راهکارم این است که روشنفکران دست از خودشیفتگی بردارند که بگویند حق پیش من است و لاغیر. همچنین از پیشداوری نسبت به سایر روشنفکران، تعصب نسبت به جناح و اردوگاه فکری خودشان و جزم و جمود دست بردارند و به مدارا رو کنند. همه این راهکارها روانشناختی و اخلاقی است و تشکیل هیچ نهادی لازم نیست. اگر این خودشیفتگی از بین برود آنوقت ملکیان میداند که به آرای دکتر سروش نیازمند است، دکتر سروش میداند که به آرای بابک احمدی نیازمند است، بابک احمدی میداند که به آرای مراد فرهادپور نیازمند است و … مرادم این است که همه متوجه میشویم که به هم نیازمند هستیم.
من به نوبه خودم، افتخار میکنم که از آرای روشنفکران متکثر و متنوعی مانند محمدرضا نیکفر، مراد فرهادپور، بابک احمدی، عبدالکریم سروش، آرش نراقی، مجتهد شبستری، ابوالقاسم فنایی، مراد ثقفی، علی میرسپاسی، خشایار دیهیمی و بسا روشنفکران دیگر استفاده میکنم. خودشیفتگی هرجا که باشد لطمه زننده است، هم به خود شخص خودشیفته و هم به کسانی که تحت تأثیر اقوال و افعال شخص خودشیفته قرار میگیرند. اما اگر دست از خودشیفتگی برنداریم بالمآل معامله باخت ـ باخت داریم و به شرط اینکه اردوگاه نداشته باشیم و از تعابیر جبهههای جنگ استفاده نکنیم، میتوانیم این معامله باخت ـ باخت را به مهامله برد ـ برد تبدیل کنیم.
.
.
فایل pdf این گفت و گو
.
.
گفتو گو مصطفی ملکیان با روزنامه شرق به تاریخ ۱۳۸۹/۰۳/۱۷
.
.