«آیا غیرمسلمان‌ها واقعاً کافر هستند؟» نوشته‌ی امیرحسین ترکاشوند

«آیا غیرمسلمان‌ها واقعاً کافر هستند؟» نوشته‌ی امیر ترکاشوند

آیا غیرمسلمان‌ها واقعاً کافر هستند؟

غیرمسلمان یا کافر؟!؛ بازنگری در تعریف فقهی

امیرحسین ترکاشوند | دیماه ۱۴۰۳

امیر ترکاشوند در این نوشتار به بررسی دیدگاه‌های نوآورانه در تغییر تقسیم‌بندی فقهی انسان‌ها از “مسلمان و کافر” به “مسلمان و غیر مسلمان” می‌پردازد و نقش این دیدگاه‌ها در کاهش خشونت مذهبی و تقویت عدالت اجتماعی را تحلیل می‌کند. در بخش نخست، دیدگاه مرجع فقید، صانعی، مورد بررسی قرار می‌گیرد که با تأکید بر تفکیک غیرمسلمان از کافر، معتقد بود اکثریت غیرمسلمانان جهان کافر محسوب نمی‌شوند و از حقوق برابر با مسلمانان برخوردارند. در بخش دوم، به نظرات آیت الله مطهری در خصوص احترام به انسانیت و جایگاه والای عدالت و این‌که از نظر وی نیز کافر شمردن مردم کنونی جهان با منطق قرآن سازگار نمی‌باشد پرداخته می‌شود. بخش سوم دیدگاه‌های شیخ الأزهر، شیخ احمد الطیب، را در تبیین همزیستی مسالمت‌آمیز و نادرست بودنِ خطاب کفر به مردم اروپا و آمریکا و آفریقا و … بررسی می‌کند. در نهایت، مقاله با استناد به عباراتی از امام علی (ع) درتقسیم‌بندی نوینی از شهروندان نشان می‌دهد که چگونه این تحولات فکری می‌توانند به تقویت همزیستی مسالمت‌آمیز و ارتقای عدالت اجتماعی منجر شوند.

.


.

مرجع فقید صانعی و کافر نبودنِ غیر مسلمان‌ها ؛ تغییر در تقسیم‌بندی بشر به مسلم و کافر

آیا غیر مسلمان، کافر است؟
مردم جهان در تقسیم‌بندی‌های فقهی، در تمام اعصار به دو گروه بزرگ: “۱- مؤمن (مسلمان) ۲- کافر” تقسیم می‌شوند و البته هر یک نیز به گروه‌های فرعی دیگر (مثلا کفار به کافر اهل کتاب و کافر غیر اهل کتاب و یا در تقسیماتی دیگر به ذمّی و حربی یا اهل کتاب و مشرک تقسیم می‌شوند). بر کافر در فقه سنتی، احکامی بار می‌شود که بسیار تند و ستیزآمیز است و جان کلام آن‌که “جان و مال و عِرض‌شان” (مگر معدودی که ذمی‌اند) محترم شمرده نمی‌شود و تازه ذمی‌های‌شان نیز محروم از بسیاری حقوق اجتماعی هستند

کارستان مرجع فقید
(:غیر مسلمان کافر نیست / مسلمان و غیر مسلمان در حقوق اجتماعی مساوی هستند).
مرجع فقید صانعی، نوآوری‌های مطبوع و مهمی در احکام فقهی داشت اما به نظر من درخشان‌ترین آن، به تغییر در تقسیم‌بندی بالا برمی‌گردد. او برخلاف گذشتگان، به جای تقسیمِ مردم جهان به مسلم و کافر، آنان را به “مسلم و غیر مسلم (و البته معدودی کافر)” تقسیم می‌کند و یعنی میلیاردها جمعیت کنونی جهان که مسلمان نیستند (و فقه سنتی آن‌ها را کفار می‌داند) را صریحاً نه کافر بلکه صرفاً غیر مسلمان می‌شمارد و در نتیجه هیچ‌یک از احکامِ کفر فوق‌الاشاره را در باره‌شان صادق ندانسته و جان و مال و آبروی‌شان را محترم می‌داند و تمام حقوق اجتماعی که برای مسلمان‌ها قائل است برای آنان نیز قائل می‌باشد.

سخنان آن مرجع فقید:

الف- در سخنرانی (۱۳۹۷/۱۰/۱۳)
《یک جمله‌ای من عرض می‌کنم که یک بابی را هم باز می‌کند در مسائل حقوق؛ [در] آیه شریفه “ولن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا” می‌گوید للکافرین!؛ کفر غیر از عدم اسلام است.
به نظر بنده انسان‌ها سه دسته‌اند:
یک دسته مسلمان‌اند (شهادتین به زبان می‌آورند)
یک دسته کافرند (یعنی می‌داند اسلام حق است.. اما در عین حال انکار می‌کند جحد می‌کند)
یک دسته هم غیر مسلمان‌اند.
امروز آیا جمعیت دنیا غیر مسلمان‌اند یا کافر؟
آن که در جنوب افریقا و… زندگی می‌کند … آیا به او می‌شود حالی کرد که قرآن معجزه پیامبر است؟ .. او قاصر است شما قاصر را در باب احکام شرعیه می‌فرمایید مستحق عذاب نیست …؛ حالا ما آمدیم این “ولن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا” را در هر غیر مسلمی پیاده می‌کنیم، از تمام حقوق محروم می‌کنیم؛ اگر اشهد ان لا اله الا الله بگوید .. همه حقوق را دارد اما به محضی که [شهادتین را] نگوید و نگفتنش هم نه از باب تقصیر است ،جمعیت دنیا همه قاصرند در اصول اعتقادات … آمدیم همه انسان‌ها [که شهادتین نگفته‌اند] را از حقوق‌شان محروم کردیم گفتیم غیر مسلم نه می‌تواند مدیر بشود نه می‌تواند دبیر بشود نه می‌تواند رئیس بشود نه می‌تواند فرمانده بشود نه می‌تواند چه بشود؛ در حالی‌که این‌ها غیر مسلم‌اند نه کافر!》 “اینجا” و “اینجا

ب- پاسخ به پرسش شفقنا (۱۳۹۶/۷/۲۳):
《به نظر اینجانب جمعیت دنیا از تمام حقوق انسانی بلکه از تمام حقوق شرعی برخوردارند و در تمام حقوق مساوی هستند .. و همه مسلمانان و غیرمسلمانان را به جز کفار در حقوق اجتماعی و حتی در حقوق شرعی نظیر ارث و قصاص مساوی می‌دانم … آنچه مورد نهی از سرپرستی و ولایت و سبیل به حکم آیه «ولَن یَجعل الله لِلکافرین علی المُؤمنین سبیلاً» قرار گرفته کافر به معنای حقیقی آن است که حق را می‌شناسد و آگاهانه آن را انکار می‌کند که از کل جمعیت دنیا فقط تعداد اندکی از آنها به این معنا کافر هستند》 “اینجا” و “اینجا

پ- در پایان درس خارج (۱۳۹۶/۲/۲):
《تمام پست‌هایی که برای انسان‌ها در هر نظامی قرار داده شده برای غیر مسلمین نسبت به مسلمین هم هست؛ می‌تواند رئیس یک مدرسه‌ای بشود که شاگردانش مسلمانند دبیر بشود که شاگردانش مسلمان هستند رئیس دانشگاهی بشود که دانشجویانش مسلمان هستند فرمانده ارتشی بشود که سربازانش مسلمان هستند. این‌ها همه‌اش برای این است که آنان هیچ یک کافر نیستند. هفت میلیارد جمعیت دنیا، فقط تعداد اندکی از آنها کافر هستند. «ولَن يَجعلَ الله» بر فرض اینکه سبیل اجتماعی را بگیرد اختصاص به کافر دارد و غیر مسلمین را شامل نمی‌شود و اقلیت‌های مذهبی که خداوند حفظ‌شان کند خدمت کرده‌اند، الآن هم دارند خدمت می‌کنند، آنها جزء غیر مسلمین هستند، هیچ مذمتی از آنها نشده است، در باب ارث ما گفتیم غیر مسلم ارث می‌برد در باب قصاص گفتیم قصاص در قتل غیر مسلم هم جریان دارد. کفار، حساب‌شان از غیر مسلمان‌ها جداست. آگاه باشید بفهمید روی درک و فهم‌تان تکیه کنید، ولو کسی برای فهم شما ارزش قائل نباشد، روزی برای فهم و درک مقدس اردبیلی ارزش قائل نبودند، اما امروز می‌بینید شکسته بسته مجبور می‌شوند که برایش ارزش قائل شوند》 “اینجا” و “اینجا“.

سخنان مرجع فقید:

الف- در دیدار با خبرنگار روزنامه لارپوبلیکای ایتالیا (به تاریخ ۱۳۸۴/۱۱/۲۸):
امروز اگر ما بتوانیم کافر نبودنِ غیر مسلمانان را در دنیای اسلام روشن کنیم این مختصر بذر خشونت هم برداشته می‌شود.
این مرجع فقید، ۱۹ سال پیش با بیان این مطلب، در پاسخ به سؤال خبرنگار مبنی بر اینکه مسلمانان ادعا می‌کنند که اسلام دین خشونت نیست و همین مطلب در مورد مسیحیت هم صادق است اما با توجه به اینکه کلیه ادیان مدعی این هستند که در برگیرنده حقیقت مطلق هستند آیا این‌گونه نیست که اینها تخم خشونت را نسبت به یکدیگر در دل دارند؟ فرمودند:
«در اسلام خشونت نسبت به انسان‌ها اصولاً وجود ندارد و قرآن به عنوان قانون اساسی اسلام می‌گوید با همه مردم به خوبی رفتار کنید (و قولوا لِلنّاس حُسناً) و اگر تعداد اندکی هم در این خصوص دچار اشتباه شده‌اند بدلیل اشتباه برداشت آنها از برخی آیات و روایات است که انسان غیر مسلمان را کافر قلمداد می‌کنند و با توجه به مذمت کفار در این دسته از آیات و روایات، آن‌ها معتقد به انجام خشونت در مقابل این دسته از افراد شده‌اند در حالی که بنده معتقدم که غیر مسلمان کافر نیست، بلکه کافر، غیر مسلمانی است که می‌داند اسلام حق است اما در عین حال دشمنی می‌کند و این مطلب را من خدمت بعضی از علمای اهل سنت هم بیان نمودم که آنها نیز قبول کردند و امروز هم اگر ما بتوانیم این مطلب را در دنیای اسلام روشن کنیم این مختصر بذر خشونت هم برداشته می‌شود.. لذا بر اساس منطق اسلام همه‌ی انسان‌ها محترم‌اند و ارزش دارند مگر کسی که با اسلام دانسته و فهمیده به طور عملی دشمنی می‌کند» منبع “اینجا

ب-در ديدار وارطان داوديان به تاریخ ۱۳۸۴/۱۰/۰۳:
توده غير مسلمان‌ها چه اقليت‌هاى مذهبى و چه غير مذهبی، همه غيرمسلم‌اند، نه کافر.
«اسلام يک حقيقتش اين است که ديگران از دست انسان در رفاه و آسايش باشند و مسلمان کسى است که در تمام اعمال و برنامه‌هايش سلامتى و راحتى انسان‌ها را مدنظر قرار دهد و ديگران از دست و زبانش راحت باشند … کافر کسى است که مى‌داند اسلام حق است، اما در عين حال در جنبه‌هاى مختلف سياسی، امنيتی، فرهنگی، اقتصادى و غيره با مسلمانان دشمنى مى‌کند … اما توده غير مسلمان‌ها چه اقليت‌هاى مذهبى و چه غير مذهبي، همه اين‌ها غيرمسلم‌اند، نه اينکه کافر باشند و غير مسلم طبق قوانين ارث و آيات ارث، از مسلمان ارث مى‌برد و اين مطلبى است که قانون‌گذاران با استناد به آن مى‌توانند وضع قانون کنند … بر اساس نظر فقهى و استدلالى که بنده بدان معتقدم در حقوق “نژاد، مليت، مذهب و جغرافيا” مطرح نيست … فلسفه قصاص بر اساس فرمايش قرآن که خطاب به صاحبان عقل و درايت آمده است، حيات و زندگى بشر است (و لکم فى القصاص حياة يا اولى الالباب) و بنده معتقدم همه در مقابل اين حکم برابر هستند چه مسلمان و چه غير مسلمان، چه زن و چه مرد … ديه مسلمان هم با غير مسلمان فرقى ندارد؛ خون‌بها، خون‌بهاست ديگر فرقى نمى‌کند که در خون‌بهاى يک انسان شناسنامه‌اش اسلامى باشد يا غير اسلامى و اينکه ملاک را شناسنامه اسلامى و غير اسلامى قرار بدهيم اين به نظر بنده موافق با اسلام نيست» منبع “اینجا

پ- در دیدار با اعضای تحریریه سایت شفقنا به تاریخ ۱۳۹۱/۱۲/۰۶:
«باید توجه داشت که ملاک بهشت و جهنم شناسنامه نیست اینگونه نیست که خداوند این جمعیت ۶ میلیاردی را ببرد جهنم فقط آن کسی که شناسنامه‌اش شیعه است برود بهشت! … جهنم مال ظالم است و مال کافر! تمام این کفری هم که در قران آمده و در آیات آمده به معنای کتمان و پوشاندن حق است یعنی از راه عناد حق را انکار کردن که این افراد تعدادشان کم است؛ اما کفر بد معنا شده است و متاسفانه به هر غیر مسلمانی کافر می گویند … باید مسائل را با لحاظ شرائط زمان و مکان تبیین کرد مثلا در فقه شیعه یا فقه اهل سنت آمده که نمی‌شود مرد کافر بیاید زن مسلمان را بگیرد بله ما هم می‌دانیم که نمی‌شود اما باید توجه کرد که کافر با غیر مسلمان فرق دارد … درست است اسلام منع کرده است از ارث اما کافر را منع کرده است؛ می‌گوید آن کسی که می‌داند که اسلام حق است و باز دشمنی می‌کند این چنین کسی از حقوق محروم است حقوقی که در اسلام گرفته شده از کافر گرفته شده و از غیر مسلمان گرفته نشده است» منبع “اینجا“.

نخستین بار که مرجع فقید، بین غیر مسلمان و کافر تفکیک قائل شد (و یعنی میلیاردها جمعیت غیر مسلمان جهان را از شمول کفر خارج دانست) گویا به تدریس کتاب ارث در تحریرالوسیله برمی‌گردد (به منبعی متأخرتر برنخوردم). تاریخ تدریس کتاب یادشده از ۱۳۷۴/۰۹/۲۱ تا ۱۳۷۶/۰۳/۱۲ (۱۹ رجب ۱۴۱۶ تا ۲۶ محرم ۱۴۱۸ -ص ۱۱ یا ۲۳-) بوده و چون آن مطلب در صفحه ۱۳۳ تا ۱۳۹ (۱۳۷ تا ۱۴۳) می‌باشد پس می‌توان تاریخ طرح آن موضوع مهم را به صورت تقریبی حدود اوایل اسفند ۱۳۷۴ دانست (مبدأ قدمت و نیز این تاریخ تخمینی هر دو به تأیید دفتر آن مرجع فقید نیز رسید).
بنابراین حکم به کافر نبودنِ غیر مسلمانانِ جهان (مگر اندکی از آنان) در نزد آن مرجع فقید به ۲۹ سال پیش (پیش از دوم خرداد و شکل‌گیری جریان اصلاحات!) برمی‌گردد

علاقه‌مندان میتوانند به فقه‌الثقلين (التعليقة على تحرير الوسيلة) ج۳ ص ۱۳۳ تا ۱۳۹ (یا فقه‌الثقلین کتاب الإرث ج۱ ص ۱۳۷ تا ۱۴۳) مراجعه کنند

اینک بریده‌هایی از آن (که ترجیح می‌دهم عین متن ایشان باشد نه ترجمه‌اش) تقدیم می‌گردد:

《(ماالمراد من الكافر)
وكيف كان، الذي أرى‌ البحث عنه مقدّمة للبحث عن مسائل المتن ويكون الكلام فيه مهمّاً هو البحث عن المراد بالكافر- الموضوع للبحث في الحكمين وهما كون الكافر ممنوعاً ومحجوباً- من أنّ المراد منه الأعمّ من الكفر عن التقصير والقصور، فيكون الكافر عليه مساوقاً لغير المسلم، كما هو الظاهر من غير واحد من عبارات الأصحاب، كما سنبيّنه؛ أو أنّ المراد منه الكفر عن التقصير الموافق لمعناه اللغوي الوارد في كتاب الله، فيكون الكافر هو الساتر للحقّ عن جحود وإنكار، المساوق مع غير المسلم المقصّر في عدم إسلامه من جهة كون كفره، وستره مع علمه بحقانيّة التوحيد والرسالة والمعاد، أو للشكّ فيها، وتركه الفحص عمداً، ولجاجاً، ومخالفةً لعقله الذي يأمره بالفحص، كما هو الظاهر من بعض العبائر، كما سنبيّنه أيضاً، فإنّه لابدّ من البحث كذلك لما نرى‌ في دلالة أخبار الباب من عدم تماميّتها للدلالة على العموم، وعدم الدلالة على أنّ الكافر هو غير المسلم مطلقاً؛ ولما أشرنا إليه من الاختلاف في عبائرهم، الكاشف عن وجود الفتوى منهم باختصاص الكافر في أحكام توارثه مع المسلم بالجاحد المنكر المقصّر..
إنّ الكلام يتمّ في مقامين:
[بيان الأخبار المستدلّ بها في مانعيّة الكفر]
المقام الأوّل: في البحث عن الموضوع في الأخبار المستدلّ بها للحكمين من أنّه مطلق غير المسلم، أو المقيّد بالكفر والتقصير..
(بيان أنّ المراد من الكافر هو المقصّر لاالقاصر).
وليعلم أنّ استدلال القائلين بالعموميّة في مانعيّته بهذه الأخبار إنّما يكون بجعلهم المراد من الكافر غير المسلم الأعمّ من القاصر والمقصّر، لكنّ الظاهر أنّ المراد منه في تلك الأخبار الكفر الناشئ عن التقصير والمقصّر من الكفّار، كما هو المقطوع به في الموارد الكثيرة الواردة منهما في الكتاب والسنّة بقرينة مافيها من ترتّب العذاب والنار ممّا لايكون عقلًا ونقلًا للقاصر من الكفّار؛ فإنّه خلاف العدل، «و ما كُنّا مُعذّبين حتّى‌ نَبعثَ رسولا» وذلك لوجوه:
الوجوه الدالّة على أنّ المراد من الكافر في الكتاب والسنّة الكافر المقصّر لا القاصر..
ففي تقسيمه (ع) الكفر على‌ وجهين من متابعة هوى‌ النفس، ومن جحد الجاحد مع علمه بحقانيّة التوحيد، وأنّ الله حقّ من دون ذكر وإشارة إلى‌ عدم الإسلام، فضلًا عن كونه من وجوه الكفر في كتاب الله دلالة وشهادة على‌ اختصاص الكفر في الوحي المنبع للسنّة، وكلمات المعصومين (ع) بالجحود، واتّباع الهوى‌ الموجبين للتقصير في عدم الإسلام والكفر، وعدم شموله لعدم الإسلام عن قصور.
وبالجملة، ففي الخبر من حيث السؤال والجواب دلالة على‌ كون الكفر في الكتاب، بل والسنّة أخصّ من عدم الإسلام، وهو المطلوب..
والستر لايكون إلّابعد العلم بالحقّ، فالكافر هو الساتر؛ لما علمه من الحقّ، وستَره بإظهار الباطل. وأمّا القاصر الغافل فلا يعلم إلّا ما اعتقده من العقايد الباطلة فقط، فلا شي‌ء عنده حتّى‌ يكون مستوراً كما لايخفى‌.
ولقد أجاد صاحب (حديقة الاصول) في تعليقته على‌ (القوانين) في قانون عدم جواز التقليد في اصول الدين في ذيل قوله قدس سره: «وبالجملة قاعدة العدل» ذكر في بعض جملة من عبارته ماهذا لفظه:
“بل نقول، يظهر من لفظ الكافر هو المقصّر، فيكون القاصر خلاف الظاهر، وخلاف المتبادر من هذا اللفظ، فيكون محكوماً بعدم إرادته منه. ووجه هذا الظهور أنّ الكافر مشتقّ من الكفر؛ بمعنى‌ الستر، وهو فعل اختياري صادر عن قصد وشعور، فلابدّ أن يكون المراد من الكافر من يكون كفره كذلك، ولا يكون ذلك إلّا كفر المقصّر لا القاصر؛ فإنّ كفر القاصر انكفار لا كفر، نظير الفرق بين الاستتار والستر، والانجعال والجعل، والانكسار والكسر، فتدبّر”》 “اینجا

.


.

خطابودنِ کافرشماریِ غیر مسلمان‌ها در دیدگاه استاد مطهری

در بخش قبل از قول مرجعی فقهی (فقیه فقید صانعی) گفته شد که میلیاردها جمعیت غیر مسلمان جهان را نباید کافر نامید. سخن متفاوت آن مرجع را با سخن متفکر بزرگ دینی‌مان استاد مرتضی مطهری پی می‌گیریم که حتی از “مسلمانِ فطری” بودنِ حقیقت‌جویانِ اسماً غیر مسلمان سخن می‌گوید.

بریده‌هایی از سخنان وی:

الف- او در کتاب ۴ جلدیِ فلسفه تاریخ (حاصل درس‌هاى وی در طول سال‌هاى ۱۳۵۵ تا ۱۳۵۷) چنین سخن ممتازی دارد (این سخنان گویا فقط چند ماه پیش از ترور وی تدریس شده):

《[غیر مسلمانان را کافر شمردن، با قرآن جور درنمی‌آید]. این‌که ما معمولًا در اصطلاحات خودمان به هر غیرمسلمان «کافر» میگوییم با اصطلاح قرآن جور در نمیآید. هر کافری غیر مسلمان هست اما هر غیرمسلمانی کافر نیست. قرآن هر جا که «کافر» را به کار برده، در مورد غیرمسلمانی به کار برده که اسلام بر او عرضه شده و اتمام حجت هم شده است و مع ذلک او در مقام مبارزه و جنگ و انکار برآمده است … معنی آیه «انّ الّذین کفروا سَواءٌ علیهم ءَانْذَرتهُم امْ لَم تُنذِرهُم لایؤمنون» این نیست که هرکسی که مسلمان نیست فایده ندارد تو او را انذار بکنی یا نکنی؛ زیرا پیغمبر می‌خواهد کسانی را که مسلمان نیستند مسلمان کند! [بنابراین] «انَّ الَّذینَ کفَروا» مردمی را می‌گوید که پیغمبر [دعوت خود را] بر آنها عرضه داشته است و این‌ها به عناد و کفر در مقابل پیغمبر قیام کرده‌اند؛ می‌گوید برای اینها دیگر فایده ندارد؛ به قدر کافی به این‌ها اتمام حجت کرده‌ای، اینها عالماً عامداً در مقام انکار برآمدند، دیگر فایده ندارد، می‌خواهی به این‌ها هشدار بده می‌خواهی هشدار نده، این‌ها دیگر ایمان نمی‌آورند》.
(مجموعه آثار، انتشارات صدرا ج ۱۵ ص ۹۷۲ “اینجا” و فلسفۀ تاریخ، صدرا ج ۴ ص ۲۵۱ “اینجا“)

ب- در کتاب عدل الهی که مربوط به حدود ۵۵ سال پیش است (سخنرانی حسینیه ارشاد، چاپ اول ۱۳۴۹، چاپ دوم با اضافات ۱۳۵۲ شمسی) سخنانی می‌گوید که بر هر مسلمان متعصبی لازم است آغازِ این سخنان تلنگرآفرین را هر از گاه دوباره و دوباره بخواند تا بلکه خودِ مسلمانش را تافته جدا بافته به شمار نیاورد:

《اسلام واقعی و اسلام منطقه‌ای.
ما معمولا وقتی می‌گوییم فلان کس مسلمان است یا مسلمان نیست، نظر به‌ واقعیت مطلب نداریم؛ از نظر جغرافیایی کسانی را که در یک منطقه‌ زندگی می‌کنند و به حکم تقلید و وراثت از پدران و مادران، مسلمانند مسلمان می‌نامیم و کسانی دیگر را که در شرایط دیگر زیسته‌اند و به حکم‌ تقلید از پدران و مادران، وابسته به دینی دیگر هستند یا اصلا بی‌دین‌اند غیر مسلمان می‌نامیم. باید دانست این جهت ارزش زیادی ندارد، نه در جنبه مسلمان بودن و نه‌ در جنبه نامسلمان بودن و کافر بودن. بسیاری از ماها مسلمان تقلیدی و جغرافیایی هستیم، به این دلیل مسلمان هستیم که پدر و مادرمان مسلمان‌ بوده‌اند و در منطقه‌ای به دنیا آمده و بزرگ شده‌ایم که مردم آن مسلمان‌ بوده‌اند. آنچه از نظر واقع با ارزش است اسلام واقعی است و آن این است‌ که شخص قلبا در مقابل حقیقت تسلیم باشد، درِ دل را به روی حقیقت گشوده‌ باشد تا آنچه که حق است بپذیرد و عمل کند و اسلامی که پذیرفته است بر اساس تحقیق و کاوش از یک طرف، و تسلیم و بی‌تعصبی از طرف دیگر باشد. اگر کسی دارای صفت تسلیم باشد و به عللی حقیقت اسلام بر او مکتوم‌ مانده باشد و او در این باره بی‌تقصیر باشد هرگز خداوند او را معذب‌ نمی‌سازد، او اهل نجات از دوزخ است ….》
(عدل الهی انتشارت صدرا ص ۳۱۸ تا ۳۲۰ و یا ص ۲۶۹ تا ۲۷۰ در اینجا)

پ- مطهری حتی گام فراتر نهاده و غیر مسلمانانی که به ندای وجدان و درون عمل می‌کنند را “مسلمان فطری” می‌خواند:

پ۱- در کتاب حق و باطل:《فطرت بشر در همه جا حتّی در شوروی همین طور است. از آن ده میلیون کمونیستش که بگذرید که آنها هم شاید پنج میلیون‌شان اغفال شده‌اند، اگر شما سراغ صد و نود میلیون دیگر بروید یک عدّه انسان‌های فطری می‌بینید، یعنی مسلمان فطری، مسلمان بالفطرة، یعنی یک انسان سالم》 (ج ۱ ص ۳۶ “اینجا” ومجموعه آثار ج۳ ص ۴۲۷ “اینجا“)

پ۲- 《ماهیت‌ کفر چیزی جز عناد و میل به پوشانیدن حقیقت نیست. این‌ها [کسانی که در برابر حق تسلیم‌اند] “مسلم فطری‌” می‌باشند اینها را اگر چه [اسماً] مسلمان نمی‌توان نامید ولی کافر هم نمی‌توان‌ خواند، زیرا تقابل مسلمان و کافر از قبیل تقابل ایجاب و سلب و یا عدم‌ و ملکه -به اصطلاح منطقیین و فلاسفه- نیست بلکه از نوع تقابل ضدین‌ است یعنی از نوع تقابل دو امر وجودی است نه از نوع تقابل یک امر وجودی و یک امر عدمی …》 (عدل الهی ج۱ ص۲۷۰).

پ۳- سخن دلنشین و درخشان استاد مطهری پیرامون “اسلام فطری” را تقدیم خوانندگان کانال بازنگری می‌کنم تا مگر در پرتو آن، آرام آرام به ساحلِ “دینی همه‌فهم” برسیم:

《حس اخلاقی حسی جدا از حس‌ خداشناسی نیست بر عکس آنچه که عده‌ای خیال کرده‌اند حس خداشناسی یک‌ حس است و حس اخلاقی حس دیگر، حس اخلاقی همان حس خداشناسی است …، یعنی‌ حسی است که به موجب آن انسان، اسلام فطری را می‌شناسد: بالفطره می‌شناسد که “عفو” مورد رضای معبود است، بالفطره می‌شناسد که خدمت به خلق‌ خدا و فداکاری برای خلق خدا مورد رضای معبود است، بالفطره می‌شناسد که‌ انصاف مورد رضای معبود است، بالفطره می‌شناسد که تن به ذلت و خواری‌ ندادن مورد رضای معبود است ….. ضمیر انسان درک می‌کند تکلیف را آنچنان که درک می‌کند تکلیف کننده را وجدان و الهامات وجدانی‌، همه ناشی از فطرت خداشناسی انسان است منطق قرآن این است. قرآن‌ می‌گوید: «و نفس و ما سویها فالهمها فجورها و تقویها» ….. وجدان انسان اتصال دارد به ریشه و تمام‌ عالم هستی او تکلیف تو را از جای دیگر گرفته و به تو می‌دهد شامه دل است‌ دل، شامه دارد و با آن خدا را می‌شناسد و به طور فطری تکلیف خدا را می‌شناسد، که ما این الهامات را “اسلام فطری” می‌نامیم. «و اوحینا الیهم فعل الخیرات». همان طور که در تفسیر المیزان استنباط فرموده اند ، نمی‌گوید: «و اوحینا الیهم ان افعلوا الخیرات» که بشود تکلیف تشریعی به اصطلاح ، بلکه می‌گوید : و اوحینا الیهم فعل الخیرات ما خود کار خیر را در قلب مردم الهام و وحی کردیم قرآن می‌گوید ما به هر بشری وحی فرستادیم اتفاقا یکی دیگر از اموری که عمومیت دارد وحی است. همان‌طور که زیبایی و پرستش عمومیت دارند، در منطق قرآن وحی هم‌ عمومیت دارد. آیا وحی منحصر است به آن شکل خاص از وحی که بر انبیاء عظام می‌شود؟ آن، کاملترین درجه وحی است قرآن می‌گوید: ما به هر انسانی‌ وحی فرستاده‌ایم اما در همین حدود: «فالهمها فجورها و تقویها» ، «اوحینا الیهم فعل الخیرات» ….. وحیی که به یک‌ انسان عادی می‌شود دیگر توسط جبرئیل انجام نمی‌شود ، شکل دیگری دارد مثل‌ نور است ….. در مکتب اسلام تمام احساسهای اخلاقی از پیدا کردن “خود” و احساس واقعیت “خود” پیدا می‌شود اگر انسان‌ خود واقعی‌اش را پیدا کند می‌بیند تمام ارزش‌های اخلاقی و نیز ضد اخلاقی‌ها معنی پیدا می‌کند … اخلاق در اسلام بر محور خودشناسی و احساس کرامت در خود واقعی است … خود حقیقی انسان الهام‌بخش اسلام فطری است: و نفس و ما سویها فالهمها فجورها و تقویها》

(فلسفه اخلاق، مرتضی مطهری ص ۱۲۸ تا ۱۳۰ و ۱۸۵ اینجا و مجموعه آثار ط.صدرا ج ۲۲ ص ۳۸۴ تا ۳۸۵ و ۴۲۲ اینجا).

.


.

شیخ الأزهر شیخ احمد الطیب: غیرمسلمانانِ کنونیِ اروپا و آمریکا و آفریقا کافر نیستند، اهل فترت‌اند.

شیخ احمد الطیب، شیخ الأزهر (مقام عالی مذهبی) در مصر است وی از معتقدان به اصل وحدت امت اسلامی و همکاری تشیع و تسنن است. ایشان در مصاحبه با شبکه نیل مصر تصریح کرد که مذهب شیعه یکی از مذاهب پنج‌گانه اسلام است و همانطور که اگر کسی از مذهب حنفی به مذهب مالکی تغییر مذهب بدهد ما به او اشکالی نمی‌گیریم، تغییر مذهب از یکی از مذاهب اهل سنت به مذهب شیعه نیز بدون اشکال است (ر.ک: اینجا)

شیخ الأزهر می‌گوید:
اسلام دینی است که انسان را به سبب ندانستن و عدم شناخت مؤاخذه نمی‌کند؛ و رسالت‌های سابقِ پیش از محمد (ص) همه‌شان رسالت‌هایی محدود به اقوام معین و زمان‌های معین بود، و اهل فترت مابینِ هر رسالتی تا رسالت دیگر و هر رسولی با رسول دیگر و بعدی، جزو نجات‌یافتگان بودند زیرا قرآن کریم گفته است: “ما تا رسولی نفرستیم کسی را عذاب نمی‌کنیم”. این مسئله امروزه شامل هر قومی که دعوت محمد به شکل غلط و مغشوش و ناجور/نفرت‌آمیز به او برسد نیز می‌شود؛ مثلاً الآن مردم اروپا اسلام را نمی‌شناسند مگر از راه آن‌چه در شبکه‌ها از قتل و غیره می‌بینند، و به همین خاطر بر این مردم حکمِ اهل فترت منطبق می‌شود، چرا که علم [به دعوت واقعی اسلام] برای‌شان حاصل نمی‌شود؛ خدای تعالی گفته “ما تا رسولی نفرستیم کسی را عذاب نمی‌کنیم”، پس چگونه عذاب کند خدا ملت‌هایی همچو ملل اروپایی را، حال آن‌که شناخت به صورت صحیح در باره محمد (ص) ندارند. و همچنین است حکمِ بت‌پرستان در جنگل‌های افریقا که دعوت به آن‌ها یا نرسیده و یا به صورت مشوّه/زشت و نفرت‌انگیز رسیده و آنان را وادار به کراهت از اسلام و نبی‌اش کرده است.

متن اصلی چنین است:

《أثار شيخ الأزهر الدكتور “أحمد الطيب” جدلاً واسعا في سلسلة حوارات برنامجه “الإمام الطيب”، الذى يذاع يوميًّا طوال شهر رمضان على التليفزيون المصري وعدد من القنوات الفضائية الأخرى. حيث قال الإمام الأكبر إن غير المسلمين من مواطني أوروبا وأمريكا وغيرهم ممن يعيشون في زماننا لا يعدون كفاراً، بل ينطبق عليهم حكم “أهل الفترة”.
وأوضح الإمام أن من إنصاف الإسلام أنه دين لا يؤاخذ الإنسان على جهله أو على عدم معرفته، والرسالات السابقة قبل محمد -ص- كلها رسالات محدودة بأقوام معينين وزمن معين، وأهل الفترة بين كل رسالة ورسالة ورسول وآخر ناجون، لأن القرآن الكريم قال “وما كنا معذبين حتى نبعث رسولا”. وأضاف الطيب أنه يُقاس على أهل الفترة كل قوم بلغتهم الآن دعوة محمد -ص- مغلوطة ومغشوشة ومنفرة، فمثلا: الناس في أوروبا الآن لا يعرفون عن الإسلام إلا ما يرونه على الشاشات من قتل وغيره، ولذا ينطبق عليهم ما ينطبق على أهل الفترة؛ لأن العلم لم يحصل عندهم، والله تعالى قال: “وما كنا معذبين حتى نبعث رسولا”، فكيف يعذب الله – سبحانه وتعالى – شعوبا مثل الشعوب الأوروبية، وهى لم‌تعرف عن محمد -ص- أى صورة صحيحة، وكذلك الحال مع الوثنيين في أدغال أفريقيا الذين لم تبلغهم الدعوة أو بلغتهم بصورة مشوهة ومنفرة وحملتهم على كراهية الإسلام ونبي الإسلام》 منبع: “اینجا” و “اینجا“.

.


.

همکیش و همنوع به جای مسلمان و کافر (امام علی و تقسیم‌بندی مردم جهان)

مولا علی در عبارت مشهور و کلیدیِ زیر، به جای تقسیم مردم به دو گروهِ “مؤمن و کافر” (یا مسلم و کافر)، از تقسیم آنان به دو گروهِ “همکیش و همنوع” استفاده می‌کند و در باره‌شان چنین می‌گوید: دلِ خود را برای هر دو گروه آکنده از مهر و محبت و لطف کن.

(الإمامُ عليٌّ ـمِن كِتابِهِ للأشتَرِ لَمّا وَلاّهُ مِصرَـ : و أشعِرْ قَلبَكَ الرَّحمَةَ لِلرَّعِيَّةِ ، و المَحَبَّة لَهُم ، و اللُّطفَ بِهِم ، و لا تَكونَنَّ علَيهِم سَبُعا ضارِيا تَغتَنِمُ أكلَهُم ؛ فإنَّهُم صِنفانِ : إمّا أخٌ لَكَ في الدِّينِ ، أو نَظيرٌ لَكَ في الخَلقِ
امام على ـ در فرمان استاندارى مصر به مالك اشترـ نوشت: دل خود را آكنده از مهر و محبّت و لطف نسبت به مردم گردان .. زيرا كه مردم دو دسته‌اند:
يا برادر دينى تو هستند و يا همنوع تو).

بنابراین آیا بهتر نیست میلیاردها  مردم جهان در دوران معاصر ،که ربطی به کفر و قرآن ندارند، را همانند حضرت علی یا همکیش یا همنوع خود بدانیم که به خاطر انسان بودن‌شان نباید مهر و محبت و لطف خود را از آن‌ها دریغ کرد؟

.


.

* بخش دوم این مقاله که حاوی استدلالات دینی و قرآنیِ ترکاشوند در اثبات درستی نظر سه شخصیت نامبرده است در آینده منتشر خواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *