تاملی در دو نوع مواجهه با دعاهای ماثور: مواجهه خلاقانه و مواجهه مقلدانه
عباسعلی منصوری
عضو هیات علمی دانشگاه رازی
یکی از سرمایه هایی که معمولا ادیان به پیروان خود هدیه می کنند، دعاها و مناجات هایی است که در کتب مقدس ادیان یا بر زبان موسسان و بزرگان ادیان جاری شده است و سنت شفاهی یا مکتوب ادیان آن را حفظ نموده و در اختیار پیروان خود قرار می دهند. اما مواجهه مومنان و پیروان ادیان با این سرمایه یکسان نیست و تلقی متفاوتی از اهمیت و جایگاه این سرمایه و ماهیت آن دارند. همچنان که به نحو دیگری همین سخن در مورد برداشت ایشان از مناسک و شرایع و حتی عقاید دینی هم صادق است.
برای کسانی که «ایمان» مهمترین مساله و طلب است، دعا از برخی از عقاید و مناسک و احکام، اهمیت و کارکرد بیشتری در مساله ایمان دارد. ایشان به ادعیه وارد شده در سنت شفاهی یا مکتوب ادیان به مثابه یک عمل و منسک دینی- که جزئی از دین محسوب شود- نمی نگرند بلکه به ادعیه به عنوان تجربه های اولیاء در هنگام دعا و مناجات می نگرند.یعنی این دعاها را احوالات و اقوال اولیاء دین در مواجهه واقعی آنها با خدا می دانند که از سر توفیق و امداد الهی به دست پیروان ادیان رسیده است. بنابراین هیچگاه به این ادعیه به عنوان جزء رسمی دین که پذیرش آنها شرط ورود به دین یا خروج از دین باشد نمی نگرند. بلکه دعا را لازمه و ثمره و نشانه دینداری و ایمان می بینند و در مواجهه با ادعیه ماثور به دنبال جمع کردن ثواب یا اثر تکوینی این ادعیه نیستند بلکه به دنبال زبان و بیانی هستند که با کمک آن بتوانند بهتر خدا را بخوانند و با او مناجات کنند.
اما برای کسانی که شریعت ورزی و عقیده و هویت دین محور مهمترین مساله و طلب است، جایگاه و اهمیت دعا در مرتبه بعد از اعمال و مناسک و عقاید دینی قرار دارد و دعا بیشتر در حکم تزئین دینداری است تا اصل و متن دینداری.و هرگاه هم بخواهند به ادعیه توجه ویژه داشته باشند این توجه ویژه به این صورت نمود می یابد که رفته رفته استقلال دعا از عقاید و سایر مناسک دینی از بین می رود و عملا ادعیه دینی تبدیل به یک عمل و عبادت دینی می شوند که فرد باید طبق ضوابط خاصی آنها را به جا بیاورد و منتظر ثواب و اثر تکوینی آنها باشد.
این فهم و تلقی متفاوت از اهمیت،جایگاه و ماهیت دعا سبب می شود که در مقام عمل هم نحوه مواجهه و نوع بهره مندی این دو گروه از ادعیه متفاوت باشد. معمولا «ایمان اندیشان» بنا به تلقی که از جایگاه و ماهیت دعا دارند به ادعیه ماثور یا غیر ماثور وارد شده در کتب و منابع دینی چنین می نگرند که :
زبان دعا اهمیت ذاتی ندارد و مهم محتوای دعا است. لذا مضمون این ادعیه را می توان به هر زبانی بیان کرد. و حتی اگر فرد مضمون دعا را در قالب زبان مادری خود استفاده کند بهتر می تواند با خدا ارتباط برقرار کند،اولیت با زبان مادری است. ضمن اینکه مراد از زبان دین فقط لغت نیست بلکه افق و میزان فهم و عاطفه و خواست و طلب شخص دعا کننده هم هست. لذا هر چقد دعا به لحاظ مضمون از افق خواست و فهم دعا کننده دور تر باشد،برای او گنگ تر و با زبان او بیگانه تر خواهد بود و نمی تواند زمینه ساز یک حالت معنوی یا یک اتصال «من –تویی» شود.
زمان مخصوصی که برای برخی از این ادعیه وارد شده است،موضوعیت و اهمیت ذاتی ندارد. و معیار زمان انفسی شخص- حال و هوا و طلب درونی شخص- است نه زمان تقویمی. هرچند بعید نیست که اگر این دو زمان قرین هم شوند میزان اثربخشی دعا بیشتر شود.اما اگر قرین نشوند اولویت با زمان انفسی است. همین سخن در مورد مکان دعا – که در برخی ادعیه وارد شده است- هم می تواند صادق باشد البته آنچه گفته شد به معنای نفی تاثیر زمان و مکان تقویمی در دعا نیست بلکه مقصود اولویت داشتن زمان انفسی بر زمان تقویمی است
مقدار و نحوه تکرار یا عدم تکرار فرازهایی از دعا(خصوصا در هنگام مناجات فردی دعا) را کشش و طلب شخص تعیین می کند نه دستور و شکل وارد شده دعا. حتی ممکن است فرد در عبارات و محتوای دعا هم دخل و تصرف کند و بسته به حال و طلب خود برخی از عبارات دعا را تغییر دهد( و این مطلب به هیچ وجه مصداق تحریف این ادعیه نیست زیرا فرد در مقام مناجات و دعای شخصی خود دست به این عمل می زند نه در هنگام کتابت و تحلیل ان دعا)
اینکه چه قسمتی از دعا خوانده شود و از کدام قسمت دعا شروع و در کدام موضع دعا ختم شود را حال و کشش و توان دعا کننده انتخاب می کند.
اصل در دعا و مناجات این است که فرد در تنهایی خود دست به دعا می برد. لذا در خواندن این ادعیه ماثور و غیر ماثور اصل بر این است که فرد آنها را در تنهایی های خاص خود بخواند. چه آنکه دعا مانند نماز نیست که به جمع خواندن آن فضیلت یا اثر بخشی بیشتری داشته باشد یا در زبان اولیاء دین به دعای جمعی امر شده باشد. اما. علت اینکه دعاهای جمعی گاهی به مذاق انسان بیشتر از دعای فردی خوش می آید این است که در دعا درگیر شدن عواطف و احساسات موضوعیت و اهمیت خاص دارد و هنگامی که عواطف درگیر می شود فرد امکان استجابت و قرب را بیشتر احساس می کند در دعای جمعی عوامل بیرونی(صدای مداح،روضه خوانی،صدای دست جمعی،شنیدن گریه و زاری اطرافیان،) عواطف را درگیر می کند. اما اگر فرد بتواند در تنهایی خود و بواسطه علل درون زاد عواطفش را در دعا شریک کند، امکان استجابت بیشتر خواهد شد زیرا این اوست که فعالانه مشارکت می کند نه امور بیرونی
دعا مرزگریز است یعنی ممکن است فردی با برخی از اعتقادات وارد شده در دل یک دعا و یا اعتقاد نهفته در پس دعا (مانند اعتقاد به عصمت کسی که این دعا از او وارد شده است) هم دل و موافق نباشد اما بتواند از دیگر فراز های آن دعا بهره ببرد. لذا برخلاف مناسک و عبادات و احکام که ممکن است اختلاف های دینی یا مذهبی سبب پذیرش یا رد آنها شود، فرد می تواند از دعاهای وارد شده در ادیان و مذاهب مختلف هنگام مناجات خود بهره بگیرد.
ختم کردن ادعیه کمترین اهمیت را دارد.و دعا آنجا ختم می شود که نسبت عاطفی و روحی فرد با دعا قطع می شود و از حالت دعا و مناحات خارج می شود. در زبان اولیاء دین حتی این نکته در مورد مناسک دینی هم مطرح شده است که در زمانی که کشش قلبی وجود ندارد صرفا به واجبات اکتفا شود یا اینکه از حضرت امیر نقل شده است که در قرائت قرآن نباید هم و غم شخص این باشد که به آخره سوره برسد
در باب حالت نشستن و قرار گرفتن در وضعیت دعا ،مهم توان و حس فرد دعا کننده است. البته تجربه نشان داده است که برخی حالات نشستن،تاثیر بیشتری بر دعا کننده دارد.
دعا به معنای صرف طلب و درخواست حاجت از خدا نیست و توجه دعا کننده نباید صرفا معطوف به درخواست ها و استجابت باشد زیرا بخش ذاتی دعا احساس گفت و گوی «من و تویی» با خداست و در این حالت ممکن است بخش اعظم دعا،فقط مناجات یعنی گفت و گو و درد دل با خدا و تسبیح و تقدیس او باشد. در ادعیه ماثور هم ما به کرات شاهد هستیم که ائمه بخش زیادی از دعا را به تسبیح و تقدیس و درد دل کردن با خدا اختصاص می دهند.علت این امر این است که آنچه فرد را به دعا می نشاند لزوما درخواست یک مطلوب یا رفع یک بلا و مصیبت نیست بلکه دلتنگی برای گفت و گو با خدا و احساس ملال از دنیا است.
سوء تفاهم نشود:
آنچه که در مورد مواجهه خلاقانه با دعا گفته شد،یک برداشت شخصی یا صرفا عقلی با مساله دعا نیست و در متون دینی و سیره اولیاء و بزرگان دین شواهد متعددی وجود دارد که مواجهه خلاقانه با دعا را تایید می کنند.این شواهد بر آشنایان با متون دینی مجهول نیست.اما هدف این نوشتار بیان اجمالی دو سنخ مواجهه با مساله دعا است و بیان تفصیلی این شواهد نوشتار مفصلتری می طلبد.
نسبت دین و دعا تا حدی مانند نسبت دین و اخلاق است. بنابراین گرچه خود فرد صرف نظر از هر نوع دعای ماثور و غیر ماثوری می تواند دست دعا و مناجات بردارد اما دین و مناسک آن می تواند در دعا تاثیر گزار باشد. به این صورت که هم برخی از عقاید و مناسک دینی نقش تسهیل گر و مددکار در دعا را دارند و هم بخاطر اینکه دعا یک مساله صرفا معرفتی نیست و اتفاقا بخش زیادی از خاستگاه دعا ریشه در ساحت عواطف و احساسات دارد و ما می دانیم که یکی از چیزی هایی که دین را از فلسفه و علم متمایز می سازد، پیوندی است که دین با ساحات عواطف و احساسات انسان برقرار می کند. بنابراین سخن بنده در این نوشتار مواجهه درست با ادعیه ماثور است نه کم اهمیت جلوه دادن این ادعیه.
مدعای این نوشتار این نیست که صرفا کشش و حال شخص در دعا و مناجات معیار است. و توصیه های دینی در مورد نحوه دعا و مناجات بی تاثیر است همچنین مدعای این نوشتار این نیست که کسانی که مواجهه تقلیدانه با دعا و مناجات دارد،هیچ بهره ای از دعا نمی برند بلکه بحث در مورد معرفی شیوه مواجهه بهتر و کارآمد تر با دعا است.
جزاکم الله بالخیر