به نظرم جریان روشنفکری دینی (به قرائت سروش) در حال گردش مهمی در سیر تکاملی خود است. بخش مهمی از هویت این جریان رویکرد انتقادی آن نسبت به سنّت بوده است که از مهمترین وجوه جذابیت این برنامه فکری است. خصوصاً در سالهای پس از انقلاب درآمیختگی عمیق سنّت دینی با سیاست، نقد سنّت دینی را به نقد سیاست جاری کشور نیز بدل کرد، و این وجه البته بر جذابیت این برنامه فکری خصوصاً نزد اقشار نا-دین گرای جامعه ایرانی افزود.
اما به نظر می رسد که این جریان (در قرائت سروشی آن) رفته رفته آماده می شود تا گام تازه تری را بردارد- گامی که شاید بتوان آن را «مرحله فرقه سازی» یا «مرحله آیین سازی» نامید.
سروش از مدتها پیش در سخنرانی ها و نوشته هایش زمزمه هایی را در خصوص ضرورت تأسیس یک فرقه یا آیین دینی تازه آغاز کرده بود. و به نظرم اکنون مایل است که گام های عملی تازه تری را برای اعلام موجودیت این فرقه یا آیین دینی تازه بردارد. برای مثال، به نظرم شاید بتوان مدعای او را در خصوص خوابنامه خواندن قرآن تلاشی در همین جهت دانست.
ادیان یا فرقه هایی که در درون یک دین متولد می شوند، دست کم در مراحل اولیه تکوّن خود می کوشند تا بدون نفی و انکار مطلق منابع حجیت دین مادر، اقتدار و حجیت آن منابع را چنان تفسیر کنند که در مصاف با آیین تازه چندان تیز و برّا نباشد. برای مثال، مسیحیت که از درون آیین یهودیت برآمد هرگز اعتبار عهد عتیق را یکسره نفی نکرد، اما قرائت تازه ای از آن بدست داد تا اعتبار آن در سایه عهد جدید رنگ بازد. آیین اسلام هم بی آنکه اعتبار عهد عتیق و عهد جدید را یکسره نفی کند، قرائتی از آن متون عرضه کرد تا جا برای اقتدار بی رقیب قرآن بگشاید (آموزه تحریف.)
به نظرم شاید بتوان مدعای خوابنامه بودن قرآن را هم (صرفنظر از درست یا نادرست بودن آن) تلاشی دانست که از طریق آن صاحب مدعا می کوشد بدون نفی مطلق اعتبار و حجیت قرآن، جایی برای «عشق نامه های غیرجهادی» دیده وران و خواب دیدگان نسلهای بعدی بگشاید. دیدورانی که حجیت خوابهای شان می تواند مبنایی برای تأسیس یک آیین تازه تلقی شود.
البته باید در انتظار بود و دید که آیا جریان روشنفکری دینی در مرحله آیین سازی اش تجربه آیین پروتستان (در مسیحیت) و تشیع (در اسلام) را بازمی آزماید، یا به راه آیین مورمون ها (در مسیحیت) و آیین بهایی (در تشیع) می رود.
.
.
منبع: صفحه فیسبوک دکتر آرش نراقی | 21 تیر 95
.
.
جامعه مسلمانان و غیر مسلمانان غرب به شدت نیازمند اسلام تلطیف شده و عقلانیت گرای که روشنفکران مسلمان در حال ارائه ی آن هستند است
من منتظر چنین روزی هستم تا در کنار اسلامهای سنتی اعم از شیعه و سنی ، اسلام مدرنی تحت اسم یک فرقه جدید )پروتستانتیسم اسلامی( به جهان معرفی شود
جناب آقای دکتر نراقی عزیز، سلامٌ علیکم
امیدوارم که خداوند به شما سلامتی، موفقیت و عاقبت به خیری عطا فرماید.
نکات مختصری را خدمت تان عرض می کنم:
(این کلام مکتوب که البته خالی از آهنگ کلام بنده است نشان نمی دهد که با لحنی کاملاً آرام در حال بیان منظور خود هستم. آقای دکتر، لطفاً این نکته را منظور بفرمایید.)
1. بنده «زمزمه هایی را در خصوص ضرورت تأسیس یک فرقه یا آیین دینی» در آثار ایشان نخوانده ام و در سخنرانی های ایشان نشنیده ام.
2. بار شدیداً منفیِ واژه ی «فرقه سازی» قابل چشم پوشی نیست. هنوز دو ساعت از ارائه ی مطلب شما نگذشته که در کانال های گوناگون تلگرام، با برجسته کردن واژه های «فرقه سازی»، «مورمون ها» و «آیین بهایی» و نقل ناقصی از متن شما به تبلیغات جانبدارانه علیه سروش و فرضیه (نظریه؟!)ی او می پردازند. این تبلیغات معمولاً به صورت عکس برای همان افرادِ خسته ای آماده شده است که حال خواندن همین چند خط را ندارند. عجیب این که کانال حضرت عالی نیز دقیقاً همین گونه بر واژه ی «فرقه سازی» تأکید کرده است. متأسفانه صدانت نیز از این قاعده مستثنی نیست.
3. نکته ی بسیار مهم!
جناب آقای دکتر، آن عزیزانِ «سنّتی» و «سنّتگرا»یی که اکنون فکر می کنند با نوشته ی حضرت عالی دستاویز فوق العاده کارآیی به دست آورده اند و برای تبلیغاتِ سوء سر از پا نمی شناسند، از این نکته غافل اند (یا عامداً بر این نکته چشم شان را بسته اند) که شما آیین[/فرقه] سازی را برای «تشیّع» در دل اسلام نیز به کار برده اید!! آن عزیزان، که بسیاری از آن ها حقّاً دارای دغدغه و غیرت دینی هستند و البته بسیاری دیگر که بالمرّه از وادی تحقیق و نقد به دور هستند – غالباً همچنان به دنبال اسلام/تشیّع ناب(؟؟!!) اند و اصلاً به همین خاطر است که غالباً با سخنان جدید ارتباط نقادانه ی سالمی برقرار نمی کنند. آن ها توجه نمی کنند که تشیّع نابِ(؟؟!!) ایشان، همان است که شما آن را نوعی آیین سازی درون دل اسلام خوانده اید و هم آن است که باز به قول شما «آیین بهایی» در دامن آن روئیده است.
(نکته ی 3 را از این بابت عرض کردم که بگویم همین «گزیده خوانی» و «انتخاب دلبخواهیِ» آن عزیزان است که انتخاب دقیق تر واژه ها را از سوی ناقدان محترم طلب می کند.)
4. نکته ی فوق العاده مهم!!!!!!
به نظر بنده با توجه به بافت متن، واژه ی «فرقه سازی» لزوماً دارای بار معناییِ منفی نیست! حضرت عالی از یک «گام تازه» سخن گفته اید، در باب صحت و سقم فرضیه(نظریه؟!)ی سروش مطلبی نفرمودید و البته از هیچ صفت یا عبارتی که تنها مختصّ به بافت منفی باشد استفاده نکرده اید (همان طور که از استادی چون شما با این منش علمیِ مثال زدنی انتظار می رفت و انتظار می رود).
5. جناب آقای دکتر، با این اوصاف (جسارتاً باید عرض کنم که) بهتر بود/است از واژه ی مناسب تری استفاده می فرمودید/بفرمایید. هر چند که واژه ی به کاررفته توسط شما در نظر اهل علم پذیرفتنی می نماید، [اما] کثیری از بی دقّتان – آگاهانه یا ناآگاهانه – با سوء برداشت خود به پریشان کردن اوضاع نقد علمی دامن می زنند.
(ایمیل را اشتباه وارده می کنم.)
آقای حسین،بد نیست به گفتگوی میان آقای سروش و آقای بازرگان نظری بیفکنید اگر هم شنیده ودیده اید دوباره بنگرید.
با سلام خواهشمند است سطح عالی سایت را در خصوص ارائه مطالب علمی و مستدل حفظ فرمایید
نراقی با دقتی موشکافانه که از خصوصیات اوست، به فرضیه سروش پرداخته و سیر تحولی قابل تاملی را تصویر کرده است. این مهم نیست که سنت گرایان یا روشنفکران دینی که با ادبیاتی ظاهرا متفاوت، هنوز در سنت درجا میزنند، چه بگویند. سیر تصویر شده از جانب نراقی قابل تامل است.
بنام خدا
باسلام اینجانب نیز کامنت هایی که درذیل نقدمختصر جناب اقای دکترنراقی نوشته شده است ڃندین بارخواندم .دیدگاههای تند وخالی از احترام به دکتر نراقی واقای دکترسروش مشخصا خالی ازهرگونه استدلال علمی ومنطقی است برداشت اینجانب ازنقد دکترارش نراقی این بودایشان دغدغه بدفهمی از اثارعلمی استادش رابیشتر بیان فرمودند وهمواره درباره ایشان ازبهائیت وفرقه سازی بسیارسخن رفته است اما بنظراینجانب این دغدغه ها نباید نگران کننده باشد ابزار دکتر سروش متکی به محکم ترین دانشهای کلاسیک ومدرن است که دکترسروش بامهارتی بی رقیب به طرح انان می پردازد امااینکه دکترنراقی مرقوم فرمودند ازسالها پیش متوجه ڃنین ڃیزی ازدکتر سروش شده اند باتوجه به نقد کوتاه و بدون استدلال از ڃنین موضوعی باید منتظراستدلالات ایشان باشیم .وقطعاجناب دکترسروش نیز به این ابهامات وسوءبرداشتها بمانند همیشه پاسخهای درخورومحکمی ارائه خواهندداد.اماجناب اقای دکترنراقی شما درایران نیستید هم اکنون در دانشگاهها دیدگاههای دکترسروش سرازکتاب اساتید مورد قبول سیستم حکومت دراورده شده است ونامی از دکتر سروش که نمی اورند بماند همڃنان برطبل تهمت و برڃسب های ناروا به ایشان که خدمات احیاگریشان نه تنهاایران که دربعدوسیعی ازجهان رامتحول کرده است ودرمقالات اتی به تفصیل خواهم نوشت انشاالله .وبنظرم می ایدنگرانی شما ازفرقه سازی بنام ایشان نباید شمارا بران دارد که اینگونه بنویسیدوالبته دکتر سروش بهترین پاسخها رادارد .بی شک.واینکه کاش شمابدانید محروم نمودن جامعه ماودرانزوا قراردادن مصلح بزرگی ڃون دکتر سروش ونیز جنابعالی وسایر همفکران ایشان ڃه به روز اندیشه های بدون استدلال علمی وبراخلاق درجامعه ایی که بادیدگاههای متعارضی افرادی که متاسفانه سارق تئوریهای اندیشمندانه ایشان است می اورد بلاخره این دزدیها بمثابه یک دمل ڃرکین سرباز می نماید وانوقت که سارقان کتابها واندیشه های ایشان بدلیل عدم استناد به اثار این مصلح جهانی خواهند فهمید ڃه زیانی خواهند نمود.نگاه به تعداد قلیلی که درسایتها مینویسند ومیخواندننمایید مردم تشنه اندیشهای ریشه دارند ولی پاسخی دریافت نمیشود .
دکتر سروش من را در دینداریم پایدار کرد وگرنه انچه این روزها از اسلام میگن انقدر بی علم و متحجرانه است که هیچکس را نمیتوان دیندار نگه داشت
بعضی از جریانهای به اصطلاح روشنفکری که بر روی خود نام دینی هم می نهند از نوع جریان های گردابی هستند که فقط جهت گل آلود کردن آب به دور خود می چرخند تا وانمود کنند که ذرات خاک نیز جزیی از آب هستند. دراین میان خود پرستان تلاش می کنند ازاین آب گل آلود شده ماهی بگیرند و بی تفاوت ها فقط کف های روی آب را می بینند.
سرانجام آب زلال میشود وباز هم حقیقت تشیع که رسول خدا معرفی فرمودند با واقعیت الگو های آن، چهارده معصوم ، چون خورشید می درخشد.
باش تا صبح دولتت بدمد
پاسخ به ” فرشید ” : کسانی که از نور خورشید فراری بودند همه انها به فراموشی سپرده شدند ( مانند ” کسروی ” و…..)و شما بخوا هید یا نخواهید
تشیع همچنان می درخشد و گسترش می یابد وتاکنون نیزگسترش یافته است. بهتراست
از حقیقت فرار نکنید. تاکنون هیچ مخالفی نتوانسته است از راه دلیل با تشیع مبارزه نماید مگر اینکه شکست خورده است.
هموطن عزیز، من خود شیعه دوازده امامی هستم. اما اگر خورشیدی که می گویید، چنین تابناک است، چرا ما شیعیان مانع از دیده شدن چراغ کم سوی بهائیت هستیم؟ اگر حقیقت در دستان ماست چرا نمی گذاریم دستان تهی بهائیت در معرض قضاوت عموم قرار گیرد؟
امیدوارم در این باب گفتگویی میان نواندیشان دینی صورت گیرد. در هر صورت دکتر نراقی ادعایی دارند و به نظر می رسد باید مدعیات خود را با ارائه دلائل مکفی و مقنع صورت بندی کنند و از آنسو دکتر سروش نیز فرصت خواهند داشت که به این مدعیات پاسخ دهند . باید توجه داشت که افکار و اندیشه ها هرگاه در بوته نقد قرار می گیرند جلا و صیقلی می یابند و کمتر دچار آفت و آسیب می شوند.
اين مطلب را در بخش كامنت فيسبوك آرش نراقى گذاشتم ايشان لطف كردند و بلافاصله مطلب را پاك و مرا بلاك نمودند???
با پوزش از آرش نراقى
اى كاش نراقى و نراقى ها بياموزند كه روى قوز نيفتند و اشتباهشان را تكرار نكنند و به مثابه قهرمانان تصادفى در خيابانهاى يكطرفه بى برگشت پلهاى پشت سر را خراب نكنند كه تنها راه پيش رو را ساز مخالف زدن بگمارند و …
آرش خان نراقى اگر ديگرى كه از سروش تنها چند جمله و يكى دوتا نوشته خوانده و شنيده بود سازى كوك ميكرد ابايى نبود؛ اما از چون شمايى كه اگر نصفه و نيمه نام وسرى در ميان روشنفكران دينى در آورده ايد و آنهم به سبب شاگردى سروش بوده بعيد است كه چنين بى مهابا و كج فهمانه افترا بزنيد و بهتان ببنديد( كه اگر سروش باور و روياى خيالى شما را مد نظر داشت هم سواد و هم زبان و هم شجاعتش را داشت كه چنان كند)
اين دستوشته شما چه چيزى را نشانه رفته؟ سروش؟ اسلام؟ يا روشنفكران دينى؟
در فكر و خيالتان پازل را حل كرديد و كشف تازه نه؟
دوستى نوشته است خوشحالم كه بعد از مدتها مطلبكى نوشته ايد؛ و من بسهم خود نگران شما؛ كه ايكاش حدسهاى ناشيانه و بدور از حقيقتتان را نمينوشتيد واشتباه قبل را تكرار نميكرديد
نميدانم براى كنشگران سياسى و روشنفكرانى كه تازه پا به ميدان گذاشته اند بايد تاسف خورد يا اينكه نبايد بيش از اين از آنها انتظار داشت؟
هر چه هست بايد به سروش تبريك گفت كه همت والا دارد و آنقدر جنبش كرد و ميكند تا دو چشم نوربين بيابد و ببخشد و از قِبل جوش و خروشش فضايى رامهيا كرده كه عده ايى شاگرد و استاد و محقق و مقلد و ديندار و بى دين و روشنفكر و كنشگر سياسى و متخصص و غير متخصص و… عرض اندامى كنند و خودى نشان دهند
مخلص كلام جناب نراقى بنظرم آنقدر ناشيانه تند رفته ايد و گمانه زنيهاى ناپخته ايى را كنار هم چيده ايد كه جايگاه شاگرد خلف بودن (كه نعمتيست كه نصيب همگان نميشود) را هم از دست داديد.
سلام جناب دکتر آقای دکتر نراقی
دو نوشته در سالهای اخیر از شما خوانده ام که پرسش های بسیاری را در برابرم نهاده است. نوشته ای در باب روشنفکری دینی (آخرین نوشته در این باب)و اینک ” فرقه سازی”. در هر دو نوشته هیچ برهانی ندیدم و این احساس در من منتقل شد که جنابعالی از موضع یک رهبر فکری ای سخن می گویید که مایلید پیروانتان از شما تبعیت کنند. نیازی به ارایه دلیل نمی بینید. آنچه را دکتر سروش کوشید در جامعه ما از بین ببرد ، یعنی تقلید و پیروی بدون دلیل ، و کوشید به جای آن جسارت پرسیدن و تقاضای دلیل را بنشاند، شما در حال واژگونه کردنش هستید. جای نگرانی است ، گویی قرار نیست مریدپروری از از جامعه ما رخت برکند. من هرگز از دکتر سروش زمزمه تاسیس فرقه یا آیینی جدید را نشنیده ام و هرگز از سخنان ایشان نگران چنین روزی نشده ام. به عکس نظرات ایشان در باره بهاییت و آیین های عر فانی و شبه عر فانی جدید بر همه خوانندگان آثار ایشان آشکار است.
این بابا همون حسن نراقی ست که الان شده آرش!!!
آقاي نراقي قبلا هم يك پيش بيني در مورد آقاي مرواريد داشتند كه تاكنون نشاني از صحيح بودن آن آشكار نشده است اينكه چه تغييراتي و از چه نقطه اي از تفسيرو برداشت متفاوت به تشكيل فرقه مي رسد نكته مشخص نشده آقاي نراقي است با اين تعبيرات كلي ايشان شايد بتوان مولوي ،حافظ و حتي غزالي را فرقه ساز و دين ساز معرفي كرد اين نيت خواني كه قرار است روياي رسولانه منشا و نقطه شروع يك كيش باشد از كجا به آقاي نراقي الهام شده است ؟
عالی بود . استاد نراقی عزیز .
سلام جناب دکتر نراقی
متن کوتاه شما را در باره فرقه سازی دکتر سروش خواندم و بسیار متعجب شدم. یادم امد که یک وقت نوشتید که به همراه برخی دانشجویانم به مسجدی در امریکا رفتم و رفتار مردم مسلمان را دیدم . آنگاه با خود گفتم نمی دانم چه تشابهی میان من و این مردم مسلمان است.همان وقت با خود گفتم شما یک مسلمان شرمنده اید که می کوشید اسلام دیگری را بسازید. اما به خود اجازه ندادم روی این نکته در ذهنم بمانم وگفتم شاید اشتباه می کنم. اما می بینم که شما چقدر بی محابا روی اندیشه های خود می مانید و حتی آنها را با دیگران در میان می گذارید و ندای عام می دهید. حال به گمانم باید خوشحال باشم که از فلسفه های پیچیده اخلاق اطلاعی ندارم و کلا اخلاق شناس و فلسفه اخلاق شناس نیستم.
کاش می فهمیدم اصلا مشکل شما با دکتر سروش چیست. ایشان کار و فعالیت خود را می کند. شما هم کار و فعالیت خودتان را بکنید. هر یک مخاطبان خود را دارید.ندیدم ایشان در برابر برخی نوشته های احساسی و هیجانی شما عکس العملی نشان داده باشد.
آنچه از آدمی می ماند نام نیک است و تاریخ با کسی شوخی ندارد.
بنام خدا
باسلام وعرض ارادت خدمت جنابعالی اقای دکتر نراقی دانشمند محترم .نمیدانم کامنت اینجانب رادرصدانت مطالعه فرمودیدیانه اینجانب به فراست دریافتم ڃیزی دردل دارید که بحث فرقه رامطرح نمودید پس حدسم درست بوده است .ولی اینجانب اگر بودم خیلی خوشبینانه تر به این سخن که در پیوست مرقوم فرمودید می اندیشیدم اولا دکترهیڃگاه درمورد خودش داعیه ای نداشته است درخت هرڃه پربارتر افتاده تر.وکارنامه اخلاقی ایشان انصافا سفیدودرخشان است.دکتربعدازپنجاه سال خدمات علمی وعرفانی وتجارب ارزنده که بهترین توصیه های سلوکی واخلاقی رامیتوان ازایشان دریافت کرد بدلیل تسلط برعلوم مختلف شایسته نیست به ایشان شک کرد فیلسوفی که مدرس فلسفه انتقادی است به همه ڃیز نقادانه مینگرد ؛بفرض که ڃنین رویایی رانقل نموده باشند .اصلا بدون رویا همین یک واقعیت است زیرا شخصیتی ذوابعاد است انشاالله که سالهای طولانی ایشان عمرنمایند ولی ارثیه ایشان بجز هدایت درمسیروصراط مستقیم نمی باشد خداراشکر که خداوند به قومی نظرکند وڃنین هدایتگرانی که سخنشان باعملشان یکی است قرارمیدهد که تا قرنها بعداز خودرا سیراب مینماید وسرنوشت قوم خود نیک رقم میزند بجز افتخارازایشان کسی ڃیزی از ایشان به یاد ندارد این از نزدیکانش که فرزندانش هستند که الگویی بهتراز پدر نیافتند.وماکه سالهاست ایشان را میشناسیم انصافااینجانب که خیلی درسنجش افراد سخت گیرم وکوتاه نمی ایم وانموقع که درتهران بودند واز نزدیک ایشان را میشناسم وگاه باایشان اینقدرصریح بودم که می امدم گریه میکردم .ولی همیشه رفتار وسخنان مارا بانهایت دلسوزی ودقت بسیار توجه می نمود وبهترین رهنمودهارا می فرمود.قطعاانڃه موجب شد بسیاری از ما جذب ایشان هستیم یکی بودن حرفشان باعملشان است وبنظرم کسی ازنظرعلم وعمل انهم بی ریا به ایشان نمیرسد خیلی خداوند به ایشان نعمت داده است وانصافا دراین راه خیلی خیلی رنج برده اند.درضمن باانهمه وزانت شخصیتی که ازایشان سراغ داریم حتما قبلش یک حرفی نقلی مثالی یاهرڃبزی که بیانگر این باشدکه ڃنین برداشتی نمیشود داشت .درضمن ایشان هم ازعقل بسیار بهره برده اند هم علم زهد وتقوی فارغ ازریا . ازسرمان هم زیاد است .انوقت دراین روزگاری که عده ای متخصص فقط میتوانند ازمباحث تخصصی ایشان درک درستی داشته باشند وانهمه انسانهای ناباب دشمن بشریت که جهان راباید تیره وگمراه نمایند تا متاع تقلبی خود رابفروشند وباهزاران مکرودروغ نگذارندمردم ایشان را بشناسند واقعا خود واقفید.اینجانب خداراشکر می نمایم که درزندگی ام باایشان اشنا شدم وایشان سرنوشت قوم ایرانی رارقم نیک زد پس سرنوشت این قوم را هوشمندانه درمسیردرست حفظ نماییم وشما مسئولیت وتوانایی تان بی اغراق ازهمه ما بیشتراست .دوست نهان واشکارش باشیم اینجانب شماراازصادق ترین وشریفترین یاران ایشان میدانم درپناه خدا باشید اکرم اذربهرام باسلام مجددمنظورم بدلیل صراحتم باایشان وبزرگوا ری که داشتند بعدا گریه ام میگرفت وازخداوند میخواستم مراببخشد.اینجانب تاکنون به این فیسبوک شما دسترسی نداشتم .وڃندروز پیش برایتان درصدانت پیام گذاشتم برای جنابعالی ارزوی توفیق وسلامتی از درگاه باریتعالی راخواهانم اذربهرام
سلام
نظر متفاوت دوستان را نگاه کردم ولیکن به نظر می آید همه این گفت و شنود کمی از انصاف فاصله داشت آقای دکتر نراقی ؛ آقای دکتر سروش و آقای ملکیان از روشنفکران روزگار و هم نفسان عصر ما هستند و بدون شک بسیاری از ما معرفت زیادی را از وجود آنان کسب نمودیم حال واقعا باید توقع داشته باشیم دکتر نراقی به میل ما بگوید یا اینکه آنچه می گوید را بشنویم و در باره آن تحقیق کنیم مثل همه آنچه تا بحال آموختیم از آقای دکتر نراقی بسیار سپاسگزاریم و منتظر نقد عالمانه دوستان هستیم
جمالیان ۳۱ تیر ۹۵
فرموده اید کارنامه ایسان سفید است!! راستی کارنامه ابسان در ماجرای به اصطلاح انقلاب فرهنگی هم سفید است. ایشان باید پاسخ خیل کثیری از دانشجویان نخبه ای را که فقط به جرم تفاوت اندیشه با او در اول انقلاب از دانشگاه اخراج شدند را بدهند. و بعد گفته اید که ایشان به سوی صراط مستقیم هدایت کرده اند!! راستی مگر دکتر سروش به «صراط» معتقد است؟؟ او به صراحت سخن از «صراط ها» می زند! پس بهتر است بگویید به صراط های گونانگون هدایت فرموده اند!! صراط هایی که بر خلاف نص صریح قرآن است. در قرآن سبیل ها داریم اما صراط ها نداریم؛ و این دو با هم متفاوتند.
جناب دکتر نراقی بسیار دقیق و روشن مسئله فرقه سازی دکتر سروش را بیان کرده اند. در واقع قضیه بسیار روشن است؛ برای اولین بار است که یک کتاب آسمانی خوابنامه نامیده شده است! مسلما دنبال کردن چنین عقایدی به مرور زمان به همان فرقه های جدید می انجامد.
دکتر نراقی بسیار شجاعانه نقد خود را بیان کردند و از ایشان بابت این روشنگری بسیار سپاسگزارم.
هر پاراگراف از حرفهای سروش همراه با پاسخ آن در آدرس زیر
آمده است وجمعا شامل چهل و سه موضوع با پاسخ های آنها بصورت خلاصه میباشدhttp://www.sebt.me.
واقعیت این است که فرضیه دکتر سروش، خود فاقد استدلال و برهان دقیق درون دینی و حتی برون دینی است. از طرف دیگر، فقط سنت گرایان به مخالف فرضیه سروش برنخاستند. بلکه بسیاری از روشنفکران و نوگرایان مانند یوسفی اشکوری، عبدالعلی بازرگان، استاد حسینی طباطبایی و دکتر علی اصغر غروی نیز اتفاقا با موضعی روشنفکرانه و مدرن به نقد فرضیه رویاها پرداختند. سخنان دکتر سروش اکثرا ادعاها و دعوی هایی بدن دلیل بوده است. به نظر من سخن دکتر نراقی در فرقه سازی سروش کاملا درست است. سروش و پیروانش و اصحابش مانند آقای اکبر گنجی با نگاهی سیاست زده و اندکی جهت دار به دنبال فرقه سازی هستند.
بسیار مستدل حرف میزنید
?