در نوشتار «”مسأله شر” ایرانی؛ خدا کجا بود …؟»، یاسر میردامادی -پژوهشگر فلسفه و دین- با اشاره به انتشار کتابی درباره “مسئله شر” به زبان فارسی به “شر” در ادبیات دینی مسیحیت و یهودیت و اسلام پرداخته است.
گرچه مسأله شرّ در فلسفه و الهیّات اسلامی معاصر، به هر دلیل یا علّتی، چندان مسألهای محوری نبوده است با این حال تعداد پژوهشگران ایرانی یا ایرانیتباری که مسأله شرّ را جدّی گرفتهاند رو به افزایش است…
۱- مسأله شر در مسیحیت و یهودیت
مسأله شر، مطابق یک صورتبندی ساده، از این قرار است:در جهان، شرور بیهوده بسیاری وجود دارد از شرور طبیعی گرفته که دخالت انسانها در پدید آمدن آن نقشی ندارد مانند سیل، زلزله و آتشفشان، تا شرور اخلاقی مانند بردهداری، جنگ، نسلکشی و استبداد. اگر خدا قادر مطلق است میتواند این شرور را از میان بردارد، اگر خیرخواه محض است میخواهد چنین کند. از آنجا که شرور بیهوده بسیاری وجود دارد پس خدا وجود ندارد.
در برهههایی از تاریخ اندیشه، از عهد باستان گرفته تا کنون، اینگونه به نظر میرسیده که مسأله شرّ یک بار برای همیشه به سود خداباوران یا خداناباوران حلّ شده است؛ اما آزمون تاریخ کموبیش نشان داده که مسأله شرّ از مسألههای جاودانه تاریخ دین و فلسفه است و اگر اصولا حلّپذیر باشد تا حلّ آن فاصله بسیار وجود دارد.
در الهیّات مسیحی، مسأله شرّ، از قدیم تا کنون، بحث و نقد بسیار برانگیخته و همچنان به قوّت برمیانگیزد. اینکه چرا مسأله شرّ چنین جایگاه ویژهای در فلسفه و الهیّات قدیم و جدید مسیحی یافته خود موضوع بحث مورّخان و فیلسوفان بوده است و اجماعی بر سر آن وجود ندارد. با این حال، یک دلیل شاید این باشد که، به روایت دو انجیل از انجیلهای چهارگانه، مسیح ـــ که از دیدگاه مسیحی خودِ خدا در قالب متجسّد است ـــ بر فراز صلیب و در حال جان دادن، از خدا به خدا اینچنین شکایت بُرد: “خدای من چرا رهایم کردی؟” (انجیل مَتّی باب ۲۷ آیه ۴۶، انجیل مَرقُس باب ۱۵ آیه ۳۴).
از مسیحیّت که بگذریم مسأله شرّ جایگاه ویژهای در یهودیّت قدیم نداشته است. با این حال، پس از حادثه هولوکاست (نسلکشی یهودیان از ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۵ میلادی به دست نازیها) مسأله شرّ در فلسفه و الهیات یهودی اهمیّت ویژهای یافت. بر اثر هولوکاست، دو سومّ جمعیّت یهودیان اروپا و روی هم رفته یک سوّم جمعیّت کلّ یهودیان جهان صرفاً از آن رو که یهودی بودند کشته شدند. اغراق نیست اگر بگوییم که هولوکاست فاجعه انسانی منحصر به فردی در کلّ تاریخ بشر است و بحران ایمانی ژرفی در میان بخش قابل توجّهی از یهودیانِ باقی مانده پدید آورد. این بحران را میتوان در این جمله مشهورِ یکی از بازماندگان هولوکاست به خوبی دریافت: “اگر خدا وجود داشته باشد برای اینکه او را ببخشم باید به پایم بیفتد”. تأمّل در این باب که چرا خدا اجازه داد “قوم برگزیده”اش گرفتار چنین بلای عظیمی شود موجب شکلگیری شاخهای جدید در الهیّات یهودی معاصر با عنوان “الهیّات هولوکاست” شد.
۲- غیبت مسأله شرّ در اسلام
در الهیّات اسلامی (چه الهیّات قدیم و چه الهیّات جدید و معاصر) امّا مسأله شرّ جایگاهی محوری نداشته است.
در قرآن یا سیره پیامبر سخنانی شبیه سخنان عیسی بر فراز صلیب روایت نشده است. البتّه روایاتی وجود دارد که میگوید پیامبر اسلامی در برههای که سخن گفتن خداوند با او برای مدّتی قطع شده بود قصد خودکشی داشته است. امّا صحّت این روایات مورد تأیید عموم مسلمانان نیست. مسلمانان نیز نسلکشیای را در قیاس با آنچه در هولوکاست بر سر یهودیان آمد تجربه نکردهاند.
تراژدیهای دیگری هم که در تاریخ اسلام پدیده آمده موجب نشده است که مسأله شرّ تبدیل به مسأله الهیّاتی فراگیری در میان مسلمانان شود. مثلا کشته شدن نوه پیامبر، حسین بن علی، و نیز یاران و بخشی از خانوادهاش هر ساله از سوی شیعیان تعزیت گرفته میشود. حادثه عاشورا همچنین جایگاه ویژهای در فکر شیعی دارد امّا منجرّ به جدّی گرفتن مسأله شرّ در میان ـــ اگر نه همه مسلمانها دستکم ـــ شیعیان که تاریخ غمباری دارند نشده است.
با این همه، برخی جملات منسوب به حسین بی شباهت به سخنان منسوب به عیسی بر فراز صلیب نیست. به طرق مختلف، چه شیعه و چه سنّی، نقل شده است که در شب عاشورا وقتی امام حسین در خیمه در حال آمادهسازی شمشیر خود برای نبرد بود، سه بار شعری خواند که ترجمه فارسی بخشی از آن چنین است: “ای روزگار (دهر)! اف بر تو باد! که دوست خوبی نیستی / چه صبحگاهان و چه شامگاهان / دوستداران و خواستاران را کشتهای/ روزگار هرگز به جز این رضایت نداده”.
گلایه از بی رحمی و کجرفتاری روزگار و به طور ویژه دشنام به روزگار (سبّ دهر) را وقتی کنار حدیثی منسوب به پیامبر بگذاریم که میگوید: “روزگار را دشنام ندهید زیرا روزگار همان خداوند است”. (لا تسبّوا الدهرَ فانّ الدهرَ هو اللّه) آنگاه چهبسا بتوان گفت که استعداد مسأله شدنِ مسأله شرّ در اسلام نیز وجود داشته است. این استعداد امّا به ندرت تحقّق یافته زیرا الهیدانان مسلمان این تعارضها را عموما در قالب مسأله شرّ صورتبندی نمیکردهاند بلکه از رهگذر بازتفسیر، صورت مسأله را از اساس پاک میکردهاند. از جمله الهیدانانی که تعارض احتمالی شعر امام حسین با حدیث پیامبر را دریافته بود و در صدد رفع این تعارض برآمد مرتضی مطهّری است. مطهّری میگوید منظور امام حسین این است که کسی اگر دنیا را دوست خود بگیرد دنیا به او وفا نخواهد کرد و گرنه روزگار از آن جهت که مخلوق خدا است شرّ نیست.
چرا مسأله شرّ چندان مسألهای جدّی در الهیات اسلامی نبوده است؟ در این باب پژوهشهای مفصّلی صورت نگرفته است امّا برخی گمانهزنیها در این باب را میتوان بدینسان سیاهه کرد:
۱. مسأله شر در اسلام اهمیّت نیافته زیرا اصولا الهیّات در اسلام محوریّت ندارد. به عکسِ مسیحیّت که در آن الهیّات (به طور خاصّ مسیحشناسی) محوری است، در اسلام این عمل است که محوری است نه باور. از این رو در اسلام فقه اهمیّت دارد نه الهیّات و بحث از مسأله شرّ بحثی فقهی نیست.
۲. از آنجا که در مسیحیّت خدا لباس انسان به تن کرده، به میان انسانها آمده، در میان آنها زیسته و در نهایت به دست آنها به صلیب کشیده شده مسأله شرّ برای مسیحیّت اهمیّت محوری یافته است. به تعبیری در مسیحیّت خدا شهید شده است و چه شرّی بالاتر از این؟ امّا در اسلام خداوند از عرش خود پایین نیامده، لباس انسان به تن نکرده، در میان انسانها نزیسته و گزندی هم از انسانها به او نرسیده است و از این رو برای مسلمانان، شرّ مسألهای محوری نشده است.
۳. داستانِ خوردن آدم و حوّا از میوه ممنوعه در مسیحیّت و هم در اسلام وجود دارد. هر دو دین قبول دارند که این گناه موجب هبوط آدم و حوّا از بهشت و سکونت آنها در زمین شد. اما مسیحیان معتقدند که شرّ حاصل از گناه نخستینِ آدم و حوّا به تمام نسل بشر تا قیامت سرایت کرده است و پاگیر هر انسانی تا قیامت است اما در اسلام چنین اعتقادی وجود ندارد و گناه نخستین آدم و حوّا به نسل بشر سرایت نکرده است و، از هبوط که بگذریم، این گناه تنها دامنگیر خود آدم و حوّا بوده و به پای کل بشریّت نوشته نمیشود. از این رو شرِّ گناه نخستین برای الهیّات مسیحی مهمّ است امّا برای الهیّات اسلامی نه.
۴. مسأله شرّ از آن رو در الهیّات جدید و معاصر اسلامی اهمیّت نیافته است که رویارویی مسلمانان با غرب استعماری و پسااستعماری موجب شده است مسلمانان به “لاک هویّتی” فرو روند و دست به “ایدهآل سازی هویّتی” اسلام در مقابل غرب بزنند و در نتیجه گرفتار دوگانه “خود اصیل شرقی” در مقابل “دیگری منحطّ غربی” شوند. از این رو حتّی مسایلی که در الهیّات قدیم اسلامی (به ویژه سه قرن نخست اسلام) در زمره امور مجاز و اندیشیدنی بود، اکنون در زمره امور تابو و نااندیشیدنی شده است؛ مسأله شرّ یکی از آنها است. (“مسأله شرّ” اسلامی؛ واکنشهای اسلامی به مسأله شرّ، یاسر میدامادی، مجله ۴۲، شماره ۱۱، مهر ۱۳۹۸، صص۸۷-۸۰).
۳- “مسأله شر” ایرانی
گرچه مسأله شرّ در فلسفه و الهیّات اسلامی معاصر، به هر دلیل یا علّتی، چندان مسألهای محوری نبوده است با این حال تعداد پژوهشگران ایرانی یا ایرانیتباری که مسأله شرّ را جدّی گرفتهاند رو به افزایش است. اخیرا اثری به زبان فارسی در این باب منتشر شده است. این اثر “درباره شرّ” نام دارد و در آن مقالات متنوّعی در فلسفه و الهیات شرّ به فارسی ترجمه شده است. نعیمه پورمحمّدی، استادیار فلسفه دین “دانشگاه ادیان و مذاهب” قم، این مقالات را گزینش کرده، سرویراستاری ترجمهها ـــ که از سوی گروهی از مترجمان و از جمله خود او انجام شده ـــ را به عهده گرفته، مقدمهای در ۱۱۰ صفحه بر کلّ اثر نوشته و چکیدهای بر هر ۶۱ مقاله این مجموعه نگاشته است. علاوه بر مقدّمه، دو مقاله تألیفی نیز از وی در کتاب آمده است. این اثر در دو جلد و در مجموع ۱۵۰۰ صفحه از سوی نشر “طه” در قم به تابستان ۱۳۹۸ خورشیدی منتشر شده است.
اهمیّت این اثر در جامعیّت و نیز در نوع گزینش مقالات است. این اثر را میتوان دانشنامه جامع شرّ خواند. نه تنها در فارسی که حتّی در انگلیسی نیز، که هر ساله آثار پژوهشی فراوانی در باب مسأله شرّ منتشر میشود، تا کنون تکاثری چنین فراگیر در باب مسأله شرّ منتشر نشده است. از این رو، این اثر استعداد آن را دارد که به دیگر زبانها به ویژه عربی ترجمه شود. در سالهای اخیر علاقه فکری کشورهای عربی (به ویژه لبنان و عراق) به آثار فیلسوفان و پژوهشگران ایرانی رو به افزایش است. ترجمه عربی آثار عبدالکریم سروش، محمّد مجتهد شبستری و مصطفی ملکیان و نیز رونق همیشگی ترجمه عربی آثار علی شریعتی نمونههایی از این علاقهها است.
پورمحمدّی در مقدّمه خود نقشه بحث فلسفی و الهیّاتی از مسأله شرّ را ترسیم میکند. او در این نقشه تنها به اسلام و یا ادیان ابراهیمی توجّه ندارد بلکه به ادیان شرق آسیا مانند آیین هندو نیز توجّه دارد. او همچنین تنها به ادیان هم توجه ندارد بلکه به رویکردهای خداناباورانه نیز میپردازد. او ابتدا انواع تقسیمبندیهای شرّ را توضیح میدهد (شرّ طبیعی و اخلاقی، شرّ وجودی، شرّ وحشتناک و شرّ ساختاری). سپس انحای مسأله شرّ را بیان میکند (مسأله منطقی شرّ، مسأله قرینهای شرّ و مسأله وجودی شرّ). او به دفاعیّهها و تئودیسههای سنّتی به مسأله شر نیز میپردازد، یعنی به انحای پاسخهای متدیّنان به مسأله شرّ میپردازد. این پاسخها در خدمت آن است که بگوید شرّ با وجود خدا ناسازگار نیست و همچنین انگیزه خدا از آفریدن جهانی سرشار از شرور چه میتواند باشد.
عمده پاسخهای سنّتی به مسأله شرّ از این دست است: ۱. موهوم بودن شرّ، ۲. عدمی بودن شرّ، ۳. نسبی بودن شرّ، ۴. ضرورت وجود موجودی که خیر آن بیش از شرّ آن است، ۵. اینکه جهان مادّی منشاء شرّ است، ۶. ضرورت شرّ برای تحقّق خیر، ۷. ضرورت شرّ برای درک خیر، ۸. شرّ حاصل از جزءنگری است، ۹. شرّ حاصل دیدگاه انسان است و ۱۰. شرّ حاصل اختیار انسان است.
پورمحمدّی سپس نقدهای مختلف پاسخهای سنّتی به مسأله شرّ را میآورد، نکته محوری بسیاری از نقدها آن است که پاسخهای مختلف متدیّنان به مسأله شرّ خطر جدّی نگرفتن شرّ را به دنبال دارد. اگر افراد قانع شوند که شرّ مقدمه خیر است آنگاه ممکن است به رنج آدمیان بی اعتنا یا کم اعتنا شوند ، زیرا معتقدند رنج افراد مقدمه خیر برای خودشان و/یا یا دیگران خواهد بود. بر اساس این نقد، شّر-رواداری میتواند نوعی بیرحمی برای متدیّنان به دنبال آورد.
نویسنده پس از مرور پاسخهای سنّتی به مسأله شرّ و نقد آنها به سراغ پاسخ الهیّاتهای مدرن به مسأله شرّ میرود. این بخش به ویژه جذّاب است زیرا در فضای فارسی زبان، آثار چندانی در مورد پاسخ الهیّاتهای جدید به مسأله شرّ وجود ندارد. در “الهیّات پویشی” خدا قادر مطلق نیست و نمیتواند حتّی جهان طبیعی (چه رسد به جهان مختار انسانی) را وا دارد که به میل او رفتار کنند، بلکه قدرت خدا صرفاً “انگیزاننده” است نه “کنترل کننده” یعنی خدا میکوشد هستی را قانع کند تا به شیوه درست رفتار کند ولی نمیتواند هستی را به این شیوه مجبور کند. بخشی از جهان قانع نمیشود و شرّ شکل میگیرد، اما خدا دائماً در کار قانعسازی جهان است.
در “الهیّات خدای گشوده” خدا برای احترام به اختیار انسانها علم و قدرت خود را محدود ساخته تا جایی برای اراده و اختیار انسان باز کند. شباهت “الهیات خدای گشوده” و “الهیات پویشی” در این است که در هر دو، خدا در جهان به شکل قادر مطلق ظاهر نمیشود اما تفاوت آنها در این است که در “الهیّات پویشی” خدا اساساً نمیتواند قادر مطلق باشد امّا در”الهیّات خدای گشوده” خدا مختارانه از قادریّت مطلق خود به سود اختیار انسان دست میشوید. اگر خدا قادر مطلق ظاهر نشود مسأله شرّ حلّ میشود، بی آنکه خداباوری از اساس کنار گذاشته شود.
از رویکردهای ویژه الهیّاتی جدید به مسأله شرّ “الهیّات اعتراض” است. “الهیّات اعتراض” هیچ توجیهی برای شرّ ندارد، چه توجیه سنّتی و چه توجیه مدرن. با این حال باور به خدا را از اساس رها نمیکند بلکه بهسان فرزندی که بر پدر خود میشورد، دست به شورش علیه خدا میزند و شبیه عیسی بر فراز صلیب از خدا به خدا اعتراض میکند. در “الهیّات اعتراض” خدا همچنان قادر مطلق است اما به دلایلی که بر ما آشکار نیست نمیخواهد شرّ را از جهان بزداید امّا این وضعیّت برای “الهیّات اعتراض” پذیرفتنی نیست و حاصل آن نوعی ایمان اصیل اعتراضی است. ایمان اعتراضی ریشه در “کتاب ایّوب” در عهد قدیم و نیز سخن عیسی بر فراز صلیب در عهد جدید دارد. در الهیّات یهودیِ اعتراض گفته میشود که پس از هولوکاست “اعتراض کردن، یگانه موضع مؤمنانه شایسته در برابر خداست.” (درباره شرّ، ج۱، ص ۸۲).
نکته جالب اینجا است که الهیّات اسلامی نیز از نوعی “الهیّات اعتراض” خالی نیست. از حکایت قرآنیِ اعتراض فرشتگان به خدا به خاطر آفریدن انسان که بگذریم نوید کرمانی، اسلامشناس آلمانی ایرانیتبار، در کتاب خود با عنوان “وحشت از خدا” به عطّار نیشابوری عارف ایرانی میپردازد. عطّار در شعر خود “مصیبتنامه” از عارفان دیوانهنمایی یاد میکند که چنان خود را با خدا صمیمی میدانستند که دست به اعتراض به خدا میزدند.
از دیگر رویکردهای الهیّاتی مدرن در پاسخ به مسأله شرّ “الهیّات شکّاکانه” است. در این الهیّات بر ناشناخته بودن خدا تأکید میرود: ما نمیتوانیم دلایل خدا برای شرّآفرینی را بدانیم اما این به آن معنا نیست که دلایلی وجود ندارد.
از دیگر رویکردهای الهیّاتی “الهیّات روایی” است. این نوع الهیّات مخالف نظریهپردازی کلّی و انتزاعی در پاسخ به مسأله شرّ است؛ به جای آن، بر روایتهای ملموس افراد در مواجههشان با شرّ تأکید میرود. “الهیّات روایی” فرض میگیرد که پاسخی کلّی و قابل اطلاق بر همگان به مسأله شرّ وجود ندارد. کار الهیّات تنها روایت قصّهوار و جزءمحور دستوپنجه نرم کردن مؤمنان با شرور جهان است، بی آنکه کوشید از دل این روایتها نسخهای انتزاعی برای همگان بیرون کشید.
پاسخی دیگر به مسأله شرّ “الهیّات مرگ خدا” است. در نوع خاصّی از “الهیّات مرگ خدا” گفته میشود که خدا خود را بر صلیب فنا کرد تا از واقعیّتی متافیزیکی تبدیل به واقعیّتی متجسّد در درون تکتک آدمها شود. در این نوع الهیّات دیگر خدای متافیزیکی، تافته جدابافته از انسانها، وجود ندارد بلکه تنها انسانها در مقام ذرّه-خدایان وجود دارند که دست در دست هم از شدّت شرور عالم میکاهند.
در پاسخ به مسأله شرّ انواع دیگری از الهیّات نیز پیشنهاد شده است، مانند “الهیّات ضعف خدا”، “الهیّات معرفتشناسی اصلاحشده”، “الهیّات فمینیستی”، “الهیّات معلولیّتنگر” و “الهیّات اگزیستانسی”.
برای هر کدام از این پاسخها به مسأله شرّ مقالهای از یکی از طرفدارانش ترجمه شده است. با این حال این کتاب تنها به پاسخهای خداباورانه به مسأله شرّ نمیپردازد بلکه نوشتههایی از ریچارد داوکینز و چارلز داروین نیز در این دو جلد آمده است. جلد نخست به فلسفههای کلاسیک و الهیّات سنّتی ادیان میپردازد و جلد دوّم به رویکردهای معاصر به مسأله شرّ.
نعیمه پورمحمّدی در پایان مقدّمهاش اشاره میکند به انگیزه شخصی در فراهم آوردن این اثر: “اول از همه پیشانی فرزند نُهسالهام امیرعلی را میبوسم که با به دنیا آمدنش به همراه بیماری سندروم باردت بیدل، من را از خواب جزمگرایی بیدار کرد. در تب و تاب مادرانه پشت در اتاقهای عمل جراحی، در سالنهای انتظار توانبخشی ذهنی و کاردرمانی بدنی و گفتاردرمانی، در سوگواری برای سرنوشت محتوم کمبینایی و نابینایی و عمر کوتاهی که به دلیل نارسایی کلیه خواهد داشت، همواره برای رسیدن به پاسخی دست و پا زدم، پاسخی که بتواند یک مادر را برای تحمل این رنج گزاف قانع کند و تسلّی دهد. این تقلّا همچنان ادامه دارد و این اثر که آن را از بین دهها کتاب برگزیدهام، ترجمه کردهام و تقدیم میکنم بخشی از خواندهها و آموختههایم در این راه است.” (درباره شرّ، ج۱، ص ۱۱۸).
.
.
مشخصات کتاب «درباره شر»:
پدیدآورنده: نعیمه پورمحمدی
موضوع: عرفان، دین و مذهب
ناشر: کتاب طه
بازه سنی: بزرگسالان
قطع: رقعی
نوع جلد: سلفون
سال انتشار: ۱۳۹۷
نوبت چاپ: ۱
.
.