از گذشته تاکنون، همواره انسان در زندگی جمعی خود، آرزوها و آمالی را در سر میپرورانده است که جامعهاش، بهترین وضعیت ممکن زندگی مطلوب را برایش رقم زند. او تمام این آمالش را در آرمانشهر متصور میدیده است.
آرمانشهر او همان جایی است که بهشت زمینی را بازسازی میکند. هم انسانها را به زندگی با آسایش و آرامش رهنمون میسازد و هم مسیر تعالی آنها را تسهیل میکند. در واقع آرمانشهر، افقی است که از رنجها و آلام انسان میکاهد و بر شادی و فرحش میافزاید. اما مسیر حرکت انسانها در طول تاریخ به گونهای بوده است که به سادگی نمیتوانند به این آرزوی دیرینه، لباس تحقق بخشند.
بر اساس این سیر تاریخی و تجربیات زندگی جمعی بشر، این نکته آشکارا خود را نشان داده است که جامعه از قواعد و اصولی پیروی میکند که چنانچه رعایت نشود، سبب بسیاری از جنگها، نابسامانیها، فروپاشیدگیها، شرارتها و رنجها میشود. در جامعه انسانی نمیتوان بیتوجه به کشف این اصول، تحلیل آن و اجرای صحیح این موارد، زندگی مناسبی را برای همه افراد جامعه، نوید داد.
اما اختلاف در ترسیم این قواعد و قوانین، خود سبب بروز بسیاری از نزاعها و جنگها شده است. اینکه کدام اندیشه میتواند آرمانشهر را ایجاد کند، تاکنون محل بروز اختلافها بوده است.
تحمیل یک اندیشه بر عموم مردم و سیطره آن بر تمام اندیشههای دیگر، از جمله خطراتی بوده که همواره بشر را تهدید میکرده است. اینکه اندیشهای جلوهای از آرزوها را ترسیم کند، اما مسیر حرکتی برای دستیابی به آنها را مخالف با تمام قواعد و اصول زندگی اجتماعی تبیین کند، نهتنها دروغی بزرگ بوده که آن آرزوها هم قطعا سراب و بلکه مرداب زیست انسانی بوده است.
چیزی که ما از آن در این شماره بهعنوان جامعه ایدئولوژیک بیان خواهیم کرد، در واقع سلطه مطلق حاکمیت سخت و اندیشهای یکهتاز و انحصارطلب در جامعه است که جای تحملی برای دیگر ایدهها و اندیشهها باز نمیگذارد و هیچ اولویتی بالاتر از بقای خود را در نظر ندارد. گرچه جامعه ایدئولوژیک، آنچه برای مردم شعار میدهد، بهشتی از وفور نعمتها و غلیان سجایای اخلاقی و جوشش و حرکت انسانی است؛ اما در عمل چون بر خلاف ذات و اصول انسانی حرکت میکنند، خود به بدترین دشمن انسان و زیست انسانی مبدل میشوند.
اما جامعه اخلاقی، همان جامعهای است که علاوه بر رعایت اصول و قواعد زیست بشری، با ذات تکامل جوی بشری هم همخوان و همراه هست. جامعه اخلاقی انسانها را همانگونه که هستند و در قامت واقعیتها میشناسد و نیازهای آنان را مبتنی بر عقل، علم و شناخت دقیق انسان پاسخ میدهد. جامعه اخلاقی فرصتی است که حرمت انسان بودن را پاس میدارد و شرافت انسانی را شکوفا میسازد. در چنین جامعهای نهتنها علیه جهان هستی و عصیان علیه مواهب آن، تحریمی صورت نمیگیرد که بسترهای لازم برای بهرهمندی عزتمدار از آنها را نیز تدارک میبیند. جامعهای را که از مفاهیم اساسی چون آزادی، عدالت، دموکراسی، حقوقبشر، حق تعیین سرنوشت، رفاه، امنیت، آرامش و… گریزان باشد، نمیتوانیم اخلاقی بدانیم. تمام این موارد از جمله آرایههای زیست تکاملجویانه و تعالیبخش انسانی است و طبیعتا برای تحقق اخلاق و خیر در جامعه بههیچعنوان نمیتوان بر استفاده از لوازم شر و ظلم اصرار ورزید. خروج از شعارها و نگاههای شعاری و به دور از واقعیتها که خود همواره مانعی جدی و اساسی در توسعه اخلاقی جامعه است، باید بسیار موردتوجه و دقتنظر قرار گیرد. بشر سالهاست که عرصه عمل و درک واقعیتها را بر تصورهای خیالی و عوامفریبیهای پوشالی ترجیح داده است. یکی از نکتههای مهم درخصوص جامعه اخلاقی، قابلیت سنجش و بررسی میزان شمول آن است. اینکه یک جامعه در مقایسه با جامعه دیگر در چه وضعیت و نسبت اخلاقی قرار دارد، امری نیست که نتوان آن را مورد واکاوی قرار داد. به هر میزان که مفاهیم اساسی چون آزادی، عدالت و… که ذکر شد در جامعه بیشتر تحقق یافته باشد، میزان فساد، تبهکاری و ظلم در جامعه کمتر نمود داشته باشد و همه افراد جامعه بتوانند امکان و فرصت رشد و پیشرفت را بیشتر مشاهده کنند، آن جامعه اخلاقیتر است. به همین دلیل امکان سنجشپذیری جامعه اخلاقی، امکان بررسی ادعاهای واهی و تهی از اعتبار وجود خواهد داشت. جامعه اخلاقی همان آرزوی دیرینه انسانهای حقجو و ادیان حقمحور بوده که تکامل انسانها در ابعاد گوناگون مخصوصا در حوزه اخلاق، درونمایه پیامها و دعوتهای آنان بوده است.
همانگونه که صحبت شد، زیست متعالی انسانها، نیازمند رعایت قوانین و اصول واقعی است؛ بنا بر این شناخت، مگر میشود جامعهای اخلاقی شود، اما آزادی در آن جامعه به قهقرا رفته باشد، عدالت و مخصوصا عدالت اجتماعی رخت بربسته باشد، افراد جامعه از حضور و مشارکت و ایفای نقش خود سر باز زنند یا واهمه داشته باشند، سیاست منجلاب اخلاق شده باشد، حقوق افراد پایمال شود، محیطزیست رو به نابودی رفته باشد، آرمانها بیرنگ و سجایای اخلاقی مذموم شده باشند؟
همه اینها و بسیاری از موارد مشابه دیگر نشاندهنده آن است که مدیریت جامعه جای شعارهای رنگارنگ و فریبنده نیست. زندگی جمعی، همانند سایر عناصر این جهان هستی تابع علتها و عوامل است و کار علم پی بردن و تحلیل این عوامل است.
آری تلاش کردهایم در این شماره با نگاهی عبرتگونه به جامعه ایدئولوژیک، درسها و تجربههای دردناک و تأسفبار آن، جامعه اخلاقی را تعریف کنیم و از راه رسیدن به آن، صحبت کنیم. این ویژهنامه فرصتی شد که در رابطه با چیستی اخلاق، مدلهای نوینی که میتوانند جامعه اخلاقی را معنا کنند، اعتبار بخشند و زمینه را برای ایجاد آن فراهم کنند، به ارائه بحثها و تئوریهای مهمی در حوزههای فلسفی، جامعهشناسی، انسانشناسی، دینشناسی، علوم سیاسی، اقتصاد و… بپردازیم.
.
.
فایل PDF شماره ششم ویژه نامه پرسش روزنامه اصفهان زیبا: از جامعه ایدئولوژیک تا جامعه اخلاقی
.
.
منبع: شماره پنجم ویژه نامه پرسش روزنامه اصفهان زیبا
با عنوان: “از جامعه ایدئولوژیک تا جامعه اخلاقی”
پرونده ای به منظور آشنایی با جوامع تحت سلطه یک ایدئولوژی و چگونگی دستیابی به یک جامعه اخلاقی
با نوشتارها و گفتارهایی از:
مقصود فراستخواد، ناصر فکوهی، نعمت الله فاضلی، بیژن عبدالکریمی، حسین دباغ، ناصر مهدوی، عماد افروغ، حسن محدثی گیلوایی، محمدمهدی مجاهدی، حسین هوشمند، علیرضا رجایی، محمدتقی فاضل میبدی، فیروزه صابر، شهریار دبیرزاده و امیر تاکی
.
.
نقل قول از نویسنده:
” تحمیل یک اندیشه بر عموم مردم و سیطره آن بر تمام اندیشههای دیگر، از جمله خطراتی بوده که همواره بشر را تهدید میکرده است. اینکه اندیشهای جلوهای از آرزوها را ترسیم کند، اما مسیر حرکتی برای دستیابی به آنها را مخالف با تمام قواعد و اصول زندگی اجتماعی تبیین کند، نهتنها دروغی بزرگ بوده که آن آرزوها هم قطعا سراب و بلکه مرداب زیست انسانی بوده است. ”
حیرت انگیز است که نویسنده خصلت های خود و توهم جامعه مدعی علم و دموکراسی را چقدر دقیق بیان کرده و با عدم توجه به نتیجه و تاریخ عملکرد جامعه مدعی تخصص و عقلانیت و دموکراسی که متعصب ترین و غیر دموکراتیک ترین جمع تاریخ کشور ( روشنفکران، مدعیان تخصص و فهم اجتماعی) بوده اند باز به دون کیشوت ساخته و پراخته اساتید دانشگاه و رسانه های مدرن تاخته است.
ميان عاشق و معشوق هيچ حائل نيست
تو خود حجاب خودي حافظ از ميان برخيز
اگر کسی باشد که که عدم صداقت و رفتار تحکمی و سرکوب گر کسانی را که دیگران را با ایئولوژی خواندن مواضع دیگران و سرکوب دیگران با ایدئولوژیک خواندن آن ها را متوجه نشده باشد بد نیست که کمی به رفتار جامعه مدعی ضد ایدئولوژی دقت کند و سخنان انان را بخواند . شاید متوجه بزرگترین تعصب موجود که همان جزم موجود در خود این مدعیان است بشود.
ایدئولوژی خواندن یک موضع بکار بردن pejorative terminology است. positivism مکنون و پنهان 1920 اروپاست که اکنون خود تبدیل به ناسزا شده است. اکنون پوزیتیوست خواندن یک نفر به معنی جزم و عدم درک فلسفه علم است. قایم شدن پشت نقاب دموکراسی ، علم، تحصیلات راه گیج کردن مخاطب و جامعه عوام است . ایدئولوژیک ترین نگاه ممکن (اگر موقتا ایدئولوژی و معنای misnomerان را از نویسنده قرض بگیریم و به متعصبین متظاهر بپیوندیم ) موضع خود این نویسنده است.