نوشتار آندریاس ویتل با عنوان «در باب آنارشیسم»

نوشتار آندریاس ویتل با عنوان «در باب آنارشیسم»

در باب آنارشیسم

نویسنده :آندریاس ویتل[1]

مترجم: رامین خواجه‌پور

هرگاه اعتراضات عمومی بالا می‌گیرد و به رفتارهای خشونت‌آمیز منجر می‌شود، رسانه‌های جریان اصلی اغلب سریعا آن را به “آنارشی” یا “آنارشی‌گری” ربط می‌دهند. این رسانه‌ها معترضانی که لاستیک آتش می‌زنند و یا وارد درگیریهای عمومی می‌شوند را «آنارشیست» می‌نامند. در این نوع روایت، آنارشیستها تبهکارانی قانون‌شکن هستند و آنارشی به معنای هرج‌ومرج و خشونت کور است.

اگر می خواهی حکومت را سرنگون کنی لبخند بزن
اگر می خواهی حکومت را سرنگون کنی لبخند بزن

نمونۀ اخیر چنین رویدادی، راهپیمایی میلیونی نقابداران[2] در پنجم نوامبر در لندن است. این رویداد در حقیقت توسط تعدادی از گروههای آنارشیست سازمان‌دهی شد_و با شورشهای خشونبار محدودی نیز همراه بود_ اما برابر دانستن هرج‌ومرج و خشونت با آنارشی‌گری همانقدر مبتکرانه است که دایره را با مربع یکسان بیانگاریم. چنین نگاهی به آنارشیسم در واقع خام‌اندیشانه، نامانوس و غلط جلوه دادن آن است.

پس آنارشی‌گری چیست؟ آنارشی‌گری یک فلسفۀ سیاسی و یک فلسفۀ اقتصادی بنیادین و انقلابی است. اگر چه تعاریف بسیاری برای آنارشی‌گری وجود دارد، اما اکثر آنها با تعریفی که پیتر کروپوتکین[3] ارائه می‌دهد همخوانی دارند. این تعریف از آنارشیسم در مقاله‌ای بیان شده که کروپوتکین به مناسبت ویراست یازدهم دانشنامۀ بریتانیکا نوشت.

بر اساس نظر کروپوتکین آنارشیسم: “نامی است که بر یک قاعده یا تئوری زندگی نهاده‌اند و مدیریتِ جامعه‌ای که چنین قاعده‌ای در آن برقرار است بدون حکومت انجام می‌گیرد_ در چنین جامعه‌ای نظم و هماهنگی با اطاعت‌پذیری از قانون و یا فرمانبرداری از قدرت حاصل نمی‌شود، بلکه با توافق آزادانه‌ میان گروههای متنوع منطقه‌ای و مشاغلی که آزادانه شکل گرفته‌ و برای تولید و مصرف بوجود آمده‌اند به دست می‌آید، و البته به منظور تامین نیازهای متنوع و آرمانهای یک موجود متمدن.

جامعۀ آزادِ انسانهای آزاد

بگذارید کمی موضوع را شرح دهم. ریشه‌شناسیِ این اصطلاح به کلمۀ “آنارکیا” در یونان باستان بازمی‌گردد، که به معنای “بدون حاکم” یا “بدون قدرت حاکم” است. این اصطلاح به معنای فقدان سلطه، سلسله مراتب و اعمال قدرت بر دیگران است.

آنارشی‌گری روندی است که در طی آن ساختاری افقی، یکدست و بدون سلسله مراتب جایگزین قدرت و تسلط حاکمان می‌شود؛ آن هم با مشارکت داوطلبانه میان انسانها. آنارشی‌گری نوعی سازمان اجتماعی است که مجموعه قواعدی کلیدی دارد، قواعدی مانند خودسازماندهی، مشارکت داوطلبانه، آزادی، خودمختاری، وحدت، دموکراسی بی‌واسطه، برابری‌طلبی و یاری به یکدیگر.

براساس این قواعد و ارزشها، آنارشیسم هم اقتصاد سرمایه‌دارانه را رد می‌کند و هم دولت‌-ملت‌ها که از طریق دموکراسی انتخاباتی اداره می‌شود. آنارشیسم پروژه‌ای آرمان‌گرایانه است که رویای تلفیق برترین جوانب لیبرالیسم و کمونیسم را دارد.

تاریخی طولانی

فلسفۀ سیاسی آنارشیسم در اواسط قرن نوزدهم و بعنوان بخشی از اندیشۀ عصر روشنگری پدیدار شد. از متفکران برجستۀ آنارشیسم می‌توان پیر جوزف پرودون[4]، ویلیام گادوین[5]، پیتر کروپوتکین، میخاییل باکونین[6]، اما گلدمن[7] و ماکس استیرنر[8] را نام برد. پرودون اولین کسی است که خود را آنارشیست نامید و اغلب بعنوان بنیانگذار آنارشیسمِ کلاسیک شناخته می‌شود. پرودون به ویژه مفهوم نظم خودجوش در جامعه را بسط داد، مفهومی که براساس آن سازمانها می‌توانند بدون هماهنگی با قدرت مرکزی یا بالادستی بوجود بیایند.

در واقع، گادوین تئوری‌اش درباب آنارشی‌گری را نیم قرن زودتر بسط داد_بدون اینکه هرگز از عبارت آنارشیسم استفاده کند. نوشته‌های گادوین نقدی بنیادین بر حکومت و خشونت ساختاری آن است. گادوین استدلال می‌کند که حکومت و سیستم دولتی‌اش تاثیر بدی بر جامعه دارد و جامعه را دچار نوعی وابستگیِ ناخواسته می‌کند. گادوین روشن می‌سازد که حقوق و قانونگذاری چیزی است که توسط ثروتمندان و قدرتمندان ایجاد شده است. آشناست نه؟

علامت A بزرگ به انگلیسی که در یک دایره محصور است و نماد جهانی آنارشیسم است. این نماد از دهۀ 70 میلادی رواج پیدا کرده است.
علامت A بزرگ به انگلیسی که در یک دایره محصور است و نماد جهانی آنارشیسم است. این نماد از دهۀ 70 میلادی رواج پیدا کرده است.

اما باید بر این نکته تاکید کرد که بیشتر قواعد آنارشی‌گری، از جمله اعقادات بنیادین و اصول اخلاقی آن به هیچ وجه در تئوری مدرن آنارشیسم ابداع نشده‌اند_آنها به اندازۀ تمدن بشری قدمت دارند. البته همانطور که فلسفۀ سیاسی لیبرالیسم و کمونیسم تعاریف متفاوتی دارد، آنارشیسم هم _مثل اکثر ایدئولوژیهای سیاسی_ مفهومی یکدست و منسجم ندارد. آنارشیسم به همان شکلی تکامل می‌یابد که مردمان مختلف جوهر اصلی ایدئولوژیها را سرهمبندی می‌کنند.

اما دست کم می‌توانیم میان دو شاخۀ فکری آنارشیسم تمایز قائل شویم: آنارشیسم اجتماعی و آنارشیسم لیبرال (یا آنارشیسم بازار آزاد). درحالی که آنارشیسم اجتماعی بر جامعه تاکید دارد و اغلب حامی آن نوع اقتصاد سیاسی است که به اجتماعی سازیِ ابزار و روشهای تولید می‌پردازد، آنارشیسم لیبرال علاقه دارد تا از حداکثر آزادی برای افراد اطمینان حاصل کند. در آنارشیسم لیبرال، ارادۀ فرد بسیار مهمتر از جامعه‌ای هماهنگ و مساوات‌طلب است.

آنارشیسم و اصالت عمل

در طول دو دهۀ گذشته کنش آنارشیستی به طرز قابل توجهی احیا شده است. این موضوع را می‌توان بطور ویژه در آن جنبشهای اجتماعی مشاهده کرد که تحت تاثیر سازمانهایی با سر و شکل آنارشیستی بوده‌اند، سازمانهایی با ساختار افقی و بدون روند تصمیم‌گیری انتخاباتی.

درباب جنبش تغییر جهانی[9] انواع مقاومت آنارشیستی بطور گسترده‌ای آگاهی‌بخش بوده‌اند_جنبشی که به مزیتهای جهانی اندیشیدن باور دارد اما اقتصاد جهانی را نمی‌پذیرد. نبرد 1999 سیاتل چه بسا اولین لحظۀ نیروبخشی به آنارشیسم بود. این رویداد را جنبشها و اشکال دیگری از مقاومت مانند جنبش بازپس‌گیری خیابانها[10]، جنبش مهاجران و کارگران موقتی در اروپا[11] و بسیاری از جنبشهای محیط زیستی، و اخیرا جنبش اشغال(خیابانها) و گروه انانیموس[12] دنبال کرده‌اند. این جنبشها کاملا تاثیرگذارند. آدمی می‌تواند به راحتی استدلال کند که انواع مقاومتهای آنارشیستی هم اکنون دارند بسیار بهتر از انواع مقاومت سوسیالیستی و سلسله‌مراتبی عمل می‌کنند.

اسکار وایلد که یک آنارشیست لیبرال بود، با این جملۀ کنایه آمیز موافق بود: “مشکل سوسیالیسم این است که نیاز به بعد از ظهرهای بسیاری دارد.”

آیا جهان آنارشیست ممکن است؟

اما سوالاتی درباب عملی بودن آنارشیسم وجود دارد. درحالی که سازمانهای آنارشیستی به راحتی می‌توانند در سطح محلی، در سطح اجتماعات کوچک و در سطح مناطق روستایی کار کنند(نگاهی به جنبش زاپاتایی‌ها و یا بخشهایی وسیع از مناطق روستایی کوردها بیاندازید) هنوز مشخص نیست که آیا سازمانی آنارشیست و اجتماعی می‌تواند در مناطق بزرگ شهری یا در سطح ملی و جهانی ایجاد شود یا نه.

چطور انواع دموکراسی مستقیم، مثل گردهمایی عمومی جنبش اشغال اماکن دولتی ایجاد شد و با جمعیت بسیاری از مردم برگزار گردید؟ در نگاه اول چنین چیزی نامحتمل به نظر می‌رسد، اما اگر بهتر نگاه کنیم، تکنولوژیهای دیجیتال راهی به سوی احتمالات جدید برای ایجاد انواع سازمانهای آنارشیستی در مقیاس بزرگ گشوده‌اند. یقینا آنارشیسم در حال رشد است.

.


.

[1] . Andreas Wittel     مدرس ارشد نظریۀ اجتماعی در دانشگاه ناتینگهام ترنت، انگلیس

[2] . راهپیماییِ سالانه‌ای که پنجم نوامبر برگزار می‌شود و هدف آن ترویج خودحکومت‌گری و همچنین مقابله با نظامی‌گری، فساد سیاسی و خشونت پلیس است. اولین راهپیمایی نقابداران میلیونی در سال 2012 رخ داد که بیشترین جمعیت در لندن وواشنتگن دی سی  به راهپیمایی پرداختند. این راهپیمایی در کشورهای مختلف در سراسر جهان برگزار می‌شود و مردم معمولا بیرون ساختمانهای دولتی تجمع می‌کنند

(million mask march)

[3] . Peter Kropotkin

[4] . Pierre-Joseph Proudhon

[5] . William Godwin

[6] . Mikhail Bakunin

[7] . Emma Goldman

[8] . Max Stirner

[9] . alter-globalization movement

[10] . Reclaim the Streets

[11] . Euromayday

[12] . Anonymous

.


.

What is anarchism all about?

Whenever public protests ignite into violent behaviour, the mainstream media are often quick to refer to “anarchy” and to “anarchists”. Those who are referred to as anarchists are protesters who burn tyres or engage in battles with the police. In this narrative, anarchists are lawless hooligans and anarchy is about chaos and pointless violence.

The latest example is the Million Mask March in London on November 5. This event was indeed organised by a number of anarchist groups – and there were limited outbreaks of violence – but the equation of chaos and violence with anarchism is about as productive as the equation of circles with squares. It is a crude and bizarre misrepresentation.

What is anarchism anyway? It is a radical and revolutionary political philosophy and political economy. While there are many definitions and many anarchisms, most would agree to the definition formulated by Peter Kropotkin. This definition is in an article which Kropotkin was invited to write for the 11th edition of the Encyclopædia Britannica.

According to Kropotkin, anarchism: “is a name given to a principle or theory of life and conduct under which society is conceived without government – harmony in such a society being obtained, not by the submission to law, or by obedience to any authority, but by free agreements concluded between the various groups, territorial and professional, freely constituted for the sake of production and consumption, as also for the satisfaction of the infinite variety of needs and aspirations of a civilised being.”

Free society of free individuals

Let’s unpack this a bit. The etymology of the term traces back to the Greek word “anarkhia”, which means “without rulers” or “without authority”. It stands for the absence of domination, hierarchy and power over others.

Anarchism is a process whereby authority and domination is being replaced with non-hierarchical, horizontal structures, with voluntary associations between human beings. It is a form of social organisation with a set of key principles, such as self-organisation, voluntary association, freedom, autonomy, solidarity, direct democracy, egalitarianism and mutual aid.

Based on these principles and values, anarchism rejects both a capitalist economy and a nation state that is governed by means of a representative democracy. It is a utopian project that aspires to combine the best parts of liberalism with the best parts of communism.

At its heart is a mix of the liberal emphasis on individual freedom and the communist emphasis on an equal society. I particularly like the definition of Cindy Milstein about anarchism being a “free society of free individuals”.

Long history

The political philosophy of anarchisms emerged in the mid-19th century – as part of the thought of Enlightenment. Key anarchist thinkers include Pierre-Joseph Proudhon, William Godwin, Peter Kropotkin, Mikhail Bakunin, Emma Goldman, and Max Stirner. Proudhon is credited as the first self-proclaimed anarchist and is often seen as the founder of classic anarchist thinking. In particular, he developed the concept of spontaneous order in society, where organisations can emerge without central or top-down coordination.

In fact, Godwin developed his anarchist theory half a century earlier – without ever using the term. His writings are a profound critique of the state and its structural violence, arguing that the state and its government has a bad influence on society in that it produces unwanted dependency. He has also pointed out that law and legislation is created by the rich and powerful. Sound familiar?

Coming sometime, maybe? Jeff Meyer/flickrCC BY

However, it is also important to emphasise that most anarchist principles, convictions and moral positions are not at all an invention of modern anarchist theory – they are as old as human civilisation. And due to the rather different political philosophies of liberalism and communism, anarchist theory – like most political ideologies – is not a consistent and homogeneous concept. It evolves as different people articulate its core ideologies in different ways.

We can at least distinguish between two rather different schools: social anarchism and libertarian anarchism (or free market anarchism). While social anarchism puts emphasis on society and often supports a political economy that socialises the means of production, libertarian anarchism is mostly concerned with ensuring the maximum amount of liberty for the individual. Here, the will of the individual is considered to be more important even than a harmonious and egalitarian society.

Anarchism and activism

Over the past two decades or so, anarchist practice has enjoyed a significant revival. This is particularly visible in new social movements that have been influenced by anarchist forms of organisation with horizontal structures and non-representative decision-making processes.

Anarchist forms of resistance have also largely informed the alter-globalisation movement – which believes in the benefits of global thinking but rejects economic globalisation. The 1999 battle of Seattle was perhaps the first moment of a reinvigorated anarchism. It has been followed my many other movements and forms of resistance such as Reclaim the StreetsEuroMayDay, various environmental movements, and more recently the Occupy movement and the hacktivist group Anonymous. And they are having quite an impact. One could easily argue that anarchist forms of resistance are now outperforming the more socialist and hierarchical forms of resistance.

Oscar Wilde, a libertarian anarchist, is widely associated with the following bon mot: “The problem with socialism is that it takes up too many evenings.”

An anarchist world?

But questions must be raised about the feasibility of anarchist practice. While anarchist organisation clearly can work on a local level, on the level of small communities and on a rural regional level (see the Zapatista movement or large parts of Kurdish rural regions) the jury is still out on whether anarchist social organisation can be embedded in large urban areas, or on a national or global level.

How can forms of direct democracy, such as the general assembly of the Occupy movement, be built and maintained in settings with large populations? At first glance, this seems rather unlikely. Then again, digital technologies might open up new possibilities for large-scale forms of anarchist organisation. Certainly, anarchism is on the rise.

For a non-academic, fictional approach to an understanding of anarchism I would warmly recommend The Dispossessed, a 1970s sci-fi novel by feminist writer Ursula Le Guin.

.


.

3 نظر برای “نوشتار آندریاس ویتل با عنوان «در باب آنارشیسم»

  1. جملهٔ فارسی رو که خوندم دیدم مترجم کلمه‌ای رو اشتباه معنی کرده:

    The equation of chaos and violence with anarchism is about as productive as the equation of circles with squares.

    مترجم: برابر دانستن هرج‌ومرج و خشونت با آنارشی‌گری همانقدر *مبتکرانه* است که دایره را با مربع یکسان بیانگاریم.

    کلمه “مبتکرانه” جمله رو بی‌معنا کرده. معنی درست این لغت (productive) در اینجا میشه: سودمند، ثمربخش، فایده‌بخش.

    (مربع را دایره پنداشتن “ابتکار” محسوب نمیشه. بحث بر سر سودمندی این کاره! که نویسنده تلویحا میگه این حرف بی‌ارزشی است که آنارشیسم رو با بی‌بندوباری یکی بینگاریم.)

  2. آنارشیزیم بهترین نوع در اختیار گرفتن آزادانه مردم در امورشان است که با فدراسیون های جهانی این امکان قابل تحقق است
    فی المثل فدراسیون جهانی نیروی انتظامی هر بخش کوچک واحدی مستقل اما همگام با قوانین واحد با فروم و لباس خاص خود نظم را در بخش و شهر خود برقرار می کند در حالی که مستقل است پیرو یک قانون واحد است مثل کاری که فیفا با کل جهان مستقل فوتبال می کند و هکذا فدراسیون جهانی قضایی و…

  3. برای اطلاعِ اندکی بیشتر در باره‌ی آنارشیسم، کروپوتکین، روژاوا، زاپاتیستا، نگاه روژاوا به کنفدرالیسم دمکراتیک اوجالان و بوم‌گردانیِ آزادمَنِش موری بوکچین که هر دو از خاستگاه آنارشیسم برخاسته‌اند نک:
    بیش از صد صفحه مطلب در کتاب سارودایا:

    http://www.3danet.ir/sarvodaya/

    و

    کتاب مفصل ۱۴۰۰ صفحه‌ایِ اوجالان به نام مانیفست تمدن دموکراتیک در این آدرس:
    http://www.t.me/gahferestghkeshani/4806

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *