محسن آزموده: در نشست اخیر موسسه سروش مولانا با عنوان زمین از دریچه آسمان در پاسخ به مشكلاتی كه به طور روز افزون گریبانگیر جامعه بشری شده، از سوی دو تن از استادان نامآشنای عرفان و حقوق و فلسفه اخلاق راهحلهای تاملبرانگیزی ارایه شد: محمد علی موحد علت ناكارآمدی تاریخی مباحثی كه در طول قرون از جانب فیلسوفان و اندیشمندان ارایه شده را اصالت دادن به عقل خواند و تاكید كرد كه به خصوص در عصر جدید، تاكید بیش از اندازه بر حق به جای تكلیف در كنار مباحث انتزاعی مشكل ساز بوده است، مصطفی ملكیان نیز با تاكید بر مباحث پیشینش مبنی بر اصالت فرهنگ و فردگرایی، اصلاح جامعه به طریقی كه روشنفكران و مصلحان اجتماعی بر آن تاكید میكنند را اگر نه مردود، دست كم ناكارآمد خواند و بر بازگشت به درون تاكید كرد. بدون اینكه بخواهیم موضعی در قبال این رویگردانی از عقل و بازگشت به عاطفه از سویی و عزل نظر از جامعه و سیاست و دعوت به درون و فرهنگ اتخاذ كنیم، میتوانیم بپرسیم كه چه شرایط تاریخیای بر ما حاكم شده كه رواقیگری و معنویتگرایی اینچنین مورد اقبال واقع شده است؟ چرا از عقل جمعی ناامید شدهایم و به عاطفه فردی دعوت میكنیم؟ با هم گزارشی از گفتارهای این دو را میخوانیم.
در ضرورت راهحل معنوی
مصطفی ملكیان
پژوهشگر فلسفه و استاد اخلاق
در ابتدای بحث، مصطفی ملكیان محصل سخن خود را تاكید بر راهحلهای معنوی خواند و گفت: ما لااقل باید این احتمال را دهیم كه بسیاری از مسائل و مشكلات مادی راهحلهای معنوی هم دارند، اگرچه ادعا از این هم فراتر خواهد رفت و مدعا خواهد شد كه بالمآل همه مسائل و مشكلات اعم از مادی و معنوی راهحلهای معنوی دارند. متاسفانه جامعه بشری امروز از راهحل معنوی كه میتوانند مسائل مادی او را حل كنند، غافل است. فرهنگ معنوی روزگاران گذشته و كسانی كه امروزه دارای این فرهنگ معنوی هستند، كمابیش مورد غفلت است و در نتیجه ما از نعمات و بركات و آثار و نتایج آن محروم هستیم. به تعبیر دیگر خیلی وقتها راههای
پر و پیچ و خمی برای حل یك مشكل طی میكنیم، غافل از اینكه اگر به حاق مطلب پی میبردیم، در مییافتیم راهحلهای بسیار مطمئنتر و بیعواقبتر برای حل آن مساله و رفع آن مشكل وجود داشت.
معنویت چیست؟
وی در ادامه با تاكید بر اینكه برای مشكلات راهحلهای معنوی وجود دارد، به ایضاح مفهوم معنویت پرداخت و گفت: همه كسانی كه در طول تاریخ دم از معنویت زدهاند، اعم از عارفان، فرزانگان، فیلسوفان، الهی دانان و متفكرانی كه رسما در هیچكدام از این قالبها جای نمیگیرند، اما نگرش معنوی به جهان دارند، یك وجه مشترك دارند كه به شیوههای مختلف خود را نشان میدهد. لب سخن ایشان این است كه هدف فرد باید اصلاح شخص خودش باشد و اصلاح جامعه نتیجه كار اوست، نه هدف او. به این معنا همه معنویان جهان فردگرا هستند، یعنی مخاطب شان فرد است و نه جامعه. بنابراین تفاوت معنویان جهان با روشنفكران و مصلحان اجتماعی كه در دو قرن اخیر بیشتر ظهور كردهاند این است كه مصلحان اجتماعی و روشنفكران بیشتر و بلكه در اكثریت قریب به اتفاق موارد منحصرا به اصلاح جامعه معطوف هستند و به همین خاطر سراغ نهادهای اجتماعی میروند. اگر لیبرال مشرب باشند، سراغ سیاست میروند و اگر سوسیالیست مشرب باشند، سراغ اقتصاد میروند، یعنی ایشان بیشتر سراغ تغییر وضع نهادهای سیاسی یا اقتصادی یا حقوقی جامعهاند، زیرا غرضشان اصلاح جامعه است. در حالی كه معنویان جهان توصیه میكنند هدف فرد فقط و فقط و فقط باید اصلاح خودش باشد و به میزانی كه به این هدف نایل آید، خود به خود اصلاح جامعه نیز نتیجه میشود.
تفكیك هدف و نتیجه
ملكیان برای توضیح این مدعا به تفكیك هدف و نتیجه از نظر فلسفه عمل اشاره كرد و گفت: هدف در فلسفه عمل به وضعی گفته میشود كه فاعل فقط برای ایجاد آن وضع دست به فعل میزند، اعم از آنكه آن وضع بالاخره پدید بیاید یا خیر. اما فعل نتیجه نیز دارد، نتیجه وضعی است كه بر اثر فعل فاعل پدید میآید، خواه فاعل خواسته باشد كه آن وضع پدید آید و خواه نخواسته باشد. بنابراین در هر فعل ارادی انسانی هدفی و نتیجهای متصور است. آن فعل زمانی موفق است كه هدف فاعل با نتیجه فعل كاملا بر هم منطبق باشند. اگر هدف فاعل بر نتیجه فعل یا اصلا انطباق نكند یا كاملا انطباق نكند، میگوییم آن فعل موفقیتآمیز نبود و فاعل شكست خورد. بنابراین معنویان جهان هدف فرد در زندگی یعنی وضعی كه برای ایجاد آن دست به عمل میزند را اصلاح خود میخواندند. اگر فرد شكست خورد، یعنی نتیجه فعلش اصلاح خودش نشد، هیچ، اما اگر نتیجه فعل با هدف فاعل انطباق پیدا كرد و فرد اصلاح شد، در آن صورت بر اثر اصلاح او جامعه نیز كمابیش اصلاح خواهد شد. از نظر معنویان این راه اصلاح جامعه است.
وی در ادامه با اشاره به آیین هندو كه در آن تاكید میشود هر انسانی در ورود به معبد ایشان یك نیلوفر در دست بگیرد، گفت: این نگرش معنوی با این آیین در واقع اشاره به آن دارد كه اگر همه انسانها به نیلوفرهای مرداب بدل شوند، مجموع این نیلوفران مرداب را از بین میبرند. یعنی اگر نیلوفرها پرورش یافتند و كثرتی و بلكه اكثر جامعه را ساختند، مرداب از بین خواهد رفت، اما در نگرش معنوی راهحل این است كه تكتك ما نیلوفر شویم.
استدلالهای معنویان
ملكیان سپس به این پرسش پرداخت كه چرا معنویان از ابتدا دنبال این نیستند كه مرداب را از بین ببرند؟ و گفت: سه استدلال در میان معنویان وجود دارد كه ایشان این دیدگاه را درست و بلكه واقع گرایانه بدانند. استدلال نخست این است كه انسان چنان ساخته شده است كه جامعه هیچوقت به صورت آرمانی در نخواهد آمد و هیچوقت جامعه از مرداب بودن خودش دست نخواهد كشید، بنابراین كسانی كه در وهله اول میكوشند جامعه را از مرداب بودن رها سازند، ناكام خواهند بود. این دیدگاه از انسانشناسیای بر میخیزد كه اقتضایش این است كه انسانها دردار دنیا روی هم رفته در داد و ستدها و كنش و واكنشها و تفاعلات خودشان بیشتر به دنبال جلب نفع و دفع ضرر خودشان هستند و جامعه متشكل از این افراد غیرمردابی نخواهد بود. بنابراین از نگرش معنوی جامعه آرمانی و نیك واقعبینانه نیست. اما از این نگرش فرد نیك میتوان داشت. از دید ایشان همه كوششهایی كه در طول تاریخ برای ایجاد یوتوپیا صورت گرفته، شاهدی بر صدق این مدعا هستند كه ایجاد جامعه آرمانی راه به جایی نمیبرد، اگر به سراغ تغییر نهادهای اجتماعی مثل نهاد اقتصاد یا سیاست یا حقوق برویم.
ملكیان دیگر استدلال طرفداران معنویت را كه به اندازه استدلال نخست منفی و البته واقع بینانه نیست، چنین خواند: این دسته میگویند ما میخواهیم جامعه اصلاح شود، اما میدانیم راهش تنها اصلاح فرد است. بنابراین میگوییم اگر همه افراد به تنهایی نیلوفر شوند، به تدریج مرداب خشكتر میشود. به نظر من این استدلال كاملا منطقی است. استدلال سومی كه طرفداران معنویت برای تاكید بر تقدم فرد بر جامعه اقامه میكنند این است كه اگر فرد بخواهد منتظر صلاح جامعه باشد، عمر خودش را از بین خواهد برد. فرد باید سهم خودش را از جهان هستی ببرد. اگر فرد بخواهد زندگی خوش و خوب و ارزشمند را به اصلاح جامعه به سمت یك وضع آرمانی و سلامت متوقف كند، عمرش را از دست میدهد. راه معنویان این است كه لااقل فرد كلاه خودش را از معركه به در ببرد. فرد نمیتواند زندگی خوش و خوب و ارزشمند را به اصلاح نظام اقتصادی یا سیاسی یا اجتماعی متوقف كند، زیرا ضمان و ضمانتی نیست كه جامعه به وضع آرمانی برسد و بهتر است خودش را دریابد. اینكه فكر كنیم اول جامعه بعد من، غیرواقع بینانه است، زیرا فرد 70 سال بیشتر عمر ندارد، اما جامعه دهها هزار سال عمر میكند. بنابراین بر اساس
سه استدلال مذكور معنویان خواه در شرق یا غرب مخاطبشان را فرد قرار میدادند.
وی تاكید كرد: البته اینكه موفقیت فرد در اصلاح خودش چقدر جامعه را اصلاح كند، به عوامل مختلفی بستگی دارد، ولی به هر حال محال است كه اصلاح فرد هیچ چیز را در جامعه اصلاح نكند. یعنی اینكه میزان این اصلاح به وضع فرد در جامعه و میزان شهرت و قدرت و حیثیت اجتماعی و ثروت و جاه و مقام و علم آكادمیك او بستگی دارد، یعنی فرد به طور كلی به میزان اعمال نفوذی كه بر شهروندان دارد، با اعمال و طرز زندگیاش بر جامعه تاثیر میگذارد، اما اینكه فردی اصلاح شود و هیچ كس سر سوزنی از این اصلاح شدن او، در جهت اصلاح شدن بهره نبرد، محال و نشدنی است. بنابراین معنویان جهان بدون اینكه وارد این قیل و قال شوند كه اصالت از آن فرد است یا جامعه یا بهسازی اجتماعی مقدم بر بهسازی فردی است یا بالعكس یا اصلا بدون اینكه این شاكلههای مفهومی را در ذهنشان داشته باشند، به این نتیجه رسیدهاند و استشمامشان از وضع و طبیعت آدمیان این است كه تو باید خودت بهتر شوی و به میزانی كه خودت بهتر شدی، البته كم یا بیش بهتر میكنی.
معنویان در برابر روشنفكران و مصلحان
ملكیان اینكه ذره بین را روی جامعه بگذاریم و بگوییم اول نهاد سیاست یا حقوق یا اقتصاد یا… باید بهتر شوند، را ناشی از عجب خواند و گفت: زیرا بدین معناست كه من تنها موجودی هستم كه در جامعه نباید دگرگون شوم و بقیه باید دگرگون شوند تا وضع بهتر شود. این ناشی از خودبینی و اعجاب به نفس است، از این حیث ذره بین را روی نهادهای اجتماعی گذاشتهام و طالب تغییرات در نهادهای اجتماعی هستم. گویی من تنها موجود معاف از بهبود هستم. به علاوه این نگرش موفق هم نمیشود. یعنی اگر در جامعه همه ذره بین روی دیگران بگذارند، مطلوب نخواهد شد. جامعه مطلوب جامعهای است كه هر كسی ذرهبینش را به خودش معطوف كند و ببیند خودش چقدر بهتر میتواند شود.
این استاد فلسفه اخلاق تاكید كرد: این پیام معنویان به معنای سلب آزادی مصلحان اجتماعی و روشنفكرانی كه میخواهند جامعه را اصلاح كنند، نیست، بلكه این یك دیدگاه و آن دیدگاه دیگری است. این دو دیدگاه متفاوتند و اگر كسی خیری در آن دیدگاه میبیند، میتواند از آن پیروی كند. مساله این است كه معنویان دیدگاه خودشان را مقتضای واقع بینی انسانی میدانند، یعنی اصلاح خود یگانه هدف فرد است و به میزانی كه او اصلاح میشود، دیگران خواه ناخواه زیر تاثیر او اصلاح میشوند. به تعبیر پیامبر (ص) «كونوا دعاه الناس بغیر السنتكم» یعنی بدون زبانهایتان انسانها را به حق دعوت كنید. یعنی وقتی ما سبك زندگی یك انسان معنوی را شاهد باشیم، كمابیش دگرگون میشویم، بدون اینكه ما را موعظه كرده باشد و آگاهانه و خودخواسته بخواهد در افعال و ضمایر ما دخل و تصرف كند.
راهحل مصلحان اجتماعی و روشنفكران
وی در ادامه به وضع مقابل دیدگاه معنویان پرداخت و گفت: اینكه اصلاح وضع را از اصلاح نظام سیاسی یك جامعه بطلبیم، بدیل دیدگاه معنویان است، یعنی بگوییم علتالعلل مشكلات یك جامعه نظام سیاسی آن جامعه است و اگر نظام سیاسی حاكم بر یك جامعه به هر ترتیبی اعم از اصلاح یا انقلاب یا كودتا یا مداخله خارجی یا شورشها و مركزگریزیهای داخلی دگرگون شد، همه مسائل حل و رفع خواهد شد. این دیدگاه علتالعلل جامعه را رژیم سیاسی حاكم بر یك جامعه میخواند. این دیدگاه بدیل و رقیب نگرش معنویان است. من با این دیدگاه مخالفم و معتقدم اگر رژیمهای سیاسی صد بار هم كه با هر یك از روشهای فوق تغییر كند، اما فرهنگ درونی افراد تغییر نكند، وضع همین طور خواهد بود و فرق چندانی نخواهد كرد. البته كسانی میخواهند مشكلات حاكم
بر جامعه شان را با اصلاح نظام سیاسی حل و رفع كنند.
وی تاكید كرد: تجربه تاریخی نشان داده نظامهای سیاسی حاكم بر جامعه فارغ از اینكه چه شكلی باشند، همیشه در پی حفظ قدرت هستند و هیچ چیز دیگری نمیخواهند. اینكه میگوییم یك رژیم دموكراتیك بهتر از یك رژیم غیردموكراتیك است، درست است، اما نه به این معنا كه نظامهای دموكراتیك قدرت را دوست ندارند. بلكه تفاوت نظام دموكراتیك با غیردموكراتیك در این است كه در نظام دموكراتیك حفظ قدرت با قید و شرطهایی صورت میگیرد وگرنه هیچ سلطان و حاكم و شاه و رییسجمهوری نیست، الا اینكه میخواهد قدرت خودش را حفظ كند. واقع بینانه نیست اگر تصور شود كه نظامهای سیاسی صرفا به قصد خدمت آمدهاند. عطش قدرت است كه آدمیان را به نهاد سیاست جذب میكند. ما در دنیایی زندگی میكنیم كه دموكراتیك بودن نظامهای سیاسی ارزش مثبت بیمنازعی دارد، حتی استالین هم مدعی بود كه ما دموكراتیك هستیم. اما در واقع امر شاهدیم كه چه واكنشهایی صورت میگیرد. به همین خاطر كسانی در دوران اخیر به این فكر افتادهاند كه ما باید چشم امیدمان را از نظامهای سیاسی به خیریه ها (charity) و نهادهای غیرسیاسی و NGOها معطوف كنیم. از نیمه دوم قرن بیستم متفكرانی چون السدیر
مك اینتایر، متفكر جمعگرای انگلیسی میگویند باید انسانها نظرشان را از رژیمهای سیاسی حاكم بر جامعه به خیریهها و NGOها معطوف كنند، نهادهایی كه مردم خودشان پایهگذاری میكنند و خودشان به داد خودشان میرسند، این نهادهای غیردولتی تلاش میكنند، مشكل جامعه را حل كنند.
آفت نهادهای خیریه
ملكیان ضمن تاكید بر اهمیت این نهادها آنها را نیز دارای آفت خواند و گفت: اینها جز آنكه معلول یك وضع فاسد هستند، میتوانند علت یك وضع فاسدی هم بشوند و باید مواظب آن بود. این نهادهای غیردولتی معلول نظامهای سیاسی حاكم بر جامعهاند و در شرایطی پدید آمدهاند كه نهادهای سیاسی به تكالیف خودشان از لحاظ حقوقی و تعلیم و تربیت و اقتصادی و… عمل نكردهاند. بنابراین فلسفه وجودی این چریتیها، بیلیاقتی نظامهای سیاسی است. اما خودشان هم متاسفانه میتوانند علت اوضاع فاسدی باشند، یعنی ضمن اقبال به آنها و كمك به آنها باید متوجه باشیم كه این چریتیها ممكن است به تدریج زندگی استقلالی كسانی را كه به آنها كمك میشود از آنها بگیرد و تن پروری و كاهلی را در ایشان به وجود بیاورد و انگیزههایشان برای كوشش و فعالیت را از بین ببرد. مهمتر از همه اینكه چریتیها وقتی قدرتی یافتند، ممكن است بعدا از قدرت شان در جهت اهداف دیگری هم استفاده بكنند. 3 سال پیش بحثی میان حدودا
25 تن از فیلسوفان اخلاق و متفكران در گرفت كه آیا انجمنهای خیریه سود بیشتری دارند یا زیان بیشتری؟ بنابراین نباید از آفت این انجمنها غفلت كرد.
ملكیان گفت: البته حتی اگر نظامهای سیاسی نیز كار خود را انجام میدادند و نیازی به انجمنهای خیریه نبود یا حتی اگر انجمنهای خیریه وظایف خودشان را انجام میدادند، اما اینها مسائل موجود را حل میكنند، یعنی درمان میكنند و نه پیشگیری. در حالی كه آنچه مهم است، پیشگیری از به وجود آمدن مشكلات است و این پیشگیری كار موسسات سیاسی و چریتیها و NGOها نیست. زیرا این نهادها در وضعیتی نیستند كه بتوانند پیشاپیش جامعه حركت كنند. مشكلی در جامعه پدید میآید و ما رفع آن را به یك نظام سیاسی و موسسه خیریه ارجاع میدهیم. اما مهم این است كه بشر محكوم به این نیست كه به دردهایی مبتلا شود و بعد برایشان درمان بخواهد. میتوان از وقوع این دردها پیشگیری و جلوگیری كرد. اینجاست كه یك امر معنوی یعنی یك امر فرهنگی میتواند كاری كند و به همان سخن معنویان باز میگردیم كه میگفتند برای پیشگیری از مشكلات باید دریابید كه مادر مشكلات، درون انسانهاست. به تعبیری دیگر پیشگیری فقط یك امر فرهنگی است و امر فرهنگی یعنی امر فردی.
سه معنای فرهنگ
ملكیان با اشاره به سه معنای فرهنگ گفت: در علوم اجتماعی فرهنگ یكی از پیچیدهترین مفاهیم است و بیش از 800 تعریف برای آن به كار رفته است كه همه آنها ذیل سه تعریف میگنجد. در وسیعترین معنا فرهنگ در برابر طبیعت به كار میرود، یعنی هر چه طبیعی نیست، فرهنگی است. در دل این دایره وسیع معنای دوم فرهنگ قرار میگیرد و برای اشاره به آن پدیدههای غیرطبیعی و انسانی به كار میرود كه تجسد و تجسم فیزیكی ندارند، مثل زبان و خانواده و… این معنای مضیق دوم از فرهنگ در برابر تمدن قرار میگیرد. در درون معنای دوم دایره كوچكتری قابل ترسیم است، یعنی آنچه بشر به وجود آورده و تجسد فیزیكی ندارد و در درون خود انسان است برخلاف مثلا خانواده كه به معنای دوم فرهنگ است، یعنی بشر به وجود آورده و تجسد فیزیكی ندارد، اما در بیرون از انسان است. منظور من از فرهنگ همین معنای سوم است، یعنی احساسات و عواطف و هیجانات و باورها و خواستههای بشر كه بشر آنها را در درون خودش به وجود آورده است. بنابراین كسی كه به اصالت فرهنگ قایل است، منظورش این است كه مشكلات انسان از ناسالمی و نادرستی سه چیز برمیآیند: نخست باورهای او، دوم احساسات و عواطف و هیجانات او و سوم خواستههای او. شاید كسانی كه میگفتند بزرگترین مشكل آدمی نفس اوست كه در میان دو پهلوی او قرار گرفته، مرادشان همین بوده است. مراد ما نیز این است كه مشكلات ما از باورها و احساسات و عواطف و هیجانات و خواستههای نادرست و ناسالم ما برمیآید.
وی با اشاره به معنای ناسالمی یا نادرستی باورها و احساسات و خواستهها، گفت: نادرستی باورها به كاذب بودن آنها بازمیگردد، صدق و مطابقت با واقع یك باور ضامن درستی آن است؛ سلامت احساسات و عواطف و هیجانات نیز به تناسب آنها با متعلقاتشان بازمیگردد؛ خواستههای سالم نیز خواستههای معقول است و بالعكس. بنابراین تمام پیام معنویان با مجموعه این اصطلاحات این است كه انسانها برای پیشگیری از مشكلات جامعه باید باورها و احساسات و عواطف و هیجانات و خواستههای شان را سالم كنند. یعنی اگر انسانها باورهای صادق و احساسات و عواطف و هیجانات بجا و خواستههای معقول داشته باشند، هم برای خودشان و هم برای سایر ساكنان جامعه مشكل ایجاد نمیكنند.
راه نجات در درون
وی در پایان گفت: بنابراین كل پیام معنویان این است یعنی سیر و سلوكهای عرفانی و فرزانگان و به طور كلی معنویان به مخاطبان شان سلامت در این سه حوزه را القا میكردند. یعنی انسان برای اینكه بر خودش و دیگران تحمیل رنج نكند، باید كندوكاو كند و باورهایش را صادق و احساسات و عواطف و هیجاناتش را بجا و مناسب و خواستههایش را معقول كند. البته لازم به تاكید است كه این كار نظرا و عملا ساده نیست. اما اگر روزی نشان داده شد كه راه معنویان یگانه راه نجات است، باید مشكلات نظری و عملی آن را به جان خرید. وقتی میگوییم زمین از دریچه آسمان یعنی میگوییم مسائل و مشكلات مادی راهحلهای معنوی دارند؛ مراد این است. البته هدف تخطئه كسانی نیست كه سراغ نهادهای اجتماعی میروند. بنابراین راه معنویان سه مدعای اصلی دارد: نخست اینكه هر فساد و مشكل اجتماعی از افراد اجتماع برمیخیزد و سرنوشتی در كار نیست؛ دوم اینكه درون آدمیان امر مبهمی نیست و در درون همه ما سه بخش باورها و احساسات و خواستهها داریم؛ سوم اینكه اگر با اصلاح درون، اصلاح جامعه هم صورت نگرفت (كه البته حتما صورت میگیرد)، فرد خودش نیلوفر یك مرداب شده است و خوب زندگی كرده است، یعنی زندگی خوش و خوب و ارزشمندی داشته است. میشود فرد در یك جامعه ناسالم، سالم زندگی كند. كارل بارت، فیلسوف و
الهیدان پروتستان قرن بیستم كتاب مهمی نوشته در این زمینه كه چگونه میتوان در یك جامعه ناسالم، سالم زندگی كرد. حسن این نگرش این است كه انسان منتظر و معطل این نمیماند كه جامعه بهتر شود و لااقل خودش در جامعه ناسالم، سالم زندگی كرده است.
.
.
مشاهده فیلم سخنرانی مصطفی ملکیان : ضرورت راه حل های معنوی برای زندگی مادی
دانلود فیلم سخنرانی مصطفی ملکیان : ضرورت راه حل های معنوی برای زندگی مادی
دانلود صوت سخنرانی مصطفی ملکیان : ضرورت راه حل های معنوی برای زندگی مادی
.
.
سخنرانی مصطفی ملکیان در همایش زمین از دریچه ی آسمان
عنوان: ضرورت راه حل های معنوی برای زندگی مادی
به تاریخ 1396/02/03
با همت: موسسه فرهنگی هنری سروش مولانا
منبع فایل تصویری: سیمافکر
منبع متن: اعتماد (محسن آزموده)
.
.
بسیار زیبا و آموزنده بود.
باتشکرازاستادملکيان عزيز
به نظربنده جناب ملکيان دوويژگي خيلي مهم دارند:
1-استادتقسيم بندي مباحث دشوارهستندوباتجزيه کردن مباحث شرايط رابراي درک بهترمفهوم فراهم مي کنند.
2-بسيارروشن وبدون درهم پيچيدگي وبازبان قابل فهم براي همه سخن مي گويند.
البته يک نقطه ضعف کوچک هم دارندکه جنبه تاريخي مباحث راکمتردرنظرمي گيرندشايدهم به نظرايشان ضرورتي براي درنظرگرفتن تاريخ مباحث درگذشته توسط افرادمختلف ودرفرهنگ هاي ديگراحساس نمي کنند.
ازسخنراني هاي صوتي ايشان استفاده بسيارمي برم
براي ايشان آرزوي سلامتي وتوفيق دارم
با سلام خدمت استاد بزرگوار
به نظر استاد اگر فرد اصلاح شود همه جامعه اصلاح خواهد شد و در واقع ایشان تقدم را به فر میدهند زیرا معتقدند جامعه همان جمع افراد است.. اما همه میدانیم که فرد نه در جامعه امروز و نه در جوامع گذشته فرد جدای از جامعه نبوده که بتواند بدور از فرهنگ موجود در جامعه خود را اصلاح کند ااگر فساد و یا صلاحی در جامعه باشد نتیجه فساد و یا صلاح به نحوی از انحا در رفتار و کردار افراد جامعه تاثیر میگذارد بنده میخواهم بگویم تقدم بر اصلاح نهادهای اجتماعی است و نه افراد .. زیرا کودکی که در مدرسه شروع به خواندن و تحصیل میکند در واقع فرهنگ و خیر و بد را از دریچه مدرسه می آموزد این مدرسه است که کودک را میتواند سر به راه بار بیاورد و یا یک شورشی.. پس اگر جامعه و نهادهایش همچون سیاست و اقتصاد و غیره به درستی عمل نکرده اند تاوان اصلاحش را نباید در اصلاح فرد در نظر گرفت بلکه این خود نهادها هستند که باید اصلاح شوند.. دب واقع دیدگاه استاد کاملا بر طبق مذاج حاکمان است.. زیرا این دیدگاه مبگوید کاری به سیاست نداشته باش.. تو خودت رو اصلاح کن.. غافل از اینکه این نهاد قدرت و سیاست است که سیاست گذاری درسی و پرورشی و رسانه ای را تماما در اختیار دارد و از این راه بر درون یکایک ما تاثیر میگذارد..
حاصل حکیم….
کاملا درست است دوست عزیز