روانشناسی انتخابات: نگاهی به چند پژوهش جدید
هادی صمدی
انتخابات اخیر اتحادیهی اروپا به زلزلهای سیاسی در اروپا انجامیده و این پرسش را مطرح کرده که چرا احزاب راست افراطی، در قلب اروپایی که دو جنگ جهانی را در نتیجهی غلبه یافتن اندیشههای افراطی تجربه کرده، مجدد با اقبال عمومی مواجه شدهاند.
در آمریکا این سخن مطرح است که چرا طرفداران ترامپ، که عموماً، و البته نه تماماً، از بخش محافظهکار جامعه هستند با شنیدن خبر محکومیت او در یک پرونده مرتبط با جرایم جنسی، که قاعدتاً باید برای محافظهکاران بسیار مهم باشد، تغییری در نظر خود ندادهاند؟
در ایران نیز بحث داغی در شبکههای اجتماعی بر سر شرکت یا عدم شرکت در انتخابات مطرح است.
در این میان سیل استدلالهاییست که طرفین مجادلات عرضه میکنند. عموم افراد گمان دارند که استدلال، راهنمای ایشان است و با آن استدلالها میتوانند بر رأی افراد مردد نیز اثر گذارند. اما یافتههای روانشناسی چیز دیگری میگویند: پیشزمینههایی زیستی و روانشناختی از یکسو، و وضعیت اقتصادی و سیاسی جامعه از سوی دیگر رفتارهای سیاسی ما را جهت میدهند و استدلالها عموماً درخدمت تصمیمی از پیشگرفتهشدهاند، و نه هدایتگر باورها و رفتارها سیاسی.
طی انتخابات ۲۰۱۶ آمریکا، در پژوهشی از طرفداران ترامپ پرسیده میشد که نظر شما در مورد فلان سخن ترامپ چیست؟ اما جملهای از کلینتون بیان میشد. مخاطب نیز بدون توجه به محتوای سخن، فقط به صرف اینکه شنیده بود این سخن از ترامپ است، موافقت خود را با آن بیان میکرد؛ و در توجیه موافقتِ خود نیز دلایلی عرضه میکرد! همین آزمایش به نحوی معکوس در مورد طرفداران کلينتون انجام شد و همان نتایج بدست آمد. به عبارتی طرفداران دوآتشهی انتخابات به محتوای سخنان نامزدهای مورد حمایت خود کمتر توجه داشتند.
نگاهی به چند پژوهش
۱. پژوهشِ کلاسیکی در این زمینه، که در ۲۰۰۴ انجام شد، نشان داد که در مناظرات سیاسی مرتبط با انتخابات، با عقلانیتی که در پس هیجانهایی مانند گریز از ترس است عمل میکنیم و نه استدلالهای مرتبهی بالاتر.
(توجه: هیجانات برای تصمیمهای سریع که مرتبط با جهان نیاکان ما بوده است بسیار خوب عمل میکردهاند و سازگاری تکاملی محسوب میشوند. اما با تغییرات گسترده در جهان کنونی لزوماً عمل کردن بر اساس هیجان بهترین انتخاب نیست. ما نیازمند تفکرات سطوح بالاتر هستیم هر چند که شواهد تجربی نشان میدهند که این تفکرات نیز مستقل از هیجانات نیستند.)[1]
۲. در پژوهشی که اخیراً در مورد حقوق حیوانات در سویس انجام شد برخی از شرکتکنندگان ایمیلی دریافت کردند با این عنوان که «افراد خوشقلب با حیوانات خوب رفتار میکنند». درصد افرادی که به نفع حقوق حیوانات رأی دادند در این دسته بالاتر بود. فرد با این رأیِ مثبت، به خود سیگنالی ارسال میکند که فرد خوشقلبی است. این پژوهش به خوبی نشان میدهد که چگونه میتوان با تحریک هیجانات افراد بر رأی آنها اثر گذاشت.[2]
۳. مطابق پژوهشی در عصبشناسی، در پردازش انتخابهای سیاسی در مغز، بخشهای مربوط به پردازش هیجانات فعال میشود. [3]
۴. نتایج پژوهش دیگری نشان میدهد که بیش از نوع سخنان نامزدهای انتخاباتی، نوع رفتارهای بدنی، و به ویژه نوع خندهی آنهاست، که بسته به اینکه برای مخاطب جذاب یا انزجارآور باشد، بر میزان رأی آن نامزد اثر دارد.
اما جدا از سطح روانشناختی، پیشزمینههای محیطی، اقتصادی و اجتماعی نیز در انتخاب افراد مؤثراند.[4]
۵. دموکراتها در آمریکا بیش از جمهوریخواهان تمایل به رأیگیری پُستی دارند. اما در انتخابات ۲۰۲۰ آمریکا به دلیل شرایط همهگیری کووید بود که مردم بیشتر از انتخابات پُستی بهره گرفتند و نه به دلیل گرایش به حزبی خاص.[5]
۶. پژوهش بزرگی که در ۳۰ کشور انجام شده نشان میدهد که بحثهای سیاسی، از جمله بحثهای انتخاباتی، در شبکههای اجتماعی در چه شرایطی به خشونت میانجامند. پژوهش نشان میدهد که یک. هرچه سطح دموکراسی در جامعه پایینتر، و دو. هرچه سطح نابرابریهای اقتصادی بالاتر باشد، خشونت در گفتار در شبکههای اجتماعی بالاتر است.[6]
به وضوح اگر در جامعهای هم سطح دموکراسی پایین، و هم سطح نابرابری اقتصادی بالا باشد نباید انتظار ملایمت در گفتار را در دوران انتخابات داشته باشیم. رفتارهای ما مستقل از زمینهای که در آن زیست میکنیم نیستند.
۷. در شکافهای سیاسی ایجادشده، افراد به راحتی به یکدیگر برچسبهای غیراخلاقی میزنند. در پژوهشی نشان داده شد که در آمریکا حتی وقتی فردی از حزب مخالف رفتار خوبی با ما دارد باز هم میتوانیم به راحتی به او برچسبهای غیراخلاقی بزنیم.[7]
دادههایی از این دست به معنای آن نیستند که استدلالها یکسره بیفایدهاند. اما برای عموم مردم هیجانات و بسترهای اجتماعی افراد است که حرف نخست را میزنند.
.
.
[1] The Feeling of Rationality: The Meaning of Neuroscientific Advances for Political Science
[3] Neuroscience can explain why voting is so often driven by emotion
[4] Winners and losers: Emotional shifts across elections are conveyed by a politician’s smile
[5] Germ aversion found to have impacted 2020 election voting behavior
6] Is social media fuelling political polarisation?
[7] Republicans and Democrats consider each other immoral. Even when treated fairly and kindly by the opposition
.
احسنت. آقای صمدی، academic community نیازمند چنین awareness است. اگرچه که با یکی از نتیجهگیریهای شما مبنی بر ارزش دموکراسی که خود یکی از mythهای از طریق inducement القاء شده افرادthe privileged few حاکم بر آموزش و دارای دسترسی به coduitها مؤثر بر اذهان جامعه و دانشگاه هستم اما مطلبی که نگاشتید بسیار ارزشمند است.
عدم امکان اندیشه به ارزش science و institution دانشگاه و کارایی و ماهیت آموزش مدرن جزء تابوهای جهانی و حاصل سیاست مهار اندیشه و عقل مردم است.
خود جامعه دموکراتیک هم باید مطالعه شود و vices and virtues آن مورد اندیشه قرار گیرد.
آقای صمدی سپاسگزاریم.
ایران نیازمند آزاد اندیشی است. آزاد اندیشی که در تظاهر و فخر فروشی با نقاب تخصص و دانشگاه گرفتار نیست.
به بخش 6 از نگاشته آقای صمدی توجه بفرمایید:
۶. پژوهش بزرگی که در ۳۰ کشور انجام شده نشان میدهد که بحثهای سیاسی، از جمله بحثهای انتخاباتی، در شبکههای اجتماعی در چه شرایطی به خشونت میانجامند. پژوهش نشان میدهد که یک. هرچه سطح دموکراسی در جامعه پایینتر، و دو. هرچه سطح نابرابریهای اقتصادی بالاتر باشد، خشونت در گفتار در شبکههای اجتماعی بالاتر است.
رفتار واقعی institutionهای دموکراسی با رفتار آن ها نسبت به existatioal threat مشخص میشود. Democracies آستانه ظاهرسازی و فریب جوامع را دارند. وقتی این نهادها و جوامع متوجه جدیت اختلاف نظر و احتمال حذف میشوند ابتدا رو به تخریب رقیب , demonization و آماده کردن جوامع برای تنبیه صدای متفاوت آورده پس از زمینه سازی خود جامعه نقش حذف، تخریب، نابودی و کشتار را علیه مجرم، predator, تروریست, هیتلر، متجاوز به عنف و صدها عنوان منفور دیگر را بر عهده خواهد گرفت.
قطعا، جامعه دانشجویی و اهل اندیشه غربی متفتن به عوامفریبی و اشک تمساح دموکراتّها هست و از تهمتها و حملات بیرحمانه دیگری هراسی ندارد زیرا ماهیت و روش sensationalism lموج احساسی به راه انداختن در masses آشنا شده است.
سپاس از آقای صمدی