سخنرانی دکتر موسی اکرمی با موضوع فیزیک و متافیزیک به همراه پرسش و پاسخ

صوت سخنرانی دکتر موسی اکرمی با موضوع فیزیک و متافیزیک

محور های گفتگو:
۱- ارتباط فیزیک و متافیزیک چیست؟
۲- آیا قواعد فلسفی همچون علیت مورد پذیرش مکانیک کوانتومیست؟
۳- فیزیک نوین چه تغییری در شناخت ما نسبت به خدا ایجاد میکند؟
۴- نقش فیزیک و متافیزیک در فهم و تبیین حقایق دینی چیست؟

.


.

فیزیک و متافیزیک

این دو واژه بیش از همه ما را به ارسطو برمیگردانند. ارسطو حکمت نظری را به سه بخش تقسیم کرد: حکمت برین (متافیزیک)، حکمت وسطی(ریاضیات) ، حکمت سفلی(فیزیک). یونانی ها کلمه “فوزیست” را به معنای طبیعت به کار می‌بردند و “فوزیکا” کتابی است که ارسطو نوشته است. که به طبیعت شناسی می‌پردازد. ارسطو کتابی امروزه دارد که امروزه به آن متاتافوزیکا گفته می‌شود. ارسطو شناسان می‌گویند که وقتی آندرونیکوس رودسی میخواست کتاب های ارسطو را دسته بندی کند برای این مجموعه ای از این مباحث که امروزه تحت عنوان متافیزیک می‌شناسیم، نامی وجود نداشت. و این ها احتمالا نوشته های پراکنده بوده است. اما موضوعات مرتبط به هم داشته است. آندرونیکوس رودسی این ها را به لحاظ مکانی بعد از کتاب فوزیکا قرار داد و بعد اسم آن را متاتافوزیکا گذاشت. یعنی کتابی که از نظر موقعیت مکانی(در طاقچه ای که گذاشته شده) بعد از کتاب فیزیک قرار دارد، منتها کلمه متافیزیک روی آن ماند ولی بعدها به نظر رسید که این ها چقدر با دقت نام گذاری شده‌اند و ساده انگاری است که اگر ما بگوییم صرفا به همین دلیل نام متافیزیک بر آن نهاده اند. ارسطو در یک جا می‌گوید می‌گوید موضوع علم، اصول و علل آغازین است. یک جا می‌گوید این علم، عهده دار بررسی نخستین ousia (جوهر) است. در خوانش های برخی از ارسطوشناسان جدید گفته شده که این اوسیا را به substance یا جوهر ترجمه نکنیم و بلکه به being ترجمه کنیم، اگر این را بپذیریم آن وقت این علم به هستی آغازین یا وجود آغازین می‌پردازد. در یک جای دیگر ارسطو می‌گوید موضوع مابعدالطبیعه در واقع علت آغازین است. از همین جا می‌خواهد نامی را هم انتخاب کند. و نام این دانش را تئولوژی (خداشناسی) می‌گذارد. چون به یک معنا قرار است درباره محرک نخستین (علت آغازین) صحبت کند. یا نام دیگری که انتخاب می‌کند فلسفه اولی یا first philosophy است در برابر فلسفه سفلی و فلسفه وسطی. اما در وقتی که می‌خواهد موضوعات را برشمرد می‌گوید موضوع این علم being as being است. ترجمه فارسی آن هم بستگی به این دارد که ما being را چه ترجمه کنیم. اگر being را “وجود” ترجمه کنیم می‌شود “وجود به ما هو وجود”. وجود از آن نظر که وجود است. در واقع مباحث عامی که درباره وجود (صرف نظر اینکه وجود چه نوع وجودی است) چه خصوصیات و ویژگی هایی دارد. این به یک معنا محور تمام متافیزیک شد که بخصوص از ارسطو به ارث رسید. شما می‌بینید که در تقسیم بندی ارسطو ریاضیات حد واسط بین طبیعیات و متافیزیک است و بنابراین متافیزیک و فیزیک به هم پیوند دارند و همه شان جزو فلسفه هستند. فیزیک عبارت است از natural philosophy ، عبارت است از اندیشه ورزی فیلسوفان درباره طبیعت، عبارت است از شناخت طبیعت از دید فلسفی. داد و ستد فیزیک و متافیزیک به یک معنا پذیرفته شده بود کمااینکه نیوتون هم نام کتاب خود را mathematical principles of natural philosophy گذاشته بود. و این داد و ستد و پیوند متافیزیک و فیزیک تا لایب نیتس و ولف که ولف البته نگاه دقیق تری به متافیزیک می‌اندازد که یک نگاه به جهان اسلام و ابن سینا هم دارد و متافیزیک را هم بر پایه سنت ارسطویی و هم بر پایه همه آنچه که به او رسیده به دو بخش تقسیم می‌کند: متافیزیک عام یا General Metaphysic و متافیزیک خاص یا Special Metaphysic . متافیزیک عام همان چیزی است که در جهان اسلام به آن امور عامه گفته می‌شود، الهیات به معنای اعم (در واقع آن معنای تئولوژی که ارسطو می‌گفت همچنان خود را حفظ کرده است). الهیات اعم در واقع مباحث عام و قوانین و اصول عام حاکم بر جهان هستی و هستومند ها است. الهیات اخص اما آن بخشی است که به وجود های خاص می‌پردازد که سه تای آن بسیار برجسته می‌شود و به کانت ارث می‌رسد: جهان و روان و خدا. کانت می‌گوید معشوقه همه عمر من متافیزیک بوده است. کانت یک باره با دستاوردهای کسی در جهان آنگلوساکسون آشنا می‌شود به نام دیوید هیوم. دیوید هیوم تمام گزاره‌ها را به دو نوع تقسیم می‌کند: تحلیلی و تجربی. گزاره تحلیلی گزاره‌ای است که به روایت کانتی از طریق تحلیل مفهوم موضوع و محمول می‌توانیم به درستی آن پی ببریم. اینکه آیا مفهوم محمول در درون مفهوم موضوع مستتر هست یا نیست. اگر هست که گزاره تحلیلی است. و اگر تحلیلی باشد که برای تعیین صدق و کذبش به بیرون نیاز نداریم و از درون خودش صدق و کذب را تشخیص می‌دهیم. از نظر هیوم تمام گزاره های ریاضیات و منطق گزاره های تحلیلی هستند. گزاره های ترکیبی اما گزاره‌هایی هستند که به عالم تجربه ارجاع دارند و به یک معنا به قول کانت این ها گزاره های ترکیبی هستند. از نظر هیوم این گزاره ها تنها گزاره هایی هستند که صلاحیت باقی ماندن را دارند. هر نوع گزاره دیگری که نه در چهارچوب علوم تجربی بگنجد و نه هم گزاره تحلیلی باشد از نظر هیوم باید در آتش انداخت. من جمله گزاره های متافیزیکی، از نظر هیوم این ها هم باید در آتش انداخته شوند. از نظر هیوم همه گزاره‌های متافیزیکی چون نه تجربی اند و نه تحلیلی باید در آتش انداخت. مثل اصل علیت. اگر شما آمدید گفتید هر معلولی علتی دارد، این درست است و این گزاره تحلیلی است چون مفهوم محمول در درون موضوع مستتر است. پس این گزاره تحلیلی است و درست است. اما اگر گفتید هر رویدادی علتی دارد شما از کجا این گزاره را آوررید؟ این گزاره متافیزیکی است و هیچ ارزشی ندارد. این دستاورد هیوم، به کانت می‌رسد. کانت از طریق آشنایی با اندیشه های هیوم از خواب جزمی بیدار می‌شود(خود کانت می‌گوید). کانت می‌گوید متافیزیکی که به من رسیده، متافیزیکی جزمی است و ادعایی گزاف می‌کند بی آنکه در صلاحیت خودش بحث کرده باشد. که آیا اصلا صلاحیت بررسی این ها را دارم یا نه؟ عقل می‌گوید که من می‌توانم همه اصول عام و بنیادین را به دست بیاورم. اما آیا عقل از خودش پرسیده که این توانایی را داری یا نداری؟ کانت می‌گوید به تاریخ نگاه کنید، این همه دستاورد در فیزیک و ریاضیات داریم. اما از متافیزیک چه داریم؟ هیچ دو متافیزیسینی می‌توانید پیدا کنید که با همدیگر نزاعی نداشته باشند؟ اگر به من بگویند متافیزیک را نشانم بده، من چه چیزی را به او اشاره کنم؟ کدام کتاب را نشان دهم که کسی اختلاف نظر نداشته باشد؟ بعد کانت می‌گوید متافیزیک که روزی شهبانوی همه دانش ها بود (دانش برین)، این شهبانو اما امروز به یک پیرزن آواره تبدیل شده که هر کس از سویی به او سنگ می‌زند. از آن طرف هم متافیزیک معشوق کانت است و می‌خواهد یک راهی ارائه دهد. خب مطمئنا با توقف در هیوم به بن بست می‌رسید(حتی علم تجریی هم به مشکل برمیخورد). کانت در سنجش خرد ناب تلاش می‌کند که نشان دهد مابعدالطبیعه عمومی همه این ها امکان پذیر است. و ما می‌توانیم درباره وجود به ما هو وجود سخن بگوییم اما مابعدالطبیعه خاص امکان پذیر نیست. بخش عظیمی از کتاب سنجش خرد ناب که تحت عنوان دیالکتیک استعلایی است درباره امکان پذیری روان شناسی عقلی و جهان شناسی عقلی و خداشناسی عقلی بحث می‌کند و کانت تلاش می‌کند نشان دهد که این سه امکان ناپذیر هستند. مابعدالطبیعه خاص که درباره هستومندهای خاصی مثل روان و جهان و خدا بحث می‌کند امکان پذیر نیست و باید فکر دیگری کرد. به هر حال تلاش می‌کند که مابعدالطبیعه را نجات دهد. اما چگونه؟ با معرفی یک نوع گزاره های جدید. به گزاره های تحلیلی و گزاره های تجربی، یک گزاره های جدیدی را تعریف می‌کند تحت عنوان گزاره های پیشینی ترکیبی یا a periori synthetic propositions . این گزاره ها، گزاره هایی هستند که هم پیشینی اند (که مقدم بر تجربه اند و شرط برای هر تجربه هستند) و در عین حال به عالم بیرون هم ارجاع دارند. و ایشان نشان می‌دهد که همه ،زاره های متافیزیکی و همه گزاره های فیزیکی و همه گزاره‌های ریاضی پیشینی ترکیبی هستند. کانت سال ۱۸۰۴ فوت می‌کند. بخش ایده‌آلیسم اندیشه کانتی توسط هگل و فیشته و شلینگ و دیگران به ایده‌آلیسم بزرگ آلمانی تبدیل می‌شود که راه خود را می‌رود و از یک طرف علم،فیزیک و ریاضیات و… با دستاوردهای عظیمی روبرو است. در فیزیک ماکسول می‌آید و مغناطیس و الکتریسیته را با هم پیوند می‌دهد و می‌رسیم به اواخر قرن نوزدهم که بحران هایی در درون فیزیک پدید می‌آید. این دو بحران به یک معنا موجودیت فیزیک کلاسیک را با تهدید مواجه می‌کند و دو پیشنهاد ارائه می‌شود که به نظریه کوانتومی و نسبیت منتهی می‌شود. این دو، بنیان فیزیک جدید را می‌سازند. فلسفه و متافیزیک اما وضعش چگونه است؟ اندیشه های پوزیتویستی تاثیر گذار هستند و در سال ۱۹۰۷ سه پیرو ارنست ماخ ( اتونویرات، هانس هان، فلیپ فرانک) آن حلقه وین را تشکیل می‌دهند. و این بنیاد پوزیتیویسم منطقی می‌شود. و این به عنوان یک جریان قوی در فلسفه شروع به کار می‌کند.
رابطه فیزیک و متافیزیک چیست؟ این دغدغه کانتی همچنان در قرن ۱۹ برای فیزیک دانان وجود دارد. به طور مشخص آن جنبش پوزیتیویسم منطقی با متافیزیک خط و خط کشی می‌کند. و متافیزیک را کلا دوباره به سنت هیومی برمیگرداند. یعنی نفی می‌کند. ما فقط گزاره های تحلیلی و تجربی داریم. فلسفه حداکثر برای بحث در مفاهیم بدرد می‌خورد. و بیشتر برای تحلیل مفاهیم به کار می‌رود. و به قول ویتگنشتاین در تراکتاتوس حداکثر یک نردبان است که ما را به پشت بام برساند و بعد از آن بدرد نمیخورد. فلسفه همین است. متافیزیک که دیگر اصلا بدرد ما نمیخورد. این نفی مابعدالطبیعه به یکی از تز های مانیفست پوزیتویسم منطقی می‌شود. در فلسفه علم اما یک نفر بود که همچنان در برابر این ها می‌ایستد و می‌گوید مابعدالطبیعه معنی دارد و نه تنها معنی دارد بلکه گریز ناپذیر است و حتی نقش بسیار مهمی را در تاریخ علم ایفا کرده است و هنوز هم برای علم ضروری است. این شخص کارل پوپر است. پوپر به طور مشخص همواره در بحث متافیزیک کاملا در برابر آن جریان متافیزیک می‌ایستد(از نظر من البته آن چیزی که پوپر به عنوان متافیزیک نام می‌برد جزو پیشا علم یا proto science قرار میگیرد و نه آن متافیزیک به معنای علم به وجود به ما هو وجود. پیشاعلم به نظر من از جنس علم است. مثل نظریه اتمی دموکریتوس). پوپر یک تنه می‌ایستد و از متافیزیک دفاع می‌کند. کسانی مثل رودولف کارناپ (که می‌شود گفت شیخ پوزیتیویسم منطقی است) به شکل جدی علیه متافیزیک هستند. و خلاصه ما یک دوره ۶۰ یا ۷۰ ساله داریم که به شکل جدی علیه متافیزیک می‌ایستد. و به شکلی متافیزیک طرد می‌شود. شما کتاب “زبان و حقیقت و منطق” را از آیر نگاه کنید که بعضی می‌گویند این کتاب مقدس پوزیتیویست های منطقی است، در آنجا موضع گیری های علیه متافیزیک را می‌بینید و اصلا عنوان مقاله اول حذف متافیزیک است. تا اینکه در دهه ۱۹۷۰ که با کارهای جدی ای که مثل درتسکی و تولی و آرمسترانگ شروع می‌کنند، آرام آرام دوباره بحث های متافیزیک زنده می‌شود. اینکه ما به متافیزیک نیاز داریم و اینکه اصلا مباحثی در فیزیک هست که گریزناپذیر است. بالاخره راجع به علیت حرف بزنیم یا نزنیم؟ بالاخره راجع به اینکه جهان ما یگانه است یا نه حرف بزنیم یا نزنیم؟ هیوم گفته ساکت شویم، اما نمی توانیم ساکت شویم. آیا بالاخره راجع به مباحث خیلی خیلی معمولی که فلاسفه علم راجع به آن ها صحبت کردند مثل تبیین و اینها را کجا صحبت کنیم؟ خلاصه فلسفه علم چیست و از چه جنسی است. آیا هیچ عناصر متافیزیکی ندارند؟ آرام آرام به این نتیجه رسیدند که بله و نه تنها عناصر متافیزیکی دارند بلکه ما باید دوباره برگردیم و بسیاری از آنچه که از سنت متافیزیک صحبت می‌شد، از آن ها حرف بزنیم.درباره زمان و مکان و علیت و پیوستگی جسم در طی زمان و… باید صحبت کنیم. آرام آرام یک جریان خیلی قوی بوجود می‌آید که آن مباحث متافیزیکی را دوباره احیا می‌کند. که من البته آن را متافیزیک تحلیلی مینامم. در درون فلسفه تحلیلی که اکثرشان دانشمند هستند یک حجم عظیمی از کتاب ها و مقالات درباره مباحث متنوع متافیزیک پدید می‌آید.

.


.

فیزیک و متافیزیک

بررسی مبانی فلسفی فیزیک نوین با حضور هیئت علمی گروه فلسفه و فیزیک

سخنران: دکتر موسی اکرمی

همراه با نشست پرسش و پاسخ با اساتید:

دکتر موسی اکرمی
دکتر رسول رکنی زاده
دکتر مهدی دهباشی
دکتر امیر احسان کرباسی زاده

دوشنبه ۲۰ اردیبهشت | دانشگاه اصفهان ، دانشکده ادبیات، تالار صائب

.


.

صوت سخنرانی دکتر موسی اکرمی با موضوع فیزیک و متافیزیک

.


.

صوت پرسش و پاسخ اساتید (دکتر رسول رکنی زاده، دکتر موسی اکرمی، دکتر احسان کرباسی زاده و دکتر مهدی دهباشی)

.


.

2 نظر برای “سخنرانی دکتر موسی اکرمی با موضوع فیزیک و متافیزیک به همراه پرسش و پاسخ

  1. سلام. کار خیلی خوبی کردید. هرچند نمی‌دونم مفید باشه یا نه، نگران بودم یا کلاً این صوت‌ها را نیابید و نگذارید و یا پرسش و پاسخ را نگذارید. ولی خیلی سپاس‌گذارم. تشکر تنها کاری بود که از دستم برمیومد برای گردانندگان این سایت انجام بدم.

  2. سلام
    ممنون از زحماتتون
    نمیدونم چرا هرچی سعی میکنم صوت سخنرانی و همچنین پرسش و پاسخ دانلود نمیشه
    با سیستم های مختلف و سرعت بالا هم امتحان کردم نشدع
    ضروری این بحثو لازم دارم
    خواهش میکنم راهنمایی کنید چطو میتونم تهیه کنم
    امکان ایمیلش براتون نیست ?

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *