مصطفی ملکیان: با رعایت شرایط زیر مطالعه گروهی همیشه مفیدتر از مطالعه فردیست
1_ شرط اول
اشخاص تقریباً با یک نوسان ده بیست درصدی در سطح هم باشند؛ وگرنه جنبه معلم-شاگردی پیدا میکند.
عملاً میبینید دو نفرتان معلم شدهاید و دو نفرتان شاگرد شدهاید و این مسئله هم وقت کسانی را که حالت معلمی پیدا کردهاند میگیرد و هم آنهایی که حالت متعلمی پیدا کردهاند. من معتقدم اعضا نهایتاً باید بیست درصد اختلاف فاز داشته باشند.
یعنی هم رتبه و هم گروه باشند تا به قول طلاب اعضا مباحثه کنند نه اینکه ظاهرش مباحثه است اما عملاً یکی دارد تدریس میکند و دیگری تدرّس میکند.
2_ شرط دوم
یک حد نصاب از اخلاقیات جمعی داشته باشند که آن پویایی درون گروهیشان کم کم حس این که این طرف را زمین بزنم ، بگذار به حرف فلانی بی اعتنایی بکنم که بینیش به خاک مالیده شود و … به وجود نیاید.
خلاصه اگر این چشم و هم چشمیها پیش بیاید کم کم حتی رابطه عاطفی بین اعضا از دست میرود. فکر میکنم این خیلی مهم باشد خیلی وقتها شده است گروهی شروع کردهاند به مطالعاتی و چند ماه نشده حتی همان دوستی اولیشان را هم از دست دادهاند به خاطر اینکه یک حالتهای چشم و هم چشمی مسابقه و مقایسه بینشان پیش آمده.
3_ شرط سوم:
اعضا بتوانند به لحاظ درونی نزد وجدانشان و به لحاظ بیرونی به دیگران تعهد دهند بیش از 20 درصد جلسات غیبت نداشته باشند ، مثلا بگوید نهایت غیبتی که میکنم از هر 5 جلسه یک جلسه است ؛ اگر این چنین نباشد کم کم انسجام گروه را از بین میبرد و کم کم بقیه هم یک دلسردی ای نشر میابد.
شما اگر در غرب دقت کنید در زمینه علوم انسانی مثل ادبیات و فلسفه بیشترین پیشرفتها را جمعهای گروهی کردند مثلاً وقتی می گویند 5 دوست کمبریجی یعنی راسل، مور، ویتکنشتاین، براد،… این 5 تا چون 5 تا بودند این کارها به وجود آمد.
و در ایران نسبت به سابق مطالعات گروهی بیشتر شده است (البته مقصودم در تهران است از دیگر شهرهای کشور اطلاع ندارم) اما نسبت به غرب خیلی کمتر است.
من فکر میکنم اگر این سه شرط حاصل باشد باید در جمع کار کنند یعنی تحقیقات و مطالعاتشان را بکنند ولی آن را در جمع راجع به کتاب بحث میکنند یکی میگوید این را نفهمیدم آن دوستتان توضیح میدهد و اگر هم بخواهید اظهارنظری درباره محتوای کتاب بکنید اظهار نظرتان پختهتر است.
مخصوصاً تأکید میکنم کتابهای مادر را حتماً گروهی بخوانید کتابهایی که جنبه کلاسیک پیدا کردهاند را به نحو گروهی بخوانید از برای مثال کتاب تعلیم و تربیت کانت کتاب کلاسیکی است یا کتاب حکمت زندگی شوپنهاور همینطور.
اگرچه من معتقدم حتی سادهترین کتابها را هم اگر به صورت گروهی خوانده شوند مفیدتر است.
حوزههای علمیه یکی از امتیازاتش این است که همیشه بعد از درس گرفتن باید مباحثه صورت گیرد که در دانشگاهها متأسفانه وجود ندارد؛ گرچه مباحثه در حوزه بعد از انقلاب روز به روز دارد ضعیفتر میشود اما در گذشته امکان نداشت حوزویان مباحثه نکنند به نحوی که اساتید میگفتند اگر درسی را که گرفتید مباحثه نکنید من راضی نیستم در درس جلسه بعد شرکت کنید.
.
.
مصطفی ملکیان: شرایطی که مطالعه گروهی را مفیدتر از مطالعه فردی میکند
مصطفی ملکیان در گفتگوی خصوصی، تابستان 95
.
.