گفتگوی بیژن عبدالکریمی با یورونیوز: دموکراسی، نسل زد و سلبریتی‌ها

گفتگوی بیژن عبدالکریمی با یورونیوز: دموکراسی، نسل زد و سلبریتی‌ها

یورونیوز: بیژن عبدالکریمی، استاد فلسفه و دانشیار گروه فلسفه دانشگاه آزاد است. وی که دکتری خود را در دانشگاه مسلمان علیگر هند به پایان رسانده، از منتقدان نگاه سیاسی به فرهنگ و علوم انسانی است. با او درباره تحولات اجتماعی ایران به ویژه در پی جنبش «زن، زندگی، آزادی» گفتگو کردیم.

یورونیوز: آیا «بی‌تاریخی» را نماد نسل‌ جدید ایران می‌دانید؟

 

بیژن عبدالکریمی: قبل از پاسخ به این پرسش، باید معنای بی‌تاریخ‌بودن را روشن کنم. مراد من از بی‌تاریخ‌بودن این است که نسل‌های جدید به این دلیل که ارتباطشان را با سنت و میراث تاریخی و مآثر فرهنگی از دست داده‌اند، رابطه‌شان با گذشته قطع شده. در نتیجه این نسل‌ها «گذشته» ندارند و چون این نسل‌ها هیچ امید و طرح و اوتوپیایی برای آینده ندارند، لذا آینده‌ای هم ندارند. به همین دلیل نسل‌های جدید در زمان حال غوطه‌ورند، یعنی در روزمرگی متوقف شده‌اند و فاقد گذشته و آینده‌اند.

این وصف فقط مربوط به نسل‌های جدید ایرانی نمی‌شود و یک وصف وجودشناختی و متافیزیکیِ جهانی است. یعنی در سراسر جوامع جهان، اکثر قریب به اتفاق جوانان بی‌تاریخ‌اند و رابطۀ خودشان را با گذشته و آینده از دست داده‌اند. یعنی فقط این طور نیست که نسل‌های جدید ایرانی نسبتی با حافظ، مولانا، قرآن، احادیث و مآثر فرهنگی‌شان ندارند ‌بلکه نسل‌های جدید اروپایی و آمریکایی هم دیگر با هولدرلین، گوته، شیلر، شکسپیر و میراث فرهنگی-تاریخی‌شان ارتباطی ندارند.

جوانان ایرانی هم درست مثل جوانان اروپایی و آمریکایی، اتوپیایی جز «مصرف» ندارند. هیچ طرح و آرزو و مدینۀ فاضله‌ای در ذهنشان نیست؛ لذا «بی‌تاریخی» صرفا صفت جوانان ایرانی نیست بلکه یک وصف جهانی است.

یورونیوز: مطالبات نسل زِد تا چه اندازه با اصول «دموکراسی» همخوانی دارند؟

بیژن عبدالکریمی: آنچه به عنوان آرمان دموکراسی در دهان نسل‌های جدید به واسطۀ رسانه‌های قدرتمند خبری و شبکه‌های مجازی، رسانه‌هایی که وابسته به کانون‌های بزرگ نظام سلطۀ جهانی هستند، به دهان جوانان ما افتاده، در واقع چیزی شبیه پفک‌نمکی و پاپ‌کورن است که هیچ ربطی به تغذیۀ یک ملت و کشور ندارد.

در واقع کشورهای به اصطلاح جهان سومی، یعنی کشورهای خاورمیانه و آمریکای لاتین و آفریقا، چیزی را به عنوان دموکراسی مطرح می‌کنند که نسبتی با واقعیت دموکراسی ندارد.

دموکراسی یک واقعیت اجتماعی است که با یک فرماسیون اجتماعی و با یک واقع‌بودگی و هستیِ اجتماعی نسبت دارد. این فرماسیون اجتماعی و این هستی و واقع‌بودگیِ اجتماعی و تاریخی، فقط و فقط در جوامع غربی شکل گرفته. در جوامعی مثل جامعۀ ایران، که اساسا این فرماسیون اجتماعی وجود ندارد، انتظار میوۀ دموکراسی از درختی که اساسا در این کشور(ها) ریشه ندارد، بی‌معناست.

این صرفا یک مسالۀ سیاسی نیست، یک مسالۀ تمدنی است. یعنی در بخش اعظم کرۀ زمین آن فرماسیون و صورت‌بندی اجتماعی در غرب، که بواسطۀ ظهور طبقۀ بورژوازی و رشد طبقۀ متوسط و ظهور جامعۀ مدنی شکل گرفت، {وجود ندارد}.

چنین تاریخی در ایران و بسیاری از کشورهای خاورمیانه‌ای و آمریکای لاتینی و آفریقایی وجود ندارد. لذا دموکراسی به آن معنای غربی در کشورهایی مثل جامعۀ ما اساسا تحقق‌پذیر نیست.

 

یورونیوز: آیا مواضع طبقه روشنفکر در ایران بر تحولات اجتماعی و سیاسی تعیین کننده است؟ نقش روشنفکران پررنگ تر است یا نقش سلبریتی‌ها؟

بیژن عبدالکریمی: باز هم این یک مسالۀ جهانی است. {یعنی} جایگاه و پایگاه روشنفکران در حیات اجتماعی. پدیدۀ روشنفکر اساسا متعلق به قرون هجدهم و نوزدهم و سه ربع اول قرن بیستم است. از ربع پایانی قرن بیستم {به این سو}، ما تقریبا با مرگ پدیدۀ «روشنفکری» روبرو هستیم؛ به این معنا که به دلیل بسط نیهیلیسم و فروپاشی همۀ نظام‌های ارزشی و اخلاقی، در واقع همۀ مرجعیت‌ها فرو ریخته است؛ از جمله مرجعیت روشنفکران. و روشنفکران دیگر چندان نمی‌توانند در تحولات اجتماعی اثرگذار باشند. بخصوص که نیروهای اجتماعی و تاریخی‌ای که در حیات اجتماعی اثرگذارند، مثل کانون‌های بزرگ قدرت، نیروهای بین‌المللی، نیروهایی که در مسائل ژئوپلیتیک هر کشور اثر می‌گذارند و بویژه نیروهای نظامی هر کشوری، عوامل تعیین‌کننده‌ای هستند که از فاعلیت و سوژگی انسان‌ها کاسته‌اند و به همین دلیل روشنفکران چندان نمی‌توانند در تحولات اجتماعی دخیل باشند.

 

یورونیوز: نقش روشنفکران پررنگ تر است یا نقش سلبریتی‌ها؟

بیژن عبدالکریمی: واقعیت این است که سلبریتی‌ها با پدیده‌ای به نام مُد سر و کار دارند. یعنی امور بسیار سطحی و زودگذر. سلبریتی‌ها شبیه یک جوش در صورت‌ هستند. این‌ها می‌آیند و می‌روند و با ریشه‌های تاریخی و فرهنگی نمی‌توانند ارتباط برقرار کنند. بی‌تردید متفکران و اصحاب نظر و به تبع آن‌ها روشنفکرانی که کار فکری و فرهنگی اصیل می‌کنند، از اثرگذاری بیشتری برخوردار خواهند بود.

 

یورونیوز: آیا طبقه‌ی حاکمه در ایران زن‌ستیز است؟ اساسا زن‌ستیزی و مردسالاری در ایران تا چه حد ریشه در نگرش مذهبی دارد؟

بیژن عبدالکریمی: به اعتقاد من کاربرد صفت «زن‌ستیز» برای حاکمان ایران صرفا یک برساخت رسانه‌ای است و به هیچ وجه نمی‌توان حاکمان ایران را زن‌ستیز دانست. اما می‌توانم بپذیرم که فقه سنتی ما تا حدودی از عقب‌افتادگی تاریخی رنج می‌برد.

می‌توانم بپذیرم که روحانیون و حوزه‌های علمیۀ ما، درکی از سوژۀ مدرن و عقلانیت مدرن ندارند و نمی‌توانند با سوژۀ مدرن ارتباط برقرار کنند. اما اگر این را به معنای زن‌ستیزی تلقی کنیم، به نظر من تلقی درستی نیست.

در خانوادۀ روحانیون و رهبران گفتمان انقلاب ایران، نوع مواجهه‌ با دختران و زنان بسیار لین‌تر و نرم‌تر از مواجهه‌ای است که در خانواده‌های مدرن با زن صورت می‌گیرد. همچنین در پس آنچه که به عنوان «آزادی زن در جوامع غربی» مطرح می‌شود، خشونت بسیار زیادی وجود دارد. یعنی در جوامع غربی هم زنان احساس امنیت زیادی ندارند. لذا نحوۀ مواجهۀ جوامع سنتی، از جمله مواجهۀ فقه سنتی مسلمانان و شیعیان با پدیدۀ زن را باید با مقولات دیگری فهم و صورت‌بندی کرد.

 

یورونیوز: رشد چشمگیر خداناباوری و مخالفت با گزاره‌های مذهبی تا چه اندازه در ایران جدی است؟

بیژن عبدالکریمی: به یک معنا جدی است و به یک اعتبار و معنای دیگری جدی نیست. یعنی فرهنگ ایرانی در روزگار ما شبیه درختی است که تنه‌اش آسیب دیده است. جوانانی با چاقو بر روی پوست این درخت اسم یادگاری نوشته و یا تنۀ درخت را به آتش کشیده‌اند. اما ریشه‌ها هنوز زنده است و ریشه‌ها در آب است.

من فکر می‌کنم رشد سکولاریسم و آته‌ئیسم در کشور، بخصوص در میان نسل‌های جوان، یک امر جدی است اما بعید می‌دانم آن‌ها بتوانند هویت ایرانی را به طور کامل تغییر بدهند. و کماکان ایران به عنوان مرکز و کانون بزرگ تفکر دینی و مذهبی در طول تاریخ بشر، فکر می‌کنم این هویت را در آینده هم حفظ بکند.

 

یورونیوز: آیا جامعه ایران علاوه بر عبور از حکومت دینی در حال عبور از اصل دین است؟ تبعات آن برای کشور چیست؟

بیژن عبدالکریمی: واقعیت این است که در میان جوانان و جامعۀ ایرانی یک نوع فاصله و شکاف با حکومت به اصطلاح دینی وجود دارد اما این فاصله‌گرفتن به این معنا نیست که هویت تاریخی ما در اعماق و ریشه‌ها به طور کامل دارد تغییر می‌کند.

شاید بتوان گفت اسلام سنتی در کشور ایران کاملا و در جهان اسلام هم تا حدود زیادی به پایان رسیده و دیگر نمی‌تواند به حیات خودش ادامه دهد. اما اسلام به منزلۀ یک نحو وجودشناسی و آنتروپولوژی و اپیستمولوژی، یک نحو فهم جهان و انسان، فکر می‌کنم به صور دیگری در آینده در هویت تاریخی ایرانیان استمرار خواهد داشت.

این تحولات نشان می‌دهد که ما نیازمند یک شیفت پارادایمی هستیم. اگر قرار است تفکر دینی در ایران استمرار داشته باشد، حتما باید یک شیفت پارادایمی داشته باشد. حتما باید نسبت خودش را با جهان و امور تاریخی و سوژۀ مدرن و علم و تجربیات بشری، مورد بازاندیشی قرار دهد.

من فکر می‌کنم جامعۀ ایرانی آبستن تحولات بزرگ فکری و فرهنگی است و جریان‌های سنتی نمی‌توانند پا به پای این تحولات پیش بیایند و البته جریان‌های سکولار و آته‌ئیست هم نمی‌توانند در این تحولات هژمونی داشته باشند.

 

یورونیوز: به‌نظر شما فرهنگ ایرانی مولفه‌های لازم برای کار گروهی را دارد؟

بیژن عبدالکریمی: به نظر من این یک مواجهۀ اسانسیالیستی (ذات‌گرایانه) با فرهنگ ایرانی است. فرهنگ ایرانی یک امر ثابت و لایتغیر نیست و یک ذات ازلی و ابدی ندارد. ما ایرانی‌ها در بعضی از برهه‌های تاریخی توانسته‌ایم کار گروهی عظیمی انجام دهیم و در بعضی از برهه‌ها نتوانسته‌ایم. امکان‌پذیری یا عدم امکان‌پذیری کار گروهی در میان ما ایرانی‌ها به عوامل سایکولوژیک و فرهنگی ربطی ندارد؛ بلکه برمی‌گردد به شرایط اجتماعی و تاریخی؛ و اینکه آیا ایده‌های اصیلی وجود دارند که ما حول آن‌ها جمع شویم یا نه؟

 

یورونیوز: از این منظر کارنامه یک سال اخیر اپوزیسیون را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

بیژن عبدالکریمی: به نظر من اپوزیسیون ما هم به اندازۀ برخی از نیروهای پوزیسیون مبتذل و عقب‌افتاده و رشدنایافته است. و چون تکلیف اپوزیسیون با خودش روشن نیست، نمی‌تواند با دیگران هم کارِ گروهیِ اصیلی انجام دهد.

اگر ما اپوزیسیون اصیلی هم داشتیم، وضعیت کشورمان به گونۀ دیگری بود. اپوزیسیون و پوزیسیون مبتذل، دو تیغۀ یک قیچی هستند که شرایط را بازتولید می‌کنند و ملت را در شرایط بدی قرار می‌دهند.

 

یورونیوز: آیا بر این باورید که در فضایی مسالمت آمیز امکان تغییرات رادیکال سیاسی در ایران متصور است؟

بیژن عبدالکریمی: تغییرات رادیکال سیاسی برای ایران یک سم است. ما به تغییرات رادیکال در ساختار اجتماعی نیازمندیم اما تغییرات رادیکال سیاسی در شرایط کنونی، به نظر من، نه مطلوب است و نه امکان‌پذیر.

 

یورونیوز: آیا در صورت بروز یک رویداد بزرگ، مثلا ورود ایران به جنگ اوکراین یا مرگ رهبر ایران، فضای هرج و مرج بر ایران مستولی می‌شود و بیشتر از ثبات باید منتظر رویدادهایی مانند جنگ داخلی بود؟

بیژن عبدالکریمی: من فکر می‌کنم نظام سلطه و قدرت‌های بزرگ جهانی، بسیار خواهان بی‌ثباتی در ایرانند و خواهان ظهور یک خلأ قدرت هستند تا از این خلأ در جهت منافع خودشان و روی کار آوردن نیروهایی استفاده کنند که منافع آن‌ها را تامین کنند.

من فکر می‌کنم علیرغم بحران‌هایی که در کشور وجود دارد، در میان پاره‌ای از نیروهای گفتمان انقلاب، همچنین در خود ملت و حتی در بخشی از اپوزیسیون، نوعی پختگی سیاسی وجود دارد و خرد ایرانی، که در بزنگاه‌های تاریخی خودش را آشکار می‌کند، اجازه نخواهد داد که کشور به هیچ وجه اسیر نوعی هرج و مرج شود.

.


.

مشاهده فیلم سخنان بیژن عبدالکریمی در آپارات

.


.

70 نظر برای “گفتگوی بیژن عبدالکریمی با یورونیوز: دموکراسی، نسل زد و سلبریتی‌ها

  1. فرض کنیم پس از دو سه قرن ما به رنسانس خود رسیدیم ، آیا حاصلی غیر از امروز اروپا خواهیم داشت؟

    مگر نمی گویند وضعیت روحی روانی جوانان جامعه ما مثل وضعیت جهانی جوانان است…پس مشکل جای دیگری است…

    مشکل ، افراد مفسد و زیاده طلبی هستند در سطح جوامع و در رابطه با هم و در سطح جهانی ، که همواره علم و دین را تدریجا سفارشی سازی میکنند به نفع خود…و ترس یا ناتوانی در مبارزه با آنها وجلوگیری از ازدیاد نسل و تکرار مشابه آنها…

    آنچه قرآن به آن امر میکند چون نیک بنگریم کم و بیش مشابه نتایج رنسانس و رشد علمی انسانهاست …

    مسلمانان بعنوان دارنده آخرین کتاب الهی و میزان رفتار انسانها برای آینده پر آشوب بعد از نزول قرآن ، اگر به وظیفه خود درست عمل میکردند اوضاع داخلی خودشان و اوضاع جهانی متفاوت و شایسته تر از امروز بود…نه فقط درست عمل نکردند بلکه برای توجیه شرعی عملکرد خود ، برداشت و فهم از قرآن را سفارشی سازی و مغشوش نمودند و صورتک هایی از دین رایج کردند…

    ما با وعده ها و صورتی از دین و مذهب راه افتادیم اما پس از فروکش کردن تحولات ، صورت دیگری از دین حاکم شد…جوانان امروز تحمل این تناقضات را ندارند…

    وظیفه ما شفاف سازی قرآن و فهم صحیح آن و رسوا سازی متولیان ناخلف دین و قرآن و حامیان آنها ، میباشد…در پی آن جوانان خود میدانند چه کنند…
    quranmizan.com

    1. شما قرآن را با ترجمه فارسی و با دقت خوانده اید؟
      آیه 29 سوره نسا جواز کنیز گرفتن زنان شوهردار
      از جبهه دشمن، آیات سوره توبه و مومنون دستور
      حمله به مسیحیان و یهودیان و زرتشتیان و جزیه
      گرفتن از آنان همراه با تحقیر آنها و دستور کشتن مشرکان و … عمل به اینها امروز باعث
      سعادت جامعه بشری میشود؟ واقعا از سر صدق همچین حرفی میزنید؟ پس چرا مثل داعش به زنان ایزدی حمله نمیکنید و از بین آنها کنیز نمیگیرید؟ چرا به چین کافر کمونیست نه تنها حمله نمیکنید بلکه در مقابلش کرنش هم میکنید؟ بنظرم یا مومنی بسیار بی اطلاع و ساده دل هستید که خوشا به احوالتان یا تبلیغاتچی دغلکار و سیاست پیشه ای مکار که در آن صورت باید بدانید که این حرفها را باید به بچه های مسجد محل و شاگردان کلاس پرورشی کلاس هفتم بزنید نه به منکران و منتقدان و آگاهان

      1. جناب احسان

        اگر به جزیه گرفتن در آیه ذیل اشکالی دارید :

        قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ ﴿۲۹﴾ توبه

        باید آیه قبل از آن را هم حتما بخوانید :

        يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلَا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَذَا وَإِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنِيكُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شَاءَ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ ﴿۲۸﴾ توبه

        تا اتصال آیات هر سوره را رعایت نکنیم نظر خود قرآن را درک نخواهیم کرد…تا بعد برسیم به نظرات دیگران ….

        میخواهد پیروان ادیان قبلی را که از کعبه استفاده میکرده اند ، از کعبه دور کرده و آنرا به پیروان آخرین گونه از ادیان ابراهیمی بسپارد….چگونه این کنار زدن انجام بشود؟ اگر بخواهند نزدیک شوند تا زیارت کنند ، جلوگیری شده و جریمه گرفته خواهد شد…مسلما پیروان ادیان قبلی براحتی عقب نشینی نخواهند کرد و جنگ صورت میگیرد…

        بر روی کلمه “مرادی” کلیک کنید تا به این سایت وارد شوید : http://www.quranmizan.com

        مجموعه تلاش هایی است برای اینکه روش مورد اشاره خود قرآن در خواندن قرآن یافت شود و نظریات خالص معلوم گردد…ادعای کامل و دور از اشتباهات سهوی بودن نظریات خود را نداریم…

        بدیهی است جزئیات مناسک مثلا طرز نماز خواندن یا زیارت کعبه در قرآن نیست ، در این گونه موارد به روشی که پیامبر انجام میدهد ارجاع شده است…اما موضوعاتی مانند فلسفه خلقت و اقتصاد و سیاست و .. باید از قرآن شنیده شود…

      2. جناب احسان

        اما اینکه عده ای راهنما به چپ میزنند ولی راست میروند ، نباید شما را به اشتباه اندازد…

        اگر چپ گرایی دعوت به کمک به یکدیگر و وحدت و رضایت اجتماعی است ، رعایت نکردن رضایت دیگران را منتهی به کشتن آنها میداند :

        يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْكُمْ وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا ﴿۲۹﴾ النساء

        باید گفت قرآن مانیفست کامل چپ گرایی است…چرا که در ازای این نیکی ها پاداش دنیوی و اخروی برای خود شخص نیکوکار قائل است و حیات او را در پایان زندگی مادی پایان یافته نمی داند…

        اعمال انسان را همچون پانچ کردن کارت (کارت پانچ کامپیوترهای بزرگ قدیمی) یا اثر گذاشتن بر نفس او میداند…در روز قیامت بر اساس پانچ کارت نفس انسان ، برای او حیات مجدد می سازد…

        راهنما زدن به چپ گرایی باید همراه با انجام عمل چپ گرایانه باشد…

        1. آقای مرادی
          این که استنتاجی شخصی کرده‌اید قابل تحسین است. به رغم این حسن، بهتر است که نحله‌های فلسفی را بشناسیم و به علت حاکمیت منابع و تحصیلات مدرن مواضع و tenets سنن فکری شرق را مخدوش نکنیم. Marxism و Leninism و به طور کلی leftist inclination ها خود محصول مدرنیته هستند که اصولا با متافیزیک و بخصوص با دین خصومت علنی دارد. عقاید مارکس و لنین و arch-religion ها را یکی خواندن اشتباهی بزرگ در درک مدرنیته است. اگر چه که مدرن بودن فیلسوف یهودی (کارل مارکس) کمتر در journalism ایران مورد تمرکز قرار گرفته است. قرآن را کمونیستی یا مارکسیستی نمایاندن مانند طبقه بندی آقای احمدی نژاد به عنوان progressive ها در governance آمریکایی است. Stance چپ در فضای مدرن و در جامعه اروپایی با رد ادیان شکل گرفته است و نسبت چپ بودن به نگرش‌های اسلامی دادن یک مغاطله ad hominum ‌حمله به شخصیت گوینده به جای بیان flaw در نگرش مورد انتقاد است. اگر اشکالی وجود داشته باشد که محل توجه ما نیست، طبعا این اشکال از خاستگاه مدرن حاصل شده است. اگر چه که موضوع این نظر حاضر، بیان اشکال چپ گرایی نیست.

          1. جناب بابک

            دانشمندان تا وقتی که در آیات طبیعت مطالعه میکنند و در پیوند پدیده های طبیعی از جمله خود انسانها سعی میکنند ، در مسیر تایید الهی قرار دارند….اما اگر بخواهند ماوراء طبیعت را منکر شوند آنهم به جهت تفاسیر و تئوری و اعمال اشتباه و غیر علمی پیروان مذاهب رسمی و سنتی ، به مسیر انحرافی وارد میشوند…

            دانشمندان علوم طبیعی و پیروان آخرین دین و آخرین کتاب ، در صورتیکه آیات کتاب الهی را نیز همانند پدیده های طبیعی متصل بخوانند به مسیر درست قبلی خود و در جهت درست ادامه میدهند…

            پیروان پیامبر پس از رحلت ایشان و در لباس نفاق ، در جهت کسب غنائم دنیوی و توجیه آن دچار اختلاف شدند و با شک و تردید در چیدمان آیات قرآن و منحصر دانستن درک قرآن در افراد معصوم (بزعم خودشان) هم خودشان از مسیر درست خارج شدند و هم دیگران را از ادامه مسیر درست و قرار گرفتن در راه مستقیم الهی محروم ساختند…

            چپ گرایی ، تا مادامی که حاصل از درک پیوند بین پدیده های طبیعی و انفسی است در مسیر دین الهی قرار دارد و نباید از اعلام سازگاری آن با دین واهمه داشته باشیم…اتفاقا ادامه مسیر این چپ گرایی فقط در توان دین و قرآن است و خود چپ گرایی طبیعی ناتوان بوده و پایداری ندارد…

            http://www.quranmizan.com

      3. وقتی به علت رشد سریع اسلام در جهان غرب به عنوان fastest growing belief باوری که بالاترین سرعت در انتشار در دنیا دارد و شیعه fastest growing denomination که همین اتفاق به عنوان فرقه مورد تعصب و حمله جامعه مدرن ما می نگریم، متوجه می شویم خصومت و وحشت حاکمان ثروتمند و بی رحم جهان که با سخنان شیرین و علم علم علم آزادی آزادی آزادی گفتن از زبان medium که یک جا مدیا و یک جا مک رون و بایدن و ریشی سوناک را نه تنها باعث نرسیدن پیام پیامبر اسلام به گوش ما نشد بلکه citizen ها شهروندان جامعه جامعه فاشیست-لیبرالیست مدرن غرق در سکس و زورگویی و کشتار توجیه شونده با تکیه بر propaganda تبلیغات غرب ، متوجه گمشده روح و جان خود می شوند. عجیب است که misinformation اطلاعات غلط slant و distortion و تحریف , هول بودن media monguls اربابان رسانه برای پنهان کردن پیام انسانیت و بندگی خدا خود بزرگترین عامل شناساندن این پیام به دنیا شده.
        من هم مانند بسیاری که به غیر از فحاشی و هتاکی و تنفر از کاتولیک و بعدها از اسلام نشینیده بودیم نام اسلام را از متنفرترین رسانه ها شنیده میشود و اگر فرد ذهن و عقل خود را به دست موبایل و اینترنت و دانشگاهیان شیفته شهرت نسئرد و ترس و وحشت خود را از اسلام کنار بگذارد و به source و authority اسلام همدلانه و علمی و با academic integrityصداقت علمی دل بدهد می بیند که علت لجن مال کردن مسلمانان و هراس سوپر مدل ها و و fashion designerها از self esteem عزت نفس آمریکایی و modesty عفت جامعه شرقی چیست. آن صدق پیام است و این که monopoly غرب بر ذهن و اقتصاد و پول و سیاست و علم جهانی را به خطر انداخته و َآن را زیر سؤال برده و نابود می کند.

        وقتی مطالعه علمی و منصفانه و همدلانه با موضوع مورد حمله می کنیم آن چه متوجه می شویم بی دقتی، تحریف و نداشتن سواد زبانشناختی و ناآشنایی با Hermeneutics علم تفسیر است (که طبق نظری که شنیدم در کشور شما بوسیله آخوندهای درس اسلام خونده با exegesis تفسیر قرآن سطح نازل است و قابل قبول هم نیست هم رعایت نمی شود ) همان تلاش دروغ و لج مال کردن عامل رسوایی چهره فریبنده اما غیر علمی و بیرحم غرب.

        آیه 29 سوره نساء : ای اهل ایمان مال یکدیگر را ناحق نخورید مگر این که تجارتی از روی رضا و رغبت کرده (و سودی برید)و یکدیگر را نکشید که خدا بسیار مهربان است.
        خوب این از اشتباه و بی دقتی کامنت . جالب است حتی وقتی تصادفی سراغ قرآن مسلمان ها و حزب الهی های شما می رویم همیشه با مهربانی خدا و غدقن کردن خشونت مواجه می شویم.

        نکته دیگر از میان هزاران شواهد له قرآن:
        هر فردی و هر نهادی به خصلتی کلی شناخته می شود. مثلا فرهنگ غربی که در آن انسانیت و روح و مهر و عاطفه و عقل ما خفه شده به body building دور بازو و بیکینی و بوئینگ ساختن و هواپیمای بی 52 و بمباران و ثروت و علم وحشی برای ثروتمند شدن و پول و پول و پول و قدرت و رابطه جنسی بهتر و ظاهر و فرد و فرد و فرد associate می شود و در ذهن متبادر می شود. همه اش خود همه اش سود همه اش قدرت و زور . I read this as MMEEE
        As selfishness
        حال وقتی یک انگلوساکسون کوکیشن با مرگ مواجه می شود مسیح و رحمت الهی را را به یاد می آورد. وقتی گرفتار می شود رو به خدا و دین می آورد.
        اسلام نه در زبان افرادبا عذر خواهی تن فروش و دلالهای بی رحم ، چه می گوید و چه در نظر می آید با چی Associate همراه می شود: خودداری ، کمک به خاک نشینان ، توجه به مشکلات مستمندین و عاطفه و کنترل.

        جالب است که Media غربی و mobile head افرادی که ذهنشان در زندان موبایل و قفس اینترنت یهودی گیر کرده و به خود جسارت اندیشه و مطالعه غیر ارتوکس غیر رسمی و غیر رایج را نمی دهند از رحمت، کمک به هم نوع و دفاع از مظلوم چه مساُل شنیعی و چه تصویر distort شده و مخدوش شده ای ذر میآورند.
        به جای رحم و شفقت و اخلاق متواضع ، مساءلی بیرون می کشند و نصبت هایی می دهند که چشم انسان از حدقه بیرون می زند که این چه تفسیر و تعصبی است. همان که سوپر مدلهای با لباس جذاب و s. appeal سعی دارند در مورد رقیب مدرننیته به masses مردم با جذابیت جسمانی و تکنیک و روانشناسی و social engineering مهندسی اجتماعی جا بیاندازند.

        نکته اول فهم متن نگاه به موضع کلی و مهترین اصول یک discourse و گفتمان است. موضع قرآن برای منی که اسلام را نمی شناسم و تربیت اسلامی نداشتم دوری از خودخواهی و توجه به ارزش های الهی است .نمونه های این مفاهیم و vitue های دین یا خصلت های نیکوی دین داری در مقابل زندگی امروزی چیست ؟ به جای ظاهر زیبا صیرت زیبا، به جای آرنولد و بازوی کلفت فهم و درک انسانی و توجه به هم نوع ، به جای فرار از کشور به بلژیک و آمریکا در زمان حمله صدام مورد حمایت ایالات متحده ماندن در ایران و ترک دانشگاه و جان دادن و دفاع از خاک و جان ایرانی ، گذشت و ازدواج
        اخلاقی و با رضایت خانواده و دادن بخشی از مال برای مستمندان،

        نسبت ها دهشتناک دادن به یک فکر که خصلتی آمریکایی است drag its name in mud لجن مال کردن کاملا آمریکایی است. چیی که نشانه دست پا زدن the powers that be قدرت در پس ظاهر برای جلوگیری از شناختی است که از انسانیت و تواضع محمد و میسیح و موسی به ما هدیه کردند.

        حال شما از مهر مسیح ع می توانی نسبت های وحشتناک در بیاوری . این دیگر قربانی مدیا و ساینس value-laden دارای باز ارزشی بیمار غربی است.

        1. در حالی این دوست مدافع اسلام و قرآن نسبت تحریف و بی دقتی و نداشتن سواد زبان شناختی و زیر پاگذاشتن اصول هرمنوتیک و بی توجهی به زمینه و کانتکست متن و تفسیرهای ناسازگار با آن را به منتقد قرآن و اسلام می دهد و دم از آن می زند که این اتهامات در درجه اول در باب ادعاهای غلو شده و بعضا کذب و نادرست ایشان در باب اسلام و تفسیرهایی که از آنها می کند نیز وجود دارد و مبتنی بر همین ایرادات است .
          مثلا نمونه ای از تحریف و نتیجه گیری های غلط ایشان در باب آیه ۲۹ سوره ی نساء است که اول آن را غلط ترجمه می کند و بعد بی توجه به کانتکست و زمینه ی متن و سایر آیات از آن ادعاهایی مثل مهربانی خدای اسلام را در می آورد .
          ترجمه ی صحیح آیه ی ۲۹ سوره ی نساء چنین است :
          ای کسانی که ایمان آورده اید ، اموال هم دیگر را به ناروا مخورید مگر آن که داد و ستدی با تراضی یک دیگر از شما ( انجام گرفته ) باشد و خودتان را مکشید ، زیرا خدا ( الله )همواره با شما مهربان است . ( ترجمه ی فولادوند )
          همان طور که می بینید آیه نهی از خودکشی می کنید و برخلاف ترجمه ی غلط ایشان اصلا ربطی به قتل و کشتن دیگران ندارد .
          در ادامه هم باز با تحریف و ترجمه ی غلط عبارت ” خدا با شما مهربان است ” را ” خدا مهربان است ” ترجمه می کند که معنای آیه را زمین تا آسمان تغییر داده و بر مبنای آن این نتیجه گیری می کند که وقتی تصادفی به سراغ قرآن و خدای حزب اللهی ها ( الله ) می رویم همیشه با مهربانی خدا و قدغن کردن خشونت مواجه می شویم . ادعایی که جز تحریف قرآن و تفسیرهای تحمیلی و ناسازگار با سایر آیات در این زمینه نیست .
          نمونه اش در همین آیه است که می بینیم آیه می گوید خدا با شما مهربان است که در اینجا منظور از شما همان مومنان است نه کافران و مشرکان و دگراندیشان
          در باب نخوردن اموال به باطل هم منظور همان مومنان هستند وگرنه در فقه اسلامی صرف نظر از کفار ذمی و مشرکان مستامن بقیه مشرکان و کفار حربی اموالشان هیچ حرمتی ندارد و لذا با این عدم حرمت می توان اموال آنها را تخریب و سرقت کرد و حتی ربا که در قرآن جنگ با خدا معرفی است در اینجا اشکالی ندارد و ربا گرفتن مسلمان از کافر حربی چون مالش حرمت ندارد نیز ایرادی ندارد !

          1. 1.
            At long last, the atheist Mohammad Zed Azadi

            talab came out of the closet.
            بالاخره، آقای محمد ضد آزادی واقعیت خود را نمایان کردند. ایشان که ابتدا از موضع یک مسلمان و معتقد به قرآن تحت passage متون تفسیری و قرآنی به عنوان فردی که به روشنفکری و دین مدرن مطالب موبایلی و اینترنتی در سطح زیر عوام کاکمنت می گذاشتند، مانند معتقدین به کفر، نسخه های کوچه خیابانی مطالب اینترنتی و امثال آن تظاهر به باوری تجدید نظر طلب می کردند. ایشان نام محمد آزادی طلب را هم به همین علت برگزیدند.
            دروغ، فریب و نفاق چرا؟ چرا صادقانه عقیده خود را علنی بیان نمیکنید؟
            کفر به حدی نفرت انگیز و متعفن و ترسناک است که حتی mobile-head کسانی که مغزشان با مطالب عامیانه موبایلی زندان شده هم وحشت دارند بگویند که دشمن قرآن و دین هستند. چون قابل دفاع هم نیست.

            2. استفاده از catch phrase عبارات رایج خودم در کامنت ایشان نیز با وجود توهین هایی که به من در این مدت روا داشتند هم قابل توجه است. اگر من طبق dogmatism شما بد و معیوب بود پس چرا عبارات من را بکار بردید؟
            یکی از شاگردان مارکس گفت : مخالفان Carl Marx جالب بودند روزها او را بیسواد می خواندند و شب ها آثار او را می خواندند!
            3. ناتوانی من در نوشتن فارسی موضوع صفحاتی که در آن اشان توهین به من میکردند نبود. اما ایشان مرتب می گفتند فارسی نمی نویسد! اگر در کنفرانس ادبیات فصاحت و بلاغت نوشتار فارسی مطلب بود درست. مطالب فلسفه anglo-saxson است. چیزی که شمای لیسانس بانکداری حتی یک خط هم نمی توانید بنویسید.
            4. روش ایشان این استن که آنقدر یک دروغ را تکرار می کنند تا خودشان هم باورشان بشود. همانطور که با صفحات Page موبایلشون propagandaتبلیغات کاذب را در ذهن خودشان جا داده اند.

            همانطور که روشن است مبنای غیر صادقانه نوشته ای غیر منطقی و غیر authentic ایشان (تظاهر به باور به خدا و یا دین اما در واقع prejudieanti-religious تعصب آفرینی ضد دینی) در خط اول همه کامنت های ایشان مشخص است و نیازی دیگر به بیان ندارد. اما ئاسخ این یک دانه کامنت ایشان را در حد مختصر می دهم.

            پاسخ1.
            من نه اسلام را می شنتاسم و نه تفسیر قرآن . این که دو ترجمه را کنار هم بگذاریم برای هر فرد sub- educated با تحصیلات basic هم روشن است که ترجمه های مترجمین با هم تفاوت دارد. مهم این است که sematic overtone اضافه بار معنایی که این فرد زیر دیپلم و احتمالا آشنایی مختصر با بانکداری به جملات تحمیل می کند.
            این که من مطالبی می گویم نه به عنوان کسی در مورد دین شما scholar متخصص است بلکه اشکالات و مغالطاتی که همه در چنین slanted position مواضع زاویه دار وجود دارد را همه متوجه می شوند را اگر مورد تنفر و stigmatization ایشان و متعصبین ضد اندیشه و ضد اخلاق mobile-head که با تظاهر به اخلاق و دین و نقاب های دیگری که رایج است ، بیان می کنم.هنوز ایشان متوجه نشدند که من فقط نقد در سطح basic ارائه می کنم. چون اصولا ایشان مطلبی نمی نویسد . روش ایشان circumlocution است و خودش هم وسط مطلب خودش گیج می شود. در صورتی دیگران در خط اول متوجه vulgarism ایشان می شوند. همه متوجه هستند که از خودشان نمی نویسند . ثلا با تظاهر به باور به دین reform شده مطالب دکتر عبدالکریمی را به عنوان کامنت جا می زنند. این در صورتی است که اعتقادی به گفته ها شون ندارند.
            Honesty is a virtue, man. Clean up Buddy!

        2. در باب رفتار و مواجهه اسلام و قرآن با کافران و مشرکان و دگراندیشان بر مبنای خود آیات و جهان بینی قرآنی
          همان طور که در کامنت قبل نوشتم هر کجا سخن از مهربانی خدا در قرآن آمده منظور مهربانی با خود مومنان و کسانی است که این خدا و دینش را قبول دارند و یا ناباوران و مشرکانی است که می خواهند توبه کنند و ایمان بیاورند .
          وگرنه در دیسکورس و گفتمان و جهان بینی قرآنی مهربانی و رحمت و دوستی در باب مشرکان و ناباوران وجود و معنایی ندارد که برعکس سراسر مبتنی بر ترویج دگرستیزی و نفرت پراکنی ( hate speech ) و ناسزاگویی به آنها و ابزار تنفر از آنها و در نتیجه ترویج خشونت علیه آنهاست .
          اینها نمونه ای از تعدادی آیات قرآن در این زمینه است .
          فتح ۲۹ : محمد فرستاده الله است و کسانی که با اویند بر کافران سختگیر و در بین خود مهربانند .
          همان طور که می بینید آیه مومنان و همراهان پیامبر را کسانی معرفی می کند که با کافران دشمن و سرسخت اما بین خودشان با مومنان دیگر مهربان هستند .
          عدم دوستی با کفار حتی با خویشاوندان نزدیک و درجه اول خانواده که کافر هستند
          توبه آیه ۲۳ : ای کسانی که ایمان آورده اید ، اگر پدرانتان و برادرانتان کفر بر ایمان را ترجیح دهند ( آنان ) را به دوستی مگیرید و هر کس از میان شما آنان را به دوستی گیرد ، آنان همان ستمکارانند .
          خب همان طور که می بینید قرآن نه فقط دوستی با کافران که حتی خویشاوندان نزدیک شخص مومن را بر نمی تابد و آن را نهی می کند . البته عالمان و روحانیون مسلمان بر پایه تعدادی روایات دینی احترام پدر و مادر ولو کافر باشند و صله رحم با خویشاوندان ولو کافر را واجب می دانند اما بر مبنای رویکرد و این آیه ی قرآن واضح است که این احترام به والدین چیزی جز در حد حفظ حرمت آنها و روابط ظاهری و معاشرت معمولی با این خویشاوندان دگراندیش کافر در مقوله ی صله ی رحم نیست و بنا به تصریح خود مفسران و محدثان و عالمان مسلمان این روابط برخلاف روابط با سایر خویشاوندان مسلمان نباید از این حد فراتر رود و به دوستی و روابط گرم و صمیمی با آنها منجر شود چون بنا به تصریح این آیه قرآنی دوستی با آنها نهی شده است .
          رویکرد اسلام در این زمینه نه فقط به روابط سرد با خویشاوندان کافر شخص دیندار که بعضا فروپاشی خانواده ها را هم در پی دارد . در اسلام اگر شخصی که قبلا غیر مسلمان بوده است مسلمان شود مرد باشد ازدواجش با همسر مشرکش باطل شده و بلافاصله باید از او جدا شود . و اگر شخص تازه مسلمان یک زن بود و همسرش نه مشرک که کافر اهل کتاب بود باز باید عده نگه دارد و پس از سپری شدن عده اگر همسر و زوج مسلمان نشد باید از او جدا شود .
          قرآن در دگرستیزی و نفرت پراکنی علیه کافران تا آنجا پیش می رود که حتی یک استغفار و طلب آمرزش ساده برای آنها را بر نمی تابد و نهی می کند !( ۱۲۳ سوره توبه )
          آیه ۲۸ سوره آل عمران : نباید مومنان ، کافران را به جای مومنان به دوستی برگزینند . پس هر که چنین کند او را با خدا ( الله ) رابطه ای نیست . مگر این که از آنها بیمناک باشید .( تقیه کنید ) . و خدا ( الله ) شما را از خودش می ترساند و …
          خب در اینجا هم قرآن از دوستی و سرپرست گرفتن غیر مسلمان نهی و مسلمانان را در این باره نهی و مسلمانان را تهدید و هشدار می دهد که در صورت این کار با خدا ( الله ) قطع رابطه می کنند .
          در کامنت بعد به نمونه های دیگر از خشونت ها و عدم تساهل و تسامح و حتی استفاده از زور در اسلام برای تحمیل عقیده و نابودی عقیده ی مخالف را بر مبنای خود منبع اصلی این دین و بیانات و خود نظرات عالمان و مفسران مسلمان و سایت هایشان می آورم . فعلا تا اینجا ما دگرستیزی و نفرت پراکنی قرآن و اسلام علیه کافران و به خصوص مشرکان را نشان داده و وارد مقوله ی رویکرد خشونت آمیز این دین در مقابل آنها نشده ایم .

          1. distortion مخدوش کردن معنا
            تمامی آیات این کتاب مسلمانان با خداوند بسیار مهربان بسیار بخشنده آغاز می‌شود. اصولا مبنای دین دین بخشایش و عطوفت است. فرق مسیح با روم چه بود؟ روم قدرتمند و قدر قدرت بود. این مسیح بود که بخشایش و گذشت عمیق را epitomize کرد. روم مانند جامعه مدرن موشک کروز دارد و jump jet. دنیای مدرن دنیای بی‌رحمی و قدرت پرستی است.
            Might is right یا منطق قدرت پایه جهان مدرن است. رئالیسم در International Relations روابط بین کشورهای مدرن چه می‌گوید؟ دنیا جنگلی تحت حاکمیت Anarchy است. این را دنیای مدرن می‌گوید. پیام عیسی مسیح و محمد پیامبر اسلام به طور مثال در فتح مکه چه بود؟ اصولا این‌ها گفتن ندارد. اگر از کسی بپرسیم چه چیز بیشترین کشتار را در جهان و در تاریخ کرده پاسخ چه چیز به غیر از نظام‌های لیبرال دموکراسی خواهد بود؟
            دانالد رامسفلد مسلمان بود؟ یا نماینده لیبرالیسم؟ هیتلر مسلمان بود؟ گویی میلیون‌ها نسل کشی جنگ‌های جهانی راکه مرتکب شد! سای گون و ویتنام را لابد عمر خطاب با گاز خردل و عامل نارنجی و بمب‌های میکروبی و سلاح‌های شیمیایی را اسلام مرتکب شد؟
            نسل‌کشی اصولا با مدرنیسم SYNONYMOUS است.واقعا اگر فیلم سازیCINEMOTOGRAPHY، هالیود و خفقان رسانه‌های بیلیون دلاری و حاکمیت fASCISM-LIBERALISM بر تحصیلات لیبرالیسم در جهان حاکم نبود چگونه ممکن بود این STARNGULATIONISM خفقان فکری و وارونه نشان دادن واقعیات بدیهی را کسی بر زبان آورد؟ سکشوالیته، PROPAGANDA و حاکمیت بر اطلاعات اوردونانس FABRICATION و فریب لیبرالیسم است.

        3. اصلا مرگ بر طرف مقابل، مگر لجن مال کردن افرادی که در برابر یورش اعراب به افرادی که اخلاق و خدا را برگزیدند توجیه حتا غربی و rationalization فلسفه اخلاق غربی دارد؟ خیر، ندارد. حتی اگر با هیاهو کردن و سر و صدا راه انداختن شما با Catch phrazeمرگ بر فلانی‌ها نقاب اخلاق بر چهره Hate speech ‌و خدا ستیزی بزنید هر فردی متوجه حقنه کردن و چپاندن واژگان تجاوز، قتل و کشتار برای توجیه میلیتاریسم غربی عیله مسلمانان که تنها جرمشان در نزد شما دفاع از کشور خود و زن و فرزندان است، می‌شود. آقا احسان! discoteque آنقدرها هم که فکر می‌کنید جذاب نیست.

      4. اشکال های معنی شناختی، منطقی، تاریخی و عرفی بیشماری به کامنت آقای احسان وارد است که تا زمانی که خودش متوجه prejudice و dogma ی خود شود و یا خوانندگانی علاقمند به این اشکال های واضح و تکراری این افراد باشند هر بار چند عدد را نام می برم و توضیح می دهم.
        decontextualize بیرون کشیدن یک واژه از text متن و تحمیل semantic load معنای خودساخته به علت عدم مطالعه متن و ناآگاهی از معنا و یا تعمد در تغییر بار معنایی و یا بیرون کشیدن یک جمله از متن و تحمیل تفسیر خودساخته از مصادیق بدفهمی و یا distortion تحریف متن است.

        ترجمه:
        و هر که را توانایی آن نباشد که زنان پارسای با ایمان (و آزاد) گیرد پس، از کنیزان مؤمنه که مالک آن شدید به زنی اختیار کند. خدا آگاه‌تر است به (مراتب) ایمان شما که شما اهل ایمان بعضی از جنس بعضی دیگرید (و همه مؤمن و در رتبه یکسانید)، پس با کنیزان مؤمنه با اذن مالکشان ازدواج کنید و مهر آنها را به طرز پسندیده بدهید، کنیزانی که عفیف باشند نه زناکار و رفیق و دوست‌باز، پس چون شوهر کردند چنانچه عمل زشتی از آنها سر زند بر آنها نصف عذاب (یعنی حدّ) زنان پارسای آزاد است. این حکم درباره کسی است که بترسد مبادا به رنج افتد، و صبر کردن برای شما بهتر است، و خدا بخشنده و مهربان است.

        1. برای فهم متن غیر باستانی لاقل متن را کامل خواند، context بافت یا زمینه متن را توجه کرد و ناسازگار با بافت یا زمینه متن را تفسیر نکرد.
        قرآن و دین به شکل کلی آزادی بخش انسان از سلسله مراتب ساسانی و citizenship رومی و حاکمان و محکومین عرب بوده است. اساس دین آرادی انسان و جوامع از تعصب، برده داری و جهل انسان ساخته فکری در دوران مختلف در طول اعصار بوده است.
        اگر کسی با فلسفه اخلاق غرب کمی آشنا باشد متوجه است که اخلاق در delineation تبیین غربی موفق نیست. به تعبیری اخلاق مسیحی اگر نبود غرب الان خودش خودش را نابود کرده بود. در این ایه هم اگر افراد نخواهند بادیدن یک واژه بگویند که قران آن را تایید می کند همانطور که میبینیم فرد باید رضایت همسر زن را جلب کند تا بتوئاند با او ازدواج کند. باید مهر بدهد. همچنین رابطه زن و شوهری خواهد بود.
        دیگر این که برای فهم حقوق زن به یک خانواده مومن عامل بروید و ببینید کی در خدمت کی است ؟
        جواب 3

      5. دفاع در برابر کسی که به شما حمله کرده را کشتار خواندن خیلی غیر اخلاقی است. legitimate defense‌دفاع مشروع حتا در میان فاشیستهای لیبرال امروزی نه تنها اخلاقی بلکه اخلاقی و responsible act است.

      6. 1. کدام فکر و فلسفه “به نظر شما ” منجر به سعادت می شود؟
        2. در ترجمه کلماتی که شما به آیه نسبت دادید نیامده. کجای قرآن گفته تجاوز کنید، به زور مردم را بکشید ، به کنیزی به زور بدون رضایت آنها به ازدواج خود آورید؟
        من این را در کامنتی نوشتم اما منتشر نشد.
        این سوال ها جاش توی سایت فلسفه غربی که همه با آمریکا و اروپا آشنا هستند و هیچ از الفبای دین هم می دانند نیست این فریب دادن مخاطب است. شما اگر واقعا سوالی دارید از متخصص درس فقه خوانده بپرسید
        اما حتی منی که هیچ نمی دانم متوجه تعصب و تحریف و لجن مال کردن یک فکر که مورد حمله سوپر مدل ها و قشر رفاه طلب می شوم.
        اول، قرآن یک موضوع ندارد. اما این تیپ حمله و لجن مال کردن که یک کلمه را از توی گفتگویی و یا سخنی بکشیم بیرون و هر چی دلمون خواست با تفسیر کینه توزانه توی سخن تعبیه کنیم و حاصل را بداخلاقی توصیف کنیم خواندن یک سخن و درک آن اسمش نیست و این تحریف و مخدوش کردن سخن است. کجای قرآن گفته تجاوز کن بکش بگیر و ببند؟ این رو چطور در زبان امانوئل مکرون در نیجر چرا نمی شنوید؟ که رسما می گوید؟
        دوم، تحریفی که در سخن شما هست این است که موضوع سخن و universe of discourse زمینه سخن را تغییر می دهید گویی یک کلمه خاص مبنای اخلاق در قرآن است در صورتی که نیست و universe of discourse فضای سخن در فضای جنگ و مقابله با حمله وحشیانه دشمن برای کشتن مسلمانان است.
        ضمنا در قرآن ازدواج رسم و آداب دارد و به زنی با تراضی صاحب کنیز و دادن مهریه ذکر شده.
        سوم، نام آن طرز تفکری که باعث سعادت بشر می شود و شما قبول دارید را ذکر بفرمایید تا تاریخچه و مبنای اخلاقش و دیالکتیک تحلیلی اش را مطالعه و اگر منجر به جنگ جهانی و بمباران اتمی هیروشیما نشد با هم به آن اخلاق ددر آییم.

    2. آقای مرادی،
      عدم درک و اجرای اسلام در ممالک شرق، علت دارد. این علت جایگزینی نظام تحصیلات به وسیله غربی‌ها با سیستم تحصیلات و به خصوص محتوای علمی طبیعت‌گرا یا طبیعت‌انگار است.
      با گسترش استعمار و تحمیل سلطه نظامی، سیاسی و اقتصادی غرب بر آمریکای لاتین، آفریقا و آسیا، مهمترین مؤلفه استبداد غرب به دنبال آمد و آن استبداد فکری و به انفعال کشیدن دانشمندان و یا به تعبیری علمای جوامع تحت کشتار و استعمار غرب بود.
      تمامی strategem ها، تمامی fornication ها در تاریخ با تکیه بر واقعیت و صدق صورت گرفته است. تحت لوای استعمار( در معنای آبادانی)، علم، آموزش و پیشرفت و با مقایسه غیر منصفانه محتوای علمی و فلسفی مطالبی که در غرب جدید و نوبنیاد بودند با مطالبی counterpart متعلق به هزار یا بیش از آن مقایسه شدند و رأی به صدق گزاره‌های فلسفه جدید داده شد. فلسفه‌ای که به طور مثال معرفت شناسی‌اش در چارچوب فلسفه analytic مورد اعتراض خود naturalist ها یا طبیعت انگاران معرفت شناختی است و اشکالات آن را به وضوح در آثار 1945 به بعد به صراحت تبیین کرده‌اند.
      جوامع غیر غربی بدون این که متوجه باشند با کنار گذاردن ریاضیات پیشرفته هند، astrology چین و هیأت ایرانی و پذیرش علم مدرن، با کنار گذاردن مکتب خانه به علت قدمت و کهنگی محتوا در مقایسه با science، بدون این که متوجه باشند فلسفه علم و تحلیل متکی بر طبیعت‌گرایی را در core تدریس علم به فرزندان خود به جامعه خود تزریق کردند. حال اشکالات جامعه متکی بر الگوی ثانوی مدرنیته را از علوم قدیمی خود می‌گیرند. عجیب است که اشکالاتی که در تمامی mega-city ‌های دنیا هست را مثلا در تهران صرفا از شرقی بودن و سوءمدیریت می‌دانند. این در صورتی است که prostitution و ozone layer depletion و embezelment ویژگی مدرنیته در تمام جهان است. ایراد مدرنیته به جامعه سنتی نسبت داده می‌شود. اگر چه که من منتقد جدی جامعه شرقی هستم، تخریب ارزش‌های شرق به وسیله folly‌های weltanshuung‌غرب را واقعیتی مغفول می‌دانم. آن چه جامعه علمی باید به آن توجه کند و از چماغ تخطئه و تخریب شخصیت افراد تحصیل‌کرده‌ای که فقط تکرار آثار غربی را پیشه کار سهل خود کرده‌اند نهراسد.

  2. برچسب دروغین : نسل زد Z
    و عبدالکریمی نگونسار در واژگان میان تهی

    حضور پررنگ نوجوانان و جوانان ۱۵ تا ۲۰ ساله در جنبش کنونی ایران باعث شده است با زدن برچسب نسل z یا زومرها به این نسل، به گونه ای وانمود شود که گویی آنان پاره ای جدا از بدنه جامعه و پدیده ای نو در تاریخ ما هستند.

    واقعیت این است که آنچه امروز این نسل در خیابان و مدرسه و دانشگاه فریاد می زند، حتی ناسزاها و فحش های جنسی شان، همان آرزوها و خشم های سرکوب شده ما پدران، مادران و نیاکانمان است.
    قرن ها این خواسته ها و خشم ها را از ترس جهنم و به امید بهشت تا ژرفنای ناخودآگاه مان واپس راندیم و جز در خواب ها و خیالپردازی هایمان، در شعرها و لطیفه هایمان، اجازه ظهور نیافتند.
    ما ملت عشق نبودیم و هنوز نیستیم. ما ملت دوزیست بودیم. شب هابمان با حافظ و سعدی و عبید زاکانی و ایرج میرزا گذشت و روزهایمان با فقیه و داروغه و محتسب.
    در خلوت غزلیات و هزلیات خواندیم و در علن رساله توضیح المسائل. در میخانه و خرابات نوشیدیم و در کوچه و خیابان حد جاری کردیم و تازیانه زدیم.
    این جوانان و نوجوانان همان آرزوها و امیال سرکوب شده ما هستند که نقاب تزویر و ریا کنار زدند و از دیوان های شعر و کشکول های لطیفه، از سیاهچال ناخوداگاه نسل های پیشین برون زدند.
    به دروغ می گوییم بین ما و آنان شکاف نسلی وجود دارد. شکاف نسل ها دروغی بزرگ است. این شکاف درون تک تک ما پدران و مادران و نیاکانمان است. شکاف میان خود واقعی و خود غیر واقعی مان، میان دیوان اشعار و رساله های توضیح المسائل مان، میان تمدن پویا و قوانین پای در گل دوره بیابانگردی مان.

    ما قرن ها ترسیدیم. ترسیدیم در این شکاف بنگریم یا از آن عبور کنیم. این نسل شکاف هولناک را یافته، پا بر سر ترس نهاده و از آن فراتر جهیده است.

    نگوییم آنچه اینان می گویند را نمی فهمیم. آن روسری شعله وری که بر بلندای یک سطل زباله بالای سر چرخید در واقع حکایت هرشب آن زن بلوچ و لر و کرد و فارسی است که پس از رهایی از تفاله روز در خواب خودسوزی می کند تا دمی از بستر زندگی ناخواسته رهایی یابد.
    نفهمیدن با ترس از فهمیدن تفاوت دارد. اگر ترس را کنار زنیم خود را در آینه این نسل می بینیم. ما زامبی نیستیم و نیازی نیست از گور برخیزیم. کافی است پا از پستوی ناخودآگاه مان بیرون نهیم.
    گامی پیش بگذاریم و به کمک فرزندان مان بیاییم پیش از آن که هیولاهای فیلسوف و شاعر و جامعه شناس و مورخ و سیاستمدار آنان را لابلای نظریه ها و کتاب هایشان کفن پوش کنند.
    کافی است با آنان همصدا شویم.
    بیژن عبدالکریم پیش از این نیز با سخنانی تحقیرآمیز مردم را مورد خطاب قرار داده است. آن جا که گفت:” من با حاکمیت حرفی ندارم، حاکمیت اصلا مرا نمی بیند. … من با مردم اصلا حرفی ندارم، مردم قربانی شرایط هستند. … توده ها سیاهی لشکرند….”
    هرگاه پای سخن عبدالکریمی نشستم از پیش منتظر واژه هایی چون سنت و معاصریت و امثال آن بوده ام. به نظر من ویژگی هایدگرخواندگان و به ویژه عبدالکریمی این است که واژگان میان تهی می سازند و برای تعیین مدلول و معنای آن به گذشته ای ارجاع می دهند که هیچ گواهی بر آن نیست و نام آن را می گذارند سنت، خویشتن، آغازگه، بنیاد، حقیقت.
    واقعیت آن است که در بایگانی تاریخ تا آنجا که به این واژه ها مربوط می شود چیزی جز اسناد سفیدامضا وجود ندارد و البته کسانی مثل هایدگر و علی شریعتی توانستند از آن چک در وجه حامل نیز به نفع فلسفه و کیش خود بیرون بکشند.
    در یاداشتی وضعیت این اندیشمندان را نگونساری در واژگان میان تهی توصیف کردم. اکنون نمی خواهم به این وضعیت بپردازم. اما در پاسخ به عبدالکریمی باید گفت اتفاقا مردم امروز تکیف شان بیش از هر وقت دیگری با خود روشن است. بهتر از هر زمان دیگری می دانند چه می خواهند. و این آنقدر ساده و معمولی است که چشمان دوربین آرمانخواه توان دیدن آن را ندارد.
    اکنون ما نه در یک انقلاب سیاسی که در یک رنسانس به سر می بریم. نخبگان که در دام اندیشه های خود گرفتار آمده اند نمی خواهند یا نمی توانند این زمانه شتابان را درک کنند. از این رو به پرخاش و قهر و پریشان گویی روی آورده اند. عبدالکریم سروش فقط یک نمونه آن است. نمونه های دیگری در راه اند.
    عبدالکریمی می گوید حرفی با حاکمیت ندارد چون امثال او را نمی بیند. البته درست می گوید. حاکمیت او را دیگر نمی بیند. هرچند تا پیش از این همواره او را می دید، آن هم در نادیدنی ترین جاها، در صدا و سیما. اما امروز مرزها چه در سیاست و چه در اندیشه شفاف تر شده است. حاکمیت از سایه روشن ها رفته و میانه ای برای بازی با واژگان نگذاشته است. کسانی که در این میانه سردرگم مانده اند، باید بیش از همه با خود سخن بگویند نه با مردم یا حاکمیت.
    اکنون ما بیش از هر چیز با یک انتخاب اخلاقی مواجه هستیم نه مساله فکری.
    واقعیت آن است که چه بسا میانگین دانایی مردم ما نه تنها از حاکمیت بلکه از نخبگان خود هم بالاتر باشد. این مردم دیگر فریب نمی خورند.
    دیگر نمی توان مولانا و سهروردی و ابن عربی را در ویترین سنت و خویشتن ایرانی گذاشت و آنچه به واقع در پستوی این عطاری است به آنان فروخت.
    مردم محتسبی را که شعر حافظ و مولانا می خواند اما تازیانه تعزیر می زند بازشناخته اند.

  3. هنگامی که دنیل مدودو گرانداسلم آمریکا را با شکست دادن بهترین تنس باز تاریخ نووک جوکوویچ تصاحب کرد برخلاف تمامی فشار machinery مدیایی جامعه قدرتمند سرمایه دار در رتبه یک تنیس رنکیگ ای.تی. پی جهان قرارداشت. در ان زمان ذهنیت قربانی رسانه‌ها در جهان از این که آیا شایستگی دارد در تردید بودند چون رابرت مرداک و تد ترنرها و رابرت ترنرها صرفا یک the priviledged few ‌از جامعه تحت حاکمیت The establishment را به “civil society” جامعه مدنی راه می‌دهند. دنیل مدودو right of passage ‌نگرفته بود.
    در این جامعه مدنی نووک جوکوویچ بزرگترین تنیس باز تاریخ آنقدر هو می‌شود تا بالاخره فینال ویمبلون را می‌بازد.
    این در حالی است که تنیس باز اسپانیایی آلکارز به حد پرستش در مدیا مورد تحسین و حمایت قرار می‌گیرد با وجود این که بسیاری تنیس بازان سیاه پوست و یا حتی از جامعه مورد حمایت دیگر هستند که حتی شرایط بهتری از لحاظ تکنیکی نسبت به او دارند.
    جامعه سرمایه‌داری حتی به تنیس بازان حرف‌ه‌ای که سربازان جامعه مدنی نیز هستند نیز در صورت نداشتن right of passage حتی اجازه پرداختن به ورزش حرفه‌ای خود را نمی‌دهد.
    فاشیسم حاکم بر tennis circuit به حدی مستبد است که “النا ریباکینا” تنیس باز دختر روسی برای بازی در تنیس حرف ای دنیا مجبور شد ملیت روسی خود را تغییر دهد. زمانی که او قهرمان ویمبلدون مهمترین گرانداسلم جهان شد بزرگترین مشکل انگلیس این بود که چگونه به یک روسی الاصل که توبه کرده جام قهرمانی بدهد.
    رسوایی جوبایدن و پیش از آن تونی بلر که پیش از وی با همان زبان شیرین آزادی و دموکراسی‌سازی در عراق سبب مرگ یک و نیم میلیون عراقی شد در جامعه اروپا و آمریکا به شکل یک undercurrent در میان جوانان و پیران disillusion شده شناخته شده است. این به حدی است که به بلر Tony ‌Be Liar می‌گویند. be ‌در زبان انگلیسی آفریقایی تبار نشانه تأکید است. یعنی خیلی دروغگو.
    حال در جوامع مصرف زده که در دو سطح academic و masses ‌با propagation و در سطح عوام با propaganda و popularization of pseudo-science مونوپولی و حاکمیت مطلق یهودی بر رسانه، اقتصاد، روابط بین الملل، حقوق بین الملل ومهمتر از همه بر محتوای تحصیلات و شبه-علم به نام “science” به مردم القا می‌شود، نسل جوان حتی اگر به دنبال دانش و عقلانیت ، صداقت و اخلاق هم باشد در تور حاکمیت است. حاکمیتی که در پایه و اساس با تکیه بر سلطه بر تحصیلات چهره کاذب آزادی و علم را از خود نشان می‌دهد در صورتی که به قول کواین بر مبنای اسطوره یونانی بنا شده است.
    این مونوپولی در غرب شناخته شده است اگر چه حاکمیت آن را مانند نوام چامسکی در حد “حضور غیر مطرح ” و یا در موارد دیگر با تخریب شخصیت کنترل می‌کنند.

  4. سه اشکال در کامنت اول ذکر شد: 1. نسبت های بعید و عجیب دادن به دین. در حالی که دین در مقابل جامعه و مدرن ارزش هایش با کمک به فقیران، بخشایش خطاکاران، توجه به دیگران، گذشت و عفو شناخته می شود. 2. اشکال زبانشناختی و هرمنوتیکی، یعنی بیرون کشیدن یک کلمه از متن و یا یک جمله از متن و تحمیل معنای نامناسب و تحمیلی به آن واژه و یا جمله، معنایی که اصلا هدف کتاب قرآن را که اندیشه به هستی، اخلاق، مساوات ، و درمان خشنونت جباران است را با اشکالی هرمونتیکی نادیده می گیرد. در هرمنوتیک کلاسیک معنای جزء از کل و معنای کل از جزء بیرون کشیده می شود. بدین ترتیب قرآن کریم که کتاب هدایت و دعوت بشر به صلح و برابری و گذشت و عف است چنین تفسیر تحمیلی را فقط hate speech می توان نامید و ابراز تنفر از اسلام ، نه تفسیر علمی. 3.

    نکته دیگر این که در هر جامعه ای مجازات وجود دارد . احسان به کانتکست توجه نمی کند و به علت کجازات نمی نگرد. اسلام در هیچ جنگ آغاز گر نبود بلکه دشمنانش به اسلام حمله ور شدند. در علم سیاسی مفهومی وجود دارد به ناتم just war جنگ مشروع یا عادلانه . احسان بدون توجه به این که در مورد چه کسانی حرب مجوز داده شده و این که در تمامی جوامع متهاجم مورد مقابله و دفاع قرار می گیرد معنایی تحمیلی به دفاع مشروع حقنه می کند.

    1. ادعاهای غلط و تحریف و مغالطه و خلاف واقع و توریه در باب اسلام هم حدی دارد !
      نویسنده در ادعایی خلاف واقع و تحریف آمیز مدعی و در پی القای این ادعا به مخاطب است که جنگ یا همان جهاد در اسلام صرفا رویکردی دفاعی در مقابل متهاجمان دارد و اسلام در هیچ جنگ آغازگر نبود بلکه دشمنانش به اسلام حمله ور شدند .
      این ادعا جز خلاف واقعیت و تحریف رویکرد اسلام در مقوله ی جهاد نبوده و خود مفسران و عالمان مسلمان نه تنها قبول نداشته که به برخی از اساتید حوزه به صراحت هم رد کرده اند .
      در اسلام ما دو قسم جهاد داریم
      ۱- جهاد ابتدایی ( تهاجمی ) – ۲ – جهاد دفاعی
      جهاد دفاعی همان دفاع از مسلمانان در مقابل تهاجم و تجاوز کفار است .
      اما جهاد ابتدایی شروع جنگ و تهاجم به کفار پس از دعوت آنان به اسلام در صورت نپذیرفتن این دین است .
      اما در باب این ادعا که اسلام در هیچ جنگ آغازگر جنگ نبود بلکه دشمنانش به وی حمله ور شدند هم باید گفت منظور از اسلام چه کسانی و در چه زمانی است ؟
      پس از رحلت پیامبر اسلام و روی کار آمدن خلافت اسلامی این مسلمانان بودند که آغازگر جنگ و تجاوز به کشورهای همسایه ی خود یعنی ایران و بیزانس بودند نه آنها
      در خود تواریخ اسلامی و آنچه مسلمانان نگاشتند مضبوط است که قبل از شروع جنگ قادسیه اعراب سه شرط اسلام آوردن ایرانیان ، پرداخت جزیه و یا در صورت رد این دو جنگ را مطرح کرده بودند که ایرانیان در نهایت گزینه جنگ را انتخاب کردند . پس این اعراب مسلمان بودند که همسایگان خود تهاجم کرده و آغازگر جنگ شده بودند . ممکن است کسی ادعا کند که این جنگ ها و کشورگشایی ربطی به قرآن و اسلام نداشته در صورتی که چنین نیست و اتفاقا بر مبنای دستور قرآن صورت گرفته که در ادامه به آن می پردازم .
      اما اگر منظور در زمان پیامبر باشد که بله عمدتا چنین بوده و رویکرد دفاعی نه تهاجمی بوده است اما این بدین معنی نیست که رویکرد قرآن و اسلام در مقوله ی جهاد فقط دفاعی است و ما جهاد تهاجمی و یا همان ابتدایی را نداریم . در واقع اگر نگاهی پیوسته و نه جدا و مقطعی و با توجه به کانتکست به قرآن داشته باشیم این کتاب در مواجهه با مشرکان و کافران سه رویکرد را با توجه به شرایط و مقتضیات زمان در پیش گرفته است .
      اول در زمانی که پیامبر اسلام در مکه مشغول تبلیغ دعوت و رسالت خود بوده است . در این زمان که مسلمانان اندک و پیامبر قدرتی نداشته است رویکرد اسلام صرفا تبلیغی است و قرآن در رابطه با اهل کتاب هم می خواهد که به شیوه ای نیکو با آنها جدال و بحث یعنی جدال احسن کنند .
      دوره ی دوم که از زمان هجرت پیامبر اسلام به مدینه شروع می شود و مسلمانان و اسلام قدرتی گرفته و به هم می زنند آیات جهاد با کفار و مشرکان نازل می شود . در این زمان رویکرد اسلام در مقوله ی جهاد عمدتا دفاعی است هرچند که معدود آیاتی هم است که کمی رنگ و صبغه ی تهاجمی دارد . در این دوره قرآن حتی به مسلمانان اجازه ی صلح و بستن پیمان با مشرکان را داده و از آنها ( مسلمانان ) می خواهد که به پیمان خود با مشرکان پایبند و وفادار باقی بمانند .
      دوره ی سوم که پس از پیروزی مسلمانان در جنگ حنین و اوج قدرت نظامی – سیاسی مسلمانان در دو سال آخر زندگانی پیامبر اسلام با نزول سوره ی توبه شروع می شود . در این سوره که ما اوج جنگ طلبی و دشمنی و خشونت اسلام را نسبت به کافران و ناباوران می بینیم قرآن اعلام لغو بستن عهد و پیمان با مشرکان می کند و به مشرکان چهار ماه برای پذیرش اسلام فرصت می دهد و از مسلمانان می خواهد به جز مشرکانی که قبلا با مسلمانان عهد و پیمان بستند و به آن وفادار باقی می مانند که مسلمانان نیز باید به آن پیمان ها وفادار باشند ؛ در باب بقیه ی مشرکان دستور می دهد که پس از انقضای مهلت چهار ماهه اگر اسلام را نپذیرفتند به کمین آنها نشسته و آنها را محاصره و اسیر و به قتل برسانند .
      در باب برخورد با کفار اهل کتاب قرآن در آیه ی ۲۹ سوره توبه به مسلمانان دستور می دهد که با آنها جنگ کرده تا ایمان آورده ( مسلمان شوند ) یا با ذلت و خواری جزیه دهند .
      خب همان طور که مشاهده می کنید قرآن در نهایت با سوره توبه دستور جهاد ابتدایی یا تهاجمی در مقابل کافران و غیر مسلمانان را به مسلمانان می دهد .

    2. خب در این کامنت و کامنت های بعد به بحث جهاد ابتدایی از زبان خود مفسران و عالمان مسلمان و سایت های دینی می پردازم .
      در مقاله ” جهاد ( فقه ) ” در سایت دینی ” ویکی فقه ” در باب انواع جهاد و احکام آن آمده است :
      ۹.۱ – جهاد ابتدایی : جهاد ابتدایی به معنای جنگ با مشرکان و کفار برای دعوت آنان به اسلام و توحید و برقراری عدالت است . در این نوع از جهاد ، که مسلمانان آغازگر نبردند ، هدف ، از بین بردن سیطره کفر و فراهم آمدن امکان گسترش دین الهی است .
      ۹.۱.۵ – طرف مقابل جهاد ابتدایی
      جهاد ابتدایی در برابر سه گروه واجب است : کافران ذمی اعم از اهل کتاب و غیر اهل کتاب ، کفار ذمی ای که شرایط ذمه را نادیده گرفتند و باغیان
      جهاد با کفار غیر کتابی با هدف دعوت به اسلام انجام می گیرد . آنان تنها دو راه در پیش دارند : پذیرش آیین اسلام یا تن دادن به جنگ
      جهاد با کفار غیر ذمی یا ناقض پیمان ذمه برای پذیرش اسلام یا تن دادن به پیمان ذمه و پرداخت جزیه است .در نتیجه آنان باید یکی از سه راه را برگزینند : گرویدن به اسلام ، باقی ماندن بر آیین خود و پرداخت جزیه ، جنگ
      خب همان طور که می بینید و آن چه که این سایت دینی هم به آن تصریح کرده است جهاد در اسلام دو نوع دفاعی و تهاجمی است که در جهاد ابتدایی مسلمانان پس از دعوت کفار به پذیرش اسلام و نپذیرفتن این دین از سوی آنها باید اقدام به جهاد و جنگ تهاجمی علیه آنها کرده و در واقع در این نوع جهاد مسلمانان آغاز گر جنگ هستند .

      1. نتیجه بی ربط ignoratio elenchi
        یا به لاتین irrelevant conclusion
        نتایج از مقدمات در نمی‌آید
        و

        overgeneralization تعمیم افراطی

        با کلی گویی بدون در نظر گرفتن Referent مرجع واژه مسلمانان و بدون اشاره به اختلاف میان نگاه مسلمانان ( و نسبت دادن نگاه و رفتار فردی یا گروهی به همه یعنی کسانی که با هم اختلاف و دشمنی داشتند) آراء نویسندگان، نویسنده محترم ignorantio elenchi مغالطه بی‌ربطی شده است.

        decontextualization حذف مشخص بستر رخداد مورد اشاره و orientation جهت‌ (غیر واقعی) مورد نظر خود را به exegesis تفسیرو یا یک خوانش از متن دادن.

        بی ربطی به موضوع صفحه mother page صدانت

        این که یک comment maker قواعد ابراز نظر را رعایت کند در نیل به نتیجه مربوط و عقلانی مؤثر است و برعکس. طیف وسیعی از کامنت‌ها متکی بر مجموعه‌ای از مغالطات هستند.

        آوردن یک کامنت از یک سایت دیگر و بیان آن در این صفحه از صدانت هم بی‌ربطی مشخص است. (اشاره به کامنت بعدی comment maker‌محترم که در پایین این کامنت ایشان در پی آمده است.)

        موضوع صفحه گفتگوی بیژن عبدالکریمی با یورونیوز: دموکراسی، نسل زد و سلبریتی‌ها است. موضوع کامنت جهاد ابتدایی است که با استفاده از محتوایی از کامنتی دیگر کاملا از line of argumentation خط استدالی مطرح در صفحه خارج شده است. با عدم رعایت منطق و با عوض کردن مکرر موضوع هر نتیجه بی ربطی را می‌توان گرفت.

    3. در سایت ” پرسمان دانشگاهیان ” در پاسخ به سوالی درباره جهاد ابتدایی در مقاله ای با عنوان ” جهاد ابتدایی – جهاد در اسلام – فلسفه ی جهاد در پرسمان دانشگاهیان ” آمده است :
      پیامبر اکرم ( ص) به خاطر سه اصل اقدام به جهاد ابتدایی نمودند :
      ۱- محو آثار شرک و بت پرستی : زیرا از نظر اسلام بت پرستی یک دین و آیین نیست ، بلکه یک انحراف ، بیماری و خرافه است . هرگز نباید اجازه داد جمعی در یک مسیر صد درصد غلط و انحرافی به پیش روند و به سقوط کشانده شوند . اسلام بت پرستان را از راه تبلیغ به سوی توحید دعوت کرد . آنجا که مقاومت کردند ، متوسل به زور شد . بت خانه ها را در هم کوبید . از هرگونه مظاهر بت و بت پرستی جلوگیری کرد تا این بیماری روحی و فکری به کل ریشه کن شود . آیات جهاد با مشرکان مانند آیه ۱۸۹ سوره بقره ( به کارزار با مشرکان ادامه دهید تا آن که شرک برافتد ) نظر به همین موضوع دارد .

      در سایت دینی ” اسلام کوئست ” در پاسخ به سوال ” آیا فرمان قرآن به جهاد با کافران با آزادی جان و مال و عقیده انسانها منافات ندارد ؟ ” چنین آمده است :
      ۲ – مشرکان ( بت پرستان ) : آیه ۵ سوره توبه درباره ی مشرکانی است که توبه نکرده اند و این شدت عمل به خاطر آن است که برنامه ی اسلام ریشه کن ساختن بت پرستی از روی کره زمین بوده است . مسئله ی آزادی مذهبی ، یعنی ترک اجبار پیروان مذاهب دیگر برای پذیرش اسلام ، منحصر به ادیان آسمانی و اهل کتاب مانند یهودی و نصاری است و شامل بت پرستان نمی شود ، زیرا بت پرستی مذهب و آیین نیست که محترم شمرده شود بلکه انحطاط ، خرافه ، بیماری و انحراف است که به هر حال و به هر قیمت باید ریشه کن شود .( منبع : اسلام کوئست و تفسیر نمونه از آیت الله مکارم شیرازی ذیل تفسیر آیات ابتدایی سوره توبه )
      قبلا هم در مطلبی از سایت ” صدانت ” که در باب کتابی درباره مدارا و رواداری آمده بود طی کامنتی به این موضوع اشاره داشتم که سنت فقهی – الهیاتی ما مبتنی بر دگرستیزی و ترویج خشونت نسبت به ناباوران و اجبار مشرکان به پذیرش اسلام است که از سوی این دوست محترم در پاسخش طی کامنتی به من متهم به تحریف اسلام شدم !
      من پاسخ ایشان را در آن زمان به صورت کلی دادم که عدم اطلاعات شما و دیگران به معنای نادرست بودن نقد و تحریف اسلام توسط منتقدان نیست اما وارد مصادیق و جزئیات نشدم . اکنون که فرصتی پیش آمد به آن پرداختم و بر مبنای اعترافات و رویکردهای خود سایت های دینی و مفسران و عالمان مسلمان معلوم و ثابت شد که که رویکرد اسلام و قرآن و گفتمانش در برخورد با ناباوران و کافران و به خصوص مشرکان چگونه مبتنی بر عدم تساهل و تسامح و خشونت و نفی آزادی عقیده و دگرستیزی و حتی تحمیل دین و عقیده و ایمان به هر قیمتی ولو زور و خشونت در باب مشرکان و چند خداپرستان و ملحدان و کافران غیر اهل کتاب است .
      حال سوالی که از این سایت های دینی و دینداران مسلمان مدافع این رویکرد خشونت بار در مقابل دگر اندیشان و ناباوران کافر پرسید این است مگر به لحاظ اخلاقی و انسانی می توان مجاز بود که یک دین و مکتب و عقیده ولو واقعا بر حق هم باشد و حتی همه ی مکاتب و ادیان دیگر هم به حقانیت آن شهادت دهند با زور و خشونت و جنگ به مخالفان و ناباوران تحمیل و اجبار کرد ؟
      اصلا ایمان و عقیده را که امور فکری و عقیدتی و قلبی هستند می توان به زور جایگزین عقیده ی دیگر کرد ؟
      آیا با ترویج خشونت و جنگ برای ترویج و به کرسی نشاندن یک عقیده و باور و مکتب و دین و ایدئولوژی بیشتر ضعف و بی منطق بودن و بطلان آن عقیده را هویدا می کند یا حقانیتش را ؟
      آیا با دستمال کثیف می توان شیشه کثیف را پاک کرد ؟ به عبارتی آیا با یک رویکرد غلط یعنی خشونت و زور و اجبار برای تحمیل یک عقیده و باور خاص ولو پس از عرضه آن و نپذیرفتن از سوی مخالفان به دلیل جهل و یا عدم اقناع و یا حتی تعصب ، می توان آن عقیده و باور باطل و غلط را از بین برد یا بدتر پیروان آن باور را متعصب تر و جزم تر و راسخ تر نسبت به عقاید و باورهای غلطشان و حق دانستن آن می کند ؟
      بعید می دانم دینداران مدافع این رویکرد خشونت آمیز که در سایت ها و مقالات و کتاب های دینی و تفسیری از این رویکرد خشونت بار اسلام و نفی آزادی عقیده مبتنی بر آن دفاع می کنند پاسخ های منطقی و چندان قابل دفاع و محکمی در پاسخ به این سوالات داشته باشند .

      1. مغالطه بی ربطی
        موضوع صفحه :
        گفتگوی بیژن عبدالکریمی با یورونیوز: دموکراسی، نسل زد و سلبریتی‌ها

        موضوع کامنت:

        در صفحه ای در سایت دیگر یک مطلب نوشته شده!!!!!!

  5. جناب حیدرپور چه متن زیبایی نوشتید،پر از احساس،شور،شعور البته علی شریعتی که از آن نام بردید هم همینگونه بود،آتش مسئولیت یک روشنفکر مسئول در او شعله ور گشته و او را ابوذری ساخت که در قبرستان زینبیه ، غریبانه چون زینب در آغوش خاک آرمید اما مسئله شور تحول نیست،چیستی تحول است،وقتی می گوییم رنسنانس باید به چیستی آن یعنی به چه بودن آن بنگیرم و چگونه شدنش نه فقط شدنش!وقتی شریعتی هم نوا با مارکس نای سوخته خود را می نواخت که فیلسوفان پوفیوزان تاریخ اند،حق داشت چون فلسفه به انقلاب اعتقاد ندارد،به تطور معتقد است.تحول عینی را در مسیر میبیند نه در هدف،چراکه اهداف را در انتهای مسیر ها میداند(و نه جوهری بسیط که تنها با خلق و فنا وجود یابد) و رسیدن به هدف درست را تنها از مسیر درست میداند.
    از شکاف نسلی گفتید که شکاف نیست و عقده ای از گذشته ها که امروزیان در حال گشودن آنند،اما پرسش این است که عقده چه بود؟اگر آزادی های اجتماعی(نه فکری و سیاسی) بود که پهلوی بیش از و به از هر حکومتی فراهم ساخت،مدرنیته را بیش از هر دولتی مصرف می کرد،این عقده ها که گشوده بود،جوان رها شده از بند سنت آن روز که سالمند خود گرفتار شده در سنت امروز است از کدام عقده شکوه میکند؟از عقده ای که خود ساخت؟چرا؟به مصرف مدرنیته پشت پا زد تا سنت را در آغوش بگیرد امروز از چه می نالد؟شاید خودش هم نمیدانست که سنت کنسرواتیو مدفون در زیر خروار ها خاک تاریخ اگر برخیزد چنین تهوعی در او ایجاد خواهد کرد.چرا که غرور شرقی چشمان او را بر تعفن رکود سنت بست،احساس حقارت ناشی از سنت در برابر شکوه مدرنیته غرور او را برانگیخت.
    و نسل امروز هم گرفتار همان مسئله است،در جهت بر عکس،حس حقارت از سنت پوسیده اینبار برانگیزاننده غرور او نیست،بلکه ناشی از عقب ماندگی نسبت به مدرنیسم و پست مدرنیسم است.

    1. دوست ناشناس
      صداقت کلام شما روشن است. همین شور و هیجان در ایالت‌های محرومی مانند اوکلاهما، نقطه‌ای که در ژورنالیسم تحت مدیریت صاحبان یهودی با هوشمندی represent نمی‌شود و یا در نبراسکا وجود دارد. اما این شور به سبب زیبایی anchor woman ها و تکنیک های social engineering به کار گرفته شده در media چندصد میلیون دلاری مورد توجه مردم ایران قرار نمی‌گیرد. صدای لوئیس فراخان را بشنوید تا فقط نگاه پر شور جامعه مرفه را بشنوید. مشکلات جوان فقیر به جای خود.
      وقتی سنت به عنوان یک پشتوانه علمی و فکری کنار گذاشته شده شاید اشکال به روز نشدن مسائل و فعال نشدن قشر اهل اندیشه است. توجه داشته باشیم که علم مدرن، منظورم این جا ساینتیسم غیر rational‌حاکم بر دانشگاه است، در واقع برپایه فلسفه یونان باستان قرار دارد و مبانی‌ای antiquated‌نه مبانی‌ای تجدید نظر شده. توجه داشته باشیم که مبانی سنت چه هستند و آیا عقلانی و تجربی هستند و یا خیر. توصیه می‌کنم مطالعه بفرمایید. ضروری است که مبانی سنت شناسایی شوند و به مسائل روز(نه مسائل تحمیلی مدرنیسم) ترجمه شوند. سنتی شرقی که می‌گوید:
      Knowldge is power،
      و یا:
      Experience is more important than knowledge،
      و یا:
      Do not follow what you do not have knowledge of.
      این گنجی است که در اعماق شرق به گفته زیبای شما مدفون است و اقبال و شریعتی از آن سخن می‌گفتند.

    2. درود و سپاس که وقت گذاشتید و مطلب مرا خواندید نکات شما به ویژه تهوع از سنت کنسرواتیو را می پذیرم به عنوان کسی که تا حدودی دهۀ 50 را درک کرده ام معتقدم در آن موقع با حرکت یک نسل رو به رو نبودیم بلکه با حرکت یک نسل پشت سر تعدادی روشنفکر بلاتکیلف مثل شریعتی و آل احمد و شایگان از یک سو و چند گروه چریکی که خود را ماهی سیاه کوچولو اما قهرمان در جهانی به وسعت یک برکه می دیدند مواجه بودیم. متاسفانه این دو تفکر هنوز در هایدگری ها و فرانکفورتی ها و گفتمان های رایج در ایران ادامه دارد و سخت افزار نظام سنتی حاکم از آن به عنوان یک نرم افزار استفاده می کند. همین آقای عبدالکریمی که این چنین در پرتو فردید و هایدگر و ….به نقد غرب می پردازد به صراحت می گوید من ترجیح می دهم فرزندم در یک استبدا دینی زندگی بکند تا در یک جهان نیهلیستی (غرب) و به عنوان یک فیلسوف از خود نمی پرسد او چه حق دارد درباره فرزندش تصمیم بگیرد. یعنی خط اول روشنگری چیست کانت و جند صفحه بیانیه جهانی حقوق بشر را رها کرده و مدام به صد جلد آثار هایدگر ارجاع می دهد…من هنگامی که این گونه روح های بلاتکلیف دربارۀ همه کس و هرچیر اظهار نظر می کنند و در عین حال به پیروی از هایدگر مردم را عوام، همگنان، همه کس و هیچ کس، و… میدانند تعجب می کنم

  6. پاسخ دوم:
    1. misnomer (نام گذاری اشتباه در کاربرد حمله کننده به دین) قرآن به عنوان
    “یک کتاب ”
    و به علت بی دقتی عدم توجه به حتی ماهیت متن است. اشتباه و تعمد برخی این است که با بی دقتی و یا تعمد غیر همدلانه بلکه با هدف تخریب نحوه شکل گیری قرآن کریم را طبق ادعای خود آورنده کاملا تحریف کرده و distort معوج می کنند. خود آورنده کتاب می گوید در این مجموعه آیه هایی است که در زمان ها و مکان های مختلف است. این بی دقتی مطلق که مجموعه گفته ها در مورد جنگی در مکه را با گفته های قران در مورد بخشش و عفو همگان را با بیان های قران در مورد کسی و موضوعی دیگر کنار هم بگذاریم در حالی که هم موضوع ، هم interlocutor شرکت کنندگان در واقعه زبانی و هم مخاطبین و موضوع کاملا متقفوت هستند به غیر از بی دقتی، ناآگاهی، عدم مطالعه موضوع به شکل علمی ، و یا ناآشنایی با اصول معناشناسی نیست. قرآن یک کتاب با یک موضوع نیست بلکه می گوید وحی الهی در مورد افراد، زمان ها و موضوعات مختلف است. حال بریدن یک تکه از ته کتاب و گذاشتن در کنار تکه ای از اول قرآن به غیر از یک فرد بیسواد و ناآگاه که را می تواند نسبت به ناسازگاری فلان بیان اول با بهمان بیان در اخر قران قانع کند؟
    جملات، بین ها و گزاره های تحت زمان و مکان واحد و در مورد موضوع واحد آن در بخش واحد از آن utterance ئاره گفتار باید با توجه به logic متن بررسی شود.
    غرض و عدم خوانش همدلانه و تحمیل معانی تعمدا مخالف به تکه های بیرون کشیده شده از کانتکست به حدی روشن است که نیاز به بیان ندارد.

    tenor of discourse روابط بین participants افراد حاضر در یک واقعه زبانی،
    pragmatics منظور شناسی زبانشناختی
    و بی شمار اشکالات بیشمار به گزارشی که قشر mobile-head و internet-brained که توان اندیشه خود را به علت قطع اراتباط فکری و ادراکی با جهان پیرامونی به وحی نسبت می دهند از اشکالات اساسی و مشخص دیگری است که هر فردی که حتی سواد postgraduate دانشگاهی هم ندارد در ادعاهای کپی پیست شده این عاشقان کور اتوریته psudo-modern تشخیص میدهد.

    d;d hc h

    1. خب متاسفانه کامنت های من در باب مقوله ی جهاد در اسلام چند ساعت پس از شما نوشته شده و هم زمان با پاسخ های جدید شما درج شده است لذا نقد شما مبنی بر این که آیه های مختلف قرآن را در زمان های و مکان های مختلف نازل شده است و باید بدان توجه کرد در غیر این صورت دچار اشتباه می شویم اگر چه صادق و منطقی و صحیح است اما در باب و رویکرد من صدق نمی کند . چون اتفاقا من در کامنت خود در باب رویکرد قرآن در مقابل مخالفان و کافران و مشرکان نوشته و تصریح کردم که قرآن به توجه به شرایط زمانی و مکانی سه رویکرد متفاوت را در سه دوره ی تاریخی در پیش گرفته است .
      رویکرد اول : در زمانی که پیامبر اسلام در مکه بود و قدرت و نفوذ چندانی نداشت رویکرد قرآن صرفا تبلیغی و دعوت است .
      رویکرد در دوره دوم : که پس از هجرت پیامبر به مدینه صورت گرفت نزول آیه ی جهاد با مشرکان بود که دفاعی بوده است . در این دوره قرآن حتی اجازه بستن پیمان با مشرکان را می دهد و از مسلمانان می خواهد به پیمان خود با آنان وفادار باشند .
      سوم : دوره ی سوم که پس از پیروزی مسلمانان در جنگ حنین روی می دهد و دو سال پایانی زندگی پیامبر را در بر می گیرد با نزول سوره توبه در واقع جهاد ابتدایی یا همان تهاجمی بر مسلمانان واجب می شود و شکل می گیرد که رویکرد قرآن به مخالفان و کافران و به خصوص مشرکان خشونت بار و مبتنی بر نفی آزادی عقیده و دین آنها( مشرکان ) است و در باب کافران اهل کتاب جنگ با آنها ( آیه ۲۹ توبه ) برای اسلام آوردن یا پرداخت جزیه یعنی همان باج و خراج به مسلمانان است .
      پس ایراد شما در باب من صدق نمی کند . نکته ی دیگر این که این ایراد فقط در باب منتقدین و مخالفان رادیکال اسلام که به اسلام ستیزی معروف و مشغول هستند صدق نمی کند بلکه اشکال و ایراد به خود مدافعان اسلام و دینداران مسلمان از جمله شما هم بر می گردد که چنین رویکردی با گلچین کردن آیات بدون در نظر گرفتن مخاطب آن دارید .
      چنان چه برخی از این دینداران مسلمان سعی می کنند با گلچین کردن آیات قرآن مثل آیه ” لا اکراه فی الدین ” و بدون اشاره به شرایط مکانی – زمانی نزول و شکل گیری این آیات و توجه به سایر آیات قرآن مثل سوره توبه چنین نتیجه بگیرند و می گیرند که در اسلام با تحمیل عقیده و دین به زور و اجبار مخالف است و طرفدار آزادی عقیده و دین است .
      در حالی که چنین نیست و همان طور که در این کامنت و کامنت قبلی ام در باب رویکرد با مخالفان و کافران با توجه به شرایط زمانی و توان و قدرت مسلمانان نوشتم قرآن سه رویکرد را در سه دوره ی تاریخی در پیش گرفت و در نهایت آزادی عقیده و مذهب برای مشرکان را با نزول سوره توبه نپذیرفت . چنان چه بسیاری از مفسران مسلمان سوره توبه را ناسخ دهها آیه ی قبلی قرآن در باب رفتار با مشرکان و همین طور آیه لا اکراه فی الدین دانسته اند .
      علامه طباطبایی هم آیه ی لا اکراه فی الدین را به این معنی تفسیر کرده است که ایمان به صورت قبلی امری اجبار بردار نیست نه این که آزادی عقیده و دین بر مبنای آن به رسمیت شناخته شود .
      بر این مبنا من اتفاقا شرایط زمانی – مکانی اسلام را در مقوله ی جهاد و برخورد و مواجهه با مخالفان و کافران و مشرکان در نظر گرفتم .

  7. 1.گذاشتن آیه های دارای زمان و مکان متفاوت در کنار هم و ادعای ناسازگاری آنها:
    این که قرآن کریم هر خطش و یا هر چند خطش در یک موضوع و در نتیجه خطوط قرآن درذ مورد موضوعات بسیار متفاوت نازل شده و این کهاین خطوط در مورد موضوعات مختلف را کنر هم بگذاریم تا اختلاف معنا در بیارویم واقعا کار مضحکی است.
    2. ادعای تأیید یک مفهوم بخاطر سخن گفتن در مورد آن:
    این که سخن گفتن در مورد یک موضوع و کاربرد یک کلمه در قرآن را به معنای تأیید یک سنت بد تفسیر بکنیم از کارهای مضحک دیگر است. پس اگر کسی کلمه ای را اگر نام برد معنی اش تأیید referent مرجع آن واژه است. حال همین روش را در مورد محمد آزادی طلب ! به کا می بریم. ایشان مرتبا ابراز تنفر و انزجار از رادیکال های مذهبی می کنند ئس ایشا رادیکال یسم مذهبی معتقدند!!!!!!
    3. تلاش برای مغالطه و رد یک متن به جای فهم آن:
    اولین چیزی که محمد آزادی طلب باید فرا بگیرد وفداری به متن و گوش فرا دادن همدلان به آن است. تلاش برای رد متن ، فهم متن نیست چه این متن متن دیوان و جنیان باشد ، چه لیبرالیسم جان رالز موضوع توهم متنفرین از اخلاق و دین.
    4. فرق دین با سنن فکری دیگر چیست؟ دین در نگاه جهان یعنی چه؟ یعنی راستگویی، عفو و دستگیری از مستمندان و نه گفتن به ظلم و جان دادن برای دفاع. حال فاشیسم-لیبرالیسم چه چیز را در ذهن متبادر می کند:….هیروشیما، فحشا، جنگ جهانی، children who dont know their parents. حال رابرت مرداک، تدترنر و رابرت ترنر و امثال جورج بوش و کاندلیزا رایس می توانند با پول و بیکینی و سکس و زور و هالیوود نسلی را طوری بار بیاورند که prostitution و militarism نظامی گری را تطهیر و از عیسی مسیح (ع) مفاهیم مضحک paranoid بیرون بکشن.

    1. نقد ادعای ۳ / : “تلاش برای مغالطه و رد یک متن به جای فهم ”
      در نقد این ادعای ایشان باید گفت که این ادعا تا حد زیادی صحیح و منطقی است و اگر از همان ابتدا با رویکردی متعصبانه و ایدئولوژیک زده به تعبیر دکتر عبدالکریمی برای رد دین و متن آن و سیاه دیدن مطلق آن برای رد و برخورد با متن رفته در قضاوت ما طبعا تاثیر سوء و اشتباه می گذارد .
      اما این ادعا متقابلا در باب دینداران به خصوص دینداران متعصب و محافظه کار و به تعبیر دکتر عبدالکریمی تئولوژیک زده که دچار توهم خودشیفتگی در باب باورهای دینی و تاریخی خود هستند هم صدق می کند که باورهای دینی و تاریخی برآمده از متون خود را حق مطلق و بدون هیچ نقص و کاستی و خطا و همگی عقلی و اخلاقی و فرازمانی و فرامکانی می پندارند و می خواهند به هر قیمت ولو مغالطه و تحریف و در مواردی که نمی توانند با تعبد آنها را حفظ و دفاع کنند .
      نمونه اش همین توجیهات و دفاعیات سایت های دینی و مفسران و عالمان مسلمان مثل مرحوم طباطبایی و مطهری و سایرین در دفاع از مقوله ی جهاد ابتدایی و نفی آزادی عقیده و دین برای مشرکان ولو با خشونت و توجیه و حتی زیبا نشان دادن چنین رویکرد ضد اخلاقی و ضد انسانی اسلام و قرآن است .
      بنابراین رویکرد همدلانه با متن داشتن و این که از قبل با نیت و یا تصور نادرستی و رد متن و گزاره به سراغ آن نرویم برخلاف رویکرد دینداران متعصب و محافظه کار و سنت زده که ظاهرا رویکرد و مقصود شما هم مانند آنهاست و یا شاید من در باب شما اشتباه می کنم ؛ متقابلا و به هیچ وجه به معنای این نیست که ما باید رویکرد و گزاره های متن را به هر قیمت ولو توجیهات و استدلالات غلط و غیرمنطقی و ضعیف و مغالطه تایید کرده و بپذیریم و بدون اشکال و نقص بدانیم . آن طور که دینداران به خصوص سنتی و محافظه کار و ارتدوکس در باب متون و باورهای دینی خود دارند.
      ممکن است با رویکرد همدلانه به سراغ متن و گزاره های آن برویم اما به هیچ وجه به لحاظ اخلاق و منطق و حتی در نظر گرفتن شرایط مکانی و زمانی شکل گیری آن موجه و قابل دفاع نباشد و در نتیجه مردود باشد .
      ممکن است به سراغ متن رفته و آن را آمیخته ای از گزاره های صحیح و غلط و منطقی و غیرمنطقی ببینیم که باید قائل به تفکیک شده و در نقد ، آن را تکمیل و اصلاح کنیم .
      ممکن است به سراغ متن رفته و گزاره های آن را برای زمان ما و حال خود غیر منطقی و ظالمانه و غیرقابل دفاع و توجیه بیابیم اما در زمان شکل گیری متن و مبتنی بر واقعیات و مختصات اخلاق و عقلانیت و شرایط خاص تاریخی و زمانی و مکانی آن دوره چنین نبوده باشد .
      مثل مقوله ی برده داری که اسلام به عنوان دینی که در دوران پیشامدرن ظهور کرد و این سیستم برخلاف دوران و زیست جهان مدرن برآمده از تجدد و مدرنیته که با پیدایش ارزش هایی مثل حقوق بشر و آزادی ، ضد اخلاقی و غیرانسانی و ظالمانه محسوب و ریشه کن شد ؛ در آن دوران پیشامدرن در دنیا پذیرفته شده بود لذا اسلام در مواجهه با این پدیده آن را لغو نکرد اما با اصلاحاتی در این سیستم سعی در عادلانه تر و انسانی تر کردن و کم کردن تعداد بردگان داشت .
      اتفاقا در این شق برای درک و فهم متن و تفسیر آن باید رویکرد همدلانه و به تعبیر دکتر عبدالکریمی پدیدارشناسانه داشت تا گزاره های حاصل از متن و پدیده را درک و فهم کرد .
      در نهایت ممکن است به سراغ متن رفته و آن را بدون هیچ اشکال و نقص و گزاره ای غیرمنطقی وکاملا صحیح و قابل دفاع و منطقی بیابیم .
      بنابراین رویکرد همدلانه به متن اگر چه به این معنی نیست که از اول نباید با دیدی سراسر منفی و متعصبانه و جهت دار برای رد متن برویم اما به معنی این هم نیست که با رویکرد متعصبانه و پیش فرض قابل دفاع و برحق دانستن مطلق آن متن مثل رویکرد دینداران ارتدوکس و محافظه کار در باب متون دینی و گزاره های های آن یا به تعبیر دکتر بیژن عبدالکریمی نگاهی تئولوژیک زده و غیرتاریخی به سراغ متن برویم بلکه همان طور که ایشان ( عبدالکریمی ) بارها فرمودند نگاهی و رویکردی پدیدارشناسانه در مواجهه با متن باید داشت که رویکرد همدلانه را هم در دل خود دارد .

    2. نمونه هایی از موارد نگاه پدیدارشناسانه و مبتنی بر هم دلی در مواجهه با متون دینی و گزاره های آن و باورهایش
      اولین مورد را می توانم در همین مصاحبه ی دکتر عبدالکریمی با یورونیوز مثال برنم . آنجا که ایشان در پاسخ به سوالی در مورد زن ستیز بودن و مردسالار بودن حاکمان ایران جواب می دهد که این ادعا را نمی پذیرد اما قبول دارم که فقه سنتی ما از عقب افتادگی تاریخی رنج می برد و عالمان دینی ما درکی از سوژه ی مدرن و عالمیت مدرن ندارند .
      آتئیست ها و مخالفان رادیکال اسلام که دینداران از آنها با عنوان اسلام ستیز یاد می کنند ، که اسلام را به دلیل مردسالاری و تبعیض های حقوقی بین زن و مرد یک دین زن ستیز و ضد زن می دادند و به اسلام و فقه آن و احکام تبعیض آمیزش خرده و ایراد می گیرند که چرا چنین است ؟
      در مقابل آتئیست ها و اسلام ستیران ، طیف دینداران سنت گرا و محافظه کار و ارتدوکس یا به تعبیر دکتر عبدالکریمی تئولوژیک اندیش از رویکرد اسلام و فقه سنتی برآمده از آن و تمام تبعیض هایش در باب حقوق زنان و مردسالاری زمان ما دفاع کرده و آن را مبتنی فطرت و ویژگی های زنان و جایگاهش در خانواده و اجتماع قلمداد کرده و با این ادعا که عدالت در همه جا به معنای تساوی نبوده بلکه عدالت است تمام این احکام تبعیض آمیز را عادلانه و مبتنی بر انصاف می دانند .
      اما در مقابل این دو رویکرد افراطی و غیر واقع نگر و غیرتاریخی این دو طیف ، دکتر عبدالکریمی و همین طور طیف نواندیشان دینی تجددگرای قائل به اصلاح طلبی و تجدیدنظرطلبی دینی قرار دارند که برخلاف این دو طیف رویکرد انتقادی در عین نگاه همدلانه و پدیدارشناسانه به اسلام دارند .
      آنها هم چون طیف آتئیست ها و مخالفان رادیکال و اسلام ستیز و برخلاف طیف دینداران محافظه کار و سنت زده نگاهی انتقادی و اصلاحی و تجدیدنظرطلبانه به این احکام تبعیض آمیز و مردسالاری اسلام و فقه سنتی برآمده از آن دارند و می گویند بسیاری از این احکام تبعیض آمیز و نابرابر با توجه به شرایط و مختصات زمانی – مکانی دوران و زیست جهان مدرن و عقلانیت و عدالت و اخلاق برآمده از آن دیگر قابل دفاع نبوده و فقه و این احکام نیاز به اصلاح و بازنگری و تجدیدنظر و اجتهاد جدید بر مبنای زمان و مکان دارند .
      در عین حال برخلاف آتئیست ها و اسلام ستیزان که با نگاه غیرهمدلانه و غیرتاریخی و مبتنی بر دشمنی به اسلام و رویکردش در این باب می نگرند که چرا این دین چنین احکامی را وضع کرده است ؛ این طیف نواندیشان اصلاح طلب و تجدیدنظرطلب این ایراد و اشکال از اسلام و فقه آن را نادرست و مبتنی بر نگاهی غیرتاریخی و اشکال و مغالطه ” زمان پریشی ” دانسته و به اسلام حق می دهند که این رویکرد را در آن دوران پیشامدرن برگزیده و خلاف عدالت و اخلاق آن دوران نمی دانند . آنها حتی از رویکرد اسلام در آن دوره دفاع کرده و می گویند که اسلام اتفاقا در باب حقوق زنان اصلاحاتی را به نفع زنان حقوق زنان در دوران ظهورش انجام داده تا آن یعنی حقوقشان به عدالت و اخلاق و عقلانیت زمان خود نزدیک تر شود . مثلا اگر زنان اصلا ارث و یا دیه نمی بردند اسلام برایشان ارث نصف زنان تعیین می کند . اما به تعبیر مجتهد شبستری از نواندیشان دینی در کتاب ” نقدی بر قرائت رسمی از دین ” که رویکرد پیامبر در عصر خود را اصلاحی می داند ؛ از این که اسلام این نظام ها مثل مردسالاری و یکه سالاری و اینها را با اصلاحاتی در آن تایید و امضا کرده و به عقلانیت و عدالت زمانه خودش نزیک کرده نمی توان نتیجه گرفت که در دوران حاضر ( یعنی عصر مدرن ) هم این رویکرد و نظام ها مثل مردسالاری و یکه سالاری قابل دفاع بوده و باید ادامه پیدا کنند .
      بنابراین طیف نواندیشان دینی و همین طور دکتر عبدالکریمی بزرگوار که خودش را منتقد هر دو طیف نواندیشان دینی و تئولوژیک اندیشان ( همان سنت گرایان و دینداران محافظه کار ) می داند در عین این که با نگاهی همدلانه و مبتنی بر پدیدارشناسی به دین و احکامش در باب حقوق زنان و همین طور سایر موارد نگاه می کنند اما در عین حال رویکرد انتقادی و تاریخی به آنها داشته و خواستار بازسازی و اصلاحات در این معارف و احکام دینی هستند .
      برخلاف ادعا و اتهام شما به من که ادعا کردید آقای آزادی طلب یعنی من اول چیزی که باید یاد بگیرم که نگاه همدلانه به متن داشته باشم ؛ اتفاقا در مجموع من سعی کردم که چنین باشم و کامنت های من از جمله یکی از کامنت هایم که در نقد کامنت یکی از دوستان در باب بردگی در اسلام و همین طور کامنت بالایی ام در همین سایت بود من از رویکرد اسلام در تایید و حفظ نظام برده داری با توجه به عدالت و اخلاق و مختصات زمانی – مکانی آن دفاع کردم و اشاره داشتم که ایراد آتئیست ها و مخالفان اسلام وارد نیست و اسلام اصل سیستم برده داری را که در آن زمان برخلاف دوران مدرن هنوز ضد اخلاقی و ضد انسانی نبود با اصلاحاتی به نفع حقوق بردگان و کم کردن بردگان با تشویق به آزادی آنان و احکامی در این باب حفظ کرد که در مجموع قابل دفاع است .
      پس اتفاقا در باب نقد اسلام می دانم که چه باید کرده و حتی الامکان سعی کرده با رویکرد همدلانه به آن نگاه کرده این شما و سایر دینداران سنتی و محافظه کار است که باید بدانید رویکرد همدلانه به متن در همه جا به تایید آن متن و درستی و منطقی بودنش الزاما نمی انجامد و چنین توقعی یک توقع بیهوده و نا به جا است !

      1. آقای محمد آزادی طلب، خوانش شما غیر همدلانه است. همدلانه بودن خوانش دکتر عبدالکریمی تغییری عدم ارتباط و عدم مطالعه اسلام شما ایجاد نمی‌کند. اصولا منطق polemics و مجادله هم از نوع نگاه one valued logic منطق یک ارزشی در سطح بالتری قرار می‌گیرد.
        اما منطق یک ارزشی شما که فقط ارزش کذب به تمامی گزاره‌های دینی به علت hate speech موجود در دیسکورس شما اعطا می‌کند، حتی از polemics جدل هم بی توجه تر به درک یک نگاه است که حال غلط و یا مردود باشد. اما شما اصولا در صدد جنگ با آن هستید. آنچه شما می‌فرمایید بد و منفور است اما شما در مورد الف سخن نمی‌گویید، آنچه شما می‌فرمایید ارائه موضع “ب”‌است. بله موضع ب برای منفور و مشمئز کننده است.
        بدیهی است که درک درست و غیر مخدوش اسلام را باید از منابع authentic مراجع تقلید و مجتهدین و حوزه‌های علمیه جست نه سایت‌های اینرنتی و صفحاتی که موبایل از تحلیل‌های روشنفکری و اساتیدی که حتی فلسفه غرب را نمی‌توانند به زبان native مطالعه ودرک کنند.
        As bright as sunshine همان‌طور که دموکراسی را نمی‌توان از نماینده مجلس روحانی مخالف غرب شناخت، اسلام و قرآن را هم از استاد دانشگاه دارای گرایش به خود نمایی و علاقمند به social acceptance و ostentation خود نمایی و پرستیژآمریکایی بودن در میان دختران دانشجو فهمید.
        آیا حمله سلبریتی، دانشگاهی و روشنفکر به اسلام برای تضعیف رژیم در جهت طرفداری از غرب و تسلط غرب بر ایران در کشور شما چیزی است که کسی نداند؟

      2. اشتباهی دیگر: پدیدار شناسی هیچ ربطی به خوانش همدلانه که توصیه‌ای فلسفی برای درک نحله‌های فلسفی و سنن فکری است ندارد. پدیدارشناسی نظریه‌ای است در فلسفه مدرن اروپایی و روش فلسفی که etymology آن ریشه در واژه phainomenon پیدا شدن به علاوه logos نظریه دارد و در معنای literal لفظی، یک نظریه در مورد appearance ظاهر و یا پدیدار شدن است (اگر انتخاب واژه فارسی را اشتباه نکرده باشم). کاربرد این اصطلاح فلسفی را به لمبارت با معنای مطالعه ظواهر و توهم‌ها نسبت داده شده‌ است. conceptualization این ترم به مطالعه همدلانه ربطی ندارد.
        آقای محمد، با عرض پوزش از شما، این اشکال یکی از هزاران اشکال شماست. اشکالات بسیار جدی تر و Basic تر از کلمه اول سطر نخست شما آغاز می‌شوند. اگر خواستید ذکر خواهد شد. اصولا محتوا و ساختار بیان شما غیر دانشگاهی و …است (به احترام شما بیان نمی‌کنم.)

  8. Disruption and disintegration of rivals‌ متلاشی کردن رقبای modernism افتار مدرنیسم بعد از دوران حمله به منطق ارسطویی و scholasticism فلسفه اروپا در قرون وسطی از سوی فرانسیس بیکن، دکارت برخورد این سنت فکری در برابر اندیشه فلسفه آگوستین ، آنسلم و توماس آکوای نوس و آلبرت کبیر بود. Modernism با سخنان شیرین و شکاکیت و pluralism سخن میراث دارای Monarchy پادشاهان و ملی گرایی به عنوان anti-thesis و منطق ضد اسکولاستیزم فئو دالیسم و poppism ‌رقیب خود پاپ ها زیر پا له کرد. modernism با سخن پذیرش بر اروپا و Age of discovery پس از Age of discovery قرون اکتشاف با چند کشتی استعمار را بر جهان مسلط ساخت. پس از جذابیت سخنان شیرین رو به suffoacation و starngulationsm خفقان آورد. این سنت برخلاف معرفی که از خود میکرد تبدیل به عامل نابودی اندیشه و فلسفه در جهان شد و تمامی رقبای خود را با یک dualism دانشگاه -ناو هواپیما بر و تحقیر اندیشه های ملل در جهان نابود نمود. modernism آخرین صدای باقی مانده که حتی حاکم هم نیست را هم برنمی‌تابد و اگر برده‌داری و دزدی ساهپوستان آفریقایی ، قتل سیاهپوستان در آمریکا و استعمار ، استبداد مدرنیته انگلیس در هند، بهره‌کشی از آفریقا و این که ایالات متحده از زمان جنگ‌های استقلال تنها یکی دو سال در جنگ نبوده و پنجاه حکومت را در جهان ساقط نموده در نظر بگیریم یکی از دو prong چنگال مدرنیسم که militarism خواهیم شناخت. واقعا حیرت آور است که اندیشمندان مدرن به جای مخالفت با مدرنیسم، پست مدرنیسم و سازمان ملل به عنوان نهاد تحمیل شده به جهان بوسیله برندگان جنگ جهانی با طرح مسائل دیگر distraction حواس پرتی از بزرگترین عامل demogogy عوام فریبی یعنی دانشگاه و media و telecommuniacatiom ایجاد می‌کنند. در کشور شما سرکوب تحلیل غرب و در جهان مطرح کردن مسائل دیگر برای فراموش کردن بلایی که بر سر citizens of the Global village صورت می‌گیرد.
    ظاهرا، اکنون فلسفه غرب نمی‌تواند حتی صداهای درجه دو و سه را تحمل کند و تنها نفس باقی مانده را باید ساکت کند.

    زمانی که logic در کشورهای جنوب مانند ایران propagate شده توجه می‌کنیم، می‌بینیم که ظاهرا قصد این است که در میان masses با تسلط بر ابزار تکنولوزی ارتباطات و در institution دانشگاه با مونوپولی اعتبار علمی demogogy‌عوام‌فریبی و تهدید اندیشه حاکم را کنند.

    گویی هیچ نقدی بر فلسفه ناموفق Continental و انگلیسی-آمریکایی وجود ندارد. این با مدیریت دانشگاه، کنفرانس‌ها و هر چه بویی از علم دارد بدست می‌آید. هر تحقیقی باید از peer review جمعی خودی بگذرد که میراث داران The Royal Society of London for Improving Natural Knowledge هستند.‌همان که اسحاق نیوتون برای عضو شدنش مجبور شد آثار خود را سانسور کند و با ارزش‌های فرانسیس بیکنی و موتور استقراء توهمی وی alignment سازگار و هم سو کند.
    اکنون نیز این فلسفه علم دارای نیای پادشاهان اروپایی که برای ساکت کردن پاپ‌ها جدایی دین از سیاست و استرلیزه کردن علم از فلسفه آگوستین و آکوای نوس را به عنوان قانون انجمن علمی سلطنتی را (چاراز دوم) تثویب کردند برگرده اندیشه حاکم است.

    وقتی به سخنان تند و پر از negativity دو طرف توجه کنیم، عدم ارائه کامل و مطابق با اصل اندیشه مورد نقد برای ما روشن می‌شود. شاید بهتر باشد بدون عداوت و slanging match با همدلی به این دو logic گوش فرا داده شود. حیرت آور است که مدرنیته‌ای که این همه کشتار در جهان کرده است و اجازه نفس کشیدن و حتی اندیشه به کسی نمی‌دهد از آزادی اندیشه سخن بگوید.
    همان‌طور که logic غرب به وسیله اساتید در دانشگاه درست ارائه نمی‌شود و همه موضوع‌ها از وسط و با فرض صدق و بدون آغاز مطلب به درگیری ذهن با موضوعی واقعی ماشینی و بدون درگیر کردن اذهان دانشجویی forcefeed می‌شود، logic قشر دارای سنت فکری مقابل هم باید با طرح مسئله و درگیر کردن ذهن دانشجو با مسائل واقعی جهان در زمان شناخت علم شرق معرفی و مطالعه شود.

    دانشجوی ایرانی باید حجم اتهام زنی و تحقیر را در زمان سخن از سنن فکری غیر غربی مورد توجه قرار دهد. توهین‌هایی مانند ایدپولوژیک بودن، قرون وسطایی بودن، غیر منطقی بودن، قدیمی بودن، ایدئو لوزی pro-terrorism بودن روش جلوگیری از شناخت است. روشن است که هدف ساکت کردن است نه enlightenment. علم ایدئولوژی ratinalize کردن بر ثروت و جان مردم جهان است. منتقدین طرفدار علم‌اند نه سگان گشتاپوی Napoleon‌ناپلئون شخصیت منفور جورج اورول.
    البته جامعه مقابل نیز باید logic مکانیکی و نگاه ریاضیاتی آنگلوساکسون را درست بشناسد و از آن در تولید و Robotics ‌بهره ببرد. اما social engineering ‌و بازی کردن با فکار را به جوامع بشناساند.
    منطق ریاضیاتی و logicism ممکن است در تولید ابزار بی روح بسیار کارا باشد اما در عرصه سیاست با سکولاریسم و در عرصه جهانی با رسانه و جنگ کشتار می‌کند.

  9. مقاله iNDEPENDENCE در مورد MANIPULATE استفاده ابزاری از رأی دهندگان در انتخابات 2016 و احتمال سوءاستفاده از AI هوش مصنوعی برای بازی با افکار. این همان است که در کشور شما برای prejudice کردن قشر کم سواد جوانان که بیش از حد تحت تأثیر induction ‌القائات media شیفته می‌شوند و پروپاگاندا بر آنها تأثیر شگرفی دارد به حدی که از خود و پدر و مادر و جامعه خود متنفر می‌شوند.
    How artificial intelligence conquered
    democracy
    The technology is becoming commonplace in political campaigns, and some even claim it was crucial in delivering Donald Trump to the White House

    Vyacheslav W. Polonski
    Tuesday 15 August 2017 12:58
    Comments

    I’ve got algorithm: big data is being used to influence people’s emotions
    I’ve got algorithm: big data is being used to influence people’s emotions (Getty/iStock)
    IndyEat
    Sign up to our free Brexit and beyond email for the latest headlines on what Brexit is meaning for the UK
    Email

    I would like to be emailed about offers, events and updates from The Independent. Read our privacy notice
    There has never been a better time to be a politician. But it’s an even better time to be a machine learning engineer working for a politician.

    Throughout modern history, political candidates have had only a limited number of tools to take the temperature of the electorate. More often than not, they’ve had to rely on instinct rather than insight when running for office.

    Now big data can be used to maximise the effectiveness of a campaign. The next level will be using artificial intelligence in election campaigns and political life.

    Machine-learning systems are based on statistical techniques that can automatically identify patterns in data. These systems can already predict which US congressional bills will pass by making algorithmic assessments of the text of the bill as well as other variables such as how many sponsors it has and even the time of year it is being presented to congress.

    Machine intelligence is also now being carefully deployed in election campaigns to engage voters and help them be more informed about key political issues.

    This of course raises ethical questions. There is evidence, for example, to suggest that AI-powered technologies were used to manipulate citizens in Donald Trump’s 2016 election campaign. Some even claim these tools were decisive in the outcome of the vote.

    And it remains unclear what role AI played in campaigning ahead of the Brexit referendum in the UK.

    Artificial intelligence can be used to manipulate individual voters. During the 2016 US presidential election, the data science firm Cambridge Analytica rolled out an extensive advertising campaign to target persuadable voters based on their individual psychology.

    This highly sophisticated micro-targeting operation relied on big data and machine learning to influence people’s emotions. Different voters received different messages based on predictions about their susceptibility to different arguments. The paranoid received ads with messages based around fear. People with a conservative predisposition received ads with arguments based on tradition and community.

    This was enabled by the availability of real-time data on voters, from their behaviour on social media to their consumption patterns and relationships. Their internet footprints were being used to build unique behavioural and psychographic profiles.

    The problem with this approach is not the technology itself but the fact that the campaigning is covert and because of the insincerity of the political messages being sent out. A candidate with flexible campaign promises like Trump is particularly well-suited to this tactic. Every voter can be sent a tailored message that emphasises a different side of a particular argument. Each voter gets a different Trump. The key is simply to find the right emotional triggers to spur each person into action.

    We already know that AI can be used to manipulate public opinion. Massive swarms of political bots were used in the 2017 general election in the UK to spread misinformation and fake news on social media. The same happened during the US presidential election in 2016 and several other key political elections around the world.

    These bots are autonomous accounts that are programmed to aggressively spread one-sided political messages to manufacture the illusion of public support. This is an increasingly widespread tactic that attempts to shape public discourse and distort political sentiment.

    Typically disguised as ordinary human accounts, bots spread misinformation and contribute to an acrimonious political climate on sites like Twitter and Facebook. They can be used to highlight negative social media messages about a candidate to a demographic group more likely to vote for them, the idea being to discourage them from turning out on election day.

    Technology first: Trump’s presidential campaign team were able to present a different version of him to different voters
    Technology first: Trump’s presidential campaign team were able to present a different version of him to different voters (EPA)
    In the 2016 election, pro-Trump bots even infiltrated Twitter hashtags and Facebook pages used by Hillary Clinton supporters to spread automated content.

    Bots were also deployed at a crucial point in the 2017 French presidential election, throwing out a deluge of leaked emails from candidate Emmanuel Macron’s campaign team on Facebook and Twitter. The information dump also contained what Macron says was false information about his financial dealings. The aim of #MacronLeaks was to build a narrative that Macron was a fraud and a hypocrite – a common tactic used by bots to push trending topics and dominate social feeds.

    It is easy to blame AI technology for the world’s wrongs (and for lost elections) but the underlying technology itself is not inherently harmful. The algorithmic tools that are used to mislead, misinform and confuse could equally be repurposed to support democracy.

    AI can be used to run better campaigns in an ethical and legitimate way. We can, for example, programme political bots to step in when people share articles that contain known misinformation. They could issue a warning that the information is suspect and explain why. This could help to debunk known falsehoods, like the infamous article that falsely claimed the pope had endorsed Trump.

    We can use AI to better listen to what people have to say and make sure their voices are being clearly heard by their elected representatives. Based on these insights, we can deploy micro-targeting campaigns that help to educate voters on a variety of political issues to help them make up their own mind.

    People are often overwhelmed by political information in TV debates and newspapers. AI can help them discover the political positions of each candidate based on what they care about most. For example, if a person is interested in environment policy, an AI targeting tool could be used to help them find out what each party has to say about the environment. Crucially, personalised political ads must serve their voters and help them be more informed, rather than undermine their interests.

    The use of AI techniques in politics is not going away anytime soon. It is simply too valuable to politicians and their campaigns. However, they should commit to using AI ethically and judiciously to ensure that their attempts to sway voters do not end up undermining democracy.

  10. Artificial Intelligence can manipulate individual voters.
    هوش مصنوعی می‌تواند رأی دهندگان منفرد را مورد استفاده ابزاری قرار دهد. « نظر تحلیل‌گر روزنامه ایندیپندنت در مورد انتخابات 2016 ایالات متحده »
    همین پدیده در context آکادمیک و News برای القاء تنفر از ایران و ایرانی در مورد مخاطبین دانشگاه و رسانه به شدت به کار گرفته شده است و نمونه‌هایش را در شبکه‌های اجتماعی بوفور می‌توان یافت.

  11. جناب بابک سلام بر شما،بین درک مدرنیته به عنوان یک واقعیتی که انسان بدان دست یافته است با مدرنیته به عنوان کنشی که سعی دارد بر سنت چیره شود،تفاوت هست.اگر ما مدرنیته را واقعیتی که انسان یافته بدانیم،آن را خواهیم پذیرفت سنت را نه در مقابل آن که مکمل آن خواهیم دانست و به اصلاح مدرنیته به وسیله سنت و اصلاح سنت به وسیله مدرنیته خواهیم پرداخت،چرا که مدرنیته نیز همچون سنت از ناهنجاری هایی رنج می برد که ناشی از افسارگسیختگی غرایز و ولع انسان به کشف و تجربه هرچه بیشتر خوی حیوانی اوست چرا که بیش از بعد متافیزیکش در دسترس است،بر خلاف سنت که ناهنجاری هایش ناشی از رکود و سکون در گذشته انسان تکامل نیافته و بدوی است.اما اگر مدرنیته را کنشی بر علیه سنت فرض کنیم(که به نظر می رسد میکنیم)،در مقابل آن ناچار به واکنش می شویم و اینجاست که نزاع بین سنت و مدرنیته در میگیرد و شکاف اجتماعی بروز می کند و نسل ها برچسب می خورند و … و اینچنین سنت در خواب تاریخی اش به سر می برد و مدرنیته سوار بر چرخ زمان بر پیکرش عبور می کند و آن را در هم می شکند.انسان همواره در حال شدن است هر آنچه به بودن انسان متکی باشد محکوم به نابودی است و سنت اگر می خواهد که بماند و ارزش هایی که میراث فراز و فرود های زیست انسان گذشته است را به انسان امروز واگذارد که به حق گنجیست گران بها که بهایش خون انسان هایی است که سرگذشت انسان را بر لوح تاریخ نگاشته اند،باید مدرنیته را به عنوان واقعیتی بپذیرد که دستاورد انسان امروز است همچون سنت که دستاورد انسان گذشته است.

    1. مدرنیته negation مسیحیت و Catholicism است. ضد Scholasticism‌ و فلسفه ابلارد و آلبرت کبیر است. یک parallelismای بین مفاهیم مسیحیت و مدرنیته (البته اگر از Renaissance، نهضت اصلاح دینی Reformation و روشنگری Enlightenment ((که در واقع مغالطات توجیه سیاه ترین فاشیسم ضد فکری ضد انسانی است)) بگذریم) وجود دارد.
      همین argument در مورد پاراللیسم میان پاپر و positivism در دوران haydayاوج ، falsificationism و positivism مطرح و نشانه ارتباط اندیشه پایه ابطال‌گرایی و تحصل‌گرایی در حدود 1950 ارائه شد. اما این توازی lexical واژگانی، تضاد یک به یک مفاهیم مدرنیسم و رنسانس را علیه مسیحیت پنهان می‌کند. با مطالعه مسیحیت و رنسانس و در پس از آن مدرنیسم متوجه می‌شویم که گویی مدرنیسم یک school of thought یک نحله فکری نیست بلکه یک Anti-Intellectuality‌ یک ضد اندیشه است. Humanism انسان‌گرایی نیست، بلکه Anti-Christ است. حروف بزرگ اشاره به کاربرد lexeme وايه در معنای متفاوت از کاربرد رایج به وسیله من است.
      All I am saying is
      گویی رنسانس یک اندیشه نیست بلکه فقط مخالفت با مسیح و یا بهتر بگوییم مسیحیت تحریف شده و metamorphose مسخ شده است. حال ممکن است مؤلفه‌مستحسنی نیز در انقلاب ضد فئودالیته فرانسه یافت شود اما قطعا Robespier ‌وحکومت وحشت درآمده از آن ضد انسانی و ضد اندیشه بوده. اگر در مسیحیت خدا concept محوری است، در مدرنیته و رنسانس خدا مرده است، اگر در مسیحیت زهد مورد توجه است، در فرهنگ مدرنیته و پسا رنسانس sexual‌ gratification ارضاء جسمانی یک merit است. آگر سادگی ، اگر صدق ، اگر احترام به پدر و مادر از فضائل است، در ضد-اندشه ضد-فرهنگ رنسانس-مدرنیته- رفورماسیون بتدریج ضد-مفهوم مورد ستایش قرار می‌گیرد. گویی فکری و اندیشه‌ای در کار نیست، بلکه فقط مخالفت با مسیحیت driving forceانگیزه است.
      امیدوارم که اندیشه عمیق انسانیت و رحم و تواضع بر خرافه مدرنیته فائق است. کما این که Post-American World اثر فریدزکریا فیلسوف تحصیلکرده هاروارد و correspondent CNN در دست باراک اوباما دیده شد.
      جهان مدرن نه به علت برتری اقتصادی خورشید طلوع کرده از شرق بلکه به علت قدیمی شدن مفاهیم دموکراسی و آزادی و disillusionment , disabusement روشن شدن ذهن جوانان جهان در حال antiquated ‌منسوخ شدن است.
      اگر think tank ها‌یی مانند Washington Institute ‌خبر از تحلیل رفتن Americanism می‌دهند، این فقط تفوق شرق اقتصادی نیست که آن را با 30 تریلیارد بدهی درگیر کرده است. بلکه مهمتر این است که اندیشه اخلاقی، صادق و وجدان نه گفتن به خفقان انگلوساکسون در جوان شرقی است که فاشیسم آمریکایی و فلسفه علم مبهم غیر موجه را و پروپاگاندای میلیتاریستی نقاب دموکراسی زده را شناخته است.

    2. پاسخ دیگر من به observation نظر شما این است که دوالیته مدرنیسم-traditionalism یک psuedo-problem مسئله کاذب است. اصولا نحله سازی‌های دانشگاه پس از شکل گیری دانشگاه پاریس و آکسفورد پس از 1200 میلادی Reason عقل و Rationality ‌را به تدریج با حصر اندیشه در perspective طبیعت‌گرا محدود کرد.
      من این divergence شقاق سنت و مدرنیته را و توصیف تاریخی اسکولستیسم را حاکمیت طبیعت‌گرایی بر اندیشه و به محاق رفتن اندیشه می‌دانم و به آن باور ندارم. مدرنیسم خرافه‌ حال حاضر دنیای کنونی است و محصولات جنگ افروز آن یعنی سرمایه داری، laisses fairبازار آزاد، دموکراسی در چنگال کاپیتالیسم و فاشیسم پنهان شده در پس media h‌اکنون افشا شده. اگرچه که ممکن است که موبایل، cinematography ، فیلم، رسانه و خبرگوهای زیبای آراسته، ذهن جوان فقیر را از اندیشه باز دارد و شیفته خود کند.

      1. جناب بابک،وقتی مسئله در ساحت فلسفه طرح می شود،هر پاسخی خارج از این حوزه،خلط مبحث است. مدرنیته به عنوان دستاورد انسان امروزی کنجکاو بریده از قید باور های سنتی که بسیاریش نه بر اساس عقل و استدلال که برا اساس عدم درک درست از انسان،موقعیت او در جهان هستی و چیستی و چرایی عالم شکل گرفته است.نه می توان و نه زیبنده است که بخواهیم با برچسب های سیاسی آن هم نه فلسفه سیاسی بلکه ژورنالیسم سیاسی، چنین دستاورد سترگ و قابل ستایشی را که ناشی از فطرت خداگونه انسان است،هتک کنیم.
        این که ژورنالیسم سیاسی با دیدگاه آنتی مدرنیسم آن را خرافه،محصول جنگ افروزی سرمایه داری یا هر چیز دیگری توصیف کند،و یا با دیدگاه مقدس مآبانه با مدرنیسم برخورد کرده و آن را اتوپیای انسان امروز معرفی می کند،مسئله دیگری است که مطلوب من نیست.از حیث فلسفی،مدرنیته دستاورد انسان و ناشی از کنکاش مبتنی بر عقل،تجربه، آزمون و خطا در طبیعت خود و هستی و مابعدالطبیعه است و نتایج فلسفی آن حاصل از شناختی است که انسان از رهگذر این جستجو یافته است و چون برگرفته از انسان و محدویت هایش است پس می تواند دارای خطاهایی باشد اما نمی توان یکسره آن را نفی کرد آنگونه که نمی توان تاریخ را به عنوان دستاورد تلاش های انسان گذشته با وجود تمام نقایصش یکسره نفی کرد و بنابراین به نظرم مناسب نیست که با توهم توطئه به این مسائل اندیشیده شود.
        مسئله بعدی که خواستم به شما عرض کنم این است که به منظور فهم صحیح مخاطب از کلامتان ،لطف کنید کمتر از کلمات انگلیسی در نوشتارتان استفاده کنید چرا که این کلمات معنی سلیس و مناسب فارسی دارند و بهتر در قالب متن فارسی می گنجند تا پاره کلمات انگلیسی،صد البته قدرت درک،استدلال،فاهمه،مطالعات و سواد شما،محتوای کلام شماست و نه صورت زبانی کلمات مورد استفاده شما،پس دلیلی به استفاده نامتناسب از معادل های انگلیسی نیست.

  12. ماهیت دین چیست؟ مهر و گذشت و از خود گذشتگی. فرق یک کاتولیک practicing catholic با یک پروتستان ویروس مدرنیته زده چیست؟ این فرق مثل کاسب حبیب خدای 100 سال پیش با entrepreuner جنون زده دیوانه پول است که قشر کارگر را له می‌کند. در زمانی که انگلیس، فرانسه و آلمان و ایالات متحده صدام حسین را به جان ایرانی انداخته بود و انگلیس لیبرال و آلمان فوق مدرن مواد شیمیایی و فرانسه دموکرات موشک اگزوسه و میراژ و همه با هم سوپر اتاندارد در اختیار این جانی می‌گذاشتند و آمریکا در فاو به کمک او در جنگ آمد ، آن ملای به قول قشر پولدار بیسواد حمله به شهرهای عراق را منع کرد.
    به یک نتیجه می‌رسیم، دانشگاه را و موضع authority را فتح کن و جنایت کن. آن گاه دیگران متهم خواهند بود چون institution دانشگاه academic integrity ندارد. Paul Feyerabend استاد دانشگاه برکلی معتقد تخصیص Fund نباید در اختیار دانشمندان مشغول به کار باشد. منافع شخصی و گروهی فقط در مورد سرمایه دار و سیاستمدار عامل تعیین کننده نیست. علم در اسارت فلسفه علم mony and power orientated است. چیزی که قشر دانشگاهی غیر غربی باید به آن توجه کند دروغ بودن ادعای علمی بودن مواضع حاکم در فضای سیاست و خود علم است. آن چه حاکم است گزاره‌های unwarranted فلسفه علمی است، نه علم. شاید گزاره‌های particular مشاهدتی را بتوان تجربه خواند، اما آن چه معمولا به وسیله قشر رادیکال متظاهر و یا ناآگاه و کم سواد طرفدار توهم علم مورد باور است گزاره‌های کلی در مورد علم، سیاست و اخلاق است. پوزیتیویسم رقیق و مخفی در مسائل اخلاقی که مانند گذشته دانشگاه غیر صادق professional را به اشتباه AUTHORITY ‌اخلاق جا می‌زند ANTITHESIS دین است. چیزی که ما باید مطالعه کنیم و از آن تواضع و صداقت و جدیت در مبارزه با فریب PSEUDO-SCIENCE فرا بگیریم.

  13. Schism in physics
    شکاف یا شقاق یکی از conceptها‌یی است که در فیزیک و در فلسفه فیزیک کوانتوم مورد توجه بوده است. اکنون این مفهوم در شقاقی که فلسفه یونانی تبار متکی بر فلسفه سیسرو و پروتاگوراس و دیگر اوتاد فلسفه باستان قصد دارد در weltanschauung جهانبینی حاکم بر دانشگاه و به طبع آن مردم عادی ایجاد کند نیز پدیدار شده است. شکافی میان imagery جهانی دارای توضیح و عواملی مشاهده پذیر و تبیین و توضیحی در مورد عالم کوارک ها، امواج خارج از Range دامنه detectable قابل رصد ابزار علمی و یا چشم غیر مسلح.
    دوران طولانی است که پس از تجسم نگاه ماشینی و مکانیکی اپیکوروس و اتمیسم دموکریتوس در نحله nominalismُ، فلسفه مبتنی بر فلسفه یونان و روم باستان تلاش کرده است که جهان خود بنیاد و یا به عبارتی طبیعت‌گرایی را تبیین کند. این تلاش در قرن 19 و 20 در قامت پوزیتیویسم تجلی پیدا کرد. مطالعه اندیشه طبیعت‌گرایان، اتمیست‌ها، اپیکوریست‌ها، نامینالیست‌ها، تجربه‌گرایان، operationalistها و … تا برسد به ساینتیست‌ها ( که الحاد و پوزیتیویسم غیر رسمی مخفی در پس بیانات مبهم خود دارند) ما را متوجه مشکلی حل ناشدنی در این نحله‌ها میکند. به رغم authority اعتباری که متکی بر اعتبار دانشگاه است و با کمال تعجب به هیچ وجه متکی بر تجربه، علم، Rationality و منطق نیست، این پروژه علمی-فلسفی همیشه mission impossible عملیات شکست خورده بوده است. اما این شکست پوزیتیویسم(که اکنون یک term of abuseتوهین محسوب میشود)، طبیعت گرایی (که اصولا تعریف ندارد و مبهم است)و تجربهگرایی(که منجر به نفی معرفت می‌شود)و قص علی هذا مورد اعتراف واقع شده اما پذیرش تبعات آن و کنار گذاشتن این پروژه صورت واقع به خود نپوشیده است.
    schism و شکاف میان نگاه به عالم با استنتاج وجود تبیینی در مورد عالم غیر مشاهدتی و وجود توضیح و در زبانی دیگر بوجود آوردنده جهان مشاهده پذیر علیرغم تجربه هزاران ساله استنتاج علمی وجود ژن، انم، الکترون و کوارک ها بر عالم فلاسفه غیر rational مورد اعتراف قرار نمی‌گیرد.
    حتی در مورد افرادی که این تبیین قوی و موفق از عالم مورد قبول واقع می‌شود، عامل بوجود آورنده‌ای ترسیم می‌شود که naturalized‌طبیعی شده است! در صورتی که اشکالی بزرگ به این شبه-توضیح ناتوان وارد است و آن این که می‌گوید جهان به خودی خود به دور خود بدون علت میچرخد.
    حال اگر تبیینی قوی در مورد the captain on the ship وجود دارد، اگر در جهان این عامل خود را نشان داد و شواهدی بر منابع تبیین کننده عالم بر اساس این line of argument قوی، علمی، rational و منطقی شنیده شد براساس Rationality اگر سوالات ما را پاسخ داد این غیر عقلانی، غیر منطقی و غیر علمی است که مانند فلاسفه یونانی تبار و یا کپی‌های معیوب و غیر اوریجینال آنها آن را بر اسا س فلسفه‌ای معترف به شکست اما غیر وفادار به تبعات عدم موفقیت پروژه خود آن را نپذیریم.
    starategem حقه منطقی این ادعا که من خدا را قبول دارم اما مانند کانت دچار فراموشی شده در آخر عمر و غلو شده منکر هر شواهدی از منابع الهی هستم نه بر اساس طبیعت‌گرایی موجه و مستنتج است و نه بر اساس وحی.
    پذیرش وحی برای فرد عقلانی علمی تجربه گرا حاصل مشاهده جهان و گوش دادن هم دلانه به قدرت logic این revelation است.
    پروژه تجربه‌گرایی سروش و عبدالکریمی ناآگاهی و irationalityواضح است. ایرانی‌های شارح نسخه iranized شده فلسفه یونانی تبار معیوب و بی‌توجه به ناسازگاری فلسفه هزاران بار شکست خورده پروژه‌های ناموفق صدها فیلسوف مشهور است. تکیه بر فلسفه دین naturalized نقض غرض واضح است. logic وحی فلسفه‌ای دارای توانایی تبیین و فاقد barrage دیوار غیر قابل گذر برای فلسفه مدعی عقل و تجربه یونانی تباری است که با جسارت و تعصب مدعی شد there is no captain on the ship. ادعایی که با حیرت تمام می‌گوید جهان به خودی خود می‌چرخد! دنیا باید به من پاسخگو باشد!(کارل رایموند پاپر!). megalomania بیماری خود بزرگ بینی با وجود جهل بینهایت در مورد جهان بیکران.

  14. اشکال 4/
    عدم observance of source authenticity and sufficiency
    اشکال واضح کامنت های محمدآزادی طلب به غیر از پنهان کردن تنفر از قشر دیندار و یک سنت فکری ، عدم رعایت اصول تحقیق علمی ، اعتبار آنها و کفایت آنهاست.
    hate speech که به mobile head ها آموزش داده شده دروغ گفتن در مورد موضع خود و پنهان کردن تنفری است که مبنای سخن است. آنچه می گوید فحاشی و hate speech و لجن مال کردن یک سنت فکری است نه شناخت آن.
    جالب است ایشان با چهار کلمه اسم براهین را می آورد و آخر این اسامی می گویند غلط است یا حدی دارد!!!
    hack-logic حرف زدن شوفر تاکسی taxi-talk هم اینقدر مصادره به مطلوب نیست. نام چندین برهان را می برند و آخرش حکم صادر می کنند که غلط است. خوب آقای troll شما از اسلام متنفرید قبول . اسلام غلط است قبول. چرا؟
    ایشان مطالب نامربوط یک سایت دیگر را کپی می کنند و میگویند در فلان سایت فلان سئوال شده و جواب سئوال سایت دیگر را اینجا پیست میچسبانند !
    نگاه به ارجاعات ایشان گولد کوئست، فلان سایت ضد فلانی و یا منبع دارای گرایشات خاص ، و یا سروش و عبدالکریمی است!!
    در بالا اعتراف می کنند که در مورد زمان ها و مکان های مختلف و افراد مختلفی سخن گفته اند مثلا عمر و عثمان ، بعد در کامنتی بعدی همه چیز را به پیغمبر اسلام نسبت ناروا می دهند.
    آقای محمد آزادی طلب تعصب و تنفر به ضرر خود شماست. رو به تحقیق و شناخت علمی بیاورید اگر واقعا باوری داری که اثبات کردی با ad hominum تخریب قشری که مورد حمله بی بی سی و قشر دانشگاهی شهرت طلب متبختر است قصد شناخت ندارید.
    گولد کویست و سروش و عبداکریمی منبع شناخت اسلام نیست. سروش credential علمی در فلسفه ندارد و کسی به او گوش نمی کند. مدرنیته سنت او pseudo-problem مسئله کاذبی بود. همان اشکالی که به شریعتی می گرفت به خود او وارد بود.
    اگر روزی به جای سرو صدا کردن و لجن مال کردن ایران و فرهنگ سعدی و حافظ و پدر و مادر خودت متوجه hollow بودن بی بی سی و تخریب ایران و ایرانی شدید ، روش علمی و تحقیق با academic integrity صداقت علمی پیشه کنید. البته trollمانند شما در فضای virtual فراوان است و همه با لحن dogmatic شما آشنا هستند.
    برای شناخت کفر برای شناخت anaximander بزرای شناخت دگماتیسم لیبرال- دموکراسی به خود منبع دست اول و authentic باید رجوع کرد . نه سایت اسلام کوئست و یا نظرات عبدالکریمی که شما برای تظاهر به باور به دین ، حتی سخن این استاد دانشگاه را هم distort می کنید.
    لیبرال- فاشیسم را از دانشگاه جورج واشنگتن باید دنبال کرد و اسلام را حوزه نجف و قم در کشور شما نه از متنفرین از اسلام!
    اسلام بد و اسلام تنفر آمیز! اما این چه که شما می گویید اسلام نیست این عقده گشایی و ابراز تنفر است.

  15. اشکال 5/
    non sequitur نتیجه ایشان از مقدمات بیرون نمی آید.
    ایشان می گویند سایتی گفته که مسلمانان به کسی حمله کردند و جنایت کردند. به غیر از این که همه می دانند لجن مال کردن اسلام الان instructions بی بی سی و اساتید دانشگاهی متنفر از ایران و ایرانی است اما مقدمات باید سالم باشد و صادق. حتی اگر argumentای از لحاظ فرمال درست هم بود باید دید به موضوع مورد ادعای یک فرد متعصب مربوط هست یا نه؟ این که سایت اسلام کوئست چیزی بگوید آزاد است اما این منبع شناخت نیست و مقدمه معیوب است.

    اشکال دیگر مغالطه بی ربطی است ignorantio elenchi یا irrelevant conclusion
    نقل قول از اولین کامنت محمد آزادی طلب:

    ” ر باب رفتار و مواجهه اسلام و قرآن با کافران و مشرکان و دگراندیشان بر مبنای خود آیات و جهان بینی قرآنی
    همان طور که در کامنت قبل نوشتم هر کجا سخن از مهربانی خدا در قرآن آمده منظور مهربانی با خود مومنان و کسانی است که این خدا و دینش را قبول دارند و یا ناباوران و مشرکانی است که می خواهند توبه کنند و ایمان بیاورند .
    وگرنه در دیسکورس و گفتمان و جهان بینی قرآنی مهربانی و رحمت و دوستی در باب مشرکان و ناباوران وجود و معنایی ندارد که برعکس سراسر مبتنی بر ترویج دگرستیزی و نفرت پراکنی ( hate speech ) و ناسزاگویی به آنها و ابزار تنفر از آنها و در نتیجه ترویج خشونت علیه آنهاست .
    اینها نمونه ای از تعدادی آیات قرآن در این زمینه است .
    فتح ۲۹ : محمد فرستاده الله است و کسانی که با اویند بر کافران سختگیر و در بین خود مهربانند .
    همان طور که می بینید آیه مومنان و همراهان پیامبر را کسانی معرفی می کند که با کافران دشمن و سرسخت اما بین خودشان با مومنان دیگر مهربان هستند . ”

    مسلمانان با خود مهربانند
    مسلمانان با کافران سختگیرند
    ———————————
    ترویج خشونت اسلام

    1. ایشان نمی گویند که زمان و مکان این گزاره کجاست و کی است.
    2. ایشان تفسیر متخصص مفسر دین شناس را با یک کلمه مهمل می خواند و نمیخواند و نمیفهمد.
    3. ایشان به ترجمه مراجعه کرده است و به اختلاف فهم یک عرب زبان و فارسی زبان و اختلاف احتمالی خوانش توجهی نمی کند.
    4. ایشان معنای کافر را با تعمد نادیده می گیرد. خوب این کافر یعنی چه و چه کار کرده. در فاشیست-لیبرالیست ترین مراکز اعمال قانون نیویورک دموکراسی هم اینطور مصادره به مطلوب نمی کنند و شما miranda rights دارید. شما باید مرجع کافر و فرد مورد نظر را در نظر بگیرید. اسلام بد قبول. اما در جامعه مدرن مستحق مجازات می شوند مثلا اگر meseria قصد کشت آنها اثبات شود. شما برای مسلمانان حق مجازات قاتل و جانی حمله کننده و متخاصم قائل نیستید . شما آنها را مانند skin head های امروز به یک فرد آسیایی تبار که تنها جرمش غیر اروئایی بودن است نگاه می کنید.
    5. هر متن تاریخی دارای اطلاعات تاریخی و بستر اجتماعی است. آخر شما این که کفار که بودند و چه کرده بودند و چه می خواستند بکنند و چه کرده بودند و چه گفته بودند تعمدی یا سهوا اصولا به اش فکر نمی کنید.
    6. اگر ذهن شما در اثر سخنان دو تا استاد دانشگاه آزاد و یا حداکثر دانشگاه تهرانی درجه 8 و از کودکی با عاشق بت من و تصاویر monitor پر از sentimentalism شده بهتره است کمی ذهن خود را مطالعه کنی. بهتر است دانشگاه و موبایل را کمی زیر ذره بین بگذاری.

  16. اشکال 6/
    جهت دار بودن منابع و جهت دار بودن مغالطات ایشان.
    یک ballanced argument به همه مؤلفه های یک بحث توجه می کند.
    محمدآزادی طلب نت تنها به افراد و مؤاخذی رجوع می کند کهas such “منبع ” نیستند بلکه حتی در آن سطح زیر استاندارد فقط به مخالفان و منتقدین را ارجاع می دهد.

  17. اشکال 7/
    بی معنی بودن structre ها ساختارهای متون ایشان. اگر دقت بفرمایید در punch line متون ایشان در مهمترین نقطه اشکال دستوری هست که جمله را بی معنا می کند. مثال:

    ” در حالی این دوست مدافع اسلام و قرآن نسبت تحریف و بی دقتی و نداشتن سواد زبان شناختی و زیر پاگذاشتن اصول هرمنوتیک و بی توجهی به زمینه و کانتکست متن و تفسیرهای ناسازگار با آن را به منتقد قرآن و اسلام می دهد و دم از آن می زند که این اتهامات در درجه اول در باب ادعاهای غلو شده و بعضا کذب و نادرست ایشان در باب اسلام و تفسیرهایی که از آنها می کند نیز وجود دارد و مبتنی بر همین ایرادات است . ”

    این utterance باید یک ساخت مرکب باشد که بخش دوم بند پاسخ یا پیرو باشد اما با خوانش بند اول متوجه می شویم که بند دوم بی ربط است و نه line of argument ربط منطقی بند اول ادامه یافته و نه موضوع بند اول ادامه پیدا کرده.

    در بند اول ایشان می گویند “در حالی که امیر ایراداتی به منتقدین می گیرد…”

    در بند دوم به جای پاسخ بند اول باید گزاره ای با محتوای contrastive متضاد باشد ایشان بند دوم را باز با حرف عطف “و” پاسخ داده که معنای پیوستگی و ربط می دهد نه تضاد :

    و دم از آن می زند که این اتهامات در درجه اول در باب ادعاهای غلو شده و بعضا کذب و نادرست ایشان در باب اسلام و تفسیرهایی که از آنها می کند نیز وجود دارد و مبتنی بر همین ایرادات است . ”

    بند دوم مغایرتی با بند 1 ندارد و حتی از لحاظ دستوری غلط است:

    و دم از آن می زند که این اتهامات در درجه اول در باب ادعاهای غلو شده و بعضا کذب و نادرست ایشان در باب اسلام و تفسیرهایی که از آنها می کند نیز وجود دارد و مبتنی بر همین ایرادات است . ”

    بعد از در حالی که…. کلمه عطف در هیچ زبانی در دنیا به کار نمی رود. ایشان که در وسط یک خط جمله گیج می شود به علت گیجی اسیر موبایل و مغالطات می شود. بی دقتی در زبان و بی دقتی در فکر دارد.

  18. اشکال 8/
    ایشان به مخاطب عنوان مدافع اسلام و قرآن داده است. در حالی کامنت گذار مقابل اولا اسلام را نمی شناسد، دوما مدافع بودن را ایشان به عنوان ناسزا به کار می برد در صورتی که خود ایشان تا قبل از اولین کامنت شان در این صفحه تظاهر به عقیده به دین می کردند و علاقه به مباحث روشنفکری دینی. با وجود این که مخاطبین را داشتند فریب می دادنند و در لوای طرفدار دین روشنفکرانه می خواستند تخریب کنند این نوع فکر را. این نشان می دهد که ایشان troll فضای اینترنتی هستند که اهل اندیشه و بحث علمی نیستند. واقعا دروغ و شیادی is in the DNA فاشیسم مدعی امروزی بودن .

  19. اشکال 9/
    رأی صادر کردن مانند این غلط است و یا کار شوخی مانند ایشان که 7 صفحه کامنت را فقط نام می برند و می گویند حد دارد! به جای طرح هفت گزاره و ئرداختن هم دلانه به محتوی آنها به جای فله ای همه آنها را رأی صادر کردن و پس از نام 7 صفحه را بردن متنی از سایت دیگر را کپی می کنند و به عنوان جوابیه تحویل می دهند!
    آقای عاشق فیلم و رؤیاهای هالیوودی اگر از خودت یک خط نوشتی و اگر دست از کپی کردن سایت های دیگر برداشتی انوقت یک خط حرف زده ای.

  20. the fallacy of many questions:
    یکی از مغالطاتی که در rhetoric فاشیسم ضد اندیشه که به وسیله مجموعه‌ای از media، pseudo-university شبه دانشگاه و propaganda البته بیشتر در سطح افراد فاقد تحصیلات آکادمیک رایج است، عوض کردن موضوع سخن در زمان ناتوانی در ارائه برهان، شکست در حین بحث و argumentation و یا احساس توفق logic اندیشه ضد rhetorics لفاظی غیر دستوری، غیر منطقی، غیر علمی و عامیانه هواداران مطلبی توهمی و حتی ماسازگار با فلسفه روز دنیاست. متاسفانه آقای آزادی طلب متوجه غیر منطقی بودن و بی‌معنایی جملات خود نمی‌شوند. علاوه بر این، هر گاه مطلبی به گفتگو گذاشته می‌شود به موضوعی دیگر پرش دارند.
    دوم، نامربوط بودن کامنت‌های ایشان به موضع صفحه وموضوع کامنت مورد ارجاع ایشان کاملا قابل مشاهده است که برای روشن شدن ذهن ایشان در باکسی دیگر ارائه خواهم کرد.
    سوم، عدمرعایت آکادمیک سطح استدلالی و سطح موضوعی. کشاندن موضوعی در مورد سلبری‌ها به موضوعی مبنایی به وضوح بی ربطی است و علاوه بر این وقتی interlocutor یک سخنور در گفتگویی از ابتدا برای مصادره به مطبوب هیچ یک از اصول زبانی Grice (ربط، همکاری، اختصار…) را از ابتدا رعایت نمی‌کند و هر چه به ذهنشان می‌رسد می‌گویند دچار توهم واقناع شخصی می‌شود.
    اساسا این گونه مخاطبین اینترنتی غیر آکادمیک تحت فضای رسانه‌ای و شبه-روشنفکری بی‌پایه هر سخنی را به موضع تنفر از دین ومینای دین می‌کشانند. اگر به Record کامنت‌های از این دست توجه شود، روشن می‌شود که هر موضوعی و هر صفحه‌ای را به رد دین و کتب مورد باور قشر دیندار جامعه خود می‌کشانند و یکی دو مغالطه تکرای را در همه جا به کار می‌بندند و مصادره به مطلوب می‌کنند. موضوع سلبریتی‌ها چه ربطی به صدق و کذب ادعای قرآن دارد؟

  21. sensationalism و مغالطه reduction de emotionalis

    سرو صدا راه انداختن وتظاهر به شوکه شدن از رخدادی وحشتناک

    و

    مغالطه توسل به عواطف مانند ترس، شرم‌آور بودن رفتار، عمل و یا گفته کسی

    خلاصه روش اتهام زنی و تخریب جمعی در ایران بوده که strategem فریب جامعه غرب را در پنهان شدن در پس مفاهیم مقدس مانند علم و آزادی را متوجه شدند و نخواستند مانند هند قربانی کمپانی هند شرقی انگلیس و یا مانند ویتنام قربانی جنگ pro-democracy تکثیر دموکراسی فریبکارانی مانند جوبایدن و یا جان. اف. کندی بشوند.
    در ویتنام ایالات متحده باmottoشعار دموکراسی خواهی وارد شد و به آمار خودشان 000 و 500 .5 نفر را با گاز خردل، عامل نارنجی، سلاح‌های میکروبی و غیره به خاک و خون کشید.

    اگر کمی دقت کنیم سروصدا راه انداختن و یا توسل به احساسات برانگیخته شده و دادن pattern الگوی جایگزین مانند کشور اسلامی americanized شده (یعنی خنثی سازی دین قشر حزب الهی کشور شما) روش mobilize حرکت اجتماعی راه انداختن masses عوام آمریکایی است.

    چه قشر حزب الهی و مؤمن کشور شما دیو باشند و چه فرشته عشق churub و دلبری زیبا، این که مردم یک کشور را با هیاهو و sensationalism مطبوعاتی و بدن جذاب سوپر مدلها و یا قشر فقیر دانشجو که با cinematography سینما و دنیای makebelieve و وعده‌های مبتنی بر توان دیگران و فرهنگ مصرف زدگی مفرط تحت تسلط و فضای تصنعی فکری حاکم بگیرند مطلبی است که برای جامعه شناخته شده است و منجر به گسترش علم و آگاهی نمی‌شود. شاید چند فرد بی تجربه عامی و احساساتی که به راحتی در مونیتور gadgetخود غرق در احساسات می‌شوند به شور و هیجان بیایند اما از sensationalism , demogogyعوام فریبی جامعه‌ای به جز مصرف زده و مقلد دیگران چیزی حاصل نخواهد شد. جامعه‌ای که هر چه می‌گوید کپی دیگران است: مسئله مسئله دیگران، احساسات وارداتی و فرمایشی و پاسخ هم پاسخ دیگران.

  22. اشکال و مغالطه ۱ / : انواع و اقسام ادعاها و اتهام و نسبت دادن مغالطات ناروا به نقد طرف مقابل و خصم
    پس از آن همه شواهد و مدارکی که در باب رویکرد خشونت آمیز اسلام و قرآن نسبت به کافران و مشرکان و نفی آزادی عقیده و دین در نقد ادعاهای آقای امیر و تحریفات و ادعاهای کذبشان آوردم که در تضاد با مهربانی خدای اسلام ( الله ) است آوردم ایشان و هم فکر ایشان جناب بابک ( که از ظواهر بر می آید یکی هستند ) به جای این که حداقل سکوت کنند طی چند سلسله کامنت مطابق با رویکرد ” بهترین دفاع حمله است ” به جای نقد منطقی مباحث من عمده مغالطاتی را از حمله به شخص ، بهانه جویی ، خلط انگیزه و انگیخته ، تکرار ادعا ، بی سواد خواندن و عوام بودن مطالب و تحقیر و از همه مهتر نسبت دادن مغالطات ناروا ، نیت خوانی و اتهام زنی پرداختند تا شاید بتوانند به مخاطب هم چنان القا کنند که دین و مکتب مورد نظرشان یعنی اسلام کوچکترین نقص و کاستی و ایراد ندارد و تمام نقدها و ایرادات وارده به دین و باور مورد دفاعشان صرفا برای تخریب محض و ابراز تنفر و برای دشمنی است و در مقابل رقبا از جمله غرب و لیبرالیسم سراسر پلیدی و زشتی و تباهی و اهریمنی است .
    غافل از این که نه منتقدین لزوما بیدی نیستند که با این بادها بلرزند و نه مخاطبان و خوانندگان درک و شعورشان آن قدر پایین است که نفهمند که چه کسی مغالطه می کند و اسیر این جوسازی ها و رویکرد غیر علمی و غیرمنطقی در بحث برای انحراف اذهان و به کرسی نشاندن ادعاهای غلط و خلاف واقع می شوند .

    1. هنوز متوجه نشدند که صرفا اشکال متن عامیانه و غیر فلسفی ایشان اشاره مختصر می‌شود. از خط اول از موضوع خارج شده و از خط اول پر از مغالطه نوشته می‌شود. اگر لازم شد نشان داده می‌شود که نه فقط سطر به سطر بلکه lexemeبه lexeme نامربوط و غیر منطقی است. آن هم برای کسی که اصولا اسلام را نمی‌شناسد. اگر فردی scholar در این زیمنه بودند در سایتی فلسفه غربی از مسائل حوزه نمی‌گفتند. این مسائل را اگر به کسی که این مطالب را خوانده فرمودید آن هم علمی ومنطقی آن گاه ارزش دارد نه میانکسانی که شاید مانند شما متنفر از این مسائل باشند. ابراز تنفر ممکن است اما task فلسفی اعم از سلب یا ایجاب ایفا نمی‌کند.

  23. اشکال و مغالطه ۲ / مغالطات حمله به شخص منتقد و خلط انگیزه و انگیخته و نیت خوانی و تکفیر
    ایشان اتهاماتی مثل تظاهر به دیندار تجدیدنظر طلب بودن و عدم صداقت داشتن به دلیل غیر قابل دفاع بودن کفر را به من نسبت داده تا در ذهن مخاطب نقدهای من را بی اعتبار و از سر دشمنی جلوه دهند . در صورتی که این رویکرد جز مغالطه ی خلط انگیره و انگیخته نیست و شخص حتی اگر یک اسلام ستیز یا دین ستیز افراطی هم باشد شخصیت وی تاثیری در میزان صدق و صحت و یا نادرستی گفتار و نقدهایش در باب دینی که نقد می کند ندارد و باید نقدهای وی و نقاط قوت و ضعف آن را بررسی کرد و نقد کرد نه شخصیت طرف منتقد را ملاک قرار داد .
    ایشان در حالی نسبت تعصب ضد دینی و حتی نفی دینداری و دیندار بودنش به منتقد و طرف مقابل خود می دهد که اتفاقا رویکرد ایشان در یکی دانستن منتقد و دشمن و حتی منتقد و ضد دین بودن خودش شاهدی بر تعصب دینی ایشان در مقابل مخالفان و منتقدین دین است . در حالی که منتقد بودن الزاما به معنی دشمن بودن نیست چه برسد به بی دین و ضد دین بودن
    اتفاقا بخشی از منتقدین دین را خود دینداران یعنی طیف نواندیشان دینی قائل به اصلاح طلبی و تجدیدنظرطلب دینی مثل سروش ، مجتهد شبستری و استاد ملکیان و دکتر ابوالقاسم فنایی و دکتر عبدالکریمی ( هرچند که این دو نفر جناب ملکیان و عبدالکریمی خود را جز این طیف نمی دهند ) تشکیل می دهند که خود در عین قبول اصل دین و مبانی و اصول آن اسلام تاریخی و سنتی فعلی را که در حوزه های علمیه شکل گرفته است قبول ندارند و خواهان بازنگری و اصلاح در معارف و احکام و اخلاق و باورهای اسلامی هستند را در بر می گیرد که خود را مسلمان و دیندار می دانند.
    پس با منطق شما این طیف مثل دکتر عبدالکریمی نویسنده ی کتاب کم نظیر ” پایان تئولوژی ” به دروغ و نفاق تظاهر به دینداری و کنار نگذاشتن تمام دین و مواریث و سنت ها در عین نگاه انتقادی و اصلاحی می کنند چون کفر بنا به باور و ادعای شما آن قدر غیر قابل دفاع است که ایشان و به طور کلی این طیف دیندار اصلاح طلب که در واقع و باطن بی دین و دشمن اسلام هستند مجبور به تقیه و تظاهر به دینداری هستند !!!
    متاسفانه از رویکرد ایشان جز چنین نتیجه و اتهاماتی به این بزرگواران دیندار و مسلمان این طیف بیرون نمی آید .
    در صورتی که این منطق ایشان جز منطق داعشی مسلکان نیست که دینداران مخالف خود را کافر و خارج از دین قلمداد می کنند . من حتی از طیف همان دینداران سنت زده و محافظه کار و به تعبیر دکتر عبدالکریمی تئولوژیک اندیش هم ندیدم که در مقابل مخالفان دیندار خود حتی نواندیشان رادیکال مثل سروش و مجتهد شبستری که با تئوری های خود تا حد زیادی الهی بودن قرآن را نفی کرده و آن و وحی را بشری کردند و بعضا مورد انتقاد سایر دینداران نواندیش و تجدیدنظرطلب از این طیف هم قرار گرفتند ؛ ندیدم چنین تعابیر و اتهاماتی به کار برند و آنها را مورد چنین اتهاماتی که شما قرار می دهید دهند .
    نمونه اش گفت و گو و پاسخ حضرت آیت الله العظمی سبحانی از مراجع تقلید سنتی و محافظه کار با دکتر سروش از نواندیشان دینی رادیکال در باب نظریه ی بحث برانگیز ایشان یعنی ” رویاهای رسولانه ” است که هر یک منطقی و بر مبنای ادله ی خود بحث می کند . در هیچ کجای این گفت و گو حضرت آیت الله سبحانی به عنوان یک عالم سنتی و محافظه کار علی رغم زاویه ی فکری فراوانی که با نواندیش تجددگرای تجدیدنظرطلب رادیکالی مثل سروش دارد اتهام نمی زند که مثلا تو ( سروش ) با این نظریه بالاخره نقاب از چهره برداشتی و نشان دادی تظاهر به دین و قرآن می کنی و اکنون هم چون نمی توانی پنبه الهی بودن وحی و قرآن را آشکارا مثل منکران اسلام و بی دینان و اسلام ستیزان بزنی این نظریه را آوردی تا با آن این کار را کنی !!! ( مغالطه خلط انگیخته و انگیزه )
    شما دوست عزیز آقای امیر بهتر است که آداب مناظره و گفت و گو در برخورد با مخالف و منتقد اسلام و دین را کمی از این بزرگواران مثل آیت الله سبحانی یاد بگیرید !
    اما گذشته از این که منتقد دین الزاما بی دین و یا کافر به آن دین نیست حتی همه ی منتقدین ناباور به آن دین و یا بی دین را هم نمی توان دشمن دین و اسلام دانست . ممکن است شخصی اصلا اسلام و اصول آن و وحی و نبوت و معاد و حتی خدا را قبول نداشته باشد اما با رویکرد غیرمغرضانه و همدلانه با دین و متون آن برخورد کرده و نقد کند . فارغ از این که نقدهای این غیردیندار و ناباور چه قدر صحیح است نمی توان منتقد را دشمن دانست .
    بماند که حتی در مواردی که منتقدین هم اسلام ستیزان و دین ستیزان افراطی و ایدئولوژیک زده بوده و هستند که در رویکرد خصمانه و غرض ورزانه از سر دشمنی چهره ی تماما اهریمنی و کاریکاتوری از دین ارائه داده که گویی هیچ نقطه ی مثبت و قابل دفاعی ندارد ؛ در اینجا هم باز باید دید که چه قدر از این نقدها صحیح و صادق و چه قدر نادرست و مغالطه و از سر ناآگاهی و دشمنی است وگرنه در اینجا هم اگر بخواهیم به صرف دشمن بودن این طیف و منتقدین نقدهای آنها را بی اعتبار قلمداد کرده مرتکب همان مغالطه ” خلط انگیزه و انگیخته ” می شویم .

  24. اشکال و مغالطه ۳ / اتهام مغالطه ی بی ربطی به دلیل پاسخ به مدعیات نادرست آنها ! و در عین حال ارتکاب این مغالطه ای که به دیگران نسبت ناروا داده توسط خودشان ( استاندارد دوگانه )
    ایشان ( آقایان امیر و بابک ) در پاسخ به نقد ادعاهای خلاف واقع و نادرستشان در باب اسلام طی رویکردی مغالطه آمیز و ناجوانمردانه به پاسخ و نقد طرف مقابل اتهام مغالطه ی بی ربطی زده که موضوع صفحه صدانت چیز دیگری است و ادعا و نقد شما طرف مقابل مخالف و منتقد ربطی به موضوع صفحه ندارد .
    در صورتی که نقد و ادعای طرف منتقد و مقابل ایشان به ادعای مطرح شده توسط خود ایشان در کامنت آنها است نه این که منتقدین مثل من بی جهت و یک باره موضوعی را در باب اسلام و یا هر موضوع دیگری که ربطی به صفحه و مطلب ندارد مطرح کنند .
    در باب چند کامنتی که در باب جهاد ابتدایی ( تهاجمی ) و رویکرد خشونت بار اسلام در قبال کافران و به خصوص نفی آزادی عقیده در اسلام برای مشرکان آوردم ؛ آنها در نقد ادعای غلط و نادرست آقای امیر در کامنتشان مبنی بر تهاجمی نبودن جهاد در اسلام و مشروع و دفاعی جلوه دادن آن بود که در آن کامنت ها بر مبنای مطالب و موضع گیری های خود سایت های دینی اثبات کردم که چنین نیست و این ادعا تحریف و کذب است .
    این هم کامنت آقای امیر در پاسخ به آقای احسان در انکار تهاجمی بودن جهاد در اسلام :
    ” اسلام در هیچ جنگ آغازگر نبود بلکه دشمنانش به اسلام حمله ور شدند . در فلسفه ی سیاسی مفهومی وجود دارد به نام یا جنگ عادلانه یا just War . احسان بدون آن که توجه می کند مجوز حرب برای چه کسانی صادر شده و در تمام جوامع متهاجم مورد مقابله و دفاع قرار می گیرد معنای تحمیلی به دفاع مشروع حقنه می کند ” .
    خب همان طور که مشاهده کردید این ایشان و آقای بابک است که ادعای نادرست و کذب و خلاف واقعی در باب اسلام مطرح می کند و برخلاف نظرات تمام علما و مفسران مسلمان که جهاد در اسلام را صرفا دفاعی ندانسته بلکه ابتدایی و تهاجمی هم می دانند مدعی این هستند که جنگ و جهاد در اسلام صرفا دفاعی بوده و در اسلام هیچ کجا مسلمانان نباید تهاجم کنند . حال که من یا سایرین پاسخ قاطع و محکم و غیرقابل انکار را در رد و کذب بودن این ادعا بر مبنای خود منابع و سایت های دینی می دهم برای انحراف بحث و فرار از پاسخ گویی و منحرف کردن اذهان از شکست و نادرست بودن ادعایشان اتهام مغالطه ی بی ربطی به پاسخ و جواب طرف مقابل وارد می کنند !
    نکته جالب و حیرت آور این است که این دو ( آقایان بابک و امیر اگر یک نفر نباشند ) در حالی این اتهام را به طرف مقابل به دلیل پاسخ گویی و جواب به ادعاهای نادرست خودشان می زنند که خودشان بارها مرتکب این مغالطه شده و در حالی که مطلب صدانت یا بحث کامنت گزاران اصلا ربطی به غرب و یا لیبرالیسم ندارد اما آنها به هر بهانه و بعضا بدون هیچ بهانه ای پای غرب و لیبرالیسم را به میان کشیده و به عقده گشایی و ابراز تنفر و دشمنی با لیبرالیسم آن هم با مغلطه و بدون رعایت چارچوب قواعد منطقی و سطح بحث علمی پرداخته و مطالب و اتهامات نازل و نامربوط و مغالطه آمیز خود در دشمنی و ابراز تنفر از لیبرالیسم مطرح می کنند .
    نمونه اش حملات آنها به لیبرالیسم و ربط دادن جنایات امپریالیستی و یا به قول خودشان استکباری سران لیبرال غرب مثل آمریکا به مکتب و ایدئولوژی لیبرالیسم که قبلا هم مغالطه آمیز بودن این ادعا را نشان داده بودم آن هم در حالی که بحث منتقدین و مخالفان سخن از رویکرد اسلام بوده و هیچ بحثی در این بین از غرب و لیبرالیسم و نقد آنها چه له و چه علیه آنها و دفاع و یا ذم آن وجود ندارد .
    اما ایشان برای آن که به مخاطب اثبات نمایند که اسلام و مکتب مورد نظرشان هیچ عیب و ایرادی ندارد و در طول تاریخ زمینه ساز و مروج هیچ خشونت و جنایت و تبعیضی نبوده و از آن طرف این غرب و لیبرالیسم است که کلا بد و شیطانی و اهریمنی است ضمن مطرح کردن ادعاهای غلط و کلی در باب اسلام مثل مهربانی اسلام و عفو و برابری ! در اسلام به خصم و دشمن و رقیب خود یعنی غرب و به خصوص لیبرالیسم حمله کرده و طی یک رویکرد غیر فلسفی و ضد منطقی مبتنی بر عقده گشایی و سیاه نمایی تمام جنایات عالم و اگر بتوانند تاریخ را به آنها نسبت می دهند !
    همین طور جنایات و جنگ طلبی های سران لیبرال غرب را نیز طی مغالطاتی ناروا مثل ” علت جعلی ” به لیبرالیسم نسبت می دهند .
    بعد هم این دو بزرگوار با یک چنین رویکردی غیرعلمی و غیرمحقاقانه و و عامیانه برآمده از تعصب و دگم نسبت به دفاع کورکورانه از اسلام و متعاقب ضدیت کورکورکورانه با غرب و به خصوص لیبرالیسم به مخالفین و منتقدین اسلام رویکرد غیرعلمی و عامیانه و تلاش برای لجن مالی و عقده گشایی علیه اسلام را نسبت می دهند و مدعی و خواستار رویکرد هم دلانه در نقد اسلام هستند !
    حال آن که خودشان این قواعد منطقی را که مدعی آن هستند و به دیگران نسبت داده و بر مبنای آن اتهام مغالطه زده مثل پرهیز از مغالطه ی بی ربطی و یا رویکرد هم دلانه در نقد مکتب و متن مورد نظر را نه فقط رعایت نمی کنند که اصلا اعتقادی هم به آن ندارند و کامنت های ایشان در نقد ( بخوانید اهریمن نمایی مطلق و مجسم غرب و لیبرالیسم ) گواه این عدم اعتقاد و عدم صداقت و استاندارد دوگانه ی آنها است .

    1. 1.کامنت شما به موضوع نامربوط بود،
      2.محتوای شما کاملا غیر فلسفی است،
      3. این بی ربطی و غیر منطقی و فلسفی بودن و به عبارتی vulgarism کوچه خیابانی بودن محتوای رسانه‌ای شما تذکر داده شد،
      4.بی ربطی پاسخ ندارد به جز تذکر بی‌ربطی. کامنت اولیه از شما بود پاسخ کامنت شما (با تذکر بی ربطی صدق و کذب قرآن به سلبریتی ‌ها) داده شد.

      دموکراسی، نسل زرد، سلبریتی (موضوع صفحه صدانت) چه ربطی به تفسیر قرآن دارد؟

  25. اشکال و مغالطه ی ۴ / : مغالطه تعمیم ناروا
    ایشان ( آقایان امیر و بابک ) ادعاهای کلی در باب اسلام مثل انفاق به مستمندان ، صلح و عفو و مهربانی خدای اسلام و مبتنی بر برابری و برادری بودن اسلام را از یک سو مطرح می کنند بدون این که اشاره کنند که ضمیر و مخاطب و مرجع این ادعاهای کلی آیا همه ی انسانها فارغ از نژاد و دین و جنسیت هستند یا طیف خاصی از انسانها که همان مومنین و پیروان اسلام هستند مقصود است .
    مثلا در باب انفاق به مستمندان باید گفت که در اسلام انفاق به کافر و غیرمسلمان هم ایراد ندارد که این یک نقطه ی قوت و مثبت است اما در باب سایر موارد مثل برابری و برادری و عفو و گذشت و صلح این گونه نیست و اگر کسی چنین ادعای کلی را در باب اسلام و جهان بینی آن مطرح کند مرتکب مغالطه تعمیم ناروا شده است که یا از سر غرض ورزی و یا ناآگاهی است .
    مثلا در باب ادعای برابری و برادری اسلام باید گفت اسلام دین برابر و برادری است اما نه برای همه انسانها
    برخلاف دیسکورس و گفتمان و رویکرد مبتنی بر حقوق بشر مدرن که همه ی انسانها را فارغ از دین و نژاد و قومیت و حتی جنسیت برابر و برادر می داند که این مقوله را باید از شاهکارهای عقلانیت و اخلاق و عدالت انسان برآمده از زیست جهان مدرن و جهان بینی آن در قیاس با دنیای پیشامدرن و جهانبینی اش دانست ؛ در اسلام نه فقط تبعیض بر مبنای جنسیت که دین وجود دارد . صرف نظر از مسلمانان مرد کفار اهل کتاب به عنوان شهروند درجه سوم و چندم با پرداخت جزیه حق زندگی در کنار مسلمانان را با حقوق نابرابر و تبعیض آمیز پیدا می کنند اما کفار دیگر یعنی مشرکان و ملحدان که اصلا حقوقی ندارند و یا اگر داشته باشند بسیار ناچیز است . آنها اساسا حتی حق بقا بر دین و عقیده ی خود را ندارند و باید مطابق گفته ی فقها و مفسران بر مبنای قرآن و آیات سوره توبه شرک و الحاد را کنار گذاشته و یا مسلمان و یا حداقل اهل کتاب شده یا در غیر این صورت کشته شوند .
    بر این مبنا مهربانی اسلام و خدای آن اساسا برای مخالفان و مشرکان وجود ندارد و گذشته از این که در قرآن کوچکترین آیه ای در باب مهربانی اسلام و خدایش در باب مشرکان و دگراندیشان وجود ندارد که سراسر مبتنی بر دگرستیزی و ترویج نفرت پراکنی و منع دوستی مسلمانان با آنها حتی بستگان نزدیک مثل پدر و مادر است و آنها باید ولو به اجبار و زور هم که شده عقیده و دین خود را کنار گذارند .
    و اصولا تولی و تبری یکی از فروع اسلام است یعنی دوستی با مومنان و دینداران و دشمنی و بیزاری با دشمنان اسلام وکافران و مشرکان
    مرتد هم مطابق فقه اسلامی باید کشته شود .
    حال اگر کسی بدون توجه به این واقعیات و دیسکورس و گفتمان اصلی و مبنایی و پایه ای اسلام مثل تبعیض بین مسلمان و غیرمسلمان و اجبار مشرکان به پذیرش اسلام و حکم کشتن مرتدین و عدم دوستی و دشمنی با کافران که در قرآن آمده است مدعی مهربانی و گذشت و برابری و برادری اسلام به صورت کلی گویی شود جز این نیست که یا تعمدا از سر غرض ورزی و یا سهوا از سر ناآگاهی و بی اطلاعی از این واقعیات اسلام که خود علمای مسلمان و حوزه به آن اعتراف کرده و از آن دفاع و توجیه می کنند ؛ در حال ارتکاب مغالطه ” تعمیم ناروا ” است .

    1. dialectics سیر استدلالی یک دیسکورس academic منطبق بر منطق است. شما به جای پذیرش ناآگاهی خودتان اشکالی را که از شما گرفته شده از گوینده می گیرید!
      بله در vulgarism و دعوای خیابانی تکرار و ادعا و احتمالا زور بازو مهم است. مهم است که جسارت داشته باشید. اما در rationalityعقلانیت تواضع و پذیرش منطق. شما با ادبیات بحث سیاسی و دعوای درون کشورتان سخن می‌فرمایید. صدانت لااقل در مقام معرفی فلسفه غرب را ارائه می‌کند. دعوای سیاسی توجهی به صدق و کذب ندارد.
      سبک سخن گفتن شما کاملا برای همه به غیر از خودتان روشن است. بحث سیاسی علیه قشر حاکم در کشورتان. بسیار خوب آنها بد هستند اما این چه ربطی به موضوع سلبریتی و موضوع سلبریتی چه ربطی به موضع قرآن دارد؟

    2. هر text چه در منظر exegesis، چه از پرسپکتیو هرمنوتیک (لااقل کلاسیک و یا واقع‌گرا)، چه نقطه نظر structarulism سوسوری، چه در مکتب poststruturalism پساساختارگرایی لاکان و دریدا، چه از دید masses مردم غیر متخصص و …، روش و بنیاد و مبنایی برای فهم و تفسیر دارد.
      غیر از واضح بودن خصومت آقای محمدآزادی طلب که از appellation خودشان شمیم دعوا و تحقیر می‌اید مبطل روشنی در مورد باور ایشان یعنی جانی و تجاوزکار بودن مسلمانان کشور شما و کشورهای عربی قابل مشاهده است.
      ایشان یک واژه و یا یک خط را مطرح می‌کنند و اصولا کاری به هیچ چیز دیگر ندارند. آن خط را هم تحریف می‌کنند و دیکته می‌کنند که معنی این است و منظور هم این که ایشان می‌فرمایند!
      عجیب است که ایشان نقد دیگران را باطل می‌خوانند اما زمانی که خطای واضح ایشان غیر قابل انکار می‌شود به جای پذیرش اشکال عامی و غیر آکادمیک ایشان، می‌فرمایند خودت این اشکال را داری!(مغالطه Tu Quoque شما خودتان هم این اشکال را دارید برای فرار از اشکال به جای پذیرش ابطال باور خود).
      این که نویسنده این متن اشکالی داشته باشد ربطی به موضوع ندارد و باور ایشان خطاست چه این نویسنده متن نقد اشکال را داشته باشد و یا خیر. ) به عبارتیThe subject at hand موضوع مطرح خطا بودن باور توهمی ایشان است.
      البته اداعای ایشان غلط در مورد شباهت اشکال بر خطاست ولی موضوع سخن ما نیست.

    3. index specification تعیین referent یا مرجع indexical ضمایر اشالی بود که از این کامنت گذار گرفته شد. به جای پاسخ ایشان می گویند که منتقد اشکال دارد! که مغالطه tu quoque است(پاسخ ندادن و به جای آن حرف خود منتقد را به خودش گفتن!). اول، دو حالت متصور است. یا منتقد این اشکال را ندارد که مغالطه گر در موضع خظا است. دوم، حتی اگر اشکالی به منتقد وارد باشد که توضیح خواهم داد ندارد، باز مغالطه گر پاسخ نداده چون پاسخی ندارد.
      در معنای literal یا معنای لفظی خدا اomni-benevolece‌ مهربان مطلق صفت مورد نظر جامعه دین دار برای خدا است برای همه انسان هاست. این پس معنای لفظی و یا literal. در مورد extention ‌و مصداق اشکالی به موضع atheist ها وارد است که آنها منطقی تر از کامنت گذار اینجا که سبک vulgarعوام و اینرنتی سخن می‌گویند و در این جا مطرح نیست. اما محتوای vulgar discourseایشان اشکلی دارد و آن متهم و evil فرض کردن خدای مورد اشاره جامعه دین‌دار است. با تنگ کردن موضوع مورد اشاراه و گستره سخن کتب دینداران از کتابی که همه موضوعات مورد نظر آنان مورد اشاره است به موضوع محبت و یا اخلاق مغالطه‌ای جعل می‌شود. جامعه دین‌دار هم PUNITIVE MEASURES دارد. در این جامعه قانون وجود دارد. در مورد مهاجم دارای قصد EVIL رفتاری دفاعی می‌تواند تعریف شود. این بی ربط به معنای مهربان مطلق است وبخشایش گر است. من دین را نمی‌شناسم اما تا آنجا که فردی بی اطلاع مانند به خاطر دارم همین کافی است خود متون می‌گویند برای خاطی مجازات هست. همان گونه که هر نظام فکری DEMARCATION برای رفتار افراد تعریف می‌کند. فراموش نباید کرد که علی الاصول IN PRINCIPLE‌گوینده خود را خالق جهان و قادر مطلق معرفی می‌کند و خلط مبحث با قوانین بشری شکستن تعریف است. بدین ترتیب، خدای قادر مطلق، مهربان مطلق و دانای مطلق در IN THE POSITION OF GODHOOD در جایگاه خدا JURISPRUDENCE نظام قضای مطلق دارد. پس اینجا اشکال دیگر این سخن VULGAR‌و غیر فلسفی روشن می‌شود.
      در فلسفه هر سؤالی ، هر مسئله ای و هر STATEMENT‌جایگاهی و رتبه‌ای دارد. اشکال بزرگ سخن کامنت گذار جایگاه اشتباه مغالطه ایشان هم هست. ایشان در واقع باید بگویند که ادعای دینداران را بر خدایی و TARAIT های ویژگی‌های خدا قبول ندارند وگرنه اگر ادعای مسیحیان یا زرتشتیان و غیره مبنی بر این که خدا خالق جهان است صادق باشد صدق بقیه مطلب فوق حاصل می‌شود که ایشان نمی‌توانند این موضع ا بگیرند چون از ابتدا مدعی مسلمانی و باور به سخنان دکتر عبدالکریمی و نسخه‌ای روشنفکری از تفسیر دین را قبلا کرده‌اند. این‌موضاع MUTUALLY EXCLUSIVE هستند.

  26. مستشرقین، اساتید دانشگاه فارغ التحصیل غرب، جامعه modern-minded و جامعه اکثرا فقیر و یا علاقمند به رفاه مصرف گرا
    4 گروهی هستند که perspective نگرش هایی حاوی antitheses گزاره های contrary و contradictory با تصویرهایی مبهم ، کلی و distorted تحریف و یا معوج از سنت فکری مسلمانان جامعه شما ابراز کرده اند. trend ای که حکومت پیشین با بومی زدایی و westernizeکردن فله ای ایران با پشتیبانی کسانی که با کودتای علیه احمد شاه قاجار به زور سر نیزه با تکیه بر سکس و الکل و با جاذبیت profanity و fornication به فرهنگ غنی سعدی و حافظ و فردوسی حقنه کردند.
    جامعه مستشرقین از طریق مطالعه ترجمه و نظریه پردایهای مبتنی بر فلسفه معرفت یونانی تبار تصویری loaded و biased از نگاهی غربی به جامعه ایران ارائه دادند. اشکالات فراوانی به این تبیین از فرهنگ و اندیشه ایرانی وارد است.
    1. عدم نگاه metaphilosophy به فلسفه غرب، 2. توجه به نتیجه پروژه های فلسفی غرب( موفقیت و یا عدم موفقیت این پروژه ها)، 3. عدم ارائه مبنایی علمی و منصفانه از فلسفه تاریخ و فلسفه علم مبنا قرار گرفته در این توصیفات، 4. سفارشی بودن برخی از این گزارشها، 5. بیسوادی مستشرقین در زمینه علم، تاریخ و فرهنگ ایرانی. (تصور کنید درک یک مستشرق را از concept پیر خرابات در شعر فارسی و یا درک یک فاسد درس خوانده از gnosticism , و یا theosophy عرفان مولوی، 6. غلو و نگاه واله و شیدا و از خود بیخود شده قشر تشنه غرب از توان درک و تحلیل این افراد. و …اشکالات مهم و جدی متعدد دیگر.

    قصد ندارم ادبیات احتمالا دارای اشکالاتی مشابه در جامعه مقابل را بدون بررسی آنها پایه استنتاجی شتابزده بگیرم اما به این مقاله کوچک توجه بفرمایید.

    برداشت شده از سایت های جبهه مقابل فکری در کشور شما:

    سوال
    مستشرقين چه کساني هستند و مذهب آنها چيست؟

    پاسخ
    مستشرق در لغت به معناي روشن و تابان آمده است. ولي منظور از مستشرقان معناي اصطلاحي آن است که عبارت است از: شرق شناس ها، خاور شناسان، عالمان و محققان و دانا به مسائل مشرق زمين.[1]

    مستشرقين مذهب خاصي ندارند بلکه محققين غربي هستند که در مورد مشرق زمين و دين و مذهب آنها تحقيق مي کنند.

    البته مي توان گفت اکثر آنها مسيحي هستند و در حقيقت با دقت بيشتر در تعريف مستشرقان از اسلام و افتراء هاي آنها به دين مبين اسلام و قرآن مي توان فهميد که اکثر مستشرقان دست نشانده دولت هاي غربي هستند تا اغراض استعماري را تحقق بخشند.[2]

    اسامي برخي از مستشرقان عبارت اند از:

    1. برزين «brezine»؛ 2. بلوشه «blochet»؛ 3. يان «Yane»؛ 4. کارتمر «Quatremere».[3]

    همان طور که گفته شد مستشرقان افتراء هائي را به دين اسلام وارد ساخته اند و متون ديني و قرآن را آن طور که خواسته اند ترجمه کرده اند قبل از هر چيزي چند نقد کلي بر مستشرقين را مطرح مي کنيم:[4]

    1. شرق شناسي علي رغم آن که در ظاهر به عنوان يک رشته علمي و دانش محض است، ابزاري است که غالبا در استخدام اهداف مسيحيت و يا اغراض استعماري دولت هاي غربي بوده است.

    2. بسياري از مستشرقان طراحان توطئه هاي خائنانه براي سلطه دولت‌هاي غربي بر کشورهاي شرقي بوده و يا مجريان آن طرح ها در کشور ها بوده اند.

    3. عموم مستشرقان به دليل اين‌که مسلمان و معتقد به اسلام نيستند در کمتر مسئله اسلامي مي توانند با نگاه و ديدگاه واقعي مسلمانان با آن مسئله آشنا شوند. زيرا چه بسا يک آموزه در فرهنگ و مکتب هاي خاص مفهومي ويژه دارد که يک پژوهشگر بيروني از آن غافل بوده و مفهوم ديگري را برداشت مي‌کند.

    دکتر «ژري که» مستشرق آلماني و رئيس بخش شرق شناسي دانشگاه هاله آلمان در ششمين سخنراني خويش راجع به اسلام شناسي در الجزاير چنين اظهار کرد: (بدون شک برداشت يک متفکر غير مسلمان از معارف اسلامي با برداشت يک متفکر اسلامي فرق مي‌کند. زيرا اولي هيچ راهي براي شناخت آموزه ها و ديدگاه هاي پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ جز ترجمه سخنان وي ندارد علاوه بر اين که همان فهم نيز برگرفته و تأثير گرفته از مباني فکري بيگانه از مباني اسلام و روش فهم مخصوص خود او است بنابراين تعجبي ندارد اگر يک مستشرق از اسلام شناسي به يک نتايجي برسد که متفکر مسلمان به غير آن رسيده است.[5]

    «فريد گيوم» مستشرق آمريکائي فارغ التحصيل آکسفورد و دانشگاه «درهام» و دانشگاه آمريکائي بيروت در اين باره مي نويسد: اشتباهي بزرگتر از اين نيست که يک غير مسلمان بر اساس معلومات ناقص و ضعيف خويش به اظهار نظر درباره اسلام بپردازد مخصوصا که فرقه هاي گوناگون مسلمان با عقائد متفاوت در جهان پراکنده اند و امکان ندارد که نظريه صحيحي را ارائه کند، بلکه چاره آن است که با مسلمانان آنقدر زندگي کند تا واقعيت ديدگاه‌هاي آنها را از نزديک درک نمايد.[6]

    لذا «محمد کرد علي» نويسنده و دانشمند محقق مسلمان سوري راجع به انتظار ما از مستشرقان مي نويسد: «معقول نيست که ما از دانشمندان غير مسلمان انتظار داشته باشيم که پديده ها و مسائل اسلامي را مثل ما (مقدس و الهي) تحليل کنند بلکه فقط انتظار ما رعايت ضوابط علمي و انصاف در تحقيق است».[7]

    4. عدم دسترسي مستشرقان به بسياري از متون اصيل اسلامي باعث ضعف علمي و کمبود اطلاعات و خام بودن آراء آنها شده است. و همين منجر به داوري هاي اشتباه فراوان گشته است.

    5. مستشرقان غالبا در نقد معارف اسلامي از کتاب‌هاي اهل سنت بهره گرفته اند که داراي اشتباهات و ضعف هاي بيشتري است و علي رغم اين که همه‌ی آنها از وجود مذهب بزرگ شيعه اثني عشري و کشورهاي مسکوني آنها مانند ايران و لبنان خبر داشته اند کمتر حاضر شده اند کتاب هاي مهم و ديدگاه هاي ناب و معقول آنان را نيز به جهان غرب عرضه کنند.

    6. جمعي از مستشرقان غالبا در نشر کتاب‌ها و معارف اسلامي به جستجو و گزينش کتاب‌ها و موضوعات اسلامي پرداخته اند که داراي يک نحوه ضعف واقعي يا ضعف از ديدگاه غربيان مي باشد تا بدين وسيله ضعف معارف اسلام را ترويج کنند: مانند کتاب هاي اختلاف قرائات قرآن، کتاب هاي تاريخ اسلامي که آغشته به اخبار دروغ و جعلي است و ترويج کتاب هاي صوفيه و باطنيه و گروه هاي منحرف.

    7. برخي از مستشرقان متعصب يا مأمور، در نوشته هاي خويش به تحريف معارف اسلامي پرداخته اند و در واقع اتهاماتي بر پيامبر و پيروانش وارد کرده اند (براي مطالعه چند افتراء و جواب، رجوع شود به کتاب تکامل اجتماعي انسان استاد مطهري، ص4 ـ 183 و کتاب آشنائي با قرآن4 استاد مطهري، ص277.)

    امّا مي پردازيم به نحوه نيرنگ مستشرقان و بهتر بگوئيم آميختن زهر در عسل:

    بيشتر مستشرقان معاند که در قرن هاي پيشين دست به تخريب و تحريف اسلام مي زدند روش آنها حمله آشکار و بي پرده و تهاجم روشن عليه پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ بود. بديهي است که اين روش ابتدائي بوده و معمولا مورد استقبال مخاطبان قرار نمي‌گيرد و تأثير کمتري دارد. امّا وقتي مستشرقان قرون اخير با عدم استقبال مسلمانان از اين گونه آثار و تبليغات مسموم مواجه شدند، ترفند ظريف و برّنده تري را برگزيدند و آن اسلوب منافقانه «آميختن زهر در عسل بود».

    بدين سان که قالب اصلي کتاب ها و مقالات خويش را با ماسک بررسي علمي محض و بي طرفانه عرضه کرده و در جاي جاي آن به مدح و تجليل از معارف اسلام و قرآن و تمدن مسلمانان و کمالات پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ پرداخته اند تا خوانندگان مسلمان را شيفته صداقت خود نمايند در لابه لاي آنها زهر خود را ريخته و شبهه مهم خويش را جهت ايجاد ترديد خوانندگان و باورهاي ديني شان القاء کردند تا ايمان آنان را تصعيف کنند.

    البته اين اسلوب ابتکار متأخران نمي باشد بلکه باز آفرين اسلوب کهنه مستشرقان يعني مسيحيان و يهوديان منافق و معاند معاصر پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ است که قرآن کريم آن اسلوب را اين گونه فاش فرموده است: «وَقَالَت طَّآئِفَةٌ مِّنْ أَهْلِ الْکتَابِ آمِنُواْ بِالَّذِيَ أُنزِلَ عَلَي الَّذِينَ آمَنُواْ وَجْهَ النَّهَارِ وَاکفُرُواْ آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ[8]»؛ «و گروهي از اهل کتاب گفتند که به دين و کتابي که براي مسلمانان نازل شد، اول روز به خدعه ايمان آوريد و آخر روز کافر شويد شايد بدين حيله آنها نيز از دين اسلام برگردند».

    چنان که «محمد قطب» چند نفر از پرچمداران اين اسلوب را مستشرق انگليسي «آرپ گريب H.R.Gibb» و پس از وي «گرو بنام» و «ولفرد کانتول اسميت» معرفي مي‌کند.[9]

    علامه ابوالحسن ندوي در تکميل اين طرح مي افزايد که: «مستشرقان زيرک براي اقناع خواننده گاهي يک شبهه اساسي ويرانگر را در لابه لاي دهها مدح و تمجيد معمولي غير مهم مي گنجانند تا آن فراواني مدح ها و تعريف ها اعتماد خواننده مسلمان را به نويسنده جلب کند».[10]

    معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

    1ـ فرهنگ کامل خاورشناسان، عبدالرحمن بدوي.

    [1]. لغت نامه دهخدا، تهران، چاپخانه موسسه انتشارات چاپ دانشگاه تهران، شماره حرف ميم، بخش دوم، ص347.

    [2]. زماني، محمد حسن، مستشرقان و قرآن، قم، موسسه بوستان کتاب، مرکز چاپ و نشر دفتر تبليغات اسلامي، ص126.

    [3]. حمد الله ابن احمد مستوفي قزويني، تاريخ برگزيده، تهران، انتشارات اميرکبير، چاپ سوم، 1364ش.

    [4]. مستشرقان و قرآن، همان، ص126.

    [5]. الاستشراق و الدراسات الاسلاميه، ص126.

    [6]. الاستشراق و الدراسات الاسلاميه، ص127، نقل از ويندل فيليپس، ترجمه محمد امين عبدالله، نشر عمان، ص20.

    [7]. الاستشراق و الدراسات الاسلاميه، نقل از الاستشراق في الفکر العربي، محسن جاسم الموسوي، ص19.

    [8]. آل عمران / 72 ـ 73.

    [9]. کتاب المستشرقين و الاسلام، ص59.

    [10]. سيد ابوالحسن ندوي، الاسلاميات، ص17.

    با آگاهی از ارزش توجه به ارزیابی بخشی و توجه به صدق و یا کذب بخشی از این مقاله که غرض ورزی مسشرقین را گزارش می کند، بخش ناآگاهی و اشکال جدی روش و سواد یک فرد مستشرق نکته ای قابل بررسی و با آشنایی با جامعه غرب و بخصوص افرادی که خود را متخصص شرق شناس و یا ارائه دهنده exegesis کتب شرقی معرفی می کنند واقعا چیزی نیست که کسی نتواند مطالعه و یا توجه کند و آن را دریابد.

    مطالعه علم، فلسفه و institution دانشگاه ضرورتی بدیهی است. توصیه می کنم منشور انجمن علمی سلطنتی انگلیس که آرزوی فرانسیس بیکن را تا حدی برآورده کرد مطالعه بفرمایید و بر اساس مطالعه انتقادی فلسفه علم طبیعت گرا از سانسور و حقنه اصول فلسفی غیر عقلانی آن پس از ارزیابی آگاه شوید. اصولی که با هدف نقد ارسطو و ردیه scholsticism فلسفه اسکولاستیک قرون حدود 500 تا 1500 اروپا ارائه شد اما خود بر مبنای متافیزیکی بسیار توهم زده قرار گرفت.

    گرو های دیگر را هم در صورت ضرورت مورد توجه قرار خواهیم داد اگرچه که مسشرقین بیسواد را باید بر آنها تمرکز مکرد و دید چه چیز را به عنوان تاریخ و آگاهی به شرق حقنه کردند.

  27. اشکال10/
    فکر در مورد قرآن و اسلام در غرب جرم است؛ همفکری جنایت!
    فراموش نمی کنم زمانی را که در دولت بوش به همه سفارش می کردیم کلمه بمب ، فشفشه، ترقه خظرناک! را در تلفن به کا نبرید چون ممکن است telephone tapping و random check باعث شود سر از ناکجا آّباد و زندان های ناشناس دولت در کشتی های اقیانوس پیمای ایالات متحده در بیاورید.
    در نگاه فاشیست های متعصب ضد ایرانی ضد دین آباء و اجداد خودشان توجه به آن چه پدر و مادر ایشان باور دارند ویا ندارند جرمی نابخشودنی است. اگر خدای ناکرده نکته ای نظر شما را جلب کرد three rounds of execution مجازات شما.
    از این جالب تر این است که نام بردن از یک مفهوم ناپسند مانند برده یا جنگیدن به معنای ارتکاب آن و جنایتکاری که آن را با با سنگدلی انجام داده است تعبییر می شود. پس اگر افراد جامعه مسلمان نام چیزی را بردند و یا در جامعه آنان وجود داشت معنی اش این احتمالا نیست که اجازه سخن گفتن در موردش را دارند بلکه حتی نام بردن آن مثل بردگی برابر با ارتکاب این جرم در نظر official high ranking senior figureاست. حال این افراد فاشیست به حدی با تکرار در گوش عاشقان دلباخته پول و پیشرفت و رفاه این را تکرار کرده اند که فاشیسم-لیبرالیسم فکری در روح متعصبین طرفدار آنها هم تبدیل به باور شده.

    کامنت گذار محترم به کسی که بگوید شاید از لحاظی غیر محتمل شاید این مسلمانان عقب افتاده نظرشان بهتر از این هنرپیشگان دانشگاهی باشد لقب می زند ایشان مدافع قرآن و اسلام هستند!!!! و البته با دقت در کامنتهای ایشان در طول زمان می بینید که اول فریب مخاطب و تنفر ایشان از دین در این column مشخص شد و در گذشته هم تنفر و دشمنی عمیق ایشان با کسی که جرأت کند نظری متفاوت با جورج بوش داشته باشد.

    اگر مأمورین گشتاپو و اس اس نازی را مطالعه کنیم روحیات برخی در ایران را خواهیم دید. فاشیسم-لیبرالیسم در کشور شما develop کردن تنفر و مخالف کشی را تبلیغ می کند. طرفداران آزادی ! برای کسی اجازه و تصور فکر به اندیشه دیگران را باقی نمی گذارند. با demoniiz e کردن اندیشه دیگر تلاش دارند که در هیچ کجا کسی جرأت نام آوردن از دین و اسلام را نکند. فاشیسم-لیبرالیسم به این علت انتخاب من نیست. اگر دقت شود این کامنت گذار محترم عبارت “طرفدار اسلام و قرآن” را با لحن term of abuse یا یک اشکال و گونه ای naming and shaming شرمسار کردن فرد برای ایجاد فضای رعب و وحشت (همان که اینترنت هم ابزار آن در کشورهای غیر غربی است) به کار می برند.
    اما نه جامعه لیبرال-فاشیست نه اساتید دانشگاهی جورج واشینگتن یونیورستی نه جامعه جوان نا آشنا با این گونه فاشیسم نمی دانند که شاید با رسانه و ایجاد شرمساری دو نفر نوجوان ساده دل را مرعوب کردید اما نمی توان فکر را در اذهان جامعه ای که social vice فریب کاری با نقاب دموکراسی و آزادی و علم از بین برد ، همان روشی که هیتلر هم نسخه دیگری از آن را تحت نام eugenics اصلا ح نژادی تبلیغ می کرد.

  28. مقاله ای درباره biasموجود و اشکالات آمارهای رسانه های حاکم و دیکته کننده تفکر به اذهان جامعه تحت کنترل کاپیتالیسم سرمایه داری در جهان . این مقاله عدم توجه به سال ها انتقال ثروت و نیوهای فکری جوامع غیر غربی به این گروه مستبد و خودخواه را به عنوان یکی از دلائل غیر منطقی و متعصبانه بودن این راه فریب جامعه نوجوان نام می برد:
    عنوان : آیا اینها (فنلاند و …) خوشبخت ترین مردم جهان اند؟
    EXPLAINER
    Features
    |
    Politics
    Are these really the world’s happiest countries?
    And why are so many of them often rich, Western nations?

    An Occupy protester, who declined to give his name, pickets outside a Bank of America branch on Friday, Jan. 20, 2012, in San Francisco. Anti-Wall Street demonstrators across the U.S. planned rallies Friday in front of banks and courthouses. (AP Photo/Noah Berger)
    An Occupy protester picketing outside a Bank of America branch on Friday, January 20, 2012, in San Francisco. The US is among the most unequal societies among developed nations, yet it ranks 15th happiest according to the happiness index [Noah Berger/AP Photo]
    By Richard Cooper and Yara Elmjouie
    Published On 18 Aug 2023
    18 Aug 2023
    Who are the happiest people in the world? According to the World Happiness Report, it’s the residents of Finland, Denmark, Iceland, Israel and the Netherlands. Meanwhile, Palestinians, who have lived for decades under Israeli military occupation, rank 99th.

    Every year, a United Nations-backed organisation publishes a report that ranks countries based on “happiness”. The rankings themselves are based on Gallup surveys of a few thousand participants in each country who are asked to personally rate their lives on a scale of 0 to 10. This “life evaluation”, in other words, is someone’s stated personal opinion of how content they are with their life at that particular point in time. That information is then coupled with some other factors and presented in the annual World Happiness Report.

    KEEP READING
    list of 4 items
    list 1 of 4
    Woman who posted ricin poison to Trump in 2020 jailed for almost 22 years
    list 2 of 4
    ‘Called to do this’: Nelson Chamisa promises new dawn for troubled Zimbabwe
    list 3 of 4
    Ukraine combat drone damages building in central Moscow, Russia says
    list 4 of 4
    Putin not pushing Belarus to join Ukraine war, Lukashenko says
    end of list
    But critics have pointed out glaring contradictions, blind spots and biases, including a seeming inclination towards rich Western nations – the Global North – that ignores centuries of colonial exploitation that enabled them to gather that wealth.

    View this post on Instagram
    A post shared by AJ+ (@ajplus)

    Depressed but happy?
    Most of 2023’s “happiest countries” are in Europe. Finland, for example, holds the top spot as the world’s happiest country – as it has for the past six years.

    Sign up for Al Jazeera
    Week in the Middle East
    Catch up on our coverage of the region, all in one place.
    E-mail address
    Sign up
    By signing up, you agree to our Privacy Policy
    But the country also has some of the highest rates of anti-depressant use in Europe. The same is true for Sweden, which ranks sixth, and Iceland, which ranks second – and actually has the highest reported antidepressant use in all of Europe.

    Meanwhile, India ranks 126th – extremely low – on the World Happiness Report, but places much, much higher in a separate poll, which also factors in variables like work-life balance. Another competing report, known as the Global Happiness Report, ranked China as the world’s happiest country.

    A man sleeps against the wall of a building along 14th Street as temperatures soar into the low 90s Friday, Aug. 4, 2023, in downtown Denver. (AP Photo/David Zalubowski)
    A homeless man sleeps against the wall of a building along 14th Street as temperatures soar on Friday, August 4, 2023, in Downtown Denver, Colorado, US [David Zalubowski/AP Photo]
    Rich but unequal?
    While the happiness rankings are based on responses to a single question, the actual World Happiness Report itself is an in-depth analysis that explains the rankings with the help of other data points. One of these data points is gross domestic product (GDP) per capita.

    Researchers have noticed a correlation: Countries with high GDP per capita are often the ones that rank highest on the happiness rankings. The top 20 countries on the list, after all, are largely from Western countries with high economic indicators, leading many to conclude that GDP per capita is the most important factor in determining a country’s overall happiness.

    But GDP per capita doesn’t take into account income inequality. It’s simply the total value of goods and services generated per year in a country, divided by the total population. It tells us nothing about who gets a country’s wealth and who doesn’t, nor how much of it is concentrated in the hands of the few.

    The United States, which ranks 15th on the happiness index, has significantly more income inequality than just about any other developed nation according to one of the world’s most widely-cited measures of income inequality. It’s a country where some 38 million Americans live in poverty – officially – and nearly 60 percent of the population lives paycheck to paycheck.

    Members of Black Lives Matter and residents hold a protest in the City Hall, to demand the resignation of Paterson Mayor Andre Sayegh, following state attorney general takeover of police department in Paterson, New Jersey, U.S. March 28, 2023. REUTERS/Eduardo Munoz
    Members of Black Lives Matter and residents hold a protest in the City Hall of Paterson, New Jersey, US, on March 28, 2023 [Eduardo Munoz/Reuters]
    Whose happiness?
    Gallup’s website says they poll “the entire civilian, non-institutionalized adult population of the country” for the data that feeds the happiness report.

    But that excludes populations who live in institutions like prisons, nursing homes and senior centres, to name a few. What’s more, the researchers don’t survey civilians in areas they believe are unsafe (ie, “where the safety of the interviewing staff is threatened”). It’s unclear how many population centers that may exclude – especially in deeply unequal societies, or in countries with significant incarcerated populations, like the US and Brazil, where a disproportionate share of those in prisons are Black.

    Then there’s the issue of cultural bias, a common critique of the happiness report. The basic idea is stated quite clearly in a 2023 study: “How can one conclude that wellbeing is higher in country A than country B when wellbeing is being measured according to the way people in country A think about well-being?” The problem with the happiness report, these researchers say, is that asking people to rate how happy or satisfied they are is akin to viewing the issue through a Western, Educated, Industrialised, Rich and Democratic – or “WEIRD” – lens, which they describe as much more individualistic and achievement-oriented.

    To put it simply, asking someone, “How satisfied are you with your life?” may, in fact, be asking them to think about happiness as it relates to their individualistic life achievements rather than other factors such as their interpersonal relations and social harmony. One poll shows that “interdependent happiness”, rooted in one’s interpersonal relations with family and peers, is a stronger factor in determining “happiness” – a common response in polling data from Japan, Nigeria, and Poland. How different might the world happiness ranking look if the main question was, “Do you feel loved and cared for?” or “Do you feel like you belong?”

    Portraits of people who were killed during the Israeli-Palestinian conflict in the occupied West Bank city of Jenin, hang on a wall on July 5, 2023.
    Portraits of people who were killed during the Israeli-Palestinian conflict in the occupied West Bank city of Jenin hang on a wall on July 5, 2023 [File: Ahmad Gharabli/AFP]
    Stolen happiness?
    The happiness report also lacks perspective on how the happiness of one group may in fact be inextricably linked to the unhappiness of another. The United Kingdom is ranked the world’s 17th happiest country, but the country’s prosperity was built in part on the centuries-long colonial exploitation of enslaved Africans in the Caribbean sugar trade and the plundering of India.

    Belgium is the 19th happiest, but it extracted enormous wealth – and inflicted incredible suffering – through its colonisation of what is today the Democratic Republic of the Congo.

    Meanwhile, India, the Caribbean nations and African countries are largely ranked quite low on the happiness report.

    Or take the fact that this year, Israel ranks 4th, while Palestinians rank 95 spots lower. Palestinians have been forcibly removed from their homeland by settler-colonialists both before and after 1948, a day Palestinians remember as the “Nakba”, or the catastrophe. They have since lived under military occupation and a regime that practices what multiple international human rights groups describe as a system of apartheid run by the Israeli government.

    So what do the World Happiness Report’s rankings actually tell us? Is it a hierarchy of people who openly proclaim they are satisfied with their lives, based on a Western conception of “satisfaction”? Is it a ranking of countries with high GDP per capita? Or is it a ranking of wealthy countries that got rich by exploiting others?

  29. concept “جامعه آزاد”‌ تکیه‌گاه و مبنای دیسکورسی است که think tankهای انگلوساکسون به عنوان سرباز disruptive از طریق استفاده از شبه جاسوس شبه ستون پنجم شهروند دولت‌هایی که به وسیله expansionism و militarism یهودی غربی به بردگی liberalism کشیده نشده‌اند به کار می‌رود.
    اگر اجازه صدانت را داشته باشم یا مقاله‌ای در رابطه‌ای غیر مستقیم با این موضوع ترجمه خواهم کرد و یا در جملاتی ارائه خواهم کرد.
    بیایید رقیب انسان صادق مسیحی و ایثار گر و مهربان یعنی civilized citizen شهروند جامعه مدرن و مفهوم جامعه آزاد که میلیون‌ها کشتار کرده را در سطح conceptual و در سطح اشکالات و واقعیت مطالعه کنیم. چیزی مفهوم مشابهش که زمانی جوان آلمانی را عاشق خودش کرد و کشتار ده ها میلیونی کرد و اکنون با وجود حضور نمونه‌های جنگ آمریکا با افغانستان و سقوط عاشقان افغانی از بوئینگ آمریکایی فراری از این کشور در پیش چشم جوانان متاثر از هالیود و اینترنت است اما آگاهی و awareness به دنبال ندارد و او را جان فرهنگ ایران می‌اندازد. به گونه‌ای که شبانه روز وظیفه فکری خود را تحقیر ایران و اندیشه ایرانی می‌داند .

  30. شناخت آمریکا، آنگلیس،آلمان ، فرانسه

    مقاله اندیشکده کوینسی در مورد جلوگیری از فروش دارو به ایران در آمریکا در زمان کوید-19

    Amid coronavirus outbreak, Trump-aligned pressure group pushes to stop medicine sales to Iran
    MARCH 5, 2020
    Written by
    Eli Clifton
    Share
    Copy
    Print
    This story was co-published with The Intercept.

    Despite a massive coronavirus-related public health crisis, an anti-Iran pressure group with close ties to the Trump administration is urging major pharmaceutical companies to “end their Iran business,” focusing on companies with special licenses — most often under a broadly defined “humanitarian exemption” — to conduct trade with Iran.

    With a novel strain of coronavirus rapidly spreading around the world, Iran has been hit particularly hard, with 107 deaths and 3,515 infections recorded so far. Yet the pressure group, United Against Nuclear Iran, is carrying on with its campaign targeting medical trade with Iran despite the Trump administration’s special financial channels for humanitarian goods and medicine to reach the beleaguered country.

    ذهنیت واله و شیدای رؤیاهای ایرانیان متأثر از پدیده make believe از تصورات آن ها از پیشرفت، علم آزادی و دموکراسی را بشناسیم.

    https://quincyinst.org/2020/03/05/amid-coronavirus-outbreak-trump-aligned-pressure-group-pushes-to-stop-medicine-sales-to-iran/

  31. با مطالعه Community ضد فرهنگ ملی و باورهای ایرانی، با پدیده‌ای disruptive یعنی تنفر از خود self-hatred و sadomasochism دیگر کسب رضایت در دیگر آزاری و خود آزاری مواجه می‌شویم. افرادی که به حدی شیفته image رؤیایی و idealized شده تصویر synthesize شده medium جراید virtual و actual می‌شود که خود، پدر و مادر خود و کشور خود را تخریب می‌کند. این رفتار anti-social، Hippieism دهه‌های اخیر جزیره انگلیس نیست و با آن بسیار متفاوت است. این social pathogen سلاح ضد ملی بریا تخریب پیشرفت، اندیشه، علم و تفوق اقتصادی، علمی و ملی کشورهای دیگر به وسیله the power that be شکل گرفته است. برتری فن‌آوری و علمی و ثروت اقتصادی کشوری مستبد و expansionist و یا intruder و یا شقی دیگر از استبداد transnational فراملی به رخ کودک، نوجوان و جوان یک ملت کشیده می‌شود و به تدریج با ایجاد حس حقارت در او anti-national sentiments القاء می‌شود به شکلی که از پدر و مادر خود و کشور خود احساس خفقان به او دست می‌دهد.
    باید ببینیم nation چیست و nationalism این concept مدرن devise شده بوسیله monarchy شاهان برای سرکوب Poppism و کلیسا محل stronghold کشیشان چه بو و چگونه قرار بود جای نظام متکی بر مسیحیت Pappal Supremacy را کنار بزند. مدرنیسم و روشنفکری قشری در کشورهی غیر غربی populism را در مقابل nationalism می‌دهند. عجیب است که طرفداری مردم از مفاهیم غیر غربی پاپیولیسم و هواداری از مفاهیم غربی به democracy‌اطلاق می‌شود! در حالی که demogogy‌عوامفریبی متکی بر تکنولوژی بسیار عمیق از تمامی انواع گمراه کردن مردم است.
    عجیب نیست که عده‌ای از پدر، مادر و خوشان احساس انزجار می‌کنند. افرادی گرفتار باورهای syntheticشده‌اند که برای social disintegration متلاشی کردن کشور و ملت خودشان بدرون تن ایران فرستاده شده است.

  32. این که موضوعی نامربوط به موضوع مطرح در صفحه
    این که در سایتی مربوط به فلسفه غرب
    این که مسئله‌ای تخصصی در میان افرادی ناآشنا با فقه و تفسیر و احتمالا بی‌علاقه به آن

    مطرح شود مشخصا غیر علمی، غیر منطقی وبا کمی دقت غیرصادقانه و فریب دادن مخاطب است. چنین موضوعی را که پاسخ دادن به آن نیازمند لاقل دانستن عربی، تاریخ اسلام و نظرات درس خوانده‌های حوزه است را اگر واقعا صادقانه مطرح می‌فرمایید از حوزوی بپرسید نه از کسانی که هیچ از موضوع نمی‌دانند. حتا بدون توجه به این تخصص اشکالات متعدد به طرح مسئله تفسیر به مخاطبین و علاقمندان فلسفه آمریکا و اروپا که هیچ نمی‌دانند وارد است.
    اشکال دیگر graft جاسازی واژگان سوءاستفاده جنسی و به زور و کلماتی از این قبیل در متن مورد تنفر شماست.
    دین انسانیت، صداقت و عفو و بخشش است حال شما می‌توانید بخاطر تاثیری که از فیلم و رسانه گرفته‌اید از درون آن به زور چیز بد بیرون بکشید. این که شما بگویید گروهی که هیلاری کلینتون خودش در خاطراتش و همچنین در مبارزات انتخاباتی اعتراف به تشکیل، تسلیح و تعلیم آنان با کمک بن سلمان کرده توصیه قرآن است آزادید. ام نام این hate speech است. puppet regime حکومت‌های انگلیسی-آمریکایی که از زمان فروپاشی عثمانی در کشورهای اسلامی در قبال بردگی برای آمریکا و انگلیس به مردم منطقه تحمیل شدند برای مردم شناخته شده هستند. حکومت سعودی بعد از تلاش‌های انگلیس و دیگر کشورهای اروپایی حدود 170 سال پیش به جای خانواده الرشید به حجاز آن زمان تحمیل شد، حکومتی وهابی که در کنار دیگر افراد تابع انگلیس وظیفه کنترل اندیشه و احساسات مردمی را در برابر تبعیت از انگلیس انجام دادند.

  33. پاسخ 11/
    مغالطه tu quoque : به جای پاسخ دادن در این مغالطه مخاطب به جای پذیرش ابطال ادعایش ایرادی از گوینده می گیرد. جالب است ایشان در پاسخ به اشکال overgeneralization تعمیم افراطی می گویند (البته به اشتباه و غیر صحیح) که امیر هم تعمیم فراطی دارد!
    در حالی که باید در مورد تعمیم افراطی خودش پاسخ بدهد و ابطال ادعایش را بپذیرد.
    اشکال 12/
    ایشان اشکالی که در مورد کلی گویی و فقدان index specification دارند و با ادعای غلط و تحمیلی کردن بدون معنا کردن کفار که که بودند و چه کردند و در وضع جنگ بودند و در حال کشتار اشکال را تکرار می کنند.
    بله خود ایشان هم می دانند که مجبور به over generalization , یا oversimplification و distortion تحریف و تغییر دادن سخن و چپاندن تفسیر وسط سخن هستند تا absurdity به عنوان جایگزین که اصولا با نداشتن پشتوانه علم این فرد بانکداری خوانده از این هم حتی آگاه نیست که حقوق و اخلاق trendy و مد روز قرن هاست که نتوانسته توجیه و تبیین و مبنای موفق اراُه بدهد. حتی این را هم نمی داند. the abc of ethics

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *