درباب کتابِ «الهیات در متن علم»؛ اثر جان پوکینگهورن

درباب کتابِ «الهیات در متن علم»؛ اثر جان پوکینگهورن

درباب کتابِ «الهیات در متن علم»؛ اثر جان پوکینگهورن

میلاد نوری (مترجم کتاب)

جان پوکینگهورن (1930-2021) فیزیک‌دان و کشیش انگلیسی بود که زندگانی فکری‌اش، بیش از هر چیز، به بحث درباب آشتیِ علم و دین گذشت. او ریاضیات و فیزیک را در کالج ترینیتی کمبریج آموخت؛ آن‌گاه به تدریس فیزیکِ ریاضی، نخست در دانشگاه ادینبورگ و سپس در کمبریج، پرداخت. وی دکتری دوم خود را در سال 1974 در فیزیک ذرات بنیادی دریافت کرد و ضمنِ معرفی مدلی ریاضیاتی برای محاسبۀ مسیرِ ذرات کوانتومی، به عضویت انجمن سلطنتی علوم انگلستان درآمد. بااین-حال، او چندسال بعد با شگفتی تمام، از مقام استادی کناره گرفت و به تحصیل الهیات پرداخت که در این زمینه نیز موفق بود به‌طوری‌که در 1986 به‌عنوان رئیس و کشیش ترینیتی هال انتخاب شد، در 1989 به ریاست کالج کوئینز در کمبریج رسید و دست‌آخر در 1996 از آن‌جا بازنشسته شد. پوکینگهورن همچنین در تأسیس «انجمنِ دانشمندان منصوبِ کلیسا» و «انجمن بین‌المللی علم و دین» نقش به‌سزایی ایفا کرده است. بیشتر نوشته‌های او به بحث درباب نسبتِ علم و الهیات اختصاص دارند؛ به‌عنوان مثال، راهِ جهان، ایمان یک فیزیک‌دان، ایمان و علم و فهم، خدای امید و فرجام جهان، مواجهه‌ای مسیحی با واقعیت، فیزیک کوانتومی و الهیات، علم و دین در جستجوی حقیقت از جمله آثاری‌اند که او در این زمینه نگاشته است. پوکینگهورن در 1997، به‌سبب خدمات برجسته‌اش در زمینۀ علم، الهیات و اخلاق، عنوان شوالیه را از الیزابت دوم دریافت کرد و نیز در 2002 برای پژوهش در مورد واقعیت‌های معنوی، جایزۀ بنیاد تمپلتون را از آن خود نمود.

دراین‌میان، یکی از آثار او که اینک توسط این‌جانب به زبان فارسی ترجمه‌شده است، الهیات در متنِ علم (Theology in the Context of Science) می‌باشد. این کتاب که به آرتور پیکاک تقدیم شده، در سال 2009 انتشار یافته و بیشترِ مطالب آن در دانشگاه ویکتوریا در سال 2008 ارائه شده است. پوکینگهورن کتابِ خود را با بحث درباب چیستی «الهیات زمینه‌ای» (contextual theology) آغاز می‌کند و مدعی می‌شود که تجربه‌ها و چالش‌های برآمده در یک زمینۀ خاص از جمله علم طبیعی، می‌توانند زمینه‌ساز روش‌های جدیدی برای اندیشۀ الهیاتی باشند که ازاین‌طریق، نه‌تنها به چشم‌انداز‌های جدید، بلکه به نگرش‌های نو نیز راه می‌برد. ازاین‌رو، پوکینگهورن بحث درباب نسبت علم و دین را به‌عنوان شکلی از الهیات زمینه‌ای در نظر می‌گیرد و ‌می‌خواهد نشان دهد که اندیشۀ الهیاتی در متنِ علم، از اساس چگونه باید باشد. البته، اندیشۀ الهیاتی همواره در زمینه‌ای مشخص شکل گرفته و به‌ضرورت از افق نگاهِ خاصی به بیان آمده است؛ چنان‌که دادارباوری و الحاد قرن نوزدهم نیز در زمینۀ اندیشۀ مکانیکی نیوتن و دیگر فیزیک‌دانان آن عصر به‌ظهور رسید. اما اینک چنین اندیشه‌ای به‌کل زیر و زبر گشته است؛ ارتباط‌گرایی فیزیک نسبیتی و ناتعیّن‌باوری فیزیک کوانتومی جای جهان شفاف و متعین نیوتنی را گرفته‌اند و جهانی به‌کل متفاوت را تصویر کرده‌اند. ازاین‌رو، اندیشۀ الهیاتی نیز ناگزیر از آن است که در زمینۀ این دیدگاه‌ها، از نو به واقعیت بنگرد.

به‌این‌ترتیب، پوکینگهورن می‌کوشد نحوۀ تغییر گفتمان علمی‌ در پرتو تحولات قرن بیستمی را مورد توجه قرار دهد و پیامدهای آن برای الهیاتِ توسعه‌یافته در متن علم را بررسی می‌کند. به باور وی، در فقدان یک عینیّت مشخص و معلوم که فیزیک‌دانان کوانتومی مدعی‌اش هستند، دیگر نمی‌توان از هیچ نوع معرفت‌شناسی عام و واحدی سخن گفت. الهیات نیز مانند علم، شیوۀ خاص خودش را دارد و منطق کشف را با ماهیت موضوع پژوهش هماهنگ می‌سازد. اگرچه هم در علم و هم در الهیات، تجربه و تفسیر به هم می‌آمیزند تا امکانِ وصول به بهترین تبیین فراهم آید؛ اما هم ماهیت تجربه در این دو عرصه مختلف است و هم شیوه‌های تفسیر بر حسبِ موضوعات پژوهش گوناگون‌اند. به‌عنوان مثال، درباب مسائل مربوط به ارزش‌های اخلاقی تنها می‌توان بر اساس «آن‌چه باید رخ دهد» سخن گفت، درحالی‌که علم استدلال‌های خود را نه بر مبنای آن‌چه باید رخ دهد، بلکه بر مبنای چیزی که رخ می‌دهد تنظیم می‌نماید. این امر آشکارا نشان می‌دهد که میان نگاه الهیاتی به ارزش‌های اخلاقی و نگاه علمی به آن‌ها تفاوت وجود دارد بی‌آن‌که هیچ یک نافی دیگری باشد. همچنین درباب مسائل مربوط به سرشت انسان، سرشت جهان، نسبت آدمی با حقیقت، ماهیت خودآگاهی، فرجام و سرنوشت بشر نیز می‌توان از تفاوت‌های علم و الهیات، بدون انکار هر یک به نفع دیگری سخن گفت. طبیعی است که پرسش‌های علمی باید پاسخ‌های علمی هم داشته باشند، اما پرسش‌های زیاد دیگری هم هستند که هرچند طر‌ح‌شان ضروری و معنی‌دار است، اما خارج از محدوده‌ای قرار می‌گیرند که علم برای خودش وضع کرده است.

کتابِ الهیات در متنِ علم، به این مسئله می‌پردازد که بینش علمی چگونه می‌تواند گفتمان الهیاتی را وضوح ببخشد؛ یا این‌که اندیشۀ الهیاتی چگونه می‌تواند بدون واسپردن تمام مسائل به اندیشۀ علمی همچنان بر بینش‌های برآمده از آن تکیه کند و بر این اساس، خودش را بارور سازد. البته روشن است که غالب دانشمندان به باورهای مذهبی مشکوک‌اند، زیرا فکر می‌کنند که این باورها بر تسلیم بی‌چون‌و-چرا در برابر یک مرجعیت غیرقابل‌تردید استوارند. در مقابل، پوکینگهورن می‌خواهد نشان دهد که چگونه می‌توان انگیزش‌هایی برای باورهای‌ دینی داشت که از بررسی شواهد آغاز می‌شود و به سمتِ حصولِ فهم حرکت می‌کند؛ درست شبیه به چیزی که در متنِ علم قابل‌مشاهده است. ضروری است که الهیات همچنان از توانایی خود برای توسل به اهمیت منحصر‌به‌فرد رویدادهای ظهوری و خودآشکارگی الهی برخوردار باشد و از سرشت خاص آن‌ها در مقابل روایت‌های طبیعت‌گرایانۀ علمِ تقلیل‌گرا دفاع کند. چه‌بسا فقط با همین رویکرد بتوان از بیهودگی نهایی مرگ هم درباب افراد انسانی و هم درباب خودِ جهان اجتناب کرد. الهیات قادر است از امید به سرنوشتی فراتر از مرگ سخن گوید، زیرا می‌تواند به وفاداری جاودانۀ خداوند ورای ناپایداری کنونی [جهان] متوسل شود؛ درحالی‌که علم ناتوان از آن است که درباب چنین امیدی سخن گوید، اعم از آن که موافق یا مخالف آن باشد. بنابراین، الهیات ضمن اعتماد به علم درباب چگونگی‌های عالمِ، همچنان به شیوۀ خاص خود درباب انسان و فرجام نهایی‌اش سخن خواهد گفت. بنابراین، هم علم و هم الهیات در جستجوی عظیم انسانی برای دست‌یابی به حقیقت و فهم اشتراک دارند که همین امر تعامل ثمربخش آن‌ها را ممکن می‌سازد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *