چرا خدا دنیایی به این بدی آفریده است؟! در این دنیای آکنده از شرّ خدا کجاست؟ کدام دسته درست میگویند: خداناباوران، منکران اطلاق علم و قدرت و خیرخواهی خداوند، یا مدافعان آزادی تکوینی و اختیار آدمی؟ تعالیم اسلامی مدافع کدام فلسفه زندگی و رویکرد است: دست برداشتن از اطلاقِ علم و قدرت و خیرخواهی خداوند یا دست برداشتن از اطلاق آزادی تکوینی و اختیار آدمی؟
.
.
جلسه اول | یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹
دریافت صوت: سخنرانی، پرسش و پاسخ
مشاهده فیلم در یوتیوب: سخنرانی، پرسش و پاسخ
شرّ به طبیعی و اخلاقی؛ و نظری و عملی تقسیم می شود.
مسئله نظری شرّ به «روابط منطقی و فلسفی/معرفتی» گزارههای مرتبط با وجود خدا و صفاتش با مسئله شرّ اختصاص دارد.
مسأله وجودی یا عملی شرّ به جای تحلیل انتزاعی و کلی به تجربه شخصی انسانها با تکیه بر عواطف انسانی و هیجانات بشری می پردازد.
مسئله نظری شرّ به مسئله منطقی و فلسفی شرّ تقسیم می شود. راه حلهای مسئله نظری شر بر دو قسم است: دفاعیه و تئودیسه (یا دادباوری).
تقریر مسئله شرّ:
اگر خدا می داند و می تواند و خیر بندگانش را می خواهد باید مانع وقوع شرّ می شد. اما مانع نشده است.
پس یا از وجود شرّ بی خبر بوده (نفی علم مطلق)، یا توانائی جلوگیری از وقوع شرّ نداشته (نفی قدرت مطلق)، یا علیرغم علم و قدرت درد و رنج بندگانش برایش اهمیتی نداشته (نقض خیرخواهی محض).
وجود شرّ که غیرقابل انکار است.
پس یا خدا وجود ندارد، خدا عالِم مطلق یا قادر مطلق یا خیرخواه محض نیست.
سه راه حل خداباوران:
۱_ برهان شرّ خداناباوران در صورتی تمام است که قدرت خداوند بر محالات منطقی هم تعلق بگیرد.
خداباورانی که می پندارند با تقیید قدرت خداوند به ممکنات منطقی دست خدا بسته شده از این حیث از پاسخ به مسئله شرّ ملحدان عاجزند.
۲_ خداوند «دلیل اخلاقی لازم و کافی» برای وجود شروری که مشاهده می کنیم داشته است، به نحوی که در برنامه جامع الهی برای عالَم، این شرور برای تحقق خیر بزرگتر ضروری بوده است.
موجود خیر محض هرگز اجازه وقوع حالت اخلاقا شرّ را نمی دهد، مگر به خاطر حصول خیرهای برتر.
این پاسخ حداقل سه روایت دارد: کل نگری یا زیبائیشناختی، شرّ لازمه قوانین طبیعی، شرّ عامل رشد فضائل اخلاقی.
۳_ شرور اخلاقی محصول انتخاب نادرست موجود مختار و انتخاب گزینه شرّ است. اگر انسان آزاد و مختار نبود اینگونه شرور هرگز اتفاق نمی افتاد.
اینکه بپنداریم بر خدا لازم باشد تا انسانی خواست مرتکب شرور شود، از او سلب اختیار کند، این تناقض است: سلب اختیار از انسان مختار، و تناقض منطقا محال است.
سلب اختیار از نوع انسان شرّی به مراتب بزرگتر از ارتکاب شرّ توسط انسان است. همه شرور ارتکابی انسان در مقابل خیر کثیرِ اختیار او قلیل محسوب می شود.
پس بار دیگر خدا «ادله اخلاقی کافی» برای خلق موجود مختار دارد، حتی اگر این موجود مختار مرتکب شرّ شود.
با اتکا به این سه نکته مسئله شر تقریرشده توسط خداناباوران ناتمام است و مسئله شرّ مشکلی برای وجود خداوند یا اطلاق صفات او محسوب نمی شود. حداقل چهار نکته دیگر باقی است که در جلسه بعد بحث می شود.
.
.
جلسه دوم | یکشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۹
دریافت صوت: سخنرانی، پرسش و پاسخ
مشاهده فیلم در یوتیوب: سخنرانی، پرسش و پاسخ
خدا و شرّ کوششی فلسفی (فلسفه دین) با رویکرد خداباورانه برای حل مسئله شرّ است.
دانش انسان محدود به بخش بسیار کوچکی از جهان مادی (و نه تمام آن) است. انسان تلازم بین شرّ و خیرهای بزرگتر و خود آن خیرهای بزرگتر را درک نمی کند. لزومی هم به آشکار بودن حکمت همه شرور برای آدمی نیست.
مباحثات ارزندهای بین ویلیام روْ و فلاسفه الهیات شکاکانه (برگمن، آلستون، ویکسترا، پرین و …) درگرفته است. دلیلی نداریم که گمان کنیم ملازمه بین خیرهای ممکن و شرهای ممکن را می شناسیم. در میان رویکردهای معاصر فلسفه دین رویکرد الهیات شکاکانه از جمله قویترین و موجهترین دفاع از خداباوری در مسئله شرّ است.
خداناباروران جهان موجودِ آکنده از شرور را جهان خوبی نمی دانند و معقدند با حذف شرورْ جهانی بهتر خواهیم داشت. از منظر خداباوران جهان مادی بهترین جهان ممکن است، به دلیل سنخیت فعل با فاعل.
اثبات نظام احسن متکی بر اثبات فلسفی «حکمت بالغه» خداوند است. از طرق تجربی و دانش محدود انسانی چنین چیزی قابل اثبات نیست. با دانش محدود آدمی اثبات اینکه جهانی بهتر از جهان موجود ممکن است ممتنع است، مگر به خودبسندگی دانش آدمی باور داشته باشیم.
بر طبق متون دینی ارتباط جزئی شرور اخلاقی و بلایای طبیعی غیرقابل انکار است (موجبه جزئیه)، اما اثبات ارتباط کلی هر شر طبیعی به شرّ اخلاقی و مشخصا گناه (موجبه کلیه) به لحاظ عقلی غیرقابل اثبات است و حداقل ورای دانش بشری است.
از آن سو اینکه شرور طبیعی یا اخلاقی هیچ ارتباطی با هم ندارند (سالبه کلیه)، این نیز با توجه به متون دینی قابل پذیرش نیست.
آنچه نمی توان عقلا رد کرد ارتباط «برخی شرور طبیعی و اخلاقی» با برخی گناهان است، اما کدام شرّ با کدام گناه؟ پاسخ به این پرسش ورای دانش بشری است، و هرگونه تطبیق مصداقی شرور رخ داده با گناه نیازمند دلیل یقینی است، دلیلی که در حد اطلاع من در دست نیست.
در فلسفه و الهیات اگزیستانسیالیسم عظمت شرور متافیزیکی باعث می شود شرور طبیعی و اخلاقی دم دستی فرض شود. در پارایم سنتی، سه گانه «خدا، شرّ و عدل الهی» بود.
در دوره مدرن، سه گانه «انسان، رنج و عدالت بشری» مطرح استبا انتقال به «انسان محوری» انسان است که باید شرّ را «مدیریت و اصلاح»، نه فقط «تبیین و توجیه» کند. «رنج» جای شرّ را می گیرد. تئودیسه Theodicy (سازگاری خدا با وجود شرّ بر مبنای خدا به مثابه خیر محض) به آنتروپودیسه Anthropodicy یا عدالت بشری (انسان به مثابه خیر) تبدیل می شود.
تفاوت این دو رویکرد بسیار عمیق است. موضوع جلسه بعد متمرکز در تحلیل انتقادی این رویکرد است.
.
.
جلسه سوم | یکشنبه ۸ تیر ۱۳۹۹
دریافت صوت: سخنرانی، پرسش و پاسخ
مشاهده فیلم در یوتیوب: سخنرانی، پرسش و پاسخ
ناسازگاری منطقی و دلیل فلسفی بر نفی وجود خداوند یا انکار اطلاق صفات او تمام نیست و از منظری خداوبارانه ادله موجهی برای وجود شرور در عالم اقامه شده است.
خروج از الگوی عقلی و ورود به الگوی عاطفی و هیجانی و اگزیستانس شرّ یعنی رنجیدگی از خدا و به حس غیبت، سکوت و بی توجهی خداوند دچار شدن. وقتی «من» رنج می کشم درد قلبم را می فشارد، اشکالی در ذهن نیست تا منطق و فلسفه آنرا بتواند حل کنند!
مسئلهام این است: خدایی که راضی می شود من رنج بکشم، دیگر قابل اعتماد نیست. این پرسش شخصی است، به جهان و دیگران کاری ندارم! کسی که متحمل رنج است گوشش بدهکار دفاعیه و تئودیسه نیست! رنجور مرهم می خواهد، نه راه حل منطقی و فلسفی!
از منظر رویکرد اگزیستانس، عاطفی و هیجانی اگر شخصی تئودیسه پردازی کند از نظر اخلاقی فاسد است و اگر شخصی از لحاظ اخلاقی فاسد نیست تسلیم تئودیسه نمی شود!
رویکردهای مختلف شرّ اگزیستانسی، هیجانی و عاطفی بعد از بی فایده دانستن راه حلهای منطقی و فلسفی شرّ مطرح شده است لذا انتظار اقامه دلیل منطقی و فلسفی مسئله شرّ از آنها انتظاری ناموجه است. در هیچیک این رویکردها مسئله شرّ با وجود خداوندی با سه صفت علم، قدرت و خیرخواهی مطلق قابل حل نیست.
از منظر اگزیستانسیالیستهای خداباور چاره کار انسان «ایمان به خداوند» است.
ویلیام هسکر: اگر من از وجود خودم و نزدیکانم در کل خوشحالم نمی توانم خدا را به دلیل سرشت کلی جهان یا رویدادهای مهم تاریخ گذشته جهان بازخواست کنم و نگران وجود شرور باشم.
راه حل هسکر نمی تواند کسی که از وجود خودش یا نزدیکانش خوشحال نیست را قانع کند.
در الهیات پویشی قدرت اشتراکی است و در انحصار خداوند نیست. بین قدرت یک موجود و درک او از ارزشها رابطه متقابل وجود دارد.
در این رویکرد نیازی نیست بپرسیم چرا خدا موجوداتی خلق نکرده که بتوانند از تمام ارزشهای مثبتی که ما مستعدشان هستیم لذت ببرند و این قدر هم در معرض رنج بردن نباشند. بنابه فرض، خلقت چنین موجوداتی به لحاظ متافیزیکی غیرممکن است. علیرغم مناقشه در مبانی الهیات پویشی، نتیجه آن در مسئله شرّ قابل دفاع است.
الهیات خدای گشوده اعتراضی در مسیحیت به ترکیب فلسفه یونان و الهیات مسیحی از ۱۹۸۰ به بعد است، گشودگی آزادی اراده با نفی علم پیشین خداوند و انکار قدرت مطلقه او حاصل می شود. مراد از گشودگی نفی ضرورت است.
در جلسه بعدی شرح الهیات خدای گشوده به همراه دیگر رویکردهای الهیات اگزیستانسی، عاطفی و هیجانی یه مسئله شرّ ادامه خواهد یافت.
.
.
جلسه چهارم | یکشنبه ۲۹ تیر ۱۳۹۹
دریافت صوت: سخنرانی، پرسش و پاسخ
مشاهده فیلم در یوتیوب: سخنرانی، پرسش و پاسخ
فصل مشترک طیف متنوع رویکردهای وجودی، عاطفی و هیجانی به مسئله شرّ بی اعتمادی به راهحلهای منطقی و فلسفی و غالبا محور قراردادن رنج فرد انسانی ( و نه نوع انسان) است.
عنوان وجودی مرادف با رویکرد مصطلح اگزیستانسیالیستی نیست و اعم از آن اراده شده است.
در الهیات خدای گشوده خدا ضمانت جهان بی شرّ نکرده، علم پیشینی هم به عالم ندارد تا جلوی آنها را بگیرد. خدا از زمان خلقت تصمیم گرفت علم و قدرت خود را محدود سازد تا جا برای اختیار انسان باز شود. شرّ نتیجه انتخاب آزاد مخلوقات مختار است. این شر ضرورتا هدف خدا نبوده است.
اشکال بسیار جدی الهیات خدای گشوده پیش فرضهای اثبات نشده آن است. در این رویکرد نتایج به عنوان پیش فرض تلقی شده اند!
الهیات خدای گشوده مبتنی بر تنزل دادن خدا از ساحت ربوبی و متعال و دست برداشتن از علم و قدرت مطلق برای پاک کردن ساحت الهی از مسئولیت شرّ است. هزینه ای که برای این نیت خیر می پردازد بسیار گزاف تر از نتیجه آن است: زیان قطعی!
خدای الهیات گشوده خدای منفعل، زمانمند، نادان و ناتوان است.
الهیات اعتراض: هلوکاست نقطه عطف در رویکردهای هیجانی و عاطفی به مسئله شرّ است. شخص رنج کشیده با اعتراض مومنانه به خدایی که قدرتش با هیچ قاعده عقلانی و اخلاقی محدود نمی شود می کوشد خیر و لطف سرگردان او را به سوی خود جلب کند.
خدا می تواند تاریخ را تغییر دهد اما به دلایلی نامعلوم از قدرت خود استفاده نمی کند: قادری که خیرخواه نیست. باید به او اعتراض کرد تا روشش را عوض کند و عدالت و اخلاق الهی به عدالت و اخلاق بشری نزدیک شود.
ایوب (به روایت کتاب مقدس) و دیوانگان مصیت نامه عطار دستمایه الهیات اعتراض شده است.
الهیات ضعف خدا: «خدای ضعیف بی قدرت» بجای خدای جلاد، شکنجه گر و غیرمنطقی معرفی می شود که با رنج دیدگان رنج می بیند. وقتی خدا عامل رنج ماست تفاسیر مسیحی از رنج در حکم توصیه به «خودآزاری» است. به ما تقدیس «خدای دگرآزار» تعلیم داده اند.
چرا خدا در رنج آن پسرک در آشویتس دخالت نکرد؟ پس خدا نمی تواند، درمانده است. خدا کنار رنج کشیده ها بر سر دار است!
این رویکرد اگرچه از خدای جلاد، شکنجه گر و غیرمنطقی عبور کرده اما ایمانش به خدای ضعیف بی قدرت را از دست نداده است.
نقد این دو رویکرد در انتهای بحث توصیفی رویکردهای وجودی، عاطفی و هیجانی خواهد آمد.
.
.
جلسه پنجم | یکشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۹۹
دریافت صوت: سخنرانی، پرسش و پاسخ
مشاهده فیلم در یوتیوب: سخنرانی، پرسش و پاسخ
نقد رویکردهای عاطفی و هیجانی به مسئله شرّ
الهیات پویشی
از دو صفت علم مطلق و قدرت مطلق خدا دست برداشته می شود تا خیرخواهی محض او حفظ شود. خدایی که خیرخواه محض نباشد تناقض است، اما خدای فاقد علم و قدرت مطلق نه!
الهیات مرگ خدا:
سخن گفتن از خدای زنده فعالی که بسیار خشن، ناعادل و شایسته کشته شدن است دیگر مجاز نیست. بیهوده به دنبال نوعی واقعیت متافیزیکی نگردیم. خدا محور این الهیات نیست و شرّ به کمک انسانها حل می شود.
نقد و بررسی رویکردهای عاطفی و هیجانی
نقد اول.
اگر کسی پاسخ الهیات مبتنی بر معرفت شناسی اصلاح شده را به شرّ منطقی و پاسخ الیهات شکاکانه را به شرّ فلسفی تمام بداند نوبت به مدعیات رویکرد عاطفی و هیجانی نمی رسد.
نقد دوم.
این رویکردها راه حلهای دیگر را غیرتاریخی، انتزاعی، ناظرمحور، درجه دوم، نظری، غیرتراژیک و غیررازورزانه می دانند. تمام کلام در اثبات این مبانی است. از منظری عاطفی و هیجانی نمی توان راه حلهای عقلانی را نقد کرد.
نقد سوم.
رویکردهای هیجانی و عاطفی نتوانسته اند مسئله شرّ را حل کنند. اگر راه حل را تخلیه روحی، تسکین و تسلی موقت روانی فرض کنیم شاید. می توان گفت این رویکردها بیشتر ماهیت رواندرمانی و روانکاوی دارند.
نقد چهارم.
رویکردهای هیجانی و عاطفی از اول انسان را به جای خدا نشانده اند. رنج نبردن و احساس رضایت هر انسانی اوجب واجبات است. کجا و با کدام دلیل انسان محوری اثبات شده است؟ قاعدتا با عواطف و هیجانات روحی به آن رسیده اند. اما چقدر ارزش عقلانی دارد؟!
نقد پنجم.
مطالعه احوال قائلان رویکردهای عاطفی و هیجانی نشان می دهد که اتخاذ چنین رویکردی علت دارد، نه دلیل. با این رنج دیدگان باید همدردی نمود. اما مسئله غامض فلسفی حل عقلانی می طلبد.
نقد ششم.
رویکردهای عاطفی و هیجانی «ابطال ناپذیر» هستند. وقتی مسئله فردی شود دیگر چه جای امر بین الاذهانی که به ناچار انتزاعی می شود.
نقد هفتم.
در نسخه وطنی رویکردهای هیجانی و عاطفی ادعای تاسی خدای قرآن ونفی خدای فلاسفه می شود، همان «مکتب تفکیک». با تفکیک برهان از قرآن عملا تفسیر وحی به راهی نسفته و ضعیف تنزل می کند.
به نظر جورج ماوْردوْس:
مسئله شرّ صرفا مسأله ای برای «برخی اشخاص» است نه برای همه. مسئله شرّ به این امر وابسته است که خود شخص باورهای خویش را با یکدیگر ناسازگار یا در تقابل با یکدیگر بداند. مسئله شرّ جدا از افراد خاص وجود ندارد. بعید است راه حلی برای شرّ داشته باشیم که برای همگان قانع کننده باشد.
این راه حل مجزا از معرفت شناسی اصلاح شده است و در آن از تعالیم این مکتب استفاده نشده است.
.
.
جلسه ششم | یکشنبه 2 شهریور ۱۳۹۹
دریافت صوت: سخنرانی، پرسش و پاسخ
مشاهده فیلم در یوتیوب: سخنرانی، پرسش و پاسخ
رویکردهای قابل دفاع در الهیات مدرن نسبت به مسئله شرّ
مسئله شرّ صرفا الهیاتی یا مختص خداباوران نیست بلکه مسئله ای فلسفی است که خداناباوران هم در معنای زندگی با آن مواجهند.
نکته کانونی در مسئله شرّ وجود آن نیست، التفات به شرور و فهم ناپذیری آن است.
مقدمه اصلی صورت منطقی مسئله شرّ مورد مناقشه جدی قرار گرفته شده و اثبات شده خیرهای برتری هستند که اخلاقا وجود شرور موجود در عالم را تجویز بلکه ضروری می کنند. دلیل اخلاقا موجه خداوند برای وقوع شرور اخلاقی اختیار انسانهاست.
پرونده صورت منطقی برهان شر با دفاعیه مبتنی بر اختیار بسته شده است و خداناباوران باید فکر استدلال دیگری برای تحکیم خدانابوری بکنند.
وجود شرور گزاف قرینه ای بر عدم وجود خداوند از گرمترین مباحث فلسفه دین معاصر است. مهمترین منتقدان این رویکرد فلسفی الهیات شکاکانه است: در عالم شر گزافی وجود ندارد. هر شر به خیر برتری منجر می شود یا مانع شر بزرگتری است.
از اینکه ما خیر برتری نمی بینیم مطلقا نمی توان نتیجه گرفت که خیر برتری وجود ندارد خصوصا وقتی بین ما و خداوند فاصله معرفت شناختی فاحشی وجود داشته باشد.
الهیات شکاکانه از جایگاه مستحکمی در فلسفه دین معاصر برخوردار است.
تقسیم رویکردهای مسئله شرّ به الهیات سنتی و الهیات مدرن در بحث ما از هر دو سو ماده نقض دارد و جامع و مانع نیست.
رویکردهای مختلف مسئله شر به رویکردهای منطقی و فلسفی قائل به وجود خدای عالم مطلق، قادر مطلق و خیرخواه محض و رویکردهای منکر آن تقسیم می شود. در دسته نخست اکثر فلاسفه دوران پیشامدرن قرار می گیرند.
رویکردهای معاصر الهیات مبتنی بر معرفت شناسی اصلاح شده و الهیات شکاکانه نیز در این دسته جا دارند.
اما دسته دوم عبارتند از الهیات پویشی و الهیات خدای گشوده که با دلایل متفاوتی منکر علم مطلق و قدرت مطلق خداوند هستند، الهیات اگزیستاسیالیستی، و رویکردهای هیجانی و عاطفی الهیات اعتراض و الهیات ضعف خدا که با اذعان به وجود خدا مسئله شرّ را با چشم پوشی از علم مطلق و قدرت مطلق خدا حل کرده اند.
الهیات مرگ خدا هم که با حذف خدا مسئله را حل شده پنداشته است.
معرفت شناسی اصلاح شده موضعی در معرفت شناسی دینی است که بر اساس آن باور به خدا می تواند به عنوان یک عقیده پایه به کار گرفته شود. این دیدگاه در مقابل قرینه/اثبات گرایی قرار دارد.
این نوع معرفت شناسی از یک سو باور به خدا را به همان معنایی می پذیرد که در ادیان ابراهیمی مطرح است، از سوی دیگر باور به خدا را عقیده ای پایه می داند که نیاز به اتکا به باور دیگری ندارد.
.
منبع: سایت رسمی محسن کدیور
.
.
همه چیز روی هواست ابتدا خدارا مفروض میگیرید بعد خیرمحض بودن او را هم مفروض میگیرید بعد هم میگویید لابد برای شروری که اتفاق میافتد دلیل منطقی دارد وخیر بزرگتری دارد که ما انسانها از ان بیخبریم !
لازم است تذکر دهم که اگر خیر بزرگتری درکار باشد حتما باید بتوان به ان رسید حتما لازم است که انسانها منطقا بدانند وبفهمند که خیر بزرگتری درکار است درحالیکه عملا اینطور نیست این انسانها هستند که در معرض شرور قرار دارند پس باید دلیل انرا بدانند
اینکه گرفتن اختیار از انسان مختار تناقض است اشتباه است به هیچعنوان تناقض نیست چون در زمانهای مختلف اتفاق میافتد ودلیل موجهی برایش هست وشرط وحدت زمان را ندارد متذکر میشوم که مختار بودن انسان هم اجبارا به او داده شده که با توجه به غیراصیل بودن اختیار انسانی بیشتر موجب مزاحمت برای انسان بوده تا اینکه دستاویزی برای کمال باشد
اینکه وجود شرور سبب کمال انسانی میشود ادعایی عبث است چه بسیار انسانهایی که در اثر شرور به کمال نرسیدند که هیچ سقوط هم کردند ویران شدند وعصیان ورزیدند چونکه شرور مافوق ظرفیت انان بوده است
نه فلسفه اسلامی ونه غربی هرگز نتوانسته ونمیتواند به شرور پاسخی منطقی بدهد
خدای فلاسفه یک خدای خشک و عبوسی است که نه غمگین می شود و نه شاد,, نه رنج می برد و نه لذت را می شناسد.
اما خدای ادیان ابراهیمی خدای مهربانی است , که هم با موجوداتش غمگین می شود و هم شاد ,, هم رنج می کشد و هم لذت.
در الاهیات خدای گشوده تا اندازه ای به برخی از مسائل شر پاسخ داده شده است ,, البته انتقاداتی هم به این الاهیات شده است.
در الاهیات خدای گشوده , انسان با خداوند شریک می شود .
در این الاهیات (شر) به عهده خداوند نیست,, بلکه شر از عملكرد نابجای موجودات در جهان هستی ایجاد و پدید می آید.
در این الاهیات , خداوند خودش را با (اختیار دادن) به انسان محدود کرده است,, زیرا خواسته است که جا برای اختیارِ انسان باز بشود.
در این الاهیات خدا عالم مطلق و قدرت مطلق نیست ,, بلکه قدرت او و علم او با عملکرد موجودات منجمله انسانها تغییر می کند.
خدای الاهیات گشوده مانند خدای پیامبران با موجوداتش رنج می کشد و لذت می برد.
در الاهیات خدای گشوده,,
خدا( درون زمان و درون تاریخ ) است , او موجودی فرازمانی و فراتاریخی بیرون از هستی نیست .
در این الاهیات (خدا و انسان) با یکدیگر ارتباط و تعامل دارند.
در الهیات گشوده خدا عالم مطلق نیست صفات خدا دستکاری شده تا با شرور تزاحم پیدا نکند
مطلب کاملا واضح است. باید واقع گرا بود. واقعیت آن است که این عالم طبیعت توام با خیر و شر است و هر دو هم نسبی اند.طبق ادیان ابراهیمی عالم آخرت هم یا خیر محض و یا شر محض است یعنی بهشت و دوزخ. در یک کلام خداوند خالق خیر و شر نسبی در دنیا و خیر و شر مطلق در آخرت است و اراده او این گونه تعلق گرفته است. مخلوق هم تابع خالق است چه بخواهد و چه نخواهد و در این خصوص حق اعتراض ندارد چون مخلوق است. حق اعتراض زمانی است که خالق ظالم باشد ولی معاد برای موجودات دلیل عدل الهی است پس ظلم خالق نیز منتفی است. فلسفه به تنهایی قاصر از اثبات این مطالب است لذا نیاز به ایمان و انبیا و اثبات معجزات است.در مورد اهل جهنم نیر قدرت اختیار و وجود عقل و اتمام حجت توسط انبیا و کتب آسمانی خود دلیل بر استحقاق عذاب است.
سیاهچاله ها (اثبات شده اند)
سیاهچاله ها اشیای بسیار پُرجرمی هستند که حتی نور هم نمی تواند از چنگال گرانش عظیم آنها فرار کند.اثرات سیاهچاله ها از طریق رفتار اجرامی که به دور آنها می چرخند قابل مشاهده است,,, مانند( شرورِ در جهان).
اما سفید چاله (هنوز اثبات نشده)
سفیدچاله در نسبیت عام , یک منطقه فرضی در فضا-زمان است که امکان ورود ندارد , اما ماده و نور می تواند از آن خارج شود,, سفیدچاله بجای اینکه مانند سیاهچاله ها همه چیز را ببلعند,, همه چیز را مانند فواره سفید نور به بیرون پرتاب می کند.
شاید (شرور) به نوعی همان سیاهچاله ها باشند که همه چیز را می بلعند و در خود فرو می برند و به هیچ موجودی رحم نمی کنند و (خیر) همان سفیدچاله باشد که نور را به صورت فواره ایی سفید به بیرون پرتاپ می کند,, در جهان سیاهچاله ها اثبات شده اند ولی هنوز هیچ سفیدچاله ایی توسط دانشمندان اثبات نشده است؟
شاید سفیدچاله ها در درون سیاهچاله ها مخفی و نهفته باشند و علت اینکه هنوز هیچ سفیدچاله ایی به طور یقین اثبات نشده ,, دلیلش این باشد که باید در درون سیاهچاله با شجاعت فرو رفت تا به سفیدچاله رسید..
الخیر فی ما وقع..
کلمه «اثبات» نقش مهم را در کل این متن بازی میکند.
اگر کسی ابتدا به معنی و معیار «اثبات» بپردازد، درگیر برخی مسائل نمیشود.
در باب نظر اول یعنی نظر آقای حجت: بحث شر در بحث بالا با فرض خدا در تضاد است و سعی بر این است که این تضاد بحث شود. می توان بحث شر را بدون پیش فرض خدا طرح کرد اما بحث عوض می شود و زمین بازی عوض می شود.بنابراین نقد شما وارد نیست.
اقای محمد شما خودتان میگویید که شر با فرض خدادر تضاد است خوب بحث همینجاست که ایندو با هم قابل جمع نیستند وجود شر بدون خدا که حل شده است طبیعی است
ادعای شما فاقد معنا ست
در باب گفته های خانم نیایش: مشخص است که اطلاعات شما در این زمینه خوب و بالا است.اما یک نکته: مباحث شر به درد افرادی می خورد که به دنبال مباحث معرفتی برای کاهش شر هستند و تغییر نگاه به آنها واقعا کمک می کند اما برخی افراد مانند کودکان کار و … نیازمند به کمک مستقیم خیریه ها و افراد نیکوکار و … هستند.بحثهای معرفتی زیاد به درد افرادی نمی خورد که نیازهای اولیه اساسی آنها روی زمین است.اما تنها این گروه نیستند که درگیر شر هستند. این هم درست است که خدای ادیان موفق تر از خدای فلسفه در بحث شرور است.