شمارۀ 156 نشریۀ اطلاعات حکمت و معرفت با عنوان «پدیدارشناسی آلمانی: هایدگر» به دبیری منیره پنجتنی منتشر شد.
دفتر پدیدارشناسی آلمانی مشتمل بر هفت نوشتار است. نخستین مقاله با عنوان «طریق ورود من به پدیدارشناسی» به قلم مارتین هایدگر و با ترجمه عبدالله امینی است که نشان میدهد چگونه متن پژوهشهای منطقیِ هوسرل توانسته به طرح «پرسش از وجود» و بسط آن در وجود و زمان دست یابد.
دومین نوشتار با عنوان «تاملی بر مبانی هوسرلی پدیدار شناسی هایدگر» به قلم شمس الملوک مصطفوی است که با اندکی تفصیل به تأثیرپذیریهای هایدگر از پدیدارشناسی هوسرل میپردازد.
«در جستجوی حیث التفاتی همراه با هایدگر» به قلم تیلور کالسکو و با ترجمه ناصر مومنی سومین نوشتار دفتر ماه است. کالسکو در این مقاله با معنای رویآورندگی نزد هایدگر آغاز میکند، به مشکلات روششناختی آن میپردازد و در نهایت تلاشهای هایدگر در رابطه با یافتن راهحلی روششناسانه را اندکی بسط میدهد.
چهارمین مقاله با عنوان «روش تحقیق پدیدارشناسانه از منظر هایدگر چگونه روشی است؟» به قلم زهرا شکرانی است که پس از توضیح دربارۀ تعابیر مختلف از «پدیدارشناسی» به اهمیت واکاوی روش پدیدارشناسی به مثابۀ روش فلسفهورزی میپردازد.
پنجمین مقاله «شرحی انتقادی در باب شرح هایدگر از کانت در مسائل اساسی پدیدارشناسی» اثر مهدی صاحبکار است. او با بازخوانی بخشهایی از اولین فصل از قسمتِ نخستِ کتابِ مسائلِ اساسیِ پدیدارشناسی به توضیح این مسئله پرداخته است که چگونه این بخش در «غلطخوانیِ» کانت مؤثر بوده است.
مقالۀ ششم با عنوان «تحلیل پدیدار شناختی مارتین هایدگر از مکان : تحلیلهای انضمامی پدیدار شناختی» را دن زهاوی نگاشته و ریحانه حیدری به فارسی برگردانده است. تمرکز او در این متن بر تحلیل هایدگر از مکان و پدیدارهای مربوط به مکان و فضای معماران است که به تعبیر او شاید در برخی فلسفههای دیگر نادیده گرفته شده باشد.
آخرین مقاله «نیشیدا زیر چتر پدیدارشناسی هایدگر» به قلم محمد اصغری است. اصغری در مقالهاش ابتدا گزارشی از روند تاریخی ورود فلسفه به ژاپن میدهد و در بخش دوم به شباهتها و تأثرات نیشیدا از هایدگر میپردازد.
بخش دوم نشریه با عنوان «اندیشه و نظر» مشتمل بر سه مقاله است. «فلسفه اخلاق کانت» بهقلم انشاءالله رحمتی نخستین مقالهی این بخش است که سمانه عرفان تهیه و تنظیم آن را به عهده داشته است.
مقالۀ دوم این بخش با عنوان «ترجمه متون فلسفی» به قلم دانکن لارج و ترجمهی میترا سرحدی است و در آن به تعامل ترجمه و فلسفه پرداخته شده است.
آخرین مقاله این بخش نیز مقدمه بر تصحیح انتقادی رساله الهدی اثر سید محمد نوربخش/ شهزاد بشیر است با ترجمهی جمشید جلالی شیجانی- محمود رضا اسفندیار.
بخش «گزارش» مشتمل بر دو مقاله است: «فلسفه، عقلانیت و زندگی» و «معنای هنر در ایران باستان» با تنظیم و ویرایش فاطمه محمد.
بخش «کتاب» نیز مشتمل بر سه نوشتار است:
«درآمد به معنای راه بری» به قلم منیره پنجتنی که در آن «درآمد» بهمثابهی کلیدواژه ناظر به آثارِ هایدگر و شیوۀ مواجهه و مطالعۀ آثار او بررسی شده است.
دو نوشتار بعدی بخش کتاب عبارتاند از گفتوگو با دو پژوهشگر و مترجم فلسفه که دبیر این بخش آن را به انجام رسانده است. نخست گفتوگویی با سید محمد رضا حسینی بهشتی با عنوان «آهسته و پیوسته: پژوهش و ترجمۀ آثار فیلسوفان در حلقۀ مطالعاتی موسسۀ نو ارغنون» و دوم؛ گفتوگویی با احمدعلی حیدری با عنوان «هایدگر خواندن با شروح و درآمدها».
چهارمین نوشتار این بخش تازههای نشر به قلم ساسان یغمائی است.
.
.
سخن دبیر
پدیدارشناسی به مثابۀ امکانِ اندیشیدن
در این متنِ سه بخشی، ملهم از اندیشههای فلسفی هایدگر دربارۀ وجوه بنیادین دازاین، مقدمۀ مختصری نوشتهام و در ضمن یکبار دیگر از دلایل شکلگیری مجموعۀ پدیدارشناسی در نشریۀ «اطلاعات حکمت و معرفت» یاد کردهام. در ادامه نیز، با اشاره به فلسفۀ پدیدارشناسانۀ هایدگر به مقالات پیشتر منتشر شده در این دفترها گریزی زدهام. بخش آخر هم مختصِ محتوای این دفتر است که دربارۀ تکتک مقالات و دلیل قرار گرفتنشان در این مجموعه و ارتباطشان با دفترهای پیشین اندکی نوشتهام.[1]
منیره پنجتنی[2]
********
دستوارِ استوار
«پرسیدن به منزلۀ جستوجو، نیازمند راهبری پیشین از جانب چیزی است که جستوجو میشود.»[3]
در امتداد راه جنگلی میرفتیم و گِلهای نرم را با برگهای افتاده و خزهها و جلبکها میآمیختیم. باد در کارِ آمیختنِ رنگِ آسمان به سبزیِ جنگل بود و حرکات ظریفش آشوبِ مرموزی زیر پوستمان میانگیخت. رنگها، جنس برگها و تنۀ درختها، لیزی و تیزی و سُری و سفتیِ تختهسنگها، صدای رودخانه، سایهروشنها، عطرها و بوها از حالی به حال[4] دیگر میبردمان؛ از خاطرات درهم و شفاف به آرزوها و اشتیاقها. با چوبدست همراهمان سکوتِ خاک را بر هم زدم و گفتم:
- چه همراه خوبیست این چوبدست! نگاه کن چه اطمینانی داریم که ما را از لغزش بر تنِ گِلها در امان میدارد.
- همینطور است. هر بار که چوبدستهامان را میبینم به پیادهروی فکر میکنم، ساحل و جنگل و کوه هم ندارد. گویا این ابزار را در بستر پیادهروی درستتر فهم میکنم.
لبخند زدم و گفتم:
- آنهم پیادهرویهای شیرین، دشوار و پرفراز و نشیب.
و ادامه دادم:
- چه چوبدستهای متنوعی را آزمودهایم در این سالها! از نیهای طبیعی، از شاخههای نازک و زمخت و چوبدستیهایی که فکرشده برای پیادهروی طراحی شدهاند. واقعا که تکیهگاههای باوفایی هستند.[5] خودمان ساختیمشان اما چه تشخصِ غلیظی یافتهاند. گاهی گمان میکنم باید کمتر از چوبدست در مسیرهای سنگلاخی و لیز استفاده کنیم؛ شاید بر حسب عادت، اعتمادمان به پاها و دستهامان کم شود.
- گفتی تشخص غلیظ! بهراستی چوبدست چیست؟ به نظرت وقتی از چیستی چوبدست میپرسیم، اینکه چه کسی و کجا و چگونه بپرسد پاسخهای متفاوتی خواهد داشت؟
میدانستم که باید مراقبِ روند اندیشیدنم باشم، زیرا بارها شتاب در پاسخگویی نه تنها از طعم وررفتن با اشیاء و نامهاشان محرومم کرده بلکه کلاف گفتوگو را نیز در هم پیچانده است. همچنین به خاطر آوردم که در اوقات پیادهروی «آگاهانه» از چوبدست نپرسیدهایم و این یادآوری هم شگفتزدهام کرد. گفتم:
- راستش اگر میپرسیدی چه میزان به استفاده از چوبدست مسلط هستم، سریعتر پاسخ میدادم. اکنون حتی بیم دارم، آنی چنان غرق در پرسشت شوم و بخواهم برای نخستین بار چوبدست را بنگرم که با گِلها یکی شوم.
- بدت هم نمیآید!
- میدانم سابقۀ خوبی ندارم در لیز خوردن و افتادن و برخاستن.
خندیدیم اما احساس میکردم چوبدست که تا پیش از این پرسش با دستم یکی بود، خودش را سخت به رخم میکشد و منتظر پاسخ است. گفتم:
- صبر کن ببینم فهم من از چوبدست به چه چیزهایی وابسته است. به گمانم در این لحظه میتوانم خود را چنین بنامم: انسانِ چوبدستدار.
- نامهای دیگر برای این ابزار چیست؟
- عصا!
- بیشتر فکر کن. تو که واژههای بیشتری در چنته داری.
- دستوار!
- همین است. اینکه میگویی دستوار، تو را به او و او را به تو از چوبدست نزدیکتر میکند.
- گویا جز این نیست! حتی وقتی دستوارها زیر نورِ بیرمق آفتاب در ایوان لمیدهاند، باز هم نگاهشان که میکنم آمیزهای از کوه و جنگل و دریا، آمیزهای از رنگها و عطرها و بیش از همه «کلمات»مان را به یاد میآورم. در این مسیرها دربارۀ چیزهای بسیاری سخن گفتهایم و چوبدست یادآور آنهاست. بارها در این مسیرها پرسیدیم چرا هستیم به جای آنکه نباشیم؟ و چرا و چگونه این بودن را فهم میکنیم؟ چرا دربارۀ معنایش میپرسیم؟ و پیش از همۀ اینها، معنای هستی[6] چیست؟ یا هستی چه هست؟ در تمام این اندیشیدنها چوبدستها همراه ما بودهاند و خواهند بود! دستوارها یادآور ما هستند در کلیتی از حال و گذشته و آیندهمان![7] چه پیوند عجیبی!
زنجیرۀ این اندیشهها اضطرابِ آشنایی به جانم انداخت؛ اینکه اگر گفتوگو را ادامه دهیم به کجا میرسیم؟ احساس کردم پایم از زمین کنده شده و چوبدست هم چندان مانع شناورشدنم در هوا نمیشود. به یاد آوردم لحظات پیش از این پرسش را و مکث کردن و دست بر تن درختها کشیدن، انگشتها را از زیر آب دیدن، افزودن رنگ پوست و ناخنها به سنگهای بسترِ رودخانه، بوی رطوبت و خاک و خزه و قوتِ قلبی که چوبدست میداد در برخاستن و نیفتادن؛ تخیل کردن دربارۀ دیگر شیوههای نگریستنِ جنگل. پرسیدم:
- اینکه همیشه نقطۀ عزیمتمان در اندیشیدن روشن و استوار است و در ادامۀ راه در دالانهایِ پرپیچِ بسیاری از مفاهیم و حسها سرگردان و لغزان میشویم، شگفت نیست؟
- شاید رهایی در پذیرش همین چرخۀ بیپایانِ اندیشیدن است.
این جملات را که میگفتیم خیره به ستارۀ شامگاهیِ در حال طلوع بالای سرمان، ایستاده بودیم و میدانستیم که میتوانیم تا طلوع ستارۀ صبحگاهی اینجا بمانیم و چوبدست را از بسترش جدا کنیم و دوباره به زمینهاش برگردانیم و از کشف این نسبتمندیمان با چیزها سرشار از شوق و اضطراب شویم. دقایقی بعد در مسیر خانه بودیم و “دستوار” در کار کاستنِ دشواری راه[8] و ما بدون هیچ پرسشی با آن یکی بودیم[9].
مدتها پیش که به خواندنِ گفتوگوی بریان مگی[10] با هیوبرت دریفوس[11] با عنوان «هوسرل و هایدگر و فلسفۀ جدید اصالت وجود»[12] مشغول بودم، متوجه این «نحوه«ها و «ساختار»های اندیشیدن و ارتباطاش با درآمد وجود و زمان با عنوان «ایضاح پرسش از معنای هستی(وجود)»[13] و بهطور مشخص با بند دوم با عنوان «ساختار صوری پرسش از هستی»[14] شدم. دریفوس یاریام کردم که یکی از تجربههایم را که همین گفتوگوی بالا بود، هر چند ناپخته، بر اساس گزارش او از سه وجه اصلی دازاین نزد هایدگر، روایت کنم. دریفوس این وجوه را چنین دستهبندی میکند: «اول، خُلق و حالی داشتن[15] برای اینکه امور معنا و اهمیت پیدا کنند، دوم، استفاده از چیزها به طرزی که توان و استعداد آنها تفصیل پیدا کند یا بیان یا مفصلبندی[16] شود؛ و سوم وارد حیطۀ امکانات جدید شدن؛ معلوم میشود که این ساختِ سه وجهیِ «در موقعیت بودن[17]» مساوی است با ابعاد سهگانۀ گذشته و اکنون و آیندۀ خود زمان.»[18] این تقسیمبندیها مربوط به اندیشۀ هایدگر نخست است، هنگامی که در دورۀ پدیدارشناسانه بود و «مؤلفههای مهمی از هستی و زمان را در همین سالها» صورتبندی میکرد[19].(اسپیگلبرگ، 1392)
از روایتِ گفتوگوی بالا و سپس تناسبش با وجوه دازاین نزد هایدگر بر اساس طبقهبندی دریفوس، مقصودم این است که در حد توان این خطوط در عینِ نشان دادن درهمتنیدگی فلسفیدن و پرسیدن و مسیرهایی که پرسشها از آن میآیند و به آن میروند، از نو این موضوع را به پرسش بگذارم که اگر فلسفه در لایههای ظریف زندگیمان جاری نشود، اگر با زندگی فردی و اجتماعیمان آمیخته نشود، به چه کار میآید؟ در مسیر این شیوههای اندیشیدن است که فهم میکنیم «موجود انسانی آماده و پذیرندۀ چیزها در موقعیت است»[20]، که دازاین روشنگاه است و این روند از روشنی به تاریکی میرود و از تاریکی به روشنی درمیآید. چنانکه در سخنِ دبیر دفترِ پیشین[21] این مجموعه هم گفتم[22]، شکلگیری مجموعهای برای پدیدارشناسی، آشکارا ضرورتش را از زندگی با تمام ابعاد، لایهها و سطوحش گرفته و گام کوچکی در کنار تلاشهای دیگر در این زمینه است.
دفترهای پیشین پدیدارشناسی در نشریۀ اطلاعات حکمت و معرفت:
دو شمارۀ نخست این دفترها با عنوان چیستی و زمینههای شکلگیری پدیدارشناسی با بررسی ریشۀ پدیدارشناسی از افلاطون تا هگل و با تمرکز بر برخی مباحث اصلی مسئلۀ[23]پدیدارشناسی بهویژه نزد هوسرل و هایدگر در تیر[24] و امرداد[25] 1397 و سومین دفتر با عنوان «پدیدارشناسی آلمانی: هوسرل»[26] در پاییز سال 1398 منتشر شد و اکنون چهارمین دفتر این مجموعه با تمرکز بر پدیدارشناسی نزد هایدگر در اختیار علاقمندان قرار گرفته است. از صمیم قلب امیدوارم این مجموعه در قالب چند دفتر دیگر ادامه یابد و طرحِ مجموعههای دیگر هم به سرانجام برسد.[27] در سخن دبیر این شمارهها بهطور مشخص دربارۀ دلایل شکلگیری این مجموعه و همینطور موضوع دفترهای آینده نوشتهام.[28]
مرحلۀ آلمانی جنبش: پدیدارشناسی وجودی مارتین هایدگر
اسپیگلبرگ در جلد نخست کتاب جنبش پدیدارشناسی: درآمدی تاریخی در بخشی که به هایدگر اختصاص داده است میپرسد: «تفکر هایدگر را حقا چه اندازه باید در تاریخ جنبش پدیدارشناسی جای داد؟» (اسپیگلبرگ، 1392، 526) به تعبیر او پاسخ به این پرسش دشوار است و احتمالا بر مبنای رابطۀ هایدگر با اندیشۀ هوسرل و گسست نهایی از اندیشۀ او بتوان پاسخهایی به این پرسش داد. بر همین اساس و به خاطر اشارات صریح هایدگر در برخی از آثارش برای این تأثیرپذیری و به خاطر تقدیمنامۀ کتاب وجود و زمان به هوسرل، بخشی از پژوهشها دربارۀ فلسفۀ پدیدارشناسانۀ هایدگر در نسبت و مقایسه با پدیدارشناسی هوسرل، بخشی بهطور مستقل درباب پدیدارشناسی خود او، دورۀ چرخش، پدیدارشناسی هرمنویتیک و پدیدارشناسی در فلسفۀ متأخر او اختصاص دارد [29]؛ و علاوه بر اینها میتوان انتقادات به فلسفۀ پدیدارشناسانۀ هایدگر را هم اضافه کرد. دربارۀ برخی از این موضوعات در دفترهای پدیدارشناسیِ نشریۀ اطلاعات حکمت و معرفت مقالاتی داشتهایم.
مقالات ویژهنامۀ پدیدارشناسی آلمانی: هایدگر
این دفتر مشتمل بر هفت نوشتار است. «طریق ورود من به پدیدارشناسی» نخستین مقالۀ این مجموعه به قلم مارتین هایدگر و برگردان فارسی عبدالله امینی است. هایدگر در این مقالۀ مختصر میکوشد نشان دهد که چگونه متن پژوهشهای منطقیِ هوسرل توانسته است به طرح «پرسش از وجود» و بسط آن در وجود و زمان دست یابد. مسیر هایدگر در این متن چنین است که ابتدا به برجسته کردن نقش پژوهشهای منطقی در پرسشهای اصلیاش میپردازد و میگوید که مطالعۀ این اثر برایش سبب شکلگیری دوبارۀ پرسش از وجود شده که با تأثیراتی که پیشتر برنتانو در او گذاشته متفاوت بوده است. هایدگر در ادامه هم بر ابهامات پدیدارشناسی هوسرل بهویژه در جنبههای روانشناختی و دکارتیاش دست میگذارد. در آخرین پاراگراف این نوشتار، هایدگر از جایگاه پدیدارشناسی در زمانۀ خودش میپرسد و پاسخش این است که حتی اگر در حال حاضر دوران فلسفۀ پدیدارشناسانه به پایان رسیده باشد اما «پدیدارشناسی در سرشت حقیقی خود یک مکتب نیست بلکه امکان اندیشیدن است.»[30] صرفنظر از محتوای مهم این مقاله که عمدتا به تأثیرات پژوهشهای منطقی بر راه هایدگر در پدیدارشناسی اختصاص دارد، روایت فیلسوف از آن خواندنی است. این مقالۀ مختصر بهدلیل اهمیتش در ردپای هوسرل در پدیدارشناسی هایدگر در این مجموعه قرار گرفته است و به منزلۀ پلیست با مقالات دفتر پیش دربارۀ هوسرل.
دومین مقاله با عنوان «تأملی بر مبانی هوسرلی پدیدارشناسی هایدگر» به قلم شمسالملوک مصطفوی[31] با اندکی تفصیل به تأثیرپذیریهای هایدگر از پدیدارشناسی هوسرل میپردازد. علاوه بر این مؤلف به تفاوت میان پدیدارشناسی این دو فیلسوف با عنوان پدیدارشناسی وجودی به جای پدیدارشناسی آگاهی و دازاین به جای سوژۀ آگاهی، همچنین پدیدارشناسی نزد هایدگر متأخر میپردازد یعنی دورهای که هایدگر به هنر و شعر توجه ویژهای دارد. یکی از بخشهای خواندنی مقاله زمانمندی دازاین به جای زمانآگاهیست.
سومین نوشتار با عنوان «در جستوجوی حیث التفاتی همراه با هایدگر» به قلم تیلور کالسکو و ترجمۀ ناصر مومنی است. همانطور که از عنوان مقاله بر میآید مسئلۀ نویسنده، واکاوی رویآورندگی[32] در پدیدارشناسی هایدگر است؛ اما از آنجا که پدیدارشناسی هایدگر با هوسرل تفاوتهای اساسی دارد، تعبیر هر دو فیلسوف از رویآورندگی نیز در عین شباهت، تفاوتهای برجستهای دارند. کالسکو در این مقاله با معنای رویآورندگی نزد هایدگر آغاز میکند، به مشکلات روششناختی آن میپردازد و در نهایت تلاشهای هایدگر در رابطه با یافتن راهحلی روششناسانه را اندکی بسط میدهد. کالسکو در این مقالۀ انتقادی علاوه بر نشان دادن نقاط عطف تفاوتهای هوسرلی و هایدگری بر این نظر است که هایدگر در این زمینه کامیاب نبوده است.
«روش تحقیق پدیدارشناسانه از منظر هایدگر چگونه روشی است؟» چهارمین نوشتار این دفتر به قلم زهرا شکرانی است. او در این مقاله از روشِ پدیدارشناسانه به عنوان «یک شیوۀ تحقیقکردن، یا نحوی از نگریستن به جهان و زیستن در آن» میپرسد. شکرانی پس از توضیح دربارۀ تعابیر مختلف از «پدیدارشناسی» به اهمیت واکاوی روش پدیدارشناسی به مثابۀ روش فلسفهورزی میپردازد و مؤلفۀ گریزناپذیر پدیدارشناسی یعنی «پدیدارشناسیِ پدیدارشناسی» را برجسته میکند. سپس با پرسش از نقطۀ آغاز پژوهشِ پدیدارشناسانه به چگونگی شروع این مسیر اشاره میکند. همچنین به خاستگاهِ اصطلاحِ پدیدارشناسی میپردازد و در این روند تفاوت «فنومنون» با «پراگما» را اندکی شرح میدهد و بهطور مشخص به تعینهای متعدد فنومنون بر اساس درسگفتارهای هایدگر در کتاب تاریخ مفهوم زمان میپردازد. در آخر هم روش پدیدارشناسانه را آنگونه که هایدگر در پژوهش خود به کار برده، جمعبندی میکند. تلاش گامبهگام مؤلف برای پرسش مقالهاش و یاریگرفتن از هایدگر به عنوان طرف گفتوگویش با جذابیتهای روشی همراه است.
نوشتار پنجم را مهدی صاحبکار[33] با عنوان «شرحی انتقادی در باب شرحِ هایدگر از کانت در مسائل اساسی پدیدارشناسی» نگاشته است. او با بازخوانی بخشهایی از اولین فصل از قسمتِ نخستِ کتابِ مسائلِ اساسیِ پدیدارشناسی به توضیح این مسئله پرداخته است که چگونه این بخش در «غلطخوانیِ»[34] کانت مؤثر بوده است. صاحبکار این مسئله را در سه لایه شرح می دهد. او بر این نظر است که هایدگر در شرحاش از کانت «وجود» را با «واقعیت/بالفعلیت» یکی میخواند که این امر سبب تعبیر نادرستی از مقولاتِ جهت میشود. هایدگر در گام دوم در اشاره به دکارت، شرحی از «شیئیتِ برابر-ایستاییک/شیئیتِ نسبتمند با برابر-ایستا» میدهد که سبب تمایزگذاری میان آیین دکارتی و کانتی از این تعبیر میشود. هایدگر در سومین گام به نظری از کانت دربارۀ وجود اشاره دارد که بر مبنای آن وجود مساوی با ادراک تعبیر شده است. مؤلف در این مقالۀ انتقادی میکوشد نشان دهد که این سه لایه مبتنی بر مفروضاتی تأییدنشده استوار شدهاند و کانت نیز از آنها دفاعی نکرده است. صاحبکار بر اساس آموختههایش از خود هایدگر علاوه بر روشن کردن مقصود کانت از وجود به شرح این نکته میپردازد که آن بخشی که هایدگر برای تفسیرش از کانت برگزیده، مناسب نبوده است و کانت وجود و ادراک را مساوق در نظر نمیگیرد. نویسنده مقالهاش را در سه بخشِ معنای برهان اونتولوژیکی و نفی کانتی آن، اونتولوژی-زادیی از کانت در خوانش هایدگر و نتیجهگیری تنظیم کرده است. صاحبکار با دقتِ نظری و زبانی به لایهبرداری از شرح هایدگر از کانت پرداخته است و در بخش نتیجهگیری به چرخش هایدگر از تفسیرش دربارۀ کانت در باب وجود سخن گفته است.
مقالۀ ششم با عنوان «تحلیل پدیدارشناختی مارتین هایدگر از مکان[35]: تحلیلهای انضامی پدیدارشناختی» با ترجمۀ ریحانه حیدری، مقدمهای است که دن زهاوی[36] برای ترجمۀ فارسی کتاب راه و رسم پدیدارشناسی نگاشته است. زهاوی عمدتا دغدغۀ ارتباط پدیدارشناسی با تجربۀ روزمره و کاربرد پدیدارشناسی بیرون از قلمرو اصلی و متعارف فلسفه و در حوزههای دیگری همچون روانشناسی، انسانشناسی، علوم تربیتی، معماری و هنر را دارد. تمرکز او در این متن بر تحلیل هایدگر از مکان و پدیدارهای مربوط به مکان و فضای معماران است که به تعبیر او شاید در برخی فلسفههای دیگر نادیده گرفته شده باشد. این مقاله عمدتا به موضوع ارتباط مهم میان دازاین، مکانِ پدیدارشناختی و همچنین پرسش از وجود و مسئلۀ بدنمندی میپردازد در بخش پایانی با نگاهی اندکی انتقادیتر به مواضع هایدگر مینگرد.
آخرین مقاله با عنوان «نیشیدا زیر چتر پدیدارشناسی هایدگر» به قلم محمد اصغری است و به تأثیرپذیری نیشیدا کیتارو[37]، موسس مکتب کیوتو، از پدیدارشناسی هایدگر میپردازد. نیشدا به مثابۀ پلی در ورود فلسفۀ غرب بهویژه فلسفۀ هوسرل و هایدگر به ژاپن عمل کرد. اصغری در مقالهاش ابتدا گزارشی از روند تاریخی ورود فلسفه به ژاپن میدهد و در بخش دوم به شباهتها و تأثرات نیشیدا از هایدگر میپردازد. او در بخش دوم مقاله با برجسته کردن این موضع هایدگر که فلسفه را ماهیتا غربی دانسته است این پرسش را طرح میکند که چگونه میتوان دو فیلسوف کاملا متفاوت را زیر یک چتر گردآورد؟ مؤلف برای پاسخ به این پرسش به شباهتهای فلسفۀ این دو و تأثیرپذیریهای نیشیدا از هایدگر بهویژه در مفهوم نیستی میپردازد و در نهایت به نگاه انتقادی نیشیدا به فلسفۀ هایدگر هم اشارهای میکند. این مقاله گسترش پدیدارشناسی را در بیرون از مرزهای اروپا پی میگیرد.
در آخر، به رسم دفترهای پیشین ذکر چند نکته ضروری است:
- در این دفتر هم معادلگزینی مترجمان و مؤلفان را برای اصطلاحات اصلی پدیدارشناسی هایدگر[38] و حتی ضبط اسامی به دلیل نبودن توافق جمعی بر سر ترجمه و یکدستسازی آنها حفظ کردم[39].
- در انتخاب مقالات و موضوعشان با همکاران این شماره گامبهگام و بر اساس مسائل اصلی پدیدارشناسی هایدگر و نسبتش با دفترهای قبل پیش رفتیم. بضاعت اندک مقالات این مجموعه در انتخاب و گزینش متوجه من و روشنگری مقالات در باب عنوان دفتر، وامدار همراهمی دلسوزانه و مسئولانۀ مؤلفان و مترجمانیست که در طول بیش از یک سال[40] پیغامها و نامههای مرا با صبوری در تمام مراحل کار پاسخ دادند.
- هنوز هم امیدوارم در ادامه و برای دفترهای آینده متخصصان و علاقمندان بیشتری ما را در انتشار این مجموعه یاری کنند.
[1] برای به دراز نکشیدن بیش از اندازۀ سخن دبیر، بقیۀ موارد در پینوشتها آوردم.
[3] بند 2 از درآمد کتاب وجود و زمان که در کتاب پرسش وجود (1399) ترجمه شده است. (مشخصات کامل اثر: پرسش وجود: برگردان و شرح درآمد وجود و زمان مارتین هایدگر(1399)، ترجمه و تحقیق: سید محمدرضا حسینی بهشتی، زینب انصاری نجفآبادی، تهران: علمی، ص 6)، سیاوش جمادی سطر بند 2 را چنین ترجمه کرده است: هر پرسش جستاری است. هر جستاری آنچه را برجسته میشود چون همراه پیشانۀ خویش با خود دارد. (مشخصات کامل اثر: به هایدگر، مارتین (1389)، هستی و زمان، ترجمۀ سیاوش جمادی، تهران: ققنوس، ص.60).
[4] به ترجمۀ عزت الله فولادوند: دمسازی.
[6] در باب ترجمۀ واژگان و اصطلاحات تخصصی هایدگر مناقشاتی وجود دارد/هست. برای نمونه دوگانۀ فارسی وجود/هستی که مترجمانِ متخصص بنا بر دلایلی فنی یکی را برگزیدهاند. انتخاب من با رجوع به چندین متن و مطالعۀ نظرات مختلفِ متخصصان «وجود» است اما در گفتار روزمره عمدتا از «هستی» استفاده میکنم. از اینرو در متن این نوشتار هم به غیر از بخش مقدمه – که انعکاس یک گفتوگوی روزمرهست- کوشیدهام از وجود استفاده کنم و عمدتا هر جا هستی آوردم، نقلِ قول مستقیم است. در شرح و معرفی مقالات دفتر هم انتخابهای مؤلفان، مترجمان و خودم را حفظ کنم و برای نقلقولهای مستقیم حتما از گیومه استفاده کردهام. همانطور که پیشتر هم در سخن دبیر این شمارهها نوشتهام، در این دفترها معادلها را یکسان نکردیم و امیدواریم در شمارههای بعدی در قالب یک شماره به دلایل گزینشهای مترجمان بپردازیم. اما برای مطالعۀ بیشتر در باب دوگانۀ هستی/وجود میتوانید رجوع کنید به پیشگفتار مترجم: مککواری، جان (1377)، فلسفۀ وجودی، ترجمۀ محمدسعید حنایی کاشانی، تهران.هرمس.
[9] آنچه آمد از گفتوگوهای همسرم و من هنگام قدم زدن در جنگل بود.
[10] Bryan Edgar Magee (1930-2019)
[11] Hubert Lederer Dreyfus (1929-2011)
[12] برای خواندن این گفتوگو رجوع کنید به: مگی، بریان (1372)، فلاسفۀ بزرگ: آشنایی با فلسۀ غرب، ترجمۀ عزتالله فولادوند، تهران: خوارزمی، صص 411 تا 456.
[13] ایضاح پرسش از معنای هستی: ضرورت، ساختار و تقدم پرسش هستی. هایدگر، 1389، ص 59.
[14] در کتاب پرسشِ وجود چنین آمده است: بیان پرسش از معنای وجود: 1- ضرورت، ساختار و تقدم پرسش از وجود، ضرورت بازآوردن صریح پرسش از معنای وجود، ساختار صوری پرسش از وجود.
[15] Attunement ، عزتالله فولادوند آن را دمسازی ترجمه کرده و لفظا آن را به معنای «همنغمه شدن» و «همکوک شدن» نیز آورده است.
[16] Articulation؛ «همه چیز همیشه طوری چیده شده که زمینهای ایجاد کند برای ارتباط امور در کارکردشان با هم. برای اینکه کسی بتواند از قطعۀ خاصی از فلان تجهیزات استفاده کند، قطعات مختلف باید با هم بستگی داشته باشند. موجود انسانی همیشه دنیا را مفصلبندی میکند. به این معنا که دنیا را از مفاصلش باز میکند. وقتی ما از فلان ابزار استفاده میکنیم، بر این مفصلبندی مسلط میشویم.» (همان، ص 433). دریفوس در این گفتوگو تأکید میکند که این ویژگی دازاین بیان (discourse) است و نزد هایدگر از زبان اساسیتر است. به تعبیر دریفوس برای فهم بهتر آن میتوان از مفصلبندی (articulated ) استفاده کرد.
[17] Bing-in-a-situation
[18] همان، ص 435.
[19] اسپیگلبرگ (1392)، هربرت، جنبش پدیدارشناسی: درآمدی تاریخی، ترجمۀ مسعود اولیا، تهران: مینوی خرد، ص 552
[20] همان، ص 423.
[21] شمارۀ 152.
[22] پاییز 1398، سال 14، شمارۀ 4، صص 4-6.
[24] عناوین مقالات شمارۀ 147 با عنوان چیستی و زمینههای شکلگیری جنبش پدیدارشناسی (1) عبارتند از: مفهوم پدیدارشناسانۀ پدیدار (محمدجواد صافیان)، پدیدارشناسی راه تفکر و تحقیق (مرضیه پیراوی ونک)، پدیدارشناسی به مثابۀ فلسفۀ اولی (علینجات غلامی)، نخستین زمینههای ظهور پدیدارشناسی، نسبت میان ظهور و هستی (مهدی صاحبکار)، پدیدارشناسی:ترجمۀ مدخل پدیدارشناسی از واژهنامۀ تاریخی فلسفه به سرپرستی یوآخیم ریتر(حامد صفاریان)، روش پدیدارشناسی(جوئل اسمیت/مریم خدادادی)، دیدگاه هوسرل دربارۀ فلسفۀ اولی (رابرت ساکالوفسکی/محسن صابر).
[25] عناوین مقالات شمارۀ 148با عنوان چیستی و زمینههای شکلگیری پدیدارشناسی(2) عبارتند از: زمینههای شکلگیری پدیدارشناسی از دکارت تا هوسرل (گفتوگو با پرویز ضیاءشهابی، منیره پنجتنی)، دکارت و سنت پدیدارشناسی (وین ام.مارتین/مرتضی نوری)، جنبۀ لایبنیتیسی پدیدارشناسی هوسرل (الکساندرو جیوکولسکو/سیدمحمدعلی شامخی)، پدیدارشناسی و تجربهگرایی بریتانیایی (ریچارد تی.مورفی/ علیرضا حسنپور)، فیشته و پدیدارشناسی (تام راکمور/ سیدمسعود حسینی)، روش پدیدارشناسی هگل (محمدمهدی اردبیلی)، درنگی بر قطعاتی از پدیدارشناسی روح هگل در مناسبت فلسفه و دانش (میثم سفیدخوش).
[26] «میراث هوسرل» (گفتوگوی ریچارد مارشال با دن زهاوی، ترجمۀ علی پیمان)، «جایگاه تحویل و قصدیت در پدیدارشناسی هوسرل» (شمسالملوک مصطفوی)، «نوسازی، مسئله و روش آن» (ادموند هوسرل، محسن صابر)، «تجربۀ بیواسطه را چگونه تحلیل کنیم: هینتیکا، هوسرل و ایدۀ پدیدارشناسی» (سورن اُورگار، محمدهادی حاجیبیگلو)، «بنیانهای تمایزبخش به ادراک بیرونی در آراء هوسرل» (مهدی صاحبکار)،«مسائلی چند در نسبت میان پدیدارشناسی و نظریۀ انتقادی» (دیوید رسموسن، سیدمحمدعلی شامخی) «امکانِ پدیدارشناسی آلمانی» (علینجات غلامی).
[27] شمارههای بعدی از مجموعۀ پدیدارشناسی که در طرحنامۀ پژوهش موجود هستند و امیدوارم منتشر شوند عبارتند از: پدیدارشناسی فرانسوی، پدیدارشناسی هنر، پدیدارشناسی ادبیات، پدیدارشناسی اخلاق، پدیدارشناسی در حوزۀ علوم تجربی و علوم انسانی، و در آخر «ما و پدیدارشناسی» که به نقد و آسیبشناسی وضعیت ترجمه، تألیف و پژوهش در ایران در حوزۀ پدیدارشناسی میپردازد.
[28] دربارۀ این ماجرا در سخن دبیر دو شمارۀ پیش این مجموعه نوشتهام و در پینوشت به برخی از پژوهشهایی که با عنوان پدیدارشناسی در ایران انجام شده است، اشاره کردم.
[29] این طبقهبندی هم بهطور مشخص وامدار اسپیگلبرگ در جلد نسخت کتاب جنبش پدیدارشناسی: درآمدی تاریخی (1392) است.
[30] از متن مقالۀ «طریق ورود من به پدیدارشناسی» با ترجمۀ عبدالله امینی.
[31] در نشریۀ اطلاعات حکمت و معرفت مقالۀ دیگری با عنوان «جایگاه تحویل و قصدیت پدیدارشناسی هوسرل» (پاییز 1398، سال 14، شمارۀ 4، صص 13-18)داشتیم؛ همچنین در این نشریه با ایشان گفتوگویی تحت عنوان «جنبش پدیدارشناسی» (مرداد 1394، سال 10، شمارۀ 5، صص 12-18)منتشر شده است.
[32] رویآورندگی از من و حیث التفاتی انتخاب مترجم است که در مقاله و در عنوانش دستنخورده باقی مانده است.
[33] از این مؤلف در دفترهای پیشین دو مقالۀ دیگر منتشر شده است: «بنیانهای تمایزبخش به ادراک بیرونی در آراء هوسرل» (پاییز 1398، سال 14، شمارۀ 4، صص 33-39)، «نخستین زمینههای ظهور پدیدارشناسی نسبت میان ظهور و هستی» (تیر 1397، سال 13، شمارۀ 4، صص20-27).
[34] به تعبیر مؤلف.
[35] در سه دفتر نیز به بحث پدیدارشناسی مکان پرداختیم: عناوین شمارههای اختصاص یافته به پدیدارشناسی در مجلۀ اطلاعات[35] حکمت و معرفت به موضوع پدیدارشناسی عبارتند از: شمارۀ 112 و 113 (امرداد و شهریور 1394)، و شمارۀ 132 (فروردین 96) با عنوانِ « فلسفۀ معماری: پدیدارشناسی مکان1-2-3».
[36] چنانکه در پینوشتها اشاره شد در شمارۀ 152 نشریۀ اطلاعات حکمت و معرفت گفتوگویی با دن زهاوی با عنوان «میراث هوسرل» و با ترجمۀ علی پیمان (زارعی)(پاییز 1398، سال 14، شماره 4) منتشر شده است.
[37] فیلسوف ژاپنی در قرن بیستم
[38] برای نمونه: وجود/ هستی، تحویل/ تقلیل/ حیث التفاتی، قصدیت، رویآورندگی.
[39] طرحوارۀ دفتر «ما و پدیدارشناسی» این است که بتوانیم در حد توان با نظرخواهی از مترجمان متخصص این حوزه، دربارۀ این موضوع مناقشهبرانگیز هم بیندیشیم.
[40] برخی از همکاران این شماره از سال 1396 تا کنون نامهها و پیغامهای مرا پاسخ دادهاند و از هیچ همراهی دریغ نکردهاند. از تمامشان سپاسگزارم.
.
.
شمارۀ 156 نشریۀ اطلاعات حکمت و معرفت، ویژۀ پاییز 1399 با عنوان «پدیدارشناسی آلمانی: هایدگر» با مدیرمسئولی و سردبیری انشاءالله رحمتی با بهای 15 هزار تومان در اختیار علاقمندان قرار گرفته است.
قایل PDF سخن دبیر
نشانی الکترونیک: ehvm86gmail.com
کانال تلگرام: t.me/Doostanehekmatmarefat
.
.
این شماره رو از کجا میشه تهیه کرد؟
عرض ادب و احترام
تصویری به انتهای مطلب اضافه شد، علاقهمندان میتوانند با تلفنهای داخل تصویر تماس بگیرند و شمارهای رو که میخواهند سفارش دهند.