مجموعه گفتارهای شهرام اتفاق در نقد آرای متفکران اقتصاد سیاسی محیط زیست
در گفتگوی مجتبی طباطبایی با شهرام اتفاق
به همت موسسه صدانت
یکی از شیوههای تفحص در باب مفاهیم و مقولات مربوط به «اقتصاد سیاسی محیط زیست»، تتبع در آرای سخنوران و صاحبنظران این حوزه است. آرایی که هر چند ملهم از مکاتب معینی هستند، اما به رغم آن وجوه اشتراک و تعلقات خاطر، پارههایی اضافه یا کم دارند. از این رو در این مجموعه کوشیدهایم تا در مواجهه با «اقتصاد سیاسی محیط زیست»، به سراغ برخی از ایشان برویم و دنیا را از چشم آنان بنگریم و عیار دعاویشان را به محک نقد منتقدانشان بیازماییم.
.
.
جلسه اول | ۵ اردیبهشت ۱۴۰۰
نقد آرای نائومی کلاین درباره تغییراقلیم و محیط زیست
مشاهده فیلم در یوتیوب | آپارات
شنیدن صوت در انکر | اسپاتیفای | کستباکس | گوگل پادکست | اپلپادکست
دانلود صوت با لینک مستقیم | از تلگرام
آیا نظام سرمایهداری عامل تخریب محیط زیست است؟ اگر چنین است، آیا در غیاب نظام سرمایهداری و سازوکار بازار، محیط زیست مصون از تخریب و تعرض خواهد بود؟ یا اینکه قوانین اقتصادی و فنی حاکم دیگری بر محیط زیست حاکم است. نائومی کلاین، با دو کتاب در ایران شهرت دارد، نخست کتاب «دکترین شوک» و دیگری کتاب «سرمایه داری علیه اقلیم» است و از چندین ترجمه این دو کتاب موجود است و در محافل روشنفکری ایرانی مورد توجه قرار گرفته است.
به نظر میرسد که پاسخ نائومی کلاین به این پرسشها را بتوان از نام کتاب «سرمایه داری علیه اقلیم» او به راحتی دریافت. اما شهرام اتفاق از منظر یک پژوهشگر حوزه اقتصاد سیاسی محیط زیست نظر دیگری دارد. اتفاق در گذشته در نقدی درباره آرای کلاین نوشته بود: «کتاب این همه چیز را تغییر میدهد: سرمایهداری در برابر اقلیم (This Changes Everything: Capitalism vs. The Climate)، نوشتهی نائومی کلاین، از جهاتی یک نمونهی قابل اعتنا در میان دعاوی سوسیالیستها است. مطالعهی نوشتههای این فعال اجتماعی و روزنامهنگاری که به نظر میرسد، چیز زیادی از اقتصاد و سیاست نمیداند، بیشتر از این جهت اهمیت دارد که برخی اوقات مورد استناد سوسیالیستهای معاصر قرار میگیرد و به اعتبار مستندات درون این کتاب و شهرت نویسندهاش، ایدههایی مبنی بر آن مطرح میشوند. کتاب سرمایهداری در برابر اقلیم، علیرغم عنوان ضد سرمایهداری خودش، حامل پیام مهمی دربارهی نارکارآمدی تحلیلهای ضدسرمایهداری در تشخیص دلایل مشکلات و بحرانهای زیستمحیطی است. افزون بر این، اندیشههای کلاین، از یکسو، سرشار از تناقضاتی گوناگون است و از سوی دیگر، ناآشنایی او را با ابتداییترین مفاهیم اقتصاد سیاسی به تصور میکشد. کلاین از یکسو، بر مناسبات اقتصادی مبتنی بر بازار میتازد و از سویی دیگر، کارنامهی سیاهی از اقتصادهای برنامهمحور سوسیالیستی را به مخاطباناش عرضه میدارد. اگر آنچنان که کلاین توصیف میکند، کشورهایی سوسیالیستی مانند اتحاد جماهیر شوروی و اقمارش که متکی به نظام اقتصادی غیربازاری و برنامهمحور بودهاند، سوابق فاجعهباری در حفاظت از محیط زیست داشتهاند، پس به چه اعتباری نام کتاب او سرمایهداری علیه اقلیم است؟ اگر آنچنان که کلاین تأکید دارد، سوسیالیسم چینی-مائویی و نظام برنامهریزی متمرکز آن، منجر به ویرانگری طبیعت و یورش به محیط زیست شدهاست، پس کدام نسخهی غیرسرمایهداری قرار است تا نجاتبخش اقلیم از تغییرات مخرب باشد؟»
ارزیابی دعاوی کلاین از دلایل تخریب محیط زیست، تنها نخستین وجه مورد نقد در این نشست بود که مورد بررسی قرار گرفت. اما مبانی روششناسی کلاین نیز سویه دوم نابسامانی نظریهپردازی کلاین معرفی شد. رویکرد پوزیتیویستی خام کلاین در هر دو کتاب و چندگانگی منطقی (پولیلوژیسم Polylogism) حاکم بر کتاب دکترین شوک، از دیگر وجوه مورد اشاره شهرام اتفاق در این گفتگو بود.
سومین جنبه مناقشهبرانگیز ادله کلاین شوک درمانی میلتون فریدمن، از این منظر شهرام اتفاق، آشفتگی کلاین در تعریف غایات مطلوب و نامطلوب است. کلاین مدعی است که شوک درمانی توطئهآمیز میلتون فریدمن، سبب شده است تا کشورهایی نظیر لهستان یا چین، مبدل به اقتصادهایی بازارگرا و بازار محور شوند. اگر به پیروی از کلاین بپذیریم که تمامی نسخههای پیشین و موجود سوسیالیسم در جهان، نسخههایی مردود و برخطا بودهاند، این پرسش مطرح و بیپاسخ خواهد ماند که در غیاب این شوک درمانی فریدمنی، مقصد و فرجام بهینه مورد انتظار کلاین، کدام ناکجاآبادی بوده است؟
چهارمین بخش از اظهارات سخنران این نشست، استوار بر بررسی کارنامه اقتصادی کشورهایی مانند لهستان است. اوضاع اقتصادی کشورهایی مانند لهستان پس از پشت سر گذاشتن طرحهایی مانند بالشروویچ (Balcerowicz) – که به زعم کلاین شوکدرمانی فریدمنی خوانده میشود – بسیار مطلوب به نظر میرسد و همین فرجام را میتوان در مسیر پیموده شده توسط کشورهایی نظیر چین نیز تمیز داد.
.
.
جلسه دوم | ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۰
نقد آرای توماس پیکتی، لوکاس شانسل و برانکو میلانوویچ درباره تغییراقلیم و محیط زیست
مشاهده فیلم در یوتیوب | آپارات
شنیدن صوت در انکر | اسپاتیفای | کستباکس | گوگل پادکست | اپلپادکست
دانلود صوت با لینک مستقیم| از تلگرام
در سال 2015، لوکاس شانسل و پیکتی، کتابچهای 50 صفحهای تحت عنوان «کربن و نابرابری: از کیوتو تا پاریس» را منتشر کردند. مجموعهی «کربن و نابرابری» حدود 50 صفحه و دارای 8 بخش است: خلاصهای به زبان فرانسه، خلاصهای به زبان انگلیسی، بخش اول) مقدمه، بخش دوم) منابع مالی انطباق اقلیمی: شکاف، بخش سوم) تاریخچه انتشار گازهای گلخانهای: حقایق و ارقام کلیدی، بخش چهارم) ترکیب آمار نابرابری درآمد با انتشار گازهای CO2e: مرور ادبیات تحقیق، بخش پنجم) روشِ کار ما، بخش ششم) توزیع جهانی انتشار کربن: از کیوتو به پاریس، بخش هفتم) انطباق مالی از طریق یک مالیات کربن پیشرفته ، بخش هشتم) نتایج و چشماندازهایی برای تحقیقات آتی اما مفهوم نابرابری کربن چیست؟
مراقبت از سقف افزایش گرمای زمین، مستلزم کنترل میزان انتشار کربن در روی این سیاره است. چنین کنترلی به منزله پذیرش محدودیتی به نام بودجهی انتشار کربن برای کلیه ساکنان این سیاره است. اما همه اهالی زمین به یک اندازه کربن منتشر نمیکنند. برخی بیشتر و برخی کمتر از متوسط سرانه سهمیه خود کربن منتشر میکنند. توماس پیکتی، لوکاس شانسل و برانکو میلانوویچ به همراه هنس، آنا و اولا روسلینگ، درباره نابرابری در انتشار کربن سخن گفتهاند و در این میان نیز، برخی از ایشان چاره کار را در اخذ مالیات بیشتر محیط زیستی دانستهاند.
در این نشست و در نخستین گام، مفاهیم پایه مربوط به اثر گلخانهای و گازهای گلخانهای، مفهوم معادل کربن، ردپای کربن و بودجه کربن مرور شده است. شهرام اتفاق در این باره چنین نوشته است: «به اتکای محدودیت ما در بودجهی کربن فرض میکنیم که برای مراقبت از سقف افزایش گرمای دو درجهی سانتیگراد، مجاز هستیم که از سال 2018 به بعد، تنها حدود 580 میلیارد تن ، (معادل 580) منتشر کنیم. اگر جمعیت کرهی زمین را هم حدود هفتونیم میلیارد نفر فرض کنیم، سرانهی کربن هر نفر بالغ بر 74 تن خواهد شد. به بیان دیگر، هر ساکن روی کرهی زمین، صرفاً مجاز است تا از سال 2015 به بعد، 70 تن کربن منتشر کند.
اما نسبت انتشار کربن میان کشورها و شهروندانشان برابر نیست و تفاوتهای زیادی میان متوسط کربن منتشر شده توسط یک شهروند آمریکایی یا اروپایی با یک شهروند هندی یا سودانی وجود دارد.
متوسط انتشار کربن توسط هر شهروند کشورهای توسعهیافته، چندبرابر متوسط هر شهروند کشورهای توسعهنیافته یا در حال توسعه است.
در طرح شانسل و پیکتی، یک نظام طبقهبندی از مصرفکنندگان میان کشورها و درون کشورها وجود دارد تا نابرابری در انتشار کربن را در دو عرصهی بینالمللی و ملی تفکیک کند و به نمایش بگذارد. در یکی از مهمترین نمودارهای ارائه شده در طرح آنها، شهروندان جهان را بهعنوان منتشرکنندگان ، به سه گروه تقسیم میشوند:
1- ده درصد (10%) منتشرکنندهگان اصلی
2- چهل درصد (40%) منتشرکنندهگان میانی
پنجاه درصد (50%) منتشرکنندهگان پائینی
مثلاً به استناد این گزارش، گروه 10% فوقانی، مسئول 45% از کل آلودگی جهان هستند و سهم شهروندان هر کشور در این گروه به ترتیب زیر است:
1- شهروندان آمریکایی مسئول 40% از این 45% انتشار هستند.
2- شهروندان اروپایی مسئول 19% از این 45% انتشار هستند.
3- چینیها مسئول 10% از این 45% انتشار هستند.
این محاسبات متکی به مجموعهای از دادهها و البته درآمدهای شهروندان این کشورها در یک ساختار مقایسهای بودهاست.»
متعاقب طرح صورت مسئله «نابرابری کربن» از منظر پیکتی، شانسل، میلانوویچ و روسلینگها، دیدگاههای نیز منتقدان مورد بررسی قرار گرفت: (1) نقد رویکرد پیکتی، شانسل، میلانوویچ مبنی بر تعریف رابطه میان ثروت با تخریب محیط زیست، (2) بررسی تفاوت دعاوی مبتنی بر تغییر سبک زندگی در مقایسه با مالیاتستانی، (3) چطور پرداخت پول توسط مصرفکنندگان مانند تفویض کوپن کربن است. (4) نقص نظامهای مالیاتستانی محیط زیستی و مطالبی دیگر.
.
.
جلسه سوم | ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۰
نقد آرای یانیس واروفاکیس درباره اقتصاد سیاسی محیط زیست
مشاهده فیلم در یوتیوب | آپارات
شنیدن صوت در انکر | اسپاتیفای | کستباکس | گوگل پادکست | اپلپادکست
دانلود صوت با لینک مستقیم | از تلگرام
یانیس واروفاکیس، دانشآموخته اقتصاد، وزیر پیشین مالی یونان و نویسنده کتاب Talking to my daughter about the economy در سال 2013 است که در ایران با نام «حرفهایی با دخترم درباره اقتصاد – درباره تاریخ مختصر سرمایهداری» به همت نشر بان منتشر و ترجمه آقای فرهاد اکبرزاده منتشر شده است. در سومین از جلسه سلسله جلسات اقتصاد سیاسی محیط زیست، این اثر واروفاکیس در بوته نقد قرار گرفت
مجتبی طباطبایی در ابتدای جلسه به این ویژگی کتاب اشاره کرد که نویسنده ادعا میکند که کوشش میشود که اقتصاد به زبان ساده به مردم توضیح داده نشود و از همین روی، در بخشهای اولیه کتاب مبانی اقتصادی خود را مطرح و مفصلبندی مینماید و پس از آن در انتهای کتاب، به سراغ نتیجهگیری محیط زیستی از مقدمات یادشده میرود. از آنجا که نویسنده با قلم روانی کتاب را نگاشته است و ارجاعاتاش به اسطورهها یا شاهکارهای ادبی، مخاطب را با خود همراه میسازد. بسیار محتمل است که مخاطب ناآشنا با مفاهیم اقتصادی و سیاسی، بدون تشخیص نابسامانیهای نظری در این مقدمات، با نتایج و مؤخرات کتاب همدل شود.
از این رو مقرر شد که شهرام اتفاق، از موضع منتقد کتاب واروفاکیس، در گامهای نخست، به واکاوی جسته و گریخته تعاریف و مقدمات کتاب همت بگمارد و سپس دعاوی محیط زیستی نویسنده نیز در کانون توجه قرار گیرد.
به توصیف اتفاق در سال 2013 این کتاب در اوج بحرانهای میان یونان و اتحادیه اروپا منتشر شد. واروفاکیس گرایش چپ و مارکسیستی دارد و مدعی است که روایت تازه و متفاوتی از اقتصاد حاکم بر جهان و تاریخ سرمایهداری دارد.
واروفاکیس کتاب خود را با این پرسش مهم آغاز میکند که چرا در گذشته استرالیاییها عقبماندهتر از انگلستان بودند و چرا این انگلیسیها بودند که استرالیا را تسخیر کردند و چرا برعکس آن رخ نداد؟
وارفاکیس در این کتاب کوشیده است با استناد به نگرش ماتریالیستی خود – به تأسی از مارکس و مارکسیسم – به این پرسش پاسخ دهد و نشان دهد که ریشه تحولات اجتماعی را باید در عناصر مادی جستجو کرد. بدینسان دلایلی نظیر شرایط جغرافیایی قاره اروپا، علت افزایش مازاد اقتصادی و توسعه فناوری و نظایر آن در انگلستان معرفی میشود. در حالی که رویکرد روششناختی نویسنده قادر به توضیح چرایی بسیاری از تحولات اجتماعی، تفاوتهای اقتصادی و تغییرات سیاسی نیست. وانگهی مغالطهای از نوع پهلوان پنبه (Straw Man Fallacy) به خدمت گرفته شده است تا نظریه رقیب اصلی از دیده پنهان بماند و به جای آن، یک نظریه رقیب نامعتبر مردود شمرده شود و بر سر مزار آن سرود پیروزی خوانده شود.
واروفاکیس ملهم از سنت مارکسیستی، از دو نوع ارزش «ارزش مبادله» و «ارزش تجربی» سخن میراند و معتقد است که مشکلات دوران ما از جایی آغاز شده است که همه «چیزهای» دنیا «ارزش مبادله» پیدا کردهاند و این مقوله جایگزین «ارزش تجربی» شده است. به این اعتبار، «کالایی شدن» همه چیز پیامد و ثمره اجتابناپذیر این ماجرای شوم شناخته میشود. رویکردی نظری ناشی از انگارهای قرون وسطایی که ردپای آن در آثار آدام اسمیت – و پارادوکس آب و الماس – هم یافته میشد و سرانجام مارکس نیز از بهره جست. طریقهای که مارکس نیز در جلد اول کتاب سرمایه خود آن را در پیش گرفته بود تا چگونگی خلق ثروت – و ارزش اضافی (Surplus Value) – را درون مناسبات اجتماعی دوران سرمایهداری به تصویر کشد. هرچند که تهاجم به این دستگاه نظری، از همان قرن هیجدهم آغاز شده بود و در اوایل قرن بیستم، دیگر این قائله به این دلیل خاتمهیافته تلقی میشد که علم اقتصاد جدید به کلی مفاهیمی نظیر «ارزش مبادله» و «ارزش تجربی یا مصرفی» را به دست فراموشی سپرده بود. چرا که اندیشمندان و متفکرانی از همان قرن هیجدهم دریافته بودند که «ارزش»ها ذهنی هستند موجوداتی خارج از ذهن ما نیستند.
پس از نقد مبانی روششناختی نویسنده نوبت به بررسی دعاوی محیط زیستی او نیز رسید. واروفاکیس منتقد سیاستهای اقتصاد بازار در حوزه محیط زیست است و به طنعه میگوید که به شرکتهای دنیا اجازه «حق انتشار» مقدار مشخصی «گاز سمی» در اتمسفر داده شده است و این شرکتها اجازه دارند تا «حق انتشار گاز سمی» خودشان را به دیگر شرکتها بفروشند. اما راهکارهای عملی منتقدان در این باره مبهم و دوپهلو مینماید.
یکی از مطالب مهم و نیمهتمام این نشست نقد ادعای «کالاییسازی محیط زیست» در دعاوی چپ بود که مقدماتی درباره آن گفته شد و بررسی کامل آن به جلسه بعدی موکول شد. همچنین در پایان این نشست، اشارهای مختصر به عملکرد احزاب چپ در یونان شد.
یک روش مالیات کربن (Carbon Tax) است که در آن، میزان کل آلایندگی نامعلوم، اما هزینه انتشار هر تن کربن بیش از حد مجاز معلوم است. روش دیگر سقف و مبادله انتشار (Carbon Tax and Cap & Trade) است که در آن، میزان کل آلایندگی معلوم، اما هزینه انتشار هر تن کربن بیش از حد مجاز نامعلوم است. نتیجه مورد انتظار از به خدمت گرفتن هر یک از دو روش، پیمودن یک روند کاهشی در انتشار است.
.
.
جلسه چهارم | ۵ خرداد ۱۴۰۰
نقد کالاییسازی طبیعت در آرای چپ: کارل پولانی، مایکل پرنتی، دیویدهاروی، جان بلامی فاستر، یانیس واروفاکیس، نائومی کلاین و …
مشاهده فیلم در یوتیوب | آپارات
شنیدن صوت در انکر | اسپاتیفای | کستباکس | گوگل پادکست | اپلپادکست
دانلود صوت با لینک مستقیم | از تلگرام
یکی از نقدهایی که از سوی نئومارکسیستها و برخی پیروان جریانهای فکری چپ مطرح میشود، کالاییسازی طبیعت است. پدیده «کالاییشدن» Commodification به وضعیتی اشاره دارد که در دوران سرمایهداری همه چیز در مقایسه با گذشته قابل مبادله شده است. در تداوم اعتراضات، موضوع کالاییشدن عناصر محیطزیستی یا به طور خلاصه «کالاییشدن طبیعت» Commodification of nature نیز در کانون انتقادات «چپ» قرار دارد.
به گمان شهرام اتفاق: پدیده «کالاییشدن» در دعاوی چپ، مشتمل بر دو فهم متفاوت از مسئله است. در رویکرد نخست که مبدع آن مارکس است، «کالاییشدن» دلالت بر نوعی رابطه اجتماعی تاریخی خاص استثماری میان سرمایهداران و نیروی کار دارد. به بیان دیگر مارکس تنها چیزهایی را کالا مینامید که محصول فرآیند و مناسبات سرمایهدارانه باشد و در بیان این ایده نوشته بود (کتاب سرمایه – برگردان حسن مرتضوی): «محصول کار در تمامی حالات اجتماعی، شیئی بوده است؛ اما فقط در یک دوره تاریخی مشخص از تکامل است که کار صرف شده در تولید شیئی مصرفی، همچون خصوصیت عینی آن شیئی، یعنی همچون ارزش آن بازنموده، و محصول کار به کالا بدل میشود.» طبعاً عناصر طبیعی – مانند چوب درختان جنگل – نیز تنها پس از حضور در این صحنه به «کالا» مبدل میشوند. پروژه مهم مارکس، تغییر مناسبات اجتماعی تولید و حذف مناسبات استثماری بوده است. در نتیجه عنایت به میزان سوختوساز عناصر طبیعی در نزد مارکس، توجهی از منظر صیانت از مواد اولیه تولید بوده است، نه حفاظت از محیط زیست.
اما کارل پولانی در سال ۱۹۴۴ با انتشار کتاب تحول بزرگ The Great Transformation خودش، زمین، پول و کار را کالاهایی مجازی Fictitious Commodities مینامد و در نگاهی متفاوت با مارکس، تأکید میکند که کالاییسازی بدون قاعده، شخصیت واقعی و کارکرد اساسی عوامل مزبور را خدشهدار میسازد. از جمله کالاییسازی زمین – یا به طور گستردهتر طبیعت – دستیابی به نیازهای اساسی زندگی انسان را دشوارتر یا غیرممکن میسازد. پس از پولانی، متفکران و نویسندگان دیگری نظیر مایکل پرنتی، جیمز اوکانر، دیویدهاروی، جان بلامی فاستر، یانیس واروفاکیس و نائومی کلاین، به طرح دعاوی مشابه پولانی پرداختند.
به توصیف اتفاق، «کالاییشدن» در دستگاه نظری مارکس با «کالاییشدن طبیعت» یا «کالاییشدن آموزش» یا نظایر آنها در دعاوی مربوط به نئومارکسیستهای پس از پولانی، مترتب بر مفاهیمی متفاوت هستند، یا به سخن دیگر، «کالاییشدن» در دعاوی مربوط به نئومارکسیستهای اخیر، گسسته از مفاهیم استثماری در دستگاه مارکس است و از همین روی نیز راهکارهای متفاوتی در دو دستگاه نظری عرضه میشود و در عین حال، هر دو با دشواریهایی جدی در صیانت از محیط زیست مواجه هستند.
مجتبی طباطبایی به طرح پرسشهایی افزون بر موارد یادشده میپردازد و پیشنهاد میکند تا درباره دو تناقض گفتگو شود: نخست تناقضی در آرای وارفاکیس، در جایی که او از یک سو، آتش سوزی جنگلها را ناشی از فقدان ارزش مبادلهای میداند و در سویی دیگر، از گسترش کالاییشدن – مانند ارزش مبادلهای رحم مادر یا حق انتشار آلایندهها – گلهمند است. و دیگر تناقضی میان دو کتاب: «حرفهایی با دخترم» اثر واروفاکیس و کتاب «تله پیشرفت» اثر رونالد رایت.
هر دو تناقض در این نشست مورد کنکاش قرار میگیرد. به توصیف اتفاق، نمیتوان همزمان مدافع آرای هر دو کتاب بود و عارضهیابی کتاب «حرفهایی با دخترم» با ادله کتاب «تله پیشرفت» در تعارض و ناقض یکدیگر هستند؛ هرچند که وجوه مشترک آنها نیز عناد با نظام سرمایهداری و ناسزاگویی به آن است.
.
.
جلسه پنجم | ۹ تیر ۱۴۰۰
نقد آرای بیل گیتس درباره تغییراقلیم و محیط زیست
مشاهده فیلم در یوتیوب | آپارات
شنیدن صوت در انکر | اسپاتیفای | کستباکس | گوگل پادکست | اپلپادکست
دانلود صوت با لینک مستقیم | از تلگرام
بیل گیتس، بنیانگذار شرکت مایکروسافت است. شرکتی که ثروت و شهرت خود را مدیون خلق نرمافزارهای جدید برای دنیای ما بوده است. بنیاد بیل و مِلیندا گیتس نیز به ابتکار گیتس و همسرش ملیندا در سال 2000 تأسیس شده است و امروز بااهمیتترین خیریه جان از حیث قدرت، ثروت و حوزه عمل است. اندکی بعد در سال ۲۰۰۶،وارن بافت نیز به کمک این بنیاد آمد و منابع مالی آن را دو برابر کرد. هرچند که هدف اصلی این بنیاد در آغاز راه، کاهش فقر و توسعه بهداشت و سلامت در جوامع تهیدست مانند بخشهایی از آفریقا بود، اما آنها در عمل ناگزیر شدند تا در حوزههای پیشبینینشده جدیدی نیز وارد شوند. احداث درمانگاه یا توسعه فعالیتهای اشتغالزا در مناطق محروم، نیازمند دسترسی به «انرژی برق» بود. در تکاپو برای چگونگی احداث نیروگاههای برق جدید، بیل گیتس با مسئله تغییرات اقلیمی آشنایی بیشتری پیدا میکند. سپس از سال 2004 مطالعه جدیتر در اینباره را در دستور کار خود قرار میدهد. در سال 2010، یک سخنرانی در تد (TED) با موضوع لزوم توجه به تغییرات اقلیمی برگزار میکند. در سال 2015 در کنفرانس COP21 در پاریس مشارکت فعالانه مشارکت میکند. در پاسخ به کمپین جنبش Keep it in the ground، تمام سرمایههای خود را از شرکتهای نفتی اگزون موبیل ExxonMobil و بریتیش پترولیوم BP خارج میکند، از سوخت سبز برای موتور جت شخصی خودش را استفاده میکند، شرکتهای TerraPower و Breakthrough Energy را برای توسعه انرژیهای پاک و حذف کربن تأسیس میکند، کمتر همبرگر میخورد و دست آخر در سال 2021، کتابی با نام How to Avoid a Climate Disaster را منتشر میکند.
همه این اقدامات و کارهای دیگری که او یا بنیادها و شرکتهای وابسته به او در طی این سالها انجام دادهاند، از یک سو نشانگر میزان اهمیت بحران گرمایش است و از سوی دیگر، نقدی بر رویکردهای پوپولیسم راست افراطی و پوپولیسم چپ مبتذل.
بیل گیتس در کتاب اخیرش، طی یک فرایند منظم و ساختار یافته، گام به گام به بررسی نظاممند (سیستماتیک) صورت مسایل و راهکارها پرداخته است و توضیح میدهد که باید انتشار سالانه 51 میلیارد تن گاز گلخانهای توسط فعالیتهای انسانی به صفر برسد. سپس سهم بخشهای مختلف تولید محصول، تولید برق، کشاورزی و دامداری، حمل و نقل و در نهایت سیستمهای حرارتی و برودتی را در انتشار سالانه 51 میلیارد تن گاز گلخانهای به تفکیک روشن میسازد.
بیل گیتس در کتابش نوشته است که روزانه 15 هزار میلیون لیتر (15 میلیارد لیتر) نفت در جهان مصرف میکنیم که قیمت آن در ایالات متحده حدود قیمت 26 سنت در هر لیتر است و کلیه شئون زندگی ما نیز در تولید کالاها و ارایه خدمات به آن وابسته است. سپس توضیح میدهد که باید در جستجوی جایگزینی مناسب برای این منبع انرژی باشیم. سپس به مجموعهای از دشورایهای فنی و اقتصادی جایگزینها اشاره میکند و مسیرهای پیموده شده را معرفی میکند.
افزون بر این گیتس توضیح میدهد که در برخی حوزهها مانند تولید سبز عاری از کربن، هنوز موفقیت درخور توجهی حاصل نشده است، در حالی که تا سال 2060، ساختمانهای موجود بر روی سیاره زمین دوبرابر خواهند شد.
شخصیتهای گوناگونی به نقد مطالب و دیدگاههای گیتس پرداختهاند و در این نشست، به مرور برخی از آنها پرداختهایم. افزون بر این، در این جلسه از سلسله گفتگوهای خودمان درباره «اقتصاد سیاسی محیط زیست»، به این پرسش مهم نیز پاسخ دادهایم که «چرا کتاب جدید بیل گیتس درباره تغییر اقلیم مهم است؟»
.
.