«قرآن مورخان»* که اواخر سال ۲۰۱۹ منتشر شد، کتاب یا بگوییم مجموعهٔ بینظیریست، حاصل جمع پژوهشهای حدود سی مورّخ و گاه دینپژوه برجسته، تحت مدیریت «محمّدعلی امیرمعزّی» و «گیوم دی». از امیرمعزّی که پیشتر نوشتهایم و به هر شکل در ایران شناختهشدهتر است امّا گیوم دی هم، با سابقه تحصیلات فلسفی و بعد قرآن و اسلامشناسی، پژوهشگر مطرح بسیار دقیق و صاحبنظریست که جا دارد از او جدا بنویسیم.
امّا این مجموعه بلند چهار هزار برگی، بررسی تاریخی-انتقادی قرآن است مطابق اسلوب علمی پژوهش متن. از آن نوع که به کلّ در عالم اسلامشناسی و قرآنپژوهی ما غایب است و مقصود من هم فقط حوزههای سنّتی نیست، بلکه همچنین است در باب نواندیشان دینی از هر سو. اصلا عالم تحقیق دیگریست با مبدا و منبع و روشهای به کل متفاوت. از آن نوع پژوهشهایی که روزگار بلندیست در خصوص متن عهد قدیم و جدید انجام شده و میشود و قرآن البته تا حدّی در حاشیه بوده است یا نزد محقّقان دانشگاهی مانده است.
جلد اوّل یک مقدّمه بلند هزار صفحهای است با مقالات گاه بلند تاریخی و انتقادی و تحقیقی و بعد توضیح خود متن قرآن است، به همین شیوه، در دو جلد دیگر در دو هزار و چهارصد برگ و در نهایت جلد چهارمی هم در خصوص اعلام قرآنی که جدا منتشر و عرضه میشود. امّا مقدّمه ابتدایی تقریبا به کل منابع اسلامی و روایت آنها را، که فاصلهای دویست ساله با دوره زمانی شکلگیری قرآن دارند، کنار گذاشته است و به جای آن بررسیهای متنپژوهی، لغتشناسی، نشانهشناسی و تاریخی است در باب خاستگاه و منابع و شیوه شکلگیری متن قرآن، بین الدفتین. این متن در چه دورهای و در چه زمینه عمومی دینی شبه جزیره و اطراف آن شکل گرفته است؟ مخاطبان آن که بودهاند؟ پیام آغازینش چه بوده و آنچه بعدها اندک اندک متحول شده؟ کدام بخشهای آن احتمالا از عهد خود پیامبر، یا دست کم آغاز «پیامبری» او بوده، به مثال هشدارهای آخر الزمانی و «نزدیک شدن ساعت» پایان دنیا، و کدام بخشها، همچون پرداختن جزیه توسط اهل کتاب، مطابق شواهد و قراین تاریخی و متنشناسی، در دورههای بعدی، خصوصا خلافت و امپراطوری نوپای عربی در عهد عبدالملک مروان بر آن افزوده شده است. نشانههای تغییر و تحول متن چیست و چه زمانی همچون متن مقدس دین جدید معرفی شده است. برای مثال، در مقالهای به نقشهای متفاوت مسیح در قرآن اشاره شده است که گاه در میانه ذکر پیامبران به کل غایب است، گاه نقشی حاشیهای دارد، گاه از قضا جایگاه بسیار محوری دارد در آخرالزمان… یا اشاره به او در قالب روح الله و کلمة الله که براستی اصطلاحات پیچیده مسیحی است و پرسش اینجاست که مخاطبان آنها چه کسانی بودهاند. باور عمومی این محققان بر آن است که آثار حک و اصلاح حدودا صد ساله در قرآن پیداست و این سو و آن سو شواهد آن را هم نشان دادهاند. تلاش بلندی برای دریافتن علّت بافت نامنسجم و تناقضهای متن شده، آنچه بعدها در سنت اسلامی ناسخ و منسوخ نامیدهاند.
در خصوص منابع، از متون یا اطلاعات باقی مانده از نصارای شبه جزیره تا مسیحیت نسطوری قلمرو ساسانی و مسیحیت اتیوپی که همه در شبه جزیره تلاقی داشتهاند و «لغات دخیل» خبر از تاثیر آنها میدهد، متون مسیحی سریانی که بسیاری از اصطلاحات اساسی عبادی مندرج در متن از این زبان است و سابقه عربی ندارد و از جمله آنها خود «قرآن»، «سوره»، «آیه» و صلاة، زکوة و نام پیامبران در قرآن، در مقابل صورت عربی آنها. دیگر جریانات خاص یهودی-مسیحی شبه جزیره که توضیحدهنده علّت چهره متفاوت پیامبران یهودی و خود مسیح با مکاتب غالب یهودی و مسیحی ارتدکس در آن عصر است. نکته بسیار مهم، پرداختن به منابع همعصر ظهور دین جدید است اگر آن زمان اصلا یک دین جدید دانسته میشده است. یعنی منابع مسیحی، یهودی، ایرانی و آثار دیگر که این دین جدید در آن متون چه انعکاسی داشته است. منبع دیگر گرافیتیهاییست که از عهد آغازین اسلام در شبه جزیره باقی مانده است.
خصوصا آنچه جای دیگر به سادگی نمییابیم تحقیقات دور و درازی است که به چهره تاریخی پیامبر میپردازد و برای آن که سیرت ابن هشام و مغازی و تاریخ طبری خوانده باشد، مایه شگفتی گرچه ناامیدکننده است. این که ما از چهره تاریخی محمّد خیلی خیلی کمتر از آن چیزی میدانیم که میپنداریم و شاید تصویر تاریخی او به کل از دست رفته باشد. برای مثال، حتی سال وفات پیامبر، و نه روز و ماه… چرا که منابع کهنتر غیراسلامی، گزارش دیگری دادهاند. از سوی دیگر، این نقد بر منابع، دست کم این را هم توضیح میدهد که علّت تناقضهای این چهره تاریخی چیست، نمونه رحمت و شفقت از یک سو و قتلهای دسته جمعی از سوی دیگر… امروزه روشن است که این مسایل با بررسی روایتهای «معنعن» که فلانی از قول فلانی از قول فلانی و تردید در اعتبار این و آن شخص حل نمیشود. این محققان با روشهای خاص خود این منابع را نقد کردهاند. اشاره میکنند که باید بین سطور را هم خواند تا دریافت که انگیزه پشت سر این روایات، شکل گرفته در زمانهای مختلف البته، چه بوده و هر جا به کدام خواسته دینی یا حکومتی پاسخ میداده است تا بعد که در حدود قرن سوم و چهارم این همه روایات بسیار متناقض کم و بیش شکل ارتدکسی به خود گرفته و روایت غالب مسلمانان شده است.
نکته دیگر که اشاره کردیم در باب خود تصویر دین اسلام است در متون معاصر غیر اسلامی که به درک ما از شکلگیری اسلام کمک میکند. آنچه به ظاهر در ابتدا یک نحله عربی از طیف ادیان مسیحی-یهودی بوده، چنان که از آن همه گفتگو و جدل مکرر با نصارا و یهودیان شبه جزیره در قرآن مییابیم، و بعد البته در سایه قدرت سیاسی، امپراطوری عظیمی که ناگهان برآمده و نقشه جهان را تغییر داده، از سنت خود جدا شده و همچون «اسلام، دین جدید» هویت مستقلی یافته است. همچنین این تحقیقات تصویر جدیدی میدهد از عقاید اعراب «جاهلی» که وزن اجتماعی آنها در قرآن قابل قیاس با آنچه در روایات سیَر اسلامی دو سه قرن بعد میخوانیم نیست به این معنی که فضای دینی شبه جزیره، از اعراب بیابان که بگذریم، در میانه ادیان «ابراهیمی» و البته ایرانی بوده است و اسلام در این محیط برخاسته است. در سایه همین پژوهشها بسیاری از اصطلاحات قرآنی، در سایه تحقیقات تاریخی و لغتشناسی، دوباره معنی میشوند یا ما تحول معنایی آنها را میبینیم که ارجاعات جدیدی مییابند. نکته دیگر، بررسی تاثیر تنازعات دایم و جنگهای داخلی، از عهد پیامبر تا جنگهای رده، تا فتوحات عهد عمر، تا جنگهای داخلی عهد خلافت علی و کشمکشهای سیاسی خونریز بعدی… که از خصوصیات تاریخ آغازین اسلام است، در شکلگیری متن قرآنی است.
بخش بسیار مهمّ دیگر، احکام قرآنی است که هر حکم، در قیاس با آیینهای عصر از کجا برآمده یا چه تغییری کرده و به هر حال ریشه آن چه بوده. نمونه خیلی جالب، همین آیه بحثانگیز «حجاب» است که به واقع ترجمه کم و بیش کلمه به کلمه از حُکمی مسیحی به زبان سریانی است که اصلش را هم نشان میدهند و شما تصوّر کنید که بعدها این حکم، با تفسیرهای شدید و غلیظ، چه کرده است. به همین ترتیب احکام حدود دیگر… همین جا بگوییم که نویسندگان توجیهی تاریخی دارند که چرا مسلمانان در میان احکام یا سخنان متناقض در قرآن، به عنوان مثال در خصوص شراب، که گفتیم بعدها از منظر دینی منسوخ فرض شده توگویی خداوند از سر برخی مصالح از نظر خود بازگشته است و البته توجیهات تاریخی آن دیگر است، عموما حکم سختتر را برگرفتهاند و به نوعی آن را آیین و شعار متمایز خود قرار دادهاند.
در کل این پژوهش حاصل تحقیقات قرآنپژوهی آکادمیک غربی را از عهد نولدکه و گلدزیهر تا انقلاب پژوهشی قرآنی دهه هفتاد تا تحقیقات راهگشای بسیار اخیر از گرافیتیها، بررسی بهتر منابع سریانی و اتیوپی و غیره را جمع کرده و در کنار هم قرار داده و به نوعی این گفتگو را در آنجا هم ممکن کرده است. مقصود آن که این همه سخنان متفاوت به چشم ما، که بر کنار آسوده چو پرگار میرویم، انقلابی و شگفتانگیز و گاه عجیب و شتابزده مینماید، آن هم در مقابل «علم هزار ساله» محکم مفروضی که پاسخ همه سوالات را دارد، مبتنی بر منابعی که دو سه قرن بعد از حیات پیامبر، از نقل هیچ جزییاتی از قول و فعل او و اسباب النزول قرآن غفلت نکرده است… امّا نه، این نظریات قرآنشناسی هم، با حیاتی دور از چشم ما، سابقه بلندی دارند و در معرض نقدهای علمی بودهاند و اینک چکیده تحقیقات قرآنپژوهان غربی از حلقه خاص بیرون آمده و به خلق عام ارایه شده است.
ناگفته پیداست که این معرّفی به معنی تایید یا پذیرش همه فرضیات و گزارههای این تحقیقات نیست بلکه نمونهای از بررسی روشمند و علمی یک متن کهن قرن هففتمی به نام قرآن است با نگاهی خالی از اعتقادات دینی و مذهبی که دست کم نگرانی ندارد تا سوالات روشنی مطرح کند و پاسخهایش، قانعکننده یا نه، از نوع انشانویسیهای معمول و منقول نیست… بر همین مجموعه هم نقدهایی بیرون آمده است و این ضرورت تحقیق علمی است.
امّا در خصوص دو هزار و چهار صد برگ دیگر! که به همین شیوه، در قالبی منظم، سوره به سوره و آیه به آیه به متن قرآن پرداخته است، باید جدا بنویسیم و مثالهایی هم بیاوریم. من چند نمونه را دیدم، در باب برخی آیات پرمناقشه، همچون مریم که «اخت هارون» خطاب شده، یا آنجا که از عیسی پرسیده میشود آیا تو از مردم خواستی که «اتخذونی و امّی الهین من دون الله؟» که گویی مریم، به جای روح القدس آمده است، و این که از منظر متخصصان مذاهب مسیحی-یهودی کهن، این نشانهها باورهای کدام جریان دینی را منعکس میکند. این بخش دوم توضیحات تاریخی-علمی بر متن قرآن، جز آنچه مایکل کوک در دهه نود آورده و البته در این ابعاد نیست، بیسابقه است.
این خلاصه گفته شد زیر و زبر… منتهی حالا کی میخواهیم این مجموعه را بخوانیم چنان که باید؟ مولفان کتاب، جملهای از نیچه را در آغاز دفتر دوم آوردهاند که علم زبان، هنر آهسته خواندن است… پس قوّت از حق خواهم و توفیق و لاف، تا به سوزن برکنم این کوه قاف!
* Le Coran des historiens (Coffret), 3408 pages – nov. 2019
Les edition du Cerf, Avec la collaboration de : Guillaume Dye, Mohammad Ali Amir-Moezzi
.
.
قرآن مورخان
نویسنده: مجید سلیمانی
.
.
ترجمه چنین متنی لابد تخصص فوق العاده و مسلط به چند زبان لازم دارد . افرادی چون دکتر پاکتچی که به زبان عربی و سریانی نیز تسلط داشته باشند یا لا اقل تطبیق متن اصلی را با ترجمه انجام دهند. بعید میدانم برای فارسی زبانان به این زودی استفاده از این متن میسر شود و پیش بینی ام اینست که سالها در انحصار خواص خواهد ماند….
ما تفسیر المیزان را خوانده ایم که حالا تفسیر و تحلیل یک مسیحی و منکر نبوت پیامبر و قرآن کریم را بخوانیم؟! همان بهتر که خواصی که مسلط به مبانی تفسیر هستند این مطالب را بخوانند و ایرادات آن را متوجه شوند.
سفرها باید رفت!! تا پخته شود خامی…
احسنت جناب revy
روش زیر سوال بردن تاریخی قرآن و موضوع اقتباس و کپی برداری و تحریف ادیان پیشین بارها و بارها در کتب نقد قرآن ذکر و در مقابل پاسخ های فراوانی نیز توسط محققان اهل سنت و شیعه ارائه شده است. وقتی مواردی همچون شان نزول و روایات اولیه اهل سنت و شیعه برای پژوهش کنار گذاشته شود واضح است با چه اثری رو به رو خواهیم بود. نوع و زاویه نگاه و… مشخص کننده هدف یک پژوهش است. به عنوان مثال می توان همین اثر قرآن مورخان را با دیدی سیاسی-جامعه شناختی (نگاهی که احتمالا مد نظر پژوهشگران این اثر نبوده) با نقد جدی مواجه کرد: کدام موسسه هزینه این تحقیق جامع انتقادی را تامین کرده؟ اثر در کدام کشور و به چه زبانی منتشر شده؟ جامعه هدف این مجموعه چه کسانی هستند؟ آیا اندیشکده ها، کشور مذکور را از خطر تغییر بافت جمعیتی و یا احتمال افزایش گرایش به اسلام در آینده مطلع کرده اند؟ و…
فکرش را بکن،
متنی که برتری آن بر دیگر متون، با برتری خالق بر مخلوق قیاس شده،
به صورت یک شیء مرده، دستمایه مطالعه تاریخی به اصطلاح «علمی» قرار بگیرد.
واقعا باید برای این پیشرفت و موفقیت جشن گرفت!!!
کاش زودتر به فارسی ترجمه میشد.
واکنش برخی از مخاطبان مایوس کننده است. این نشانگر تاثیر سم دیدگاه سنتی است که در بنیادهای ضمیر ناخودآگاه ما نهاده شده. یکی اینکار را نتیجه کار یک “مسیحی منکر نبوت پیامبر(اکرم) و قرآن کریم” می داند. یعنی این برادر مسلمان حتی این نکته ساده که این مجموعه چگونه گردآوری شده را نفهمیده، مطمئنا نکات پیچیده تر را هم نفهمیده، ولی با اطمنان خاطر در مورد این کار نظر می دهد.
این یک کار سنتی مثل تفسیر طبری و تحقیقات شخصی در الازهر نیست. یک پژوهش تاریخی (نه دینی) بر اساس روش تحقیق مدرن، توسط چندین متخصص کاربلد در گرایش های مختلف علمی تهیه شده.
نمونه چنین کاری در تاریخ اسلام وجود ندارد، نه توسط مسلمانان، و نه دیگران.
آیا نتیجه گیری های آنها درست است؟ برای پاسخ به این پرسش ابتدا بایستی کتاب (مجموعه کتابها) را مطالعه کرد، و آنگاه نظر داد. شخصا فکر می کنم، حتی بدون خواندن و مطالعه دقیق کتاب می توان گفت که آنها در همه موارد به نتیجه درستی نرسیده اند، چرا که کار علمی مانند افکار سنتی پرفکت و بی عیب نیست.
بر خلاف مجتبي ، واكنش برخي مخاطبان را كاملا” طبيعي ميدانم زيرا عده زيادي از مومنان ، تصور مي كنند متوني كه از كودكي در اختيار داشته اند ، براي قضاوت و انتخاب سلوك معنوي كافي بوده و بيش از آن نه تنها نياز نيست بلكه تشتت افكار آورده و آنان را از راه حق دور مي كند در صورتيكه اين روش فكري ، دقيقا” همان چيزي است كه كشور ما را از انديشه ورزي غير جانبدارانه دور ساخته و دعواهاي تاريخي بي پاياني به وجود مي آورد . اول اينكه اين كتاب لزوما” رد مفاهيم قرآني نيست بلكه در بعضي موارد ، وقايع تاريخي كه واقعا” وجود داشته و ما از آنها بي خبريم را بازگو مي كند (به عنوان مثال ، تعداد كسوف و زلزله هايي كه در آن دوران و در آن سرزمين اتفاق افتاده و مردم آن سرزمين را به نزديكي پايان جهان باورمند ساخته ، آيا ما در اين زمان با باورهاي سنتي بسيار محدود و نارسا از آنها باخبر بوده ايم؟)دوم اينكه نه تنها براي آزاد انديشي بايد تعصب را كنار ذاشت . بلكه تعصب مانع تفكر و تعقل منطقي است . چه كسي گفته مطالعه متوني كه زمينه هاي علمي و تاريخي ما را نسبت به ريشه هاي قرآن تغيير و بهبود دهد ، به معني كافر شدن است ؟ اتفاقا” هر قدر آگاه تر شويم ، ايمان قلبي ما و حتي يقين ما عميق تر و قابل پذيرش تر مي شود . در جايي از مرحوم مطهري خواندم آن ايدئولوژي صحيح است كه بتواند از پس نقدها برآيد نه اينكه بگويد هيچ نقدي گفته نشود و من با همان تفكر سنتي و متعصب تا آخر خواهم ماند .به همين دليل است كه جمع قابل توجهي از فرزندان ما از ايدئولوژي پدران خود گريزانند چون با علوم امروز همخواني ندارد. از اينها گذشته اگر قرار باشد مطالعه صرف يك كتاب ، ايمان ما را به هم بريزد به اين معني است كه ايمان ما اصلا” ايمان نبوده و صرفا” تكرار يك سنت است . به شخصه معتقدم همانگونه كه همه ما در خانه تكاني ، اجسام زائد را دور ريخته و وسايل ارزشمند را در جايي بهتر قرار ميدهيم ، به همين ترتيب هم بايد بامطالعه عميق و تعقل همراه با آزاد انديشي باورهاي نادرست را به دور ريخته و انديشه هاي خوب را در اعماق قلب خود به يادگار بگيريم . بسيار گفته شده كه مرحوم علامه طباطبايي ، مباحث درس را به گونه اي شروع مي كردند كه اگر كسي نمي دانست تصور مي كرد ايشان اساسا” به چيزي معتقد نيست ولي پله پله ساختمان فكري را مورد بحث قرار مي داد و چارچوبهاي عميق صحيحي را براي شاگردان ترسيم مي كرد . جاي چنين انديشمنداني حالي مباد .