استدلال من در این نوشته این است که نباید به گداها پول بدهیم. به جای آن که بودجه رفاهمان را صرف افرادی کنیم که در خیابان و به صورت اتفاقی از کنارشان میگذریم باید آن را صرف افرادی کنیم که واقعاً فقیر هستند و از یک پوندی که ما به آنها میدهیم بهره بیشتری میبرند و کمک بیشتری به آنها میشود. استدلال میشود که آن یک پوندی که در کشوری غربی به یک گدا داده میشود، در مقیاس جهانی صرف فردی شده که وضع نسبتا خوبی است. آن پوند را اگر بهتر صرف میکردیم میتوانست جان یک کودک گرسنه در حال مرگ را در نقطه دیگری از جهان نجات دهد.
من نیز گاهی به گداها پول دادهام. در روزهای سرد پاییزی، وقتی به نظر میرسیده است که مرد بیخانمانی برای خرید کاسهای سوپ یا فنجانی قهوه به پول نیاز دارد، گهگاه چند سکهای دادهام. فکر میکردم ارزشی که این سکهها برای او دارند خیلی بیشتر از ارزشی است که برای من دارند، پس دادن آنها به آن آدم کار خوبی است. اما وقتی بیشتر به این قضیه فکر کردم نظرم عوض شد و حالا دیگر به گداها پول نمیدهم. بگذارید چراییاش را برای شما توضیح بدهم.
استدلالهایی که علیه پول دادن به گداها وجود دارند به دو دسته تقسیم میشوند.
در یک سو، استدلالهای سنتی نسبتاً بدبینانهای هستند که با وجود بدبینانه بودنشان تا حدی اهمیت دارند. اول، هر سنتی که ما به یک گدا میدهیم، گدایی را به همان اندازه سودآورتر و در مقایسه کار کردن را کم منفعتتر میکنیم. این خوب نیست؛ زیرا ما میخواهیم افراد کار کنند نه اینکه دست گدایی دراز کنند: کارکردن مفید است و گدایی کردن در بهترین حالت خنثی است و صورتی تحمیلی و آزاردهنده دارد. دوم، هیچ تضمینی وجود ندارد که گدایی که پول را دریافت میکند آن را به طریقی صرف کند که باعث بهتر شدن وضعیت زندگیاش شود. او ممکن است پول را صرف مواد مخدر یا مشروبات الکلی کند و در نتیجه به جرایم سازمانیافته پولرسانی نماید.
این مخالفتها تا حدی مهم هستند ولی از نظر من قطعی و مسلّم نیستند. امر مسلم این است که اگر به گدایان پول بدهید به طور حتم بودجه رفاهتان را صرف کمک کردن به افراد اشتباه نمودهاید.
اول، وقتی به گداها پول میدهید احتمالاً به گداهایی پول میدهید که بیشترین میزان کمک را از دیگران دریافت میکنند. گدایان مختلف بسته به محلشان، ظاهرشان و چیزی که میگویند، به درجات مختلفی در میزان پولی که دریافت میکنند موفق هستند. مانند هر فرد دیگری، وقتی به گدایی پول میدهید به طور آماری احتمالش بیشتر است که بیشترین پول را به آنهایی بدهید که مکان، ظاهر و حقههایشان باعث تشویق افراد برای دادن بیشترین میزان پول میشود.
یک مثال: چند وقت پیش ایستادم و گدایی را نگاه کردم که خیلی به مادر ترزا شباهت داشت. او تصویر کوچکی از مسیح در برابرش داشت. وقتی افراد از روبهرویش عبور میکردند به طور حتم سرش را خم میکرد، دستانش را به هم گره زده و دعا مینمود و به اطمینان در دعایش به عیسی مسیح اشاره مینمود. تقریباً از هر شش نفر، یک نفر به او پول میداد. اگر به طور متوسط هر فردی به او 20 سنت میداد و در هر دقیقه 10 تا 15 نفر از روبهرویش عبور میکردند، ساعتی 20 تا 30 پوند دشت میکرد. این درآمد خوبی است و اگر شما قرار باشد به طور تکانشی به گدایان پول بدهید، احتمال این که در نهایت به افراد شبیه مادر ترزا و همردههای آنها پول بدهید بیشتر از آن است که به زنان و مردانی کمک کنید که ظاهرشان در جلب همدردی و ایجاد احساس گناه در شما ضعیفتر عمل میکند و مکانشان هم در شهر محبوبیت کمتری دارد.
حتی اگر راهبرد فکورانهای را برای از میان برداشتن این مشکل دنبال کنید، هنوز هم قطعاً با تقریب خوبی پولتان را صرف افراد اشتباهی میکنید. دلیلش این است که شما، احتمالاً، در کشوری ثروتمند و پیشرفته زندگی میکنید و گداهایی هم که از کنارشان در خیابان میگذرید چنین هستند.
یادم میآید وقتی جوان بودم آهنگ «خیابانهای لندن» رالف مکتل به شدت رویم تأثیر گذاشت. این آهنگ، داستان برخی ازفقیرترین افراد لندن و به ویژه یک پیرمرد را روایت میکند. داستان سوزناکی است. اما وقتی چندی پیش دوباره آهنگ را گوش دادم، به ذهنم رسید که پیرمرد آهنگ مکتل – که قرار است نماینده مردم فقیر در کشورهای پیشرفته باشد- وقتی در چشمانداز جهانی به او نگاه شود زندگی وحشتناکی ندارد. بر اساس شعر آهنگ، مرد کفش دارد، به روزنامه (گرچه مال دیروز) دسترسی دارد، در کافهای مینشیند و چای مینوشد. در جهانی که هزاران نفر روزانه از سوءتغذیه میمیرند این زندگی خیلی راحتی است.
از آنجایی که هر پوندی که صرف کمک به دیگران میشود تنها یک بار میتواند خرج شود، باید هزاران نفری را که از سوءتغذیه میمیرند به خاطر داشت. هر یک پوندی که به یک گدا میدهیم، همان یک پوندی است که از کودک گرسنه در صحرای آفریقا دریغ شده است. و چرا ما باید در کمک کردن، گدای یک کشور غربی را به کودکی گرسنه ترجیح بدهیم؟ بعید نیست آن گدایی که در خیابان میبینیم، یک نفر از جمعیت پنجاه درصدی ثروتمندان جهان باشد و احتمالش زیاد است که از فرصتهای آموزشی و فرصتهای دیگری بهرهمند شده باشد که برای میلیونها نفر افریقایی فقط داشتن رؤیای چنین فرصتهایی ممکن است.
شاید ادعای بیرحمانهای باشد که پول دادن به گدایان غربی غیراخلاقی است. به هر صورت، منطقی است که هر فردی این حق را دارد که پولش را صرف خودش کند و چنین به نظر میرسد که این امتیاز را دارد که پولش را هر طور خواست خرج کند. حتی با صرف نظر از این مسئله که چه میزان از پولمان را باید صرف خودمان کنیم و چه میزان از آن را صرف کمک به دیگران باید پولمان را به طور عاقلانه صرف کنیم. اگر هدفمان سود خودمان باشد، پول دادن به گداها ایدهآل نیست. به هر حال، به گداها پول دادن، تلف کردن آن پول است.
معیار اخلاقی این است که نباید هنگام کمک کردن به دیگران، صرفاً به افرادی پول بدهیم که از نظر مکانی به ما نزدیک هستند و ظاهرشان موجب جلب همدردی ماست. در عوض باید در مورد این قضیه به دقت فکر کرده و مطمئن شویم که به افرادی کمک میکنیم که در بدترین وضعیت هستند و بیشترین بهره را از هر پوندی که ما میدهیم دریافت کرده و این افراد در قبال وضعیتی که در آن هستند کمترین مسئولیت را دارند. برای رسیدن به این هدف، باید به طور آگاهانه تصمیم بگیریم که چقدر از پولمان را میخواهیم صرف کمک به دیگران کنیم، کارآمدترین خیریه را بیابیم، به آن خیریه پول اهدا کنیم و دفعه بعدی که گدایی از ما میپرسد آیا میتوانیم چند سنت به او بدهیم، جواب ما منفی باشد.
.
.
آیا باید به گداها پول بدهیم؟ – بررسی اخلاقی کمک به همنوعان
اوله مارتین موئن (استاد فلسفه اخلاق دانشگاه اسلو فنلاند)
برگردان: زهیر باقری نوع پرست
.
.
واقعا از معدود مواردی بود که فلسفه به زندگی واقعی آدمها مرتبط شده با واژگان قابل فهم و به دور از قلمبهگوییهای رایج برای پوشش بر بیسوادی و تحمیق مخاطب که بخصوص بین دوستان هگل خوانده رایج است. درود بر صدانت مارتین موئن و زهیر باقری نوع پرست
اسلو که پایتخت نروژه نه فنلاند!
آدم کیف میکند چون شمایی وجود دارد به جای پرداختن به اصل موضوع یک مسئله بیربط که البته تنها چیزی که از آن آگاه هستید نیز میباشد را خاطرنشان میکنید شخصا از امثال ما خیلی یاد گرفتم
نویسنده محترم تفکیکی بین اینکه آدمی تبرعا به گدایی کمک کند یا در مقابل خواسته کسی(اعم از اینکه هرکه باشد وبرای هر منظوری طلب مساعدت می کند) اقدام به کمک و دادن مبلغی یا غذایی یا…میکند نگذاشته است و فرق این حالات را بازگو ننموده است لذا مقاله جامعی نیست ونمیتواند نسخه واحدی برای همگان باشد.در این خصوص سعدی در حکایت ۱۹ گلستان مارا به یک فضایی رهنمون وبه یک قانون ساری وجاری در کائنات توجه می دهد :
چوسائل از تو به زاری طلب کند چیزی
بده وگرنه ستمگر به زور بستاند
بله وقتی کسی در بین هزاران نفر مستقیم سراغ من نوعی می آید و چیزی درخواست میکند باید حواسم باشد که آن قانون ساری در کائنات میخواهد ببیند من چگونه عمل میکنم صرفنظر اینکه سائل کیست معتاد است یا به جرایم سازمان یافته متعلق است و یا هزاران توجیهات دیگر ؛ اینجا باید مراقب باشم که آن کسی که در کانون امتحان است من هستم نه آن سائل اینجا اگر دریغ کنم وآنچه در وسع دارم ندهم یقینا كائنات به شیوه های مختلف همچون تصادفات وبیماری و به شیوه های دیگری که به تعبیر سعدی ستمگرانه می باشد از من خواهد ستاند بنابراین توجه به جایگاه کمک رسانی بسیار مهم است.
اما در جایی که کسی ازمن چیزی طلب نکرده است واتفاقا گدایی هم نشسته و متوجه من نیست یا از کسانی طلب میکند که من از جمع محسوب نمیشوم مختارم کمک کنم یا نکنم زیرا توجه آن قانون فعلا به من نیست لذا اینجا می توانم تبرع کنم یا نکنم.البته این تجربه بزرگان است که در طول تاریخ این جاده راطی کرده و آن را کوبیده اند واکنون با جملات مختصر و حکیمانه به ما رسانده اند بخاطر همین از کلمه یقیننا استفاده نمودم .به نظرم اگر نویسنده متوجه این قانون بود در نوشتن این مقاله و اظهار نظر درباره آن محتاطتر میبود یا با نگاه جامعی به موضوع می نگریست.
با تشکر
دوست عزیز جناب جوتیکا، من مقالهی موئن را از این جهت میپسندم که فرضهای بیاساس در آن راه ندارد ولی آنچه شما در مقام نقد میگویید بر فرضهای نامستدل استوار است. اولا که دخالت دادن امر موهومی به نام “قانون ساری در کائنات” و مسلم داشتن وجود این قانون یک سهلانگاری بزرگ است. دوما و به فرض وجود چنین قانونی باید بتوان نشان داد که این قانون خواهان پاسخ ما به سائل صرف نظر از جایگاه گداست و ثالثا این قانون کیهانی در خواست خود به دلایل فلان و بهمان اخلاقا موجه است. میبینیم که نمیتوان در صورت وجود قانون کیهانی هم از توجیه اخلاقی عمل خودمان باز بمانیم. و در اینجا من باور دارم که استدلال موئن اخلاقا توجیهپذیر است، چه قانون ذکر شده به نحوی که گفتید وجود داشته باشد (که در این صورت باید بتواند خودش را توجیه اخلاقی کند) و چه وجود نداشته باشد.
با سلام بر سرورم بهنام عزیز
منظورم از قانون ساری و جاری در کائنات قوانینی است که حاکم بر نظام طبیعت است آیا فرضا میتوان قانون عکس العمل را که در این سخن مولاناست موهومی دانست؟
این جهان کوه است و فعل ما ندا
سوی ما آید نداها را صدا
این قانون آیا در جایی ثبت است؟ ما از کجا به این قانون وقوف می یابیم آیا بخاطر اینکه مولوی گفته یا بودا گفته یا فلان دین خاص گفته است؟ خیر این دسته از قوانین چون به تجارب معنوی آن بزرگان رسیده است آن را برما توصیف می کنند که ما هم بتوانیم آن را در تجربه دریابیم .مسلما عقل جزوی همواره چون وچرا می کند اما این دسته امور از ان قلتهای عقل خارج است ، موئن از دیدگاه عقلانی واستدلال آوری موضوع را بررسی نموده و همچنانکه استحضار دارید امکان دارد کسی پیدا شود و دلایلی بر نقد وی اقامه کند و کس دیگری نیز بر او نقد بزند می بینیم قیل وقال در این زمینه تا دلمان بخواهد جا دارد،و نخایتا به سرمنزل مقصود نخواهد رسید .
به نظرم از راه استدلال نمیشود راهی بر بررسی این قبیل امور گشود، سخن بنده از نظرگاه تجربه معنوی بود مسلما گدا پروری کار شایسته ای نیست این بحثی است جدا تمام حرفم متوجه کسی است که فاعل عمل بخشندگی است.سخنانی در قرآن است که نه بخاطر اینکه در قرآن آمده صحیح است باکه بخاطر این صحیح است که حکایت از تجارب معنوی گذشتگان در خصوص این دسته از قوانین دارد مثل همین آیه :لا نرید منکم جزاء وشکورا که حکایت از شفقت دارد و همچانکه مستحضرید شفقت به قول استاد ملکیان بخشش رایگان است نه تشکری توقع دارد ونه پاداشی می خواهد مثل آفتاب بر گبر و مومن می درخشد وگرما می دهد،
که فتوت خارج هرملت است.
یا ضرب المثل معروف کماتدین تدان ، یا آیه لیبلوکم احسن عملا یا فی اموالهم حق معلوم فی السائل والمحروم یا نکوهش انسانها در برنینگیختن همدیگر بر خوراک دادن بر زمین گیر ولا تحاضون علی طعام المسکین یا ولا یحض علی طعام المسکین یا و یمنعون الماعون یا ولاتکرمون الیتیم یا واما تلسائل فلا تنهر یا ویوثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصة و… همگی ناظر بر آن قانون ساری وجاری در کائنات است چه به قرآن مومن باشیم چه نباشیم این سخنان درست وصادق است زیرا حکایت از همان تجارب معنوی است که به دست بزرگانی همچون بودا و کنفسیوس و دائو و …تابرسد به ادیان ابراهیمی و … رسیده است و وجه مشترک بین آنان است.از تطویل پوزش می طلبم
پیشتر از آقای نوع پرست نوشتهها و ترجمههای ارزشمندی در سایت صدانت منتشر میشد به بلاگ ایشان هم سر زدم در دسترس نبود موجب مسرت بنده خواهد بود اگر بتوانم مطالب جدیدتر ایشان را هم بخوانم.