خودگردانیِ روستایی، اثر ماهاتما گاندی
با ترجمهی غلامعلی کشانی
چرا باز هم از گاندی میشنویم؟
در دنیای بیرون، کتابهای زیادی از گاندی و در بارهی او، مخصوصا به زبان انگلیسی وجود دارد. اما در زبانِ فارسی تعدادِ بسیار کمی کتاب از او یا دربارهی او منتشر شده است. از این تعداد کتابِ کم هم، بیشتر به گاندیِ سیاستمرد و پدرِ استقلالِ هند توجه شده است. در حالیکه او وجوهِ فکری-عملیِ دیگری هم داشته که به آن کمتوجهی شده است. او در کنار دخالتِ تقریبا ناخواستهاش در سیاست’ کنشگرِ اجتماعی و صاحبنظر در بارهی اقتصاد، آموزش، توسعه (شکوفاییِ مادی و معنوی) و بهخصوص توسعهی روستایی بوده است. این ادعا در کتاب حاضر بهخوبی قابل دیدن است. او در این کتاب فرصت میکند که به این دغدغههای اصلیاش بپردازد. گاندی در کتاب خودگردانیِ روستایی دقیقا نظریهی اقتصادی میدهد، به شکوفاییِ روستاها و خودگردانیِشان میاندیشد، راهحل میدهد و عمل هم میکند. در این نوشتهها میبینیم که این گاندیِ متفاوتْ بازهم رفتار خود را، همچون عملاش در عرصهی سیاسی، به دو اصلِ مهمِ فکری-رفتاریِ خود یعنی بیخشونتیِ شفقتآمیز (اَهیمسا) و پایداری در راه حقیقت (ساتیاگراها) پیوند میزند و این فکرها و عملها را دقیقا متاثر از این دو اصل میداند و نه چیزی دیگر.
او در این کتاب از چه میگوید؟
گاندی با دیدنِ وضعیتِ حقارتآمیزِ هندیان در آفریقای جنوبی بود که ناخواسته از جامهی یک وکیلِ مدافعِ خوشآیندهی مرفه اما اخلاقمند و پاک بیرون آمد و به یک فعالِ سیاسیِ تماموقتِ فدایی و باز هم پاک تبدیل شد. اما بعد از خواندنِ کتابِ “تا این آخرین” اثر جان راسکین بود که در عینِ دخالت در سیاست، معتقد شد که اقتصادِ فردی-جمعی، بر خلاف اقتصادِ جریان اصلیِ مدرن، باید به راهی دیگر برود و این راه’ اول از همه از خود فرد شروع میشود. به همین دلیل “کوچآبادِ ققنوس” را تاسیس کرد تا خودش و دوستانِ داوطلباش بر اساس همان اقتصادی زندگی کنند که کشفکرده بود. از این به بعد بود که فعالیتهای گاندی غیر از بهبودِ وضعِ عینیِ هندیانِ آفریقای جنوبی (که او را ناخواسته به سیاست پیوند میزد)، چند وجهی شد.
او به هند برگشت. در اینجا هم همان رفتار را در پیش گرفت. هندیان او را کسی میدانستند که حق محرومان را از قدرتمندان میگیرد. نمیتوانست با شهرتی که پیدا کرده بود نسبت به رنج محرومانی که به او پناه میآوردند، بیتفاوت باشد. پس دوباره کنشگرِ اجتماعی شد. این کنشگری باز هم او را به سیاست کشاند. اما هر وقت که فرصتی آزاد به دستاش میرسید به همان کنشگری و عملِ اجتماعی اکتفا میکرد. ولی هر قدر که جلو میرفت و با سیاستِ حاکمان و نخبهگانِ هندیِ مخالفِ انگلیس بیشتر آشنا میشد، کمکم ریشهی مشکلات را در جای دیگری میدید.
گاندی حالا کشفِ تازهتری کرده بود که:”دزدِ قهوهای رنگ با دزدِ سفیدپوست فرقی ندارد.” دزدانِ قهوهای را در بینِ ثروتمندان، قدرتمندان و سیاستمردان هندیِ موافق یا حتی مخالفِ سلطهی انگلیس میدید. به همین دلیل بود که متوجه شد قدرتِ تعیینِ سرنوشتِ مردم را که بهشکلِ متمرکز در دستِ این سه گروه انباشت شده بود باید کاملا پراکنده و منتشر کرد به طوری که هر کس بتواند در کنارِ کسبِ حق تعیینِ سرنوشت بهخوبی از آن قدرت حفاظت کند. او راهحل را در تمرکززداییِ کامل دید. برای این تمرکززدایی’ روستاهای پر شمارِ هند را مثلِ مجمعالجزایر مستقلی تصور کرد که با قدرت مستقلِ خود میتوانند تمرکزگرایی را کنار زده و نگذارند که دزدانِ قهوهای یا سفید برایشان تعیینِ سرنوشت کنند، و در این میان به پایینترین طبقهی محرومانِ جامعهی هند، یعنی نجسها (هاریجانها) توجه بیشتری کرد. او معتقد بود که استقلالِ سیاسی از بریتانیا، بدون خودگردانیِ روستایی، هیچ ارزشی ندارد.
گاندی در این کتاب که مجموعهی گردآوریشده و موضوعیشدهی نوشتههای او در بارهی روستاهاست، در طرحِ خود تلاش میکند که چهرهی روستاهای هند را با انواع تدابیر، از جمله با شوراهایِ سنتی، اما اصلاح شدهی پنج نفرهی پنچایات تغییر دهد. در عمل هم سعی میکند تمرکززدایی را بهطور کامل از روستاها شروع کند و شهر را بعدا در برابر کار انجام شده بگذارد تا شهر، هم از خود تمرکززدایی کند و هم از استثمارِ روستا دست بردارد، یعنی همان چیزهایی که امروزه دیدگاههای نوینِ زاپاتیستا و موری بوکچین[1] بر آن تاکید کردهاند. او معتقد است که تاکنون، شهر به استثمار روستا مشغول بوده. و حالا با ارائهی دانشی که در زمینههای مختلف دارد و نیز با فداکاریِ پیشرواناش باید دینِ خود را به روستاها بپردازد و مراقب باشد که سنگی هم جلوی پای روستا نیندازد.
در کتاب میبینیم که تصویرِ روستاهای مستقل و خودگردان را فقط در ذهن نگهنمیدارد، بلکه به سراغِ عمل میرود. گاندیْ متخصصین، صاحبنظران و علاقهمندان به این نظریات را به دورِ خود جمع میکند و بنیادهایی برای کار در روستا تدارک میبیند، به تربیتِ کنشگر روستایی دست میزند و حتی از جزئیاتِ وظایف و اختیاراتِ شوراهای مستقلِ روستایی و کنشگرانِ روستایی صحبت میکند. به اینترتیب خود را آرمانگرایی عملگرا میشناساند. او در این نوشتهها به اقتصاد و سیاستِ آرمانیاش میپردازد و فرقِ آن را با سایر جریانهای غالبِ سیاسی و اقتصادیِ جهان شرح میدهد؛ در زمینهی سیاست هم، به شدت به خودگردانیِ واحدهای مستقلِ بشری و دمکراسیِ مستقیم معتقد است؛ و در زمینهی اقتصاد’ نگاه او “نگاهِ امانتدارانه” است که باید چگونگیِ دقیقترِ همهی اینها را از خود او شنید.
کتاب در بعضی موارد وارد جزئیاتی میشود مثلِ نحوهی تولیدِ کمپوست، خوراکِ حداقلیِ روستائیان، بهداشتِ فردی و بهداشتِ محیطی، درمان طبیعی و امثال اینها که نشانهی عملگرا بودن گاندی است. این جزئیات میتوانند محل تردید و بحث هم باشند و بعضیهایشان هم از نظر خواننده، ناپذیرفتنی. اما اصلِ حرف او چیز دیگری است و خواننده میتواند از آن موضوعاتِ ناپذیرفتنی و حاشیهای بگذرد و فقط به اصلِ حرف او فکر کند. او وارد بحثهای فلسفی هم نمیشود، بلکه به تشخیصِ خود به آن چیزی توجه نشان میدهد که زندگیِ مردم را انسانیتر میکند. تمام تلاشِ او در این نوشتهها’ تامینِ همزمانِ معنویت، مَنزِلت، خوراک، پوشاک و مسکنِ شایسته از راههای مختلف برای کسانی است که مجبورند مثل حیوان در هفتصد هزار روستای آن دورانِ هند زندگی کنند.
گاندی از نظر مردم انسانی مقدس بوده. اما در تمام کتاب، چیزی از دین دیده نمیشود و فقط به عشق به خدا یکی دو بار تاکید میشود که برای کنشگران لازم است تا به کمکِ آن عشق از خود بگذرند و عملِ فداکارانه کنند. به قولِ خودش، فقط بر جوهر ِهمهی ادیان که عشق به خداست تاکید میکند.
به گاندی انتقاداتی شده است: بعضی از ناظرانِ اجتماعی معتقدند که شهرنشینی و سرعتِ فعلیِ ارتباطات و جابهجاییها، سرنوشتِ حتمیِ همهی بشر است و راهی دیگر در جلوی پا وجود ندارد. به همین دلیل، پرنشاط کردن و شکوفاییِ روستایی رویایی است ناشدنی و بیفایده. باید عملا تن داد به گوشتِ برزیلی در پاکستان، انبهی پاکستانی در فرانسه و کیویِ نیوزیلندی در سوئد. باید همه از این سرعتِ ارتباطات و حملونقل سود ببرند و برای همینهاست که نمیشود دست به ترکیبِ نظام فعلی زد. گاندی در این کتاب نمونهای به دست میدهد از نظریهی خلاف این دیدگاه و سعی میکند آن را اثبات کند. به این نظریات نمیتوان فورا و به آسانی برچسبِ قرون وسطایی، عقبگرا، و رویایی زد. چرا که مصیبتها و معضلاتِ سیاسی، محیطزیستی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و نابرابریهایی که در طی این تحولاتِ بزرگ برای مردم بهوجود آمدهاند، ما را تشویق میکنند که به راهحلهای خلاقانهی بیرون از راهحلهای جریانِ غالب هم فکر کنیم. اینجاست که آشناییِ ما با این نوع نظریاتِ او هم از اهمیت بالایی برخوردار است. و این اصلِ ماجرای کتاب است، نه درستی یا نادرستیِ نظرِ او در بارهی درمانِ طبیعی یا طرز تهیهی کمپوست.
گاندی را یکی از اولین منتقدانِ توسعه به سبکِ غربی-شمالی، و الهامبخشِ متفکرانِ پساتوسعه در دههی هفتادِ قرن ۲۰ هم دانستهاند. این توصیف به دلیلِ طرحکردنِ همین مباحثی است که در این کتاب و در کتابهای دیگرش میتوان دید. وقتی که او به نقدِ ماشین، ماشینیسم، صنعتگرایی، اقتصادِ جهانیشده و حملونقلِ مدرن میپردازد، لحنِ سخنِ او به سمت لحنِ نامدارانِ پساتوسعه از قبیل ولفگانگ زاکس، آرتورو اسکوبار، ایوان ایلیچ، مجید رهنما و … نزدیک شده و قابل تامل میشود. از طرفِ دیگر وقتی بارها و بارها بر اقتصادِ محلی تکیه میکند، او را به یکی از پیشگامانِ اقتصادهای جایگزین و راهحلهای اجرا شدهی اقتصاد محلیِ فعلی تبدیل میکند.
از طرفِ دیگر، معضلاتِ محیطزیستی که کمتریناش احتمالِ شدیدِ بروز جنگ بر سر منابعِ اولیهای است مثل نفت و خاک، و از جمله جنگِ آب و قحطیِ آن، و آلودگیِ همهی زندگیِ بشرِ شهرنشین با موادِ شیمیاییِ بسیار پیچیده در کنارِ تغییر اقلیم، داغشدنِ زمین، و پدیدهی نفت در نقطهی اوج (به حداکثر رسیدنِ استخراج و در پی آن کاهشِ عرضهی آن)، همهی ما را نگران میکند که تا کی میتوانیم از این موبایلِ هوشمند که قطب شمال را به فاصلهی یک کلیک به استوا نزدیک کرده لذت ببریم. راهحلهای گاندی در این کتاب به شکلی است که سمت و سویشان احتراز خودبهخودی از این معضلات است، چرا که او روستا را واحد تمدنی میشناسد و نه شهر را. پس شنیدنِ دقیقترِ سخنانِ او در کنار سایر دیدگاهها بیفایده نیست.
گاندی در این کتاب برای ما چه دارد؟
حالا میتوان دلایلِ ترجمهی این کتاب را بهتر درک کرد. سرزمینِ ما مثلِ همهی کشورهای جهانِ سوم رو به شهرنشینی رفته، کشورهای جهانِ اول قبلا رفتهاند، اما با ترتیباتی منظمتر از جهانِ سوم با پیامدهای خاصِ خودشان. اما تخریبِ روستاها در جهانِ سوم هر چه که میگذرد دارد به سرعتاش اضافه میشود و حاشیهنشینی و معضلاتِ ملیاش را در شهرها و ملتها به اوجهای تازه میرساند. باید چارههایی جُست. چارههای گاندیوار برای ما هم میتوانند در کنار روندِ جریانهای فکری-عملیِ غالبْ قابلِ تامل باشند. البته باید دانست که هم مکان، هم زمان و هم مخاطبانِ اولیهی گاندی با ما فاصله دارند و به همین خاطر فرض بر تقلید نیست، اما مغزِ سخنِ او حتما میتواند تاملپذیر باشد. نکته اینکه نظریاتِ گاندی در طول زمان در حال تکامل بوده و ممکن است تناقضات و رشدهایی را هم در نظرات او ببینیم.
یکی دیگر از اهدافِ ترجمهی کتاب’ نشان دادنِ راهِ تازهای برای آبادی و آزادی و آرامش ایران است. در شرایطی که ادارهکردنِ ایرانی که دارای کلانشهرهای زیادی است برای هر حاکمیتی، صالح یا ناصالح، تبدیل به یک ناممکن شده و چشماندازِ آبادی و آزادی و آرامش بسیار تیره است، یک راه جایگزین، بازگشت به روستاها یا حداقلْ زنده نگهداشتنِ همین روستاهای موجود است (هرچند که صحبت از مهاجرتِ معکوس هم برای حلِ معضلاتِ درهمپیچیدهی جامعهی ایران و جوامعِ مشابه، نسخهی آشنایی شده است و تازگی ندارد). راهی که گاندی نشان میدهد، نحوهی تلاش برای زندهکردن و زنده نگهداشتن روستاها به کمکِ عملِ موثر شوراهای مستقل، واقعی و پرقدرتِ روستایی است. او این کار را به هیچ وجه کمتر از استقلالِ سیاسی نمیشناسد. تامل بر روی بحثِ چگونگیِ توسعه و احیای روستایی’ رو در روی راهحلهای جریانِ غالب[2] برای ما هم یک “باید” است.
نکتهی مهمی که در گفتههای او برای ما مفید است تاکیدِ مکرر او به خصوصیاتِ انگیزشی، اخلاقی، رفتاری، پایبندی به اصول، صبوری و پیگیر بودنِ کنشگرانِ متعهد است. گاندی به رهبرانِ و کنشگرانِ اجتماعی نشان میدهد که اگر بخواهند کار کنند، چگونه باید کار کنند، به چه چیزهایی باید اهمیت بدهند و چه چیزهایی را باید حتما به دور بریزند. به کنشگر میگوید که چه کسی و چه چیزی هدفِ اصلیِ کنشِ او باید باشد. در مجموع برای روستائیان و کنشگران، نحوه تحولِ انسان فعلی را به “انسانِ نو” تشریح میکند. پس ما هم میتوانیم در کوششهای خود از این شروط الگو بگیریم.
دلیلِ دیگرِ ترجمه، تاکید و توصیهی او بر توجهِ همیشگیِ جنبشِ های اجتماعی به هدف اصلی و دور نشدن از آن است.. او به خود-توانبخشیِ طبقاتِ محروم بهشدت توجه داشت. کنشگرانِ دیگری هم که امثال این آرمان را داشته باشند، میتوانند الگویی پرتامل در پایبندی گفتار و رفتارِ او به این هدفِ مهم ببینند.
با توجه به همگیِ نکات بالاست که میتوان گفت آشنایی با نظرات گاندی در بارهی خودگردانی، شکوفایی و شکوفاییِ روستایی برای صاحبنظران و مردمِ عادیِ ایران هم یک “باید” میتواند باشد، چرا که شکوفاییِ روستاهای فعلی هر چه باشد، حتما از فشار شدیدی که بر روی شهر میآید کم میکند. شاید روزگاری برسد که کنشگرانی اجتماعی از نوعی که گاندی حالوهوایشان را برمیشِمُرَد، روستا-اندیش بشوند و با عجینکردن زندگیِ خود با روستائیان برای توسعهی روستاییِ مناسب با سرزمین خودمان آستین بالا بزنند.
.
.
خودگردانیِ روستایی
نویسنده: ماهاتما گاندی
مترجم: غلامعلی کشانی
GHKESHANI.COM
[email protected]
.
.
دریافت فایل PDF این کتاب به زبان فارسی (250 صفحه)
دانلود از سرور اول | دوم | سوم
.
.
[1] – برای اطلاع از این دو نک: پیوستهای کتابِ سارودایا- بهروزی برای همه، نوشتهی گاندی، در سایت “عدم خشونت“.
[2] – Main Stream: جریان اصلی، جریان غالب، جریانِ رایج. منظور جریانهای فکری-عملی- اجرایی است که رسمِ روزگار است، در هر حوزهی نظری یا عملی دستِ بالا را داشته و بر روی واقعیتهای بیرونی اثرِ عمیق میگذارد.
.
.