سیدجواد طباطبائی در مورد متفکّرانی که آنان را رقیب خود می پندارد، مثل کسی می ماند که چشمان خود را می بندد و ناسزا می گوید. او همان طور که در مورد آل احمد گفته است: “کسی است که نه دانشگاه رفته و نه می دانسته که دانشگاه چیست” (از متن سخن رانی اخیر وی در نشست «ایران همین جا است که ایستاده ایم»)، در مورد شریعتی نیز آورده است: “در غیر تاریخی و ضد تاریخی بودن صورت هایی از ایدئولوژی های سیاسی که شریعتی و سروش تدوین کرده اند همین بس که در نوشته های آن دو هیچ اشاره ای به سلب یا ایجاب به جنبش مشروطه خواهی نمی یابیم” (طباطبائی، 1385: 30-29 به نقل از میرزانیا، 1389). محقّقی که ریزبینانه دنبال خطاهای ترجمه در متن این و آن می گردد تا ایرادهای ترجمه ای شان را به حساب بی سوادی شان بگذارد (به عنوان مثال، بنگرید به نقدهایی که طباطبائی بر ترجمه ی داریوش آشوری در مهرنامه و ترجمه ی حاتم قادری در مجله ی فرهنگ امروز منتشر کرده است)، چه گونه می تواند چنین خطاهایی بزرگی مرتکب شود!؟ به راستی، چه گونه می توان از تحقیق و پژوهش دَم زد و چنین سخنان آشکارا باطلی گفت (در مورد تحصیلات دانش گاهی آل احمد مراجعه شود به زندگی نامه ی وی و در مورد آرای شریعتی راجع به مشروطه نیز مراجعه شود به میرزانیا). به علاوه، این چه منطقی است که طباطبائی بدان متوسّل شده است: اگر کسی در باب آن چه ما مهم می پنداریم سخن نگفته باشد، لاجرم دیگر سخنان اش “غیرتاریخی و ضدتاریخی و ایدئولوژیک” خواهد بود! به راستی، کسی که مدعی تاریخ نگاری اندیشه است، چه گونه می تواند چنین سخن بگوید؟!
باری، همین «خواص علما» (طباطبائی آل احمد را «عوام علما» نامیده است، لابد خود را «خواص علما» می داند) که در ناسزاگویی به روشن فکران ایرانی دست گشاده ای دارد، در مورد طایفه ی روحانیان به ویژه آن هایی که در جمهوری اسلامی به نحو خاصی مورد توجّه اند، بسیار مهربان، لطیف، و باظرافتی کم نظیر سخن می گوید. دلیل این امر هم بسیار روشن است: روشن فکران به ویژه روشن فکران دینی مستظهر به هیچ قدرت سیاسی نیستند، اما داستان روحانیان بسیار متفاوت است. یکی از کسانی که سیدجواد طباطبائی به نحو بسیار لطیف، ظریف، و فلسفی (!) او را مورد نقد قرار می دهد، شیخ فضل الله نوری است. این “خواص علما” در این مورد از کسی پی روی می کند که خود، او را “عوام علما” نامیده است. نخستین بار این جلال آل احمد بود که شیخ فضل الله را “شیخ شهید” نامید. طباطبائی در نقد شیخ فضل الله از “هبوط در مغالطه ها” سخن گفته است! او این “هبوط در مغالطه ها” را هم ناشی از این می داند که “اعلم علمای تهران” توان درک ظرایفِ موضوع محل نزاع را نداشت! بدین ترتیب، عمل کرد شیخ فضل الله توجیه می شود و ایشان به مقام “شیخ شهید” ارتقا می یابد زیرا که از نظر طباطبائی، شیخ عملاً قربانی “عدم درک”ی شد که چه بسا ناشی از کم کاری روشن فکران بود! این روشن فکران بودند که “مفاهیم اندیشه جدید را در بیاعتنایی به نظام سنت قدمایی در بحثهای نظری ایران مطرح میکردند” و به خاطر ابهامات فکری شان، جاده صاف کن “شیخ شهید” برای “هبوط در مغالطه ها” شدند!
امّا علی شریعتی ضمن نقدی که به روشن فکران دوره ی مشروطه دارد، هرگز به دنبال توجیه عمل کرد شیخ فضل الله نوری نبوده است. دل بسته گی های فردی، تعلّقات اجتماعی، و نیز وابسته گی سیاسی شیخ فضل الله نوری را به نظام استبدادی لاپوشانی نمی کند. شریعتی، روشن فکری که از سوی حکومت وقت تحت فشار بود و از سوی روحانیت واجد اقتدار دینی به طور مکرّر طرد یا حتا تکفیر می شد و مورد حمله قرار می گرفت، شیخ فضل الله و امثال او را “ملّای مرتجع” می داند نه “شیخ شهید”. او به جای “هبوط در مغالطات”، از محافظه کاری دینی و “پاس داری از سنّت های کهنه” سخن می گوید؛ یعنی این که مسأله فقط امری ذهنی و مربوط به ادراکات نیست! که اگر چنین بود، می بایست هشدارها و تلنگرهای آخوند خراسانی و نائینی و دیگران دست کم اندکی در شیخ فضل الله نوری حسّ و حال حاکی از احتیاط را در مخالفت با نهضت مشروطه برمی انگیخت. / می توانید ادامه ی مطلب را در فایل زیر دنبال نمایید.
.
.
فایل pdf مقاله مقایسه ی آرای سیدجواد طباطبائی و علی شریعتی درباره ی شیخ فضل الله نوری
.
.
“شیخ شهید” یا “ملّای مرتجع”: مقایسه ی آرای سیدجواد طباطبائی و علی شریعتی درباره ی شیخ فضل الله نوری
نویسنده: حسن محدّثی گیلوایی ، حمید نادری نورعینی
.
.
واقعا گمان میکنید بی مایه ای چون شریعتی قابل دفاع است که در مقابل اندیشمند والایی چون دکتر طباطبایی این سخنان بی مایه را میگویید. البته دکتر طباطبایی درد فکر جامعه ایران را به نیکی دریافته و آن میکربهای فکری چون شریعتی هستند که باید از ذهن ایران پاک شود
نشان دادن بی مایگی شریعتی و والایی طباطبایی ، پیشکش ؛ فقط نشان دهید که چرا « این سخنان » را بی مایه می دانید .
اقای محدثی شما که خودتون رو همتراز طباطبایی میدونسد کمی روی انشا و درستنویسی کار کنید، باقی پیشکش. بزرگوار شما در هر نوشته حداقل ۲۰ اشتباه املایی و انشایی دارید!! چطور شما مطالعه کردین که املای کلمات متداول رو هم بلد نیستید؟
حالا تا ابد هم به این دو اندیشمند و روشنفکر فحاشی کنید باز هم هر کدام جایگاه خودشان را حفظ می کنند و با فحاشی چیزی از آنها کم نمی شود