در نامهی این نوبت به نظرم رسید، بر خلاف نوبتهای قبلی و بعدی، صرفا فهرستی از دلخوشیهای کوچکی که به شکل بداهه به ذهنم میرسید و به امید اینکه به دستتون برسونم نوشتم رو تقدیم کنم. این قبیل لذتهای کوچکِ ظاهریِ پیش پا افتادهی رایگانی که لیستشون پایان نداره، اگر «آن»شون بیشتر دریافته شه و با «آهستگی» و «تمرکز حواس» تجربه بشن، گاهی بیش از لذتهای ظاهراً بزرگتر زندگی رو خوش و باطراوت میکنند. جایگزین بقیهی منابعِ غنیترِ معنابخش (عشق، هنر، فرزند، دوستی، خدا و بهتر کردن زندگی دیگران) نیستند، اما با اینکه جداگانه شاید کوچک و پیش پا افتاده به نظر برسند، در کنار هم، انباشتِ همین لذتهای کوچکِ رایگانِ تکرارپذیر خودش میتونه یکی از منابع معنابخش به زندگی بشه. نشاطمون رو هم برای بالیدن و خوشتر و نیکوکارانهتر و ازشمندتر کردن زندگی افزایش میده. اگر روحیه، هنر و مهارتهای نعمتبینی، لذت بردن ازشون و قدرشناسی تقویت بشه، مجموع همین لذتهای کوچک میتونه پایه و مایهای باشه برای بهتر گذشتن اوقات. چنانکه روشنه لذت بردن، بیشتر به «امکانات ذهنی» نیاز داره تا «امکانات عینی». به تعبیر دیگه منبع لذت بیشتر «درونی»ه تا «بیرونی» و از این منبع نه فقط از طریق محرکهای حسانی و فیزیکی، بلکه با خیالِ قوی و پروده هم میشه بهره برد. «نرمافزارهای لذت» مهمتر از «سختافزارهای لذت»اند…
۵۰۰ دلخوشیِ کوچک معنابخش
نامهای به دو دوست
محمدحسینِ عزیزِ دل و عماد نازنین
سلام. ایشالا که خوشاحوالید و دلکوک.
در نامهی این نوبت به نظرم رسید، بر خلاف نوبتهای قبلی و بعدی، صرفا فهرستی از دلخوشیهای کوچکی که به شکل بداهه به ذهنم میرسید و به امید اینکه به دستتون برسونم نوشتم رو تقدیم کنم. این قبیل لذتهای کوچکِ ظاهریِ پیش پا افتادهی رایگانی که لیستشون پایان نداره، اگر «آن»شون بیشتر دریافته شه و با «آهستگی» و «تمرکز حواس» تجربه بشن، گاهی بیش از لذتهای ظاهراً بزرگتر زندگی رو خوش و باطراوت میکنند. جایگزین بقیهی منابعِ غنیترِ معنابخش (عشق، هنر، فرزند، دوستی، خدا و بهتر کردن زندگی دیگران) نیستند، اما با اینکه جداگانه شاید کوچک و پیش پا افتاده به نظر برسند، در کنار هم، انباشتِ همین لذتهای کوچکِ رایگانِ تکرارپذیر خودش میتونه یکی از منابع معنابخش به زندگی بشه. نشاطمون رو هم برای بالیدن و خوشتر و نیکوکارانهتر و ازشمندتر کردن زندگی افزایش میده. اگر روحیه، هنر و مهارتهای نعمتبینی، لذت بردن ازشون و قدرشناسی تقویت بشه، مجموع همین لذتهای کوچک میتونه پایه و مایهای باشه برای بهتر گذشتن اوقات. چنانکه روشنه لذت بردن، بیشتر به «امکانات ذهنی» نیاز داره تا «امکانات عینی». به تعبیر دیگه منبع لذت بیشتر «درونی»ه تا «بیرونی» و از این منبع نه فقط از طریق محرکهای حسانی و فیزیکی، بلکه با خیالِ قوی و پروده هم میشه بهره برد. «نرمافزارهای لذت» مهمتر از «سختافزارهای لذت»اند. برای کسی که مهارتها و هنرِ ذهنیِ لذت بردن رو داره گاهی خیال و تصورِ یه لذت در کنج اتاق از تجربهی فیزیکیاش لذت شدیدتر و لطیفتری داره. درست مثل رویا. و حتی شدیدتر از رویا، چون کنترل بیشتری رویش داریم، بدون هیچ محدودیت زمان و مکانی و فیزیکی. لذتها – اعم از کوچک و بزرگ – هم اگر:
- همهی زندگی را اشغال نکنند و جایگزین نیکی کردن نشوند
- با اخلاقی و معنوی زیستن تنافی نداشته باشند
- در بلندمدت به درد و رنجِ ظاهری یا باطنیِ بزرگتری نینجامند و از لذتِ ظاهری یا باطنیِ بزرگتری محروم نکنند و
- توام با شکر نعمت و توجه به مُنعِم باشند،
به نظرم تجویزکردنیاند. بهرهمندی از این لذتهای پاکیزه با شرایط بالا، هر چه بیشتر بهتر. از میان لذتها هم این قبیل دلخوشیهای کمهزینه و ساده و بیعوارض خواستنیترند. اشکالات این فهرست رو به بداهگیاش و خاطر عزیز خودتون ببخشید. شاید صرف مرور و تجربهی خیالیِ این قبیل لذتهای کوچکِ بیهزینه هم (به شرطی که ماهرانه و با تمرکز حواس انجام بشه) چند لحظهای اوقاتتان رو خوشتر کنه. اینها اولین مواردی بود که بداهه به ذهن من رسید. خودتون میتونین چند صد لذت اختصاصیتون رو اضافه کنید، روزانه از تجربهی فیزیکی یا خیالیِ دهها موردش کیف بیشتری کنید و انرژی بیشتری برای کارهای مفید و نیکیهای مضاعف و سایر فعالیتهای سیاسی و شخصیتون پیدا کنید. دلخوشیهای ناب جدیدی که مدام در طول زندگی روزمره کشف میکنید و میپرورید، گوارای وجودتون!
قربوستون
محمدرضا جلائیپور
آبان ۱۳۹۱
- نوزاد رو لای حوله از حموم تحویل بگیری
- به ریش هوشنگ ابتهاج دست بزنی
- رسیدن به آدامسِ وسطِ آبنباتچوبی
- شوتِ غیردقیقت در فوتبال یه گل قشنگ و دقیق بشه
- متکا رو برگردونی
- بعد از درد دل باهات میگه سبک شدم
- حسابی کثیف و گِلی بشی و زیر دوش آب گرم ببینی چرک تنت شسته میشه
- بچه به ادا و صدا درآوردنت از ته دل بخنده
- موهای محبوبت رو بدی بالا و پشت گردنش رو آروم ببوسی
- کف پای نوزاد رو با روی انگشت اشارهات ناز کنی
- نوزاد با دستای کوچیکش دور انگشتت رو بگیره و فشار بده
- صدای قیچقیچ قلم و مرکب روی کاغذ گلاسه
- بهش چشمک بزنی، بلافاصله با چشمک جواب بده
- شیرجهی نارنجکی بزنی
- جفت شیش! چند تا پشت سر هم
- صدای سرویس اِیس در تنیس
- جیغِ ذوقِ کسی که بیبهانه سورپرایزش کردی
- تو بغلت خوابش ببره
- بری رو وزنه و بیش از انتظارت کم کرده باشی
- پفک/باقالیپلو با گوشت بخوری و حسابی بره لای دندونهات و بعدش خلال کنی
- حس مسواک نو
- عطری که دوست داری رو بزنه
- میگه «چه خوب میشنوی»!
- برسی به نونِ بستنی قیفی
- رو پشت بوم یا وسط دشت زیر آسمان پرستاره و در هواس ملس بخوابی
- لیوان چای دارچینی رو مییاری دم لبت و میبینی نه میسوزونه و نه گرماش کمه
- روی صندلی چرخدار نشستی و اهرمش رو فشار میدی، نرم مییاد بالا/پایین
- از درخت پرمیوه بری بالا
- کفش و جورابت رو درآری، پای لختت رو بذاری رو چمن
- دم استخر/رودخانه/دریا به رفقات آب بپاشی
- تو قطار/هواپیما/مسجد/مکدونالد بری دستشویی ببینی خالیه و نباید منتظر شی
- آب دوش از همون اول گرم باشه
- روی شیشهی بخارگرفتهی ماشین با انگشت خطاطی کنی
- به صدای سین و صادهای نماز خوندن مامانت گوش کنی
- بوی عطری که هدیه گرفتی رو بپسندی
- از پنجره یا بین راهپلههای طبقهی بالا تف کنی و صدای خوردنش به کف طبقهی اول رو بشنوی
- آشغال رو از دور پرت کنی و صاف بره تو سطل
- کنار رودخونه و ساحل سنگ صافِ تختِ سبک پیدا کنی برای زدن روی آب و وقتی میزنی بیش از ۷ بار بپره
- لحظهای که جوراب نو رو داری پات میکنی
- خش خش راه رفتن تو شب برفی خشک
- مزهی خمیردندون جدید
- لباسی که پسندیدی یا هدیه گرفتی دقیقا اندازهات باشه
- فکر کنه خوابت برده بیاد روت پتو بندازه
- تو ماشین خوابت ببره و چشمات رو باز کنی ببینی هنوز نرسیدی و میشه بازم خوابید
- به جوکت از ته دل و بلند بخنده
- یه پره نارنگی پوستکاغذی رو بندازی بالا و صاف رو دهنت فرود بیاد
- سرت رو بذاری رو پاش و انگشتهاش رو مثل شونه بکنه لای موهات و با موهات آرام بازی کنه
- از خوابِ ناز پا شی و ساعت رو چک کنی و ببینی هنوز کلی وقت داری بخوابی
- رو چمن طاقباز بخوابی
- از تو ابرها اشکال پیچیده دربیاری
- پوست پرتغال خیلی تمیز و بدون اینکه آب راه بیفته ور بیاد
- بعد از اومدن از سلمانی/آرایشگاه ببینیاش
- به پیرمرد/پیرزنها سلام گرم کنی و یهو بخندن
- به رفیقت بگی: «لاغر شدی» یا «لباست بهت مییاد»، با لبخند بگه: «راست میگی؟»
- از نزدیک تو چشماش نگاه کنی و چشماش بخنده و نگاهش رو بندازه رو زمین
- هدیهات رو یه جای خوب نگه داشته باشه
- بچه باهات غریبی نکنه و از همون اول تو بغلت با خنده کف دستش رو بزنه تو صورتت
- خدافظی میکنی و میری بعد از چند قدم روت رو برمیگردونی میبینی هنوز داره نگات میکنه
- موهای نوزاد رو شونه کنی و براش فرق باز کنی
- اذان صبح/مغربِ موذنزاده در صحن مسجد
- میفهمی که هدیهات رو واقعا دوست داشته
- تو جلسه/کلاس بدون هدف با خودکار نقاشی/خطاطی کنی
- بعد از شستن کلی ظرف، اونموقع که سینک رو آب میگیری و تمیزِ تمیز میشه
- توی راه دستت رو بکنی تو جیب کت و کاپشنی که خیلی وقته نپوشیدی و توش تخمه/آدامس پیدا کنی
- نمیخوای از مهمانی بری و یهو یه سری دیگه چای میارن و دوباره میشینید
- یه گروه چند نفره همه سر ساعت سر قرار حاضر میشن
- پشت فرمونی و وسط چهارراه چراغ زرد میشه و دیگه رد شدی
- هول کنی که موبایلت رو جا گذاشتی بعدش ببینی تو جیب یا کیفته
- کنار خواهر برادرت راه بری و بدونی مامانت از پشت داره نگاه میکنه و کیف میکنه
- یه درخت رو چند دقیقه در سکوت بغل کنی
- برای غازها و پرندهها نون خشک ریز کنی و بندازی
- با پیرمرد/پیرزنها دربارهی جوونیشون حرف بزنی و حال کردن و دور برداشتنشون رو ببینی
- دوستانت رو از ته دل دعاهای خیر خاص کنی و گاهی هم بهشون بگی براشون کِی چه دعای خیری کردی
- از طرف پدر و مادرت خیرات کنی
- بدون اینکه کاری داشته باشی به یکی از دوستان قدیمت زنگ بزنی و حالش رو بپرسی
- کش ورداری بیهوا نشونه بگیری و دقیق بزنی به پشت گردن رفیقت
- روی پیامگیرش براش آواز بخونی
- صندلی جلوی اولین تاکسی خالی باشه و همونجایی بره که میخواهی
- پیرمرد/پیرزنی که تو راه سوار کردی و رسوندیش میگه: الهی خیر از جوونیات ببینی
- در رستوران/مهمانی کنار کسی که بیشتر دوستش داری جای خالی هست که بشینی
- میفهمی در مسیر برگشت با یکی از مهمانهای ماشیندار دقیقا هممسیری
- میبینی محل برگزاری مراسمِ ختم صندلی داره و پات خواب نخواهد رفت
- میبینی مامان یا بابات از محبت اون یکی خوشحال شدن
- میبینی پیشنماز خوشصوته
- قبل از اینکه کسی ببینه میفهمی زیپت بازه و میبندیش
- ظرف تهدیگ داغ و برشته و تردِ سیبزمینی دست به دست میرسه بهت
- جوش خودت یا یکی از نزدیکانت رو خیلی تمیز میترکونی
- دکمهی سابمیت/ارسالِ تز/مقالهی تمامشده رو فشار میدی
- کتاب، فیلم یا آلبومی رو که میخواستی بخری هدیه میگیری
- بدون اینکه بفهمه تو عکس براش شاخ میذاری
- اونایی که دوستشون داری رو وقتی خوابن نگاه کنی
- ویکس بو کنی، بینیات باز شه
- زیر دوش روی اشعار محبوبت ملودی بسازی
- پشت فرمون دستش رو بیاری بالا و ببوسی
- از تو آینهی ماشین با چشمت بهش لبخند بزنی
- جوکِ بامزه بسازی و بدون ذکر اینکه خودت ساختی تعریف کنی و بخندن
- جوکی که خودت ساختی رو یکی برات تعریف کنه
- پولخُردهای تو جیبت دقیقا به قیمت خریدت باشه و تموم شه
- بعد از حمام بو و نوازشش کنی
- روی موتور/دوچرخه آواز بخونی
- بوی شامپو/صابونِ جدید روی مو و پوستش
- سرت رو از پنجرهی ماشین بیرون ببری و باد صورتت رو نوازش کنه و موهات رو پریشان
- مسیر جدید خوب برای دویدن پیدا میکنی
- لحظهی رفتن به دندهی ۵
- روی موتور ترکت میشینه و از پشت بغلت میکنه
- دوستت رو بعد از مدتی غیبت سفت بغل میکنی و در همون حالت چند لحظه با چشمان بسته، ساکت و ثابت میمونید
- بعد از چشیدن مزههای خوب چشمات رو میبندی و با لذت میگی: ممممممممممممممم!!!
- حس وقتی روی پوست بالای بازوی خودت خیلی نرم فوت میکنی
- به یکی محکم دست میدی و اون هم بدون اینکه حرف بزنه با لبخند گرم دستت رو به گرمی فشار میده
- سنت رو پایینتر از واقعیت حدس میزنه
- اولین باری که کل تصنیف/ترانه رو همراه خواننده یا تنهایی از حفظ میخونی
- بچه بدون دندون انگشتت رو گاز بگیره
- آشغال لای دندونت رو با زبون هل بدی و خیلی نرم بیاد بیرون (به خصوص تکههای چس فیل)
- با یه فرمونِ سریع و تمیز بری توی جای پارک بین دو ماشین
- تو سنگ کاغذ قیچی و گردوشکستم ببری
- تو مسجد شلوغِ شب احیا در حالت سجده بخوابی
- نقطهی پایانیِ آخرین جوابِ آخرین امتحان
- تیک زدن کنار لیست کارهایی که باید انجام میدادی
- بغلهای استقبالِ فرودگاه
- چند گاز اولِ آدامس
- لحظهای که بعد از کلی زور زدن چیزی که یکهو از ذهنت پریده بود یادت مییاد
- وقتی بعد از کلی تمرین از امضات راضی میشی
- بچه نقاشیای که برات کشیده رو بهت هدیه میکنه
- وقتی آب شیر توالت ولرمه
- مسابقهی دو یا قایمموشک با ۷-۸ تا بچهی زیر ۷ سال
- اولین کلیدی که از دستهکلید شانسی میکنی توی قفل باز کنه
- راه رفتن روی جدول کنار پیادهرو/خیابون
- خیس عرق شدن با لباس ورزش
- بچه تو خواب لبخند بزنه
- بعد از کمی کلکل موفق شی ازش سور بگیری
- هدیهای که براش گرفتی رو باسلیقه کادو کنی
- دم ساحل انقدر روت ماسه بریزه که همهی تنت جز سرت مدفون شه
- نوشتن تقدیمیههای دلانه اول کتابهایی که هدیه میدی
- صدای جرقجرق آتش هیزم و بو و گرماش در شب
- ناخونک زدن به جوجهکباب داغ سر منقل
- غذایی که پختی آماده میشه و شروع میکنی به تزیین با ذوق و هنرمندانهاش
- سرِ چسبِ نواری رو پیدا میکنی
- پوشیدن جوراب زرد/نارنجی/سبز/قرمزِ جیغ
- عطسهی خیلی بلند توام با فریاد در غیاب دیگران
- باز کردن در بطری مربا/نوشابه/زیتون/ترشی بعد از ناکامیِ دیگران
- بدون درخواست عینکت رو برق بندازه
- جوهر خودکارِ بیک رو تا تهِ ته استفاده کنی
- به رفیقت زنگ/پیامک بزنی که قرص ماه زیبای امشب رو ببینه و ببینه و ذوق کنه
- وقتی مامانت داره دعات میکنه
- کشف راه میانبر جدید
- سکوت طولانیِ آرامشبخش با رفقای نزدیک
- با دقت ثانیهای زنگ محلِ قرارِ ملاقات رو بزنی
- وقتی خوابه لپش رو آرام ببوسی
- چُرت زدن با یه دوست در طبیعت
- پوشیدن لباس زیرِ با رنگهای جیغ و طرحهای شاداب
- دلدردِ ناشی از خنده
- دم دست بودنِ «حافظ به سعی سایه»، «گزیدهی غزلیات شمس شفیعی کدکنی» و «غزلیات سعدی» در سفر و گعدهی خانهی رفقا
- دوشِ طولانی
- جیغ زدن از پنجره ماشین تو تونل
- اولین جای پا رو در برفِ توچال بذاری
- رانندگی نیمه شب با موسیقی بلند در خیابانهای خالیِ تهران
- بغلهای اعیاد
- زنگ میزنه مطمئن شه سالم رسیدی خونه
- توپ تنیس میخوره به تور و تقی میافته تو زمینِ حریف
- خریدن نون سنگک/بربریِ داغِ اضافی و نطلبیده برای همسایه
- پرت کردن جورابِ توپیشده به کنج اتاق/کمد از فاصلهی دور
- نفس خیلی عمیق بعد از باز کردن پنجره
- پردهها رو کنار زدن و تماشای نوری که وارد میشه
- رفتگر محل تصنیف ایرج بسطامی/شجریان/ناظری زمزمه کنه
- دوچرخهسواری بیدست تو سرپایینی
- زل زدن به جزئیات طرحهای روی برگ/گلبرگ
- به کسانی که دوربین دستشونه پیشنهاد کنی ازشون عکس بگیری
- دستت رو از پشت بذاری رو چشماش بگی دهنت رو باز کن و یه چیز خوشمزه بذاری دهنش
- بگی پشتت رو بخارونه و بهش آدرس بدی بالا بالا، چپ چپ چپ، آهااااااا
- وقتی دهنش پره بخندونیش
- سُرخوردن روی پاگردهای راه پله وقتی میای پایین
- بیمناسبت به مامانت/خواهربرادرکوچکت بگی «الان دوست داری با هم کجا بریم؟» و بلافاصله ببریاش
- بیصدا ریسه بری
- اشک ریختنِ همزمان و آرام با نزدیکان
- زیر پتو هاها کنی گرم شه
- سجادهی خوشبو
- بازی با مارشملو تو دهن
- آب خنک تگری بعد از بستنی
- رانندگی تنها با موسیقی بلند
- دست چپت رو در حال رانندگی از پنجره بیرون کنی و عمود بر باد بالا پایین ببری
- صدای قرآن مصطفی اسماعیل از بلندگوی داخلیِ مسجد
- راننده تاکسی موسیقی حسابیِ سنتی و کلاسیک گوش کنه
- استادت تو ماشینش آهنگ شیشهشتی جک و جواد بذاره
- جلوی پاش کفشش رو جفت کنی
- یه عکسی ازش بگیری که حال کردنش از دیدن عکسش رو در برق نگاهش ببینی
- پیرهن/روسری/مانتو/شلوار/زیورآلاتی که برایش خریدی را پوشیده
- روی تنش نقاشی/خطاطی کنی
- لحظهای که بعد از کلی تمرین یا شانسی یاد میگیری با یه روش جدید با دهن و دستت سوت بزنی
- صدا و نورِ روشن کردنِ کبریت در تاریکی
- وضوی سحر/مغرب با آب حوض
- بحث سیاسی/فلسفی/دینی تو جکوزی، جوک گفتن تو سونای خشک و آواز خوندن و سُر خوردن روی مایو تو سونای بخار
- حین دویدن تو طبیعت/کوهنوردی دستات رو باز کنی و رو به آسمون داد بزنی: یوهوووووووووووو!!
- دیدن لبخند رضایتِ ناخودآگاهِ کسی که توفیق پیدا کردی کمکش کنی
- پشت در قایم شی و یه جوری که بد نترسه، بپری و بگی: پخخخخخخخخخخخ!!!
- یادِ اولین بوسه
- نگاه کردن و دنبال کردنِ نگاهِ دیگران بدون اینکه بفهمند
- گل یاس لای قرآن
- بوییدن و تماشای سوختنِ عود
- چشمبسته شنیدنِ پیانوی تیرسن/تار لطفی/سهتار عبادی/سنتور مشکاتیان/کمانچهی کلهر
- لحظهای که دونهی درشت انگور بین دندونهای آسیای دهنت میترکه و آبش میپاشه به سقف دهنت
- آتش زدن شبانهی یه کوپه هیزم/کارتن/روزنامه/ذغال
- میفهمی سوال چهارگزینهای رو شانسی درست زدی
- دستش رو میگیری و از یه شیب تند کوه یا سنگ روی رودخونه ردش میکنی
- بادکنکهای تو مهمونی رو غافلگیرانه بترکونی
- روي آب استخر/دریا رو به آسمون معلق شي و فلوت بزني و آبی که تو دهنت میاد رو هِی قُلُپ قُلُپ و نرم از دهنت بیرون بدی
- دیدن خندههای ریسهای بچهها روی یوتیوب
- انتخاب اسم مناسب برای عروسکهای خودت و رفقات
- دهنت رو به سمت آسمون باز کنی و افتادن اولین قطرههای بارون رو روی زبونت حس کنی
- تماشای طولانیمدتِ ماه
- پفک خوردن همزمان با مک زدن آب نباتِ گوشهی لب
- در کوه برف بخوري با شيره/نوتلا/عسل
- با سفره/تیوب سر بخوری روی برف/یخ
- بخاری که در روزها و شبهای سرد از دهنت بیرون مییاد
- رانندگی زیر بارون با ترانههای قمیشی/یوتو/استینگز/کوهن
- تو فوتبال شانسی لاییِ تمیز بزنی
- تو پارک پردیسانِ تهران یا دمِ ساحل با چند نفر دیگه بادبادک هوا کنی
- زیر بارون تو استخر روباز یا دریا شنا کنی
- وقتی دست و پا و دهنت رو برای رفع خستگی باز میکنی، در اوج کشیدگی و انقباضِ عضلانی مکث کنی و از ته حلقت بگی: آآآآآآآآآآآآآ
- با تمرکز حواس و بستن چشمها به صدای پرندهها و جزئیاتش گوش کنی
- مشت زدنِ نهچندان محکمِ بیهوا به رفقا
- کتک خوردنِ نهچندان محکم از رفقا
- ذوق بچه وقتی بادکنکی که براش خریدی رو میدی دستش
- از دست بابابزرگ/مامانبزرگت آبنبات/تافی بگیری
- از جیبت بیهوا آبنبات/پاستیل دربیاری و نطلبیده به رفقا بدی
- تماشای لحظهی گرم شدنِ بداههنوازیِ رفقا
- تماشای دقیق و ممتدِ جزئیات پرواز پرندهها
- با زبون خیس کردنِ لبها بعد از خشک شدنشون و بعدش فشار دادنِ لبهای تَرِت روی هم
- پیشنماز آیاتِ محبوبترت رو انتخاب میکنه و در نمازش میخونه
- بعد از حمام باد گرم سشوار رو به پوست دست و تن خیست بکشی که زودتر خشک شه
- بعد از مسواک زدن با خمیردندان نعنایی هوا رو بکشی تو دهنت و خنکای مجرای هوا رو حس کنی
- نگاه کردن به انگشتان و استیلِ حرکات دست دیگران، به ویژه یار
- صدای گاز زدنِ سیبِ تردِ ترشِ آبدار
- گلولهی برفیای که پرت کردی میخوره بهش
- صدا و بو و حسِ آب و جارو کردن جلوی در خونه
- سوال امتحان دقیقا از جایی باشه که استثنائا خوندی و بلدی
- پسگردنیِ خوش صدا و نهچنداندردناک بزنی
- گفتنِ بلند و از تهِ دلِ: خدایا شکرت!
- پرت کرن متکا به اعضای خانواده و رفقا
- با متکای نرم کتک بخوری
- شکار و تماشای لبخند رضایت روی صورت بابا و مامان
- پات رو بذاری بالای صندلی خالیِ ردیف جلویی سینما
- پشت میز کلاس و کار و جلسه کفشت رو دربیاری و پات هوا بخوره
- وقتی یکی داره از هر چیزی لذت میبره، بهش بگی: «داری حالش رو میبری؟» و با خنده و لذت بیشتر جواب بده: آره!!
- دست کشیدن روی سر تازه تراشیدهشدهی رفقات یا خودت
- لبخند کسی که تو اتوبوس/مترو/مهمانی/سالن سخنرانی جات رو بهش میدی
- چال خندهی لُپِ چپ
- بچهی کوچیک رو بندازی هوا و قهقهه بزنه و دوباره بگیریش
- بوي مٌهر نمازِ زبونخُرده
- آب دادن باغچه و پخش کردنِ آب با فشار دادن آنگشت شست رو شیلنگ پرفشار
- سکوت در مهمانیها و خواندن زبانِ بدنِ دیگران و کششها و واکنشهاشون به هم
- دفعتاً سرد و دوباره گرم کردنِ آبِ دوش حمام
- لرزشِ لبِ بغضِ نوزاد
- اولین نفسِ عمیق، وقتی بعد از مدیتیشن بلند میشی
- پرت کردن/پرت شدن درحوض/رودخانه/استخر/دریا
- ولو شدن روی زمین/چمن و نفسنفس زدن بعد از مسابقهی دو یا شنای سوئدی
- الکیوطبیعی باختن از بچهها در مسابقهی دو و مچگیری
- درآوردن صداهای خندهدار و عجق وجق برای بچهها
- خبر عاشقی/ازدواجِ دو دوستی که واسط آشناییشون بودی
- یادِ منظرهی طوافکنندگان از طبقهی دوم مسجدالحرام
- آینه در آسانسور
- حس رد شدن هوا از لای دندانها بعد از کشیدن نخ دندان نعنایی
- خبر آزادی/مرخصیِ زندانیان (به ویژه سیاسی)
- پخش ترانه/تصنیفِ محبوبت از تلویزیون/رادیو/ضبط همسایه
- کلمهای رو که معنیاش رو یاد گرفتی همون روز در چند متن و موقعیت ببینی
- به راننده تاکسی بگی محبوبتترین آهنگاش رو پخش کنه و تماشای لبخندش حین پخش و برق نگاهش به تو وقتی لبخندت رو میبینه
- بستنی/پاستیلِ اضافه بخری و بدی به اولین کارگر و کودکِ کاری که میبینی
- صدای ترق ترقِ مهرههای بدنت وقتی برای خستگی در کردن خودت رو پشت میز میکشی و کمرت رو صاف میکنی
- در جلسات رسمی موشک و قورباغه و قایق کاغذی و اشکال اریگامی بسازی
- بوی خاک بارانخورده از پشت پنجره
- وقتی تو آسانسور همون طبقهای رو میزنه که تو هم میخوای پیاده شی
- درآمدن صدای بلندِ آهنگِ خزِ موبایلِ یکی دیگه وسط یه جلسهی رسمی
- صدای دینگِ متوقف شدنِ آسانسور در طبقهای که میخواهی
- لبخند گرم به غریبه تو آسانسور
- دیدنِ پشت سر و نیمرخِ خودت در تالار آیینهها/اتاق پرو/آرایشگاه
- صدای آبشار/رودخانه/دریا/باران
- تماشای چهرهی خوبان
- میبیندت و با لبخندِ از تهِ دل دستش رو به نشانهی دعوت به بغل کردن باز میکنه
- آدمبرفی
- بچه تو جمع باهات در گوشی حرف میزنه
- یادِ نقارهی سحرِ صحنِ عتیقِ حرمِ حضرت رضا
- پیدا کردن چوب دستیِ محکم و خوشدست در مسیر کوهپیمایی
- پاچه شلوارت رو بالا بزنی و پای لختت رو تا ساق بکنی تو آب خنکِ رودخونه/حوض
- تماشای نور شمع در تنهایی و تاریکی اتاق
- زنبوری/مگسی زدن به رفقا
- بچهی دوستت عمو/دایی صدات کنه
- یادِ نیمهشب و سحر تنهایی در غار حرا
- توت/گوجه سبز كندن از درخت و بلافاصله خوردن
- شنیدنِ تصادفیِ بوی یکی از عطرهای قدیمی خودت یا کسی که دوستش داری
- با دهان سوت زدنِ آهنگِ پت و مت
- خمیازهی عمیقِ طولانی
- روی کسانی که دوستشون داری وقتی تو اتاق نشیمن خوابشون برده یا داره میبره پتو بندازی
- ریز ریز کردن پوست پرتغال با چاقو در مهمانی و نقش درآوردن از توش
- هم زدن دیگ بزرگِ غذای هیئتی
- میوه پوست کندن برای دیگران بدون درخواستشون
- میوهی مورد علاقهات رو تمیز پوست بکنه و با اصرار تعارف کنه بخوری
- برعکس رفتن روی پله برقی
- یادِ تصویر و انرژیِ امید و سکوت جمعیتِ میلیونی ۲۵ خرداد
- دیدنِ لحظهی حلقه زدن و چکیدنِ اشکِ شوق دیگران
- بچه با ذوق بپره در آغوشت و محکم بغلت کنه
- چند عطسه بیوقفهی پشت سر هم
- نماز/مراقبه با لباس/عبای سفید
- پشت چراغ قرمز به رانندهی بغلی/پلیسِ سر چهارراه آدامس تعارف کنی
- تو هوای سرد بعد از یکی دیگه رو صندلی میشینی و هنوز گرمه
- روی پلهی پلهبرقیای که داره میره بالا رو به پایین بشینی
- خبر باردار/بچهدار شدن رفقای نزدیکت رو میشنوی= عمو/دایی میشی
- غزلیات شمس/سعدی/حافظ/سایه را میدی دستش و باز میکنه و بداهه و زیبا و صحیح برات غزل میخونه
- قرض گرفتن چند ثانیهایِ انگشترهای زیبای دیگران و امتحان کردنش
- همخوانی هماهنگ آواز و ترانه در کوهستان و ماشین و مهمانی با رفقای جانی
- اون چند نفسِ عمیقی که پشت سر هم میاد قبل از اینکه عطسهای که گیر کرده شلیک شه و لحظهی اوجِ قبل از عطسه
- خجالت رضایتآمیزِ چهرهی مامان بعد از اینکه دستش رو میبوسی
- شناسایی تکهکلامها و لحن صحبت دیگران و تکرار و تقلید مزاحآمیزش در حضورشون
- وقتی در میان توضیحات گرمش با یه حرکت خاصِ بامزه/جالبِ دست یا صدا توضیح میده بخشی از ماجرا رو، بهش بگی: چه جوری؟ و دوباره اجرا کنه و وسطش بخندین
- اسکناس تانشدهی دستنخورده
- گرمای لباس وقتی در زمستان بلافاصله بعد از اتو کردن میپوشیاش
- شناسایی لذتهای کوچک دیگران و لبخندشون بعد از اینکه بهشون میگی و خودآگاهشون میکنی
- درد عضلانیِ آخرین درازنشستها/شناهای سوئدی/وزنهزدنها
- خطاطی و طراحی با دارچین/کشک روی شلهزرد و آش نذری
- با چند بچهی کوچیک عکس بگیری
- خنکی نسیم بعد از اینکه صورت و دستهات رو با آب چشمه/جوی کوهستان خیس کردی
- در حدی که از هیجان جیغ بزنه تابش بدی
- چیزی که از دستت افتاده رو قبل از اینکه بخوره زمین در حرکتی سریع و ماهرانه روی هوا میگیری
- تو پینگپنگ آبشار بکهندت در پاسخ به آبشار فورهندش میخوابه
- جر دادن یه تیکهی گنده از لواشک خونگیِ تافتونی/متری
- برق افتادن شیشهی ماشین بعد از مدتی کثیف و گلی بودن
- بین ظرفهایی که میشوری قابلمه و ظرف سس مایونز نباشه
- یه پا بیرون پتو، یه پا زیرش، یه متکا لای پات و یه عروسک خرسی نرم زیر بغلت بخوابی
- بری تو بحرِ کفشدوزکی که روی انگشتات راه میره
- ماهی لذیذِ بدون تیغِ
- انار دونشدهی گُلپرخُرده
- صدای خِرخِر خاروندن جای نیش پشه و زخم
- شناسایی استیل خندههای دیگران و تقلید مزاحآمیزش
- پاستیل نوشابهای رو بین دندونهات مالش میدی
- دمر بخوابی و به یه بچه یا رفیقِ کموزن بگی روت راه بره و خستگیات در بره و تق و توق مهرههات دربیاد و هی آه و نالهی رضایتآمیز کنی
- دستشوییِ عمومیِ خوشبو
- کاغذ کادوی هدیهات رو جر بدی و باز کنی
- در حین خوردن لیموترش چشمات رو ریز و لبت رو غنچه کنی و سرت رو بذاری رو ویبره
- میری روی پله برقیِ خاموش و یهو راه میافته
- حوله داغ روی شوفاژ بعد از حمام
- لالاییِ مامان/مامانبزرگ
- گل با شوتِ مستقیم و محکمِ دربازهبان تو فوتبالدستی
- دیواری تو گل کوچیک
- فوت کردنِ قاصدک
- به طور غیرمنتظره زیر پلوهای تو بشقابت یه تیکه گوشت/کبابِ جدید پیدا میکنی
- با گچ روی تخته نوشتن وقتی قبلش با تختهپاککنِ خیس تمیز شده
- بهت میگن لاغر شدی
- لحظهای که بعد از چند ساعت گرفتتگی گوشات باز میشه
- فلاشر و بوقِ آهنگین زدن برای ماشین عروسِ غریبه
- لقمهی گرفتهشدهی نطلبیده از دست مامانبزرگ/خاله/برادر
- با یه حرکتِ شانسی گرهِ کورِ سیمِ گوشیات رو باز میکنی
- هندونه رو با قاشق از تو پوستش بخوری و تهش رو بتراشی و آبش رو سر بکشی
- خوردن ملچملوچانهی خربزهی شتری و پرت کردن پوستش در دامن طبیعت
- پرت کردن هستهی هندونه با دهان تا دورترین نقطهی ممکن
- ذوقِ وقتی که صبح بیخبر مییای پشت پنجره و میبینی برف همه جا رو پوشونده
- چیدن سفره افطار حین پخش ربنا و مثنوی افشاری شجریان و اسماءالحسنی
- تق تق تق تقِ چند ثانیه قبل از پخش اذانهای مغرب رمضان
- یار/همسرت در بزرگسالی با لحن نيني باهات حرف میزنه
- صداي زنگِ در/تلفن/اسکایپ/فیستایم/واتساپ، وقتي منتظرشي
- موهاش رو شونه كني/ببافی، سر فرصت
- دوباره میخوابی و ادامهی خواب قبلیات رو میبینی
- يه دل سير گريه تو بغلش
- یه حباب رو با فوتت باد میکنی و قبل از اینکه بخوره زمین با نوك دماغت میترکونی
- میگی از اون ور اتاق میوه/شکلات/کنترل/کلید/موبایل رو برات پرت كنه و تمیز و یه دستی میگیریش
- صداي قورت دادن قلپ آب
- گریهی زیر دوش
- خطاطي/نقاشی با چوب/صدف روي ماسهی ساحل
- راه رفتنِ پابرهنه روي ماسهی ساحل
- پشت فرمونی و به پیادهها و سوارههای دیگه وقتی وظیفهی قانونیات نیست راه میدی و به هم لبخند میزنین
- رفیقت دستت رو میگیره و محکم میکشه و بدون زحمت از جات پا میشی
- قرص نعنا قبل از نماز/مراقبه
- تو شهرهاي دیدنیِ جدید ساعتها بیهدف پرسه میزنی و گم میشی
- صابون/شامپوبدنِ پرکف روی لیفِ نرم
- شیرکاکائوی شیشهای با تیتاپ
- برقِ چشماش
- لمسِ قرص ژلوفن
- دیدنِ عکس/دستخطِ بچگیاش/بچگیات
- دمپایی دستشویی خیس نیست
- خشخش برگهای زرد و سرخ و ارغوانیِ پاییز زیر قدمهات
- تنهایی خوابیدن روی تخت دونفره
- شانسی تو ایستگاه اتوبوس/مترو/تاکسیای که میخواستی پیاده شی از خواب بیدار میشی
- نرمیِ بستنیزمستونی
- شنیدنِ داستان نحوهی آشنایی عشاق/زوجها
- نینی رو وسط بغض و گریهاش میخندونی و آروم میکنی
- خوابِ نازِ بعد از حمام
- بعد از ساعتها جین/کتشلوار پوشیدن، شلوارک میپوشی
- بوسهی بعد از اصلاح
- پر کردن آخرین خونهی جدول
- بوی خیار
- فشار دادن یا کشیدن لُپ بچه
- نوشتنِ اولین کلمه در اولین صفحهی دفتر نو
- صدای خشخشِ جاروی رفتگر قبل از صبح
- با رفتگر محل رفیق میشی و میری سینما
- بچههای فامیل رو میبری شهر بازی
- لحظهای که تو هواپیما غذا میارن
- گریهی در سجده
- دیدن عکس میرحسین رو دیوار/میز/دسکتاپِ غریبه و آشنا
- کولی دادن به بچهها/رفقای ریزنقش/همسر
- کولی گرفتن از رفقای هیکلی
- بغلهای بعد از آزادی
- جلوی پنکه بگی: آآآآآآآ
- بُل گرفتنِ جانفشانانه تو وسطی
- بوسیدن چشم اشکبار
- نذری نطلبیدهی دم در
- نوشیدن از لب پارچ و بطریِ تو یخچال
- صدای قلبش رو گوش بدی
- بار اول دیدنِ یه عکس قدیمی از نزدیکانت
- فکر کنه خوابت برده جورابات رو از پات در بیاره
- صدای شکستن قلنجت/قلنجش
- تنها شنا کردن در استخر ساکت
- حس و صدای نفسنفسِ دویدن در مه
- خبر انتشار آلبوم جدید از خوانندگان و آهنگسازان محبوبت
- از پشت سر غافلگیرانه بغلت کنه/بغلش کنی
- بو کردن گلهای توی پارک/باغچه
- پرسهزنی در قفسههای کتابفروشیها و کتابخانههای رفقا
- دنبال کردن سر صبرِ حرکت سریع ابرها
- هلو انجیریِ نخی
- کرسی و چای/غزل/گپِ رفاقتی
- تموم شدن تقدیمیه/نامه بدون خط خوردگی
- استادت مقاله/فصل تزت رو بدون نیاز به اصلاحات کوچک و بزرگ تایید میکنه
- خاطرهگویی از کودکی با خواهر و برادر و دوستانِ دبستان
- برای بچههای غریبه دست تکون بدی و اونا هم دست تکون بدن و بخندن
- بعد از شستن دستها خشکشون نکنی و قطراتش رو بپاشی تو صورتش
- چشمِ بادامی
- صبحانه در دل کوه
- صندلی جلوی طبقه دوم اتوبوس
- صدای قرائت سعدالغامدی/ماهرالمعیقلی در مسجدالحرام
- یه لیوان آب خنک نطلبیده گرفتن/دادن
- نوتلا
- بعد از خداحافظی تا جایی که از دید خارج نشدی میایسته و دست تکون میده
- پابرهنه روی ماسهی ساحل میایستی و موج آب کف پات رو قلقلک میده و خالی میکنه
- سکسکهی نوزاد
- پیدا کردن و خوندنِ نوشتههای دلانهی قدیمیات
- بوسهی دزدکی به همسر در اماکنِ عمومی
- گریه زیر بارون بدون چتر
- از پنچره خارج/وارد شدن
- صبحِ روز سفر
- سنگ تکوندن از روی نون سنگک با سکه
- لبخندش در خواب
- سشوار گرفتن زیر پتو تو هوای سرد قبل از خواب
- کاپشنت رو دربیاری بدی بپوشه سردش نشه
- تمیز کردن عینک با بخار کتری/چای
- مادرت فکر میکنه خوابی و آروم می بوسدت
- خاطرات بچگیِ بابا مامان
- قرص جوشان
- تماس تلفنی بیمناسبت به خاله/دایی/عمه/عمو
- تاب (یک نفره/دونفره/آرام/هیجانی)
- رسیدن به آخرین صفحهی کتابها و مکث طولانی قبل از بستن کتاب
- گُلات رو پوچ نمیکنه
- وقتی میرسونیش وایسی بره تو (و بالعکس)
- عارق خوشآهنگ بعد از نوشابهی گازدار در تنهایی
- خبر انتشار و شوق خواندن شعری جدید از شعرای محبوبت
- تنها نشستن در سالن خالی و بزرگ سینما/همایش
- خنداندن دیگران در فضاهای رسمی
- کنترل نکردن خنده در فضاهای رسمی
- رفتن به بالا پشت بومِ ساختمانهای جدید/خانهی رفقا
- تماشای شوق دیدارهای بعد از چند سالِ غریبهها توی فرودگاه
- شنیدن صدای دعا و مناجاتهای باصفا و سادهدلانهی دیگران تو مسجد/حرم/کلیسا
- لبخندش وقتی بهش چای تعارف میکنی
- شیطنت ته کلاس
- صفحهی دسکتاپ خالی
- حس حرکت دونههای اشک روی گونه
- دندهعقب با سرعت بالا تو خیابان خلوت
- تپش قلب شوق دیدنش
- کمپوت هلو
- آدرس جایی که میپرسی رو بلده و با روی خوش و دقیق راهنمایی میکنه
- موش آب کشیده شدن زیر بارون اردیبهشت
- چرخیدن باستانیکارانه/دویدن سرخوشانه/سماع صوفیانه زیر بارون در هوای معتدل
- گرمی کاغذی که از دستگاه کپی میاد بیرون
- شوت کردن کاج و سنگ و بطری در طول مسیر پیادهروی در کوچهی خلوت
- همراهی کردن غافلگیرانه با آواز/ترانهای که یکی دیگه داره برای خودش میخونه
- تصویر خودت رو تو چشماش ببینی
- دور یه فرمونِ بیخیِ سریع
- دویدن زیکزاکی با دست باز بعد از زدن گل!
- شنیدن خبر شکستن (/پیروزی) اعتصاب غذای یک زندانی سیاسی
- خندهی بیاختیارِ چشمهاش
- تماشای آرام ناآرامیِ آدمها در جاهای شلوغ
- غزلخوانیِ دونفره زیر نور شمع
- صدای پای اسب
- آینهی قدی تو استخر/آسانسور/مغازه/حمام
- خریدن هلههولهی بدون درخواست قبلی برای بچهها
- بو و تق و توقِ کباب شدنِ بلال رو منقل
- پرت کردن سیب/هندونه تو حوض
- شنیدن صدای جعبهی موسیقیای که بهت هدیه داده با چرخاندن پدالش در دل شب
- خریدن آنلاین و فرستادنِ هدیهی بیمناسبتِ کوچک و دلانه به آدرس عزیزانِ دل
- سکوتِ مشترک و نفسهای عمیقِ حین پخش تیتراژ آخر فیلمهای سینماییِ تاثیرگذار
- اولین/آخرین بغل
- یادِ بیوزنی و رهاییِ دو ثانیهی اول پرشِ بانجی/پرش آزاد از هواپیما
- ملافهی سفیدِ تمیزِ خوشبو
- لبخندِ رضایتِ دوستی که بهش هدیه میدی، همون لحظه که میگیره
- نوازشِ آرامِ طولانی و بوسیدنِ یواشکیِ دستش در سالن سینما/کنسرت
- لحظهی سرایشِ ناخودآگاهِ شعر کوتاه
- پخشِ ممتدِ موسیقیِ رادیوی اینترنتیِ «کلاسیکاِفاِم» در پسزمینهی آشپزی/نوشتن
- فرستادنِ هدیهی گمنام برای عزیزانِ دل و تا آخر عمر لو ندادنش
- گرفتنِ هدیهی گمنام
- تکشاخهی مریم/رز هدیه دادن/گرفتن
- بوییدن و نوشیدن چای در ماگی که هدیهی اونه
- فرفره
- سکوتِ سحر، زیر آسمون
.
.
۵۰۰ دلخوشیِ کوچک معنابخش
نویسنده: محمدرضا جلائیپور
.
.
دل خوشی های کوچیک من :
0 – تو جمع خانواده باشم چون خیلی مهمن عدد بهشون ندادم همه چی بعد خانواده ….
1- با داداشی راجع موضوعات مختلف حرف بزنم
2- برم کافه ( تنهایی )
3- تنهایی کوه برم
4- بدوم ( تو دشت – کوه و جنگل خیابون خلوت بدوم )
5- تو فضای باز دراز بکشم و آسمون تماشا کنم
6- ساعت ها زیر بارون راه برم . نفس عمیق بکشم
7- تو خیابون شلوغ بدون هدف و دغدغه پرسه بزنم و آدما رو تماشا کنم
8- جلو ویترین کتاب فروشی وایستم
9- کتاب بخرم
10- کتاب بخونم
11- بنویسم
12- با صدای بلند شعر بخونم و رکورد کنم بفرستم واسه بقیه
13- بدون ترس از حشرات پاربرهنه رو چمن و خاک راه برم
14- صدای آب بشنوم
15- بعد کلی گشتن یه کادو خوب پیدا کنم
16- يهو كه دارم رد ميشم تو ويترين يه چيز خوب ببينم و بخرم
17- تو خیابون بستنی یا ذرت بخورم
18- وقتی کتاب می خونم خوابم ببره
19- پای صحبت پیرا بشینم
20- موزيك گوش كنم و باهاش بدون اشتباه همخوني كنم
21- بازي و حرف زدن و خنده بچه ها رو تماشا كنم
22- تو دریا بدون استرس موج بخوابم
23- وقتي نصف شب بيدار شدم فكر كردم صبح شده هنوز ساعت ١-٢ باشه باز بتونم بخوابم….
24- تو كيف و جيب لباساي زمستوني يه چیز خاص پيدا كنم که یادم رفته ….
25- – زیر آسمون وفتی باد میزنه تو صورتم نماز بخونم
26- وقتی می خوام بخوابم مامانم بیا تو بگم پتو بکش روم و چراغ خاموش کن
27- جمعه شب یادم بیاد لباس اتو کرده و مرتب واسه فردا دارم
28- شنبه که می خوام برم بیرون ببینم کفشم تمیزه و روغن خورده
29- فسنجون بخورم
30- غذا و دسر جدید درست کنم
31- کارای جدید یاد بگیرم
32- کارتن ببینم مخصوصا کارتنای بچگیم
میتونم فقط بگم خوش بحالت زندگی من همش ناراحتیه و با بزرگ ترین کادو هم خوشحال نمیشم ??
شنیدی میگن پول پول میاره
شکرگزاری هم خوشحالی میاره شادی میاره
شکرگزار عمیق از هر چیزی که الان داری باش
به قول مولانا هر نفسی که فرو میرود ممد حیات است و چون برون آید مفرح ذات پس در هر نفس دو شکر واجب
از چیزهای خیلی کوچک زندگی لذت بردن مهارت خیلی خوبیه یا وقتی بچه ناراحته و داره نق میزنه اونو تبدیل کنی به شوخی و خنده حواسشو پرت کنی دیالوگ جالبی به ذهنت برسه و بیان کنی و بخندی
این زندگی زودگذر است و از هر لحظش باید لذت ببرید و شاد باشید چون بالاترین چیزی که خدا میگه وجود داره ، از هر چیزی که انسانها تا به الان گرد اوری کردند مهم تره حس خووب داشتنه با حس خووب به همه خواسته هاتون قطعا میرسید و به مشکلات و بدیها توجه و بازگو نکنید و در عوضش به لحظهای خوب و یا پولهایی که بدست اوردید چه در گذشته چه در حال به اونخا فکر کنید تا دوباره در زندگیتون تکرار بشن با ارزوی بهترینها برای همتون .
در مورد اینده سخن گفتن خوب بحث احتمالی است اما بد نیست وضع افراد بسیار متمول و مشهور در گذشته را تحقیق ان هم نه در زمان شوو آفف کردن و خود نمایی بلکه در خلوت تنهاییشون بفرمایید ، نه از زبان رسانه مالتی میلیون دلار تبلیغات چی سرمایه داری بلکه از نزدیکان در زمان مشکلاتی که افشا می شه تا ببینید که چرا همشون یا خودکشی کردن یا دچار افسردگی شدید هستن.
هرگز ظاعر زندگی دبگران را با باطن زندگی خود مقایسه نکنید.شما چیزهای زیادی برای شکرگزاری دارید و با شکرگزاری نعمت های بیشتری به سمت خودتان جذب می کنید.