قربانی کردن و چند پرسش

قربانی کردن و چند پرسش

رسم قربانی کردن، رسمی دیرین و دیرپا در میان ادیان و ایین ها و اسطوره هاست. خلاصه عمل “قربانی” این است که من، موجود دیگری ( غالبا یک حیوان) را در پیشگاه خدا یا خدایان قربانی می کنم تا آن خدا/خدایان خرسند شوند و از جانب آن/آن ها به من آسیب و گزندی نرسد. این رسم منحصر به اسلام یا هیچ دین و آئین خاصی هم نیست حتی بسیاری از ما در زندگی روزمره، دست به قربانی می زنیم: خانه ای می خریم و گوسفندی را قربانی می کنیم، ماشین می خریم یا شغلی به دست می آوریم یا عروسی می کنیم و قس علی هذا. فیلسوفان اخلاق طرفدار گیاهخواری، معمولا به اصل عدم وارد کردن رنج ناضرور به موجودات صاحب رنج استناد می کنند و می گویند کشتن حیوانات برای استفاده از گوشت یا سایر متعقاتشان موجب وارد آمدن رنجی به آن ها می شود که ناضرور است. به جای استفاده از گوشت می توان گیاه را مصرف کرد و از رنج ناضرور پرهیز نمود. علیرغم پذیرفتن این استدلال من اما به روی دیگر موضوع اشاره می کنم. تمام فلسفه قربانی کردن در این است که من/ما بر موجود/موجودات دیگر ارجحیم و آن ها می توانند و بلکه باید به خاطر ما قربانی شوند. شبیه این تلقی در مورد بسیاری از جنگ ها و دیگر مناسبات میان انسان ها هم چشم می خورد. مثلا آمریکا به افغانستان یا عراق حمله می کند و جان هزاران انسان را می گیرد تا جان مردم سرزمینش در امان بماند یعنی مردم دیگر سرزمین ها می توانند یا بلکه باید قربانی شوند تا مردم سرزمین  من سلامت بمانند.

طرفداران عمل قربانی کردن، برای توجیه این عمل  باید بتوانند لااقل به سه پرسش پاسخ دهند اول این که باید نشان دهند وجود و متعلقاتشان بر وجود قربانی ارجح است دوم این که حتی اگر نشان دهند که وجودشان ارجح است باید نشان دهند که عمل قربانی کردن، دقیقا کارکرد مورد نظر را برقرار می کند یعنی به وسیله قربانی کردن، خطری جدی نسبت به آن ها برطرف خواهد شد. سوم این که باید نشان دهند که هیچ راه اخلاقا بهتری برای تامین وجود و متعلقاتشان نسبت به راه قربانی کردن وجود ندارد. تا جایی که من می دانم شاید استدلالاتی هرچند ناکافی نسبت به پرسش اول صورت گرفته باشد اما نسبت به پرسش دوم و سوم هیچ تلاشی نشده تا نشان دهد که قربانی کردن موجود/موجودات دیگر بهترین راه از میان راه های ممکن است.

.


.

قربانی کردن و چند پرسش

نویسنده: وحید حلاج

.


.

25 نظر برای “قربانی کردن و چند پرسش

  1. مسئله ی قربانی کردن مسئله ی پیچیده ای است.
    و سوال بزرگ و مبهمی در ذهن انسان امروز ایجاد کرده است.

  2. سلام
    قربانی رسمی کهن و تعبدی است که عقلای قوم باید ان را بازنگری کنندمثال: جای قربانی درخت کاری واجب شود، میرفندرسکی بخاطره نکشتن حیوانی (قربانی)به حج نرفت .

  3. به نظر بنده قربانی کردن فقط هنگامی مفید است که گوشت حیوان به افراد نیازمندی که توانایی تهیه گوشت ندارند داده شود و در غیر این صورت هیچ فایده ای نخواهد داشت.

    1. ربطی نداره به نظر من. با کمال احترام، یعنی یه کار اشتباه اگه به هدف خوبی باشه دیگه اشتباه نیست؟ یعنی توی این مثال، رنجاندن یه موجود دیگه به هدف خشنود کردن یه موجود سوم اشکالی نداره؟ چه استدلالی میتونه این رو توضیح بده؟ اساسا پشت این حرف شما همون اهمیت ندادن به پرسش اول نویسنده وجود داره. یعنی اصلا به پرسش های دوم و سوم هم کاری نداشتین.

  4. موضوع هر قربانی باید جداگانه بررسی شود.
    اگر قربانی کردن، تذکار و یادآور تسلیم به امر الهی و دوری از وسوسه شیطانی (که برای ابراهیم مجسم و ظاهر شده بود) در حادثه ای تاریخی و مهم باشد، تکرار آن به معنای ارجح بودن وجود قربانی کننده بر قربانی و مانند آن نیست، بلکه برای فراموش نشدن و عبرت و پند دوباره یا مثل آن است.
    برای مثال، در المپیک، مواردی از مراسم و قوانین یادآور اجرایشان در نخستین المپیک است و این معنای ارجحیت و … نمی رساند.

    1. کشتن حیوانات در حیاط خانه یا در کوچه و خیابان جلوی چشمان کودکان تذکار خشونت و یادآور قتل و کشتار است.تصویر همراه با احساس مشاهده ی این صحنه که در ذهن کودک نقش میبندد بخشی از شخصیت بزرگسالی او خواهد بود.
      بهتر است که استدلال ها براساس واقعیت باشد نه اسطوره ها

    2. قیاس دوری بود به نظرم. مراسم المپیک چه آسیب و رنجی به موجودات میزنه؟ اینجا حرف از رنجوندن یه موجوده.

  5. عید و شادمانی انسان ها در دین اسلام با کشتن موجودات زنده دیگری غیر از انسان اتفاق میفته. چه پارادوکس غم انگیزی!

  6. اگر نویسنده خود اهل کباب خوردن و گوشت خوار است این متنی که نوشته به درد خودش میخورد و صرفا خواسته اظهار لحیه ای کرده باشد. شما کبابت را میخوری حالا یا با گوشت قربانی یا گوشت غیرقربانی. اگر گیاهخواری چرا به قربانی کردن صرف گیر داده اید، به گوشت خواری به طور کلی گیر بده. مثل این دوست ما که گوشت خوار است از برتری اخلاقی برگ بر کوبیده شعر می سراید.

    1. نفرمایید جناب. چه ربطی به این داره که نویسنده گیاهخواره یا همه چیز خوار؟ بحث چیز دیگه ای بود. تازه به فرض که نویسنده همه چیزخوار باشه، چون بعید می دونم هیچ انسانی گوشت خوار صرف باشه، باز هم تفاوت زیادی ایجاد نمی کنه. پرسش اول شاید از نظر شما بی معنا بشه و شاید هم هر دو پرسش اول و سوم. ولی پرسش دوم همچنان به قوت خود باقی میمونه.

  7. امیدوارم علم در آینده بجایی برسد که بتواند از مواد طبیعی بافت های پروتئینی تولید کند تا شر انسان از سر این موجودات زبان بسته کم شود وگرنه مزه آبگوشت و کباب تمام این استدلال های درست را عقب خواهد راند.

  8. کشتار حیوانات به صورت دسته جمعی در شرایط غیر بهداشتی و آن هم در یک روز بر اساس یک سنتی بدوی موهوم در سرتاسر جهان اسلام باعث بوجود آمدن صحنه های زشت حمام خون در خیابانها میشود. دو مقیاس برای سنجش آلودگی ناشی از خون در محیط زیست بسیار مطرح است و برای سنجش وضعیت فاضلاب مورد بررسی قرار میگیرد
    Biochemical Oxygen Demand “BOD”, Chemical Oxygen Demand “COD”
    در شرایط غیر بهداشتی که حیوانات ذبح شده و حمام خون به راه می افتد تنها کسی که ضرر میبیند انسان است زیرا محیط زیست او آلوده شده و خون باعث بالا رفتن شدید اندازه دو معیار گفته شده در محیط زیست انسانی میگردد.

    1. موضوع بهداشت هم ربطی به این بحث نداشت. تصدیق می فرمایید؟ شما فقط با ترکیب کوتاه “سنت بدوی موهوم” پرونده رو به زعم خودتون بستین. به عبارتی هیچ جوابی به پرسش های نویسنده نتونستین بدین. یا نخواستین.

  9. چطور با گرفتن جان یک انسان یا یک حیوان توجیهی برای بهبود شرایط میتوان داشت صرفا پیروی کور کورانه از عقاید گذشتگان است و بس به نظرم با قتل عمد فرقی نداره

  10. اصلا قربانی کردن غیراخلاقی، بد، زشت، اخ، پیف …
    من نمیدونم چه اصراریه به بعضی چیزای کم اهمیت تر گیر میدیم و بعضی چیزای مهم تر رو اصلا نمیبینیم.

    خیلی وقته که مخاطب بسیاری از امثال این نویسنده ها هستم اما دریغ از یک بار صحبت در مورد قربانی کردن انسانها مثل قربانی کردن کودکان در یمن.

    شما که کارتون فلسفیدنه و مانند سقراط از این کوچه به اون کوچه میرید تا فلسفه رو بیارید توی زندگی خلق الله تا درست زندگی کنیم؛ حالا بیایید برای یک بار هم که شده این دفعه از کوچه پس کوچه های ایران و منا و عرفات رد نشید و قدمی به کوچه های صنعا بذارید البته اگه کوچه ای باقی مونده باشه…

  11. سلام به همه دوستان
    اولا کی گفته تعریف قربانی، اینی هست که نویسنده محترم گفتن؟ حداقل از دیدگاه قرآن، این حرف صحیحی نیست.
    دوما کی گفته حیوان زجر میکشه؟ آیا گیاه زجر نمیکشه؟ اگر روزی ثابت بشه گیاهان هم زجر میکشن، اونوقت دیگه گیاه نمیخورن؟
    سوما: خوردن حیوانات، در همه طبیعت رواج داره، شیروپلنگ آهو و گاو میخورن، روباه و سگ مرغوخروس میخورن، پرندگان هم، حشرات میخورن و….
    چهارما: وقتی انسان میمیره، بدنشو باکتریا و حشرات تجزیه میکنن.
    پنجما: خوردن همدیگه، چه گیاه ، چه حیوان، چه حشرات و… جزء قوانین طبیعته و در آخر، خود انسان قربانی میشه.
    ششما: لطفا نگین اونا طبق غریزشون کار انجام میدن و ما که خودمون عقل داریم نباید انجام بدیم، خب شیروپلنگم بندازین تو قغس فقط بهش علف بدین اگه میتونین. منظورم اینه طرفداران گیاهخواری باید ثابت کنن با نخوردن گوشت، انسانها هیچ چیزیشون نمیشع.
    هفتما: کلماتت دوما سوما چهارما… غلطه خودم میدونم

  12. من خودم گیاهخوارم. دلیل گیاهخواری ام صرفا بی علاقگی به کشتن حیواناته. حتی تحمل دیدن کشته شدن و خورده شدن حیوانات تو مستندها رو هم ندارم. به عبارتی با طبع من جور نیست. فقط همین.
    اما نمیخوام علاقه مو توجیه کنم. گاهی اوقات علاقه و میل ما درست عکس حقایقه. مثلا شاید یکی خوشش نیاد آدم بکشه اما به وقت دفاع باید بکشه.
    درباره ی حیوانات یک حقیقت رو نباید فراموش کرد: همین حفاظت انسان از حیوانات اهلیه که باعث میشه تعداد اینها این قدر زیاد بشه و ضمنا در مدت زندگیشون یک زندگی نسبتا راحت داشته باشن. غذاشون تامین باشه و از سرما و گرما محفوظ باشن. به عبارت دیگه «زندگی در عیش، مردن در خوشی».
    فرض کنیم همه ی انسانها گیاهخوار بشن. در اون صورت کسی دیگه به این شکل وسیع از اینها نگهداری نمیکنه. وارد طبیعت میشن و بعد طعمه ی حیوانات گوشتخوار میشن. نه جمعیتشون این قدر زیاد میشه و نه حتی زندگی راحتی دارن. اگه انسان با چاقو در چند لحظه جونشون رو میگیره، در طبیعت، بعضی ها با دریدن یا حتی زنده زنده میخورنشون. در واقع این جمعیت مازاد حاصل همون نگهداری انسانه. مثل این که انسان برای خودش چیزی تولید کنه و بخوره. وقتی نگهداری حذف بشه، اون جمعیت مازاد هم حذف میشه. این ها مخلوق نگهداری انسانه که اونا رو از شر حیوانات درنده و سرما و گرما و بیماری ها حفظ میکنه.
    ممکنه کسی بگه که خورده شدنشون توسط حیوانات دیگه ما مربوط نیست و ما مسئول رفتار خودمونیم. اما اگه فرض بر اینه که حیوانات زجر نکشن، اتفاقا پیش انسان ها کم تر زجر میکشن. پس این استدلال باطلی هست. جمعیت زیاد حیواناتی مثل مرغ و گاو و گوسفند حاصل نیاز انسانه. اگه این نیاز نباشه کسی در این مقیاس وسیع از اینها نگهداری نمیکنه.
    اگر سوال درباره ی درده، همونطور که گفتم رها کردن این ها وضع رو بدتر میکنه.
    حالا ممکنه یکی بگه حیوان هم حق زندگی داره. فکر نمیکنم موجودی که زندگی هر روزش یه تکراره فرقی داشته باشه که چند روز زندگی کنه. در این صورت گیاه هم حق زندگی داره! این مفاهیم متعلق به انسانه که مثلا میتونیم احتمال بدیم یه آدم در مدت زندگیش تغییر کنه یا برای عزیزانش مهم باشه.
    یک عده ی دیگر هم میگویند ترویج خشونت است. والا ما که بچه ی قدیمیم، خیلی از این قربانی ها دیدیم. خشن که نشدیم هیچ، دلمون هم به این نازکی شد. شاید بهتر باشه یه فکری به حال این نسل جدید کنین که زیادی ننر شدن. این چیزها باعث ترویج خشونت نیست. خشونت حاصل ساختار غلط یه سیستمه که نیاز به خشونت داشته باشه. از اون طرف هم برای مقابله با زور و خشونت، نیاز به خشونت هست. ننر بار آوردن مردم هم باعث خورده شدن اونا توسط طرف مقابل میشه.
    به نظر من این مطالب بیشتر صورت اعتقادی داره. یه عده دوست دارن ژست روشنفکری بگیرن و بدون دیدن تمام جوانب قضایا هیاهو راه بندازن.
    میتونین مثل من راحت بگین من گوشت نمی خورم.

    1. سلام به رهگذر، و بقیه دوستان
      در مطالبی که بیان فرمودید نکاتی قابل تأمل است
      گفتید اگر انسان از حیوانات نگهداری نکند تعدادشان زیاد نشده و همچنین زندگی راحتی نخواهند داشت. اولا زیادشدن تعداد حیوانات بخودی خود دارای ارزش مثبتی نیست که اگر انسان باعث میشود تعداشان زیاد شود کار خوب و مثبتی کرده باشد، برعکس، با زیادن کردن تعداد حیوانات،باعث میشود تعداد بیشتری از آنها سر بریده شوند. دوما اگر انسانها با نگهداری از حیوانات، باعث زندگی راحت از آنها می‌شوند، در آخر آنها را می‌کُشند و درد و رنج ناضرور به آنها وارد می‌کنند. همین روند در طبیعت نیز برایشان اتفاق می‌افتد، یعنی با آزادی و طبق غریزه خودشان زندگی کرده و در آخر نیز اغلب به دست حیوانات دیگر می‌میرند. منتها در حالت اول، انسان علت است و در حالت دوم حیوانات. و سخن بر سر این است که انسان نباید علت آن باشد. چون انسان ساکن دنیای ارزش هاست و طبق عقل و وجدان اخلاقی خود عمل می‌کند. اینکه میفرمایید اگر ملاک زجر نکشیدن حیوانات است پیش انسانها کمتر زجر میکشند، به نظرم نخیر، ملاک این است که علت زجر کشیدن، انسان نباشد، آنهم برای منفعت های غیرضروری خود و نه برای دفع ضرر و غیره.
      در مورد مغایرت نداشتن کشتن حیوانات با ترویج خشونت که ذکر کردید، باید عرض کنم که شخص شما ملاک نیستید که صحنه های قربانی را دیده و نازک دل شده اید. بلکه باید به طور کلی و روی هم رفته مسئله را در نظر گرفت، به نظرم این مطلب باید بدیهی باشد که اگر کسی بار اول قصد سر بریدن خروسی را دارد، برایش بسی سخت تر از بار پنجم است، یا دیدن صحنه های سربریدن یمنی ها توسط داعش، بسی ناراحت‌کننده‌تر از بار دهم است، که بیشتر ماها د این موارد تجربه داریم. در روایات دینی هم استشهادی در این باره هست که میگوید کسانی که شغل قصابی دارند باید هرازگاهی شغل خود را عوض کنند زیرا قساوت قلب در آنها پدید می‌آید.

  13. وقتی نقدی بر مطلبی از دین می‌نویسید لازم است به رویکرد خود دین از متن دین استناد کنید، نه از کتاب کلثوم ننه. لطف کرده دلایل قبح قربانی را ارایه کنید تا بدان پاسخ دهیم.
    برخی به زجر کشیدن حیوان استناد کرده اند، اما خدمت شما عرض کنم که با ذبح اسلامی، عصب هایی که وظیفه انتقال درد را بر عهده دارند قطع شده و حیوان دردی را متحمل نمی‌شود .

    از سویی اگر قربانی حیوان قبیح باشد، گیاهان نیز دارای حیات هستند، پس ما انسانها بمیریم؟

    امیدوارم دلایل خود را مبنی بر قبح قربانی حیوان مستدل بیان فرماید.

  14. تعریف و کارکرد عمل قربانی کردن و مشخصن آنچه در عید قربان صورت میگرد مطلقن مواردی نیست که نویسنده مطلب بدان اشاره کرده است. اگر نقدی مینویسیم منصفانه بنویسیم

  15. می گویند قربانی کردن حیوان برای انسان به جهت تقرب و نزدیکی به خدا یا خدایان
    جایگزین قربانی کردن انسان برای انسان شده است
    اقوامی بوده اند که دخترات و پسران خویش را لرای تقرب به خدایان یا شاهان قربانی می کرده اند
    و اکنون می تکانیم نتیجه بگیریم که موضوعیت قربانی حیوان برای انسان به جهت تقرب به خدا از بین رفته

  16. در ضمن، گیاه‌خواری و دفاع از آن مطلب جدیدی نیست و در بیشتر ادیان شرقی و فرزانگان شرق باستان به آن توصیه شده است مانند بودا. و نیز از منظر علم روان‌شناسی و پزشکی نیز بررسی شده و نظریه هایی در دفاع ازآن وجود دارد. لذا گمان نمیکنم مربوط به گرفتن ژست روشنفکری و امثالهم باشد

  17. همین استدلالات را می‌توان در مورد گیاهخواری هم به نوعی ارائه کرد! چه این که گیاهان نیز دارای مرتبه‌ای از مراتب حیات هستند و ما اگر نفس حیات را دارای حرمت و ارزش می‌دانیم فلذا حق گیاهخواری هم نداریم. اگر بخواهید بگویید نوع و جنس حیاتشان متفاوت است پاسخ خودتان را هم داده‌اید زیرا در مورد حیات حیوان نسبت به انسان هم همین پاسخ داده می‌شود. فلذا گیاهخواری هم طبق همین استدلالات محکوم است!

    1. گیاهخواری و یا گوشت خواری ، یک نوع انتخابِ شخصی است .
      آیا شایسته است که این انتخابِ شخصی را محکوم کنیم ؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *