از سال ۱۳۹۲ که شروع به ترجمهی آثار نیگل کردم، ناقدان محترم زیادی شروع به نقد ترجمههای من از آثار نیگل کردند و انصافاً از تمام نقدهای دوستان کمال استفاده را بردهام و مدیون همهی آن ناقدان عزیز هستم. اخیراً دوست عزیز و نادیدهای به نام مهدی امیریان بر ترجمهی کتاب «ذهن و کیهان» نقدی نوشتهاند و من هم بنا داشتم مثل سابق از نقدهایی که به نظرم درست میآید در ویراست بعدی کتاب استفاده کنم. دوستان اصرار داشتند که جواب این ناقد محترم را بدهم. بنده هم در چند فقره جوابی به این نقد میدهم.
نقدهایی که آقای امیریان بر کتاب ذهن و کیهان وارد کردهاند در چهار دسته میگنجند (البته از حس منفی ناقد و از کلمات دارای بار عاطفی منفی نسبت به مترجم میگذرم). ۱. در موارد زیادی خود ناقد خطای فاحشی کردهاند. ۲. فقط پنج مورد حق با آقای امیریان هست و از ایشان بابت این پنج مورد بینهایت تشکر میکنم. ۳. در شش مورد هم من و هم آقای امیریان خطا کردهایم. ۴. در مواردی هم آقای امیریان اعمال سلیقه کردهاند. بنده عمدتاً به مورد اول میپردازم و با ذکر چند نمونه نشان خواهم داد که ناقد عزیز ما انگلیسی را خوب بلد نیست و در این مقالهی ۱۴ صفحهای خود خطاهای فاحشی را مرتکب شده است که تنها به مواری از آن اشاره میکنم. ناقد محترم گفتهاند که « امیدواریم این نقد توانسته باشد، به قدر ناچیزی تهور و بیباکی مترجمانی چون آقای حیدری را کاهش داده و پیش از ترجمه یک اثر، دانش خود را درباره موضوع کتاب بیازمایند.» من هم امیدوارم با این نقد کوتاه بتوانم به قدری ناچیزی تهور و بیباکی ناقدانی چون آقای امیری را کاهش داده و پیش از نقد یک اثر دانش زبانی خود را بیازمایند.
ناقد محترم فرمودهاند «شاید بتوان ضعف اصلی مترجم را، که البته سواد دانشگاهی او هم شاهد این مدعا است، ناآشنایی با فلسفه تحلیلی دانست» البته قبول دارم که بنده تخصص اصلیام در فلسفهی سیاسی هست و چندان سررشتهای در فلسفهی ذهن ندارم. شاید این ناآشنایی با فلسفهی ذهن یا به تعبیر نادقیق ناقد محترم «فلسفهی تحلیلی» بر دقت من در ترجمه تأثیر بگذارد و البته انکار نمیکنم.
۱. ناقد محترم فرمودهاند «دستکم وی در حوزه فلسفه ذهن که تخصص ناچیز نگارنده در آن است، [نیگل] با انتشار مقاله «خفاش بودن چه جور چیزی است» (۱۹۷۴) توانست در دنیای علمی و عینی کنونی، جانی تازه در کالبد فلسفه ذهن بدمد» در همین ابتدا ناقد عزیز ما که «تخصص ناچیز»ی در فلسفهی ذهن دارد، عنوان مقالهی کلاسیک نیگل را اشتباه ترجمه کردهاست. عنوان اصلی مقالهی نیگل این است:
what is it like to be a bat?
ناقد عزیز عنوان این مقاله را ترجمه کردهاند به «خفاش بودن چه جور چیزی است» که ترجمهی کاملاً غلطی هست. بعد از این مقاله، عنوان what is it like to be X اصطلاح جا افتادهای در فلسفهی ذهن شد و معنای دقیق آن «x بودن چه حالی دارد؟» است. به عبارت دیگر، این عبارت میخواهد بر «چه حالی داشتن» که جنبهی ذهنی و درونی دارد تأکید کند نه بر «چه جور بودن»
۲. ناقد محترم در ترجمهی عنوان فرعی کتاب نیگل قید مهمی را از قلم انداختهاند. عنوان کتاب نیگل این است:
MIND AND COSMOS: Why the Materialist Neo-Darwinian Conception of Nature Is Almost Certainly False
ناقد محترم ترجمه کردهاند به: «چرا تصور ماتریالیست نوداروینی از طبیعت یقینا کاذب است». قید مهم Almost را از قلم انداختهاند. میتوان Almost را به «تقریباً» یا «میشود گفت» ترجمه کرد. پس ترجمهی دقیق عنوان فرعی میشود: «ذهن و کیهان: چرا میشود گفت تصور نئوداروینی مادیانگارانه از طبیعت یقیناً نادرست است». البته بگذریم از این که بعضی از متفکران دقیقالنظر قائل هستند که برای تصور نه صفت «کاذب» بلکه صفت «نادرست» به کار میرود.
۳. شاید بشود گفت که مهمترین ایراد ناقد محترم در این فقره است:
I suspect that the appearance of contingency in the relation between mind and brain is probably an illusion, and that it is in fact a necessary but nonconceptual connection, concealed from us by the inadequacy of our present concepts.
ترجمهی بنده: ظن من بر این است که امکانی بودن ارتباط بین ذهن و مغز احتمالاً توهم است، و این ارتباط، در واقع، ارتباط ضروری اما غیرمفهومی است، و ناکافی بودن مفاهیم کنونی ما این ارتباط را از ما پنهان میکند.
ترجمهی ناقد محترم: من به اینکه ظهور امکان در رابطه ذهن و بدن احتمالا توهم است و در واقع ارتباطی ضروری، البته نه پیوندی مفهومی، است که بهدلیل ناکافی بودن مفاهیم کنونیمان از ما پنهان مانده است، مشکوکم.
توضیح: ناقد محترم گفتهاند که «این بخش را باید یکی از شاهکارهای ترجمه به حساب آورد. متأسفانه مترجم با برگردان اشتباه کلمه « suspect » کاملا معنای جمله را تغییر داده است.» این بخش دقیقاً شاهکار زباندانی و فلسفهدانی ناقد عزیز است. اولاً دقت نکرده است که « suspect that» به معنای «ظن من/گمان من/ حدس من بر این است» ترجمه میشود. ثانیاً خود فعل suspect در اصل به معنای «ظن» و «گمان» هست. نیگل میخواهد بگوید رابطهی بین ذهن و مغز به دو صورت هست: امکانی و ضروری. نیگل میخواهد امکانی بودن را رد و بر ضروری بودن تأکید کند. به عبارت دیگر، نیگل میگوید: ۱. «ظن من بر این است که امکان بودن [یا ظهور امکان] در رابطه بین ذهن و مغز احتمالاً توهم است». ۲. «و ظن من بر این است که در واقع نوعی پیوند ضروری اما غیرمفهومی هست که ناکافی بودن مفاهمی کنونی ما این پیوند را از ما پنهان میکند». ثالثاً؛ هم در این جا و در موارد دیگری هم ناقد محترم در تایپ ترجمههای بنده دقت نکردهاند «امکانی بودن» را «امکان بودن» ترجمه کردهاند. البته اگر بنده هم مثل ایشان بدگمان بودم میگفتم در این کار عمدی داشته است، اما نه مطمئنم که سهوی بوده است.
۴. یکی از مواردی هم که باز هم ضعف زبان انگلیسی و حتا فلسفهدانی ناقد محترم را به نمایش میگذارد این نقد است:
This attempt to overcome the division from the direction of the mental extends from Berkeley…to the logical positivists, who analyzed the physical world as a construction out of sense data.
ترجمهی بنده: تلاش فوق در جهت غلبه بر این تقسیمبندی از جهت امور ذهنی از برکلی…تا پوزیتیویستهای منطقیای امتداد مییابد که جهان فیزیکی را به مثابه ساختمانی در دل دادههای حسی تحلیل میکردند.
ترجمهی ناقد محترم: تلاش برای غلبه بر جداسازی از برکلی و در جهت ذهن آغاز میشود….و تا پوزیتیویستهای منطقی امتداد مییابد که جهان فیزیکی را به عنوان بنایی خارج از دادههای حسی تحلیل کردند.
توضیح: ناقد عزیز ما میگویند: «چگونه طبق نظر پوزیتیویستها، جهان فیزیکی در دل دادههای حسی است؟ اساسا کدام فرهنگ لغت واژه «out» را به «درون» معنا کرده که ما خبر نداریم؟» اولاً یکی از معانی out of «از دل» «از میان» «از داخل» هست، ایشان پرسیدهاند «کدام فرهنگ لغت واژهی «out» را به «درون» معنا کرده که ما خبر نداریم؟» در پاسخ میگویم تمام فرهنگهای معتبر انگلیسی- به انگلیسی مثل آکسفورد، کالینز، وبستر و فرهنگ انگلیسی به فارسی سخن و پویا این گونه ترجمه کردهاند. ثانیاً؛ عبارت
»who analyzed the physical world as a construction out of sense data.«
در توصیف پوزیتیویستها آمده است. حال این سئوال مطرح میشود که پوزیتیویستهایی که همیشه بر دادههای حسی تأکید کردهاند چگونه جهان خارج را بهعنوان بنایی یا ساختمانی خارج از دادههای حسی تحلیل کردند؟
۵. این جمله را در نظر بگیرید:
The existence of consciousness seems to imply that the physical description of the universe, in spite of its richness and explanatory power, is only part of the truth, and that the natural order is far less austere than it would be if physics and chemistry accounted for everything. If we take this problem seriously, and follow out its implications, it threatens to unravel the entire naturalistic world picture. Yet it is very difficult to imagine viable alternatives.
ترجمهی بنده: ظاهراً وجود آگاهی مستلزم این است که توصیف فیزیکی از عالم، علیرغم غنا و قدرت تبیینیاش، تنها بخشی از حقیقت است، و اگر قرار باشد فیزیک و شیمی هر چیزی را تبیین کنند، نظم طبیعی سادگی و بیپیرایگیاش باید بسیار کمتر از این باشد. اگر ما این مسأله را بجد بگیریم، و لوازمش را استخراج کنیم، آنگاه احتمالِ توضیح کل جهانتصور طبیعتگرایانه میرود. بااینهمه، تصور شقوق ممکن بسیار دشوار است.
ترجمهی ناقد محترم: اگر این مسئله را جدی بگیریم و لوازمش را دنبال کنیم، تهدیدی است بر رازگشایی از کل تصویر طبیعتگرایانه از جهان.
توضیح: در اصل نیگل میخواهد بگوید که «اگر قرار باشد فیزیک و شیمی هر چیزی را تبیین کنند، نظم طبیعی سادگی و بیپیرایگیاش باید بسیار کمتر از این باشد.» پس «اگر ما این مسأله را بجد بگیریم، و لوازمش را استخراج کنیم، آنگاه احتمالِ توضیح کل جهانتصور طبیعتگرایانه میرود. بااینهمه، تصور شقوق ممکن بسیار دشوار است.» اما ناقد محترم فرمودهاند: « شاید بتوان گفت مهمترین علت در ترجمه اشتباه این جمله آن است که واژه « threatens » به دو معنای «تهدید…به کردن» و «احتمال وقوع… را دادن» به کار رفته است و مترجم معنای دوم را برگزیده است. درحالی که اگر به بافت جمله توجه داشت احتمالا مرتکب چنین خطای بزرگی نمیشد.» اما خود این بزرگوار توجه نکردهاند که بافت جمله ما را به معنای دوم threatens سوق میدهند وگرنه نه همیشه threatens به معنای اول به کار میرود.
۶. ناقد محترم برای physical science معادل «علم فیزیکی» پیشنهاد داده و بنده هم «علم فیزیک» اما ترجمهی هر دوی ما اشتباه است. در ویراست مجددی که از این کتاب میکردم به این خطا پی بردم. معادل دقیق و درست physical science «علوم طبیعی» هست.
۷. ناقد محترم گفتهاند ترجمهی relationally به «به نحوی نسبی» نادرست هست و ترجمهی دقیق آن «به نحو رابطهای» است. ایشان دقت نکردهاند که در مباحث مابعدالطبیعه وقتی که بحث از «الگوهای وجود» میآید علمای این علم میگویند این الگوها عبارتند از: جواهر (مثل سنگ، میز)، نسبتها (نسبت دوری یا نزدیکی، نسبت پدر و فرزندی) و … در اینجا هم relation به این الگو اشاره دارد.
۸. ناقد محترم گفتهاند که dispositions به معنای «استعدادها» است نه ترجمهی بنده به «گرایشها». بنده این معادل را فرهنگ روانشناسی مرحوم محمدتقی براهنی انتخاب کردهام و به اعتراف خیلی از متخصصان معتبرترین فرهنگ روانشناسی هست.
۹. ایشان فرمودهاند ترجمهی دقیق argued «استدلال کرد» و نه «قائل بود» و در ادامه گفتند که «این هم یکی دیگر از جاهایی که نشان میدهد مترجم به اصطلاحات خاص فلسفه توجه نکرده است.» اما ناقد عزیز توجه نکردهاند که اگر argue برای مدعا بیایید به «قائل بودن» ترجمه میشود و اگر برای دلیل بیایید » به «استدلال کردن».
۱۰. ناقد محترم گفتهاند که ترجمهی evidence به «قرائن و شواهد» اشتباه هست و باید ترجمه میکردم به «شاهد». ایشان توجه نکردند که evidence اسم غیرقابلشمارش است و لذا حالت جمع ندارد و ما در ترجمه بسته به بافت متن میتوانیم به جمع ترجمه کنیم.
۱۱. ناقد محترم گفتهاند که در ترجمهی عبارت Let me begin with a brief history of کلمهی Let me را در ترجمه جا انداختم، ایشان باز هم به دلیل ضعف دانش زبانی دقت نکردهاند که دمدستیترین ترجمه Let me «اجازه دهید» است، لذا ترجمه کردهاند «اجازه دهید کار خود را با تاریخ مختصر … شروع کنم». مترجمان حرفهای میگویند بهتر است در زبان فارسی Let me به این صورت ترجمه شود که فعل بعد Let me را به صورت التزامی ترجمه کنیم. لذا ترجمهاش اینطور میشود: «کار خود را با تاریخ مختصر …. شروع کنم».
۱۲. و اما در مورد اتهام «انتحال». کتاب «ذهن و کیهان» اولین همکاری من با نشر نگاه معاصر بود. مقدمهای که در ابتدای کتاب بهعنوان مقدمهی مترجم آمده است کاملاً خطای ناشر بوده است. این مقاله به همراه نقد آلوین پلنتینگا و الیوت سوبر در نشریهی «اندیشهی پویا» هم منتشر شده است. قرار بود این سه نقد در انتهای کتاب بیایند که ناشر محترم به خاطر شلختهکاری همیشگیاش نه مقدمهی مرا منتشر کرد و آن دو نقد دیگر را. در عوض یکی از نقدها را به اسم مقدمهی مترجم منتشر کرد. تشکری هم که در پایان مقدمه آمده است بنده بهصورت پیامکی در مراحل پایانی برای ایشان ارسال کردم. به هیچ وجه ناشر نسخهی نهایی را به من نشان ندادند و حتا برای چاپ دوم کتاب هم علیرغم این که به ایشان گفته بودم دست نگه دارند باز هم بدون اجازهی من چاپ کردند. همیشه در مقدمههایی که بر کتابهای نیگل مینویسم اسم و امضای خودم در پایان مقدمه دیده میشود مثل کتاب «امکان دیگرگزینی» «اخلاقشناسی» و «پرسشهای کشنده». در همین کتاب پرسشهای کشنده هم ناشر محترم علاوه بر مقدمهی من بر این کتاب، مقدمهی خود نیگل را به اسم بنده آورده است، البته اگر آقای امیریان بنده را برای بار دوم به انتحال متهم نکنند. عنوان فرعی کتاب را خود ناشر حذف کردند و حتا عنوان «برای خوانندهی ایرانی» را هم خود ناشر اضافه کردند. البته هیچ کدام از این موارد توجیهی بر غفلت و خطای بنده نمیشود و بخشی از مسئولیت آن بر عهده بنده است. تمام این موارد باعث شد که بنده همکاری خود را با این ناشر متوقف کنم و با ناشر حرفهتری قرارداد امضا کنم. قرار است در آیندهی نزدیک کتاب «ذهن و کیهان» با ویراست جدیدی منتشر شود.
۱۳. در پایان از آقای امیریان تشکر میکنم که وقت و انرژی خود را صرف نقد ترجمهی این کتاب کردند، هرچند انتقاداتش نیشدار و گزنده بود اما با دل و جان پذیرای چنین نقدهایی هستم و اعلام آمادگی میکنم که این پاسخ فتح بابی برای ادامهی گفتگو و بحث دربارهی تکتک انتقادات ایشان باشد.
.
.
پاسخ به ناقدی پرخاشگر
نویسنده: جواد حیدری
.
.
با عرض سلام،
به نظر بنده، دلیلی نمیبینم که همدیگر را متهم به ضعف زبانی کنید، چون که بیشتر ترجمهها، به گونهای تفسیر نیز هست تا اینکه بتواند مترجم اصلا مطلب را به خواننده فارسیزبان را منتقل کند. و همچنین بسیای از این عبارتها و واژگان یا معادل فارسی ندارند یا اینکه اختلاف در معیارهای معادل گزاری وجود دارد. نکتهای دیگر ، مواردی که مؤلف دوپهلوگویی تو حرفش هست و مترجم سعی میکند بر اساس قرائن درونمتنی و برونمتنی معنای مدنظر مؤلف تعیین کند، اینجا دارد فهم و تفسیر خودش از “مقصود مؤلف” عرض میکند.
*عذر میخواهم اگر خطایی نوشتاری یا املائی داشتم، بنده ایرانی نیستم.
جنابان مترجم و ناقد
سلام. دوستان ارجمندم پیشنهاد این حقیر که سالها از عمرش را صرف ترجمه متون فلسفی و غیرفلسفی کرده است آن است که اندکی بیشتر مطالعه داشته باشید تا کمتر به این خطاهای فاحش درافتید. گاه هر دو شما دو عزیز خام دست به خطا رفته اید. مثال واضحش در ترجمه عبارت زیر است:
who analyzed the physical world as a construction out of sense data
ترجمه مترجم:…که جهان فیزیکی را به مثابه ساختمانی در دل دادههای حسی تحلیل میکردند.
ترجمه ناقد:…که جهان فیزیکی را به عنوان بنایی خارج از دادههای حسی تحلیل کردند.
ترجمه درست: … که جهان فیزیکی را همچون سازه ای برآمده از داده های حسی تحلیل می کردند.
به امید دیدن مترجمان و ناقدان کم ادعاتر و البته فاضلتر.
این مورد که ذکر کردید جزو بهترین مثالهای زبان ندانی مترجم است. ساختمانی در دل داده های حسی!!
سلام آقا نیمای عزیز
اتفاقا این جمله رو آقای ملکیان ترجمه کردند و هنوز دست خط ایشون رو هم دارم. اگر شمارهی تماس بفرمایید میتونم از طریق تلگرام برای شما عکس دست نوشتهی ایشون رو بفرستم!
اگه خودم بودم مثل ناقد محترم «خارج از» ترجمه میکردم که البته خطاست.
استاد ملکیان out of را به “از دل” ترجمه میکنند نه مثل حضرتعالی به “در دل” ! به ترجمه ی خودتان دقت کنید! فرموده اید: ” در دل داده های حسی” ، نگفته اید ” از دل داده های حسی” .
آقای حیدری مشکل انتحال را به گردن ناشر انداخته اند و گفته اند که به همین دلیل با ناشر قطع همکاری کرده اند. اما باید از ایشان پرسید که چرا بعد از کتاب ذهن و کیهان، چرا چهار کتاب دیگر هم به همین ناشر دادید برای انتشار. و حالا که چنین نقدی نوشته شده و ماجرا افشا شده اعلان می کنید که با ناشر قطع همکاری می کنید! اگر صادق بودید، بهتر نبود همان سال 92 با ناشر قطع همکاری می کردید، نه امروز یعنی پنج سال پس از آن ماجرا؟!
سلام علی آقای عزیز
ذهن و کیهان اولین همکاری من با ناشر بود، و چون رفاقت دیرینهای با ناشر داشتم طبعاً با اولین خطا نمیشد قطع همکاری کرد. اما وقتی که باز بدون اجازه در زمستان ۹۶ تجدید چاپ کرد بنده همکاریام رو قطع کردم و با ناشر حرفهای تر کار رو ادامه میدم. اما قبول دارم که این حرف به هیچ وجه کمکاری بنده رو توجیه نمیکنه. امیدوارم با ویراست تجدید نظر شده از خجالت شما دربیام و چهرهی واقعی کتاب رو ببینید.
قربان کتاب 156 صفحه است، و در نقدی که به شما وارد شده، پذیرفتید که پنج مورد اشتباه از شما بوده و شش مورد هم، هم شما و هم ناقد. در حالی که فقط 8 صفحه از کتاب نقد شده. یعنی حضرت عالی میپذیرید که 11 خطا در 8 صفحه داشتهاید. یعنی در حدود 5 درصد از ترجمهی شما که بررسی شده، 11 مورد. به طور آماری در کل کتاب شما بیشتر از 200 خطا موجوده.
خود شما کتابی با این حجم از خطا رو قابل استناد میدونید؟
سلام آقا مهران عزیز
ذهن و کیهان اولین کار بنده بود که اصلا در این حوزه به قول ناقد محترم تبحری نداشتم و این البته روی کیفیت ترجمه حتما تأثیر میذاره. خطای بنده بوده که با کسی که در این حوزه کار کرده مشورت نکردم. همیشه در عالم ترجمه میگویند صفحه یک غلط متعارف است. گاهی وقتها یک کلمه رو اشتباهی میبینی، گاهی وقتها یک کلمه رو جا میاندازی، گاهی وقت خطا میکنی و ….. اگه آثار مترجمان بزرگ رو هم مقابله کنی از دست موارد خیلی پیدا میکنی. همهی اینها رو قبول دارم. اما این موارد در ترجمههای بعدی به حداقل رسیده و در این ویراست جدید هم کاملاً برطرف شده.
من با خودم فکر میکردم که وقتی در یک متن معاصر اینهمه اختلاف وجود دارد ، در مورد ترجمه کتابی مثل قرآن ، تکلیف غیر عرب زبانان چیست ؟ البته خود عرب زبانان هم درک درستی از قرآن نخواهند داشت ، چرا که واژه ها در طول تاریخ دچار تحول معنایی میشوند و شاید هیچگاه یک عرب بومی به درستی نفهمد که ” معنا و کاربرد “فلان واژه در هزار و چهارصد سال پیش چه بوده است . حال خود حدیث مفصل بخوان در باب فارسی زبان و انگلیسی زبان و روس و غیره .
– اگر خدایی وجود داشته باشد تنها یک زبان و یک کتاب دارد : زبان و کتاب وجدان ( وجدان اخلاقی ) . همین و بس .
به نظرم شما قبول دارید که آتئیست ها هم با اخلاق هستند.
حالا چرا کتاب خدا باید فقط اخلاق باشد ، آیا بندگان مومن در این صورت فرقی با آتئیست ها خواهند داشت ؟
امر قدسی جدای از امر اخلاقیست.
و البته خوشبختانه تا حدود زیادی فهم اعراب صدراسلام در قالب سنت صحابه و ائمه و احادیث و تفاسیر اولیه به ما رسیده.
پوزش می خواهم اگر کامنت من با مقاله ربطی نداشت.
امر قدسی را به همراه توصیه های اخلاقی میتوان پذیرفت ولی شریعت داعشی را به همراه امر قدسی وتوصیه های اخلاقی ملغمه ای کردن وبه خورد افکار عمومی دادن داستان دیگریست
سنت صحابه وائمه واحادیث وروایات همه منابعی تاریخی وغیر یقینی هستند که تفسیر پذیرند وهرگز راهگشا نمیتوانند باشند دقیقا به همین دلیل است که شیعه وسنی هیچکدام نتوانستند در طول تاریخ به فهم مشترکی از قران واحادیث وروایات برسند شیعیان در میان خودشان واهل تسنن هم درمیان خودشان وضمنا در تقابل با همدیگر اشکالات وانحرافات وتفاسیر مختلفی دارند وهرگز نتوانستند به وحدت نظر ووحدت رویه برسند پس از حدیث وروایت وائمه گفتن شعاری توخالیست
وقتی الکاپون رو دستگیر کرده بودن گفت در پس این چهره خشن (من) قلبی از طلا وجود داره چندی پیش از بیان این حرف قلب یک افسر پلیس را فقط بخاطر سئوالی سوراخ سوراخ کرده بود. تمامی مجرمین و قاتلان بالفطره پدرانی مهربان در خانه هستند و معتقدند از وجدان تبعیت می کنند.
نگاه قاتلان و جنگ افروزان به اخلاق و حق درست مثل شماست.
سلام.
متخصص فلسفه و ترجمه نیستم. و این متن رو که می خوندم اذیت شدم که چرا اینقدر فعل هست رو اشتباه به جای است استفاده کرده اند ایشان.
….معتبرترین فرهنگ رواشناسی است و نه (هست ).
معادل دقیق این کلمه…….علوم طبیعی است و نه (هست ).
و خیلی خیلی خیلی موارد دیگر متاسفانه
سلام آقا محسن عزیز
قبول دارم که است برای «ربط» به کار میره مثل رنگ این میز آبی است
و هست برای «وجود داشتن» مثل غذا روی میز هست.
اما گاهی وقتها «هست» برای «تأکید بر» «است» به کار میره
باز هم از دقت نظر عالی شما ممنونم
نسخه ی انگلیسی کتاب ذهن و کیهان به مراتب فهم پذیر تر و سرراست تر از متن ترجمه ی آقای حیدری است. من خواندن متن انگلیسی این کتاب را به همه ی کسانی که به جایگاه «آگاهی» در کیهان علاقه دارند توصیه می کنم. کافیست یک دانش پایه از متون و کلید واژه های فلسفی انگلیسی داشته باشید.
برخلاف ادعای شما، نیگل متفکری دشوارنویس است، میتوانید به همین مقالههای ترجمه شده ی استاد ملکیان از نیگل رجوع کنید. اگر اینقدر ساده بود که خیلیها میرفتند سراغ نیگل و از آثارش چندتا ترجمه میامد بیرون.
قبول دارم ترجمه آقای حیدری کمی دشوار است. اما دشواری مربوط به متن است. خیلی خوشحال میشم از این جمله نیگل در کتاب ذهن و کیهان ترجمه سرراست و فهم پذیر بدید، وگرنه فقط لاف میزنید.
( us one cannot claim about just any outcome S, however random or arbitrary, that it gives evidence that the process that led to it was intentionally biased, simply on the ground that it is rendered likely by the hypothesis that it was produced by a being who wanted precisely S to occur. Any argument from design depends on more restrictive general assump- tions about what kinds of things a designer might want to produce.)
سلام عزیز
قبول دارم که هرکس بتونه متن اصلی رو بخونه بسیار بسیار بهتر از ترجمهی بنده است.
آقای ایمانی،
نخست ترجمه:
(بنابراین نمی توان درباره ی هر نتیجه ای ، حال هر چه قدر هم تصادفی یا دلخواه، چنین ادعا کرد که آن [نتیجه] شاهدی ایست بر اینکه فرآیندی که منجر به [حصول] آن [نتیجه] شده است تعمداً سوگیرانه بوده است، آن هم تنها به این دلیل که [نتیجه ی مذکور] بنا بر این فرضیه که محصول موجودی است که اراده کرده است دقیقا همان [نتیجه] روی دهد، محتمل به نظر می رسد. هر گونه استدلالی مبتنی بر نظم به پیش فرض ها ی کلی مقید کننده ی بیشتری در مورد آن نوع اموری که یک ناظم (طراح) ممکن است خواستار ایجادشان باشد وابسته است.)
نکته: عبارت “intentionaly biased” را، با توجه به ایهامی که در واژه ی intention وجود دارد–قصد، نیت، عمد– می توان به «به طرز قصدمندی سوگیرانه» هم ترجمه کرد.
لازم به ذکر است که دشواری خاصی که در این قسمت از متن نیگل محسوس است ریشه در تسلسل افسارگسیخته ی جمله واره ها دارد؛ در واقع، نه معنای فلسفی متن، که نگارش متن انگلیسی کمی دیریاب است. ابتدایی ترین کتاب های writing انگلیسی هم نویسنده را از به کار بردن پی در پی جمله واره ای اسمی حاوی that بر حذر می دارند.
متن منقول نه دشوار که شلخته است. اما، این باز هم مترجم کتاب را تبرئه نمی کند؛ ایشان تسلط کافی به زبان انگلیسی ندارند و کاملا آشکار است که تر جمه را صرفا از راه سعی و خطا فرا گرفته اند. معادل یابی واژگان ایشان البته تحسین برانگیز است ، اما در زمینه ی افعال دو وجهی، هم آیند ها، اصطلاحات و ساختار ها هنوز جای کار دارند.
استاد ملکیان اما اهتمام جدی به یادگیری انگلیسی داشته اند و دانش زبانی ایشان حتی در مواردی بیشتر از یک دکتری زبان انگلیسی است.
اگر متون نیگل برای شما «دشوار» به نظر می رسد، پس شما متون دشوار ندیده اید! پیشنهاد می کنم نیم نگاهی به یکی از متون بنیادی فلسفه ی پست مدرن به نام Postmodernism or the Cultural Logical of Late Capitalism اثر fredric Jameson بیاندازید؛ با اینکه این کتاب ،در کنار دو اثر دیگر از فرانسوا لیوتار و دیود هاروی، از مهم ترین و دوران ساز ترین کتاب های فلسفه ی پست مدرن (از نگاه سنت قاره ای) است، تا کنون هیچ مترجمی اقدام به تر جمه ی آن نکرده است–تنها مقاله ی ابتدایی کتاب ترجمه شده که آن هم تعریفی ندارد.
و در آخر، لحن کلام شما شایسته ی بحث فلسفی نبود؛ مطمئن باشید که کسی که در این چنین سایتی که همه ی فلسفه دوستان ایران در آن به بحث و تبادل نظر مشغول اند هیچ گاه به قصد «لاف زدن» چیزی نمی نویسد.
البته من، ضمن عذر خواهی از ابهام و تعمیمی که در کامنت قبلی ام وجود دارد، حرفم را اینگونه تصحیح می کنم که : برای افرادی که پیش تر در خواندن متون فلسفی انگلیسی تجربه ای ، هر چند کلی، دارند و به علاوه پی گیر مسلئه ی «ذهن» و «آگاهی» هستند، متن انگلیسی نیگل بس بسیار فهم پذیر تر و سودمند تر خواهد بود.
خواهش میکنم این ترجمهتان را یکبار دیگر بخوانید، ببیند اصلاً مفهوم هست، باز هزار رحمت به مترجم کتاب!
مترجم کتاب به بنده دفتری را نشان داد که برای ترجمه این کتاب حدود ۵۰ جمله بسیار دشوار نیگل را با استاد ملکیان که قبولش دارید مشورت کرده بود. از جمله این عبارت بسیار دشوار نیگل را.
به نظرم به جای خصومت بیجا با مترجم دلسوزانه نقدش کنید و بهش راهکار نشان دهید. مترجم این کتاب سختکوشترین و متواضعترین انسانی هست که بنده به عمرم دیدهام. مطمئنم که از انتقادات شما استقبال خواهد کرد.
از عبارت «لافزنی» هم معذرت میخواهم!
البته کاش به جای اسم مستعار اسم واقعی تان را میگفتید تا گفتگوی راحت تر میشد. اسم مستعار در مباحث فلسفی یعنی محافظه کاری، یعنی نداشتن شهامت اظهار نظر
تنها حالتی که بتوان این قسمت از متن نیگل را برای خواننده ی فارسی دسترس پذیر تر ترجمه کرد بازنویسی متن است. همانطور که گفتم در اینجا خود نیگل شلخته نویسی کرده است: استفاده ی پی در پی از ضمیر it فهم متن را دشوار می کند. اینکه نیگل فیلسوف تراز اولی ایست دلیل نمی شود که نویسنده ی برجسته ای هم باشد. به هر حال من در ترجمه خودم تلاش کردم تا به متن اصلی کاملا وفادار باشم، به خصوص از لحاظ ساختار جمله ها. احتمالا آقای حیدری در ترجمه ی این قسمت در متن تصرف کرده اند که می گویید «صد رحمت به ترجمه ی » ایشان. ترجمه ی ایشان را هم نقل کنید تا با متن اصلی تطبیق دهیم.
خواهش می کنم جمله ای از کامنت های پیشین من که مبنی بر «خصوت بی جا» با مترجم است را ذکر کنید. دقیقا از کدام جمله و یا جملات من «خصومتی» دریافت کردید؟
اگر در ترجمه ی من هم ایرادی می بینید،لطفا مستدل سخن بگویید: مثلا بگویید در ترجمه ی فلان عبارت یا فلان جمله واره مرتکب نامانوس نویسی شدید و … یا اگر خود ترجمه ی بهتری دارید عرضه کنید تا من هم بیاموزم.
این که هر کسی در فلسفه اظهار نظر می کند حتما باید اسم واقعی اش را هم عیان کند را در کدام کتاب فلسفه خوانده اید؟ اکثر آثار کیرکگارد با اسم مستعار به طبع رسید، خوب که چه؟ بنا به چه استدلالی محافظه کاری را در این زمینه امری نامطلوب فرض کرده اید؟ اینکه شما اسم واقعی تان را ذکر کردید تنها پسند شخصی شماست و محترم است. شما چنان می پسندید و من چنین.
در ضمن من شخصا نسخه ی انگلیسی کتاب «ذهن و کیهان » را مطالعه کرده ام و فحوای فلسفی کتاب را آنچنان دشوار ندیدم. البته پروژه ی نیگل در این کتاب–طرح دیدگاهی ارسطویی از کیهان و آکاهی در آن در قالب «موجبیت غایت شناختی» teleological causation–انقلابی و در نوع خود جدید و برای بسیاری پادشهودی است.
سلام
پنج مورد منتقد درست گفته و شش مورد مترجم و منتقد باهم اشتباه کرده اند, همین کافی ست که پول مان برای خرید اینطور کتاب ها حرام نکنیم.
از صداقت هردوی آن ها متشکریم,
همین
جالب است که آدم این قدر با نادانسته هایش چنین تهورآمیز یک مترجم را نقد کند
البته نقد کردن مترجم اشکالی ندارد اما از طرف ناقدی توانمند تا مترجم را در راه پیش رویش کوشا و دلگرم کند
ترجمه آقای حیدری یک فاجعه مطلق است. ایشان به بدیهی ترین اصول زبان انگلیسی هم تسلطی ندارند. کسی از دوستان بوه است چیزی از ترجمه ایشان دستگیرش شود؟؟