نشست‌های «افق گفتگو»: بررسی شرایط امکان گفتگوی فلسفه اسلامی و فلسفه غرب

نشست‌های «افق گفتگو»: بررسی شرایط امکان گفتگوی فلسفه اسلامی و فلسفه غرب

نشست‌های «افق گفتگو»: بررسی شرایط امکان گفتگوی فلسفه اسلامی و فلسفه غرب با حضور دکتر مجید احسن، دکتر محمدمهدی اردبیلی و دکتر میلاد نوری

محمدمهدی اردبیلی: تردیدی نیست که فلسفۀ اسلامی قرن‌هاست دچار انسداد شده و دامنهٔ این انسداد نه تنها در ساحت فکر و اندیشه، بلکه در قلمرو سیاست، جامعه، فرهنگ و حتی علوم نیز به چشم می‌خورد. یکی از مقصرین اصلی این انسداد بی‌گمان متولیان فلسفۀ اسلامی‌اند. شاید دیگر زمان آن فرارسیده باشد که این متولیانِ فلسفۀ اسلامی را صریحاً و رودر رو خطاب قرار داده و آنها را به چالش بکشیم. فیلسوفان خودخوانده‌ای که در چند سدهٔ اخیر نه تنها هیچ پیشرفتی در فلسفۀ اسلامی رقم نزده، و حتی یک ایدهٔ پیشروانه مدون و نظام‌مند در سطح قابل عرضه به جهانِ حکمت و فلسفه صادر نکرده‌اند، بلکه شوربختانه گویی حتی نیاز به این پیشرفت را هم احساس نمی کنند، چراکه گویا اصلاً به وجود انسداد قائل نیستند. آنها که مدتهاست تفلسف را به تفنن و تکرار مکررات، توضیح واضحات، و شرحِ چندبارهٔ شروحِ پیشینیان تقلیل داده و همزمان رابطۀ نقادانۀ استاد و شاگردی را به رابطۀ یک طرفۀ مرید و مرادی عقیم و رُمانتیک فروکاسته‌اند، و هیچ نقد و نظری را نیز برنمی‌تابند. در مقابل، مقصر دیگر این انسداد روشنفکران و فلسفۀ غرب‌خوانده‌هایی هستند که چنان به تفرعنی استعمارزده دچارند که اصلاً به خود زحمت نمی‌دهند از برج عاج پایین آیند و دربارۀ «ما» بیاندیشند، گو اینکه اصلاً «ما»، مسئله نشده است. آنها به جای درک و حتی نقد سنت، به نوعی سنت‌ستیزی کین‌توزانه و تقلیل‌گرایانه دچار شده‌اند.
در این میان اما برخلاف رخوت و رکود چندصدسالۀ حاکم بر فلسفۀ اسلامی، به نظر موعد آن فرارسیده است که، اگر چه با سده‌ها تأخیر، جسارت به خرج داد و دستکم بر نقطۀ درد و مسئله انشت گذاشت و ضرورت حرکت و تغییر را به اثبات رساند. این امر اما تنها در سایۀ گفتگو با دیگری، یعنی فلسفۀ غرب میسر می شود.
البته سخن گفتن از انسداد، امتناع، رخوت، تعطیلی، و نظایر آن به تنهایی برای برون رفت از وضعیت فلاکت بار «فکرِ ما» بسنده نیست. باید علی رغم مشکلات فراوان، و حتی موانعی که آگاهانه می‌کوشند به ثمر رسیدن این گفتگوها را ناممکن سازند، خطر کرد و به میدان زد. «رفتن» و نماندن کار فلسفه است و راهبر این راه خود عقل و خود لوگوس است. این گفتگوها، بیش از آنکه بخواهد صورتی نمادین از یک «غربی» یا «خودی» را بازنمایی کند، تلاشی است برای به پرسش بدل کردن این «انسداد» که اکنون ما درکلیۀ ابعاد زندگی‌مان و با تمام وجود هزینه‌اش را پرداخت می‌کنیم. هرچند اندیشیدن به این گفتگو بدیع نیست و به ویژه در سالهای اخیر تلاش‌هایی شایسته تقدیر برای پیشبرد آن صورت پذیرفته است، اما هنوز نتیجه‌ای ملموس و عملی حاصل نشده است.
فایل صوتی پیوست، حاصل اولین جلسۀ نشستی است دربارۀ امکان و ضرورت گفتگوی فلسفۀ اسلامی و فلسفۀ غرب که در سوم اردیبهشت ماه ۱۳۹۷ در اندیشگاه فرهنگی کتابخانه ملی برگزار شد. هدف از این نشست، بیشتر تعیین مواضع و گفتگو بر سر خود امکان گفتگو بوده است، و شاید بیش از آنکه دچار توهمِ دست یافتن به نتیجه‌ای ایجابی در کوتاه‌مدت باشد، تلنگری باشد به کل فضای فکری ما، اعم از متولیان فلسفۀ اسلامی تا مدعیان فلسفۀ غرب، تا همۀ ما که در انسداد کنونی سهیم و همدستیم.

میلاد نوری: در باب امکان گفتگوی فلسفه اسلامی و فلسفه غرب، فروبستگی­های بیش از پیش و امیدها هم بیش از پیش است. فروبستگی در چنین موضوعی از آن جهت است که فلسفه به سیاست و تمدن گره خورده است و می­دانیم که دو قرن اخیر دو قرن پرکشمکش میان تمدن­ها بوده است. اما امید به گفتگو نیز بیش از پیش است، زیرا در حالی که در زمانی نه چندان دور مواجهۀ ما با فلسفه غرب و مواجهه غرب با فلسفه ما در راستای پاسخ به آن و رد آن، و در خوشبینانه­ترین حالت، در راستای آشنایی با سنتی بیگانه بوده است؛ اینک آگاهی­ها و خودآگاهی­هایی شکوفا شده است که در پی مواجهه­ای از باب «آموختن»­اند. در این میان، تاکید بیش از پیش بر انسدادها و فروبستگی­های تمدنی، که در فلسفه نیز بروز و ظهور دارد، خود بر فروبستگی­های پیشین خواهد افزود. چه این موضوع را طرفداران و نمیاندگان فلسفه اسلامی نسبت به فلسفه غرب مطرح کنند، و چه طرفداران و نمایندگان فلسفه غرب نسبت به فلسفه اسلامی مطرح نمایند، شرایط و امکانات گفتگو را کمتر و کمتر خواهد ساخت.

گفتگو با کسی که دچار انسداد است، نمی­تواند از باب تحکم و تحمیل این حکم باشد که «تو دچار انسداد شده­ای!»، چرا که مقاومت او را برمی­انگیزد تا بر گشودگی کار خود تاکید کند. بازکردن گره کار فروبستۀ گفتگو، باید از باب طرح سوال باشد؛ پرسیدن از سنت­هایی که هر دو در درون خود مکاناتی دارند و در برهه­ای تاریخی دچار نازایی و رکود شده­اند، بهتر می­تواند مسیر گفتگو  و عبور از فروبستگی­ها را باز کند. بنابراین، هر سنت باید توسط سنت­های دیگر با سوالاتی مواجه شود که سنت دیگر از او می­پرسد و خود را موظف بداند که بی­آنکه بر صُلبیت و اصالت خود تاکید کند، به این پرسش­ها پاسخ دهد. گره کار فروبسته ما، با مذمت و تاکید بیش از پیش بر انسدادهای فکری­مان باز نمی­شود، بلکه با پرسیدن مسائلی نوین که امکانات نهفته در سنت را به فعلیت می­رساند باز می­شود. این الگوی مواجهه را در چهره تاریخی سقراط می­توان دید که برای تعلیم به یک شخص، سوال می­پرسید و در مسیر پرسش و پاسخ کار «مامایی» را انجام میداد و «گره کار فروبسته او» را می­گشود.

درست است که ما بر اساس جایگاه تاریخی و تمدنی، بیشتر به انسدادهای فلسفه اسلامی می­اندیشیم، اما مسئله آن است که اکنون کار انسانیت دچار فروبستگی شده است؛ چنانکه هر سنت  تمدنی خود را کامل انگاشته است و بی­توجه به سنن دیگر در پی تحکم اثباتی بوده است، این جزمیت همان چیزی است که باید از آن عبور کرد، و گذرگاه چنین انسدادی در پرسش­های متواضعانه بر اساس یک سنت و پاسخ­های متواضعانه بر اساس سنت دیگر است و همین روش می­تواند سنت­ها را به هم­نهادها و داشته­های مشترک برساند. هر فلسفه­ای در گفتگوی با فلسفه دیگر باید به سوال­هایی خطیر پاسخ دهد که چه بسا تمام ماهیت آن را دچار بازخوانی و تحول سازد، اما این تحول و بازخوانیِ مبارک و پرثمر است که باید آرزویش را داشت:

بود آیا که در میکده ها بگشایند/
گره از کار فروبسته ما بگشایند/
اگر از بهر دل زاهد خودبین بستند/
دل قوی دار که از بهر خدا بگشایند.

.


.

صوت این نشست

.


.

نشست‌های «افق گفتگو»:
بررسی شرایط امکان گفتگوی
فلسفه اسلامی و فلسفه غرب

دکتر مجید احسن
دکتر محمدمهدی اردبیلی
دکتر میلاد نوری

سوم اردیبهشت ماه۱۳۹۷
اندیشگاه فرهنگی کتابخانه ملی

.


.

15 نظر برای “نشست‌های «افق گفتگو»: بررسی شرایط امکان گفتگوی فلسفه اسلامی و فلسفه غرب

  1. به نظر من موقع آن رسیده است که فلسفه ملاصدرا و عرفان ابن عربی و نظریه اشراقی شیخ اشراق به شکل بسیار جدی نقد شوند و از نگاه تقدسی به آنها پرهیز شود.

    1. بله مدتهاست که این نقد ها صورت میگیرد ولی مگر نه اینست که نقد، اشکال بعد از فهمیدن کامل مطلب است؟ و کجا ست درک صحیح ابن عربی و صدرالدین شیرازی؟ عده ای شهوت حرف جدید زدن دارند و اصلا توجه نمی کنند که حرف حق، حق است کهنه و نو ندارد…

      1. همین نگاه خوش خیالانه و اتهام زننده هست که وضع ما را به اینجا رسانده. اولا کجا نقد جدی در کاره ثانیا هر کسی میتونه ادعای عدم فهم طرف مقابل رو بکنه، معنا نداره هر جا نقدی صورت گرفت بگیم چون مخالف ما میگه پس اصلا نفهمیده ثالثا شاید شما هم شهوت حرف زدن دارید و الا مگه سخته فهمیدن اینکه صحبت سر اصل حق بودن حرف اینهاست(خود ملاصدرا هم خیلی حرفای ابن عربی رو حق ندونسته و رد کرده و طباطبایی هم نسبت به صدرا همینطور بوده) و نیز حرف حق نو و کهنه نداره اما زمان خودش یه حقیقته و کی گفته حقیقت فقط یه جلوه داشته و داره

  2. واقعا عالی بود بحث. صحبتهای دکتر اردبیلی که مثل همیشه خوب بود، اما صحبتهای دکتر احسن _که تا حالا اسمشان را نشنیده بودم _ برایم بسیار جالب بود. نمی‌دانستم که در حوزه هم چنین جان‌های آزاده و حق‌طلبی وجود دارند. فقط مجری جلسه چرا مدام وسط حرف سخنرانان می‌پرید؟ مگر برنامه معرفت شبکه چهار است؟

    1. خب این که دکتر نوری به عنوان مجری گاهی برای نظم و ترتیب و گاهی برای اینکه یک نکته روشن تر بشود چیزی را توضیح دهد .. شما نباید ناراحت شوید. بسیار هم عالی رهبری کردند جلسه را.

  3. فلسفه اصلا اسلامی و غیراسلامی ندارد . آنچه که صفت اسلامی و مسیحی و یهودی میگیرد کلام است نه فلسفه. فلسفه صدرا با کلام و عرفان کاملا آمیخته شده فلذا صفت اسلامی برایش با مسماست . فلسفه ابن سینا هم که در اساس تداوم همان فلسفه ارسطو و از اساس غربیست البته غرب قدیم . مضافا اینکه اساسا چیز واحدی تحت عنوان فلسفه غرب وجود ندارد. فلسفه تحلیلی و قاره ای دو نحله مهم فلسفه غرب هستند که بسختی میتوان اشتراکاتی بینشان یافت .

  4. خب اینهایی که گفتید تقریبا اولین بخش صحبتهای دکتر احسن بود که توضیح دادند و سپس با نقد عنوان نشست آن را تعارض اندیشه سنتی پیشا سوبژکتیویته و زندگی در دوران مدرن دانستند. به نظرم دکتر اردبیلی و دکتر احسن خوب انتخاب شده بودند و مسلط و متخصص نشان دادند.

    1. دلالتهای گفتمانی امکان دیالوگ در فلسفه اسلامی که دکتر احسن سرفصلهای تاریخی، رویکردی و محتوایی اونها رو با ذکر مثال در فلسفه اسلامی گفتند بسیار بسیار برای من نو و جالب بود و تاکنون اینگونه با فلسفه اسلامی مواجه نشده بودم

  5. عجیب است که مرتباً اشکالی در مورد فلسفه اسلامی و انسداد آن سخن گفته می شود، اما کسی هیچ وقت جرات نگاه انتقادی به فلسفه غرب را به خود نمی دهد. کدام یک از پروژه های مطرح شده در فلسفه غرب موفق بوده؟ آیا فلسفه غرب در زمان شکست پروژه های فکری به اخلاق اندیشه ورزی وفادار مانده؟ خیر. فلسفه غرب پس از قرون وسطی اقدام به عقلی سازی مسائل فکری پاسخ داده شده در مسیحیت نمود. آیا مواضع دکارت ، لایبنیتس، اسپینوزا موفق بود؟ خیر . تجربه گرایی سعی در رفع اشکالات کرد. آیا آنان موفق شدند؟ خیر. آیا معرفت شناسی در بحث توجیه موفق است؟ آیا نسبی گرایی از دام شک گرایی خود را نجات داده؟ کدام پروژه فلسفه غرب موفق است؟ اگر می شناسید معرفی بفرمایید. اگر وضع بدین منوال است فلسفه غرب نیز وضعش آن چنان که فرض می شود خیلی خوب نیست.

  6. تفاوت فلسفه غرب با فلسفه اسلامی وکلام اسلامی اینست که فلسفه غرب اماده نقد شدن ورد شدن وجایگزینی با طرح وایده ای قویتر است ودور خود حایلی نکشیده وخود را حق مطلق نمیداند وکسی را از اندیشیدن ونقد خود باز نمیدارد ونقدهای جدید را مایه رشد وشکوفایی وحرکت به جلو میداند بر عکس در فلسفه اسلامی وکلام اسلامی چون خود را وصل به دین ومتون دینی میکنند وخود را موظف به دفاع از حریم اعتقادات دینی میدانند ازنقد استقبال نمیکنند ونقد را خطرناک میدانند ومایه ازهم پاشیدن اعتقادات جامعه میدانند از این رو درجا میزنند چون دور خود حایل میکشند وفر صت ظهور وبروز به مخالفان نمیدهند شما نمیتوانید یک نقد اکادمیک در سطوح عالی از فلسفه اسلامی وکلام اسلامی داشته باشید همین خطوط قرمز موجب فرو خفتگی فلسفه اسلامی وکلام اسلامی شده است

    1. این سخنان شما نشان از بی اطلاعی یا کم اطلاعی تون از فلسفه اسلامیه به همین دلیل توصیه میکنم فایل جلسه دوم و پاسخ دکتر احسن به یکی از حضار که درست اشکال شما رو مطرح کردند را گوش بدید. ایشون توضیح دادند که فلسفه اسلامی غیر از کلام هست و فلاسفه ما به هیچ وجه در آغاز کار فلسفی شون و در بررسی مسائل دین رو جای عقل نگذاشته اند. وجه دیگری هم برای چرایی انسداد ما گفتند که عالی بود

  7. با سپاس از این کامنت های خوب.
    من فکر کنم نباید تعصب روی فلسفه اسلامی داشت و در عین حال نباید به فلسفه غرب خوشبین بود. انسداد در هر دو سنت هست اما همونطور که اساتید هم اشاره کردند نوع انسداد متفاوته. واقعا دوستانی که از فلسفه اسلامی دفاع میکنند باید توضیح بدهند که آیا نظام بر آمده از تفکر فلسفی در عالم اسلام چه کمکی به انسان امروز میکند و طرفداران فلاسفه غرب باید توضیح بدهند که چه راهی برای خروج از انسدادهایی دارند که تفکر مدرن ایجاد کرده. عقلانیت مدرن را حجت نمیدانم.. اما آیا میشود آن را نادیده گرفت و بر حکمت قدما تاکید کرد. به قول دکتر اردبیلی جهان در انسداد است.

  8. من فکر کنم نباید تعصب روی فلسفه اسلامی داشت و در عین حال نباید به فلسفه غرب خوشبین بود. انسداد در هر دو سنت هست اما همونطور که اساتید هم اشاره کردند نوع انسداد متفاوته. واقعا دوستانی که از فلسفه اسلامی دفاع میکنند باید توضیح بدهند که آیا نظام بر آمده از تفکر فلسفی در عالم اسلام چه کمکی به انسان امروز میکند و طرفداران فلاسفه غرب باید توضیح بدهند که چه راهی برای خروج از انسدادهایی دارند که تفکر مدرن ایجاد کرده. عقلانیت مدرن را حجت نمیدانم.. اما آیا میشود آن را نادیده گرفت و بر حکمت قدما تاکید کرد. به قول دکتر اردبیلی جهان در انسداد است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *