زیگموند فروید تأثیر چشم گیری بر دانش ما از ذهن و روان انسان داشته است. او قصّه ای برای ما میگوید که اغلبمان چندان رغبتی به شنیدن آن نداریم: “اینکه خودمان را نمی شناسیم، از بسیاری از اشتیاق هایمان بی خبریم و بسیاری وقتها نمیدانیم چرا کاری را میکنیم”. فروید این پیام آشکار را به ما داد که افکار آگاهانه ما تنها نوکِ کوه یخ روانمان هستند. اکنون صد سال از زمانی که فروید مقالات تأثیرگذارش را در آغاز روانکاوی مینوشت گذشته است و برخی مدعیات فروید به طور کلّی و برخی به طور ضمنی رد شده اند. با این همه، در بسیاری مسائل حق با فروید بود و بیان روشن و قاطع او باعث شد این موضوعات جای خود را در روانشناسی مدرن پیدا کنند. در ادامه( و در چندین مطلب) بر اساس مقاله ای از بلیک فیلت وود[1] ( منتشر شده در هافینکتون پست) به 12 مورد از موضوعاتی میپردازم که فروید بر آنها انگشت تأکید میگذاشت و امروزه هم پذیرفه شده اند. نویسنده آن مقاله تنها به اشارات کوتاه و گذرایی در هر مورد بسنده کرده است. سعی کرده ام این اشارات کوتاه را به تناسب تفصیل بیشتری بدهم. به همین دلیل، این مطلب، صرفاً ترجمه اثر فوق نیست[2].







