آزادی حیوانات: موانع و پیشرفتها

آزادی حیوانات: موانع و پیشرفتها

در سال 2008، ده ها میلیون آمریکایی با ترس و ناباوری در خبرهای شامگاهی ویدئویی مخفی از گاوهای بسیار بیماری را مشاهده کردند که برای اینکه حرکت کنند مورد ضرب و شتم قرار گرفته، با مهمیزهای برقی بدانها شوک وارد شده، با باتونی به چشمانشان ضربه وارد می شد و با یک لیفتراک به اطراف هُل داده می شدند تا به اندازه کافی به «جعبه مرگ» [kill box] نزدیک شده تا از آن طریق کشتار گردیده و به گوشت تبدیل شوند. ویدئو در کشتارگاهِ وِست لَند/ هالمارک [Westland/ Hallmark]، در چینو، ایالتِ کالیفرنیا ضبط شده بود – اداره ای بزرگ و ظاهرا مدرن و تامین کننده اصلیِ برنامه غذاییِ ملیِ مدارس [National School Lunch Program]، که نه در مردابِ روستاییِ دورافتاده ای بلکه تنها در سی مایلیِ مرکزِ شهر لُس آنجلس واقع شده بود. از آنجاییکه خوردنِ گوشتِ گاوهایی که نمی توانند راه بروند یک فاجعه بهداشتی است، این ویدئو منجر به بزرگترین فراخوانِ گوشت در تاریخِ ایالاتِ متحده گردید.

این افشاگری ها تاییدیه جالب توجهی را برای اندیشه اصلیِ کتاب آزادی حیوانات [Animal Liberation] فراهم کردند. دانیِل یوگِرت ناوارو [Daniel Ugarte Navarro]، مدیرِ آغل های به نمایش درآمده در فیلم که به صورتِ گاوهای بیمار شوک الکتریکی وارد کرده، آنها را مورد ضرب و شتم قرار داده و از لیفتراکی برای حمل و نقل آنها استفاده می کرد، گفت که او هیچ کار نادرستی نکرده و “تنها کارِ خود را انجام داده بود.” این بهانه ای است که ما پیشتر هم شنیده ایم، بدون آنکه عاری از ذره ای حقیقتِ ناخوشایند باشد. سوای از منفور بودنِ افعال یوگرِت، امرِ نادرستِ به مراتب بنیادی تری در خصوص اخلاق، و قانونی وجود دارد که بر نحوه رفتارِ ما با حیوانات حکمفرماست. اگر انسانها خواهانِ خوردنِ موجوداتِ حساس [به معنای توانمند به احساس درد و رنج] هستند و بر سر تولید گوشت با پایین ترین قیمتِ ممکن رقابت وجود دارد، پس سیستم به آندسته از کسانی پاداش خواهد داد که این تقاضا را برآورده سازند. بر این اساس، یوگرِت تنها کار خود را انجام داده بود. اما از «بختِ بدش» – برای او و برای وِست لَند/هالمارک – بازپرسی از انجمنِ شفقتِ ایالات متحده به شکلی مخفیانه در حال فیلمبرداری از کارهای او بود که به شکلی موثر همچنان در حال به حداکثر رساندنِ سودِ کارفرمایانش بود.

نفرتِ فراگیرِ ناشی از این ویدئو و دیگر ویدئوهای مخفی از سوءاستفاده از حیوانات در اشاره به این مطلب است که این جهل، و نه بی تفاوتی نسبت به حیوانات، است که بیدادِ سازمانیِ انبوه نسبت به آنها را در ایالات متحده پابرجا نگه می دارد. اکنون که رسانه ها مسائلِ مربوط به حیوانات را به شکل جدی تری در نظر می گیرند، این جهل در حال فرو ریختن است. اما برای رسیدن به این نقطه کشاکشِ طولانی مدتی صورت گرفته است. از زمانیکه این کتاب برای نخستین بار در سال 1975 منتشر گردید، کارِ سختِ فعالانِ بی شمارِ حقوقِ حیوانات نه تنها در زمینه آگاهی بخشیِ عمومیِ بیشتر نسبت به سوءاستفاده از حیوانات، بلکه همچنین به صورتِ مزایای ملموسی برای آنها، نتیجه بخش بوده است. در دهه 1980، تحت فشار جنبشِ حیوانات، شرکتهای تولید لوازم آرایش شروع به سرمایه گذاری برای یافتن جایگزین هایی به منظور انجام آزمایشِ محصولاتشان کردند. پیشرفت در روشهای آزمایشِ محصولات که شامل حیوانات نمی گردند اکنون در جامعه علمی شتابِ خود را دارد و تاحدی مسئول کاهشِ تعداد حیواناتِ مورد استفاده در این زمینه است. به رغم ادعای صنعت خز مبنی بر اینکه “خز باز می گردد،” فروشندگانِ خز همچنان نتوانسته اند سطح فروش خود را به آن میزانی برسانند که در دهه 1980 داشتند، یعنی زمانیکه جنبش حیوانات شروع به هدف قرار دادنِ آنها کرد. صاحبانِ حیواناتِ خانگی نیز فرهیخته تر و مسئولیت پذیرتر شده، و تعداد حیواناتِ ناخواسته و خیابانی که در پناهگاهها کشته می شوند، هرچند همچنان بسیار بالاست، اما به شکل چشمگیری کاهش یافته است.

اما اکثریتِ قاطعِ حیواناتِ مورد سوءاستفاده انسانها، حیواناتِ مزرعه هستند. درحالیکه شمارِ حیوانات مورد استفاده در پژوهش در ایالات متحده، در حدود بیست و پنج میلیون، تقریبا معادلِ جمعیت ایالت تگزاس است، تعداد پرندگان و پستانداران کشته شده برای خوراک – و دوباره تنها در ایالات متحده- همه ساله حدود ده میلیارد، یا یک و نیم برابرِ جمعیت جهان است. (این آمار شامل ماهی ها یا دیگر حیواناتِ آبزی نیست.) از آنجاییکه بیشترِ این حیوانات در دامپروری های صنعتی پرورش می یابند، رنج شان به مدتِ کلِّ زندگی شان به طول می انجامد.

نخستین پیشرفت برای حیواناتِ مزرعه در اروپا اتفاق افتاد. در سوئیس، سیستمِ قفس مدل باطری [Battery cages] برای تولید تخم مرغ در پایان قرن 1991 غیرقانونی اعلام شد. تولیدکنندگانِ سوئیسیِ تخم مرغ بجای چپاندنِ مرغ هایشان در قفسهای سیمیِ آنچنان کوچکی که مرغ هایشان توانایی گستراندنِ بالهایشان را نداشته باشند، پرنده ها را به آلونک هایی منتقل کردند که آنها بتوانند زمینِ پوشیده از علوفه یا دیگر موادِ اُرگانیک را چنگ زده و تخم هایشان را در جعبه آشیانه هایی [nest-boxes] امن و با بستری نرم بگذارند. زمانیکه سوئیس امکانِ تغییر را نشان داد، مخالفت با قفسهای باطری در سرتاسر اروپا قوت گرفت و اتحادیه اروپا، با بیست و هفت دولتِ عضو و تقریبا 500 میلیون جمعیت، اکنون پذیرفته است که قفس لختِ سیمیِ متعارف را تا سال 2012 از مرحله خارج کرده، و فضای بیشتر، دسترسی به جای امن، و جعبه آشیانه ای را در اختیار مرغها قرار دهد که تخم هایشان را در آنجا بگذارند.

گامهای بیشتر، همگی با حمایتِ گسترده عامه و پشتیبانیِ متخصصانِ برجسته علمی و دامپزشکیِ اتحادیه-ی اروپا ناشی شدند. گوساله های پرورای که به شیوه انبوه تولید می شوند، عامدانه کم خون نگه داشته شده، و از علوفه برای محلِ خوابیدن شان محروم نگه داشته می شوند و در جعبه های انفرادیِ آنچنان تنگی محبوس گشته که حتی نمی توانند بچرخند، در بین نگون بخت ترینِ همه حیواناتِ مزرعه قرار دارند. این سیستمِ نگهداری از گوساله ها پیش از این و زمانیکه من در حال بازبینیِ متنِ کتاب آزادی حیوانات برای ویرایشِ سال 1990 بودم ممنوع اعلام شده بود. امروزه، جعبه هایی که گوساله های پرواری در آنها نگهداری می شدند نه تنها در بریتانیا، بلکه در سرتاسر اتحادیه اروپا منع گردیده است. اوضاع همچنین برای ماده خوکهای بارورِ صنعتِ خوک نیز بهتر شده است. محبوس ساختنِ ماده خوکهای آبستن در جعبه های انفرادی در سال 1998 در بریتانیا منع گردید، و از سال 2013 در اروپا نیز، به استثناء چهار هفته ابتدایی حاملگیِ ماده خوکها، ممنوع اعلام خواهد شد.

زمانیکه اروپا در حال بحث و قانونگذاری درباره این تغییرات بود، به نظر چشم اندازی برای هیچ قانونِ مشابهی که بتواند در کنگره آمریکا، یا براستی هرجای دیگری در آمریکا، به سرانجام برسد دیده نمی شد. نخستین نشانه تغییر مربوط به لایحه ای در سال 2002 توسط گروه های رفاهِ حیوانات بود که پیشنهادی را در ایالت فلوریدا به منظور منعِ جعبه های نگهداری برای ماده خوکهای آبستن در معرض رای همگان قرار می داد. فلوریدا در خصوص مسائلِ مرتبط با رفاهِ حیوانات به سختی ایالتی مترقی بود، اما این پیشنهاد با رای اکثریت به تصویب رسید. چهار سال بعد، همین مسئله در ایالت آریزونا اتفاق افتاد، که ممنوعیتِ جعبه های نگهداری از گوساله ها نیز به آن پیشنهاد اضافه شد. و این بار هم، رای دهندگان این لایحه را با اکثریت قاطع به تصویب رساندند.

رای گیریِ آریزونا پیغامی برای تولیدکنندگان بود. تنها یک ماه بعد، دو تا از بزرگترین تولیدکنندگانِ گوشتِ گوساله در آمریکا قول دادند که از جعبه های نگهداریِ گوساله ظرف دو تا سه سال خلاص شوند. سپس بزرگترین تولیدکنندگانِ خوک در آمریکا و کانادا اعلام داشتند که آنها، ظرف ده سال آینده، جعبه های نگهداری از ماده خوکها را به تدریج از مرحله خارج خواهند ساخت. در توضیحِ این حرکت، تولیدکننده آمریکایی، یعنی اسمیث فیلد [Smithfield]، به دیدگاههای مشتریانش اشاره کرد، که در بین آنها مک دونالدز [McDonald’s] بزرگترینِ آنهاست. مک دونالدز، که به این تصمیم خوشامد گفته بود، برای سالیانِ بسیاری در حال بحث با فعالانِ حیوانات درباره کاهشِ رنجِ حیواناتی بود که محصولاتش از آنها تولید می شدند. دیگر تولیدکنندگانِ بزرگِ گوشتِ خوک بزودی با این مسیر همراه شدند. در سال 2007، ایالتِ اورِگان تبدیل به نخستین ایالتی شد که بجای قرار دادنِ ممنوعیتِ جعبه های نگهداری از ماده خوکها در معرض رای همگانی، این ممنوعیت را به عنوان قانون اعلام کرد، و سال بعد، ممنوعیتِ جعبه های نگهداری از ماده خوکها و گوساله ها در ایالت کلورادو شکل قانون را به خود گرفت. انجمنِ گوشتِ گوساله آمریکا [American Veal Association]، پس از دهه ها مقاومت در برابر انتقادات، مقرر داشت که به اعضایش توصیه کند که تا سال 2017 به اقامتگاههای گروهیِ سازگارتری با رفاهِ حیوانات تبدیل شوند.

بسیاری از سرآشپزهای برجسته آمریکا، خرده فروشانِ مواد غذایی و تامین کنندگانِ مواد خوراکی نیز به همین ترتیب از بدترین اَشکالِ اسارتِ حیوانات در حالِ دوری هستند. وولفگانگ پاک [Wolfgang Puck] در حال پایان بخشیدن به استفاده خود از گوشتِ ماده خوکهای نگهداری شده در جعبه ها، و همچنین تخم مرغ هایی است که از مرغهای قفسی تولید می شوند. فروشگاههای زنجیره ای اصلی شامل بِرگر کینگ [Burger King]، هاردیز [Hardee’s]، و کارلز جونیور [Carl’s Jr.]، شروع به خرید گوشت خوک و تخم مرغ هایشان از تولیدکنندگانی کرده اند که از جعبه های نگهداری برای ماده خوکها و قفسهای باطری خودداری می کنند. صدها دانشگاه در سرتاسر ایالات متحده اکنون از مصرفِ تخم-مرغهای تولیدی از مرغهای نگهداری شده در قفس اجتناب کرده، و در سال 2007 گروهِ کامپَس [Compass Group]، بزرگترین تامین کننده خدماتِ غذاییِ جهان، اعلام کرد که در آینده تمامیِ تخم مرغ هایش از تولیدکنندگانی خواهند آمد که از قفسها استفاده نمی کنند.

اما مهمترین پیروزی، در 4 نوامبر سال 2008 اتفاق افتاد، یعنی روزی که نه تنها به خاطر انتخاب سناتور باراک اوباما به عنوان نخستین رئیس جمهورِ آفریقایی-آمریکاییِ ایالات متحده خاطره انگیز بود بلکه همچنین به این خاطر به یادماندنی شد که اهالیِ کالیفرنیا، با اکثریتِ بزرگ 63 به 37، به نفع لایحه ای رای دادند که به موجب آن همه حیواناتِ مزرعه در ایالتشان باید به فضایی برای کِش دادنِ اعضای بدنشان و چرخیدن بدون آنکه به حیواناتِ دیگر یا به کناره های حصارشان برخورد کنند دسترسی داشتند. در سال 2015، نه تنها جعبه های نگهداری از گوساله ها و ماده خوکها بلکه همچنین قفسِ متعارفِ مدل باطری نیز در ایالت کالیفرنیا غیرقانونی خواهد شد، و نوزده میلیون مرغ به فضای بیشتری برای قدم زدن در اطراف و گسترانیدنِ بالهایشان دسترسی خواهند داشت. صنعتِ تخم مرغ به منظور مبارزه با این لایحه 9 میلیون دلار ریخت و پاش کرد، اما نهایتا خود را مطابق با ائتلافی از سازمانهای حیوانات، به رهبری انجمنِ شفقتِ ایالات متحده، به عنوان بزرگترین سازمانِ رفاه حیوانات در کشور، و سازمانی یافت که تحت ریاستِ وِین پاسِل [Wayne Pacelle] توجه خود را با موفقیتی قابل توجه به حیوانات مزرعه معطوف کرده است.

رای گیریِ کالیفرنیا، و به تبعِ آن رای گیری ها در فلوریدا و آریزونا، نشان می دهد که زمانیکه به آمریکایی ها فرصت داده شود، آنها رویه های متعارفِ دامپروری که گوشتِ خوک، گوشتِ گوساله و تخم مرغ هایشان را مهیا می کند رد خواهند کرد. جنبشِ حیوانات در آمریکا، با نظر عامه مردمی که به طور استوار در پشتِ آنها قرار دارد، در شُرُفِ دگرگون ساختنِ شرایطی است که در آن هزاران میلیون حیوانِ مزرعه نگهداری می شوند.

همه این تغییرات تحققِ همان چیزی است که خیلی وقت پیش توسط حامیانِ حیوانات گفته شده است. در سال 1971، وقتی تظاهراتِ کوچکی را علیه دامداری صنعتی سازماندهی می کردم، اینطور به نظر می رسید که در حال گلاویز شدن با صنعتِ غول پیکری هستیم که همه مخالفانِ خود را از سر راه بر خواهد داشت. خوشبختانه، اندیشه ها و مهربانی نشان داده اند که از قدرتِ کافی برای تغییرِ سیستم هایی برخوردارند که در آنها هزاران میلیون حیوان زندگی کرده و جان می سپارند.

موضعِ مورد دفاعِ کتاب آزادی حیوانات به ورای این پیشرفت های ولو مهم در خصوص رفاهِ حیوانات می رود. ما به تغییرِ به مراتب بنیادی تری در نحوه تفکرمان راجع به حیوانات نیاز داریم. نخستین نشانه که حتی می توانست اتفاق بیافتد در سال 2008 و در شکل رایِ تاریخی یی توسط شواریی از پارلمانِ اسپانیا نتیجه شد که اعلام کرده بود که به یک حیوان می توان جایگاهِ قانونیِ یک شخصِ محقّ را بخشید. این حرکت شکل حمایت از پروژه انسانیان [Great Ape Project] را، یعنی سازمانی که در جستجوی حقوقِ بنیادین – حقِ حیات، آزادی و حمایت در مقابل شکنجه – برای نزدیک ترین خویشاوندانِ غیرانسانیِ ماست، به خود گرفت: شامپانزه ها، بونوبوها، گوریل ها  و اورانگوتان ها. این قطعنامه دولتِ اسپانیا را به منظور ارتقاء بیانیه مشابهی در سطح اتحادیه اروپایی راهنمایی کرده و همچنین اتخاذِ قانونگذاری به منظور منعِ آزمایشاتِ بالقوه خطرناک بر روی انسانیان [انسانیان یا هومینید با نام علمی Hominidae یک خانواده آرایه شناختی است که شامل چهار سرده موجود شامپانزه ها، گوریل ها، انسان ها و اورانگوتان هاست] را از دولت درخواست می کند. نگه داشتنِ انسانیان در اسارت تنها برای مقاصدِ نگهداری، و تحت شرایطِ اکیدا کنترل شده به منظور فراهم کردن بهترین شرایطِ ممکن برای کَپی ها [apes]، مجاز خواهد بود. علاوه بر این، این قطعنامه توصیه می کند که اسپانیا در انجمن ها و سازمانهای بین المللی  گامهایی را به منظور تضمین این مطلب بردارد که از انسانیان در مقابل بدرفتاری، بردگی، شکنجه و کشته شدن مراقبت به عمل آورده شود.

در مقایسه با تغییرات در شرایطی که در آن حیواناتِ مزرعه نگهداری می شوند، قطعنامه اسپانیا حائز اهمیت است، نه به خاطر تعداد حیواناتی که مستقیما تحت تاثیر قرار می دهد، بلکه به این خاطر که مانعِ پیشتر برطرف-ناشدنی یی را از سر راه بر می دارد که ما بین خود، به عنوان موجوداتی با حقوق و کرامت، و غیرانسانها، به عنوان اشیاء صِرف، افراشته ایم. زمانیکه به نزدیکترین خویشاوندانِ غیرانسانی مان بنگریم، آنگونه که جِین گودال [Jane Goodall] و دایان فاسی [Dian Fossey] به ما کمک کرده اند تا این کار را انجام دهیم، خواهیم دید که تفاوتها بین ما و حیوانات، از جنبه های مهمی، مربوط به شدت و ضعف است و نه نوع. قطعنامه اسپانیا حاکی از نخستین توافقِ رسمیِ استلزاماتِ اخلاقی و قانونیِ به رسمیت شناختنِ مشابهت ها بین ما و دستکم برخی حیواناتِ غیرانسانی است. شاید برجسته ترین قسمتِ آن استفاده از اصطلاح «بردگی» در مورد چیزی باشد که تحمیلِ آن بر حیوانات نادرست است، زیرا تاکنون فرض بر این بوده است که حیوانات به شکل صحیحی بردگانِ ما بوده اند که از آنها بدانگونه که می خواهیم استفاده کنیم، خواه برای کشیدنِ ارابه هایمان، مدل سازیِ بیماری های انسانی برای پژوهش روی آنها، یا استفاده از تخم ها، شیر، یا گوشتِ آنها برای خوراکمان. به رسمیت شناسی یی اینچنینی از سوی یک پارلمانِ ملی که بر اساس آن به بردگی گرفتنِ حیوانات کارِ نادرستی است گامِ مهمی در جهت آزادیِ حیوانات است.

پیتر سینگر

نیویورک، نوامبر 2008

.


.

آزادی حیوانات: موانع و پیشرفتها

پیتر سینگر

برگردان: بهنام خداپناه

این مقاله ترجمه ایست از پیشگفتار سال 2009 کتاب آزادی حیوانات که در نسخه الکترونیکیِ اثر با این مشخصات آمده است:

“Animal Liberation,” By: Peter Singer. Open Road Integrated Media, Inc. (2015), 484 pages.

.

کتاب آزادی حیوانات، به ترجمه بهنام خداپناه و توسط نشر ققنوس در دست آماده سازی برای چاپ قرار دارد.

.


.

1 نظر برای “آزادی حیوانات: موانع و پیشرفتها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *