سؤال:
آن چیزی که از آقای قطبی نقل شده بود در مورد ازدواج[1] میخواستم ببینم آنچه به آقای قطبی فرمودید ولی آنها نوشته نشده آنها چی هستند یا مثلا به طور کلی وجه غیر اخلاقی بودن ازدواج به طور کلی چیست؟.
پاسخ تکمیل شده مصطفی ملکیان پیرامون ازدواج:
آن را من نمی توانم به طور کامل بگویم چون خیلی مفصل میشود.
من بارها و بارها گفتهام آنچه آقای قطبی نوشتهاند را من گفتهام ولی (همهی) آنچه من گفتهام را آقای قطبی ننوشتهاند یعنی یک ساعت و نیم حرف من را ده دقیقهاش را نوشتهاند و البته از این ده دقیقه هیچ دروغی را به من نسبت ندادهاند و عین چیزهایی که من گفتهام را نوشتهاند و گاهی تعبیرش را عوض کردهاند و چون text از کانکست خودش آمده بیرون سوء تفاهم آفرین شده است.
لب کلام من این است که میگویم در ازدواج باید وفاداری وجود داشته باشد، آن وقت من میگفتم وفاداری یک امر کیفی است نه یک امر کمی. وفاداری را با کمیت زندگی من با همسرم نمیشود سنجید بلکه با طرز زندگی من با همسرم باید بسنجنید، یعنی اگر من به شما گفتم علی و زهرا با هم شصت سال زندگی مشترک داشتند و از آن طرف گفتم هوشنگ و شکوفه شش ماه زندگی مشترک داشتند شما فوری در فرهنگ ما میگویید آنهایی که با هم شصت سال زندگی کردند با هم وفادارتر بودهاند. آنهایی که شش ماه توانستند زندگی کنند آدمهای وفاداری نبودهاند.
یعنی گویا وفاداری را دارید با چه میسنجید؟ با کمیت سالهای زندگی که مشترکا این دو با هم داشتهاند. من میگویم همیشه به یاد داشته باشید که کیفیت وفاداری با کمیت آن قابل سنجش نیست. وفاداری یک کیفیت یا طرز خاص زندگی است به این طرز زندگی میگویند وفاداری، ولو این طرز زندگی 24 ساعت طول بکشد و یک طرزها دیگر زندگی را غیر وفادارانه میگویند ولو آن طرزهای دیگر زندگی 80 سال طول بکشد.
چون فرهنگ ما فرهنگیست که آمده یکی از مهمترین کیفیات زندگی را با کمیت بسنجد و بنابراین زندگی مادام العمر برایش ارزشمندتر است از زندگی هایی که 5 سال طول بکشد، یک سال طول بکشد، دوماه طول بکشد و آن وقت باعث شده برای ازدواج دائم یک ارزش و قداستی قائل بشود و آن وقت این امر نتیجهاش این میشود که وقتی علی به زهرا میگوید: بله و زهرا به علی میگوید بله هر دوشان در ذهنشان این است که ما بله را گفتیم تا کی؟ تا ابدالاباد، تا وقتی یکی از ما دو از دنیا برود.
همانطوری که در مسیحیت و مسیحیت کاتولیک مخصوصا، وقتی کشیش صیغه عقد را بخواند این دو (یعنی عروس و داماد) باید تکرار بکنند که: ما با هم خواهیم بود در فقر و غنا و در بیماری و سلامت و درجوانی و پیری و در شهرت و گمنامی تا وقتی که مرگ ما را از هم جدا کند.
من می گویم این غلط است .این یک بنای نادرست است که گذاشته شده و باعث شده که مقدس میدانند کش دادن زندگی را و میگویند اگر 15 سال زندگی بشود 16 سال بهتر است و 16 سال بشود 17 سال بهتر است و اگر 17 سال بشه 20 سال بازم بهتر اگر 20 سال بشه 60 سال واقعا سربلندیم حال وقتی میخواهند این کار را بکنند به 5 تالی فاسد اخلاقی دچار می شوند[2] ولی من نمیگفتم خود ازدواج 5 تالی فاسد دارد میگفتم اگر ازدواج را بخواهید وفاداریش را با کمیت بسنجید نه یک امر کیفیاش بدانید آن وقت همیشه میخواهید استمرارش دهید و این 5 تالی فاسد اخلاقی برای زن یا شوهر یا هر دو درست میکند.
بنابراین پیشنهاد من این بود که نهاد ازدواج همانطور که در طول تاریخ چهار بار عوض شده باید یک بار پنجمی هم عوض بشود. ابتدا چند همسری زنان بوده و تک همسری مردان بعد تبدیل شد به چند همسری زنان و چند همسری مردان بعد تبدیل شد به چند همسری مردان و تک همسری زنان و بعد تبدیل شد به تک همسری مردان و تک همسری زنان. به اینجا رسید. من میگویم یک فاز هم باید بروید جلوتر و بنابراین ازدواج از اول همین جور نبوده که شما بگویید قداست دارد (پس) همین جور باقی بماند . من میگویم تتبع تاریخی زنان به چه علت بوده؟ چرا انسانها به همان چند همسری زن و تک همسری مرد همانجا متوقف نشدهاند؟ رفتند به طرف چند همسری مرد و زن و بعد رفتند به طرف چند همسری مرد و تک همسری زن و بعد رفتند به تک همسری زن و مرد.
چرا؟ برای اینکه انباشت تجربه تاریخی نشان داد که اینگونه ازدواج تالی فاسد دارد. به همین خاطر میخواهند به سمت ازدواجی بروند که این تالی فاسد را کمتر داشته باشد و حال باید به این تجربه تاریخ برسیم که این نوع ازدواج هم تالی فاسد دارد و باید برویم به سوی یک ازدواجی که محاسن این ازدواج ما را داشته باشد اما مقابح این ازدواج را نداشته باشد و آن این است که:
طرح پیشنهادی مصطفی ملکیان برای ازدواج
پسر و دختر با 4 شرط وارد زندگی مشترک می شوند[3] : اگر یکی از این دو تا آن هم نه یقین کرد بلکه شک کرد یکی از این چهار شرط دارد زیر پا گذاشته می شود بلافاصله ازدواج را تمام شده تلقی کند؛ این معنایش این است که اگر اینها 2 ماه هم با هم زندگی مشترک بکنند، زندگیشان وفادارانه بوده است، هیچ قبحی نه بر زن وجود داشته باشد نه بر مرد.
البته گفتهام مطلوب این است که این شک برای هیچ کدام از زن یا مرد پیش نیاید اما خب اگر پیش آمد زندگی را کات کنند؛ چرا میگویم حتی اگر شک کرد؟ به خاطر اینکه حتی اگر شک هم داشته باشد طرف درد و رنج خودش را میبرد ولو این 4 شرط مطابق با واقع نباشد، بنابر این، ازدواجها بالقوه همهشان موقتاند. (باز نه ازدواج موقت معمول چون ازدواجهای موقت چرخ زاپاس ازدواجهای دائم است که تو 4 تا زن می گیری حالا 2 تا چرخ زاپاس هم داشته باش.)
من می گویم همه ازدواجها باید موقت فرض شود مادامی که این شرایط برقرار است باید زندگی برقرار باشد و اگر این شرایط نبود باید زندگی کات شود تا زن و شوهر نه از لحاظ روانشناختی آسیب ببینند نه از لحاظ اخلاقی حالا ولو زندگی مشترکشان 1 هفته باشد؛ اشکالی ندارد، باز مرد میرود با یک زن دیگری ازدواج میکند و زن هم با یک مرد دیگری، اما باز در آن زندگی هم وفادارند. پس ممکن است یک مرد با زنش 10 بار زندگی مشترک بکند و هر ده بار هم وفادارانه باشد این بهتر است یا اینکه یک ازدواج مشترک بکند و از روز اولش تا روز آخرش بی وفایانه باشد؟
بحث من اخلاقی است نه حقوقی
بعد میگفتم چون قانون باید همه سبک های زندگی را اجازه بروز به آنها بدهد، بنابراین، این پیشنهادی که من میکنم نباید تنها نوع ازدواج قانونی تلقی بشود، باید بگویند این نوع ازدواج هم کاملا قانونی است. هر که می خواهد برود آن ازدواج سنتی را بکند، اگر مرد و زن راضیاند که ازدواجشان دائم باشد خب بروند ازدواج دائم بکنند. فلذا بحث من اخلاقی بود نه حقوقی، نمیگفتم قانون باید بگوید هر نوع زندگیای که میخواهید بکنید بکنید همه سبکهای زندگی در یک قانون دموکراتیک باید مجال ظهور و بروز داشته باشند اما این هم باید قانونی تلقی شود. حال اگر بعد از قانونی تلقی شدن یواش یواش این نوع ازدواج بقیه ازدواجها را محو کرد آن وقت نمیشود گفت هر وقت شک کردند! چون حقوق با عدد سروکار دارد آن وقت من پیشنهادم این است که هر ازدواجی 3 سال باشد آن وقت هر وقت زن و شوهر خواستند یک سه سال دیگر تمدید می کنند بعد از سه سال بعدی دوباره تمدید کنند…[4]
مطلوب دوام ازواج به این نحو است
مطلوب این است که اینها 20 تا 3 سال تمدید کنند و من همیشه گفتم من و تو که با 2 میلیون میآییم با هم در یک تجارت سرمایهگذاری میکنیم، میگویی مصطفی یک قرار داد دو ساله میبندیم با هم اگر در این 2 ساله شریک امین و وفادار و فعالی بودی 2 سال دیگر شراکتمان را ادامه میدهیم. با این که تمام خسارت را به تو بزنم تنها 2 میلیون به تو خسارت زدهام تو برای دو مییلیونت حفاظ میگذاری. حالا اگر بعد از دو سال امین و وفادار بود دو سال دیگر تمدید می کنی …
آن وقت که یک شخص بیاید تمام عمرش را، تمام جوانیاش را، تمام استعدادهایش را، تمام امکانها و فرصتهایش را بگذارد و بگوید “2 سال 2 سالی” این بچه بازی است “3 سال 3سالی” بچه بازی است. نه این کار را بکنید اگر هر دویشان هم سلامت روانشناختی و هم فضیلت اخلاقیشان محفوظ بود 3سال 3سال تمدید میکنند. ایدهآلاش این است که 20 تا 3 سال تمدید شود ولی اگر فضیلت اخلاقیشان محفوظ نماند فورا هردوی آنها باید بتوانند راحت شوند.
آن وقت اگر این باشد، آن توالی فاسد پنجگانه هیچ وقت پیش نمیآید من این حرفم بود.
ظاهر و باطن ازدواجها
ازدواجهای ما ظاهرش این است که با چهار کلمه لاتین در آیین کاتولیک یا عربی تلفظ کردهایم و ظاهرش این است که با لباس سفید میرویم و با کفن بیرون میآییم اما باطنش خیانت در خیانت است. من به نظرم این خلاف انسانیت است و نه فقط خلاف فضیلت اخلاقی بلکه مخالف سلامت روانی است.
سلامت روانی به این معناست که وقتی زنی شاکی از مردش باشد یا مردی از زنش شاکی باشد رنج می برد؛ در حقیقت این فرد دیگر خودش نیست دیگر در زندگی این فرد، علاوه بر مشکلات اخلاقیای که پیش میآید در زندگیاش دیگر خوشی نیست.
حال اگر بخواهید این 4 شرط را در نظر بگیرید میفهمید که 90 درصد این ازدواجهای شرعی، عرفی و… اینها در حقیقت ازدواج نیستند اینها سایش و فرسایش روحی زن و شوهرند با یکدیگر و دارند همدیگر را از بین میبرند و اتفاقا اصلا ولنگارانه نیست و اصلا بیبند و بارانه نیست و درست برخلاف این است.
.
.
پاورقیها:
[1] پنج تالی فاسد اخلاقی ازدواج دائم (ازدواج دائم به شکل سنتی):
اول اینکه معتقدم ازدواج قِوامش به احساسات و عواطف و هیجانات است و احساسات و عواطف و هیجانات، غیر اختیاری ترین بخش وجود ما هستند. آن وقت در نهاد ازدواج می خواهیم غیر اختیاری ترین بخش وجود ما زیرِ مهمیزِ قانون و تبصره و ماده در بیاید و این خیلی بی معناست و نتائج اخلاقی منفی خواهد داشت.
دوم اینکه در ازدواج چون فرض بر این است که اخلاقاً با عشق باید ازدواج صورت بگیرد و عشق امری ذوطرفین است و قوام آن نیز به طرفین است. بنابراین اگر ویژگی ای در من عوض شود یا ویژگی ای در معشوق من عوض شود یا در هر دوی مان عوض شود بی شک عشق شدت و ضعف پیدا می کند. البته جایی که شدت پیدا می کند مشکلی پیدا نمی شود، اما جایی که ضعف پیدا می کند باعث می شود که شما در ازدواج اگر به وفاداری که وظیفه ی اخلاقی تان هست عمل کنید، باید با این شخص زندگی تان را ادامه دهید اما این با “صرافتِ طبع” ناسازگاری دارد که آن هم وظیفه ی اخلاقی ماست. چرا باید اصلاً نهادی درست کنیم که میان دو تا وظیفه ی اخلاقی ما تعارض ایجاد کند؟ و من هر کدام از این دو را انتخاب کنم مشکل دارم. پس از اول این تعارض را بین این دو درست نکنیم.
سوم این است که شما به همان دلیلی که عاشق این فرد شده اید ممکن است در آینده عاشق فرد دیگری هم بشوید و ممکن است آن عشق شدت بگیرد بر این عشق. بعد با چه استدلالی می شود حق شما را از زندگی با آن فرد گرفت؟ چرا باید کاری کنیم که تعهد نسبت به همسر سابق با عشق نسبت به فرد دیگری تعارض پیدا کند؟ اصلا نهادی درست نکنیم که این مشکل را ایجاد کند. همیشه نباید گفت که هنگام تعارض چه کار باید بکنیم. اصلا چرا باید دست به کاری بزنیم که موجب به وجود آمدن تعارض شود.
چهارم اینکه سلامت روان آدم که تأمینش وظیفه ی اخلاقی آدمی است نیازمند حریم خصوصی است و ازدواج حریم خصوصی را از شما می گیرد. یعنی شما برای سلامت روانی تان نیاز دارید که حریم خصوصی برای خودتان داشته باشید. حریم خصوصی این است که من یک آناتی یک لحظاتی باید آنچنان که می خواهم در تنهایی به سر ببرم و این وانهادگی و تنهایی در زندگی زناشویی همیشه سلب می شود. البته اینکه ازدواج این حریم خصوصی را از آدم می گیرد از جامعه به جامعه فرق می کند ولی هیچ جامعه ای نیست که در آن ازدواج این حریم خصوصی را اصلاً نگیرد و شما دیگر آن حریم خصوصی را ندارید و این مضر است برای سلامت روان ما.
پنجم این مسئله است که شما و طرف مقابل تان فقط در عاشقی و معشوقی مشترکید اما در بقیه ی ویژگی ها اختلاف دارید. حال اگر این اختلاف در مقام عمل جلوه کرد چه باید کرد؟ فرض کنیدکه شما سینما را دوست دارید و از تئاتر نفرت دارید و همسرتان تئاتر را دوست دارد و از سینما نفرت دارد و شما می خواهید با هم بروید بیرون؛ اینجا کار آسان است و اگر بخواهید خیلی عاقل باشید و بخواهید اخلاقی عمل کنید می گویید تو برو تئاتر خودت را و من می روم سینمای خودم را. تا اینجا مشکلی نیست اما اگر در یک مسئله ای بود که نشود گفت من می روم راه خودم را و تو برو راه خودت را چه؟ مثلا می خواهیم خانه بخریم. من می خواهم خانه ای را بخرم که در محله ای باشد که هوای سالمی دارد ولی پرستیژ اجتماعی ندارد ولی همسرم می خواهد در محله ای خانه داشته باشد که پرستیژ اجتماعی دارد ولی هوای بسیار آلوده ای دارد. آیا اینجا می شود گفت که تو خانه ی خودت را بخر و من خانه ی خودم را می خرم؟ مشکل دقیقاً این است که اگر بخواهم حق همسرم را حفظ کنم باید حق خودم را ضایع کنم و اگر بخواهم حق خودم را حفظ کنم باید حق همسرم را ضایع کنم. فرض کنیم در خرید خانه هم ماجرا را اینگونه فیصله دادیم که بیا در خانه خریدن تو حرف من را گوش کن منتها در اتومبیل خریدن من حرف تو را گوش می کنم. اما اینجا درست است به لحاظ اخلاقی، نزاع فیصله پیدا کرده است اما آهسته آهسته شما به لحاظ روانی به این نتیجه می رسید که من عشق این فرد را به هزینه ی بالایی دارم می خرم. هزینه اش این است که من از خواسته های خودم صرف نظر کنم
[2] پنج تالی فاسد اخلاقی ازدواج دائم (ازدواج دائم به شکل سنتی)
[3] چهار شرط ورود به زندگی مشترک:
1_ من وقتی بازنی وارد قرارداد میشوم نه از قِبل من و نه از قبل او و به طریق اولی از قبل هر دویمان این قرارداد به معنای فسخ قرار داد که یکی از ما با همسر قبلی داشته است نباشد. یعنی این جور نباشد که وقتی وارد این زندگی میشوم به این معنا باشد که قرار دادم را با زن قبلی فسخ کرده باشم. یعنی رابطهمان جوری نباشد که نفس این رابطه به این معنا باشد که هر طرف از این رابطه دارد یک قرار داد دیگری را که در جای دیگه دارد با این قرارداد لگدمالش میکند.
2_ من برای ایجاد یا حفظ این ارتباط فریبکاری نکنم نه فریبکاری فقط از طریق گفتن؛ اکثرا فریبکاریهای ما از طریق کردار است؛ یعنی من میدانم این دختر یک مرد دانشمند دوست دارد آن وقت من که هیچ دانشی بلد نیستم هی میگویم هرمنوتیستای جدید اینو میگن، برخلاف ایدئالیستای آلمانی… از این حرفا بزنم تا فکر کند من دانشمندم. یا مثلا او شوهری گشاده دست میخواهد حالا من که تو تمام زندگیام تمام انعامهایش روی هم 10 هزار تومان هم نشده 10 هزار تومان به این گارسون میدهم تا بگویم آدم سخیای هستم.
3_ این ارتباط به حال یا آینده هیچ کدام از طرفین زیان نرساند.
4_ طرف مقابل را شخص تلقی کنید نه شی، کَس تلقی کنید نه چیز، یعنی انسانش بدانید و انسان دانستن او به این معناست که در مقام نظر عقلنیت او را و در مقام عمل آزادی او را محترم بشماریم. حالا شما با این چهار شرط ببینید ازدواجهای پدر و مادر های ما که عرفی و قانونی و اجتماعی انجام دادند؟ خیلی نادرند و خیلی هم خوش اقبال ولی نیست کجا چنین است؟
[4] دلیل سه سال بودن: به خاطر اینکه به لحاظ روانشناختی انسانها هر چه قدر هم طرف مقابلشان را دوست بدارند احتمال اینکه از سه سال به بعد برایشان انسان عادیای بشود هست و آن وقت است که احتمال میرود شخص برود دنبال اموری که خلاف اخلاق است.
.
.
نظر تکمیل شده مصطفی ملکیان پیرامون ازدواج | 7 تیر 92 | گفتگو با مصطفی ملکیان
.
.
صوت نظر تکمیل شده مصطفی ملکیان پیرامون ازدواج
.
.
با سلام
سخنرانی استاد رو به صورت کامل در ارتباط با ازدواج کجا میشه یافت ؟ به نظرم این میزان صحبت در رابطه با چنین بحث عظیمی برای نتیجه گیری کافی نیست.
در مورد 3 سال اول موافق هستم ولی اینکه بخوان هر 3 سال تمدید کنن بنظرم درست نیست. مگه شخصیت یک آدم چقدر تغییر می کنه که شما بعد از 3 سال هنوز فکر کنید که ممکنه جنبه هایی از شخصیت فرد وجود داشته باشه که بتونه به شما آسیب بزنه و شما آنها رو نشناخته باشید.
ضمن اینکه ازدواج هم مثل بقیه مسائل موجود در زندگی، عرصه ای برای رشد شخصی هست. نمیشه گفت به محض اینکه فکر کردی آسیب روانی می بینی بیا بیرون. بلکه باید گفت برو ببین چرا داری آسیب روانی می بینی. ریشه یابی کن. اساسا وفاداری در ازدواج هم به همین خاطره. برای اینکه فرد رشد بکنه و دنیای خودش را بزرگ تر بکنه.
بنظرم میاد که نظر جناب ملکیان در این موارد خیلی شخصیه و در نتیجه، بسیار هم وابسته به جنسیت خودشون هست. در حالیکه غالب زن ها بهیچ وجه نمی تونن مورد اول 4 شرط ورود به زندگی رو بپذیرند.
باز هم به نظر میرسه مطلب کامل نیست. تعریف «زندگی وفادارانه» دقیقا چیه وپنج تالی فاسد ازدواج دائم چه ها هستند؟
اگه راهی برای دسترسی به مطلب کامل هست ممنون میشم راهنمایی کنید
یک. تکلیف فرزندان حاضل از ازدواج چه می شود؟ مثلا مردی از سه سال اول، یک فرزند دارد، شش سال بعدی را با خانم دیگری ست و دو فرزند هم از او دارد، باز دلش میخواهد با خانم اولش قرارداد سه ساله ی ازدواج را تمدید کند، حال آنکه فرضٱ خانم اولش هم دو فرزند از دو مرد دیگر دارد . . . !
دو. نظر استاد درباره ی ازدواج، تا حدودی به سلیقه و ذائقه ی مردانه نزدیک تر است تا خواست و تمایلات خانم ها. یعنی اکثر خانم ها به دنبال پایدار بودن روابط هستند.
سه. البته لازم به یادآوری است که نظر استاد، به شکلی غیر رسمی در جامعه نمودی عینی و واقعی دارد. زندگی های زیادی که اسمٱ “زندگی مشترک” است، و این اشتراک تنها در خورد و خوراک و محل زندگی ست، نه در احساسات و تمایلات و عشق و محبت. یعنی دو نفر در کنار هم، اما فرسنگ ها دور از هم و هر کدام زندگی پنهانی جداگانه ای دارد.که مسلمٱ این کاری غیر اخلاقی ست.
ايكاش ايشان تنها در حوزه ى تخصصى خودشان طرح تئورى كنند و حوزه هاى مربوط به جامعه شناسى و روان شناسى را به اهلش بسپارند.
به نظر من، اين كه الان روابط در جامعه همين هست كه ايشان آرزو كرده اند قطعا يك آسيب اجتماعى و روان شناختى هست. آسيب را تئوريزه نمى كنند، بلكه ريشه يابى و اصلاح مى كنند.
در پاسخ به فاطمه باید گفت که استاد ملکیان بارها تصریح کرده اند که دغدغه ی انسان و انسانیت دارند و بر همین اساس پرداختن به احوالات اگزیستانسیل و وجودی انسان، محور آثار ایشان است … این شأن روشنفکر است که به مسائل مبتلابه جامعه پرتو افکنی نماید … بهتر است عدم موافقت خود با یک اندیشه را به شیوه اندیشمندانه و با تمرکز بر فقرات دعاوی استاد ملکیان و نشان دادن سستی آن ها مبرهن نمایید … نه اینکه فارغ دلانه و از سر نخوت شاقول به دست بگیرید و برای متفکران، ساحت بندی کنید … بسیار بودند کسانی که وقتی نخستین بار آرای ماکیاول ، نیچه و امثالهم را شنیدند اسب فصاحت در میدان وقاحت چراندند و گفتند آسیب را تئوریزه کرده اند اما واقعیت این است که اصحاب خرد، همیشه تاریخ شکوه اندیشه ورزی (و نه لزوما اندیشه) آن ها را ستودند … تفقد احوال درون نمایید …
غلام ادبیایتتم دادش موافقم باهات
????????
كاملا با اقاي عليرضا موافقم
با سلام
من نه فیلسوف هستم نه جامعه شناس و نه روانشناس.
یک زن هستم و یک شهروند معمولی در جامعه ای که آمار طلاق، خیانت، فرزندان سرگردان شده حاصل از ازدواج های ناموفق و … سرسام آور است.
یک نفر از دوستان نظر داده بودند که تکلیف کودکان از ازدواج های موقت سه ساله چه می شود اگر مدام انجام شود.من چند راه حل و یا پاسخ برای ایشان دارم.یک: دانش تنظیم خانواده را میتوان از هر طریقی کسب کرد و از بارداری های زود هنگام قبل از مشخص شدن وضعیت زناشویی و رابطه زوجین جلوگیری کرد. دو: به فرزند آوری به دید عروسک بازی نگاه نکنیم و با بهانه هایی چون رفع عادت، روزمرگی، یا راه حل رفع مشکلات زناشویی به آن نگاه نکنیم.سه: برداشت من از صحبت های استاد ملکیان این بود که برای آزادی، شخصیت و فردیت یکدیگر احترام قایل شویم و یکدیگر را صرفا برای اینکه قول داده ایم در کنار هم بمانیم شکنجه نکنیم، ولی ایشان صحبتی در خصوص نقض و نادیده گرفتن مسئولیت در قبال یکدیگر و حتی فرزندان ایراد نفرمودند. شما میتوانی هرچندتا بچه از هر چندتا رابطه داشته باشی به شرط اینکه مسئولیت در قبال آن ها را فراموش نکنی و بعضا در خیابان ها و یا پشت درب های یتیم خانه ها رهایشان نکنیم.
استاد ملکیان از احترام، صداقت،مسئولیت و داشتن یک زندگی پربار صحبت کردند.
دوستانی که فرمودند استاد تفکرات مردسالارانه برای پیشنهادشان مبنی بر این که وقتی دیگر حالتان با هم خوب نیست و یکدیگر را شکنجه میکنید از هم جدا شوید، دارند و زن خواستار زندگی دائم و استوار است آیا خودشان حاضر هستند در رابطه ای که حرمتشان، استقلال و آزادیشان، عزت نفس شان لگد کوب میشود صرفا به دلیل اینکه دلشان رابطه دائم میخواد ، ادامه دهند. اگر اینطور است دو دلیل بیشتر ندارد. یا مجبورند یا از نظر روانی اختلالاتی وجود دارد.خوب است به این نکته توجه کنیم که همچنان با وجود موج به ظاهر روشن فکری که دارد فراگیر میشود ولی همچنان بسیاری و شاید میتوان گفت اکثر ازدواج هایی که رخ میدهد حاصل از شناخت کافی نیست. شناخت کافی و لازم فقط در زندگی مشترک حاصل میشود. ولی به علت محدودیت های عرفی، شرعی و قانونی این امر تا قبل از ازدواج میسر نیست و متاسفانه باید فقط در قالب یک ازدواج رسمی به این نتیجه رسید که آیا همسر و یا شوهرم مناسب من هست یا خیر. پس در کل ایرادی به سخنان استاد وارد نیست. باید اول ازدواج کرد و بعد زن و شوهر به این آگاهی برسند که آیا مناسب هم هستند و یا خیر.
من هر چه بر سر و کله ام بکوبم که این خوب است، آن خوب نیست؛ خود را زخمی و خسته می کنم. هم اینک هر کسی بنا به فهمش، توانایی و امکاناتش، ظرفیت و آستانه تحملش، وضعیت روانیش، میزان درک متقابلش با طرفی که قراردادی اجتماعی رابسته است و یا قصد بستن آن را دارد، با مسئله زوجیت روبروست. اکنون هم، نظر استاد ملکیان در شمایل قرار دادی اجتماعی در حال تکوین و به شکلی غیر رسمی رواج دارد. قراردادهای اجتماعی رسمی محصول نیازی است که اگرازسوی حاکمیت جامعه رسمیت نیابد، سبب بحران اجتماعی و موجد خطر فرو پاشی می شود. در کنار قرار دادهای اجتماعی رسمی، قرار دادهای غیر رسمی هم وجود دارد که گاهی جنبه عرفی یافته و در روابط اجتماعی کار آمد است. قرار دادی که در این سالها رواج دارد و تا حدی بحران ازدواج را به محاق برده،” ازدواج سفید” است که کمتر از آن سخن می رود. روابط اجتماعی در هر صورت بنا به ظرورت نیاز اجتماعی شکل خواهد گرفت و رسمیت خواهد یافت. گاهی با هزینه و گاهی متکی بر خرد جمعی و مدیریت پیش اهنگِ آسیب شناس و برنامه ریز با هزینه و آسیب کمتری، زندگی اجتماعی به جریان رو به تحول خویش ادامه می دهد. چقدر خوب است! این جریان سیلابی و ویرانگر نباشد.
بنده با صحبتاشون موافق نیستم.
نباید هر کس نظر شخصیشو به کسی تحمیل کنه , بلکه باید هر شخص به اصل دین و مذهب خودش رجوع کنه, الگوی ما اصول دین هست نه نظر شخصی هر فرد.
تازمانی که فکر واندیشه خودمون رو بجای فکر واندیشه الهی می گزاریم سرگردان ومتحیر خواهیم بود و هردم از این باغ چیزی میرسد واین تحیر بشریت درمان نخواهد شد.
آقاجان مدیریت روابط زن ومرد در اندیشه قرآنی و الهی این چهار مورد هست: 1 ازدواج بهنگام 2 ازدواج موقت 3 تعدد زوجات 4 حجاب وعفاف. والسلام
حالا هرکی قبول نداره بفرما راه حل بده
حضرت آقای ملکیان خدا عاقبت هممون رو به خیر کنه
حیف اون پدر و مادر که همچین ولد ناخلفی داشته باشن.کم کم حکم ارتداد برای شما ثابت میشه
ظاهرا از اسلام خارج شدید استادنما
به نظر من باید طبق سخن امام علی ع به گوینده نظر نکنیم بلکه به سخن نظر کنیم من قبلا مقالاتی از آقای ملکیان خوندم و بسیار موافق طبعم بوده ولی در مورد این مورد ازدواج تنها مشکل فرزندان رو مشکلی ضروری میبینم پذیرفتن یک ناپدری و نامادری برای بچه ها خیلی سخته! زن و شوهر هایی که با وجود بچه از هم جدا میشن معمولا به همین دلیل، یکی از ان دو زن یا مرد که سر پرست هستند تنها میمونند که بچه ها رو بزرگ کنند و به ثمر برسونند