سارودایا- بهروزی برای همه، ماهاتما گاندی
غلامعلی کشانی،
نشر کرگدن
کتابی برای زندگی!
موضوع اولیهی کتابِ اقتباسیِ گاندی ظاهرا اقتصاد سیاسی و ارزشِ اضافی است، اما جان راسکین و بهدنبال او گاندی و، بعدا، مترجمْ آن را به بهروزی انسان، راهحلهای جایگزینِ اقتصادی-حکمرانی-معنویِ برآمده از شستن دوبارهی چشمان (دگرگونیِ نِگرِشی، پارادایم شیفت) گسترش میدهند، راههایی برآمده از سر باز زدن از اندیشههای جریانغالب (جریاناصلی) با نقد توسعهی جریان غالب، و نگرشِ انتقادیِ پساتوسعه، در اولین ظهورهایش.
در کتاب «سارودایا، بهروزی برای همه» از نقص بزرگ اقتصاد متعارف صحبت میشود که از معنویت و اخلاق انسانی در محاسبات و برنامه های اقتصادی چشمپوشی میکند، انسان را آدمکی ماشینی میبیند که فقط نیروی کار فیزیکیاش در فرآیند تولید به حساب میآید و فاقد عطوفت، همدلی و پویائی انسانی است و صرفا پارامتری ساکت در معادلات عرضه و تقاضا؛ در نتیجه به قول نویسنده، بیانصافیها و فلاکتهای بشری را میزاید. به ساده ترین زبان و وجهی، با انباشت ثروت و ارزش اضافی در یک سوی مناسبات اقتصادی آشنا میشویم و پس آنگاه، به چارهجویی میرسیم.
ساروُدایا چیست؟!
کارل مارکس (۱۸۸۳ -۱۸۱۸) فیلسوف، جامعه شناس، مورخ، فیلسوف تاریخ، اقتصاددان، سیاستدان، کنشگر اجتماعی و یکی از دورانسازترین اندیشمندان دورانِ مدرن، در نیمهی دوم قرن نوزدهم در همهی زمینههای مورد علاقهاش نظراتی داد بسیار چالشبرانگیز؛ و در آن میان، نظریهی “ارزش اضافی” در اقتصاد سیاسی و شناساییِ حقوق “نیرویکار” یکی از مهمترین آنان بود که در کتاب “سرمایه”اش به تفصیل شرح داده شد. از آن پس، این نظریه در همهی مدارس اقتصاد سیاسی مورد توجه قرار گرفته است.
از میان کسانی که به “ارزش اضافی” فکر کردهاند و نگاهی دیگرگون به آن داشتهاند، منتقد سرآمد هنر و معماری دوره ی ویکتوریایی، حامی هنری، نقاش آبرنگ کار، متفکر برجسته ی اقتصاد سوسیال (متکی بر سازمان های خیریه، تعاونی ها و سایر ان جی او ها و شالوده ی دولت رفاه) و انسان دوست بزرگ “جان راسکین” انگلیسی (۱۹۰۰ -۱۸۱۹) است که او هم مثل مارکس، علاقههای مختلف دیگری هم داشته. اما در یکی از آنها با مارکس مشترک بوده: در “اقتصاد سیاسی”.
مارکس در ۱۸۶۷ جلد اول “سرمایه” را مینویسد و راسکین در ۱۸۶۲، یعنی ۵ سال پیشتر، کتاب “تا این آخرین” را. موضوع اصلی این کار راسکین هم، شناساییِ حقوق نیروی کار است، اما به شیوهی خود. او انگار برخلاف مارکس، مبارزهای سرشتی و ذاتی میان صاحبان نیروی کار (مزدبگیران) و سرمایه (یا کارفرمایان) نمیبیند، اما بیعدالتی و بیانصافیِ آشکاری را در مبادلات سرمایهداری به معنای خاص تاریخیِ معاصر و همینطور به معنای عام آن (قانون جاری و ساریِ باستانیِ عرضه و تقاضا) میبیند و برای رفع آن، راه حل ارائه میدهد. در نهایت، کتاب “تا این آخرین” مشکل را برخلاف مارکس، به صورت برد و باخت یک طبقه مطرح نمیکند و تلاش دارد تا با استفاده از مداخلهدادنِ اخلاق در فرضیات بدیهیِ اقتصاد متعارف بازار، راهحلی به شکل برد- برد پیشنهاد دهد.
گاندی –این کنشگر اجتماعی، سیاستمردِ خدا-مرد، خدا-مردِ سیاستمرد، و فعال آنارشیستِ فلسفیای که بر خلاف برداشت عامه، در بیشتر عمر فعال خود، به عملیترین شکلِ حرکتِ گامبهگام به سمتِ آنارشیسم بیخشونت رو میکند (یعنی بازسازیِ روستاهای هند و تاسیس جامعهای سالم، برآمده از مجمعالجزایری از روستاهای سرافراز و قانع، با ساختار تشکیلاتیِ خودگردان، نامتمرکز و داوطلبانه، همراه با قطع انتظار از خدمات غول احمقِ دولت، دولتِ شدیدا متمرکز بزرگ و ناکارآمد)– در جوانی و بر حسب اتفاق، در آفریقای جنوبی همین کتاب به دستاش میرسد و آنرا میخوانـَـد.
او، برخلاف اکثر روشنفکران و کارگران فکری، خیلی هم اهل کتابخوانی نبود؛ ملانقطی نبود؛ و مشهور است که در اواخر عمر، بیشتر از شش کتاب را مالک نبوده. بحث فلسفی اصلا نمیدانسته؛ کمتر میخوانده و بیشتر، اصرار داشته که همان خواندههای پیشیناش را با عمق بیشتر بخواند و بهتر عمل کند. گاندی این کتاب را در طول یک شبانه روز در سفری با قطار میخواند و معنایش را میبلعد. و این چنین میشود که گاندیِ دیگری زاییده میشود.
از فردای آن روز تصمیم به تغییر همهی هستیِ خود میگیرد، اما برای این تغییر درونی، باید “روابط کار” را تغییر دهد تا از درون این تغییر آفاقی، تغییراتی انفسی هم در خود حس کند. “کمونی” میسازد به اسم “فـِنیکس یا همان ققنوس” در آفریقای جنوبی، تا به اجرای همان خوانده ها اقدام کند؛ خودِ کتاب را هم، به صورت خلاصه، به زبان گجراتی و به اسم “سارودایا” در نشریهاش “دیدگاه هندیان” منتشر میکند. بعد ها هم کمون دیگری به نام نامیِ تولستوی سازمان می دهد.
اینک نسخهی کاغذیِ ترجمهی این کارِ گاندی تقدیم خوانندگان علاقهمندی میشود که:
شبانهروز در کوچه و خیابان و رسانهها و شبکههای اجتماعی شاهد انواع خللها و نقایص و بیانصافیهایی هستند که چارهناپذیر و دستنخوردنی، ابدی و ازلی بهنظر میآیند.
پرودون، فویرباخ، مارکس، راسکین، و خیلیهای دیگر، مدعیِ چارههایی برای “روابط کار” و “بازار آزاد” و “عرضه و تقاضا”ی ناعادلانه شدهاند، اما این بار، چارهای از زبان راسکین- گاندی با تزریق اخلاق در چارچوب خشکِ مکانیکیِ اقتصادِ بازار خواهیم خواند و البته با پیوستهای بسیار متنوعی آشنا خواهیم شد که نهتنها گاندیای از نوعی دیگر را برایمان معرفی میکنند، بلکه دهها راه نو برای اندیشیدن به راههای جایگزینِ اقتصاد و زیستنِ جریانغالبِ امروزین، اما در همان مسیرِ گاندی و راسکین، عرضه میکنند.
این پیوستها همگی در جلد دوم کتاب که حجمِ آن را به ۷۰۰ صفحه میرساند، در سایت عدم خشونت قابل دانلود اند.
پیوست: کتاب «سارودایا : مارکس ، گاندی و راسکین!» در سایت عدم خشونت