هنگامی که فیلسوفانی همچون اُرتگا ایی. گاسِت می گویند که ما انسان ها نه یک طبیعت که یک تاریخ داریم، منظورشان این نیست که ما الواحی سپید (Tabula Rasa) هستیم. [چنین فیلسوفانی] شک ندارند که زیست شناسان سرانجام عوامل ژنتیکی [دخیل] در اُتیسم، استعداد موسیقایی، محاسبات [ریاضی] برق آسا و بسیاری دیگر ویژگی هایی که انسان ها را از هم متمایز می سازند را کشف خواهندکرد. آنها همچنین شک ندارند که طی زمانی که گونه ی ما در دشت های آفریقا در حال تکامل بود برخی از ژن ها غربال و برخی دیگر حفظ شدند. [این فیلسوفان] شادمانه با دانشمندی همچون استیون پینکر موافق اند که ژن ها ی متأخر، بدون در نظر گرفتن[فرایند] فرهنگ پذیری، تبیین گر بسیاری از انواع رفتار های مشترک میان تمام انسان ها هستند.
آنچه که برای این فیلسوفان محل شک است این است که مشخص کردن نقش ژن ها در متفاوت ساختن ما از همدیگر و[یا] ردیابی اشتراکات ما به نیاز های تکاملی اجدادمان چیزی به عنوان «نظریهی طبیعت بشری» به دست خواهد داد. زیرا که این چنین نظریه هایی می بایست هنجاری باشند—[بدین معنا که] رهنمود هایی فراپیش نهند. [این نظریه ها] باید به ما بگویند که با خود چه کنیم. آنها باید [بتوانند] تبیین کنند که چرا برخی از [گونه های] زندگی برای انسان ها بهتر از گونه ها ی دیگرند و چرا برخی جوامع برتر از دیگر جوامع اند. نظریه ای در باب طبیعت بشری باید به ما بگوید که می بایست تبدیل به چه انسان هایی شویم.
نظریه های فلسفی و دینی در باب طبیعت بشری از آن روی که از جزئیات تجربی دوری گزیدند شکوفا شدند. [این نظریه ها] به احتمال ابطال از طریق رویداد های [تجربی] تن در نداند. نظریه ها ی افلاطون و ارسطو در باره ی اجزای نفس از این قبیل نظریه ها بودند، و همچنین اند نظریه ی مسحیَت [ مبنی بر این] که ما همه فرزندان خدایی مُحب هستیم، نظریه ی کانت که ما مخلوقانی نمودی هستیم تحت سیطره ی بود یا شی فی نفسه (Noumena) و روایت ها ی طبیعی سازنده ی (Naturalizing) هابز و فروید درباره ی خاستگاه جامعه پذیری و اخلاق. چنین نظریه ها یی، به رغم ابطال ناپذیر بودن و نداشتن قدرت پیش بینی، بسیار سودمند بودند—نه ازآن جهت که روایت هایی بسنده از آنچه که انسان ها حقیقتاً در ذات خود بودند ارائه می دادند، بلکه بدین دلیل که این نظریه ها مخاطراتی برای اجتناب و آرمان هایی برای خدمت فراپیش [مردم] می نهادند. [این نظریه ها] نصایح مفید اخلاقی و سیاسی را در قالب بسته بندی ای پر طمطراق و قا بل عرضه بازاریابی می کردند. ادامه مطلب “رشکِ فلسفه”