مصطفی ملکیان: اسپینوزا از اسلاف فيلسوفان وجودى است

مصطفی ملکیان: اسپینوزا از اسلاف فيلسوفان وجودى است

اسپینوزا مى گويد به دنبال علومى برويد كه در سعيد و شقى بودن شما تأثير مى كند و آن علوم ديگر را براى اهل فنّش بگذاريد. در عالم آنقدر آدم نادان هست كه دنبال آن علومى بروند كه وقتى آدم ياد گرفت با آن وقت كه نمى دانست تفاوتى نكند جز آنكه چيزى را قبلا نمى دانست و حالا دانست. غصه آن علوم را نخوريد كه بلاتصدى مى ماند. از آن طرف به گفته يكى از نويسندگان، آقاى پل روبيژك عجيب اين است كه مى بينيم در نهانگاه ترين نهانگاههاى عالم ماده رخنه كرده ايم، اما هنوز تجزيه و تحليل خوبى از احساسات و عواطف خودمان در روانشناسى نداريم. واقعاً بدبختى بشر نيست كه ماده را بشناسد و نوترون و پروتون و امثال اينها را بشناسد، نور تاريخ را بشناسد، چيزهاى عجيب و غريب عالم را بشناسد اما هنوز طبقه بندى خوبى از احساسات و عواطف ما آدميان عرضه نكرده باشد. در روانشناسى هنوز خودمان را واقعاً مثل بچه ها مى شناسيم. به هيچ اندازه، از حد يك آموزش امّى كه از مادر آموخته است جلوتر نيامده ايم، در عوض كهكشانها را مى شناسيم. اما آيا كهكشانها را بشناسيد در زندگيتان تأثير مى كند؟ يك وقتى من يك جايى اين حرف را گفته بودم، آقايى نامه اى به من نوشته بود كه آقا كهكشانها را بشناسيم به عظمت خدا پى مى بريم، اگر آنطور است پس برويد بشناسيد.

اسپینوزا به هر بحثى كه به نظر او هيچ ربطى با مباحث اخلاقى نداشته باشد، اصلا در كتاب متعرض آن نمى شود. اين امر بسيار متفاوتى است با آنچه كه در ذهن بسيارى از فيلسوفان غربى، شرقى، مسلمان و غيرمسلمان هست كه مى خواهند بفهمند جهان از چه قرار است؟ وقتى فهميديد جهان از چه قرار است چه مى شود؟ بنده خودم چون چنين گرايشى دارم، اگر بيشتر از اين حرف بزنم روضه خوانى و تبليغات مى شود ولى اعتقادم بر اين است كه خيلى از اين مباحث فلسفى ما عمر ضايع كردن است و هيچ سودى ندارد. آدم بايد مسأله اى برايش حل شود كه قبل از اينكه حل شود با بعد از اينكه حل شود در زندگيش اثر بگذارد. يعنى واقعاً بفهمد تا الان كه از فلان رفتار مكدر مى شديم با فهميدن اين مطلب ديگر مكدر نمى شويم يا تا الان گاهى دستخوش نوميدى مى شديم، الان ديگر دستخوش نوميدى نمى شويم. تا الان ارتباط ما با ديگران دستخوش يك سلسله نابسامانى هايى بود، اين نكته را كه متوجه شديم نابسامانى مرتفع شد. ما در واقع، براى چنين چيزهايى ارزش قائليم وگرنه مطلب دانستنى در عالم آنقدر هست كه اگر شما بخواهيد همه را بدانيد، ترجيح بلامرجح لازم مى آيد.

به تعبيرى مى توان گفت اسپینوزا از اسلاف فيلسوفان وجودى است. بعضى از فيلسوفان هستند كه به معناى مصطلح، كه از زمان كى يركگور به بعد وجود داشته است، اگزيستانسياليست نمى باشند ولى به معناى عام مى توان گفت وجودى اند. يكى از آنها سقراط است و مانند او اگوستين قديس، پاسكال و همين اسپينوزاست. اينها هيچكدام اگزيستانسياليست به معناى خاصش نيستند، ولى تمام اينها همين گرايش را داشته اند كه به مسائل عملى مى پرداخته اند و در رأس آنها سقراط چنين بود. از اين نظر هم كى يركگور پدر اگزيستانسياليسم مى گويد: من شاگرد سقراط هستم.

.


.

مصطفی ملکیان، اسپینوزا ، تاریخ فلسفه غرب،جلد دو،صفحه 162

.


.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *