درمان ناکارآمدی در ایران 1
به گمراه گفتن: «نکو میروی» / جفایی تمام است و جوری قوی
چه خوش گفت آن مرد داروفروش: / «شفا بایدت، داروی تلخ نوش»
(سعدی علیه الرّحمه)
بسیاری از صاحبنظران و اندیشمندان، به وجود «معضل ناکارآمدی در ایران» اشاره و بر اهمیّت آن تأکید کردهاند. به عنوان نمونه، رنانی (1385) بیان میدارد:
«با وجود این که در طول دوران پس از انقلاب، نزدیک به 600 میلیارد دلار درآمدهای ارزی حاصل از فروش نفت به اقتصاد ایران تزریق شدهاست، امّا هنوز شواهدی که نشان دهد اقتصاد و جامعه ایران به طور جدّی وارد فرآیند توسعه شدهاست، وجود ندارد. نه تنها شاخصهای توسعه که سالیانه توسّط سازمان ملل در مورد کشورهای جهان منتشر میشود چنین استنباطی را تأیید میکند، بلکه شکستهای مکرر در سیاستهای اقتصادی همراه با تداوم مشکلات مزمن (مانند بیکاری، تورّم، کاهش مداوم ارزش پول ملّی، کاهش بهرهوری ملّی، گسترش ناکاراییهای اداری و …) نیز مویّد آن است».
فاضلی (1396) یکی از عوامل اصلی شکلگیری اعتراضهای خیابانی در سالهای اخیر را «انباشت ناکارآمدی» دانسته و توضیح میدهد:
«همۀ شاخصها نشان میدهد که ما بسیار ناکارآمد بودهایم، از آب و محیط زیست و ریزگرد [گرفته]، تا وضعیّت حمل و نقل و اقتصاد و …».
سریع القلم (1393) نیز مهمترین و «کانون ماهوی» مجموعۀ مسائل و مشکلات کشور را «ناکارآمدی» معرّفی میکند 2 .
«ناکارآمدی»: معضلی بدون راهکار عملیاتی!
برای حل هر مشکل (چه در سطح فردی و چه در سطح اجتماعی) راهکار یا راهکارهایی وجود دارد 3 که با شناخت و عمل به آن راهکارها، مشکل مورد نظر مرتفع می گردد، امّا در خصوص معضل ناکارآمدی، قضیه تا حدودی متفاوت است.
از آنجا که نظام هستی بر پایۀ قوانین و روابطی (سنّت های الهی، روابط علّت و معلولی) ایجاد شده و پابرجاست، هر مشکلی نتیجۀ برخی علل و عوامل بوده و لذا به منظور رفع هر مشکل باید ابتدا علل و عوامل مورد نظر را شناخت و سپس اقداماتی انجام داد تا در نتیجۀ آن اقدامات، علل و عوامل پیدایش مشکل مورد نظر مرتفع شده و نهایتاً مشکل از میان برود، امّا چنانچه فرد یا جامعه ای دچار معضل ناکارآمدی (عدم اثربخشی اقدامات) شود، هر اقدامی هم که جهت شناخت یا رفع این معضل انجام دهد ناکارآمد خواهد بود. به عبارت دیگر، ماهیّت ناکارآمدی به گونه یست که میتوان آن را به یک چرخۀ باطل، سیاه چالۀ گریز ناپذیر یا معضل بدون راهکار تشبیه کرد. معضل ناکارآمدی مانند بیماریِ فرضیِ «عدم واکنش به داروها» است که هر دارویی هم برای درمان آن استفاده شود، مشمول «عدم واکنش» شده و بیفایده خواهد بود. البته، از مطالب بالا نمیتوان نتیجه گرفت که ناکارآمدی یک «درد بی درمان» است، چرا که هر درمانی از «راهکار عملیاتی» یا «اقدام و عمل» آغاز نمی-شود 4 . درمان کردن بعضی دردها و رفع کردن برخی مشکلات، پیش از پرداختن به اقدام و عمل، مستلزم برخی تحوّلات درونی است؛ تحوّلاتی مانند یک چرخش بینش، تغییر رویکرد یا امثال آن.
درمان ناکارآمدی مستلزم یک تحوّل درونی است
ناکارآمدی از آن دسته معضلاتی است که رفع کردن آنها، پیش از پرداختن به راهکار عملیاتی، مستلزم وقوع یک تحوّل درونی بنیادین است 5 . در این بخش، «تحوّل درونی» مورد نظر، از 3 منظر متفاوت تشریح شده است که عبارتند از ادبیات موفّقیت، ادبیات توسعه و ادبیات عرفانی-اسلامی.
1- تبدیل شدن یک فرد «غیرموثّر» به یک انسان «موثّر» از نقطه نظر ادبیات موفّقیّت
کاوی 6، یکی از صاحب نظران شناخته شدۀ ادبیات موفّقیت، اوّلین ویژگی از 7 ویژگیِ اصلیِ مردمان موثّر را عامل بودن دانسته و معتقد است تبدیل شدن از یک انسان غیر عامل به یک انسان عامل مستلزم «نوشیدن داروی تلخ» است:
«اگر سال های سال برای خودتان دلایل بی شماری گرد آورده باشید که چرا بدبخت هستید –مخصوصاً اگر شخص یا اشخاص یا اوضاع و شرایطی بیرون از وجود خودتان را مسئول یا مسبب این بدبختی پنداشته باشید- عامل بودن ابداً آسان نیست. باید داروی تلخ را ببلعید. امّا به محض فرو دادن آن، به رهایی هیجان انگیزی دست می یابید که هرگز پیش از آن نچشیده بودید» (کاوی، 1383: 61).
منظور کاوی از «نوشیدن داروی تلخ» آن است که فردِ ناموفق بپذیرد که عامل اصلیِ بدبختیاش انتخابهای خودش بودهاند. به عبارت دیگر، به خود بقبولاند که خودش انتخاب کرده بوده که بدبخت باشد؛ صرفاً پس از نوشیدن این داروی تلخ است که این توانایی را به دست خواهد آورد که «انتخاب کند که بدبخت نباشد»:
«اگر شخصی نتواند صادقانه بگوید: «آنچه امروز هستم به دلیل انتخاب های دیروز من است» این را نیز نمیتواند بگوید که: «و اکنون دیگر گونه انتخاب میکنم»» (همان: 59).
2- اوّلین گام جوامع عقبمانده برای تبدیل شدن به جوامع پیشرفته، از نقطه نظر ادبیات توسعه
استیگلیتز 7 -برندۀ نوبل اقتصادی و صاحب نظر برجستۀ ادبیات توسعه- ضمن تبیین وضعیّتی که از آن با عنوان «دانش بنیان شدن» یاد میکنیم به تشریح رشد معجزهآسای کشورهای شرق آسیا پرداخته و توضیح میدهد:
«رشد معجزهآسای آنها بیشتر ناشی از «کم کردنِ شکافِ دانش» بوده است که به معنایِ «شکافِ موجود میان کشورهای بیشتر توسعه یافته و کشورهای کمتر توسعه یافته از لحاظ دانشِ چگونگی 8 است»» (استیگلیتز، 1999: 211).
و سپس میافزاید:
«البته چیزی بیش از صرفِ دانش حاصل شد که آن «تغییر در روش فکر کردن» بود. توضیح دادن این تغییر مشکل است: اوّل، مواجه شدن و کنارآمدن با تغییر. به عبارت دیگر، پذیرفتن این واقعیّت که مسئلۀ «فقر» -که قرنها گرفتار آن بودهاند – نه اجتناب ناپذیر بوده است و نه ضروری … » (همان: 211 و 212).
وی در ادامه از یک چرخش بینش سخن میگوید؛ چرخش بینشی از:
«نگرشِ حمایت کننده از یک جامعۀ بسته که حقیقت را میداند به سوی یک جامعۀ باز (آزاد) که میداند که حقیقت را نمیداند» (همان: 227).
بنابراین، استیگلیتز هم بر همان نکتهای تأکید دارد که کاوی از نقطه نظر ادبیات موفّقیت مطرح کرده است. بدین معنی که پیش شرط متحوّل شدن جوامع شرق آسیا آن بوده که ابتدا بپذیرند که علّت اصلیِ مسائل و مشکلاتشان (مانند فقر) تصمیمها و عملکرد خودشان بوده است. بدون پذیرش این واقعیّت تلخ، نیاز و عطشِ دانستن موضوعیّت پیدا نمیکند و لذا امکان دانشبنیان شدن وجود ندارد، زیرا «دانش» از نقطهای آغاز میشود که فرد یا جامعه اوّلاً، «مسئله داشتن خود»، ثانیاً، «نقش محوری خود در بروز مسائل» و ثالثاً، نقصان خود از حیث «اشراف نظری قابل قبول بر مسائل و مشکلاتش» را پذیرفته و لذا در راستای اصلاح عملکرد مشکلساز خود -که مستلزم حصول اشراف نظری بر مسائل است- به یادگیری، علماندوزی و دانشافزایی بپردازد. در غیر این صورت، یعنی چنانچه فرد یا جامعهای پیش از آن که بپذیرد اوّلاً، مسائل و مشکلاتی دارد، ثانیاً، مسائل و مشکلاتش جدّی هستند، ثالثاً، عامل اصلی پیدایش مسائل و مشکلاتش عملکرد نامناسب خودش بوده است و رابعاً، بر ماهیّت مسائل و مشکلاتش اشراف نظری قابل قبولی ندارد (متغیّرهای تأثیرگذار بر مسائل و مشکلاتش را نشناخته و چگونگی ارتباط میان آنها را درک نکردهاست)، به گسترش علم و دانش بپردازد، از آنجا که پیش از احساس نیاز واقعی به دانش به گسترش آن پرداخته، کمیّتهایی که افزایش میدهد بیشتر نمودهای «شبهِدانش رانتبنیان 9 » بوده و رشد ظاهری حاصل شده صرفاً در راستای اصرار و پافشاری بر این باورِ جاهلانه خواهد بود که «ما خیلی عالِم هستیم!».
3- پیش شرطِ آغاز سیروسلوک، از نقطه نظر ادبیات عرفانی-اسلامی
در ادبیات عرفانی-اسلامی، از پیشرفت با مفهوم «سیر و سلوک» یاد میشود که هدف آن تقرّب و وصول به حق تعالی است. در بیشتر تقسیمبندیهایی که عرفا (صاحب نظران عرصۀ عرفان) از مراحل سیر و سلوک ارائه دادهاند، اوّلیّن مرحله، «یَقَظه» -به معنای بیداری، بیدار شدن- یا «توبه» عنوان شده است (وکیلی و هادیان رستانی، 1387؛ مصباح یزدی، 1390؛ جوادی آملی، 1391).
آنچه عرفا با استفاده از واژههای «یقظه» یا «توبه» به آن اشاره کردهاند همان تحوّلی است که پیش نیازِ آغازِ سیر و سلوک بوده و چنانچه سالک قبل از حصول آن به سایر مراحل (انواع عبادتها و ریا ضتها) بپردازد، اعمال و عباداتش بیاثر بوده و ادا درآوردنی بیش نخواهند بود.
لازمۀ خارج شدن از حالت «ناکارآمدی» و ورود به حالت «کارآمدی»
آنچه در ادبیات موفّقیّت با عبارت «نوشیدن داروی تلخ»، در ادبیات توسعه با عبارت «تغییر در شیوۀ فکر کردن» و در ادبیات عرفانی-اسلامی با واژه های «یقظه» یا «توبه» به آن اشاره شده است را میتوان توضیح «یک تحوّل خاص» از نقطه نظرهایی متفاوت دانست. به عبارت دیگر، فارغ از این که فرد یا جامعه با چه هدفی بخواهد از حالت «ناکارآمدی» خارج شده و «کارآمد» شود، لازم است ابتدا یک تحوّل درونیِ اساسی را تجربه کند– چه هدفِ نهایی، تعالی باشد، چه بهره بردنِ بیشینه از زندگی دنیوی، چه استعمار دیگران و چه هر هدف دیگر. این تحوّل عبارت از آن است که اوّلاً، از «خودحقبینی» یا «خودمطلقانگاری» دست برداشته، با واقعیّت خود مواجه شده و چشم خود را بر روی فاصلهای که با وضعیّت مطلوب و با سایرین دارد بگشاید و ثانیاً، بپذیرد که علّت اصلی وجود این فاصله خودش بوده است، چرا که پیش از این، به جای آن که سرمایههای خود را صرف شناخت و درمان معضلاتش کند، خود را به جریان وقایع سپرده و تمام همّ خود را صَرف توجیه امور، اصرار بر ارجحیّت خود و پافشاری بر مقصّر بودن سایرین کرده است. صرفاً پس از بروز این تحوّل است که «عزم اصلاح» و «اقدام جهت رفع مشکلات و بهبود شرایط» موضوعیّت پیدا میکند، زیرا تنها در این حالت است که فرد یا جامعۀ مورد نظر، به جای تلاش کردن در جهت «مطلوب جلوه دادن شرایط» یا «مُحِق جلوه دادن خود و مقصر شناساندن سایرین»، واقعاً به دنبال شناخت مسائل و تلاش برای بهتر کردن وضعیّت خواهد بود.
به امید جامعهای کارآمد.
.
.
فهرست منابع:
استیگلیتز، جوزف. 1396. سیاستگذاری عمومی مناسب برای یک اقتصاد دانشبنیان. [ترجمۀ فرشاد مؤمنی و وحید احسانی]. فصلنامۀ مطالعات راهبردی سیاستگذاری عمومی، (2)7، 235-209.
جوادی آملی، عبدالله. 1391. جلسه درس اخلاق (11/08/1391). پایگاه اطّلاع رسانی اسراء. قابل دسترسی در اینجا
رنانی، محسن. 1385. گذار از گذار سوّم: پیش شرط توسعه در ایران امروز. مجله فرهنگ اندیشه. شماره 19 همچنین قابل دسترسی در سایت دکتر رنانی
سریعالقلم (1393) “مهمترین مشکل کشور چیست؟”. سایت فرهنگی نیلوفر.
فاضلی، محمّد. 1396. سخنرانی در نشست علمی «بررسی ابعاد سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ناآرامیهای دیماه 96»، خانه اندیشمندان علوم انسانی، 4 بهمن 1396، قابل دسترسی در اینجا
کاوی، استفان. 1383. هفت عادت مردمان مؤثر. [ترجمۀ گیتی خوشدل]. چاپ سیزدهم. تهران: نشر پیکان.
مصباح یزدی، محمّد تقی. 1390. در جستجوی عرفان اسلامی. [تدوین: محمّد مهدی نادری قمی]. قم: انتشارات مؤسسۀ آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره).
وکیلی، هادی و هادیان رستانی، الهه. 1387. مراحل سیر و سلوک عرفانی از منظر امام خمینی (س). پژوهشنامۀ متین. شماره 41. 148 – 127.
.
.
1– محتوای متن حاضر، با اندکی تغییرات، از بخش نتیجه گیری رسالۀ دکترای نگارنده اخذ شده است. مشخصات رسالۀ مورد نظر به قرار زیر است:
احسانی، وحید، اعظمی، موسی، نجفی، سیّدمحمّدباقر و سهیلی، فرامرز. 1394. چالش های پژوهش های توسعه روستایی و کشاورزی و راهکارهای بهبود اثربخشی آنها. رسالۀ دکتری رشتۀ توسعۀ کشاورزی، دانشگاه بوعلی سینا.
2– البته، بخشی از جامعه، بر خلاف این دیدگاه، معتقدند عملکرد ایران در مجموع خوب و قابل دفاع بودهاست و کسانی که بر ضعفها و ایرادها تأکید دارند، یا غرضورز هستند و یا تحت تأثیر فضای مسموم رسانههای مغرض قرار گرفتهاند. آنها عمدۀ مسائل و مشکلات را ناشی از دخالت و سنگاندازی بدخواهان داخلی و خارجی میدانند. با احترام به دیدگاه مذکور، به منظور رعایت اختصار، نوشتار حاضر از نقطهنظر دیدگاهی که در ابتدای متن تشریح شده نگاشته شدهاست.
3– به جز مرگ (چنانچه مرگ را یک مشکل در نظر بگیریم).
4– در خصوص تأکید افراطی رواج یافته در کشور مبنی بر «ارائۀ راهکار عملیاتی» و لذا غفلت از اندیشه ورزی بنیادین، رجوع کنید به: احسانی، وحید. 1397. نقش تعیین کنندۀ اندیشه در وضعیّت اقتصادی-اجتماعی جامعه. سایت فرهنگی نیلوفر. قابل دسترسی در سایت نیلوفر
5– مانند تنبلی، خودخواهی، بدخواهی، غرور و غیره
6– Covey
7– Stiglitz
8– دانش مربوط به چگونگی تبدیل نهادهها به ستاندهها
9– رجوع کنید به: احسانی، وحید، اعظمی، موسی و نجفی، سیّدمحمّدباقر. 1395. «توسعۀ دانش بنیان» یا «شبه دانش نفت بنیان»: مسئله این است. رهیافت، (4)26: 61-45. قابل دسترسی در اینجا
.
.
درمان ناکارآمدی در ایران
نویسنده: وحید احسانی
.
.
ممنون لذت بردم و یاد گرفتم.
سلام
تبریک به دکتر احسانی عزیز به خاطر ذهن بازی که دارند. چرا که به سمائلی که خیلی وقت گریبانگیر جامعه ایرانی است از زاویه ای نو نگاه می کنند، زاویه ای که چه بسا تا به حال کسی یا به آن فکر نکرده و یا اگر اندیشیده جرات نوشتن در مورد آن را نداشته است.
سلام و درود بر ابوالفضل عزیز،
شما محبّت داری، نظر لظف شماست.
البته در تعریف و تمجید مبالغه کرده ای. اگر عرائض من «نو» هم محسوب شوند، صرفاً از جنبۀ «نحوۀ طرح موضوع» است، وگر نه موضوع اصلی مطالبم را از آثار بزرگان وام میگریم و اتّفاقا معمولا به آثار مورد نظر استناد هم می کنم (ارجاع می دهم).
سلام و عرض ادب میکنم.
نوشتهای در سایت عدم خشونت در همین باره گذاشتهشده، که نویسندهی ارجمند و خوانندگان محترم را فروتنانه به خواندن آن دعوت میکنم:
توسعه در ایران، شدنی یا ناشدنی؟!
https://ghkeshani.com/developmentiniran/
سلام و درود،
با سپاس، مطلب شما را خوانده و استفاده کردم.
ارادتمند