شاید شما نیز اظهارات و مطالبی نظیر پیشگویی کرونا در یک رمان، درمان کرونا با سیر، ساخت ویروس کرونا در آزمایشگاه و فرضیات گوناگون دیگر را از نظر گذرانیده باشید. هادی صمدی در چند یادداشت –در کانال تلگرامی خود– کوشیده است با تفکر نقادانه نحوه مواجهه با این فرضیهها را نشان دهد.
.
.
پرده اول: پیشگویی کرونا در یک رمان
احتمالا در روزهای اخیر در شبکههای اجتماعی دو صفحه از رمان the eyes of darkness نوشته دین کونتز را دیدهاید؛ کتابی که در 1981 به نگارش درآمده است. مطابق آنچه در شبکههای اجتماعی در حال انتشار است در کتاب از سلاحی میکروبی به نام ووهان400 نام برده میشود که توسط چینیها ساخته شده و در سال 2020 جهان را آلوده میکند. (دو صفحهی مورد اشاره را در تصاویر زیر مشاهده میکنید.)
چطور چنین چیزی ممکن است؟ چطور نویسندهای حدود 40 سال پیش چنین پیشبینی عجیبی کرده است؟
پاسخ شما چیست؟
در چنین مواردی باید در اصل ماجرا تردید کرد و نه آنکه به سادگی تسلیم خرافهها شد. شک کردن اساسیترین مؤلفهی رویکرد علمی است. جامعهشناس علم، رابرت مرتون، «شکگرایی سازمانیافته» را یکی از چهار ویژگی اصلی علم میداند. این مهمترین گام برای نزدیک شدن به حقیقت است. پس از آن باید سراغ ابطال دعوی برویم. چگونه؟ نخست آنکه ببینیم واقعا چنین کتابی وجود دارد؟ و اگر وجود دارد آیا چنین اطلاعاتی در آن مندرج است؟ کتاب واقعا وجود دارد. اما آیا اطلاعات مورد ادعا هم در کتاب هستند؟ بله و خیر. صفحهی سمت راست صفحهی شماره 181 (نسخهی نرمافزاری) کتاب است اما صفحه سمت چپ جعلی است. (شما نیز به این دعوی اعتماد نکنید. خودتان کتاب را باز کنید و جستوجو کنید.)
لینک دانلود کتاب از: سرور خارجی | سرور صدانت
دعوی رد شد! به همین سادگی!
شارلاتانی برای ترویج روح خرافی در جامعه صفحهی سمت چپ را جعل کرده است و دو پیام هم برایمان داشته است. پیام فرعی: انسانهایی با نیروهای فوق طبیعی وجود دارند که سرنوشت ما را از پیش تعیین کردهاند. پیام اصلی: در مقابل چنین افراد قدرتمندی ناچار به تسلیم هستیم.
اما حالتی را درنظر آورید که دعوی رد نمیشد و هر دو صفحه در کتاب بود. در این صورت با اتخاذ رویکردی علمی چه باید کنیم؟
باید برای پدیدهای عجیب، تبیینی ارائه دهیم.
تبیین نخست: ۴۰ سال پیش نویسندهای، با تواناییهای مافوق طبیعی، امروز را با دقتی شگفتآور پیشبینی کرده است. اگر هیچ تبیین دیگری در دسترس نباشد معقول است که این تبیین را بپذیریم. اما اجازه دهید با اندکی زحمت به خود تبیین جایگزینی ارائه دهیم.
تبیین جایگزین: ویروسشناسی که بر روی خانوادهی کروناویروس کار میکند از عاشقان کتاب یاد شده است، به نحوی که از چند سال پیش تصمیم میگیرد کووید 19 را تعمدا، برای تحقق بخشیدن به پیشگویی کتاب، از محیط آزمایشگاهی خارج کرده و در جامعه منتشر کند. این کار را در اواخر 2019 انجام میدهد تا در 2020 شاهد همهگیری جهانی کرونا باشیم و پیشبینی کتاب محقق شود.
تبیین جایگزین محتملتر است یا تبیین اولیه که به نیروهای مافوق طبیعی یک نویسنده متوسل میشد؟!
تا اینجای کار تبیین دوم مقبولتر به نظر میرسد. اما ممکن است شما تبیین بهتری ارائه دهید و تبیین جایگزین را نیز رد کنید.
علم اینگونه به جلو میرود: مواجهه با پدیدهای عجیب، ارائهی تبیینهایی طبیعی برای آن، و آنگاه حذف تبیینهای ضعیفتر.
بسیاری از پدیدهها علل بسیار سادهتری دارند. کرونا با اقدامات تخریبگر انسان در محیط زیست شایع شده است. وقتی با افزایش جمعیت و مصرف بیرویه انرژی گرمایش زمین را دامن زدیم، زیستگاههای طبیعی خفاشها از بین رفت و آنها در مجاورت بیشتری با انسانها قرار گرفتند و احتمال انتقال ویروسهایشان به انسان نیز افزایش یافت. اما پذیرش چنین تبیین سادهای مسؤولیت همهگیریهایی از این دست را متوجه خود ما میکند. بنابراین راحتتریم که مسؤولیت آن را به گردن دیگران اندازیم ولو با پذیرش تبیینهای خرافی بسیار عجیب. (سارس و مرس و ایبولا هم به خفاشها مربوط بودهاند.)
ما هستیم که برای خفاشها دردسر درست کردهایم و نه برعکس!
.
.
پرده دوم: کرونا و سیر
«سیر مانع ابتلا به کرونا میشود.»
این روزها جملاتی از این سنخ با تواتر زیادی در شبکههای اجتماعی منتشر میشوند. گاهی از «سیر» و «لیمو» سخن گفته میشود و گاهی از «روغن بنفشه» و «عنبر نساء». احتمالا شما نیز افرادی را میشناسید که معتقدند ۱۳ نحس است. مطابق آمار، 25 درصد مردم امریکا چنین باورهای خرافیای دارند. (آمار ایران را نمیدانم.)
پرسش: چرا طی تکامل انسان، باور به خرافهها شکل گرفته است؟
تأملی در پاسخ نشان میدهد چرا این روزها خرافهگرایی در جامعه فزونی یافته است.
پاسخ ساده این است: کارکرد اصلی خرافه کاهش اضطراب در شرایط پرتنشی است که قادر به مهار آن نیستیم.
نیاکان ما حین شکار شرایط بسیار پرتنشی را تجربه میکردهاند. باور به اینکه اگر قبل از حملهی نهایی، مثلا پای خود را سه بار نیشگون بگیرند به موفقیت آنها کمک خواهد کرد اضطرابشان را کم میکرده است. موفقیت در شکارگری نیز این باور نادرست را تقویت میکرده است.
ورزشکاران حرفهای به خوبی میدانند موفقیت، با مهار اضطرابهای شدید همراه است. به همین دلیل ساده رفتارهای خرافی، مانند آنچه شکارچیان انجام داده بودند، در میان ورزشکاران حرفهای با تواتر بیشتری مشاهده میشود.
اما تفاوت بسیار بزرگی است میان این باور نادرست ورزشکاران خرافی، با باور نادرست به اینکه مصرف سیر مانع ابتلاء به کرونا میشود.
اولی مستقیما ضرری برای دیگران ندارد (هرچند غیرمستقیم به ترویج خرافه در جامعه دامن میزند) اما دومی مستقیما سلامت جامعه را تهدید میکند. فرد خرافی که مقداری سیر یا روغن بنفشه مصرف کرده است، با باور به روئینتن شدن، گام در اجتماعات میگذارد و نه تنها بخت ابتلاء را در خود افزایش میدهد بلکه برای دیگران نیز دردسر میآفریند. چنین کاهش اضطرابی نه تنها مفید نیست بلکه آشکارا تهدیدی است برای سلامتی جامعه.
چند روزی بیش نیست که ویروس کرونا وارد ایران شده است. چه کسی دو دسته از افراد را در این دورهی کوتاه همتا کرده، به دستهای سیر داده و به دستهای نداده، و آنگاه دریافته مصرف سیر در پیشگیری از ابتلاء به این ویروس مؤثر است؟
اگر امروزه رازی و ابنسینا زنده بودند برای پیشگیری از کرونا به سراغ سیر و روغن بنفشه نمیرفتند بلکه در کنار ویروسشناسانی قرار میگرفتند که درصدد یافتن واکسنی برای آن هستند.
البته امروز جامعه به کاهش اضطراب نیاز دارد. اما منصفانه قضاوت کنیم؛ کدام اضطراب جامعه را به نحوی معقول میکاهد: دود کردن عنبر نساء یا رقص کادر درمانی بیمارستانها؟
بگذریم از اینکه اولی با مالاندوزی شیادانی گره خورده است که از درماندگی مردم سوء استفاده میکنند و دومی تنها به قصد افزایش روحیهی بیماران و جامعه انجام میشود.
.
.
سوال این است: علت شیوع ویروس کرونای ۲۰۲۰ چه بود؟
۱) کووید ۱۹ ویروسی بود که توسط دانشمندان چینی دستکاری و ساخته شد و تعمداً انتشار یافت.
۲) ویروس شایع شده و خطرناکی نبود بلکه یک ویروس بسیار معمولی سرماخوردگی بود که رسانههای آمریکایی تصویری فاجعهبار از آن به نمایش گذاشتند.
۳) ویروسی بود حاصل جهش طبیعی ژنتیکی که در خانوادهی کرونوویروس رخ داد و باعث شد ویروس جهشیافته بتواند از بدن خفاشها و واسطههایی مانند مورچهخوار به بدن انسان سرایت کند.
هر سه پاسخ امکان منطقی دارند، اما این بدان معنی نیست که همگی به یک اندازه محتملاند.
از ممکن بودن تا محتمل بودن راه درازی پیش روست. وقتی درگیر بحثهایی دربارهی امور روزمره هستیم نباید ممکن بودن را با محتمل بودن خلط کنیم.
هر سه گزینهی فوق ممکناند اما تنها سومی است که محتملتر است.
وقتی سومین گزینه را انتخاب کردیم بدان معنا نیست که یقین داریم دو گزینهی دیگر نادرستاند.
متأسفانه در بسیاری از تحلیلهایی که این روزها در شبکههای اجتماعی میبینیم، امری ممکن را، نه تنها محتمل، بلکه عین واقعیت جلوه میدهند؛ یعنی یقین خود را از چیزی که تنها ممکن است اعلام میکنند.
.
.
پرده سوم: کرونا و تئوری توطئه
سالانه حدود 6 میلیون نفر در سراسر جهان در اثر ابتلا به بیماریهای عفونی میمیرند که برخی از آن بیماریها مسری هستند و برخی هم خیر. حدود یک درصد جمعیت جهان ایرانی هستند. یعنی کمابیش حدود 200 ایرانی طی روز در اثر شکست در مقابل میکروبها جان خود را از دست میدهند. به نظر میرسد مطابق این آمار ویروس کرونای جدید را چندان هم نباید جدی گرفت. پس چرا این ویروس در رسانههای جهان تا این اندازه جدی گرفته میشود؟ اینجاست که عدهای در نقش نظریهپرداز ظاهر میشوند و فرضیههایی مطرح میکنند. مثلا سه فرضیهی زیر را ببینیم.
فرضیهی نخست: امریکا از این داستان سود سرشاری میبرد. مهمترین سود ضربه زدن به چین است.
سوال: اما اگر چنین است چرا خود چینیها تا این حد جریان را جدی گرفتهاند؟
پاسخ: قدرت رسانه را دست کم گرفتهای. رسانهها چین را مجبور کردند که جریان را جدی بگیرد.
فرضیهی دوم: اصلا خود چینیها هستند که این ویروس را طراحی کردهاند.
سوال: چرا چنین کردند؟
پاسخ: برای خرید سهام شرکتهای غربی در چین به قیمت ارزان.
سوال: اگر چنین است چرا رسانههای غربی با چین همکاری میکنند؟
پاسخ: غرب سعی کرد با ضربه زدن به اعتبار چین مانع سود یکطرفهی آنها شود.
فرضیهی سوم: برخی شرکتهای بیمه پشت جریان هستند. امریکا و چین با هم همکاری کردهاند تا ویروسی طراحی کنند که افراد مسن جامعه را بکشد.
سوال: چرا چنین کردند؟
پاسخ: چون این افراد جز هزینه چیزی برای دولتها ندارند. از بیمه استفاده میکنند و حقوق بازنشستگی میگیرند. بعلاوه انرژی هم هدر میدهند و باعث گرمایش بیشتر زمین میشوند.
سوال: اما مگر خود تصمیمگیرندگان کلان عمدتا افراد مسن نیستند؟
پاسخ: آنها خودشان واکسنهای مربوطه را دارند و تنها فقرا هستند که میمیرند.
و دهها فرضیهی دیگر که این روزها بسیار میشنویم.
در این موارد چگونه باید قضاوت کرد؟ واقعیت این است که ما اطلاعات پشت پرده را نداریم. همهی این سنخ فرضیهها ممکناند. اگر تصمیمگیرندگانی در سطح غولهای اقتصادی وجود داشته باشند که واقعا تصمیماتی غیرانسانی را اتخاذ کنند، که کاملا هم محتمل است چنین کنند، با شنیدن هر فرضیهی نادرستی که مورد اقبال عموم قرار گیرد بسیار خوشحال میشوند و برای انحراف اذهان آن را ترویج هم میکنند.
چه باید کنیم؟
آماری که در بالا آمد آمار وضعیتهای قابل پیشبینی و متعارف است. به همین دلیل نیز چندان بیمی در دلها ایجاد نمیکند. اما گاهی بیماریهای مسری میتوانند از کنترل خارج شوند. همهگیری 1918 نزدیکترین نمونهی تاریخی است. 25 درصد مردم کرهی زمین به بیماری آنفلوانزا مبتلا شدند و برخی تخمینها گواه آنند که 50 تا 100 میلیون نفر نیز مردند. این درحالی است که تراکم جمعیت در آن زمان حدودا یک پنجم اکنون بود. آیا امکان ندارند کووید 19 نیز چنین کند؟
پاسخ بستگی به نوع رفتار ما دارد. هر چه با شرکت در تجمعات به ویروس امکان انتشار بیشتری دهیم احتمال پاندمی فزونی مییابد. چنین ویروسهایی فقط جمعیتهای متراکم را دوست دارند و برایشان مهم نیست که این عده به عبادت مشغولند، درس میخوانند، یا برای تفریح دور هم جمع شدهاند. اما عموما ترجیح میدهیم چنین واقعیتهای آشکاری را داستان بیانگاریم و درعوض به فرضیههای خودساخته مشغول شویم و به نفع آن دلیل آوریم. فرضیههایی که البته میتوانند صادق باشند و برای پرداختن به آنها اول باید زنده ماند!
.
.
کرونا، از رمانی قدیمی تا سیر و تئوری توطئه
نویسنده: هادی صمدی
.
.
مطلب بسیار آموزنده و محققانهای بود.
بسیار ممنون از نویسندهٔ محترم و سایت صدانت
کاملا ساده لوحانه بود دوست من. فقط یه سوال؛ جمعیت ایران ۱٪ جمعیت جهانه?
دوست عزیزی که با عبارات تک کلمه ای مانند ” ساده لوحانه” تمام زحمات نویسنده و این سایت وزین رو زیر سوال می بری آیا بهتر نیست شما هم نقدتون رو در مورد این نوشته بگید؟
در مورد سوالتون هم باید بگم بله جمعیت ایران در حدود یک درصد جمعیت جهان است.