اِستخباراً معروض میدارد که امروز مُقارنِ مغلوبیتِ حُمُرِه مشرقیه و حلول مغرب، در آبخانه و خزینه دانشسرای علامه آقای دکتر محمد جواد غلامرضای کاشی (که محمدرضا نام اول اوست و غلامرضا نام ثانی اش، اما نه هر غلامرضایی بلکه غلام رضای اهل کاشان) که از اجلّه رؤسای فرقه ضاله پستمدرنیّه محسوب بوده اعلام داشته که از اقتفای آن صراط نامستقیم به کلی منفعل گشته و گویا بهیمنِ انفاسِ رحمانیِ طایفه ناجیه لیبرالیه و حجت بالغه آن به سبیل حق عطف عنان نموده است. مشارالیه در محضر جماعت ناباور مؤکد کرده است که به مصداق جواب به خطاب شریفه “رجس من عمل شیطان، فهل انتم منتهون؟” گفته است انتهینا انتهینا.
ایشان که ایضاً یک قسم هم به جماعت الجماعیه (التی یقال لها فی الانگلیزیه “کامیونیتارین” و هی فی جوفها لیس شیئی الا المانیفست الاشتراکیه) منسوب است اعلان نُموده که به عنوان رجلی که در آوردنِ این کیشِ ریش به مملکتْ بیضه مرامِ کُنِش را تضعیف نموده و موجب شده است تا خلقالله کلهماجمعین مقابلِ مطالباتِ نامشروعِ زمامدارنْ از ظَلَمه و جَهَله وسیعاً وابدهند، علیالرأس اعلام توبه و انابه مینمایم. او به وضوح مبرهن ساخته که عمری در ترسیخ پایههای این مسجد ضرار که کُفراً و نِفاقاً بنا شده اهتمام تمام نموده و از این بابت در مقام معاتبه و معاقبه نفس خویش است. منقولات حاکی از این است که جمع مریدانِ ایشان چندان در آبخانه گریستند که در اشک خود شناور شدند و ناقدان در پس اقاریر ایشان چندان سوت و کف زدند که بازتاب آن در فضای مُجَوّفِ آبخانه رعب و طرب به هم برآمیخت.
اخبارِ مضبوطه چنین اظهار میکند که ایشان با مشاهده کفنُمودنِ مخاطبان سخت مشعوف شده و هفت بار حُجَجِ آن فرقه بیعار لاکردار را به نامْ لعنت نُموده و حدّتِ کراهتِ خویش علنی ساخته و نیز یک بار هم شخص شخیص خویش را آماج نفرین ساخته که چرا رعنایی آنان او را از مدار بدر برده و پشت به اهل حق نموده که البته فعلی خسارتبار بوده است. مضاف بر این او اذعان داشته است که همچو منی که دیرزمانی به “جوادفوکو” اشتهار داشتهام اینک از این مطاوع قوم لوط به خدای لاشریک پناه میبرم و رجاء واثق دارم که آنچه منبعد میکنم همه در کار نفی و نهی از این تُرّهاتی باشد که ترّهای نَیَرزَد. طُرفِه اینکه برخی طَلَبِه مشارالیه عرض اعتراض نُموده که چرا شیخنا به سیاق شیخ صنعان عمری طاعت را زیر پا نهاده و دل در گرو دختر ترسا گذاشته، و مُعِزّیالیه در سوزانیدنِ دِماغِ مرافقانِ پیشین این بیت را به ترنم گرفته است که: فاش میگویم واز گفته خود دلشادم/تائبم تائب و از سابقهام آزادم.
ایضاً نقل است که اجله حضار آن گرمخانه خیسالود ابتهاجِ بسیار نُموده و این درآمدن به کیش خویش را تَبَرُّک فرموده و آن لحظه تاریخیه را لاجَرَمْ مولودِ قِرانی مبارک انگاشته و شکر بسیار نُمودند که سَعد و نَحسِ کواکب، اینبار، به کام آنان و به خُسران فرقه برساختیه بوده است.
راپورتچی بر عهده خود میداند اذعان کند که هرچند اصل این راپورت از جهت منابع متعدده تصدیق شده و تغییر قبله مشارالیه متیقن است، باری از آنجا که شخص ایشان بر دوش منادیان عقلانیت و حُرّیت از مجلس به در برده شده امکان این مقدور نگشته که مُسَجَّل شود خروج ایشان از آن فرقه به کدامین سو بوده است. برخی بر اینند که خروج مزبور علی التصریح ناشی از نتایج انفعالیه و بیسلوک سلک پسامدرنیه و فقدان اخلاق و عمل صالح در رؤسای آن است و علیایِّحال نامبرده هنوز به تشریف لیبرالیه تماماً مشرف نشده است. والله اعلم.
.
.
راپرت یومیه
مرتضی مردیها
۱۶ اسفند ۱۳۹۵
منبع: فیسبوک مرتضی مردیها
.
.