در میزگرد زاویه با عنوان «بررسی حقوقی و جامعه شناختی رویدادهای اخیر در برخی شهرها» عبدالله صلواتی مجری «زاویه»، میزبانی حجت الاسلام و المسلمین دکتر هادی صادقی معاون فرهنگی قوه قضائیه و دکتر حسن محدثی استاد دانشگاه را بر عهده داشت. در این میزگرد رویدادهای اخیر در برخی شهر ها بررسی شد.
«زاویه» به تهیهکنندگی محمدرضا راهپیما به صورت هفتگی چهارشنبهها ساعت 20:30 از شبکه چهار سیما پخش و روز بعد ساعت 14:30 بازپخش میشود.
.
.
دانلود صوت میزگرد با حجم 15 مگابایت
مشاهده در آپارات | مشاهده در یوتوب
.
.
میزگرد زاویه
بررسی حقوقی و جامعه شناختی رویدادهای اخیر در برخی شهرها
برنامهی زاویه – 13 دی 1396
.
.
مصداق حرف های محدثی در مورد دروغ رو هم از دست ندید
https://www.aparat.com/v/qvbTB
در این مختصر میکوشم تا نکاتی چند از مباحثات میان آقای صادقی و آقای محدثی در برنامه تلویژیونی زاویه که پنجشنبه گذشته از شبکه چهار سیما پخش شد را مورد مداقّه قراردهم.
یکم، پس از طرح بحث از سوی آقای صادقی درباب زیرساختهای حقوقی موجود درباب اعتراضات قانونی، آقای دکتر محدثی بحث را از مسیر دیگری پیگرفتند و ضمن انتقاد از جانبداری صداوسیما از یک جریان خاص، نکاتی را درباب اعتماد مردم به دستگاههای حکومتی مطرح کردند. در بخش دوم از گفتوگو آقای صادقی در انتقاد به آقای دکتر محدثی، مطالب مطرح شده از سوی ایشان را خلاف عدالت و بیارتباط با بحث میدانند. در اینجا این پرسش مطرح میشود که معیار مربوط یا نامربوط بودن را چهچیز در نظر گرفتهاند؟ زمانی که دکتر محدثی به برشمردن مولفههای یک نظام سیاسی مشروع میپردازند، بلافاصله اشاره میکنند که بنا دارند تا با دادهها و تحقیقات جامعهشناختی نشاندهند که دولت مقبولیت خود را به مخاطره انداخته و این یکی از علل ناآرامیها و خیزشها است. موضوع برنامه نیز ازطرف مجری «ریشههای حقوقی، اجتماعی و به تعبیری جامعهشناختی اعتراضات اخیر» مطرح شده است. اما بر اساس چه معیاری سخنان دکتر محدثی با این موضوع بیارتباط پنداشته میشود؟ به نظر میرسد که این سخنان تنها با آنچه که آقای صادقی توقعِ مطرح شدنش را دارند ناسازگار است و از همین رو ایشان به خود اجازه میدهند تا مسیر بحث طرف دیگرِ گفتوگو را جهتدهی کنند. این امر تا آنجا که میلی شخصی است و در حد یک دعوت و تمنا باشد لزوماً محکوم نیست، اما با کنار هم قرار دادن سایر نکات مطرحشده در این مباحثه و واکنشها به سخنان طرفِ دیگر میتوان به جمعبندیِ معناداری دست یازید.
دوم، آقای صادقی در بخش دیگری از سخنان خود آمارهای خوانده شده توسط دکتر محدثی درباب سطح پایین بیاعتمادی و سیر نزولی آن در سالهای اخیر که منجر به کوتاه شدن بازه میان جنبشهای اجتماعی و شورشهای شهری شدهاست، مدعی میشوند که «همهی پیمایشها صرفاً نظرسنجی هستند و نباید اعتماد را صرفاً با پرسش از افراد سنجید». زمانی که ما به خود اجازه میدهیم تا همچنان با معیار قرار دادن فهم خود، به قضاوت درباب نتایج و محصّلات تحقیقات علمی متخصصین یک رشته بپردازیم، ضمن آنکه موجبات استهزاء خود را درمیان نخبگان جامعه فراهم میآوریم، هم آنها را از خود میرانیم و هم مشروعیت خود را به مخاطره میافکنیم.
ایشان به «واقعیات موجود کف صحنه» اشاره میکنند و مدعیاند «همهی تحقیقات مطرح شده» از سوی دکتر محدثی «واقعیات ذهنی» مردم را نشان میدهند. اگر نخواهیم به جزییات این عبارات و معانی آنها بپردازیم و با همین ادبیات پاسخی بدهیم، باید گفت که مردم در زمان انقلابها و اصلاحاتِ ساختاری با تکیه بر «واقعیات ذهنی» خود دست به کنش میزنند نه پس از تحقیق و تفحص در باب «واقعیات کف صحنه»؛ پس حتی اگر نتایج پیمایشها را آنچنان که ایشان معتقدند تا سطح یک نظرسنجی تقلیل دهیم، هنوز مخاطرات خود را دربردارد.
سوم، در جای دیگری آقای صادقی، دکتر محدثی را مواخذه میکنند که چرا به جای «انقلاب 57» از لفظ «انقلاب اسلامی» استفاده نمیکنید و کاربرد این لفظ را به دشمنان نظام منسوب میکنند. درباره اصطلاح جنبش و اصرار برای استعمال لفظ «فتنه» نیز همین رویکرد رخ مینمایاند. با روحیهی حقیقت طلبی که در این مباحثه ایشان از خود نشان میدهند، من یقین دارم که با تاملی دوباره در فایل صوتی این مباحثات، خود ایشان اصرار و عدمتحمل -یا تمایل- در شنیدن نظرات و حتی ادبیات مخالف خود که همانا ادبیات رسمی نظام است را تایید خواهندکرد.
چهارم، در طول برنامه به کرّات آقای صادقی به انتقاد از مطبوعات، رسانهها، احزاب، گروهها و بهطور کلی جامعهمدنی میپردازند -در حالی که فعالیت تمام این مجموعهها مقید به بخشنامهها و آییننامههای دولتی و قضایی است- و این را کلیگویی نمیپندارند اما نقد آقای دکتر محدثی به صداوسیما که با تکیه بر نتایج چندین پژوهش و تحقیق جامعهشناختی است را «کلیگویی و بیفایده» میدانند. باز باید پرسید که براستی معیار در نزد شما چیست؟
پنجم، به مناسبتهای گوناگون در طول بحث آقای صادقی از شعارها و مطالبات مردم در تجمعات سخن به میان میآورند و بارها مثالهایی را در این زمینه بیان میکنند. با دقت در این مباحثه برای شنونده مکشوف میگردد که بلا استثنا تمامی این اشارات و مثالها از جنس اقتصادی و معیشتی است. آیا این امر اتفاقی است؟ به نظر میرسد که علیرغم تمام نقدها و تحلیلهای اندیشمندان علوماجتماعی که چه مدتها پیش از این و چه پس از شروع تجمعات به رشته تحریر درآمدهاست، هنوز باور آقای صادقی و البته بسیاری دیگر از اصحاب قدرت این است که جنس این مطالبات تنها یا حداقل بیشتر اقتصادی است. منشاء این باور چیست؟ به گمان من اعتمادبهنفسِ آسیبزا و آنچنان که دکتر محدثی اشاره کردند «برخورد از موضع استغنا».
در این مباحثه به نحو احسن بیاعتمادی و بلکه بیاحترامی نسبت به نتایج پژوهشهای علمی و معیار قراردادن فهم خود به عنوان ملاک واقعیت مشهود است. به زعم بنده این در کنار باور به اینکه «نظرها را میتوان خیلی ساده توسط تبلیغات و هیاهو ساخت» که از سوی آقای صادقی با تفصیل مطرح شد، موجب میشود که به جای آنکه به شناخت واقعیات اجتماعی از مجرای پژوهشهای علمی بپردازیم و تتمهی منابع کشور را خرج اصلاح و بازسازی سازوکارها در راستای ایجاد وحدت ملی و قرار دادن کشور در مسیر توسعه کنیم، بودجههای میلیاری را به سمت فعالیتهای تبلیغاتی ایدئولوژیک هدایت کنیم و با تکیه بر قوای مسلحه چشم خود را بر عدم تجانسها و تعارضات ببندیم، شبکههای اجتماعی مجازی را فیلتر کنیم، بر روی امواج ماهوارهای پارازیت بیندازیم، نشریات را توقیف کنیم و تجمعات و اعتراضات را سرکوب. بزرگترین کاستی سیستم عدم تحمل -یا تمایل به- شنیدن سخنان مخالف، و بالطبع بزرگترین مشکل امروز معترضین شنیده نشدن است.
پیام افشاردوست
انحصارطلبی و از جمله بسته بودن به روی سخن دیگری بیماری عمومی و مسری است ؛ در نظام و بر نظام غالباً در این ویژگی مشترکند .
حسن محدثی، جامعه شناسی که پژوهشهایی در حوزه جامعه شناسی دین داشته است، در کلیپی تقطیع شده از برنامه زاویه شبکه 4، سخنی به این مضمون گفته است که صدا و سیما به صورت سیستماتیک دروغ می گوید و بجای گزارش و خبر، به تحریف دست می زند. منتخبان مردم اجازه سخن گفتن در صدا و سیما را ندارند، چه رسد به خود مردم. او همچنین گفته است از این که در صدا و سیما حاضر شده است باید نزد همکاران و دانشجویان پاسخگو باشد…
این که صدا و سیما رسانه ای شده است فرسنگها دور از استانداردها و عادت بر این دارد که مردم در آن دیده نشوند و همواره با حجابی از رودربایستی با کاست مسؤولان جمهوری اسلامی، مردم را منعکس می کند، مورد پذیرش راقم این سطور نیز هست. اما این دور بودن از یک رسانه استاندارد است که باعث می شود صدا و سیما غیر مردمی دیده شود و لابد رسانه ای مانند بی.بی.سی مردمی. در واقع ما اساساً با این همه تکثر و اختلاف نیازی به صدا و سیمای ملی نداریم. حداکثر دو شبکه داخلی و دو شبکه خارجی به زبان های مختلف برای مخاطبان خارج از کشور کافیست و بقیه شبکه ها باید به شکل هیأت امنایی اداره شوند. خود شبکه های باقی مانده نیز باید در برخورد با مردم تجدید نظر اساسی داشته باشند و نیز در سایر استانداردهایی که یک رسانه حرفه ای باید کسب کند.
اما این سخن چندان جدید و چندان هم مهم نیست. مهم و تأسف بار سخنان نسنجیده و عجولانه یک استاد دانشگاه است که از ترس از دست دادن محبوبیت بیرونی خود، دچار یک پارادوکس می شود. پارادوکس دروغگو که طی آن حسن محدثی وارد رسانه ای شده است که به صورت سیستماتیک دروغ می گوید و این نشان می دهد محدثی ارزشی برای سخنان خود قائل نیست، زیرا سخنان او نیز به صورت سیستماتیک می تواند بر اساس دلخواه رسانه تحریف شود. اگر البته محدثی بر آن باشد که من قبل از حضور بررسی کردم تا از تحریف در امان باشم، نشان می دهد که دروغگویی سیستماتیکی در رسانه وجود ندارد و در هر دو صورت مدعی دچار پرت و پلا گویی شده است.
واقعیت این است که هیچ رسانه ای در دنیا راست نمی گوید. دلیل اول ماهیت هایپررئالیستی رسانه است که قبلاً بارها درباره آن گفته شده است و این که رسانه واقعیت را بازنمایی نمی کند، بلکه تولید می کند و در این تولید، خود را به واقعیت بیرونی منتسب می کند، اما این انتساب ظاهری است و در اصل تحمیل است. دلیل دوم سطحی تر است و می توان براحتی با مطالعه میزگردهای حرفه ای در رسانه های معتبر دنیا آن را دید. وقت هر مهمان در این برنامه ها به شدت محدود و دقیق است. او فقط و فقط باید درباره چیزهایی صحبت کند که اجازه صحبت در آن باره را داشته باشد. علاوه بر این باید برخی خط قرمزها را نیز رعایت کند. هر مهمانی، حتی اگر نوام چامسکی باشد، باید به دقت این معیارها را رعایت کند و اگر نکند، براحتی از رسانه حذف می شود. رسانه حرفه ای می تواند این فرآیند را از چشم مخاطب پنهان کند و رسانه شلخته ای مانند صدا و سیما نمی تواند، با وجود اینکه برخی اوقات آزادی های بیشتری هم در آن بوده است. اما به هر حال رسانه پیام را مهندسی می کند و این در ذات رسانه است.
صدا و سیما در ایران همچنان یک رسانه قدرتمند است و این قدرت بخاطر ذات رسانه های تصویری است. مسؤولان منتخب همان دولتی که محدثی خود را موظف به دفاع از آنها می داند، خود رسانه شناس هستند و به همین خاطر بیشترین فشار به صدا و سیما در تاریخ پس از انقلاب از سوی همین دولت بوده است. دولت حاکم با استفاده از ابزار بودجه، موفق شده است رسانه را کنترل کند و تا حد قابل توجهی بر جهت گیریهای سیاسی آن مؤثر باشد. برخی از این سیاستهای اعمال شده در ایام انتخابات اخیر هویدا بود. برخی دیگر نیز در روزهای اول اعتراضات اخیر معلوم شد که با حمله شدید دولت به رسانه به دلیل برخی پوشش دهی های جزئی، همراه شده بود. با این حال دوست دارند پرستیژ مستقل بودن و اقلیت بودنی را که میراث دولت خاتمی است، نیز حفظ کنند تا بدنه طرفداران خود را از دست ندهند. بنابراین مهم نیست که شما به چه جناحی تعلق خاطر دارید، در هر صورت این بازی قدرت و سیاست است که جهت گیری یک رسانه را مشخص می کند و چیزی به نام گزارش محض و بی طرف در رسانه، چیزی شبیه به یک شوخی بی مزه است و نشانگر یک بی اطلاعی عمیق و دردآور از دنیای ارتباطات و رسانه ها.
برگرفته از کانال اطلاعرسانی سید مهدی ناظمی قرهباغ –پژوهشگر فلسفه
اتفاقا کسی که مغالطه می کند مهدی قره باغ است. از چه بخشی از حرف های محدثی بر می آید که bbc رسانه ای بی طرف است. مسئله این است که صدا و سیمای ما آشکارا دروغ می گوید. جناب آقای قره باغ بر اساس کدام پژوهش همه رسانه های دنیا را دارای خط قرمز می داند و حتی اگر این سخن درست باشد محدوده این خط قرمزها به گستردگی و محدود کنندگی آنچه در صدا و سیمای ایران اعمال می شود،هست؟ در حقیقت جناب آقای قره باغ با پیدا کردن شریک جرم برای صدا و سیمای ایران می خواهد جرم را تخفیف دهد.
درود بر شما- کاملا موافقم
برای مطالعه بیشتر نگاه کنید به :
زمانه، اسلش، 375488
و نوشته های :
mrnikfar دات کام
سلام علیکم!
آقا صدا و سیما که تکلیفش مشخص است و دوستان هم زحمت کشیدند و نظر دادند. من کنجکاو شدم که در مدت اعتراض های اخیر و بعد از آن اینجا، یعنی در سایت صدانت، به جز این مطلب که بازتاب یک برنامه ی تلویزیونی است و یک مطلب دیگر به قلم یکی از تحلیلگران با عنوان “ناشنوایی چپ و راست…”، هیچ مطلب مرتبط دیگری منتشر نشد. شخصا برایم سوال پیش آمد که در “صدای اندیشه” واقعا نمی شد کاری کرد؟ یعنی اهالی اندیشه ی ما فقط می توانند به پستوی مباحث مطرح شده ی فلسفه خوانان معاصر سرک بکشند و حرف های آنها را دوباره و چندباره بزنند؟ البته من نمی دانم مدیران این سایت چه کسانی و با چه تفکری هستند؛ شاید اجازه ی انتشار ندارند! /شوخی کردم. حتما این طور نیست./ ولی جدا برایم این سوال پیش آمد که این “اهالی اندیشه” پس کجا رفتند؟
جناب اقای حسن محدثی استاد محترم دانشگاه با شجاعت تمام واقعیت تاسف بار عملکرد صداوسیما را بخوبی نشان دادند رسانه ای که باید نماینده افکار عمومی باشد ولی مردمی را که میگویند غزه ولبنان را رها کنید ودرفکر ماباشید را خارجی میدانند!!!!وبرعکس از افرادی حمایت میکند که میگویند به غزه ولبنان بپردازید !!! البته از نظر صدا وسیما اینان ایرانیند!!!نمیدانم از چه زمانی ایران درمحدوده غزه ولبنان قرار گرفته است !!!نیکی هیلی درسازمان ملل میگوید مردم ایران میگویند غزه ولبنان را رها کنید وبه فکر ماباشید صدا وسیما درست بر عکس میگوید اغتشاشگران به مردم میگوید اغتشاشگران حرف نیکی هیلی را تکرار میکنند داستان را درست برعکس نشان میدهد صدا وسیما میگوید چون اسرائیل وامریکا از اعتراضات حمایت کردند پس این اعتراضات ناحق است ومنشا خارجی دارد چقدر استدلال سستی دارند شما هر اعتراضی بکنید اسرائیل وامریکا حمایت میکنند شما اعتراض صنفی هم داشته باشید وبه خیابان بیایید اسرائیل وامریکا حمایت میکنند ملاک درست بودن یا نبودن یک حرکت اعتراضی حمایت کردن یا نکردن اسرائیل وامریکا نیست اصل مطالبات باید جداگانه مورد بررسی قرار گیرد سخن اخر اینکه ان دوستی که گفتند جناب اقای محدثی دچار پارادوکس هستند چون معتقدند صدا وسیما سیستماتیک دروغ میگوید بعد خودشان در برنامه صدا وسیما امده اند وممکن بود حرف ایشان هم حذف یا بخشی از ان سانسور شود اتفاقا صدا وسیما زرنگ است برای مظلوم نمایی هم که شده اینموارد را نشان میدهد تا افرادی مثل همین اقا را بفریبد وبگوید اگر ما دروغگو هستیم پس چرا اینراپخش کردیم در دروغگو بودن وفریب افکار عمومی توسط صدا وسیما نباید شک داشت واین مطلب هم که این ذات رسانه است هرگز پذیرفتنی نیست رسانه ای که ادعای دین واسلامیت دارد ادعای عدالت وحقانیت دارد نباید خود را با رسانه های دیگری که خودشان انها را نماد فریب وبوق وکرنا وشیپور تبلیغاتی زر وزور وتزویر میداند همسنگ نماید که البته صدا وسیمای ایران چندین پله از انها پیشی گرفته است
سخنان جناب آقای صادقی موید این نکته است که جریان اقتدارگرای حاکم ؛ برخلاف آنچه که وانمود می کند ؛ وقعی به مردم نمیگذاردو با تاکید بیش از معمول بر قدرت رسانه ها در شکل دهی افکار عمومی ، اساسا منکر فردیت ، اراده و توان تصمیم گیری و حقیقت جویی مردم است، و از طرفی قائل به جهل و نادانی مردم در تحلیل و نتیجه گیری نیز هست.گذشته از آنکه نظر مردم شاید در کیس های بخصوص دارای آسیب های مطرح شده باشد اما در مجموع و در قاعده با ضریب خطای پایین به واقعیت نزدیک است و این چیزیست که بارها در طول تاریخ پژوهش های علمی به اثبات رسیده است.
پژوهش نیز در نظر جریان حاکم به دو دسته ی خودی و بیخودی تقسیم می شود، آنها که واقعیات کف صحنه ی مورد قبول ایشان را نشان می دهند و آنها که القاعات رسانه ها و جهل مردم را منعکس می کنند.بنابراین معیار داوری؛ تلقی و خوش آمد حاکمیت است نه چیز دیگر .
کافیست نگاهی به قرآن کریم بیاندازیم تا ببینیم چگونه قوم بنی اسرائیل در تحلیل و تلقی دستگاه فرعونی خوار و حقیر و فاقد فردیت تلقی می شوند که صلاح ایشان را تنها دستگاه حاکم می داند.و پرسش خداوند از ایشان این است که چه چیز شما را به خدایتان اینچنین مغرور ساخته است؟
طنز تاریخ است که پاسداران قرآن را برای بیداری باید به قرآن ارجاع داد…