نقد آیت الله سبحانی به سخنان محمد مجتهد شبستری در دانشگاه اصفهان

نقد آیت الله سبحانی به سخنان محمد مجتهد شبستری در دانشگاه اصفهان

 آیت الله سبحانی از مراجع عظام تقلید در پاسخ به درخواست‌های طلاب و دانشجویان و جمعی از اصحاب اندیشه برای اعلام نظر درباره سخنانی كه اخیرا در دانشگاه صنعتی اصفهان توسط محمد مجتهد شبستری عنوان شد مطالبی نوشته‌اند كه توسط دفتر ایشان جهت انتشار در اختیار رسانه ها قرار گرفته است.

.

اظهارات آیت الله جعفر سبحانی پیرامون «نظریه قرائت نبوی از جهان» مجتهد شبستری و سخنرانی در دانشگاه اصفهان

آیت الله سبحانی در مقدمه نوشتار خود آورده است: آیین اسلام، بشر را به تفكر و اندیشیدن دعوت نموده و آن را یكی از نشانه‌های ایمان راسخ در انسان‌ها دانسته است، آنجا كه می‌فرماید:

« … و در آفرینش آسمان‌ها و زمین می‌اندیشند و می‌گویند: بارالها! اینها را بیهوده نیافریده‌ای!»

در آیه‌ای دیگر، هدف از نزول قرآن را تدبر در مضامین و دستورهای آن می‌داند و می‌فرماید:

«این كتابی است پربركت كه بر تو نازل كرده‌ایم تا در آیات آن تدبر كنند و خردمندان متذكر شوند.»

در روایات اسلامی آمده است: یك لحظه اندیشیدن از عبادت هفتاد سال، برتر و بالاتر است. بنابراین، نواندیشی دینی بر اساس تدبر و تفكر، خواسته اسلام است و یك فرد مسلمان، باید در اصول عقاید، بر برهان و دلیل تكیه كند و از تقلید بی‌دلیل بپرهیزد.

ولی متاسفانه برخی از افراد، با استفاده از این لفظ زیبا، در پشت سر آن مفهوم دیگری را القا می‌كنند و آن این كه اندیشه‌های غریبان، بالاخص متكلمان مسیحی را با ادبیات روز به هم آمیخته و آن را به اسلام نسبت می‌دهند و می‌گویند ما پیرو اندیشه دینی هستیم و اسلام هم كه با نواندیشی هماهنگ است!

 * غربیان بعد از ماركسیسم برای «اسلام زدایی» برنامه‌ریزی كرده‌اند

آیت الله سبحانی در ادامه به ریشه‌های اندیشه گفته شده در دانشگاه صنعتی اصفهان پرداخته و آورده است: سالیان درازی است كه غربیان، برای «اسلام زدایی» برنامه‌ریزی كرده و اساس برنامه آنها را تشكیك در نبوت پیامبر اسلام، تشكیل می‌دهد. ولی با تجربه دریافتند كه تشكیك به صورت صریح و آشكار كارساز نیست اما به صورت خزنده می‌توان به مقصود رسید. از این جهت راه دوم را بر راه نخست ترجیح داده‌اند كه به صورت خزنده به نفی نبوت و نفی اسلام برسند، بالاخص تئوریسین‌های جدید آنها از فروپاشی ماركسیسم درس آموخته‌اند. علت اینكه ماركسیسم فرو ریخت، آن بود كه با دین و مذهب، مقابله صریح و رو در رویی پرشتاب داشت و از این جهت برای مبارزه با دین و دینداری كارساز واقع نشد، و لذا وقتی فرو پاشید،‌ مساجد و كلیساها دوباره رونق گرفتند.

 *«دانشنامه كاتولیك» بهترین منبع برای این گونه نواندیشی است

 بهترین منبع برای این گونه نواندیشی «دانشنامه كاتولیك» است كه زیر مدخل «اسلام» سموم خود را ریخته و آنچه توانسته است در این مورد قلم فرسایی كرده و در این گستره برخلاف سیاست كلی، صریحا بر پیامبر و قرآن تاخته است و یكی از تفسیرهای آن از اسلام، این است كه می‌گوید: محمد، وحی را از خدا نگرفت بلكه قرآن، ساخته و پرداخته خود اوست و او از طریق قرآن از اندیشه‌های خود كه در طول زندگی خویش به آنها رسیده بود، خبر می‌داد. این دانشنامه در سال 1967 به چاپ رسیده و در سال 2002 تجدید چاپ شده است.

نویسندگان دانشنامه كاتولیك چنانكه از نام آنها پیداست مسیحی كاتولیك هستند و لذا صریحا وحی محمدی را انكار كرده و آن را ساخته و پرداخته خود او دانسته‌اند.

 * این نواندیش در آلمان شب‌ها به درس كلام مسیحی می‌رفت

 این مرجع تقلید تصریح كرده است: مسلما فردی كه در محیط اسلامی بزرگ شده و در دانشگاهی كه دانشجویان آن مسلمانند و دعوت كننده نیز انجمن اسلامی است، نمی‌تواند به صورت برهنه و با بیان كاتولیكی، مساله را مطرح كند. او ناچار است، با بیانی دیگر این اندیشه وارداتی را تحت عنوان نواندیشی دینی مطرح كند و بگوید:

«قرآن ، تفسیر پیامبر است از هستی، تفسیر موحدانه پیامبر است با امداد الهی از هستی…»

اكنون سوال می‌شود: بیان این فرد نواندیش دینی كه خود را مسلمان و پیرو پیامبر می‌داند با آنچه كه دانشنامه كاتولیك درباره وحی محمدی می‌اندیشد چیست؟

جز اینكه این نواندیش به هنگام اقامت در آلمان شب‌ها به درس كلام مسیحی می‌رفت و از آن تاثیر پذیرفته است؟

آیا كوچكترین تفاوتی بین این دو هست؟ چرا با این تفاوت كه آن می‌گوید، من مسیحی هستم. آیین محمد (ص) را نمی‌پذیرم، و از این جهت می‌گویم: قرآن ساخته خود اوست، ولی این نواندیش دینی در لباس اسلام و مسلمانی، همان اندیشه وارداتی را با این عبارت بازگو می‌كند.

* شبستری در بخش‌هایی از سخنان خود، نظریه ماركسیست‌ها را عنوان كرده است

آیت الله سبحانی یادآور شده است: بالاتر از آن این كه، وی نه تنها نظریه كاتولیك‌ها درباره پیامبر را بازگو كرده بلكه در بخش‌هایی از سخنان خود، نظریه ماركسیست‌ها درباره كل ادیان و پدیده وحی را منعكس كرده است كه می‌گویند: اصل دین ساخته بشر است، جنبه متافیزیكی ندارد. (و كتاب‌های ارانی و نوچه‌های او، مملو از این سخنان است)

بخشی از كلمات این نواندیش اشاره به این عقیده است كه می‌گوید: «بنابراین، دین هم از انسان شروع می‌شود، فلسفه هم از انسان شروع می‌شود، علم هم از انسان شروع می‌شود، هنر هم از انسان شروع می‌شود. بنابراین، این تعبیر كه دین، ماورایی است را بنده برایش معنی درستی نمی‌بینم … چون اصلا بنده دین و دین‌داری را كار خود آدمی می‌دانم.»

آیا تكرار سخن ماركسیست‌هایی ( كه خود آنها هم، اكنون از آن دست برداشته و به آن بی اعتقاد شده‌اند)، نواندیشی به حساب می‌آید یا تقلید كوركورانه؟! آن هم تقلید از نظریاتی كه نادرستی خود را در عمل و تجربه ثابت كرده‌اند. از سوی جهان متمدن، بر اثر پیشرفت علم، كنار گذاشته شده‌اند!!

شگفتا این نواندیش دینی در آخر كلام خود از پیروی نسنجیده از افكار دیگران انتقاد می‌كند و می‌گوید:« این را دوستانه می‌گویم كه وقتی انسان بخواهد اهل فكر باشد اهل تعقل باشد، از عده‌ای طلب ارشاد بكند، تقلید كوركورانه غلط است… تقلید كوركورانه كار درستی نیست…»

آیا پیروی نسنجیده از مسیحیان كاتولیك و بدتر از آن، از اندیشه‌های ماركسیست‌ها، زیبنده یك نواندیش مسلمان است؟

 * «مدرنیته» دستاویزی برای سركوب اندیشه‌های دینی

آیت الله سبحانی در ادامه و در پاسخ به بخش دیگری از شبهات وارد شده توسط مجتهد شبستری آورده است: شكی نیست كه انسان در كیفیت زندگی خود، پیوسته تجدید نظر كرده و زندگی فردی و اجتماعی او پیوسته رو به تكامل نهاده است. زندگی در خانه‌های گلی كجا و زندگی در آسمان‌خراش‌ها كجا؟ بهره‌گیری از آب‌های آلوده نهرهای باز كجا، و استفاده از آب لوله‌كشی بهداشتی كجا؟ حكومت‌های فردی و استبدادی گذشته كجا و حكومت‌های مردمی و نظامهای پارلمانی امروزی كجا؟ این نوپدیده‌ها لازمه تكامل بشر است و هیچگاه هم بشر در پله اول توقف نكرده و زندگی مردم دوران نوح با زندگی مردم رومیان مسیحی بسیار متفاوت بوده است.

اسلام نیز طرفدار این نوع تكامل زندگی است، تا آنجا كه در تقویت بنیه دفاعی یادآور می‌شود: (‌و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه) «هر نیرویی كه می‌توانید برای رویارویی با دشمنان آماده سازید.»

وی ادامه داده است: در پرتو دعوت اسلام به علم و دانش، و تدبر در آسمان‌ها و زمین مسلمانان، قدم به قدم، قله‌های علم را تسخیر كردند و حلقه تمدنی نوی را پدید آوردند و در این مورد كافی است به تاریخ علوم بنگرید، بالاخص كتاب «میراث اسلام، نوشته بیست تن از دانشمندان غربی درباره خدمات مسلمانان به جهان علم و دانش و پیشرفت تمدن گواه این معناست.

آیت الله سبحانی تصریح كرده است: «مدرنیته» یعنی تطبیق زندگی بر اساس داده‌های نو در مسائل اجتماعی سیاسی، و فردی و بهداشتی جای گفتگو نیست، ولی در این میان باید، جایگاه مدرنیته را به دست آورد. در مسائل مربوط به جهان آفرینش، و قوانین حاكم بر آن، جایگاهی برای مدرنیته نیست، زیرا قوانین حاكم بر جهان هستی ثابت و پابرجاست. جدول ضرب فیثاغورث هزاران سال است، حاكمیت خود را حفظ كرده و قوانین شیمی مثل قانون ارشمیدس و سایر علوم در آنجا كه نتایج قطعی دارند، جای مدرنیته نیستند.

وی افزوده است: در مسائل دینی، باید بین امور ثابت و متغیر فرق نهاد، مسائل متغیر، لباس‌های مسائل ثابت هستند ، كه مطابق زمان، لباس عوض می‌شود، اما اصل و ریشه ثابت و پایدار است، از این روی، مسائل حفظ عدالت، و عمل به پیمان یا پاداش نیكی به نیكی، صبر و استقامت، در راه هدف، و حفظ كرامت انسانی و ده‌ها اصل عقیدتی و اخلاقی، از اصول ثابت اسلام هستند، كه هیچ گاه دگرگونی نپذیرفته و تابع مدرنیته نمی‌شوند.

اما لباس این اصول، مثلا شیوه‌های بسط عدالت در جامعه، قابل دگرگونی است، اگر مسلمانان، پارلمان را پذیرفته‌اند چون پارلمان، ابزاری است برای بسط عدالت، و اگر برای كشور قانون اساسی تنظیم كرده‌اند، به خاطر این است كه پارلمان كه برای برنامه‌ریزی اجرایی قوانین اساسی تلاش می‌كند از اصول آن تخطی نكند.

بنابراین، نباید مسئله «مدرنیته» بهانه‌ای باشد برای سركوبی اندیشه‌های دینی كه از وحی الهی سرچشمه گرفته و ریشه در تكوین و آفرینش و فطرت انسان دارد.

 * تجدید نظر بدون دلیل در مسائل عقیدتی و فلسفی كودكانه است

آیت الله سبحانی یادآور شده است: این نوع تفكر، كاملا یك تفكر كودكانه است كه: چون در مسائل زندگی روزانه خود از وسایل و ابزار مدرن استفاده می‌كنیم پس در مسائل عقیدتی و فلسفی نیز باید هر روز تجدید نظر كنیم و بدون دلیل و ضرورت آنها را به دور بریزیم و مبانی جدید و وارداتی را بپذیریم.

اگر این نواندیش دینی اصول ثابت را از اصول متغیر جدا می‌ساخت، هرگز مدرنیته را به همه چیز گسترش نمی‌داد.

 * شبستری تحت تاثیر نوشته‌های ماركسیست‌ها قرار گرفته است

وی اضافه كرده است: ماركسیست‌ها، واقعیت دین را به نوعی ساخته و پرداخته كاهنان و جادوگران می‌دانند، و درباره دعانویسی و اینكه مردم در هنگام بیماری به دعانویسان پناه می‌برند تا از شر جن و پری‌ها كه مایه بیماری آنها شده‌اند نجات یابند، قلمفرسایی می‌كنند و دین را یك مساله خرافی قلمداد می‌نمایند.

آیت الله سبحانی در بخش دیگری از نوشته خود آورده است: این نواندیش دینی تحت تاثیر نوشته‌های ماركسیست‌های غربی قرار گرفته و این اندیشه در مغزش جا گرفته كه مردم دیروز همه چیز را از دین و دعا می‌خواستند و در زندگی امروز، همه چیز را از علم و فلسفه می‌خواهند!

 * این نواندیش دینی مردم 60 سال پیش تبریز را خرافی و عقب مانده معرفی كرده است

آیت الله سبحانی در ادامه آورده است:

و درباره زندگی شصت سال پیش مردم تبریز چنین می‌گوید:«من یادم هست كه 60 سال پیش در آن محله‌ای كه ما در تبریز می نشستیم آن طرف كوچه دو خانه‌ای بود كه یك سكویی داشت كه صاحب‌خانه دعانویس بود. خانه این دعانویس خیلی شلوغ بود، بنده را هم یك دفعه برده بودند پیش آنها كه دعایی برایم بنویسند… خیلی وقت پیش دوباره رفته بودم تبریز نه از آن دعانویس‌ها خبری هست و نه از آن خانه‌ها، ساختمانهایی بلند ساخته‌اند و هرچه بخواهیم مطب پزشك اضافه شده است. ما این را الان می‌گوییم صد سال پیش كه دین مردم این جوری نبود مراجعه به دعانویس بود. مشكلاتشان را از آن طریق‌ها حل می‌كردند… همان مردم متدین، دیگر این انتظار را از اوراد دینی و ادعیه دینی ندارند كه بیماری آنها را شفا بدهد، می‌روند پیش پزشك یعنی انتظاراتی كه از دین بود كم می‌شود، نكته ظریفی است.»

در این مورد، یادآور می‌شویم كه این نواندیش دینی، نمك نشناسی كرده و مردم شجاع و روشن تبریز كه پایه‌گذار مشروطیت در 106 سال پیش بوده‌اند را تا این اندازه خرافی و عقب‌مانده معرفی كرده است، تو گویی آنان مانند قبایل ابتدایی دوران نخست تاریخ بشر همیشه به جای استفاده از علم و دانش به دعا و طلسم پناه می‌برده‌اند، در اطراف همان محلی كه این نواندیش زندگی كرده است، چند پزشك حاذق، مرجع طبابت بوده‌اند:

  1. مرحوم فیلسوف الدوله كه تحصیل كرده فرانسه و مؤلف كتاب «زندگی پزشكان جهان» است كه یك جلد آن تا حرف ص چاپ شده است.
  2. مرحوم میرزا كاظم معروف به طبیب
  3. دكتر محمد‌علی مجیر مولوی جراح عالی مقام
  4. دكتر صفی زاده پایه‌گذار چشم‌پزشكی در آذربایجان

و در سطح شهر اطباء بزرگی بودند كه هر كدام برای خود نام و نشانی داشتند مانند مرحوم دكتر حسین اردوبادی متخصص در بیماری‌های داخلی، دكتر رضی اسلامی و همچنین ده‌ها دكتر دیگر كه دارای مطب و گرداننده بیمارستان‌ها بوده‌اند.

چقدر دور از كرامت انسانی است كه انسان، یك ملت بزرگ را این همه تحقیر كند!

تعالیم اسلام حاكی از آن است كه پزشك و پزشكی یكی از اركان اجتماع است. اما صادق (ع) می‌فرماید: هیچ كشوری در امور دنیا و آخرت از سه چیز بی‌نیاز نیست، و اگر این سه چیز نباشند، زندگی آنها تباه خواهد شد:

  1. فقیه و دانشمند و پرهیزگار
  2. حاكم و فرمانروای راست كردار كه مردم از او فرمان برند
  3. پزشك دانا و درستكار.

 * نوگرایی در پرتو وحی صورت گیرد

مسئله انتظار بشر از دین، به این معنی نیست كه بشر همه چیز را از دین می‌خواهد، بلكه به معنی آن است كه در مسایل بنیادی زندگی آنجا وحی از آن سكوت كرد و برعهده خود بشر نهاده، روش و نگرش را از دین بیاموزد، و در پرتو آن حركت كند و نواندیشی و نوگرایی را نیز در پرتو آن و با راهنمایی آن بجوید.

خدمات اسلام به جهان پزشكی در طول قرون، برای اهل تحقیق روشن است تنها در بغداد طبق نوشته جرجی زیدان در قرن چهارم، چهارصد مامای پروانه‌دار حضور داشتند.

رجوع به پزشك به این معنی نیست كه انسان دست به درگاه الهی دراز نكند و از او شفا نطلبد، زیرا دعا نیز گاهی از اسباب شفا است.

 * این نواندیش دینی عصمت پیامبران را انكار كرده است

حضرت آیت الله سبحانی در ادامه آورده است: یكی از اندیشه‌های ابتكاری این نواندیش دینی این است كه عصمت پیامبران را زیر سؤال برده، بلكه انكار كرده است، و در این مورد به دو چیز تكیه می‌كند:

  1. تاثیر كلام مسیحی در فرهنگ اسلامی به این بیان كه مسیحیان عیسی را خدا دانستند و مسلمانان، پیامبر را معصوم.
  2. آیه‌ها و روایاتی كه در آنها به نظر می‌رسد پیامبران مرتكب گناهانی شده‌اند.

درباره مطلب نخست یادآور می‌شویم: مسلمانان عصمت پیامبر را از خود قرآن و حكم خرد استفاده‌ كرده‌اند. دلایل عصمت در كتاب‌های كلامی به صورت روشن بیان شده است. علاقه‌مندان می‌توانند به كتاب «منشور جاوید»، جلد 7، ص 265 تا 306 مراجعه فرمایند.

وی ادامه داده است: اصولا مسئله عصمت در نخستین قرن‌های تاریخ اسلام در میان متكلمان مطرح بوده است. گروهی قشری به ظواهر ابتدایی برخی آیات استشهادی می‌نمودند، محققان مانند سید مرتضی در كتاب «تنزیه‌ الانبیاء» و فخر رازی در كتابی مشابه به اثبات مسئله عصمت از دیدگاه عقل و نقل پرداخته و ایاتی را كه دستاویز منكران بوده، به درستی تفسیر كرده‌اند، متاسفانه اینجا جای بازگویی این مسایل نیست.

 * آنچه این نواندیش می‌پندارد نظر «حشویه» است كه بزرگان اهل سنت از آنان تبری می‌جویند

 آیت الله سبحانی در ادامه آورده است: مرد محقق و نواندیش باید در مسئله‌ای مانند عصمت انبیا، تاریخ مسئله را از قرن‌های نخست تا به امروز بررسی كند و ادله طرفین را با هم بسنجد آنگاه اظهار نظر كند تا دچار این توهم نشود كه آنچه او می‌پندارد، فكر جدیدی است!

تازه آنچه شما می‌گویید نظر «حشویه» از اهل سنت است كه بزرگان اهل سنت از آنها تبری می‌جویند.

كجای‌این نوآوری دینی و نواندیشی دینی است؟!

در اینجا سؤال می‌شود كه خود این نواندیش نیز پیامبر را در تبلیغ معصوم دانسته است، آیا در اینجا اعتقاد به عصمت او، الهام گرفته از كلام مسیحیان نیست؟

شگفت اینكه نیایش پیامبران در نشانه عدم عصمت آنان گرفته و می‌گوید: «می‌شود كسی در خودش احساس نقص و تاریكی نكند و باز نیایش واقعی بكند؟….»

عبادت پیامبران، نشانه درك آنان از عظمت خداست و حاكی از روان پاك و صافی است كه عظمت حق را درك كرده و او را به خاطر كمال مطلق می‌پرستد. و به تعبیر امیر مومنان (ع): «ما عبدتك… بل وجدتك اهلا للعباد»، آنان خدا را شایسته پرستش یافته‌اند.

این نوع پرستش، چه دلیلی بر صدور گناه و خطا از آنها می‌تواند باشد؟ آیا نباید بین دلیل و مدعا رابطه‌ای باشد؟ آیا می‌توان این دو مطلب را به هم ربط داد؟

از پیامبران گناه و خطا سر می‌زد، به دلیل اینكه خدا را می‌پرستیدند؟

 * این نواندیش دینی در روز رحلت پیامبر اكرم (ص) كوچكترین اشاره‌ای به مقام پیامبران ندارد

در ادامه این مطلب آمده است:

و اما آنچه كه در دعاها وارد شده است و دستاویز این سخنرانی گردیده از قدیم الایام در این باره توضیح داده شده و مرحوم سید‌بن طاووس در این مورد، پاسخ متقنی دارد كه اجمال آن را در اینجا می‌آوریم!

«پیامبران مستقیما با مبداء جهان هستی مربوطند و شعاع علم و دانش بی‌پایان او بر دل‌های آنان می‌تابد، حقایق بسیاری بر آنها آشكار است كه از دیگران مخفی است، علم و ایمان و تقوای آنها در عالی‌ترین درجه قرار دارد. خلاصه آنها به اندازه‌ای به خدا نزدیكند كه یك لحظه سلب توجه از خداوند، برای آنها لغزشی محسوب می‌شود.

بنابراین جای تعجب نیست كه افعالی كه برای دیگران مباح یا مكروه شمرده می‌شود، برای آنها «گناه» نامیده شود. گناهانی كه در آیات و سخنان پیشوایان بزرگ دینی، به آنها نسبت داده شده و یا خود در مقام طلب آمرزش از آنها برآمده‌اند همه از این قبیل است و جمله معروف كه «حسنات الابرار سیئات المقربین» (اعمال نیك خوبان، گناه مقربان خدا محسوب می‌شود)، ناظر به این حقیقت است.

آنها همیشه متوجه خدا هستند، رو به سوی او دارند هرگاه لحظه‌ای از این حالت غافل شوند و به كارهای مباحی از قبیل خوردن و آشامیدن و نشستن در مجالس كم فایده بپردازند، همین مقدار غفلت را برای خود گناه و خطا می‌دانند و از خدا طلب آمرزش می‌كنند. پیامبر اكرم (ص) می‌فرماید: «انه لیران علی قلبی و انی استعفر بالنهار سبعین مره»، «من گاهی بر دلم گرد و غباری می‌نشیند و هر روز هفتاد بار از خدا آمرزش می‌خواهم.»

شگفت اینجاست كه این نواندیش دینی در روز رحلت پیامبر اكرم (ص) و به عنوان تجلیل از رسول خدا و خدمات او به جامعه انسانی دعوت شده است و آنچه كه در این سخنرانی نیست، كوچك‌ترین اشاره به مقامات پیامبران و به خصوص پیامبر اسلام و بالاخص فضایل آن حضرت و ارزش‌هایی است كه حتی یهودیان و مسیحیان و مادی ‌گرایان درباره آن حضرت به آنها اعتراض كرده‌اند.

آخر از این گوینده باید پرسید: این همه مدت كه مشغول سخنرانی بودید و صدها ساعت از وقت شنوندگان را گرفتید، شنونده چه بهره‌ای برد؟ آیا ایمان او را بالا بردید؟ دین را در قلب او تقوی كردید؟ یا جز تردید و دو دلی عاید مستمع شما نشد؟!

عنوان سخنرانی شما «انتظار شما از پیامبران» است ولی آنچه كه در این سخنرانی گفته نشده است، همین است. گذشته از اینكه خود این عنوان، نوعی اندیشه وارداتی است و تعبیر صحیح آن این است انتظار دین از بشر یا انتظار خدا از انسان چیست؟

 * لغزش این نو اندیش دینی در سخنان اخیر بیش از اینهاست

آیت الله سبحانی تصریح كرده است:

اینها یك رشته نقدهای كلی است كه خدمت دوستان عرض شد و الا در لابلای سخنان وی، لغزش بیش از آن است كه در این صفحات بگنجد.

آیت الله سبحانی در پایان به آورده است: آیا شان فرزند مجتهد عالی مقامی مانند مرحوم آیت الله حاج میرزا كاظم شبستری این است كه روز رحلت پیامبر اعظم به جای تجلیل از خدمات آن حضرت، او را خطا كار معرفی كند؟!

آیا فردی كه نوعی نسبت به خاندان عارف والامقام مقام حاج میرزا جواد آقاملكی تبریزی دارد باید به جای سخن در سلوك عرفانی پیامبران دین آنان را اندیشه خود آنان بخواند.

آیا شخصی كه از دوران یتیمی و لطیمی، آیات عظامی مانند آیه‌الله حجت و دیگران، او را سرپرستی كرده‌اند و در حد امكان، به او محبت نموده‌اند و در مدرسه حجتیه با سن كم، او را پذیرفته‌اند، سپس تحت تربیت بزرگان حوزه، در مجله مكتب اسلام به مقام مدیریت رسیده و قلم به دستش داده‌اند، این است كه این همه محبت‌ها را نادیده بگیرد و در جامعه اسلامی به عنوان «اپوزیسیون دینی» قد علم كند؟ اكنون چه كسی دچار پارادوكس است؟!

.


.

اظهارات آیت الله سبحانی پیرامون «نظریه قرائت نبوی از جهان» مجتهد شبستری و سخنرانی دانشگاه اصفهان

26 اسفند 1387 | خبر‌گزاری فارس

.


.

مطالب مرتبط:

.

پاسخ مجتهد شبستری به سوالی پیرامون عصمت و علم پيامبر

.

نقد آیت الله سبحانی به سخنان محمد مجتهد شبستری در دانشگاه اصفهان

.

پاسخ محمد مجتهد شبستری به نقد آیت الله سبحانی

.


.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *