درباره تامس نیگل و کتاب او:
بدون شک تامس نیگل، فیلسوف بازنشسته دانشگاه نیویورک، یکی از مهمترین فیلسوفان تحلیلی سده 20 و 21 است. او در حوزههای متعددی نظیر فلسفه ذهن، فلسفه اخلاق و فلسفه سیاسی دارای کتابها و مقالات متعددی است. دستکم وی در حوزه فلسفه ذهن که تخصص ناچیز نگارنده در آن است، با انتشار مقاله «خفاش بودن چه جور چیزی است» (1974) توانست در دنیای علمی و عینی کنونی، جانی تازه در کالبد فلسفه ذهن بدمد و آگاهی (consciousness) را به عنوان یکی از مسائل مهم فلسفه تحلیلی و فلسفه ذهن معرفی نماید. رویکرد کلی وی در این حوزه از فلسفه، مخالفت با رویکرد «تحویلگرایی» (Reductionism) است که طبق آن همهی امور غیرفیزیکی نظیر ویژگیهای ذهنی، به ویژگیهای فیزیکی تحویل میروند.
نیگل در اثر اخیر خود (با نام اختصاری «ذهن و کیهان») که از اتفاق کتابی است که ترجمه آن را در بوته نقد و بررسی قرار دادهایم، تلاش میکند با توجه به سه مقولهی آگاهی، شناخت و ارزش، بار دیگر دربرابر هرگونه تفسیر طبیعتگرایانه از این امور بایستد و تفسیر مادیانگاری داروینیان از آنها را انکار کند. بنابراین، کتاب مذکور را باید در ادامه سیر فکری نیگل بدانیم که در طول سالها فعالیت علمی خود همواره تلاش کرده با هرگونه رویکرد طبیعتگرایانه مرسوم از امور غیرفیزیکی مخالفت نماید. با این حساب میتوان ترجمه این کتاب را پراهمیت قلمداد کرد و انتخاب آنرا توسط مترجم، انتخابی شایسته ارزیابی نمود.
درباره مترجم
طبق صفحه شخصی دکتر جواد حیدری در دانشگاه شاهد، وی مدرک کارشناسی ارشد پیوسته خود را در رشته معارف اسلامی و علوم سیاسی از دانشگاه امام صادق (ع) و مدرک دکترا را در رشته علوم سیاسی گرایش اندیشه سیاسی از دانشگاه تربیت مدرس اخذ کرده است. وی اکنون عضو هیئت علمی دانشگاه شاهد است. عمده فعالیت ایشان را باید در حوزه ترجمه دانست که چند سالی است با توجه به علاقه خود به نیگل، تلاش کرده آثار این فیلسوف را به فارسی برگرداند. افزون بر کتاب حاضر، کتابهای «اینها همه یعنی چه؟»، «اخلاقشناسی»، «برابری و جانبداری»، «امکان دیگرگزینی» و مجموعه مقالهای با عنوان «پرسشهای کشنده» با همکاری مصطفی ملکیان از آثار ترجمه شده او است که همگی از مکتوبات نیگل به شمار رفته و نشر نگاه معاصر آنها را انتشار داده است.
ترجمه کتاب در یک نگاه
اگر بنا باشد درباره ترجمه کتاب، داوری کلی ارائه کنیم باید اذعان کرد که متأسفانه مترجم نمره قابل قبولی کسب نمیکند. لازم نیست خواننده برای درستی یا نادرستی این ادعا دست به مقابله بزند و متن فارسی را با متن اصلی مقابله کند، بلکه اگر صرفا کتاب ترجمه شده را بخواند این مطلب را تصدیق خواهد کرد. شاید بتوان ضعف اصلی مترجم را، که البته سواد دانشگاهی او هم شاهد این مدعا است، ناآشنایی با فلسفه تحلیلی دانست؛ ضعفی که سبب شده مترجم مقهور متن اصلی شود و حتی نتواند برگردانی حداقلی از این کتاب ارائه کند و در بسیاری از موارد اصطلاحات اصلی فلسفه را نادیده بینگارد. هرچند ما در نقد و بررسی تفصیلی این کتاب حجم کمی را انتخاب کرده و فقط حدود 8 صفحه از متن رقعی کتاب را که مربوط به آگاهی است برگزیدهایم(صفحات 65-57)، با اینحال خواهید دید که اشکالات آن تا چه حد زیاد است.
نقد و بررسی ترجمه:
پیش از نقد تفصیلی، توجه خواننده را به دو نکته جلب میکنیم: اولا کتاب علاوه بر عنوان (ذهن و کیهان) دارای زیرعنوانی مهم است (چرا تصور ماتریالیست نوداروینی از طبیعت یقینا کاذب است) که متأسفانه نه نشانی از آن روی جلد دیده میشود و نه در صفحات آغازین. ثانیا پس از مقدمه مترجم، صفحاتی با عنوان «لب اللباب: برای خواننده ایرانی» دیده میشود که مترجم آنرا از جای دیگر به کتاب افزوده است و جزء کتاب نیست. البته آدمی گمان میکند که نیگل این مقدمه را به سفارش مترجم و واقعا برای خواننده ایرانی نوشته است اما چنین نبوده و این نوشته کوتاه، خلاصهای است که نیگل در سال 2013 به رشته تحریر درآورده و متن آن در صفحه «The New York Times» موجود است. زیبنده بود که مترجم به هر دو نکته اشاره میکرد. اکنون به بررسی تفصیلی ترجمه بنگرید که ما آنرا در چهار بخش دنبال کردهایم. نکته حائز اهمیت آنکه، اگر در یک جمله فقط کلمه یا عبارتی مشکل ترجمهای داشته باشد اما این اشکال به معنای کل جمله آسیب زده باشد، ما آنرا در بخش نخست ارزیابی کردهایم.
1_ جملاتی که اشتباه ترجمه شده است.
1_1_ صفحه 57:
If we take this problem seriously, and follow out its
implications, it threatens to unravel the entire naturalistic world
picture.
برگردان مترجم:
اگر ما این مسأله را بجد بگیریم، و لوازمش را استخراج کنیم، آنگاه احتمال توضیح کل جهانتصور طبیعتگرایانه میرود.
توضیح:
مترجم در این جمله دچار خطاهای متعددی شده است. اگر از اشکالهای ویرایشی آن بگذریم، مهمترین خطا آن است که مترجم جمله را کاملا برخلاف منظور نویسنده ترجمه کرده است. نیگل در نخستین پاراگراف از این بخش، پس از آنکه بیان میکند نمیتوان توصیفی فیزیکی از آگاهی ارائه داد، درصدد است توضیح دهد که اگر این مسأله را جدی بگیریم، تصویر طبیعتگرایانه زیر سوال میرود. بنابراین معنا ندارد که نیگل قبل از این جمله، آگاهی را مانعی بر سر راه طبیعتگرایی بداند، آنگاه طبق ترجمه در جملة تقریبا پایانی بر توضیح طبیعتگرایی از جهان اصرار ورزد. اساسا نیگل درصدد است که در این کتاب مشکلات چنین تصویری را برملا سازد. بعلاوه وی در جمله بعدی مینویسد: « با اینهمه بدیلهای طبیعتگرایانه دشوار هستند.» نیگل با بیان این جمله میگوید، هرچند آگاهی تهدیدی است علیه تصویر طبیعتگرایانه از جهان با اینحال چنین نیست که بدیلهای تصویر مذکور، آسان باشد.
شاید بتوان گفت مهمترین علت در ترجمه اشتباه این جمله آن است که واژه « threatens » به دو معنای «تهدید…به کردن» و «احتمال وقوع… را دادن» به کار رفته است و مترجم معنای دوم را برگزیده است. درحالی که اگر به بافت جمله توجه داشت احتمالا مرتکب چنین خطای بزرگی نمیشد.
ترجمه پیشنهادی:
اگر این مسئله را جدی بگیریم و لوازمش را دنبال کنیم، تهدیدی است بر رازگشایی از کل تصویر طبیعتگرایانه از جهان.
2_1_ صفحه 58:
…and the secondary qualities …were to be analyzed relationally, in terms of the power of physical things, acting on the senses, to produce those appearances in the minds of observers.
برگردان مترجم:
…و کیفیات ثانویه… باید به نحوی نسبی تحلیل میشدند، یعنی بر حسب نیرویی که اشیای مؤثر بر حس بر آن ظواهر موجود در اذهان مشاهدهگران اِعمال میکند.
توضیح:
طبق تصویر اندیشمندان مدرن چون دکارت و گالیله از جهان، کیفیات ثانویه نظیر رنگ، صدا و بو عبارتند از رابطه اشیاء با ما بدین نحو که اشیاء بیرونی بر حواس ما اثر میکنند تا نمودهایی از آنها در ذهن شکل گیرد. اگر با ترجمه فوق به این نتیجه برسیم که مترجم هیچ درکی از مطلب نداشته، بیراه سخن نگفتهایم. وی نه تنها در دو مورد واژگان را اشتباه ترجمه کرده است که بدان خواهیم پرداخت بلکه با ترجمه نکردن عبارت « to produce » به جمله کاملا نامفهوم فوق دست یافته است.
ترجمه پیشنهادی:
….و کیفیات ثانویه… باید به نحو رابطهای و برحسب نیروی اشیاء فیزیکی تحلیل شوند که بر حواس تأثیر میگذارند تا آن نمودها را در اذهان مشاهدهگران تولید کنند.
3_1_ صفحه 58:
It has become clear that our bodies and central nervous systems
are parts of the physical world, composed of the same elements as
everything else and completely describable in terms of the modern
versions of the primary qualities—more sophisticated but still
mathematically and spatiotemporally defined.
برگردان مترجم:
روشن شده است که بدن و دستگاه اعصاب مرکزی ما بخشی از جهان فیزیکی هستند که از همان عناصر چیزهای دیگر تشکیل شده اند و برحسب تقریرهای جدید از کیفیات ثانویه – تعریف پیچیدهتر اما باز هم ریاضی و زمانی-مکانی- کاملا قابل توصیف است.
توضیح:
این بخش نیز همچون قطعه قبلی، علاوه بر اینکه دارای اشکالهایی در ترجمه واژگان است، از نظر ترجمه جملهای نیز نادرست است. نیگل درپی آن است که توضیح دهد هرچند تبیین-های کنونی از بدن و سیستم عصبی پیچیدهتر شده اما همچنان ریاضیاتی و کمّی است. حال شما بنگرید آیا این نکته از ترجمه فوق قابل احصاء است؟ طبق این ترجمه گویی نیگل می-خواهد بیان کند که طبق تقریرهای مدرن، توصیف بدن و سیستم اعصاب مرکزی ممکن بوده لذا با توصیفات پیشین متفاوت است.
ترجمه پیشنهادی:
روشن شده است که بدن و سیستم اعصاب مرکزیمان، اجزاء جهان فیزیکی هستند و از همان عناصری تشکیل یافتهاند که سایر چیزها درست شدهاند و براساس تقریرهای نوین از کیفیات اولیه کاملا توصیفپذیر هستند که هرچند موشکافانهتر بوده اما همچنان ریاضیاتی و زمان-مکانی میباشند.
4_1_ صفحه 59:
This attempt to overcome the division from the direction of the mental extends from Berkeley…to the logical positivists, who analyzed the physical world as a construction out of sense data.
برگردان مترجم:
تلاش فوق در جهت غلبه بر این تقسیمبندی از جهت امور ذهنی از برکلی [Berkeley=]…تا پوزیتیویستهای منطقیای امتداد مییابد که جهان فیزیکی را به مثابه ساختمانی در دل دادههای حسی تحلیل میکردند.
توضیح:
روشن است که وقتی مولف دو دیدگاه ایدهآلیسم و پوزیتیویسم را مقابل هم میگذارد، باید نگرش هر کدام نسبت به ذهن دقیقا نقطه مقابل دیگری باشد. با این تفسیر، چگونه طبق نظر پوزیتیویستها، جهان فیزیکی در دل دادههای حسی است؟ اساسا کدام فرهنگ لغت واژه «out» را به «درون» معنا کرده که ما خبر نداریم؟
ترجمه پیشنهادی:
تلاش برای غلبه بر جداسازی از برکلی و در جهت ذهن آغاز میشود….و تا پوزیتیویستهای منطقی امتداد مییابد که جهان فیزیکی را به عنوان بنایی خارج از دادههای حسی تحلیل کردند.
5_1_ صفحه 59:
Then, in a rapid historical shift whose causes are somewhat obscure,
idealism was largely displaced in later twentieth-century analytic
philosophy by attempts at unification in the opposite direction,
starting from the physical.
برگردان مترجم:
در این صورت، در تغییر تاریخی سریعی که عللاش تا حدی مبهم است، ایدهآلیسم تا حد زیادی در فلسفهی تحلیلی قرن بیستم متأخر با تلاش در جهت اتحاد در مسیر مخالف، یعنی با شروع از امور فیزیکی از جا تکان خورده است.
توضیح:
بسیار بعید است که خواننده با اتکاء بر ترجمه بتواند درک درستی از مطلب داشته باشد. اگر قرار باشد برگردان مترجم صحیح باشد حتما موظف خواهیم بود از نیگل بپرسیم که با بیان عبارت «تلاش در جهت اتحاد در مسیر مخالف» چه معنایی را اراده کرده است. نیگل پس از اینکه درباره ایدهآلیسم سخن میگوید، صرفا قصد دارد توضیح دهد که این دیدگاه در قرن بیستم جای خود را به مادیانگاری داده است.
ترجمه پیشنهادی:
پس در یک تغییر تاریخی سریع که علل آن تا حدودی مبهم است، ایدهآلیسم تا حد زیادی جای خود را در جهت مقابل به تلاشهای یگانهگردانی داده که نقطه آغازش امور فیزیکی است.
6_1_ صفحه 59:
This would continue the onward march of physical
science, through molecular biology, to full closure by swallowing up
the mind in the objective physical reality from which it was initially
excluded.
برگردان مترجم:
این نگرش روند رو به جلو علم فیزیک را، از طریق زیستشناسی مولکولی، به تعطیلی کامل میکشاند برای اینکه ذهن را در واقعیت فیزیکی عینیای محو میکند و ابتدا به ساکن ذهن را نادیده میگیرد.
توضیح:
مؤلف که در چند سطر جلوتر، دیدگاه مادیانگارانه درخصوص ذهن را توضیح میدهد، در این جمله قصد دارد بیان کند که قرار است براساس زیستشناسی مولکولی تبیین فیزیکی ذهن صورت پذیرد. حال بنگرید به ترجمه؛ درست برخلاف چیزی است که گفتیم. گویی نگرش مادیانگارانه قرار است علم فیزیک را به تعطیلی کشاند. اولا کدام مادیانگار وجود دارد که تمایل داشته باشد به چنین کاری مبادرت ورزد و با دست خود تیشه به ریشه مادی-انگاری بزند؟ ثانیا ترجمه فوق با جملات قبل و بعد سازگار نیست. در این جملات بیان نیگل صرفا توصیفی است و از کاری که مادیانگار انجام میدهد گزارش میدهد نه اینکه دفعتا بخواهد در اواسط بند، با ایراد جمله مذکور، بر نادرستی مادیانگاری حکم نماید.
ترجمه پیشنهادی:
این دیدگاه با بلعیده شدن ذهن در واقعیت فیزیکی که از آغاز آنرا کنار گذاشتند، حرکت رو به جلوی علم فیزیکی را از طریق زیستشناسی مولکولی تا فرجام نهایی پی میگیرد.
7_1_ صفحه 59:
The task is to come up with an alternative, and here begins a series of failures.
برگردان مترجم:
وظیفه [ی ما] به دست دادن یک شق بدیل است، و در اینجا کار خود را با یک سلسله از ناکامیها شروع میکنیم.
توضیح:
در ادامه جمله قبلی و در انتهای پاراگراف، نیگل برای آغاز پاراگراف بعدی میگوید حال که مادیانگار با نظر دوگانهانگار مخالف است، مأموریت دارد نظریهای بدیل برای مسئله ذهن و بدن ارائه کند که از همینجا سلسلهی شکستها آغاز میشود. اما طبق ترجمه اولا این وظیفه نه بر دوش مادیانگار بلکه بر دوش کسانی چون نیگل است ثانیا فاعل فعل «آغاز کردن» نه «ناکامی» بلکه نیگل است. بهدلیل همین اشتباه است که مترجم گمان کرده برای توضیح جمله نیاز دارد واژه «ما» را به ابتدای آن بیفزاید
ترجمه پیشنهادی:
مأموریت رسیدن به دیدگاهی بدیل است و از اینجا مجموعهای از ناکامیها آغاز میشود.
8_1_ صفحه 60:
the names of mental states and processes were said not to be
referring expressions.
برگردان مترجم:
اسامی حالات و فرآیندهای ذهنی را تعابیر ارجاعکننده میدانند.
توضیح: بدیهی است که وقتی رفتارگرایان تحلیلی ذهن و امور ذهنی را چیزی جز رفتار نپندارند، اسم این حالات را دارای مرجع خاصی که حکایت از آن بکند قلمداد نخواهند کرد. ظاهرا مترجم حرف نفی «not» را از قلم انداخته که برگردانی متضاد با مراد رفتارگرایان ارائه کرده است.
ترجمه پیشنهادی:
نام حالات و فرآیندهای ذهنی بازگوکنندهی تعابیر ارجاعی نیستند.
9_1_ صفحه 60:
It is certainly true that mental phenomena have behavioral manifestations,
which supply our main evidence for them in other creatures.
برگردان مترجم:
به یقین سخن صادقی است که پدیدههای ذهنی دارای جلوههای رفتاری هستند، و قرائن و شواهد اصلی ما به سود آنها در موجودات دیگر نیز مؤید آن پدیدههاست.
توضیح:
نیگل در این جمله دو مطلب را تأیید میکند: 1_ پدیدههای ذهنی دارای علائم رفتاری هستند. 2_ این علائم شاهدی است بر اینکه از طریق آنها میتوان پی به وجود پدیدههای ذهنی در سایر مخلوقات برد. مطلب نخست از ترجمه استیفاد میشود اما درباره مطلب دوم چه باید گفت؟ ترجمه نه تنها دارای اشکالات ویرایشی است بهطوری که هیچ فارسیزبان اصیلی را نمیتوان یافت که چنین سخن بگوید، بلکه مطابق با متن اصلی نیز نیست. بنگرید به فعل « supply »؛ یا باید گفت که مترجم آنرا ترجمه نکرده است یا آنرا به «مؤید بودن» برگردانده است. در هر دو صورت مرتکب خطا شده است. این فعل در بافت کنونی به معنای «تأمین کردن»، «در اختیار گذاشتن»، «به دست دادن» و معانی از این دست است.
ترجمه پیشنهادی:
به یقین درست است که پدیدههای ذهنی دارای علائم رفتاری هستند که تأمینکننده دلیل اصلیمان به وجود آنها در سایر مخلوقات است.
10_1_ صفحه 61:
That is required for the identity to be a scientific and not a
conceptual truth.
برگردان مترجم:
شرط لازم اینهمانی علمی بودن است و نه صدق مفهومی.
توضیح:
بحث بر سر نظریه «اینهمانی» است که طبق آن امور ذهنی با امور فیزیکی اینهمان هستند و به آنها فروکاست میشوند. در پاراگرافی که جمله منتخب در آن قرار گرفته، نیگل بر یکی از مهمترین پرسشها دست میگذارد. توضیح آنکه اگر فرض کنیم که اولا شلیک عصب C با احساس درد اینهمان است ثانیا در این نظریه قرار نیست تحلیل مفهومی انجام شود و واژگان و عبارات ذهنی به بدیل فیزیکی تحلیل شوند، بنابراین لازم است ویژگی و خصوصیتی را مدنظر قرار دهیم که به لحاظ مفهومی با ویژگیهای فیزیکی متفاوت است. اذعان به چنین ویژگی و خصوصیتی اساس اینهمانی علمی است. بهعبارت دیگر در اینهمانی علمی با صدق مفهومی سروکار نداریم. پس افزون بر اشکالهای دیگری که در ترجمه هویدا است، مهمترین اشکال آن است که اسم اشاره «that» که در جمله منتخب آمده به مطلب فوق (وجود ویژگیای متمایز از ویژگیهای فیزیکی) اشاره دارد درحالی که مترجم آنرا کاملا نادیده گرفته است. با توجه به این مقدمه اکنون میتوان ترجمه جمله فوق را چنین پیشنهاد داد:
ترجمه پیشنهادی:
این مسئله برای اینهمانی لازم است تا حقیقتی علمی باشد نه مفهومی.
11_1_ صفحه 62:
And what they leave out is just what was deliberately left out of the physical world by Descartes and Galileo in order to form the modern concept of the physical, namely, subjective appearances.
برگردان مترجم:
و آنچه آن نظریات حذف میکند درست همان چیزی است که عالماً و عامداً دکارت و گالیله از جهان فیزیکی حذف کرده بودند تا مفهوم جدیدی از نمودهای فیزیکی، یعنی، ذهنی پدید آورند.
توضیح:
نیگل معتقد است که نظریههایی چون رفتارگرایی، کارکردگرایی و امثال آن چیزی را از جهان فیزیکی کنار میگذارند که دکارت و گالیله چنین کردند و آن عبارت است از نمودهای درونداد و سوبژکتیو. اکنون بنگرید به ترجمه؛ اولا چگونه میتوان تصور کرد که طبق نظریات فیزیکالیسمی که امور ذهنی باید کنار گذاشته شوند، نمودهای ذهنی بیانگر نمودهای فیزیکی هستند؟ یعنی مدافعان این نظریهها از یک سو امر ذهنی را حذف و از سوی دیگر اثبات میکنند آن هم اثباتی که نمودهای فیزیکی به امور ذهنی معنا شود؟ بعلاوه مرجع « what » چیست؟ خواننده منتظر است که نیگل بگوید ایشان چه چیزی را حذف میکنند. با این توصیف باید گفت خطای بزرگ مترجم در این جمله آن است که چون عبارت « namely, subjective appearances » بلافاصله پس از عبارت « concept of the physical » آمده، مترجم خیال کرده بیانگر آن است، درحالی که همانطور که ملاحظه کردیم « namely, subjective appearances » توضیحی است برای « what » که در ابتدای جمله آمده است.
ترجمه پیشنهادی:
آن چیزی که این نظریهها کنار میگذارند، دقیقا همان چیزی است که دکارت و گالیله عمدا از جهان فیزیکی کنار گذاشتند تا مفهوم مدرنی را از امر فیزیکی پدید آورند و آن عبارت است از نمودهای درونداد.
12_1_ صفحه 63:
So if Ψ really is Φ in this sense, and nothing else, then Φ by
itself, once its physical properties are understood, should likewise
be sufficient for the taste of sugar, the feeling of pain, or whatever it
is supposed to be identical with.
برگردان مترجم:
بنابراین، اگر، به این معنا، Y واقعا Q باشد، و نه هیچ چیز دیگر، آنگاه Y باید یکتنه، همین که خواص فیزیکیاش مسلم فرض شود، برای چشیدن شکر، احساس درد، یا هر چیز که با Q یکسان انگاشته میشود کفایت بکند.
توضیح:
همانطور که معلوم است مترجم برای دو نماد « Ψ » و « Φ » به ترتیب نمادهای «Y» و «Q» را قرار داده است که به نظر زیباتر آن بود که همان نمادهای مولف گنجانده شود. در انگلیسی « Ψ » نماد هر امر روانی و ذهنی و « Φ » نماد امر فیزیکی است. از این نکته که بگذریم، یک اشتباه خیلی ساده سبب شده که معنای کل جمله تغییر کند. اگر «Q» معادل « Φ » است، مولف در ادامه درباره این کلمه که نماد امر فیزیکی است صحبت میکند. در نظریه اینهمانی « Φ » یا به تعبیر مترجم «Q» اساس اینهمانی بوده و امور ذهنی به آن تحویل میروند.
ترجمه پیشنهادی:
بنابراین اگر به این معنا « Ψ » واقعا « Φ » باشد نه چیز دیگر، وقتی ویژگیهای فیزیکی « Φ » را مسلم فرض میکنیم، فینفسه همچنین باید برای مزه شکر، احساس درد یا هر چیز دیگری که قرار است با « Φ » اینهمان باشد کفایت بکند.
13_1_ صفحه 63:
It seems conceivable, for any Φ, that there should be Φ without any experience at all.
برگردان مترجم:
برای هر Q قابل تصور است که Q وجود داشته باشد بدون اینکه اصلاً هیچگونه تجربهای از آن داشته باشیم.
توضیح:
یکی از انتقادهای مهم بر نظریه اینهمانی را کریپکی بیان کرد. طبق نظر او اسامی نوع مثل آب و H2O نظیر اسامی خاص دال ثابت هستند. بنابراین اگر اینهمان باشند ضرورتا اینهمان هستند. اما اگر ضرورتا اینهمان نباشند، اساسا اینهمان نیستند. حال اگر طبق ادعای مدافعان نظریه اینهمانی، امر فیزیکی مثل «عصب C» با امری ذهنی نظیر «احساس درد» اینهمان است باید مثل این-همانیهای علمی چون آب و H2O ضروری باشد یعنی نتوان هیچ یکی از طرفین را بدون دیگری تصور کرد. اما تصورپذیر است که عصب C فاقد ویژگی ذهنی «احساس درد» باشد لذا این دو این-همان نیستند. با اینحساب بحث بر سر ویژگی فیزیکی است که از ویژگی ذهنی بیبهره باشد نه اینکه نسبت ویژگی فیزیکی با ما سنجیده شود و بگوییم وضعیتی را میتوان تصور کرد که ویژگی فیزیکی وجود دارد اما ما از آن تجربهای نداریم. به عبارت دیگر در نظریه اینهمانی نسبت دو ویژگی با هم سنجیده می شود نه نسبت ویژگی فیزیکی با ما. بعلاوه درخصوص ادراک ویژگی فیزیکی، واژه تجربه بهکار نمیرود. تجربه در این متن صرفا به ویژگیهای ذهنی درونداد اطلاق میشود.
ترجمه پیشنهادی:
برای هر Φ قابل تصور است که Φ بدون هرگونه تجربهای وجود داشته باشد.
1.14. صفحه 64:
But if we don’t regard that as an option and still want to pursue a unified
world picture, I believe we will have to leave materialism behind.
برگردان مترجم:
اما اگر دوگانهانگاری را تنها شق ممکن ندانیم و، با اینهمه، بخواهیم باز به دنبال جهاننگری واحد باشیم، به عقیدهی من باید مادیانگاری را پشت سر بگذاریم.
توضیح:
پس از آنکه نیگل درباره برخی از نظریههای مادیانگاری نظیر رفتارگرایی و اینهمانی سخن گفت و آنها را مردود اعلام کرد اکنون به آخرین نظریه مادیانگاری یعنی حذفگرایی اشاره میکند؛ دیدگاهی که طبق آن ذهن اساسا وجود ندارد. حال میخواهد بگوید که اگر این نظریه را درست ندانیم و همچنان تصویر یکپارچه از جهان را در سر بپرورانیم باید بهکلی دست از مادیانگاری بشوییم.
اما مترجم ضمیر that را به نظریه دوگانهانگاری برگردانده است درحالی که این ارجاع کاملا اشتباه است و نه تنها با عبارتهای این جمله بلکه با جملات قبل و بعد نیز همخوان نیست. معنا ندارد که بگوییم، اگر دوگانهانگاری را گزینه ممکن ندانیم باید مادیانگاری را رها کنیم.
ترجمه پیشنهادی:
اما اگر حذفگرایی را بهعنوان یک گزینه ممکن ندانیم وهمچنان بخواهیم به دنبال تصویری یکپارچه از جهان باشیم، به اعتقاد من باید مادیانگاری را رها کنیم.
15_1_ صفحه 64:
I suspect that the appearance of contingency in the relation
between mind and brain is probably an illusion, and that it is in fact
a necessary but nonconceptual connection, concealed from us by
the inadequacy of our present concepts.
برگردان مترجم:
ظن من بر این است که امکان بودن ارتباط بین ذهن و مغز احتمالاً توهم است، و این ارتباط، در واقع، ارتباط ضروری اما غیر مفهومی است، و ناکافی بودن مفاهیم کنونی ما این ارتباط را از ما پنهان میکند.
توضیح:
این بخش را باید یکی از شاهکارهای ترجمه به حساب آورد. متأسفانه مترجم با برگردان اشتباه کلمه « suspect » کاملا معنای جمله را تغییر داده است. نیگل درصدد بیان این جمله است که شاید مدافعان نظریه اینهمانی، ارتباط بین ذهن و بدن را همچون آب و H2O نه امکانی بلکه ضروری پسینی دانسته که در حال حاضر مفاهیم کافی برای روشن کردن چنین اینهمانی در دست نیست لذا همچنان اینهمانی برقرار است. اما باید اذعان کرد که این اعتقاد به غایت مشکوک است. حال بنگرید به ترجمه؛ گویی نیگل نیز در قامت یک نظریهپرداز اینهمانی معتقد است که رابطه ذهن و بدن نه امکانی بلکه ضروری است!!
ترجمه پیشنهادی:
من به اینکه ظهور امکان در رابطه ذهن و بدن احتمالا توهم است و در واقع ارتباطی ضروری، البته نه پیوندی مفهومی، است که بهدلیل ناکافی بودن مفاهیم کنونیمان از ما پنهان مانده است، مشکوکم.
16_1_ صفحه 65:
Certainly the mind-body problem is difficult enough that we
should be suspicious of attempts to solve it with the concepts and
methods developed to account for very different kinds of things.
برگردان مترجم:
مسلماً مسألهی ذهن-بدن آنقدر دشوار هست که ما باید نسبت به تلاشهایی در جهت حل آن مشکوک باشیم با توجه به اینکه این مفاهیم و روشها به وجود آمدند تا انواع بسیار مختلفی از چیزها را توضیح بدهند.
توضیح:
شک نیگل به تلاش کسانی است که میخواهند مسئله ذهن و بدن را با استفاده از مفاهیم و روش-هایی حل کنند که برای چیزهای دیگری متفاوت با مسئله ذهن و بدن به کار گرفته میشوند. اکنون خواننده محترم بسنجد که آیا مطلب فوقالذکر با برگردان مترجم همخوان است یا خیر؟
ترجمه پیشنهادی:
قطعا مسئله ذهن و بدن به قدر کافی دشوار است که مجبور باشیم به تلاشهایی مشکوک باشیم که این مسئله را با مفاهیم و روشهایی حل میکنند که برای توضیح انواع چیزهای خیلی متفاوت بسط یافتهاند.
2_ کلمات و شبهجملههایی که اشتباه ترجمه شدهاند. (ابتدا برگردان مترجم سپس ترجمه پیشنهادی آمده است.)
1_2_ صفحه 57) physical science: «علم فیزیک» به جای «علم فیزیکی» (این اشکال در موارد متعدد تکرار شده است. علم فیزیک صرفا به دانشی خاص اطلاق میشود اما اگر به فیزیکالیسم معتقد باشیم و جهان را صرفا برساخته از اجزاء فیزیکی بدانیم، دانشهایی چون زیست-شناسی، روانشناسی و … نیز علم فیزیکی شمرده میشوند.)
2_2_ صفحه 57) quantitative description mathematically precise: «توصیف کمی و به لحاظ ریاضی دقیقی» به جای « به لحاظ ریاضیاتی توصیف کمّی دقیقی (قید «به لحاظ ریاضیاتی» نه فقط «توصیف» بلکه «توصیف کمّی» را مقید میکند.)
3_2_ صفحه 58) relationally: «به نحوی نسبی » به جای « به نحو رابطهای». (این مشکل در صفحه 62 بار دیگر تکرار شده است.)
4_2_ صفحه 58) parts: «بخش» به جای «اجزاء».
5_2_ صفحه 58) primary qualities: «کیفیات ثانویه» به جای «کیفیات اولیه».
6_2_ صفحه 58) subjective experiences: «تجارب ذهنی» به جای «تجارب درونداد یا سوبژکتیو» (چون در این کتاب واژه «mental» به «ذهنی» ترجمه شده لازم است برای واژه « subjective » ترجمهای متفاوت انتخاب شود. دلیل دیگر اینکه در همین جمله تجارب سوبژکتیو قسمی از حیات ذهنی درنظر گرفته شده است.)
7_2_ صفحه 58)creatures those of other: «حیات دیگر انسانها» به جای «حیات سایر موجودات».
8_2_ صفحه 59) have encouraged: «زنده کرده است» به جای «تقویت کرده است».
9_2_ صفحه 59) primarily: « در وهلهی اول» به جای «عمدتا».
10_2_ صفحه 59) ultimate reality: «واقعیت غایی» به جای «واقعیت بنیادی».
11_2_ صفحه 60) behavioral dispositions: «گرایشهای رفتاری» به جای «استعدادهای رفتاری». (دیسپوزیشن یا استعداد، اصطلاحی تخصصی در رفتارگرایی است. طبق رفتارگرایی امور ذهنی چیزی جز رفتار نیستند. حتی اموری که به رفتار نمیانجامند چون قوه یا استعداد تبدیل شدن به رفتار را دارند، نوعی رفتار به حساب میآیند. بنابراین انتخاب واژه «گرایش» برای این واژه نه تنها مرسوم نیست بلکه معنای یادشده را منتقل نمیکند.)
12_2_ صفحه 60) essentially: «اساسا» به جای «ضرورتا».
13_2_ صفحه 60) needs: «باید» به جای «نیاز است».
2.14. صفحه 60) mental statement: «گزارهی ذهنی» به جای «گفته یا بیان ذهنی» (گزاره اصطلاحی فلسفی است و با اظهار و بیان فرق میکند).
15_2_ صفحه 60) the aspect of mental phenomena: «وجه پدیدهی ذهنی» به جای « جنبهای از پدیدارهای ذهنی».
16_2_ صفحه 60) the way sugar tastes to you: «طعم شکر در مذاق شما» به جای « نحوهای که مزه شکر را میچشید». (کیفیت پدیداری اشیاء، نحوه تجربه و به نظر رسیدن آنها برای ما است.)
17_2_ صفحه 61) this در عبارت « Since this is not a conceptual truth»: «سخن» به جای «نظریه».
18_2_ صفحه 61) quality nonphysical experiential: «ویژگی آزمایشی غیر فیزیکی» به جای «کیفیت تجربی غیر فیزیکی» (اولا quality را باید به کیفیت ترجمه کرد نه ویژگی. ویژگی برگردان property است و متاسفانه مترجم همچون بسیاری از اصطلاحات، دقت نکرده که باید برای هر یک از آنها، معنای خاص آن را به کار برد. اما خطای فاحش دیگر او در برگردان experiential به آزمایشی است، درحالی که مقصود از این واژه در این بافت همان کیفیات تجربی است. یعنی دست کم بخش خاصی از ویژگیهای ذهنی که دارای کیفیت هستند، نظیر نحوه به نظر رسیدن بوی خوش. ایشان دقت نکرده که اساسا ویژگی آزمایشی غیر فیزیکی چه ترکیبی نامتجانسی است. چه معنایی دارد که ویژگیای آزمایشی اما غیر فیزیکی باشد!؟)
19_2_ صفحه 61) analysis conceptual: «تحلیل غیر مفهومی» به جای «تحلیل مفهومی».
20_2_ صفحه 61) behaviorism analytical: « تحلیل مفهومی» به جای «رفتارگرایی تحلیلی».
21_2_ صفحه 62) causes و is caused: به ترتیب «موجب» و «ناشی از» به جای «علت» و «معلول» (همانطور که پیش از این اشاره کردیم اصطلاحات هر علم باید درست ترجمه شود. وقتی در ابتدای جمله سخن از اضافه شدن مؤلفه علّی است در ادامه باید علت و معلول ترجمه کرد.)
22_2_ صفحه 62) had to explain: «باید تبیین کنند» به جای « مجبور بودند تبیین کنند».
23_2_ صفحه 62) the reference of “pain“: «ارجاع به درد» به جای «ارجاع درد». (وقتی reference با حرف اضافه of میآید به صورت «از» یا علامت کسره ترجمه میشود که در اینجا دومی مناسب است).
24_2_ صفحه 62) under the headings: «تحت عنوان» به جای «تحت عناوین».
25_2_ صفحه 62) leave out: «حذف کردن» به جای «کنار گذاشتن». (از آنجا که «حذف-گرایی» یکی از نظریههای فلسفی است، شایسته نیست وقتی صحبت درباره سایر دیدگاههایی است که «حذفگرایی» در زمره آنها نیست، از این عبارت استفاده کرد.)
26_2_ صفحه 62) Identity theorists: «نظریات اینهمانی» بهجای «نظریهپردازان این-همانی».
27_2_ صفحه 62) Heat: «درجهی حرارت» به جای «حرارت» (هرچند این واژه به درجه حرارت نیز ترجمه میشود اما وقتی میگوییم چیزی با جنبش مولکولی اینهمان است، مقصود نه درجه حرارت بلکه خود حرارت یا گرما است. درجه حرارت و حرارت دو چیز هستند نه یک چیز).
28_2_ صفحه 62) argued: «قائل بود» به جای «استدلال کرد». (این هم یکی دیگر از جاهایی که نشان میدهد مترجم به اصطلاحات خاص فلسفه توجه نکرده است.)
29_2_ صفحه 63) a priori: «پیشین» به جای «پیشینی». (باز هم توجه نداشتن به اصطلاحات فلسفه)
30_2_ صفحه 63) existing: «وجودی» به جای «موجودی».
31_2_ صفحه 63) or taste: «و بچشد» به جای «یا بچشد».
32_2_ صفحه 63) effects: «اثر و تأثیر» به جای «تأثیرها».
33_2_ صفحه 63) the taste of sugar: «چشیدن شکر» به جای «مزه و طعم شکر». (این مزه و طعم شکر است که دارای احساس پدیداری است نه چشیدن آن که صرفا عملی فیزیکی است.)
34_2_ صفحه 63) contingently: «مشروط» به جای «امکانی» (یکی از مهمترین ادعاهای نظریه پردازان اینهمانی این است که اینهمانی های علمی از سنخ تحلیلی نبوده تا ضروری باشند بلکه رابطه آنها امکانی است. یعنی هرچند ذهن و بدن با هم اینهمان هستند اما میتوان یکی را بدون دیگری تصور کرد لذا رابطه آنها ضروری نیست. این مطلب را می توان در مقاله «پلیس» (Place) که نیگل نیز بدان اشاره میکند یافت. اتفاقا استدلال کریپکی آن است که اگر دو چیز با هم اینهمان باشند، اینهمانی باید ضروری باشد نه امکانی و چون اینهمانی ذهن و بدن ضروری نیست لاجرم اساسا اینهمانی بین این دو برقرار نخواهد بود. اکنون بنگرید که از برگردان «مشروط» چگونه باید امکان یاد شده را درک کرد. این هم نشان از آن است که مترجم به این کلمه که اصطلاحی خاص است توجهی ندارد)
35_2_ صفحه 64) evidence: «قرائن و شواهد» به جای «شاهد».
3_ کلمات و عباراتی که ترجمه نشدهاند. (زیر این کلمات خط کشیده شده است. ما در اینجا نیز ابتدا ترجمه مترجم از عبارت و سپس ترجمه پیشنهادی را میآوریم).
3_1_ صفحه 57) Let me begin with a brief history of: «کار خود را با تاریخ مختصر …شروع میکنم» به جای «اجازه دهید کار خود را با تاریخ مختصر…شروع کنم»
3_2_ صفحه 60) all that needs: «آنچه باید» به جای «همهی آنچه نیاز است».
3_3_ صفحه 61) can be confirmed only by the future development of science : «میتوان آنرا با پیشرفتهای آینده علم تأیید کرد» به جای «صرفا میتوان آنرا با توسعه آتی علم تصدیق کرد».
4_ کلمات و عباراتی که معادلی در متن اصلی ندارند و مترجم بدون دلیل آنها را به ترجمه افزوده است. (زیر کلمهای که در متن نیست خط کشیدهایم)
4_1_ صفحه 59) The task is to come up with an alternative: «وظیفه[ی ما] به دست دادن یک شق بدیل است.» (با مطالبی که قبلا درباره این عبارت بیان کردیم نیازی به افزوده مترجم نیست.)
4_2_ صفحه 60) It is certainly true: «به یقین سخن صادقی است» به جای «قطعا صادق است».
4_3_ صفحه 61) tended to be pulled back: «معمولا…عقبنشینی میکنند» ( نیازی به این واژه نیست و حذف آن ضرری به متن نمیزند.)
4_4_ صفحه 63) water you don’t need anything more than H2O for: «برای [تشکیل] آب به چیز بیشتری از H2O نیاز ندارید.» به جای «برای آب به چیزی بیش از H2O نیاز ندارید» (این ترجمه نوعی دوگانگی بین آب و H2O را میرساند. گویی آب چیزی است غیر از H2O که برای تحقق آن نیازمند H2O است. درحالی که طبق نظریه اینهمانی مقصود از این جمله آن است که اب همان H2O است. کسی میتواند دوگانه انگار ویژگی باشد و بگوید برای تشکیل و تحقق امر ذهنی صرفا به امر مادی نیازمندیم اما همچنان به دوگانگی بین ویژگی ذهنی و فیزیکی باور داشته باشد.)
5_ اشکالات ویرایشی
5_1_ تلاش شده معادل انگلیسی اسامی خاص در متن ذکر شوند اما این قاعده همه جای کتاب اعمال نشده است. برای نمونه بنگرید به صفحه 57؛ هرچند معادل نام گالیله در کروشه آمده اما مترجم از ذکر معادل نام دکارت خودداری کرده است.
5_2_ در صفحه 51، معادل جمله «شرط لازم اینهمانی علمی بودن است و نه صدق مفهومی» به صورت مورب و ایتالیک آمده، در حالی که در متن ترجمه این مسئله رعایت نشده است.
5_3_ در سطور مختلفی از بخش منتخب، بلافاصله پس از ویرگول، حرف عطف «و» آمده که این خلاف ویرایش فارسی است. برای نمونه نگاه کنید به صفحه 57 جمله: «اگر ما این مسأله را بجد بگیریم، و لوازمش را استخراج کنیم….».
6_ اشکالات نثر فارسی
اگر فارغ از اشکالات ترجمهای، بخواهیم صرفا بر نثر فارسی و میزان خوشخوان بودن تمرکز کنیم، باید گفت که کتاب از این جهت نیز دارای اشکالاتی است. هرچند از بخش نخست که به ترجمه جملات پرداختیم تا حدود زیادی میتوان این مطلب را استنباط کرد، با اینحال ما در اینجا به برخی دیگر از موارد اشاره میکنیم.
6_1_ صفحه 59: «در این نگرش دوگانهانگار…» (میتوان گفت: بهنظر دوگانهانگار….)
6_2_ صفحه 61: «این نظریه قائل بود که….» (مگر نظریه هم صاحب درک و شعور است که به آن قائل بودن را نسبت دهیم؟ میتوان به جای آن گفت: طبق این نظریه….)
6_3_ صفحه 62: «افزودهی فوق انگیختهی این نیاز است که …» (درک این جمله بر عهده خواننده!)
6_4_ صفحه 63: «ما معمولا آب را از طریق کیفیات قابل ادراک حسیاش میشناسیم.» (به جای «قابل ادراک حسیاش» میتوان واژه کوتاه «محسوس» را برگزید)
انتحال
مترجم پیش از آغاز کتاب، مقدمهای با عنوان «مقدمهی مترجم» به کتاب افزوده است. با مطالعه آن درمی-یابیم که این مقدمه در حکم یک مقاله مروری (review) است که از تسلط نسبی نویسنده بر کتاب نیگل حکایت میکند. از آنرو که زبان این مقدمه، ترجمهای بود، نویسنده این سطور را بر آن داشت تا جستجویی در فضای مجازی انجام دهد و با کمال تأسف باید گفت که این مقدمه برگرفته از مقالهای است که شخصی به نام «مورلند» (Moreland) در همان سال انتشار کتاب، آنرا در مجلهای با عنوان « PhilosoPhia Christi » شماره 14 به چاپ رسانیده و شوربختانه مترجم آنرا به نام خود به فارسی برگردانده است. جالب آنکه مترجم حتی تلاش نکرده شماره صفحاتی را تغییر دهد که مورلند براساس متن انگلیسی به آنها ارجاع داده است و صرفا در پایان این مقاله پاراگرافی را به تشکر از برخی افراد نظیر آقای مصطفی ملکیان اختصاص داده که ظاهرا بسیار تحت تأثیر ایشان است. همگان میدانند که امروزه این کار چیزی جز دزدی علمی یا انتحال نامیده نمیشود و در فضاهای دانشگاهی با آن برخورد جدی میکنند.
سخن آخر
آقای مصطفی ملکیان در مراسم رونمایی از ترجمه کتاب «برابری و جانبداری» که در خرداد سال 1394 در مشهد برگزار شد، دکتر حیدری را یگانه دانشجو و دوستی میداند که معرفی وی از نیگل را جدی گرفت و تلاش کرد آثار او را به فارسی برگرداند. ملکیان در ادامه چنین میگوید:
«من راستش در مسائل علمی با هیچ کسی واقعا تعارف ندارم. این را صادقانه میگویم. اگر بخواهم داوری منصفانه بکنم به نظر من ترجمههای دکتر حیدری از لحاظ دقت بسیار عالی است».
ما در اینجا درباره سایر آثار ترجمهشده نیگل چیزی نمیتوانیم بگوییم که هر یک از آنها نیازمند بررسی جداگانه است. اما اگر صرفا بر کتاب «ذهن و کیهان» تمرکز کنیم با نگاه خوشبینانه باید گفت که جناب ملکیان ترجمه این کتاب را ملاحظه نکرده است وگرنه دستکم این کتاب را از گفتار خود استثناء میکرد. البته اکنون بر اهل فن ضرورت دارد که سایر کتابهای دکتر حیدری را بررسی نماید تا میزان صحت و سقم کلام آقای ملکیان بیش از پیش روشن شود.
امیدواریم این نقد توانسته باشد، به قدر ناچیزی تهور و بیباکی مترجمانی چون آقای حیدری را کاهش داده و پیش از ترجمه یک اثر، دانش خود را درباره موضوع کتاب بیازمایند. البته با توجه به خوشخوان نبودن متن فارسی، بر همهی ما از جمله آقای حیدری، فرض است که به زبان فارسی اهمیت بیشتری دهیم. همچنین امید آن داریم که ناشرانی چون نشر نگاه معاصر، بیدلیل به مترجم اعتماد نکنند و دستکم بخشهایی از اثر ترجمه شده را به رؤیت متخصصان آن علم بسپارند.
.
.
فایل pdf این نوشتار
.
.
«وقتی مترجم کیهان را بر ذهن نیگل آوار میکند»
نقد و بررسی ترجمه کتاب «ذهن و کیهان»
مولف: تامس نیگل؛ مترجم: جواد حیدری؛ نشر نگاه معاصر: 1392
نویسنده نقد: مهدی امیریان
.
.
مطالب مرتبط:
پاسخ جواد حیدری به نقد مهدی امیریان
.
.
نوشتن نقد بر ترجمه امری بسیار زمانبر است. متاسفانه کتاب دیگری که از نیگل ایشان ترجمه کرده اند با عنوان برابری و جانبداری نیز به شدت بد هستند. در ایران مترجمان تلاش دارند تا خود را به نام یک نویسنده ای گره بزنند و در محافل روشنفکری جایی پیدا کنند، این کار بسیار زودبازده است اما به هیچ وجه پایا نیست. کاشکی فرصتی بود نقدی بر آن کتاب نیز نوشته میشد.
چند نکته:
یک. “ایرادات واقعاً مهمی” ذکر شده که امید است مترجم پر کار و محترم به کمک یک مترجم زبردست دیگر ویرایش مجدد کتاب را از سر بگیرند. انشاالله.
دو.
physical science: نه باید «علم فیزیک» و نه باید «علم فیزیکی» ترجمه کرد. بلکه- به اقتفای اکثر مترجمان زبردست ایران (فولادوند، سروش، پایا، اعتماد و…)- باید «علوم طبیعی» ترجمه کرد.
سه.
پاره ی زیادی از ایرادات وارد نیست و بیشتر مته به خشخاش گذاشتن است. مثلا به این قسمت توجه کنید:
صفحه ۵۷) Let me begin with a brief history of: «کار خود را با تاریخ مختصر …شروع میکنم» به جای «اجازه دهید کار خود را با تاریخ مختصر…شروع کنم»
یا مثلا این مورد: صفحه ۶۴) evidence: «قرائن و شواهد» به جای «شاهد».
انصافاً اگر این موارد را اشتباه بدانیم- که بنده اصلا اشتباه نمیدانم- در کتاب کدام مترجم زبردست نمی توان نظیر اینها را سراغ گرفت؟
چهار. در بسیاری موارد نیز ترجمه پیشنهادی منتقد محترم خام و ناپخته است و نشان می دهد که چندان هم در ترجمه وارد نیست. مثلاً صفحه ۶۰) all that needs: «آنچه باید» به جای «همهی آنچه نیاز است».در حالی که باید پخته تر ترجمه می کرد: “تنها چیزی که نیازست… “
خیلی خوشحال شدم که بالاخره کسی در نقد این ترجمههای «استاد» حیدری از نیگل دست به قلم شد. اصلاً یکی از خصوصیات فیلسوفان ذهن، نثری است که چون در بده بستان با علوم دقیقه همچون فیزیک و بیولوژی است شیوا، خوانا و صریح و به دور از هرگونه لفاظی است در حالیکه نیگل بدبخت زیر شلاق ترجمههای استاد حیدری تبدیل به رطب و یابسی نامفهوم گشته که خواننده بینوا اگر با مولف آشنا نباشد به خیال اینکه زبان نویسنده هم همینقدر نامفهوم است با فروتنی انگشت اتهام این نافهمی را به سوی خود خواهد گرفت. در حالیکه مشکل فقط و فقط کارنابلدی مترجم است. واقعاً وضعیت ترجمه متون فلسفی در این مملکت اسفبار است.
بنده متن انگلیسی نوشتههای نیگل رو دیدم واقعا دشوار هست. برای همین تا حالا کسی سراغ این متفکر نرفته است. اگر واقعا مطمئن هستی، نقد کن و نشان بده. وگرنه عقدهگشایی کار ما نیست.
نقد ترجمه از ضروریات جامعه ماست. نقد های جناب امیریان خیلی دقیق به نظر می آیند. سپاس از زحمات ایشان. از آقای ملکیان انتظار این تعریف بی جا را نداشتم.
متاسفانه باید به این نقد، نقد جداگانهای اختصاص داده بشه
مثلا out of معانی فراوانی دارد اتفاقا ترجمه مترجم درست هست
Construction out of sense data
یعنی ساختمانی بدست آمده از داده های حسی و نظر منتقد که out of را (خارج از) ترجمه کردند اشتباه است
عجیبه که ناقد که اینقدر مترجم رو پرهیز میده از تهور خودش اینقدر متهور و بیباکه در نقد. بسیاری از مواردی که ایشون نوشته سلیقهایه، مثل ترجمهی evidence به قرائن و شواهد که اصلاً توصیهی بعضی از مترجمانه. بعضیش هم اصلاً غلطه، مثل ترجمهی پیشنهادیاش در مورد out of و unravel. امیدوارم آقای حیدری موارد نادرست رو اصلاح کنه ولی خوبه آقای امیریان هم در مورد تلقیاش از دانش انگلیسی و فلسفهاش کمی تجدیدنظر کنه.
طبیعتا نقد ترجمه ناظر به قلم و نگاه مترجم، همیشه میتونه یک سیر دنباله دار داشته باشه و بر هر ترجمه ای نقدهایی رو از منظر افراد وارد دونست. تنها موضوع مهم در این نقد بحث انتحال است که باید قویا مورد بررسی قرار بگیره و پاسخگویی جدی رو به دنبال خودش بیاره. اگه اتهام وارده، باید مترجم و انتشارات (شاید) پاسخگوی این امر باشند و اگر وارد نیست، منتقد باید پاسخگوی جدی باشه.
به نظر من بحث از ترجمه و دشواری او همیشه می تونه وجود داشته باشد. خطا فقط درصورت تعمد و عمده که حساسیت بالایی رو ایجاد می کنه و هیچ چیزی در این حوزه بدتر از انتحال نیست
یاد آن داستان مثنوی افتادم که چند نفر در نماز به هم تذکر دادند تا نماز هر یک باطل شد:
چار هندو در یکی مسجد شدند
بهر طاعت راکع و ساجد شدند
هر یکی بر نیتی تکبیر کرد
در نماز آمد بمسکینی و درد
مؤذن آمد از یکی لفظی بجست
کای مؤذن بانگ کردی وقت هست
گفت آن هندوی دیگر از نیاز
هی سخن گفتی و باطل شد نماز
آن سیم گفت آن دوم را ای عمو
چه زنی طعنه برو خود را بگو
آن چهارم گفت حمد الله که من
در نیفتادم بچه چون آن سه تن
پس نماز هر چهاران شد تباه
عیبگویان بیشتر گم کرده راه
ترجمۀ جناب حیدری بسیار پر اشکال است.اما ایرادات خود شما هم بی غلط نبود.دوستان چند مورد را تذکر دادند.خدا کند نماز ما باطل نشود!
با سلام و احترام
هم ترجمه آثار نیگل خصوصا اثر مورد نظر، مبارک است و هم نقد و نقادی پیرامون ترجمه ها خاصه ترجمه منظور نظر،
نقدپذیری و نیز رعایت انصاف در نقد هم مبارک و بایسته است!