خانهنشینی اجباری اساتید
روزنامه سازندگی شماره ۱۳۷۶ سهشنبه ۱۴۰۱/۱۱/۲۵
رئیسجمهور در حالی از گشایش و بسته وحدتآفرین سخن گفت که با تصمیم وزارت علوم، عذر برخی اساتید خواسته شده و قرارداد آنها تمدید نمیشود
۱. انتظار گشایش و بازگشت امید به فضای عمومی جامعه نیازمند شـواهد عینی و واقعی اســت؛ هرچند رئیسجمهور سخنرانی سالگرد انقلاب اسلامی از وعده گشایش فضای عمومی و گذر از جراحتها سخن بگوید اما گویا بخشهایی از دولت در عمل راه دیگری میروند. جامعه دانشگاهی کشور طی چند ماه گذشته دستخوش انواع نگرانیها، چالشها و اضطرابهای متعدد بوده است. اضطرابها و نگرانیها نهتنها دامن دانشجویان را گرفته بلکه شمار قابل توجهی از استادان دانشگاهها هم بیمناک نگران بودند و هستند. کسانی از میان استادان در حمایت از مطالبات دانشجویان به سخن آمدند یا به نقد سیاستها دولت زبان گشودند اما واکنشها به آن حمایتها استاد از دانشجو یا نقد سیاستهای هزینهساز، خانهنشینی برخی از چهرههای دانشگاهی را در پی داشت. انتظار میرفت و میرود وعده گشایش رئیسجمهور از حد سخن فراتر برود و در عمل فرصت گـذر جامعه دانشـگاهی از چالشها و نگرانیها با بازگشت استادان ممنوعالکار به دانشگاه فراهم شود.
براساس گزارشها و اطلاعات بازتاب یافته در رسانهها دستکم ۲۴ تن از استادان دانشگاه در دانشــگاههای علامهطباطبایی، شهید بهشتی، تهران، فردوسی مشهد، کردستان، آزاد اسلامی، الزهرا و… طی ماههای اخیر از حضور در کلاس منع و اجازه فعالیت در دانشگاه را ندارند. این در حالی اســت که معاون پارلمانی وزارت علوم اخراج اساتید را به دلیل ناتوانی علمی آنها دانسته است با این حال اسامی برخی از استادانی که طی چند ماه اخیر خانهنشین شدند به شرح زیر است:
امیر مازیار اســتاد دانشــکده علوم نظری و مطالعات عالی هنر دانشـگاه تهران، محمد راغب استاد و رئیس مرکز آموزش زبان فارسی به غیرفارسیزبانان دانشگاه شهید بهشتی، کورش گلناری عضو هیاتعلمی و مدیر گروه مجسمهسازی دانشکده هنر دانشگاه تهران، حسین مصباحیان استادیار فلسفه دانشکده ادبیات و علوم انســانی دانشگاه تهران، رضا امیدی استاد گروه توسعه و سیاستگذاری اجتماعی دانشگاه تهران، امیر نیکپی استاد جامعه.شناسی و انسانشناسی دانشگاه بهشتی، محسن برهانی اسـتاد حقوق دانشـگاه تهران، مرتضی مردیها استاد جامعهشناسی دانشگاه علامهطباطبایی، پانتهآ واعظنیا استاد دانشــگاه الزهرا ، نگار ذیلابی اســتاد دانشکده الهیات و ادیان شهید بهشـتی، اسلام ناظمی از اعضای هیاتعلمی دانشکده مهندســی و علوم کامپیوتر دانشــگاه بهشتی، مهشید گوهری استاد ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد و حسن باقرینیا استاد دانشگاه حکیم سبزواری شهر سبزوار.
همچنین اوایل بهمن ماه ۹ تن از اســتادان دانشکده علوم سیاسـی دانشــگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز از اعلام بازنشسـتگی یکباره و بیدلیل خود خبر داده و طی بیانیهای از این اقدام انتقاد کردند. استادان دانشگاه آزاد اسلامی که ذیل عنوان بازنشستگی، خانهنشین شدند هم به شرح زیر هستند:
سوسن صفاوردی، علیاکبر امینی،دکتر ساجدی، علیرضا رادمهر، حســین تفضلـی، دیدخت صادقی، محمدعلی خسروی،ملکتاج خسروی و بیژن نیری.
استادان دانشــگاه آزاد اسلامی در گزارش وضعیتشان عنوان کرده بودند: ما ۹ تن از اســاتید دانشکده علوم سیاسی واحد تهران مرکز در شوک ناشی از اعلام تلفنی بازنشستگی خود از دفتر ریاست دانشکده قرار گرفتیم. بدون هیچ مقدمه قبلی به ما اعلام شد به امـور اداری مراجعه و تشــریفات بازنشستگی خود را انجام دهیم. درسهای ترم آتی ما که حتی در سامانه اعلام شده بود، حذف و برخورد چنان بود که گویی ما هیچگاه وجود نداشتهایم و هر گاه سیستم اراده کند، بیدرنگ قادر به حذف ما از صحنه است.
۲. لیســت اسامی اســتادانی که دیگر اجازه حضور در کلاس درس و دانشگاه را پیدا نکردند بسیار بلندبالا و طونی است. سابقه ممانعت از حضور معلمها در کلاسهای دانشگاه را میتوان تا سالهای انقلاب فرهنگی و اواخر دهه ۵۰ و اوایــل دهه ۶۰ پی گرفت. دانشـگاههای ایران در همه این سالها با چندین موج کنار گذاشتن اســتادان از کلاسهای درس روبهرو شده است؛از جمله میتوان به ممانعت از حضور استادان در آغاز کار دولت محمود احمدینژاد همچنین سال ۱۳۸۸ متاثر از اعتراضهای رقم خورده در آن سال اشاره کرد. موج جدید ممانعت از حضور استادان در کلاسهای درس از یک ســال پیش بــا برکناری محمــد فاضلی، بیژن عبدالکریمی و صادق زیباکلام آغاز شده است. آن روند همچنان در ماههای اخیر و متاثر از اعتراضهای تابســتان و پاییز ســال جاری شتاب بیشتری گرفته است. عمده ویژگی مشترک استادان کنار گذاشته شده از فضای درس و دانشگاه آن است که عموم این اساتید در کلاسها درس یا تریبونهای رسانه رسمی و مجازی، مواضــع نقادانهای نســبت به سیاستهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگــی دولت اتخاذ کردند. مقامهای مسئول در وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و دانشگاهها و دیگر مراکز پرهیز دارند ممانعت از حضور اســتادان در کلاسهای درس و فضای دانشــگاه را با وصف اخراج تبیین و توصیف کنند؛از وصفهایی مانند تعلیق، پایان همکاری، »تمام مدت قرارداد و نظایر این بهعنوان وصفهایی برای ممانعت از فعالیت اسـتادان دانشــگاه یاد میکنند؛ اما به کار گرفتن هر توصیفی درباره ممانعت فعالیت استادان دانشگاه، تغییری در صورت مساله رقم نمیزند؛ مساله اساسی آن است که با هر وصف و تبیینی استادان خانهنشین میشوند و اجازه بازگشت به دانشگاه و حضور در کلاس درس را پیدا نمیکنند. از سویی، مقامها مسئول علت برکناری استادان دانشگاه را سازوکارهای اداری و گاه عدم صلاحیت علمی عنوان میکنند مثلاً در تازهترین واکنش مقامهای مسئول به خانهنشین شدن استادان دانشــگاه مرتضی فرخی، معاون حقوقـی و پارلمانــی وزارت علوم و تحقیقــات و فناوری در سخنانی مدعی شده است: اگر مواردی اخراج اساتید مطرح میشود، دلیل آن ناتوانی علمی و عدم دریافت پایهها در زمان مقرر اســت. بر مبنــای آییننامه اسـتخدامی اعضای هیاتعلمی اگر استادی با رکود مواجه شود، دانشگاه موظف اســت که فرصت مقتضی به وی بدهد سپس در صورت تداوم رکود علمی استاد با وی قطع همکاری کنــد. اطلاعات در دســترس از قطع همکاری به دلیل مســائل علمی حکایت میکند. معاون وزیر علوم در حالی مستند به صلاحیتهای علمی استادان سخن میگوید و علت خانهنشینی دهها استاد دانشــگاه را موضوعی علمی عنوان میکند که واقعیتهای علمی و رزومه پژوهشی استادان برکنار شده، دلالت بر تعهد و التزام آنها به دانش و جایگاه علمیشان است و پژوهشهای علمی اســتادان در قالب کتاب، مقاله، راهنمایی و مشــاوره پایاننامههای تحصیلات تکمیلی در دسترس همگان است و این ادعا به همین سهولت برای همگان قابل بررسی و راستیآزمایی است.
مساله دیگری که افکار عمومی و جامعه دانشگاهی را به شک میاندازد و برای آنها ایجاد شائبه میکند از این قرار اسـت؛ اگر ادعای مقامهای مسـئول در وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و مقامهای مسئول در دانشگاهها بزرگ کشور درست است و به تعبیر آنها خانهنشینی استادان دانشــگاه ارتباطی با مواضع نقادانه آنها یا حمایتشان از مطالبههای بهحق شهروندان و دانشجویان ندارد، چگونه است که همزمان با ایام و روزهای اعتراضهای مردم، بهصرافت آن افتادند که وضعیت قراردادی استادان دانشگاه را تعیین تکلیف کنند؟
۳. وجهی دیگر از تحولات دانشگاه در ماهها رفته، به تصمیمها و اقدامهای استادانی برمیگردد که متاثر از فعالیت دانشجویان در دانشگاه و از معلمی انصراف دادند و یا ادامه فعالیتشان را مشروط به آزاد شدن دانشجویان بازداشتی عنوان کرده بودند. اگر بخواهیم استادانی که به خواست و اراده خویــش متاثــر از اعتراضها در حمایــت از مطالبههای دانشجویان ترک معلمی کردند هم به این فهرست و سیاهه اضافه کنیم بیشک اسامی آنها بیشتر هم خواهد شد. فارغ از آنکه اســتادان به اختیــار و اراده خویــش یا به دلیل نقد سیاستهای دولت خانهنشین شدهاند؛ مساله اساسی آن است که هر یک از استادان سالها در عرصه دانش و معرفت تلاش و کوشــش کردهاند و عدم حضور آنها در فضای دانشــگاه خسارتهای بسیار زیادی را برای فضای علمی کشور بهبار میآورد. حتی اگر با یک منطق هزینه و فایده هم به تحولات رقم خورده در عرصه دانشگاه و فضای علمی کشور نگاه کنیم بیشک خیر و منفعت بازگشت استادان به کلاسهای درس بسیار بیشتر از خانهنشینی آنها به خاطر نگاه انتقادی است. شاید کسانی در جریانهای مدیریتی کشور، نقد را به عنوان هزینه تلقی کنند اما اگر با همین فرض و عینک جریانهای سیاسی خاص هم بپذیریم که نقد هزینه است؛ بیشک هزینه نقد بسیار کمتر از منفعت حضور همه استادان در کلاسهای درس است.در آخر هم تاکید میکنیم با خبر خانهنشینی هر یک از استادان، موجی از حمایت انجمنهای علمی، نهادهای دانشگاهی جهانی، تشکلهای دانشجویی، رسانهها و افکارعمومی از اســتاد یا استادان خانهنشــین شده رقم میخورد با توجه به سرمایه اجتماعی بالای استادان دانشگاه و احترامی که نزد افکار عمومی دارند، بازگشـت استادان خانهنشین شده به دانشــگاه نهتنها به تقویت امید اجتماعی و تســریع گشایش فضای باز اجتماعی کمک موثر میکند بلکه سبب می شود نهاد علم و دانش هم بیشازپیش از خرمن دانش و معرفت استادان بهرهمند شود.
من خبری از موارد ذکر شده در این نوشته ندارم. طبق آن چه در گذشته ذکر کرده ام نیز باور دارم که له و یا علیه موضع بیان شده در مقاله فوق نیم توان سخن گفت. بیان فوق یک جنبه و یک موضع ممکن است. می دانم که فضای رسانه ها تحت حاکمیت نگاه pro-west است. اما با توجه به هراسی که رسانه و دانشگاه سعی دارد در دل مخاطبان ایجاد کند، هواداری از آزادی نظرات آشنا با نحوه strangulationism دانشگاهی و ژورنالیستی و sensationalism مجبور کردن احاد جامعه به طرفداری از آن چه دموکراسی و سکولاریسم استبدادی در غرب است آن چیزی است ایرانی ناآشنا با رسانه شاید جرأتش را نداشته باشد . بنابراین این یک وظیفه آزاداندیشی، آزادی طلبی و مبارزه با فاشیسم حاکم در جامعه لیبرال برای همه اندیشمندان است. افشاگری علیه فاشیسم سکولاریسم و دموکراسی ادعایی که بر گرده جهان سنگینی می کند اکنون شناخته شده و این وظیفه کار خود را کرده.
بر کنار گذاشتن اسایتد دانشگاه و حتا دیپورت کردن آن ها در آمریکا صورت گرفته و می گیرد. نگاه ناآشنا اما عاشق ارزش های مدرن نمی تواند انتظار داشته باشد که آن چه در stronghold خودش با دلایل سست انجام می شود در نقاط دیگر جهان که مورد conspiracy و تهدید مداوم است صورت نگیرد. از هر چه بگذریم، جامعه شرق که ادعایی در این مورد ندارد. این فرهنگ مقابل است که مدعی است اما چارلی چاپلین را بخاطر یک پرچم سرخ که اتفاقی در یقه او گیر کرده از خاک آمریکا دیپورت می کند.
در این سرزمین ، دیرزمانی است که هر که ” اناالحق ” گوید ، بر دار می شود .
گویی ،
زبانِ حقیقت ، زبانی است که هر گوشی توانِ شنوایی آن را ندارد …