سخنرانی محمدامیر قدوسی با عنوان «پروتستانتیزم اسلامی یا بازخوانی اسلام؛ آخوندزاده در برابر مستشارالدوله»

سخنرانی محمدامیر قدوسی با عنوان «پروتستانتیزم اسلامی یا بازخوانی اسلام؛ آخوندزاده در برابر مستشارالدوله»

دکتر محمدامیر قدوسی، روز پنجشنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۴ مهمان خانه اندیشه‌ورزان بود تا درباره آرای میرزافتحعلی آخوندزاده و میرزایوسف مستشارالدوله سخنرانی‌ کند. او در خطابه خود با نام “پروتستانتیزم اسلامی یا بازخوانی اسلام؛ آخوندزاده در برابر مستشارالدوله” عملا به تحلیل و بررسی پاسخهایی پرداخت که در دو سده اخیر، از سوی مشروطه‌خواهان و مشروعه‌خواهان به این پرسش داده شده است: “آیا اسلام با اصول مشروطیت سازگار است؟”

وی بیان داشت که در شمار مهمترین اصول مشروطیت، “برابری” و “آزادی” شهروندان یک سرزمین است و نزاع مشروطه و مشروعه، بیش از هرجا، در هنگام مواجهه با این دو مفهوم پدیدار می‌شود. قدوسی در این جلسه گفت که از نظر او فتحعلی اخوندزاده درک دقیقی از موازین مشروطیت داشته و همچنین از برخی جهات، شباهت‌های شگفت‌آوری میان او و شیخ فضل‌الله نوری وجود دارد. او گفت که میرزایوسف مستشارالدوله نیز همچون ملکم‌خان ارمنی و عبدالرحیم طالبوف، دغدغه‌مندانه کوشیده بود که میان اسلام و مشروطیت جمع کند، اما چون از نظر غنای اندیشگی و استوای علمی، مرد این میدان نبوده، تلاش پر ارج او در این مسیر ناکام مانده است.

دکتر قدوسی اشاره می‌کند که حتی آخوند خراسانی و میرزای نائینی هم در شناخت حقیقت مشروطه و به تبع آن، نسبت مشروطه و اسلام توفیق کامل نیافته‌اند. از نظر دکتر قدوسی، یکی از نشانه‌های روشن این حقیقت آن است که امثال میرزای نایینی گمان می‌کرده‌اند که مشروطیت بضاعت خود مسلمانان بوده که به آنان بازگردانده شده است. دکتر قدوسی بر این نکته تاکید می‌کرد که اگر جمع منضبط و روشمند میان اسلام و مشروطیت اساساً ممکن باشد، صرفا از رهگذر تسلط عمیق به شاخه‌های متعددی از فلسفه، اصول فقه، فقه و برخی دیگر از رشته‌های علوم انسانی ممکن است.

.


.

صوت سخنرانی محمدامیر قدوسی با عنوان «پروتستانتیزم اسلامی یا بازخوانی اسلام؛ آخوندزاده در برابر مستشارالدوله»

.


.

4 نظر برای “سخنرانی محمدامیر قدوسی با عنوان «پروتستانتیزم اسلامی یا بازخوانی اسلام؛ آخوندزاده در برابر مستشارالدوله»

  1. :Another question for Dr. Ghoddussi

    Does liberalism equate freedom?

    آیا لیبرالیسم با آزادی برابر است؟ یا واقعیت معکوس است؟ این query که برخلاف موضوع قدیمی آقای دکتر قدوسی در ایران در George Washington University مطرح است بررسی می‌کنیم.

    fascism?

  2. بحث پروتستانتیزم اسلامی را نه فقط شخصی مثل آخوندزاده که در رده ی روشنفکران دین ستیز قرار دارد که حتی شخصی مثل شریعتی که جز طیف روشنفکران دینی قرار دارد مطرح کرد و از آن نه فقط دفاع که ستایش هم می کرد .
    واقعیت این است که اسلام به عنوان یک دین تاریخی که در دوران خاصی و با جهان بینی و عقلانیت آن دوران و درون یک سنت فکری شکل گرفته است ؛ اکنون الهیات سنتی برآمده از آن و بخش های مختلف این دین نه تنها در فقه و شریعت که برخی از احکام اخلاقی و باورهای اساسی آن پیرامون مقولاتی مثل نبوت ، وحی ، خلقت الهی و حتی خدا دچار چالش ها و اشکالات فراوان و غیر معقول که توان دفاع عقلانی از آنها بر مبنای این الهیات سنتی در دوران کنونی مدرن وجود ندارد شده است .
    بنابراین نه فقط فقه و شریعت و احکام اجتماعی آن که خود الهیات و فلسفه و کلام سنتی و تاریخی شکل گرفته از این دین دچار یک بحران عمیق است که جهان بینی و مدعیات و باورهای برآمده از آن در بسیاری از موارد نه فقط توان و قابلیت اثبات عقلی نداشته که بلکه غیر معقول و غیرقابل دفاع شده است .
    لذا با توجه به این بحران و ناکارآمدی الهیات و کلام سنتی و نظام دین شناسی سنتی ، روحانیت باید دست از تعصب و جزمیت برداشته و به طرف یک بازسازی و تجدیدنظر و اصلاح آن هم ساختاری در اصول فقه برای کارآمدی شریعت و تطبیق آن با مقتضیات دنیای معاصر مثل حقوق بشر و همین طور در کل الهیات و کلام سابق و سنتی و قدیمی که اکنون در بسیاری از موارد ضد علم و غیر معقول شده است برود تا دینداری و اسلام در دنیای مدرن که روز به روز به سمت بی دینی و کنار گذاشتن دین و بی نیاز دانستن از دین می رود دیگر بیش از این در جامعه ی غیر مذهبی ما و حتی خود جوامع دینی تضعیف نشود و به حاشیه و بعضا کنار گذاشتن و انکار کل و اصل موجودیت دین نرود .
    چاره ای جز تجدیدنظر و اصلاح اندیشه و الهیات و نظام دینی و دادن قرائت های جدید و تازه و عقلانی از دین وجود ندارد چنان چه شخصی مثل شریعتی با پروتستانتیزم اسلامی به درستی این رویکرد را مطرح و حتی اقبال هم در کتاب ” بازسازی فکر دینی ” تا حدی چنین رویکردی داشته است .

    1. منظورتون protestantism پروتستانیزم است احتمالا😁
      خوب فقط واژه نیست که نمی‌داند.
      نه دکتر علی شریعتی را می شناسند.
      نه denomination ها را می شناسد.
      نه می داند پروتستانیزم چگونه با التقاط حضرت مسیح ع مسیحیان را تحریف، neutrlizeخنثی کرد، نه می داند چه اتفاقاتی افتاد.
      نه میداند شبه مسیحیان التقاطی چه بلایی بر سر مسیحیت آوردند.
      نه می داند hullaballuسروصدای علیه مسیحیت سیاسی و بخشی الحادب و بخشی distortion برهم زدن سخن میسیحبت و تحریف اند بوده.
      نه می داند چرا دو و سه تا روستا زاده آخوند اروپا رفتهو افرادی مانند ملکم خان چه عکس العمل حقارت امیزی داشتند و در اثر مواجهه با پول غارتی اروپا دچار وضعی غیر عقلانی و برداشتی شتابزده شدند.
      نه می داند overgeneralization به اصطلاح فیلسوف غربی در مورد کاتولیسیزم اساسا و منطقا غیر فلسفی و مغالطه اندر مغالطه است.

      ضمنا شتابزدگی ،خطا، تحلیف افرادی مانند این آقای دکتر نون به نرخ روز خور و تلاشگر برای خودنمایی متکی بر سخن بی مبنا و تعمیم افراطی و تحلیف سخن افرادی متظاهر اما بی دقت و غیر بدیع را پنهان می کند .
      کاتولیسیزم مسیحیت نیست ، و مسیحیت تحریف شده دین مطابق با مدعیان وحی نیست. بلکه نوشته father’s of church است.
      واقعا نسخه درجه چندم و ترجمه های غلط و از فرنگ برگشته هوایی که حتی متن کتب را نمی‌توانستند در معنای literal بخوانند چقدر حقیرند.
      ما شریعتی صادق را داریم ، هنرپیشه های درجه سه هم داریم که سذوصداشون جلوی دختران دانشجو بلند و ژستشون زیاد است اما سخن علمی هیچ. فقط لغت ، اصطلاح و خودنمایی و نقش بازی کردن. شرم بر تظاهر و حرفه ای گری. Professionalism.

  3. یک antiquated zeightgist جهانبینی منسوخ ، scientism علم اندیشی افراطی ، naturalist ethics علم اخلاق طبیعت گرای مورد انکار و بعد همواره شکست خورده از آغاز موجب آبروریزی فلسفه مدعی ساینتیسم ، ریاضیات و مسایل از روز اول غیرقابل حل پوزیتیویسم و نحله‌های یکی پس از دیگری همگی شکست خورده ای که ایرانی پنج سال خارج رفته مورد تمسخر هم دوره ها و allumni خود در دانشگاه های معمولا درجه دو و سه به پایین توان و زمان فکر و مطالعه آنها را ندارد، بنیاد توهمی در philosophy circles
    و main stream philosophy جریان غالب غربی است.‌ابرانی خارج رفته هم که به فکر فروش مدرک و افتخار نداشته خود در حالی آست که در دانشگاه توان نقد و اصولا جرات مخالفت با چیزی را نداشته و باید برای نتیجه گیری در کشورش ضعف خود را پنهان کند و نگوید که ناتوانی هایش چه بوده، (همچون یکی از دوستان خود من که در برحه ای کمکش کردم)مجبور است نظریه های غالب را در کشور پشتیبانی کند.‌مهم نیست درست یا غلط، عقلانی یا غیر آن باشد.
    این پایه و شالوده ضذاندیشه افراد ضعیف در دانشگاه است

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *