مقاله رضا بابایی با عنوان «وقف از نگاه اخلاق و عرفان»

مقاله رضا بابایی با عنوان «وقف از نگاه اخلاق و عرفان»

وقف بیش و پیش از آنکه خیر و فایده‌ای برای‌ دیگران داشته باشد، واقف را دگرگون و مستعد دریافت‌های معنوی می‌کند؛ زیرا جان او را از وابستگی‌ می‌رهاند و باران تزکیه و وارستگی را بر سر او جاری‌ می‌کند. همچنین،سرمایهء او را که به قیمت صرف عمر به دست آورده است جاودانه می‌کند و روح آزادگی را در او می‌دمد، بدین‌رو وقف در کنار هزاران فایدهء مادی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و علمی برای همهء طبقات جامعه، آثار فراوانی بر میزان معنویت و زیست‌ اخلاقی جامعه دارد. این تأثیر، مستقیم و از لحظهء نیت‌ واقف شروع می‌شود و تا ظهور ثمرات عینی وقف ادامه‌ دارد.

مقدمه

وقف چندین سو و جنبه دارد: از طرفی یكی از تكیه‌گا‌ه‌های اقتصاد دینی و از سرچشمه‌های زیست معنوی برای جامعه پویا و رو به پیشرفت است. از سوی دیگر، راهی برای حفظ اموال و سرمایه‌های جاری یا راكد است؛ زیرا وقف، سرمایه واقف را زیر چتر حمایت‌ الهی قرار می‌دهد و انگیزه‌های بیشتری را برای حفظ و صیانت از او پدید می‌آورد.

به تعبیر دیگر، وقف راهی است برای تبدیل سرمایه شخصی به سرمایه عمومی كه بدین ترتیب، همه آحاد جامعه دینی ـ ضمن استفاده بهینه از آن ـ موظف به حفظ و حراست از آن می‌شوند و این فعالیت شكوهمند در ساختار «تولیت» جامه عمل می‌پوشد.

نگاه تاریخی و پدیدارشناختی به وقف نظرگاه دیگری است كه برخی از وقف‌پژوهان را جذب خود كرده است و از این رهگذر، آثار گرانقدری پدید آورده‌اند. در این نگاه، ترازوی تاریخ خبر از گوهری سنگین و ارزنده به نام وقف می‌دهد كه منشأ بسیاری از تحولات فرهنگی و شكل‌گیری ساختارهای سرنوشت‌ساز است.

نگاه‌ها و پنجره‌های دیگری نیز برای وقف‌شناسی وجود دارد كه بیش ‌و كم مطمح نظر محققان و وقف‌پژوهان بوده است. نوشتار حاضر می‌كوشد وقف را از منظر اخلاقی بنگرد و پیامدهای روحی و معنوی آن را بازگوید. این منظر نیز هماره پیش دید جامعه دینی و مسلمانان بوده است و این نوشتار، معرفی زاویه نو یا بدیعی را بر ذمّه ندارد، اما نگارنده معتقد است كه به اندازه اهمیت این منظر و به قدر اهتمام قرآن و روایات بر این دامنه، از این پنجره دلگشا به وقف نگاه نشده است، بلكه بیشترْ امواج بیرونی وقف، نظرها را به خود جلب كرده است. به سخن دیگر، وقف، دو گونه موج پدید می‌آورد:

یك. امواج طولی یا بیرونی؛

دو. امواج عمقی یا درونی.

نوشتار حاضر مدعی است كه آثار اخلاقی و معنوی وقف برای واقف و هم‌زیستان او بسیار ارزنده‌تر از پیامدهای اقتصادی یا اجتماعی آن است؛ اگر چه كمتر به چشم می‌آید و كمتر از آن سخن می‌رود. آنچه در پی می‌آید، بررسی زیرساخت‌های اخلاقی وقف بر پایه آموزه‌های قرآنی و روایی است. همچنین به مدد عقلانیت دینی و تجربه‌های بشری می‌توان بسیاری از فواید معنوی و اخلاقی وقف را شناسایی و ثبت كرد كه در این نوشتار پاره‌ای از آنها یادآوری و بررسی می‌شود. دعوی نگارنده آن است كه وقف بیش از آثار بیرونی و فواید اقتصادی برای جامعه، آثار درونی و اخلاقی برای واقف و همرهان او دارد و آنان را چنان برمی‌كشد كه شاید سخت‌ترین ریاضت‌ها و طولانی‌ترین عبادت‌ها چنین اثری نداشته باشند.

نیز جای یادآوری است كه وقف از منظر اخلاق و عرفان، ما را با یكی از زیباترین رفتارهای انسانی در مبارزه با رذایل اخلاقی آشنا می‌كند. این منظر می‌آموزد كه بیشترین سود و فایده وقف نصیب واقف می‌شود؛ زیرا مال او را تطهیر و جان او را شایسته لقا می‌كند.

امید است كه جستار حاضر قطره‌ای زلال بر دریای معنویت‌گرایی و اخلاق‌محوری مسلمانان بیفزاید؛ بعون الله تعالی.

1ـ افق وقف در منازل عرفانی

وقف در مقامات و حالات عرفانی «فتح» محسوب می‌شود؛ یعنی «گشایش مقام قلب و ظهور صفای دل»[1]؛ زیرا مال، موجد قبض است و رهایی از آن، منشأ فتح و سبك‌بالی روح. نزد عارفان، «نعمت، آن نعمت بود که به منعم دلیل بود»[2]. آنان واقف را وسیله‌ای برای بسط نعم الهی می‌دانستند و وقف را راهی برای تقرب به الله می‌دیدند. نزد عارفان شكر نعمت از نفس نعمت بهتر و ارزنده‌‌تر است؛ زیرا نعمت، كسی را به خود نزدیك نمی‌كند؛ اما شكر آن، موجب تقرب است:

شكرْ جانِ نعمت و نعمتْ چو پوست

زان‏كه شكر آرد تو را تا كوی دوست[3]

همین مقام و اثر را وقف نیز دارد؛ زیرا وقف نیز مانند شكر، تقرب‌زا و قرب‌آفرین است؛ بر خلاف نفس نعمت كه خداوند آن را از دوست و دشمن خود دریغ نكرده و داشتن آن را مقام معنوی قرار نداده است:

ای كریمی كه از خزانه غیب

گبر و ترسا وظیفه‌خور داری

دوستان را كجا كنی محروم

تو كه با دشمنان نظر داری؟![4]

خداوند بزرگ چنان است كه «باران رحمت بی‌حسابش همه را رسیده وخوان نعمت بی‌دریغش همه جا کشیده. پرده ناموس بندگان را به گناه فاحش ندرد و وظیفه روزی‌خواران را به‌خطای منکر نبرد»[5]. خدایی كه نعمتش را از هیچ جنبده‌ای دریغ ندارد و مرغ هوا و ماهی دریا را نصیب می‌رساند، برای نعمت‌های بی‌كرانش روح و جانی قرار داده و آن را فقط نصیب شاكران و منفقان كرده است. نعمت نشان رحمانیت خدا است، اما توفیق شكر و انفاق، ظهور اسم رحیم او است. وقف، مانند شكر، نعمت را روحمند و موجب تقرب می‌كند.

عارفان، وقف را فقط از آن رو كه راهگشا و دستگیر بندگان خداست گرامی نمی‌داشتند، بلكه آن را بها و بهانه‌ای برای نزدیكی بیشتر به مقام قرب نیز می‌دانستند؛ و از همین رو استفاده از موقوفات را به شرایط بسیاری موقوف می‌كردند تا راه خیر باز ماند و انگیزه خیر افزون گردد. شیخ شهاب الدین سهروردی، صاحب عوارف، پس از ذكر نكاتی‌چند درباره وقف، شرایط آن را می‌شمارد و از جمله می‌گوید:

و شرط آن است که آن کس که در خانقاه ساکن باشد، اگر روزگار به طاعات و عبادات به‌سر تواند برد، شاید که از محصول موقوفات خانقاه چیزی تناول کند به سبب طعام و لباس، اما اگر به کاهلی و بطالت مشغول باشد، جایز نباشد از مال خانقاه چیزی بدو دادن.[6]

بنابراین عارفان به دو انگیزه وقف را دوست می‌داشتند:

نخست به دلیل تأثیر آن بر قطع علایق مادی و تمهید وارستگی؛ و دوم به انگیزه خدمت به خلق كه آن را از عبادت خالق جا نمی‌دانستند. سعدی كه خود از پروردگان نظامیه‌ها[7] بود و نیك می‌دانست كه وقف چه نقش مهمی در تأسیس مراكز علمی و عرفانی دارد، می‌گفت:

عبادت به جز خدمت خلق نیست

به تسبیح و سجاده و دلق نیست[8]

این نگره كه خدمت به مؤمنان تعمیق ایمان و توسعه جان آدمی است، آنان را به وقف اموال خود می‌خواند؛ چنان‌که در شرح حال بسیاری از آنان، مانند شیخ عبدالوحد سیاری (قرن چهارم هـ) آمده است كه سرا و كاشانه خود را وقف كرد.[9]

برخی از آنان علاوه بر خانه‌های خویش، حاصل دست‌رنج خود را نیز وقف سالكان می‌كردند و گاه مریدان را نیز به وقف دارایی‌های خویش توصیه می‌فرمودند.[10]

وقف از منظر خدمت به خلق تلائم بسیاری با ماهیت عرفان و تصوف دارد؛ زیرا آنان راه خود را «مقدم داشتن دیگران بر خود» تعریف می‌كردند و آن را «ایثار» می‌نامیدند. منزل ایثار كه از منازل سایرین و از مقامات عارفان است، مقتضی تقدم دیگران بر خود است. این تقدم هنگامی عینیت می‌یابد كه سالك خانه خود را سرای همراهان كند و مال خود را سرمایه یاران. ابن بطوطه، در سفرنامه مشهورش، ضمن شرح سفر خود به بخارا و اقامت در خانقاه می‌گوید: «سیف الدین باخرزی، از بزرگان اولیا بود و خانقاهی که منزل ما در آن بود به او منسوب است. این خانقاه بزرگ اوقاف بسیار دارد که به مصرف اطعام مسافرین می‌رسد»[11]. شهاب الدین سهروردی نیز می‌نویسد: «این طایفه، اختیار خانقاه از بهر این سبب کردند تا مسافران و غریبان که در شهرها روند و آشنایی و قرابتی ندارند به نزدیک ایشان مقیم شوند تا از رنج راه و غنای سفر بیاسایند»[12].

پیوند سنت وقف با حوزه عرفان و تصوف اسلامی، با تخصیص موقوفات به رباط‌ها آغاز شد و قرن‌ها دوام یافت. وقف، عمده‌ترین پشتوانه اقتصادی برای مراكز عبادی و ریاضت‌خانه‌ها بود. حتی تنوع و گسترش موقوفات این امكان را فراهم ‌ساخت كه خانقاه‌ها و تكیه‌ها و زاویه‌های آبرومند و ماندگار ساخته شود و گروه‌‌هایی از اهل دل، ساعاتی از روز و شب خود را در كمال آسودگی در آنها بگذرانند. نقش مراكز تصوف اسلامی در گسترش و ارائه خدمات علمی و فرهنگی به اهل دانش قابل انكار نیست و بدین رو وقف كه پشتوانه مادی و معنوی این مراكز بود، تأثیر بسیار مهمی بر روند توسعه علمی و فرهنگی ممالك اسلامی داشت.[13]

حمله مغول به ایران در قرن هفتم هجری قمری نگرانی از وضعیت موجود را گسترش داد و چنان وضعی به وجود آورد كه بیم زوال تمدن اسلامی می‌رفت. شاید یكی از عوامل مهم و كم‌نظیر در بازسازی كشور و بازپروری روحیه مردمان، سنت وقف بود. تاریخ‌پژوهان، تصوف اسلامی و مراكز دینی آن را كه همگی از حسنات وقف بودند عاملی مهم در بازگشت امید به مردم می‌دانند. وقف در دوره‌ای از حیات تمدن اسلامی نقش مُحیی را بر عهده گرفت و به‌حتم وام گرانی بر ذمه فرهنگ و تمدن دینی دارد. وقف ابتدا به مراكز علمی و عبادی مانند خانقا‌ه‌ها و بناهای شبیه به آنها رونق داد و سپس حسینیه‌ها و تكایای مذهبی را مدد رساند و احداث یا احیای آنها را بر عهده گرفت. همزمان خدمات عمومی را رایگان یا ارزان كرد و چرخه زندگی را به حركت درآورد. بدین رو وقف در تیره‌ترین دوران تاریخ این سرزمین، همچون نشانه امید و حیات و پرچم عزم و نشاط حضور داشت و راه ‌گشود. این نقش والا و ماندگار همچنان بر دوش وقف سنگینی می‌كند و بر متولیان و مؤمنان است كه این راه مقدس را لایروبی كنند و بستر جامعه را برای جریان آن هموار سازند.

2_ بهای عمر

مال به قیمت اتلاف عمر حاصل می‌‌‌آید؛ و آنچه با چنین قیمت گزاف و هنگفتی فراهم می‌شود، شایسته است كه جاودانه گردد؛ و برای جاودانگی مال راهی بهتر از وقف و انفاق(باقیات صالحات) وجود ندارد. این حقیقت را قرآن به زبان‌ها و بیان‌های مختلف گفته است و گزارش مختصری از آن به این شرح است:

قرآن كریم، محبان مال را سرزنش می‌كند و عاقبت آنان را پشیمانی می‌داند: «وَ تُحِبُّونَ الْمَالَ حُبّاً جَمّاً»[14]؛ و مال را دوست می‌دارید دوست‌داشتنی بسیار.

حب مال، چه عوارض و آثاری دارد كه خداوند متعال در چندین آیه قرآن آن را شماتت می‌کند و ناسزاوار می‌شمارد؟

مال و دارایی، به قیمت صرف عمر به دست می‌آید. بنابراین وقتی عمر خود را صرف ثروت‌اندوزی و سرمایه‌داری می‌كنیم، با قیمتی گزاف حاصلی ‌اندك به كف آورده‌ایم. به سخن دیگر، ما ارزشمندترین و مقدس‌ترین دارایی خود را می‌‌دهیم تا ثروت و سرمایه به دست آوریم. آیا در این معامله، تصور سود وجود دارد؟ به قول حافظ:

صرف شد عمر گران‌مایه به معشوقه و می

تا از آنم چه به پیش آید، از اینم چه شود

فزون‌خواهی و تكاثر مال زیان‌های دیگری نیز دارد كه شاید كمترین آنها اتلاف عمر باشد. به عبارت دیگر، آنكه عمر خود را می‌دهد تا درهم و دینار بیندوزد، كمترین زیانی كه می‌كند هدر دادن عمر و ثانیه‌های ارزشمند آن است. زیان بزرگ‌تر، راه دادن فساد و تباهی به خانه روح و ایمان است. در روایات فراوانی حب مال و ثروت‌اندوزی مفرِط، دشمن ایمان و آخرت انسان شمرده شده كه به معنای تباهی ابدی و سیاهی جان است. از امام علی ? نقل است: «المالُ وَبالٌ عَلی صاحِبِه إلّا ما قُدِّم»[15]؛ مال وبالی بر گردن صاحب آن است؛ مگر آنچه پیش فرستاده شود.

امام ? مال را تباهی آینده دانسته، می‌فرماید: آنچه امروز را تباه می‌كند، آینده را هم سیاه می‌كند.[16] از این‌گونه روایات در مذمت مال‌اندوزی بسیار است و البته روایاتی نیز وجود دارد كه نفس مال‌داری و زندگی آسوده را تحسین می‌كنند؛ از جمله روایت مشهوری كه از پیامبر ? نقل است و در آن فرموده‌اند: «نیكوست مال صالح در دست مرد صالح»[17]. این روایت را مولوی، این‌گونه منظوم و ممثل كرده است:

مال را کـز بهـر دین باشی حَمول

نِعـم مـالٌ صالحٌ خواند آن رسول

آب در کشتی هلاک کشتی است

آب اندر زیر کشتی پُشتی است

چون که مال و ملک را از دل براند

زان سلیمان خویش جز مسکین نخواند

چیست دنیا از خدا غافل بُدن

نه قماش و خانه و فرزند و زن[18]

یعنی همچنان‌كه آب در بیرون كشتی نجات كشتی است، اما در درون آن موجب هلاكت است، مال هم تا وقتی كه به درون قلب انسان نفوذ نكرده، بهره الهی است؛ وگرنه دام شیطانی است.

در روایت مشابهی، پیامبر گرامی اسلام ? غنا و مالداری را بهترین كمك به تقوا دانسته‌اند؛ یعنی فقر و نیاز نه تنها لازمه تقوا نیست، بلكه بی‌نیازی و برخورداری، تقواپیشگی را آسان‌تر می‌كند. در عبارت پیامبر گرامی(ص)، از غنا به «نِعم ‌العونُ علی التقوی» یاد شده است: «نعم العون علی تقوی الله الغنی»[19]؛ بهترین یارِ تقوای الهی، بی‌نیازی است.

با وجود این، انكار نمی‌توان كرد كه در روایات بسیاری، مردم از زیاده‌خواهی و مال‌اندوزی نهی شده‌اند و زهد و پارسایی توصیه شده است. به عبارت دیگر، روایات دینی و فرهنگ اسلامی، در مجموع، مال‌اندوزی و جمع‌آوری ثروت فراوان را چندان توصیه نكرده‌اند و افراط در تجمیع مال را قبیح دانسته‌اند.

از طرف دیگر، انسان چاره‌ای جز كار و تلاش ندارد. روایاتی هم كه كوشش برای كسب مال را تشویق كرده‌اند اندك نیست[20]. بنابراین هم كسب مال تشویق شده است و هم بیزاری از آن! جمع میان این دو حالت چگونه ممكن است؟ چرا مؤمنان هم به كسب‌وكار توصیه شده‌اند و هم به كناره‌گیری از مال‌اندوزی و جمع‌آوری ثروت؟ آیا راهی برای جمع این توصیه‌های به‌ظاهر متضاد وجود دارد؟

شاید جمع آن توصیه‌ها كه به نظر ناهمگون و ناسازگار می‌آیند دشوار نباشد؛ زیرا از راه‌های بسیاری می‌توان كسب مال را وسیله‌ای برای تقرّب و آخرت‌گرایی كرد، كه از آن جمله است راهكار «وقف» و مانند آن، كه به‌نیكی از عهده جمع مال و مآل‌اندیشی برمی‌آیند. این راهكارها، مبنایی قرآنی و اخلاقی نیز دارند. به این شرح:

در قرآن مجید، خداوند می‌فرماید: «ما عِنْدَكُمْ ینْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللّهِ باقٍ وَ لَنَجْزِینَّ الَّذِینَ صَبَرُوا أجْرَهُمْ بِأحْسَنِ ما كانوا یعْمَلونَ»[21]؛ یعنی: آنچه نزد شماست پایان می‌پذیرد و آنچه نزد اوست، باقی است؛ و قطعاً ما صابران را به بهتر از آنچه می‌كردند پاداش خواهیم داد.

در این آیه خداوند می‌فرماید: آنچه شما به كف می‌آورید دوام و بقایی ندارد. بنابراین چرا عمری را كه ارزش آن بیرون از حساب است صرف متاعی كنیم كه دوامی ندارد؟ آیا هیچ عاقلی، بی‌نهایت را در پای امور محدود و حقیر می‌ریزد؟!

وقف راهی است كه بی‌نهایت را به بی‌نهایت وصل كند. راهی است برای اینكه قیمت عمر خود را بگیریم و به اندازه آنچه داده‌ایم نصیب بریم. وقف، كار و عمر انسان را ضایع نمی‌‌كند و بابت صرف عمر كه ارزش بی‌نهایت دارد سود ابدی می‌دهد.

فضیلت‌هایی همچون وقف و انفاق، ارزش مال را تا حد ارزش عمر انسان بالا می‌برد. كسی كه بخشی از مال خود را نزد خدا باقی می‌گذارد، به ارزش والای عمر خود احترام گذاشته است. مال را از هر راهی كه بیندوزیم، هزینه‌ای گزاف بابت آن داده‌ایم كه همان عمر و سلامتی و فرصت‌های اندك زندگی است. بابت این هزینه گزاف هر چه به دست آوریم زیان كرده‌ایم؛ مگر آنكه بخشی از آن را نزد خدا به امانت بگذاریم و ایمان داشته باشیم كه «ما عند الله باقٍ».

به سخن دیگر، وقف راهی است برای فرار از زیان و خسران ابدی. وقف مصداق عمل صالحی است كه سوره عصر از آن سخن می‌گوید و آن را موجب ایمنی انسان از خسران می‌شمرد: «وَ الْعَصْرِ. إِنَّ الإِنْسانَ لَفِى خُسْرٍ. إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَ تَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ»[22].

پیام این سوره شریف آن است كه انسان در زیان است، مگر آنكه به اعمال صالح روی آورد. كدام عمل صالح، عمر گران‌مایه انسان را بهایی در خور می‌دهد؟ آن عمل، باید ارزش بقا و ابدیت داشته باشد و خداوند فرموده است كه هر چه را نزد من به امانت بگذارید، تا روز جزا برای شما نگه‌داری می‌كنم. وقف، مال انسان را از خطر اتلاف می‌رهاند و خدا را امین آن می‌كند.

در سوره مریم نیز، پیام می‌دهد كه اگر می‌خواهید عمر خود را تباه نكنید، و از خود چیزی باقی بگذارید، حاصل عمر و دسترنج خود را به خداوند بسپارید: «و الباقیاتُ الصّالحاتُ خیرٌ عند ربّک ثواباً و مَرَدّاً»[23]؛ … و کارهای شایسته ماندنی، نزد پروردگارت از حیث پاداش بهتر و خوش‌عاقبت‌تر است.

آیا، یكی از بهترین راه‌ها برای سپردن مال و جان خود به خداوند، وقف نیست؟ بدین ترتیب، آنچه به قیمت عمر(ارزشمندترین سرمایه انسان) حاصل شده است، هدر نمی‌رود و این شیوه مبارك، عمر آدمی را از گزند بیهودگی و اتلاف نجات می‌دهد.

خلاصه آنكه، مال به قیمت اتلاف عمر حاصل می‌‌‌آید و آنچه با چنین قیمت گزاف و هنگفتی فراهم می‌شود شایسته است كه جاودانه گردد؛ و برای جاودانگی مال راهی بهتر از وقف و انفاق وجود ندارد.

3_ آزادگی

فقها، وقف را «تحبیس الأصل و إطلاق المنـفعه» دانسته‌اند.[24] یعنی حبس مال در جایی و آزاد گذاشتن انتفاع از آن برای عموم یا گروهی خاص. این تعریف وقف، سخن از اباحه انتفاع از مال وقفی برای مردم می‌گوید كه لازمه آن، آزاد گذاشتن آن برای آنان است؛ اما به‌واقع كسی كه می‌خواهد مالش را آزاد كند و به مؤمنان بسپارد، نخست باید خودش را از آن برهاند و آزاد گرداند. كسی كه در بند مال خویش باشد، چگونه می‌تواند آن را از خود جدا كند و در اختیار عموم قرار دهد؟! بنابراین وقف، راهی است برای آزادگی از هر آنچه انسان را در قید و بند خود قرار می‌دهد.

آزادگی دو گونه است: گاهی بعد از كلمه آزادی، حرف اضافه «از» قرار می‌گیرد و مثلاً می‌گوییم: آزادی از هواهای نفسانی، یا آزادی از مقام، یا آزادی از مال. نوع دوم، آن است كه بعد از كلمه «آزادی» حرف اضافه «در» می‌آید و مثلا می‌گوییم: آزادی در بیان، یا آزادی در اندیشه. آزادگی نوع اول، مقدم است بر هر گونه آزادگی دیگر. كسی كه در بند مال و جاه باشد، آزادی‌‌های بیرونی چه سودی برای او دارد؟ آزادی نوع دوم، بدون آزادی نوع اول، نه آزادی كه وبال است و موجب خسارت‌های بیشتر.

وقف و هر گونه سخاوت مالی، زمینه «آزادگی از …» را فراهم می‌كند و از این طریق روح و روان آدمی را به مكرمت‌های اخلاقی می‌آراید. در تعقیبات نماز ظهر می‌خوانیم: «خدایا به تو پناه می‌برم از مالی كه نفعی در آن نیست.» در ضرب‌المثل‌های عربی نیز آمده است: «خَیرُ مالِکَ ما نَفَعَکَ»؛ بهترین مال تو مالی است که به تو نفع دهد.

بالاترین نفعی كه از مال به انسان می‌رسد، روحیه آزادگی است و این نفع، فقط در ایثار مال است نه در حب آن.

وقف و انفاق و مانند آن بیشترین سود را از مال، نصیب صاحب آن می‌كند؛ زیرا او را به درجه‌ای از وارستگی و آزادگی می‌رساند كه گاهی از راه جهاد و عبادت نیز ممكن نیست. خداوند كریم نیز در قرآن مجید می‌فرماید: هر چه انفاق كنید، سود آن به خودتان می‌رسد؛ یعنی در انفاق، آنكه سود می‌كند، انفاق‌كننده است: «ما تُنْفِقوا مِنْ خَیرٍ فَلِأنْفُسِكُمْ»[25]. مفاد این آیه غیر از مفاد آیاتی است كه برای انفاق، پاداش بزرگ وعده داده‌اند.[26] این آیه می‌فرماید: سود انفاق در خود آن است و البته پاداش بزرگی نیز در پی آن خواهد آمد.

فرق است بین آنچه پاداش و بازتابش، در آینده خواهد آمد، با آنچه خودش پاداش محسوب می‌شود. آیه 272 سوره بقره می‌فرماید: سخاوت‌مندی و انفاق، نخست برای شما سودمند است و سپس برای آنان كه دریافت‌كننده‌اند. بنابراین در خود انفاق و وقف و مانند آنها فضیلتی است كه نباید از آن غافل بود. نگارنده اعتقاد دارد كه بزرگ‌ترین سود انفاق برای منفق، وارستن او از وابستگی‌های حقیر دنیوی است.

در روایتی از رسول گرامی اسلام(ص)، تعریف متفاوتی از مال را می‌بینیم. آن گرامی‌رسول(ص) می‌فرمایند: مال واقعی آن است كه برای آخرت خود می‌فرستید، نه آنچه برای وارثان خود باقی می‌گذارید[27]. این سخن بدان معناست كه مال واقعی و آنچه به‌حق متعلق به انسان است، همان دارایی‌ها و داشته‌هایی است كه انسان را مقام می‌دهد و برای او فضیلت می‌آفریند، نه آنچه موجب سقوط آدمی است و زمینه رذیلت‌ها را فراهم می‌كند.

4_ آینه كرامت

از منظر عرفان، نیاز كریمان به گدایان بیشتر و زیباتر از نیاز گدایان به كریمان است؛ زیرا آنچه نیازمند از انسان كریم می‌گیرد مال است، اما انسان كریم از رهگذر كمك به نیازمندان به فضیلت كرامت دست می‌یابد. بنابراین یكی از دیگری آب و نان می‌گیرد و دیگری آبرو و ایمان؛ از این روست كه وقف و مانند آن بیش از آنكه نیاز محتاجان را برآورد، به كریمان كمك می‌كند كه كرامت خود را به فعلیت برسانند. به گفته آیت الله حسن‌زاده آملی: «گدا خدا خدا كند، خدا گدا گدا كند»[28]. یعنی: اگر گدا خدا را می‌خواند تا به او نان و خانه و آب و سلامتی دهد، خدا نیز گدایان را فرامی‌خواند تا از طریق آنان، اسم مبارك «كریم»‌اش را در آینه وجود و فقر آنان بازبتاباند. شاید حافظ در بیت زیر نظر به همین معنا داشته باشد كه گفته‌ است:

سایه معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد

ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود

پدیده‌‌هایی مانند وقف، برای انسان‌های كریم و بزرگوار این زمینه را فراهم می‌كند كه درون‌مایه‌های انسانی و عرفانی خود را آشكار كنند. وقف اگر وسیله‌ای برای پاسخگویی به نیازهای عمومی جامعه است، راهی برای تمیز انسان‌های بزرگ از مردم عادی نیز هست. در واقع كسی كه مالش را می‌بخشد و در اختیار عموم قرار می‌دهد دو كار بزرگ كرده است: اولاً نیازی از نیازهای جامعه ایمانی را برآورده است؛ و ثانیاً فضیلتی از فضایل بزرگ انسانی را به منصه ظهور درآورده است. كار دوم اگر مهم‌‌تر از كار اول نباشد، كمتر از آن نیست.

بنابراین وقف، واقف را به درجه كرامت می‌رساند و نردبانی است برای عروج واقف به مقام كریمان. نردبان وقف، منتفعان از آن را نهایتاً به بام برخورداری از مواهب و نعمت‌های الهی رهمنون می‌شود، اما واقف از همین نردبان به معراج كرامت و شرافت می‌رسد كه بسی والاتر و برتر از برخورداری از نعمت‌های مادی دنیا است.

5_ برهان اخلاص

كمتر عبادت و فضیلتی را می‌توان نام برد كه به اندازه وقف، مصون از ریا و آراسته به اخلاص باشد؛ زیرا ریا یعنی به رؤیت رساندن عمل خود، اما واقف پس از وقف مالش از نظرها پنهان می‌شود و معمولاً انتفاع از مال او در غیاب او است؛ بدین رو وقف، برهانی قاطع در اخلاص واقف است؛ به‌ویژه آنكه وقف، موقوف به تمنای مستقیم كسی نیست. به عبارت دیگر، وقف بخششی است كه منشأ آن استمداد مستقیم و درخواست زبانی محتاجان و مراجعان نیست. واقف، بدون اینكه كسی از او كمكی بخواهد به او كمك كرده و دستش را گرفته است. به قول شاعر:

ندهد فرصت ابراز تمنّا به گدا

گوش این طایفه آواز گدا نشنیده است

در روایات بسیاری، بخشندگان ناپیدا تكریم و تحسین شده‌اند. امامان معصوم ? در فضیلت خود گفته‌اند: ما اهل بیت پیامبر ? منتظر نمی‌مانیم تا كسی از ما درخواستی كند و سپس اجابتش كنیم. در دعاهای رجبیه نیز می‌خوانیم: «یا مَن یعطی من سأله و من لم یسأله و من لم یعرفه»[29] واقف نیز به كسانی كمك می‌كند كه از او درخواستی نكرده‌اند و اصلاً او را نمی‌شناسند؛ و این، بالاترین و قوی‌ترین برهان اخلاص است.

6_  باران تزكیه

مرحوم علامه طباطبایی ? در ذیل آیه «خُذ من أموالهم صدقه تُطَهِّرُهم وتُزکّیهم بها…»؛[30] (از اموال مؤمنان صدقات را بگیر که آنان را [از پلیدی و ناپاكی] پاکیزه می‌گردانی) می‌نویسد:

«تطهیر یعنی ازاله اَوساخ از یک چیز تا وجود آن صاف گردد و برای نشو و نما و ظهور آثار و برکات، مستعد و مهیا گردد؛ و تزکیه عبارت است از رشد دادن و اعطای رشد به آن به وسیله لحوق خیرات و ظهور برکات؛ همانند درختی که قطع زواید از فروع و شاخه‌های آن باعث زیادی در حسن و نمو آن و نیکویی میوه‌هایش می‌شود؛ از این رو، جمع بین تطهیر و تزکیه در آیه از تعابیر لطیف است»[31].

بنا بر روایت نبوی ?: «بهترین میراث آدمی سه چیز است: فرزند شایسته‌ای که دعاگوی او باشد؛ صدقه جاری و پایداری(وقف) که پاداش آن بدو رسد؛ و دانشی که پس از او بدان عمل شود»[32]. بنابراین، انفاق و صدقه و وقف كه در روایات جزء باقیات صالحات و صدقات جاریه خوانده شده است، موجب تزكیه جان و روح آدمی است. کمک به هم‌نوع، دادن قرض‌الحسنه، همکاری با دوستان، کمک به فقرا، دست‌گیری از یتیم، انفاق و تعاون و امور خیری از این دست، بیش از هر ریاضت و عبادتی روح را پاكیزه می‌كند و افاضات را جایگزین اضافات می‌گرداند.

به سخن دیگر، از آیه مذكور و روایات ذیل آن چنین برمی‌آید كه وقف یكی از بهترین را‌ه‌ها برای تزكیه نفس و پاك‌سازی درونی است؛ به دو جهت: هم به دلیل ریاضتی كه در انقطاع از مال است و هم به دلیل شكوفایی و رشدی كه حذف اضافات مالی و دنیایی برای انسان پدید می‌آورد. تزكیه در لغت یعنی رویش و شكوفایی. صدقه و وقف، ضمن حذف زواید و حرس علف‌های هرز، زمینه رشد روحی انسان را فراهم می‌كند و بدین ترتیب، از رهگذر تصفیه درون و پاك‌سازی روحانی، زمینه شكوفایی جان آدمی فراهم می‌شود.

شگفت آن است كه وقف، افزون بر تزكیه واقف، جامعه را نیز تهذیب می‌كند؛ زیرا وقتی سنت وقف در جامعه‌ای رایج و دارج شد، به نوعی همه مردم به بخشندگی و نوع‌دوستی و سخاوتمندی تشویق می‌شوند. به‌واقع وقف، دعوت علنی و عمومی از مردم برای نوع‌دوستی و مهربانی با یكدیگر است. از امام صادق ? نقل است كه مردم را با اعمالتان به خیر و نیكی دعوت كنید: «کونوا دُعاه النّاس بأعمالکم و لا تکونوا دُعاه بألسنتکم»[33]. بنابراین حضور واقف در میان مردم دعوت‌نامه زنده الهی است برای تشویق مردم و مؤمنان به خیر و نیكی.

.


.

پی نوشت‌ها :

[1] ر.ك: سجادی، فرهنگ اصطلاحات عرفانی، ذیل مدخل وقف.

[2] هجویری، كشف المحجوب، ص 221.

[3] مولوی، مثنوی

[4] سعدی، گلستان، دیباچه، ص1.

[5] همان.

[6] عوارف المعارف، ص56.

[7] مدارس علمیه شافعی در قرن‌های پنجم به بعد كه مهم‌ترین منبع مالی آنها موقوفات بود.

[8] بوستان.

[9] جامی، نفحات الانس، ص146.

[10] اوراد الاحباب، ص 35، مقدمه.

[11] ابن‌بطوطه، سفرنامه، ج1، ص 416.

[12] عوارف المعارف، ص50.

[13] ر.ك: ابوسعید احمد بن سلمان، مقدمه‌ای بر فرهنگ وقف، انتشارات سازمان اوقاف، ص 135.

[14] سوره فجر، آیه 20.

[15] عیون الحكم و المواعظ، ح1493.

[16] غرر الحكم، ح1427.

[17] نعم المالُ الصّالحُ للرجل الصّالحُ. (ر.ك: فروزانفر، احادیث مثنوی، انتشارات دانشگاه، ص11)

[18] مثنوی، دفتر اول.

[19] همان.

[20] ر.ك: كنز العمال، ح10516.

[21] سوره نحل، آیه 96.

[22] سوره عصر.

[23] سوره مریم، آیه 76.

[24] ر.ك: تحریر الوسیله، ج2، ص62.

[25] سوره بقره، آیه 272.

[26] مانند آیه 8، در سوره حدید.

[27] منتخب میزان الحكمه، ص568.

[28] آیت الله حسن زاده آملی، دیوان اشعار، قافیه دال.

[29] مفاتیح الجِنان، تعقیبات ماه رجب.

[30] سوره توبه، آیه 103.

[31] المیزان، ج 9، ص377.

[32] نص حدیث: «إذا مات ابن آدم انقطع عمله إلّا من ثلاث: صدقه جاریه أو علم ینتفع به أو ولد صالح یدعو له بخیر.» صاحب جامع الشتات می‌نویسد: «علما می‌گویند صدقه جاریه، وقف است. و شهید اول در دروس، وقف را همان صدقه جاریه دانسته است».

[33] سفینه البحار، ج2، ص 78.

.


.

وقف از نگاه اخلاق و عرفان

نویسنده: رضا بابایی

فصل‌نامه وقف میراث جاویدان | پاییز ۱۳۸۹ | شماره ۷۱ (۱۴ صفحه – از ۴۹ تا ۶۲)

.


.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *