نوشتار سعیده میرصدری با عنوان «قفسی ساخته‌اند از بدنم…»

نوشتار سعیده میرصدری با عنوان «قفسی ساخته‌اند از بدنم...»

قفسی ساخته‌اند از بدنم…

سعیده میرصدری

تصویر شاخص: نقاشی‌ای از زهرا دُغان (نقاش کردِ ترکیه‌ای)

این روزها در باب محدودۀ آزادیِ زنان در اروپا اخبار عجیبی شنیده می‌شود که نه تنها حسّاسیّت فعالان حقوق زنان را برانگیخته بلکه تبدیل به تیتر اخبارِ روز شده است. اما بهانه نوشتن این یادداشت نه خودِ این اخبار، بلکه گفتگویی بود که دورادور در فضای مجازی بین دو دوست اندیشمند‌ وطنی شاهدش بودم.

دوستی  فلسفه‌خوان (الف) یکی از خبرهای مذکور را در صفحه شخصی‌اش به اشتراک گذاشته بود و آن را «نقض آزادی و کاری غلط» دانسته بود. آن خبر این بود که  «فرانسه؛ فعالان زن به دلیل پوشیدن “بورکینی”[1] در استخر شنا جریمه شدند». و در توضیح افزوده شده بود: «فعلان و حامیان بورکینی معتقدند که منع استفاده از چنین پوششی توسط زنان بیشتر ریشه در اسلام‌هراسی دارد».[2] در پاسخ به این دوست اندیشمند،‌ دوست اندیشمندِ دیگری (ب) نوشته بود: «البته من تردید دارم که کارِ اونها غلط باشه. چون اِعمالِ آزادی هم مقید به قیودی هست که برخی از این قیود رو هم قانون میتونه تأمین کنه. مثلاً اگر استفاده از نمادهای مذهبی در اماکن عمومی به نحوی موجب نفرت‌پراکنی یا تداعی خشونت‌هایی بشه علی‌الاصول اِمکانِ اِعمال چنین اَعمالی اخلاقاً و حقوقاً منتفی نیست». دوست اول همدلانه این پاسخ دوست دوم را به اشتراک گذاشته بود.

خواندن این گفتگو مرا بیش از اخباری که این روزها می‌شنیدم برآشفت. زیرا اولاً این گفتگو بینِ دو «مرد»، و بدون در نظر گرفتن تبعات چنین قوانینی برای «زنان»‌ بیان شده بود. یعنی ظاهراً آنچه در این گفتگویِ مردانه با نگاهی مردانه‌نگر مهّم بود کارکرد اجتماعی این قوانین و تبیین و تعیین حدود «آزادی مدنی»،‌ بدون در نظر گرفتن تبعات آن برای گروه خاصّی از افراد جامعه (یعنی زنان)، بود.

 ثانیاً گویندۀ دوّم یکی از چهره‌هایِ جوانِ اندیشمند و فعال در حوزۀ فلسفه، به خصوص فلسفۀ اخلاق، بود. با خود فکر کردم، اگر نسل جوان و اندیشمند و آشنا با فلسفۀ‌ اخلاقِ ما چنین فارغدلانه و سطحی‌نگرانه فکر کنند، وای بر ما که هنوز راه بسیار درازی را پیش رو داریم.

برای روشن‌تر شدن موضوع، در ادامه به پیش‌زمینۀ قضائیِ رأیِ دوستِ اندیشمندِ دوّم (ب) اشاره خواهم کرد – حکمِ قضائی ‌ای که به نظر منْ خودْ محصولِ نگاهی مردسالارانه است. یعنی خواهم گفت که نظر ایشان بر پایۀ چه قانونِ تصویب شده‌ای است و این که تبعات اجتماعی و حقوقی این حکم برای «زنان» چه خواهد بود، تا مشخص شود که دفاع ما از یک حکمِ قضائی، بدون در نظر گرفتن تبعات آن برای گروه خاصّی از جامعه،‌ چقدر می‌تواند خطرآفرین باشد.

 و پس از آن به تیتر خبری دیگری اشاره خواهم کرد که مؤیّدِ دعوی اصلی‌ام است؛ این که تفکّر مردسالارانهْ شرقی و غربی، سنّتی و مدرن، متّرقّی و عقب‌مانده، تحصیل‌کرده و تحصیل‌ناکرده، دینی و سکولار و قس‌علی‌هذا نمی‌شناسد، و پدیده‌ای جهانی و عمومی است. هرچند با شدّت و ضعف‌ها و گونه‌های مختلف.

عکس از لیلی رحیمیان
عکس از لیلی رحیمیان

تمام تلاش من در این نوشتار، بیان روایتی زنانه‌نگر از قوانینِ اجتماعی (جامعۀ محلِ اقامتم) – و تبعاتِ خواسته یا ناخواستۀ آن برای منِ‌ «زن» است – تا بدین طریق ابعادِ پنهان و روایت‌های ناخوانده یا ناشنیده‌ای را پیشِ رویِ تخیلِ اخلاقیِ[3] فلسفۀ‌ اخلاقِ مردانه‌نگر  قرار دهم.

# تیتر اول: «دیوان دادگستری اروپا: کارفرما می‌تواند استفاده از حجاب را برای کارکنانش ممنوع کند»[4]

شبیه به همین حکم دو ماه پیش در دادگاه فدرال آلمان هم صادر شد که به موجب آنْ استفاده از نمادهای دینی – مثل روسری، کیپا و صلیب – و خالکوبی و پیِرسینگ در مشاغل دولتی ممنوع اعلام شد.[5]

هرچند در ظاهر این احکام و قوانین منطقی به نظر می‌رسند، و چنانکه آقای ب متذکّر شده بود ، برای جلوگیری از هرگونه تبلیغِ ایدئولوژیک یا دینی یا فلسفی و غیره صادر شده‌اند – یعنی در واقع در ظاهر تلاشی است برای هرچه خنثی و بی‌طرف کردن محیط کار و به خصوص پست‌های حسّاس دولتی – امّا در نتیجه دودش بیشتر به چشم «زنان» می‌رود. چطور؟

بیایید به قضیه از زاویۀ دیگری بنگریم. بیایید زنانه‌نگر این موضوع را بررسی کنیم و از زاویۀ تبعات آن.[6]

در پی وضع چنین قانونی، کسی که بیش از همه متضرّر می‌شود باز هم «زن» است؛ زنِ مسلمان. چرا که خالکوبی را می‌توان پنهان کرد. پوشیدنِ کیپا یا صلیب اختیاری است و می‌تواند محدود به حریم خصوصی، یا محل عبادت و غیره باشد. امّا پوشیدن روسری برای زنِ مسلمان اختیاری و یا پنهان‌کردنی نیست. او بینِ دو گزینۀ دین‌داری و پوششِ اختیاری و گزینۀ شغل و درآمد داشتنْ – و در نتیجه مستقل بودن – باید یکی را انتخاب کند. و اگر زنی متشرّع باشد، باید از موقعیّت شغلی‌اش دست شسته، از لحاظ مالی و در نتیجه اجتماعی وابسته به نان‌آوران خانه – که علی‌الاصول مرد هستند – شود.

جوامعی که خود را «مترقی و مدرن و دموکراتیک» معرفی می‌کنند، با اجرای این قانون، خواسته یا ناخواسته، دقیقاً همان کار جوامعی را در قبال زنان انجام می‌دهند که آنها را جوامعی «سنتی، عقب‌مانده و قدیمی» می‌خوانند، یعنی محصور کردن زن در خانه. شباهت وقتی بیشتر روشن می‌شود که می‌بینیم که این قانون نهایتاً تبعاتی برای «مردان» ندارد.

چرا که حتّی اگر این قانون با انگیزۀ اسلام‌هراسانه وضع شده باشد،‌ باز هم در عمل تنها به ضرر «زنِ» مسلمان تمام می‌شود،‌ چرا که «مرد»‌ مسلمان هر قدر هم تفکرات و باورهای بنیادگرایانۀ‌ اسلامی داشته باشد، هر قدر هم از لحاظ دینی بسته و متعصّب باشد،‌ چون در پوششِ ظاهری نشانی از افکار و باورهایش ندارد، می‌تواند در این پست‌های حسّاس قرار بگیرد.

چرا که یک راست‌گرایِ‌ افراطی و نژادپرست – چه با خالکوبی و پیرسینگ و چه بدون آنها – می‌تواند به راحتی و بدون شناسائی شدن این پست‌های دولتی را تصاحب کرده و پنهانی به نشر افکار ایدئولوژیک و خطرناکش بپردازد.[7]

آنچه قوانینی از این دست نادیده می‌گیرند، و به همین دلیل در نهایت به دام سطحی‌نگری می‌افتند، این است که: خطرناک آن‌ چیزی است که در «درون سر» هست، نه آن چه«بر رویِ سر»!

بنابراین، قانونی به ظاهر چنین خنثیْ و بی‌طرف، با در نظر گرفتن تبعاتش، تبدیل به قانونی می‌شود که در عمل باز هم «تنِ زن» را میدان مبارزۀ به ظاهر ضدّ ایدئولوژیکش قرار می‌دهد. و در نتیجه نهایتاً، به نظر من، خود دوباره تبدیل به نظامی ایدئولوژیک می‌شود.

جامعۀ اروپایی، براساسِ تجربۀ زیستۀ‌ من،‌ هرچند در بسیاری موارد آزادی‌هایِ مدنیِ‌ بسیاری را به زنان اعطاء کرده، ولی هنوز در تار و پودش طرز تلّقی مردسالارانه پنهان است. در ادامه برایِ مستدل‌تر کردنِ ادعایم، تیتر خبرِ دیگری را آورده و قضاوت را به خوانندگان واگذار می‌کنم.

# تیتر دوم: «تیم هندبالِ ساحلیِ زنان به خاطر پوشیدن شلوارک به جای بیکینی بیش از 1700 دلار جریمه شد»[8]

استاندارد دوگانه در پوشش هندبال ساحلی زنان و مردان در یک قاب
استاندارد دوگانه در پوشش هندبال ساحلی زنان و مردان در یک قاب

در حالی تیم هندبالِ ساحلی زنانِ نروژی به دلیل تن ندادن به پوشش بیکینی، و پوشیدن شلوارک به جای آن، جریمه می‌شوند که لباس فرمِ تیم هندبالِ ساحلی مردان تیشرتِ رکابی و شلوارک است. قانونِ دوگانه‌ای که باز هم در نهایت تلاش می‌کند تا حدود و ثغور پوشش زنان را تعیین کند. این‌بار امّا دعوا بر سر پارچۀ اضافی (= روسری) نیست،‌ بلکه بر سرِ اضافه بودنِ پارچه است (= بیکینی به جایِ شلوارک و رکابی). در هر دو مورد، «زن»‌ برای پذیرفته شدن در جامعۀ مردسالار باید از پوشش‌اش بکاهد. یا به عبارت دیگر،‌ پوشش‌اش باید چنان باشد که از نگاه «مردانه» مناسب (!) است.

در انتقاد به این موضوع،‌ یکی از روزنامه‌های نروژی در سرمقالۀ خود نوشت: «دورۀ نگاهی تا این حد مردسالارانه به زن گذشته است».[9]

سخن آخر

در نظرِ من هر نظام ارزشی و فکری‌ای که «تنِ زن» را محدود کرده یا تبدیل به میدانِ‌ مبارزه‌اش برای آرمانی (هرقدر بلند و ارزشمند) کند،‌ نظامی ایدئولوژیک است. چه این نظام ارزشی برخاسته از یک جامعه سنّتی باشد و چه برخاسته از یک جامعه مدرن. معیار ارزش‌گذاری در نزد من «تنِ‌ زن» است. و هر نظام ارزشی‌ای که با زورِ «قانون»، چه مستقیم و چه غیرمستقیم، فقط برایِ «تن زن» مرز و حدود تعیین کند (یعنی با استانداری دوگانه)[10]،‌ یا حدود آزادی‌های مدنی‌اش را به سبب «پوششِ‌ تن»‌اش محدود نماید،‌ نظامی ایدئولوژیک است؛ ایدئولوژیِ مردسالارانه[11] و قیّم‌مآبانه.[12]

در اینجا صرفاً تلاش من این بود که نشان دهم مبارزه با آزادی‌های مدنیِ زنان در تمامِ جهان – چه در شرقِ عالم و چه در غربِ آن – در مقابل تفکّر پنهان یا آشکار مردسالارانه همچنان ادامه دارد. و این چنین نیست که در غربِ عالم شرایط مناسب و ایدئال به صورت کامل برای زنان فراهم شده باشد. هرچند زنان در این جوامع به بسیاری از حقوق مدنی و آزادی‌های اجتماعی خود دست‌ یافته‌اند، امّا قوانین برخاسته از نگاه مردسالارانه و قیّم‌مآبانه در «لفافه‌ای» از عقلانیّت همچنان وضع و اِعمال می‌شوند.

همچنین کوشیدم تا در بستر چنین بحثی، یادآور شوم که تفکّر مردسالارانه تنها محدود به قشر خاصّی از جامعه – سنتیّ،‌ مذهبی، قدیمی، متعصّب، تحصیل‌نکرده و غیره – نیست. بلکه در تار پود جامعه حضور دارد. حتّی اگر ناخواسته و نادانسته باشد.

 برای حلّ این معضل باید روایت‌های «زنانه» و «زنانه‌نگر» بیشتر شده، جدّی‌تر گرفته شوند، تا مگر گفتمانِ غالبِ مردانه و مردانه‌نگر یا حتّی مردسالارانه قدری متعادل‌تر، منصفانه‌تر و دموکراتیک‌تر شود.

دموکراسی این نیست که «مردی»

 در باب سیاست سخن بگوید

بی آن که کسی صدایش را خاموش کند

دموکراسی این است که «زنی»

در باب عشق سخن بگوید

بی‌ آن که کسی صدایش را در نطفه خفه کند[13]

(سعاد محمّد صباح، از دفترِ شعرِ در آغاز زن بود)

.


.

[1] بورکینی نوعی لباس شنایِ زنانه است که تمام بدن بجز صورت، کف دست و پاها را می‌پوشاند تا زنان مسلمان بتوانند در عین حفظ پوششِ بدن خود شنا کنند.

[2] فرانسه؛ فعالان زن به دلیل پوشیدن «بورکینی» در استخر شنا جریمه شدند.

[3] Moral imagination.

[4] دیوان دادگستری اروپا: کارفرما می‌تواند استفاده از حجاب را برای کارکنانش ممنوع کند

[5] Regelungen zum Erscheinungsbild von Beamten und Soldaten

[6] پیشتر یادداشتی در این باب به آلمانی نوشته‌ام:

Emanzipation des weiblichen Körpersh

[7] . و این امر به هیچ وجه دور از واقعیّت نیست. براساس گزارش‌ها، نیرویِ پلیس آلمان آلوده به عناصرِ راست افراطی است که در برخی موارد اطلاعات شخصی افراد را در اختیار هم‌قطاران خود قرار می‌دهند. ن.ک.:

احتمال وجود یک شبکه افراطی راستگرا در پلیس آلمان

یا

پلیس آلمان: چشم‌مان را به روی خطر راست افراطی نبسته‌ایم

[8] A women’s handball team wore shorts instead of skimpy bikini-bottom uniforms. The league fined them over $1,700.

[9] انتقادها از جریمه تیم هندبال ساحلی زنان نروژ به دلیل تن ندادن به پوشش بیکینی

[10] Double standards.

[11] Patriarchal.

[12] Paternalistic.

[13] ترجمه آزادی از شعر سعاد الصباح:

«ليست الديمقراطية أن يقول الرجل رأيه في السياسة دون أن يعترضه أحد ..

الديمقراطية أن تقول المرأة رأيها في الحّب… دون أن يقتلها أحد»

― سعاد محمد الصباح، «فى البدء كانت الأنثى»

.


.

3 نظر برای “نوشتار سعیده میرصدری با عنوان «قفسی ساخته‌اند از بدنم…»

  1. کاش روزی برسد که مشکل ما مردم در رابطه با دیدن بدن انسان مانند اثری باشد که بادیدن یک درخت گل یا یک نقاش یا یک ساختمان برذهن وفکر انسان دارد بیش از پنجاه سال قبل در دبیرستان دخترانه تدرس میکردم وبا شاگردانم رابطه بسیار نزدیک پدرانه داشتم .

  2. به نظر من خود اسلام هم استفاده ابزاری از زن جهت تبلیغ خودش کرده است، و حجاب را بر زنان واجب کرده تا نمادی و اثری از اسلام در همه جا پخش شود.

    کافیست به قسمت آخر پیام نویسنده دقت کنید که گفته «در نظرِ من هر نظام ارزشی و فکری‌ای که «تنِ زن» را محدود کرده یا تبدیل به میدانِ‌ مبارزه‌اش برای آرمانی (هرقدر بلند و ارزشمند) کند،‌ نظامی ایدئولوژیک است. چه این نظام ارزشی برخاسته از یک جامعه سنّتی باشد »

    بنابرین طبق همین متن اسلام خود یک ایدئولوژی بیش نیست که از زن استفاده ابزاری کرده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *