفاده از مهم ترین اصطلاح به کار رفته در این مقاله را که بار همه نوشته اش بر دوش آن است به خواننده ارائه نمی دهد و آن را مبهم می گذارد. البته در ادامه به تدریج معنای این اصطلاح (نه دلایل ترجیح آن) بر خواننده  بیشتر آشکار می شود و در می­یابد که این اصطلاح در برابر « ماورای طبیعی کردن» و « الهیات ماورای طبیعی شده» قرار می­گیرد. و بالاخره در یک توضیح دیگر فنایی «الهیات طبیعی شده» را الهیاتی می داند که در تبیین پدیده های الهیاتی سویۀ ماورایی و غیبی را کم رنگ یا حذف کرده است.(همان، 9) چنان که او خود می گوید هدفش در مقالۀ مذکور آن است که نشان دهد « گوهر اصلی پروژه وی [سروش] طبیعی کردن دین، دین شناسی و دینداری است که طی فرایندی تدریجی از رهگذر کاستن یا کمرنگ کردن یا مغفول نهادن یا حذف کردن هر چه بیشتر سویه یا سویه های ماورایی ، رازالود، الهی، و غیبی این سه مقوله و تلاش برای ارائه تبیینی بیش از حد طبیعی از آن ها انجام گرفته است».( همان، 9) فنایی بیان می کند که با طبیعی کردن الهیات مخالف نیست، بلکه آن را ضروری می داند، اما به قدر لازم. او برای طبیعی کردن الهیات درجات و انواع قایل است (همان، 9) ؛ ماورای طبیعی کردن محض، طبیعی کردن محض و تبیینی ترکیبی از آن دو (همان، 13). به نظر فنایی عده ای الهیات را ماورای طبیعی محض کرده اند و در مقابل و در واکنش به آن ها، سروش الهیات را نزدیک به طبیعی محض کرده است و بنابراین الهیات او در سویۀ حداکثری «طبیعی کردن» قرار دارد. او معتقد است باید توازن مطلوب به تبیین مقولات الهیاتی بازگردد و بنابراین، به یک الهیات طبیعی شده متوازن معتقد است. (همان. 10 ) پس نقد فنایی چنان که تصریح می کند ناظر به حد لازم طبیعی کردن است نه خود طبیعی کردن « مشکل از آن جا آغاز می شود که در طبیعی کردن الهیات جانب افراط بپیماییم و الهیات را بیش از حد لازم طبیعی کنیم». (همان، 10 ) ادامه مطلب “مقاله اعظم پویا با عنوان «غیب­‌زدایی از جهان یا صورت زدایی از خدا»”

نوشتار آرش نراقی با عنوان ««مسأله مرگ» و روایت هنری: درباره مالون می‌میرد اثر ساموئل بکت»

«مسأله مرگ» و روایت هنری: درباره مالون می میرد اثر ساموئل بکت

«مسأله مرگ» و روایت هنری: درباره مالون می‌میرد اثر ساموئل بکت

آرش نراقی، ۱۱ آوریل ۲۰۱۸

۱.  ساموئل بکت در مالون می‌میرد ما را چشم در چشم مرگ می کند.  او ما را در زورق نگاه پبرمرد داستانش می نشاند، و آرام آرام به سوی مردابهای مه آلود تجربه مرگ می راند.  ما تجربه مردن را با پیرمرد داستان شریک می شویم.  اما دغدغه بکت در این رمان فقط بازآفرینی موقعیت مرگ و بازآزمایی «تجربه مرگ» نیست، او عمیقاً با «مسأله مرگ» هم دست به گریبان است.  «مسأله مرگ» از «تجربه مرگ» و «پرسش از مرگ» متمایز است.  مرگ تجربه ناگزیری است که سایه اش بر لحظه لحظه زندگی ما جاری است، و در پایان راه صبورانه در انتظار ما نشسته است.  مهابت این تجربه یگانه چنان است که لاجرم ما را با «پرسش از مرگ» روبرو می کند. پرسش از مرگ ناشی از حیرت و ناتوانی ما در برابر مهابت اضطراب آفرین مرگ است: چرا می میریم؟  زندگی در سایه مرگ ناگزیر چه معنایی دارد؟  اما اینها هیچ یک «مسأله مرگ» نیست.  «مسأله مرگ» از جایی آغاز می شود که ما از پاسخ به پرسش مرگ درمی مانیم.  در جهان پیشامدرن، پرسش از مرگ در قالب کلان روایت های دینی یا فلسفی کمابیش پاسخی آرامش بخش می یافت:  خردی برتر ناظر به تمام جزئیات این جهان است، و هر برگی که از شاخه فرومی افتد به حکمتی فرومی افتد. هستی ما انسانها هم پاره سنگی پرتاب شده در دل تاریکی برهوتی گم شده نیست.  ما یک به یک به صحنه نمایش عظیم الهی در این جهان درمی آییم، هر یک نقش مقدّر خود را در این نمایشنامه ایفا می کنیم و سپس از صحنه بیرون می رویم.  کلان روایتهای پیشامدرن به زندگی ما در این جهان معنا می بخشیدند، و به این ترتیب مرگ ما را معنادار می کردند.  پرسش از مرگ مطرح می شد، اما آن پرسش در ذهنی که با کلان روایتهای زمانه درآمیخته و آموخته بود، پاسخ کمابیش روشنی می یافت، و به «مسأله» بدل نمی شد.  اما در جهان مدرن، کلان روایتهای معنابخش پیشین مقبولیت خود را نزد بسیاری از انسانها تاحدّ زیادی از دست داده اند، یا دست کم با رقیبان توانا و قدری روبرو شده اند.  در غیاب کلان روایتهای یکه تازی که به زندگی انسان معنا می بخشند، «پرسش از مرگ» به «مسأله مرگ» بدل می شود: وقتی که زندگی بی معنا می شود، مرگ هم معنای خود را از دست می دهد.  «مسأله مرگ» مسأله بی معنایی زندگی و به تبع بی معنایی مرگ است- «مسأله مرگ» مسأله بحران معناست، بحران فقدان روایت است. ادامه مطلب “نوشتار آرش نراقی با عنوان ««مسأله مرگ» و روایت هنری: درباره مالون می‌میرد اثر ساموئل بکت»”

پرونده‌ی فلسفه تحلیلی در زندگی روزمره

پرونده‌ی فلسفه تحلیلی در زندگی روزمره

متن پیش‌رو اولین جلسه از سلسله جلسات پرونده «فلسفه تحلیلی در زندگی روزمره» است که به صورت ۱۴ گفتگوی اینستاگرامی به میزبانی محمدرضا واعظ و به همت موسسه فرهنگی هنری پیدایش(رویش دیگر) در بهار ۱۴۰۱ برگزار شده است. فیلم تمام جلسات در انتهای این صفحه موجود است. ادامه مطلب “پرونده‌ی فلسفه تحلیلی در زندگی روزمره”

مقاله حسن محدثی‌ با عنوان «بسته‌بندی‌ دین یا واسازی‌ دین؛ مورد نزاع کدیور-سروش»

مقاله حسن محدثی‌ با عنوان «بسته‌بندی‌ دین یا واسازی‌ دین؛ مورد نزاع کدیور-سروش»

بسته‌بندی‌ دین یا واسازی‌ دین؛ مورد نزاع کدیور-سروش

حسن محدّثی‌ گیلوایی[1]

تاریخ دین تاریخی پیچیده است. هر قدر که بیش‌تر در آن نظر می‌کنیم و آن را به مطالعه می‌گیریم، با نکات تازه‌تری مواجه می‌شویم. یکی از مفاهیمی که می‌تواند بخشی از این تاریخ را به ما بنمایاند، مفهوم بسته‌بندی‌ دین[2] و دین بسته‌بندی‌شده[3] است. در ادبیات جامعه‌شناسی‌ دین اغلب دین بسته‌بندی‌شده در برابر دین زیسته[4] قرار داده می‌شود و دوگانه‌ی دین بسته‌بندی شده/دین زیسته صورت‌بندی‌ می‌شود (Bouma, ۲۰۱۸). اما اولاً این دو لزوماً در تقابل با هم نیستند و هم‌زمان می‌توانند وجود داشته باشند و ثانیاً در یک سطح از واقعیت قرار ندارند زیرا یکی ناظر به زیستن دینی است و یکی ناظر به سازمان‌دهی و صورت‌بندی‌ دین است و در زبان فارسی ما این دو سطح را به درستی از هم جدا می‌کنیم و دین زیسته را در «دین‌داری» مورد بحث قرار می‌دهیم و آن را از «دین» جدا می‌کنیم. بنابراین، من دین بسته‌بندی شده را در برابر دین پیشابسته‌بندی قرار می‌دهم و از این دو مفهوم دو مرحله‌ی تاریخی‌ متفاوت از حیات دین را مراد می‌کنم. به‌عنوان مثال، ما می‌توانیم از اسلام بسته‌بندی‌شده و اسلام پیشابسته‌بندی سخن بگوییم. بگذارید نخست از دین پیشابسته‌بندی سخن بگویم. ادامه مطلب “مقاله حسن محدثی‌ با عنوان «بسته‌بندی‌ دین یا واسازی‌ دین؛ مورد نزاع کدیور-سروش»”

نوشتار بعثت علمی با عنوان «شبکه‌های اجتماعی و شرمِ نافرهیختگی»

نوشتار بعثت علمی با عنوان «شبکه‌های اجتماعی و شرمِ نافرهیختگی»

شبکه‌های اجتماعی و شرمِ نافرهیختگی

بعثت علمی

برجسته‌ترین پیامد گسترش شبکه‌های اجتماعی اهمیت یافتن سخن بوده است: برای انسانِ امروز، به سخن درآوردن شخصی‌ترین اندیشه‌هایش (در قالب یک «توئیت»، «استوری»، «پُست»، «کامنت»، «ویدئوی یوتیوب» و …) و داد‌وستد آن‌ها با دیگر اندیشه‌ها گویی سرنوشت‌سازترین کار روزانه‌ی انسان شده است. اکنون، سکوت، گوشه‌گیری و درخودفرورفتن فضایلی عارفانه نیستند چرا که دیگر کمتر کسی از وسوسه‌ی از-خود-سخن-گفتن در امان است؛ اینترنت پر است از «عارفان» پرسخن! ادامه مطلب “نوشتار بعثت علمی با عنوان «شبکه‌های اجتماعی و شرمِ نافرهیختگی»”

ثبت‌نام دوره‌ی درآمدی بر فلسفه سیاسی تحلیلی

ثبت‌نام دوره‌ی درآمدی بر فلسفه سیاسی تحلیلی

چنانچه گفته‌اند فلسفهٔ سیاسی به ایضاح مفاهیم سیاسی، معیارها، قواعد و اصول هنجاری سیاست، نظریه‌ها یا ایدئولوژی‌های سیاسی و سیاست کاربردی می‌پردازد. باید توجه داشت که فلسفهٔ سیاسی این ایضاح را به نحو توصیفی انجام نمی‌دهد بلکه اولا و بالذات هنجاری است؛ یعنی با این موضوع سر و کار دارد که به لحاظ اخلاقی چه چیزی درست و چه چیزی نادرست است؟ به عبارتی فلسفهٔ سیاسی در جست‌وجوی حقیقت در باب شیوه‌ی سامان‌بخشی به زندگی اجتماعی و سیاسی‌مان است. فلسفهٔ سیاسی می‌پرسد چه شیوه‌ای برای سامان دادن به زندگی اجتماعی و سیاسی ما درست است؟
ما در این دوره چند پرسش را انتخاب کردیم تا پیرامون آن‌ها اندکی تأمل و استدلال کنیم و چالش‌های پیش روی مباحث را طرح کنیم. در جلسه نخست پیرامون چیستی و چرایی فلسفهٔ سیاسی سخن خواهیم گفت. در جلسهٔ بعد نیز با این پرسش آغاز می‌کنیم که اصلا چرا دولت یا حکومت باید وجود داشته باشد و چه دلایلی برای آن وجود دارد؟ سپس به این می‌پردازیم که دولت در سیاستگذاری‌های خود چگونه باید بیندیشد و در پی تحقق چه هدفی باشد؟ و پس از آن به مسائل چالش‌برانگیزی مثل حقوق بشر و آزادی و محدودهٔ آن و دموکراسی و برابری و عدالت اجتماعی و… خواهیم پرداخت. ادامه مطلب “ثبت‌نام دوره‌ی درآمدی بر فلسفه سیاسی تحلیلی”

مقاله ویلیام شپرد با عنوان «حق ناحق بودن»

مقاله ویلیام شپرد با عنوان «حق ناحق بودن»

حق ناحق بودن

نویسنده: ویلیام شپرد

مترجم: هومن پناهنده

حقوق بشر عنوانی است که حوزه‌ای وسیع را در بر می‌گیرد. من بنا ندارم حقوقی را که در اعلامیه جهانی حقوق بشر مورد شناسایی و بحث قرار گرفته دقیقاً تعیین کنم، همین بس که بگویم این اعلامیه مشتمل بر سی ماده است و بسیاری از این مواد بیش از یک حق را تعریف کرده‌اند.[1] شبیه این سخن را می‌توان درباره‌ی دیگر اعلامیه‌های حقوق بشر که از آنها باخبرم گفت. از جمله اعلامیه قاهره دربار‌ه‌ی حقوق بشر در اسلام که دارای بیست‌وپنج ماده است و بسیاری از آنها نیز بیش از یک حق را تعریف می‌کنند.[2] معمولا این حقوق را به دو دسته‌ی عمده تقسیم می‌کنند. حقوق مدنی مانند آزادی بیان و حقوق اجتماعی همچون حق برخورداری از سطح مطلوب زندگی.[3] گاهی از این دو دسته تحت عنوان حقوق منفی/سلبی و مثبت/ایجابی یاد می‌شود، زیرا دسته اول عمدتاً متضمن آزادی از قیود بیجا و دسته دوم شرط تامین برخورداری‌های مثبت و موجه‌اند. ادامه مطلب “مقاله ویلیام شپرد با عنوان «حق ناحق بودن»”