مقاله الكساندر دوگین با عنوان «خدای طاعون: ژئوپولتیك اپیدمی و حباب های تهی»

مقاله الكساندر دوگین با عنوان «خدای طاعون: ژئوپولتیك اپیدمی و حباب های تهی»

خدای طاعون : ژئوپولتیك اپیدمی و «حباب های تهی» (حباب هیگز)

الكساندر دوگین

منبع: سایت اینترنتی هفته نامه زافترا (زبان روسی)

برگردان: سیدحسین طباطبائی (وابسته فرهنگی پیشین ایران در روسیه)

 

مقدمه مترجم:

الكساندر دوگین، متفكر نامدار و جریان ساز روس، برای ایرانیان چهره ای آشناست كه شوربختانه این آشنائی بیشتر به سبب بهره برداری های تبلیغاتی از پاره ای مواضع افراطی وی در قبال موضوعاتی همچون لیبرالیسم، جهانی سازی، هژمونی تمدن غربی و باورهای آخرالزمانی وی در سطح باقی  مانده است و فرصت آشنائی، تحلیل و نقد منطقی آراء و اندیشه های وی را در مجامع و محافل علمی كشورمان فراهم نیاورده است.

این نظریه پرداز 58 ساله روس كه با نظریه «اوراسیاگرائی جدید» و كتاب «تئوری چهارم سیاست» خود شهره است، نمایندگی افراطی ترین نگرش ملی گرایی در سپهر اندیشه و سیاست روسیه امروز را بر عهده دارد و با نقد بنیادین مبانی تمدن امروز غرب، بدیل اوراسیائی آن را به مثابه نسخه شفابخش بحران های فراگیر بین المللی كه با گذار از سه مكتب سیاسی و فلسفی لیبرالیسم، سوسیالیسم و فاشیسم حاصل می شود، معرفی می نماید.

شاكله تمدن اوراسیائی جدید دوگین، محوریت روسیه اسلاو در این تمدن و نقش و جایگاهی كه برخی تمدنهای دیرین از قبیل تمدن چین و ایران در آن دارند، از نكات مهمی است كه در تبیین دیدگاه های این اندیشمند روس در كشورمان تقریبا مغفول واقع شده و آنگونه كه شایسته است مورد بررسی، بحث و تبادل نظر قرار نگرفته است. و از این روست كه می بینیم بر خلاف بزرگنمائی برخی مواضع ضد غربی و شبه آخر الزمانی وی در برخی رسانه های كشورمان، از نگره های به شدت افراطی وی در خصوص برتری نژاد اسلاو، مواضع شاذ او در جنگ های بالكان و حمایت ویژه اش از صرب ها و دیدگاه تمدنی توسعه طلبانه وی كه به قرار گرفتن تمدن های كهنی چون تمدن ایرانی در ذیل تمدن اوراسیائی اسلاو محور منجر می شود كمتر سخن به میان آمده است و متاسفانه نقدها و جبهه بندی هائی كه در كشور ما در برابر وی شكل گرفته است بخشی متاثر از تبلیغات شدید غربی ها علیه وی كه به نوعی «دوگین هراسی» بیشتر شبیه است و بخشی واكنش به بهره برداری های یكسویه و تبلیغاتی از پاره ای دیدگاه ها و اقدامات او بوده است.

با همه این احوال، الكساندر دوگین نظریه پرداز و متفكری جدی است كه در برهوت روسیه امروز كه از چهره های متفكر و جریان ساز تقریبا سترون است، شایسته توجه و بررسی عالمانه اهالی اندیشه و نظر است تا  آراء و افكار « خلاف آمد عادت»ِ  وی كه ریشه در پاره ای از اصیل ترین و دیرپاترین باورها و گرایش های فكری و فرهنگی روسیه دارد، كما هو حقه در بوته نقد نهاده شود و جوانب مختلف و مهم تر از آن پیامدهای متفاوت مترتب بر آن مورد بررسی قرار گیرد.

در گرماگرم دست و پنجه نرم كردن جهان امروز با پاندمی ویروس كرونا كه بی تردید پدیده ای منحصر به فرد در تاریخ بشر به شمار می رود و شاید هنوز برای سنجیدن آثار آن بر زیست انسان معاصر در بسیاری از ابعاد خیلی زود باشد، الكساندر دوگین در مقاله ای كه برای هفته نامه زافترا كه ارگان جریان فرهنگی سنتی – ملی گرای روسیه امروز به شمار می رود، از منظری دیگر به تحلیل تحولاتی كه جهان معاصر با فراگیری ویروس كرونا با آن مواجه خواهد شد پرداخته است.

وی در این مقاله ضمن طرح مفروضات همیشگی خود كه معطوف به پایان لیبرالیسم و جهانی سازی و فروپاشی نظم جهانی است، مفهومی در فیزیك جدید كه بر اساس آن پایان جهان صورتبندی شده است و از مقولات چالش برانگیز مكانیك كوانتوم و كیهان شناسی است را بر گرفته و به طرح دیدگاه خود در خصوص جهان پس از كرونا كه به باور وی پس از گذراندن دوره شوك، همچنان تا زمان رسدن به آن نقطه خاص – كه دقیقا نگفته است چه ویژگی هایی دارد و كی خواهد رسید – به روند پیشین خود ادامه خواهد داد، پرداخته است.

اشاره وی به ناكامی نظام های مختلف جهانی از جمله نظام حاكم بر ایران در تعامل با این فرآیند، سمت و سوی واقعی و بی پرده نظام فكری این متفكر روس را به خوبی نشان می دهد.

امید كه برگردان این مقاله در شناخت بیشتر جامعه علمی كشور ما از آراء و اندیشه های یكی از نظریه پردازان مهم و جنجالی امروز روسیه مثمر ثمر واقع گردد.

الكساندر دوگین

 

خدای طاعون : ژئوپولتیك اپیدمی و «حباب های تهی» (حباب هیگز)

 

ویروس كرونا و فروپاشی نظم جهانی

ما در دهه های اخیر در انتظار رویدادی كشنده، غیرقابل بازگشت و تعیین كننده زندگی می كنیم. شاید اپیدمی كرونا دقیقا همان چیزی است كه به آن رویداد منجر خواهد شد.

فعلا برای نتیجه گیری خیلی زود است ولی برخی فرآیندها در ژئوپولتیك و ایدئولوژی به سرعت از نقطه غیرقابل بازگشت گذشته اند.

اول: اپیدمی كرونا پایان جهانی شدن است. جامعه باز یك عفونت است. كسی كه می خواهد مرزها را از میان بردارد قلمروئی را برای نابودی كل بشریت آماده می كند. البته می توانید این نظر را به ریشخند بگیرید ولی مردمان پوشیده در لباس ها و روپوش های سفید ضد ویروس جلو خنده ها و تمسخرهای بی جا را می‌گیرند. نجات فقط در گروه بسته و محدود بودن است. بسته بودن از هر نظر: مرزهای بسته، اقتصادهای بسته، كالاها و محصولات ضروری بسته. فیخته[1] آن را «حكومت بازرگان بسته» نامیده بود. سوروس را باید به خاك سپرد ولی فیخته را مجسمه گرفت. این درس اول.

دوم: ویروس كرونا صفحه لیبرالیسم را می بندد. لیبرالیسم از هر نظر تسهیل كننده ویروس است. به انهدام هر نوع اختلافی نیاز دارد. لیبرالیسم خود ویروس است. اندكی زمان می گذرد و لیبرال ها با «جذامی ها»، با «دیوانه های» عفونی برابر انگاشته می شوند كه در میان طاعون به شادی و تفریح مشغول اند. لیبرال به مثابه دوره گردی است كه ویروس كرونا كالای اوست، تطهیر كننده اوست. به ویژه اگر معلوم شود كه حقیقت چیست، و این كه آن را در «ارگ لیبرالیسم» یعنی ایالات متحده آمریكا به عنوان سلاحی بیولوژیك ساخته اند. درس دوم: لیبرالیسم می كُشد!

سوم: ملاك های موفقیت و ثبات كشورها و جوامع به طرز چشمگیری تغییر می كنند. در نبرد با اپیدمی كرونا، نه ثروت چینی، نه سیتم اجتماعی اروپائی، نه فقدان سیستم اجتماعی در امریكا كه در عین حال از بزرگترین قدرت های مالی و نظامی برخوردارند  نجات بخش نخواهند بود. حتی رژیم دینی – ولایت مدار ایران نیز كمكی نمی كند. ویروس كرونا نوك قله تمدن بشری را قطع كرده است – نفت، امور مالی، ارز آزاد، بازار، تسلط کامل فدرال رزرو … رهبران جهان كاملا ناتوان هستند. معیارهای كاملا متفاوتی در پلان اول ظاهر می شوند:

– تملك ضد ویروس و

– توانایی تأمین زندگی مستقل برای خود و نزدیكان و بستگان در شرایط محدودیت و قرنطینه حداکثری.

ولی این به معنای ارزیابی دوباره همه ارزش هاست. واكسن سهم كسانی است كه به احتمال زیاد خود ویروس را ایجاد كرده اند و از این رو هیچ اعتمادی بر آن نیست. و این بستن مرزها و رفتن به سمت استقلال و خودكفائی قابلیت انجام كارهای بسیاری دارد. ولی تحقق آن مستلزم چندقطبی بودن است. كشاورزی و تجارتِ در مقیاس كوچك در شرایط فروپاشی كلی همه چیزها، به نوعی نجات دهنده است.

بنابرین پس از غلبه بر این ویروس جهان گستر چه چیزی منطقی خواهد بود؟ در بهترین حالت سر برآوردن چند منطقه بسته جهانی – تمدن ها، فضاهای بزرگ یا در بدترین حالت [2] Mad Max و [Resident Evil [3. سریال روسی «اپیدمی» پیش چشمان ما به واقعیت تبدیل می شود.

خدای طاعون

من اكنون می فهمم كه چرا در پاره ای جوامع خدای طاعون پرستیده می شود. ظهور طاعون این امكان را به شما می دهد كه به طور كامل زندگی اجتماعی را نوسازی كنید. این بیماری فراگیر هیچ منطقی ندارد و هیچ استثنائی نه برای طبقات خاص، نه برای ثروتمندان و نه برای قدرتمندان قائل نیست. او همه تبعیض ها را از بین می برد و مردم را به حقیقت ساده و پیش پا افتاده ی بودن باز می گرداند. خدای طاعون عادل تر است. آنتونن آرتو[4] در این بار مطلبی نوشته و آن را با تئاتر طاعون مقایسه كرده است. هدف تئاتر به زعم آرتو با همه خشونت ها و ستم های ممكن، بازگرداندن آدمی به این واقعیت است كه او هست، اینجا و هم اكنون – كه او سرسختانه و به جدیت در صدد فراموش كردن آن است- وجود دارد. طاعون پدیده ای وجودی و اگزیستانس است. یونانی ها آپولون اسمیتئیس را «خدای موش» می نامیدند و قدرتی برای او قائل بودند كه می توانست طاعون را پدید آورد. همه می دانیم كه «ایلیاد» هومر با این داستان شروع می شود.

این همان كاری است كه آپولون اگر به بشریت مدرن نگاه می كرد انجام می داد : به بانكداران، وبلاگ نویسان، خواننده های رپ، نمایندگان مجالس و پارلمان ها، كارمندان اداری، مهاجران، فمینیست ها و غیره و غیره

 لوئیس بونوئل فیلمی دارد با نام «فرشته مرگ» كه به این موضوع نزدیك است.

پس جهان پایان می یابد.

 

می توان ماهیتی ساختگی تر برای این اپیدمی تصور كرد و آنرا سلاحی استفاده شده توسط غرب در برابر مخالفان ژئوپولتیك خود قلمداد نمود (كه این فرضیه ابتلای چین و ایران به آن را توجیه می كند ولی ایتالیا و دیگر كشور ها را نه) یا حتی شروع نابودی هدفمندِ این چند میلیارد آدم اضافه از سوی حلقه ای محدود كه از واكسن آن بهره می برند و كسانی اند كه «توسعه» و «جامعه باز» را به جد پی می گیرند. در این وضعیت «خدای طاعون» ممكن است نمایندگان كاملا مشخص نخبگان مالی جهانی باشند كه مدتهاست از «محدودیت های رشد» آگاه بوده اند. ولی در این حالت – به ویژه اگر آغاز یك نسل كشی تمام عیار جهانی نباشد، بلكه فقط یك خطای محاسبه باشد – نتیجه همان است: كسانی كه وانمود می كنند مسئول جوامع بشری هستند، آنهائی كه می خواهند به نظر برسند نیستند. لیبرالیسم فقط بهانه ای برای نابودی گسترده و دسته جمعی است، همانطور كه استعمار و گسترش معیارها و ارزش های تمدن غربی در همه تاریخ بشر بود. نخبگان جهانی و عروسك های دست آموز محلی و بومی آنها ممكن است روی زنده ماندن با توجه به واكسن حساب كنند، ولی یك چیزی به ما می گوید كه نكته اصلی ماجرا دقیقا اینجاست. و ویروس ممكن است رفتاری پیش بینی نشده از خود نشان دهد و فرایندهای آغاز شده در تمدن ها و حتی رویدادهای خود به خودی پیش بینی نشده، می توانند یك برنامه به دقت طراحی شده و اندیشیده شده را مختل كنند.

ممکن است کل اقتصاد جهانی طی چند ماه دچار فروپاشی نشود، اما نكته دقیقاً در همینجاست.

 

هر آنچه انسان مدرن و معاصر «پایدار» و «قابل اعتماد» تصور می كند یك توهم ناب است. و كرونا ویروس این موضوع را روشن و شفاف نشان می دهد. در واقع جا دارد كه به تدریج منطق اتفاقاتی كه رخ می دهد را در نظر بگیریم و بعد خواهیم دید كه چگونه جهان به پایان خواهد رسید. حداقل جهانی كه ما می شناسیم و از آن آگاهی داریم. و در پی آن مسائل مهم و دارای اولویت بعدی پدیدار خواهند شد.

ماده در خطر است

 

جای سوال و كنجكاوی است كه به موازات ویروس كرونا كه به یك معنا به سوژه تمدن تبدیل شده است، بحث هائی در جامعه علمی پیرامون «حباب تهی» در گرفته است و برخی فرضیه های ادوارد ویتن فیزیكدان معروف اتریشی كه یكی از نظریه پردازان اصلی «ابر ریسمان ها» محسوب می شود احیا شده است.

طبق نظریات و تصورات فیزیكدانان معاصر «حباب تهی» می تواند ناشی از «خلاء كاذب» باشد، یعنی خلائی كه به ثبات نرسیده و فقط وانمود می كند كه رسیده است. در دنیای ده بعدی (4 بعد معمولی و 6 بعد ایجاد شده از طریق فشرده سازی) وجود چنین «حباب های تهی» ای كاملا محتمل است. اگر آنها شكل بگیرند، كهكشانها را در خلاء مكیده و ممكن است جهان را به نوعی ببلعند. این گرداب ها، خلاء ناپایدار را تحت تاثیر قرار می دهند.

و دوباره مثل اتفاقی كه با ویروس كرونا افتاد «هیچ اتفاق بدی نمی افتد، همه چیز تحت كنترل است»، نمایندگان نخبگان دانشگاهی به ما اطمینان می دهند كه: احتمال پدید آمدن «حباب تهی» به نحو مسخره ای كم است.

 

ولی به نظر من اینگونه نیست. بلكه برعكس بیسار قابل توجه و مهم است. جهان مدرن تا حدودی شبیه «حباب های تهی» است كه به سرعت رشد می كند، معانی را می بلعد و هستی را حل می كند. و لیبرالیسم و جهانی شدن روشن ترین و واضح ترین بیان های آن هستند. ویروس كرونا هم «حباب تهی» است.

خود طبیعتِ ویروس هم جالب است (من از این مفهوم «طبیعت» متنفرم، هیچ چیزی بی معنی تر از آن وجود ندارد). او چیزی بین یك موجود زنده – او دارای DNA یا RNA است – و یک ماده معدنی است (سلول ندارد). ولی بیش از همه یادآور شبكه عصبی و حتی هوش مصنوعی است. پدیده ای است كه یا هست، یا نیست، یا موجود زنده است، یا بی جان است … دقیقا همان «خلاء عدم تعادل» كه مولّد «حباب تهی» است.

ما تصور می كنیم كه خلاء جهان متعادل است، یعنی كل چرخه آنتروپی ممكن را طی كرده است. ولی اگر او فقط وانمود كند كه اینگونه است چه…

وقتی داستان بازار معروف ووهان[5] را می شنوید، برای خود تصور می كنید كه با خفاش هائی می جنگید كه با مارهای سمی می جنگند و انتقال و تبادل شدید عفونت از فلش ها و خارهای كشنده میكروسكوپی آنها كه به شكل تاج هستند صورت می گیرد و در این حالت رها شدن از احساس «حباب تهی» غیرممكن به نظر می رسد. این احساس از گزارش های مربوط به سقوط قیمت نفت و فروپاشی شاخص های بورس حاصل   می شود. حتی جنگ – با ویژگی های خاص و الزامات وجودی خود – هیچ چیزی را از حمله نجات نمی دهد زیرا انگیزه جنگ های معاصر چنان در منجلاب عمیق منافع مادی، مالی، نفتی و فساد فرو رفته است كه خلوص اولیه خود – برخورد مستقیم و فوری با مرگ – را از دست داده است. و فقط به مثابه یك «حباب تهی» عمل می كند و دستور العمل های آنها را اجرا می كند تا سوژه مورد نظر را به سوی محو كامل سوق دهد.

طاعون به منزله یك رویداد

آیا می توان روی این حساب كرد كه بشر با مقابله با ویروس كرونا – اگر چنین اتفاقی در عمل بیفتد – به یك نتیجه مهمی خواهد رسید و آن چیزی نیست جز جمع كردن بساط جهانی سازی، به دور افكندن توهمات و خرافات لیبرالیسم، متوقف كردن مهاجران و پایان دادن به ابداعات مبهم تكنولوژیك كه مردم را عمیقا در پیچ و خم های هذیان آور و بی پایان مادی فرو می برد؟ آشكارا پیداست كه نه! بلافاصله همه به شرایط قدیم بازمی گردند. در یك چشم بر هم زدن و بی آن كه فرصت دفن اجساد قربانیان اپیدمی را بیابند. به محض این كه – و فقط اگر – بازارها زنده شوند و داو جونز[6] دوباره جان بگیرد، همه چیز به حالت عادی بازمی گردد. كسی كه فكر می كند وضعیت غیر از این است واقعا ساده لوح است. ولی این به چه معنی است؟ این به این معناست كه اپیدمی كرونا به منزله یك رویداد، به یك سوء تفاهم آزار دهنده مبدل خواهد شد. هیچ كس متوجه معنی آمدن خدای طاعون نخواهد شد و هیچكس به «حباب تهی» نخواهد اندیشید. و این یعنی همه چیز دوباره و دوباره از سر گرفته خواهد شد و تا زمانی كه به نقطه بازگشت ناپذیر نرسد همچنان تكرار خواهد شد.

.


.

[1] – یوهان گوتلوب فیخته (یا فیشته) فیلسوف معروف آلمانی است كه از بنیانگذران ایده آلیسم آلمانی در فلسفه غرب به شمار می رود. (م)

[2] – نام یك فیلم پسارستاخیزی و اكشن است به كارگردانی، تهیه كنندگی و نویسندگی جرج میلر آمریكائی. برخی منتقدان این فیلم را یكی از بهترین فیلم های اكشن تاریخ سینما می دانند.(م)

[3] – نام فیلمی علمی تخیلی با موضوع رستاخیزی و ترسناك است كه بر اساس مجموعه بازی های ویدئوئی با همین نام توسط پل اندرسون ساخته شده است.(م)

[4] – نویسنده، شاعر، بازیگر و كارگردان تئاتر قرن نوزدهم فرانسه و از نظریه پردازان معروف تئاتر(م)

[5] – بسیاری بر این باورند كه منشاء ویروس كرونا و همه گیری جهانی آن بازاری در شهر ووهان چین است كه محل فروش حیوانات مختلف است.(م)

[6] – میانگین صنعتی داو جونز شاخص معروف بازار سهام است كه توسط وال استریت ژورنال تهیه و منتشر می شود و به نوعی شاخص اقتصادی بازار آزاد محسوب می شود.(م)

.


.

1 نظر برای “مقاله الكساندر دوگین با عنوان «خدای طاعون: ژئوپولتیك اپیدمی و حباب های تهی»

  1. نمیدانم تفکر چیست؟

    نمیدانم متفکر کیست؟

    اعتبار سخن یک متفکر را باید کدام عیار و محک بسنجد؟

    نمیدانم سخن این اقای روس گره می گشاید یا نه. سیل واژه ها است که سرازیر می شود و مرا در زیر
    وزنشان دفن می کند.

    حقیقت چیست؟ و چطور می توان بویش کشید؟ دیدش و پیدایش کرد؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *