اگر بخواهیم چند ویژگی مهم برای ناآرامیهای آبان 98 برشمریم، به گمان من، یکی از آنها «غیبت دین و زبان الکن دینداران» است. در این چند هفتهی اخیر، دین بزرگترین غایب عرصهی عمومی بوده است. نه معترضان (که نوعاً از قشر فرودست و محروماند و بهطور سنتی بدنهی اصلی دینداران عامه را تشکیل میدهند) شعار دینی سر دادند و نه حتی حاکمیت طبق سنت مألوف و همیشگی چندان از کیسهی دین برای مقابله خرج کرد. هیچ ادبیات مذهبی چه له و چه علیه اعتراضات تولید نشد. در تجمعات اعتراضی و آشوبها نه کسی «الله اکبر» گفت، نه «یا حسین». حتی سخنرانان تجمع حکومتی پایتخت هم اینبار دو فرماندهی نظامی بودند؛ برخلاف روال تجمعات مشابه قبل مثل 9 دی که یک روحانی خطابه کرد و پشتبندش هم یک مداح مشهور نوحه خواند.
این چند هفته نه کسی از حماسهی عاشورا گفت و نه ارجاعی به خطبههای نهجالبلاغه داد. تنها باری هم که از متن دینی سخن به میان آمد، وقتی بود که مفسری کجفهم به استناد متن مقدس، خشونت و ارعاب و قتل را علیه معترضان تجویز کرد و چند خطیب حکومتی، معترضان را به حکم محاربه تهدید کردند.
متولیان رسمی دین نیز در سکوت (و ترس) ترجیح دادند شاهدان خاموش صحنه باشند. خون دهها نفر بر زمین ریخته شد، اما دریغ از یک تعطیلی درس، یک بیانیه، یا حتی انتقادی گذرا در آغاز درس خارج. مراجع تقلید سنتی که پیشتر برای تعطیلی یک مناسبت مذهبی درجهچندم از همهی روابط و کانالهای ارتباطی و نفوذشان در قدرت استفاده کرده و در انذار نمایش یک فیلم یا سریال، حکومت را تهدید به ایجاد عاشورایی دیگر کرده بودند، حالا روزهی سکوت گرفتهاند. مراجع تقلید سیاسی که در مسایل جزیی اجرایی کشور نیز گاه خود را مکلف به اعلام موضع صریح میدانند، حالا تکلیفی احساس نمیکنند. طلاب حوزه که به بهانهی هر رخداد سیاسی آمادهاند در حیاط فیضیه تحصن کنند، حالا کنج حجره نشستهاند.
تشیع که در بسیاری از مقاطع تاریخ، مذهب محرومان و ملجأ مطرودان قدرت بوده، گویا حالا زبانش در دفاع از مظلوم الکن است. درست در مقطعی که اوج توسعه و قدرت تشیع است، علی، حسین و زینب از صحنه غایباند. نامهایی که چهل سال قبل اسطورههای انقلابی مستضعفان بودند. چهل سال قبل، روحانیت، این قدرت و نفوذ سیاسی و اقتصادی امروز را نداشت، اما زبان تودهی محروم بود. چهل سال قبل، روحانیت چیز چندانی برای ازدستدادن نداشت و میتوانست رهبری اعتراضات مردمی را برعهده گیرد. حالا ولی خیلی چیزها برای ازدستدادن دارد. چهل سال قبل، مساجد و بقاع و اماکن مقدس ایناندازه بزرگ و وسیع و باشکوه و مجلل نبودند، اما پناهگاه تودهی محروم بهشمار میرفتند. نه آنکه متولیانشان در هر ناآرامی نگران تعرض و حملهی معترضان باشند.
یک ماه بعد از راهپیمایی میلیونی اربعین (با آن تبلیغات سنگین مانور تمدنی و شاهراه اتحاد جهان اسلام و چه و چه) حالا چشمها نگران به اخبار عراق دوخته شده که مبادا آتش خشم معترضان، دامن عتبات مقدس را هم بگیرد. همچنانکه معترضان در بغداد به حرم یکی از نواب اربعهی امام زمان(ع) و در نجف به مقبره محمدباقر حکیم حمله کردند.
روی دیگر سکهی توسعهی سختافزاری بیرویهی تشیع و فربهی مناسکی همین است. توسعه و فربهی، لاجرم به پیوند عمیق نهاد دین با منابع قدرت (چه سیاسی، چه اقتصادی) انجامیده است. و جز این هم انتظاری نبود. زیرا توسعه، نیازمند سرمایه است. چنین است که متولیان رسمی تشیع هرچه در این چند دهه به اهالی قدرت، به سرمایهداران، به سیاستمداران، به ذینفوذان تقرب پیدا کردهاند، از محرومان و فرودستان فاصله گرفتهاند. پس بیجهت نیست که در چنین موقعیتی زبانشان الکن است و قدرت همراهی ـ سهل است ـ قدرت همزبانی هم ندارند.
چنین بزنگاههایی روز حساب دین و دینداران است. اگر قرار باشد دین جایی به کاربیاید، همینجاست. زمان و مکان اثبات کارآمدی نهاد دین اینجاست. وقتی جامعه چنین ملتهب شده، چنین زخم خورده و چنین نیازمند التیام است؛ نه همایشها و سمینارهای بینالمللی مرتزق از پول نفت.
«دینِ فربه» حتی اگر بخواهد هم نمیتواند چست و چابک باشد و همگام با تحولات جامعه بدود.
«دینِ برخوردار» در هر آشوبی نگران سرمایهها و داشتههایش است؛ برای همین لاجرم محافظهکار است و حافظ وضع موجود.
«دینِ قدرتمند»، متحد دیگر صاحبان قدرت است؛ به حکم اشتراک منافع. و جز این انتظار دیگری نمیتوان از او داشت.
همانطور که در مقدمه «ساکن خیابان ایران» نوشتم: «درصورت استمرار این روند و چنانچه در تنظیم مناسبات نهاد دین و دولت، اصلاحات و بازاندیشیهای مؤثری صورت نپذیرد و جامعهی مذهبی نتواند خود را از وابستگی به نظام سیاسی برهاند، آیندهای پرتلاطم و پرمخاطره در انتظار تشیع ایرانی خواهد بود».
با این اوصاف میتوان گفت، جمهوری اسلامی، بدون آنکه بخواهد، عملاً در مسیر تسریع و تشدید روند سکولارشدن جامعهی ایرانی حرکت کرده است. تجربهی ایران پس از انقلاب و عراق پساصدام نشان میدهد افزایش قدرت سیاسی و اقتصادی نهاد تشیع لزوماً نفوذ و سرمایهی اجتماعی این مذهب را افزایش نداده؛ بلکه برعکس به نظر میرسد از آن کاسته باشد. همچنانکه محتمل است فربهی مناسک شیعه، برخلاف تصور متولیان، نهایتاً منجر به نحیفشدن تشیع شود.
واقعیت مغفول آن است که توسعه و رشد شتابان، لزوماً و همهجا نشانهی ارتقا و افزایش قدرت نیست؛ گاهی برعکس نشانهی تنزل و تضعیف است. باور ندارید؟ از بادکنکها بپرسید.
.
.
غیبت دین و زبان الکن دینداران
نویسنده: محسن حسام مظاهری 1398/9/10
.
.
قدرت سیاسی می گوید از من هم می توان انتقاد کرد . خوب من از ایشان انتقاد می کنم ایا حفظ قدرت و نظام تا کجا واجب است؟؟تا کجا… پایمال کردن اخلاق و سرکوب مطالبات مردمی…تهمت های دروغ ناموسی و جاسوسی زدن…تا کجا…چرا وجدان اخلاقی مردم ما تا به این قدر خواب رفته است…ایا قران نگفته است:وَقِفُوهُمْ ۖ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ [سوره الصافات : 24]…آیا فریاد داستایفسکی را نمی شنویم که ما برای همه جنایت ها دیگران مقصریم زیرا به نحوی زمینه ساز ان بوده ایم.قدرت سیاسی از کجا این اجازه را به خود داده است که حداقل و کمترین مطالبات و حقوق مردم را به آنها نمی دهد ولی از طرف دیگر بیشترین و حداکثر انتظارات و وظیفه ها را از آنها توقع دارد.
چرا فکر می کنید معتقدین به حکومت برای حفظ حکومت این مواضع را دارند؟ شواهد این ادعا را ارائه بفرمایید. چرا می فرمایید که هدف قرار دادن مردم بوسیله گلوله تهمت است؟ چرا می فرمایید که حمله به اموال مردم جایز است؟
علی شریعتی :هر انقلابی که از یک «فرهنگ انقلابی نیرومند و غنی» برخوردار نبوده است، یک کفجوش بیمحتوی و پوکی بوده که ناگهان خروش کرده و با پفی فرو نشسته است.
مسئله این است که ما باید بیشتر فداکاری کنیم و کمتر توقع داشته باشیم، برخلاف امروز که روشنفکر بیشتر توقع دارد و کمتر فداکاری. من ترجیح میدهم دو نسل، سه نسل کار بکنند و بعد به نتیجه برسند. اما اگر در عرض 10 سال به نتیجه برسیم باز میگردیم به 100 سال عقبتر. همیشه یک تجربه عجیب در تمام آفریقا و آسیا شده؛ کسانی که به سرعت به نتیجه رسیدهاند، بعد، امتیازات قبل از انقلابشان را هم از دست دادهاند. من همه انقلابات زودرس را نفی میکنم.
رابطه روشنفكر با جامعه | سالهای 1351-1350 | اجتماعيات | 20- چه بايد كرد؟ | 5-حسينيه ارشاد (1348-1352) | شفاهی
«اول باید ببینیم حکومت مذهبی چیست؟ حکومت مذهبی رژیمی است که در آن به جای رجل سیاسی، رجل مذهبی (روحانی) مقامات سیاسی و دولتی را اشغال میکنند و به عبارت دیگر حکومت مذهبی یعنی حکومت روحانیون بر ملت. آثار طبیعی چنین حکومتی یکی استبداد است، زیرا روحانی خود را جانشین خدا و مجری اوامر او در زمین میداند و در چنین صورتی مردم حق اظهار نظر و انتقاد و مخالفت با او را ندارند. یک زعیم روحانی خود را به خودی خود زعیم میداند، و نه به اعتبار رای و نظر و تصویب جمهور مردم.
بنابراین یک حاکم غیرمسئول است و این مادر استبداد و دیکتاتوری فردی است و چون خود را سایه و نماینده خدا میداند، بر جان و مال و ناموس مردم مسلط است و در هیچ گونه ستم و تجاوزی تردید به خود راه نمیدهد، بلکه رضای خدا را در آن میپندارد. گذشته از آن، برای مخالف، برای پیروان مذاهب دیگر، حتی حق حیات نیز قائل نیست. آنها را مغضوب خدا، گمراه، نجس و دشمن راه دین و حق میشمارد و هرگونه ظلمی را نسبت به آنان عدل خدایی تلقی میکند. خلاصه حکومت مذهبی همان است که قرون وسطی کشیشان داشتند و ویکتور هوگو آن را بدقت ترسیم کردهاست .»
کتاب مذهب علیه مذهب مجموعه آثار ۲۲ (تویین بی، تمدن-مذهب) تهران چاپخش چ ۸ سال ۱۳۸۸ ص ۲۰۶ و ۲۰۷
لطفا مرجع تعریفی که از حکومت مذهبی دادید را ارائه بفرمایید.
خدایا رحمتی کن تا ایمان نان و نام برایم نیاورد. قوتم بخش تا که نانم را و حتی نامم را در خطر ایمانم افکنم. علی شریعتی. خوب مشکل طلحه و زبیر با حضرت امیر چی بود؟؟ هیچی اونها می گفتن به خاطر سابقه مبارزه های اسلامی حق بیشتری از بیت المال دارند و حضرت امیر می گفت به هیچ وجه، همه سهم مساوی دارن. دوره نوجوان ی همش به مسجد می رفتم ولی هیچ وقت توی بسیج شرکت نکردم چرا که بوی تزویر و ریا رو کاملا احساس می کردم. نماز جماعت و زیارت عاشورا نمی اومدن ولی برای حاضر و غایبی بسیج پیدا می شدن. بله صدر انقلاب واقعا بسیج لشکر مخلص خدا بود ولی الان اکثرا لشکر ریاکار خدا هستن. تعمیم نمی دم، هستن بسیجی های با شعور و با اخلاص ولی به هیچ وجه قابل مقایسه با اوایل انقلاب نیست. اون وقت ها بسیجی می شدن تا جبهه برن؛ الان بسیجی میشن تا سربازی معاف بشن. من هم مثل شما دقیقا مشکلم و انتقاد هام به حوزه علمیه و نهاد روحانیت است. به اعتقاد من روحانیت حالا دین را به فقه و احکام حلال و حرام تقلیل داده و فقه الاکبر و مباحث معرفتی مانند کلام و فلسفه و ادبیات و تاریخ و …به کلی کنار گذاشته. الان می شود مرجع تقلیید شد بدون اینکه یه کتاب تاریخی اسلام خونده باشی. سوای همه این حرف ها، نهاد روحانیت، به هیچ وجه واسطه مردم با خدا نیست و فقط شأن پژوهشی و علمی دارد. ولی الان متأسفانه سرتاسر حکومت را شیخ هایی که به هیچ وجه صلاحیت و کفایت ندارن اشغال کردن. نمی دانم فقه جعفری چه ربطی به بعضی از این سمت های کلان حکومتی داره. اینها اولا. دوما انتقاد جدی من اینه که، اینها به همان حرف های خودشون هم عمل نمی کنند. عدالت اجتماعی با عمل درست میشه نه سخنرانی. متأسفانه کار قدرت سیاسی شده شعار و شعار و شعار و سخنرانی و سخنرانی و سخنرانی. به اعتقاد من از لحاظ نظریه و تئوری، ولایت فقیه به هیچ وجه قابل قبول نیست و ساختار جمهوری اسلامی مسبب خیلی از فساد ها و تبعیض ها و ظلم ها و تزویر ها است. علم فقه خیلی کوچیک تر از اونه که شخص رو صاحب ولایت بکنه، علم کلام هم هست علم عرفان و …هم هست و حتی علاوه بر همه این علم ها، عمل کردن هم لازم است. امکان داره علامه علوم دینی باشی ولی از لحاظ عملی از یه کشاورز معمولی کمتر به حقیقت دین نزدیک باشی. من به ولایت انسان کامل و امام های معصوم معتقد هستم و در زمان غیبت بهترین شیوه حکومتی رو دموکراسی می دانم. اما به هر حال؛ تا وقتی که اکثر مردم ایران یا حداقل پنجاه درصد طرفدار ولایت فقیه و حکومت جمهوری اسلامی باشن من هم کوتاه میام و از این انتقاد های ساختاری حرف نمی زنم. اما به قول شما حداقل انتظارم اینست که حکومت صداقت و شفافیت داشته باشه و این قدر فاصله طبقاتی وحشتناک و تبعیض وجود نداشته باشه.
لطفا تبیین governanceرا در مذهب شیعه بفرمایید. لطفا نظریه ولایت فقیه و مبنای آن را توضیح بفرمایید.
اسلام چیست؟ نظریه ولایت فقیه می گوید اسلام چیزی است که قدرت سیاسی می گوید، اسلام چیزی که فرمانده کل قوی و ارتش و سپاه می گوید. اینجا ملاک و معیار، نه حقیقت بلکه شخصیت است. ولایت فقیه کیست؟ هیچ کس،کسی که یک عده آدم به اسم خبرگان که از فیلتر شوری نگهبان رد شده است انتخاب کرده اند. شوری نگهبان ۱۲ نفر است که نصفش حقوقدان است و نصفش فقیه. ۶ نفر فقیه را مستقیما خود ولی فقیه انتخاب می کند و ۶ نفر حقوقدان را رئیس قوه قضائیه که خود منتخب رهبری است انتخاب می کند، پس بنابراین یا مستقیما و غیر مستقیم شوری نگهبان را خود ولی فقیه انتخاب کرده است که آنها نیز اعضای خبرگان انتخاب می کنند و اینها نیز در نهایت خود ولی فقیه را انتخاب می کنند. ایا انصافا این دور نیست؟ بله مردم به خبرگان رای می دهند ولی کاندید ها کسانی هستند که از فیلتر سیستم استصوابی خود این ساختار دوری و قدرت محور انتخاب می شوند. و در آخر فقیه کیست؟ کسی که از اسلام تنها و تنها احکام حلال و حرام و نجاسات و شکیات را می داند و البته نه فقه سازگار با عصر معاصر بلکه فقه ۱۴۰۰ سال پیش که زکات ش همان گندم و کشمش است و دیه انسان با شتر محاسبه می شود. شخص می تواند مرجع تقلید باشد بدون انکه یک کتاب درباره تاریخ اسلام خوانده باشد و یک کتاب درباره حکمت و عرفان اسلامی نگاه کرده باشد…
1. مرجع معتبری برای توصیف و ادعای خود را لطفا ارائه بفرمایید.
2. فرمودید حتی یک کتاب تاریخی نخوانده اند! اولا روحانیت تاریخ را خود ساخنه اند چه در جنگ با روسیه که خود جهاد علیه روسیه اعلام کردند .، چه در شکستن استعمار انگلیس، چه در حمایت از دکتر محمد مصدق که مردم را به پشتیبانی این میهن دوست بزرگ بردند ، چه در پشت کردن به مصدق وقتی باز با آمریگا ، خارجی دیگر تکیه نمود و کشور و فرهنگ خود را نادیده گرفت ، چه در بیرون کردن آمریکا از آسیای غربی بیرون کردن متحد اصلی امریکا دیکتاتور محمدرضای میر پنج، و چه در شکست دادن attorney war کل غرب در سوریه. آیا شما یک کتاب فقهی خوانده اید؟
اگر به اندیشه خود تکیه بفرمایید کنج بزرگی بزرگتر از مورخین خارجی خواهید یافت. غربزدگی هنر نیست حقارت است
ایکاش یکنفر به بررسی و پژوهش در باره تکالیف حکومت نسبت به مردم از منظر قران می پرداخت
ایکاش یک نفر از میان ایرانی ها جسارت نقد داگماتیسم گاورننس غربی را به خود می داد.
چرا؟ این حکم را از کجا آوردید؟
آقای محسن حسام مظاهری تشیع در وضعی که مورد حمله قرار گرفته چه بایست بگوید؟ hatred ideologyکه در کلام شما شعله خشم و اتهام برکشیده را ممکن است چند صباحی در پس masquerade اصلاح و انقلاب پنهان کرد اما بالاخره مانند دولت اصلاحات افشاء و افتضاح خواهد شد. وقتی شما به باوری با گلوله و آتش و با تکیه بر م…هد خلق و با تایید پسر ساواکی اعلیحضرت و پشتوانه پمپئو و جان بولتون و حامی اعضم روشنفکری دانالد ترامپ و دموکراسی فرانسوی مدارا با شنبه های زرد امانوئل مک ق و ن می تازید مگر کسی جرات سخن گفتن در برابر شعبان بی مخ های دست نشانهده سرمایه داری یهودی و وهابیت بن سلمان و روشنفکر متنفر از ایران و ایرانی را دارد؟ عزیزم مردم در برابر فاشیسم چه در تظاهر militaristآن که دو روز دوام نیاورد و در چه تجسم انتلکتوئل فریبکار دارای حربه گیج کردم مخاطب جوان جرأت سخن گفتن ندارد پاسخ را قرار است خدای که وعده شده از پس مستبدین ( لیبرالیسم) و حامیان منتفع از آن ها (اساتید دانشگاه، و روشنفکران عاشق شهرت و اظهار نظریات دزدی دیگران) حق را از فریب متمایز سازد در جهان آخرت مسلمانان بدهد. Patience is a virtue!
از طرف : هدف مناسبی برای حمله روشنفکران و آزادیخواهان پست مدرن!
غیبت دین در ذهن تحصیل کرده عاشق و واله جلوه و زرق و برق آکادمیک غرب صادق است اما مردم با جان ودل خود دین را باور دارند و دانشجو و محققی که مغالطات به اصطلاح فلسفی غرب با فریب های رایج ذهن او را متاثر از خود نکرده براحتی عدم صداقت و یا ضعف بیان شما را تشخیص می دهد.
چطور انتظار دارید میلیشیای مستفیض به حمایت بیگانه از پس قدرت مردم ایرانی برآید. همانطور که همه دیدند تحت نام دروغین مردم چماغ و اسلحه به دست بودند و مردم محل نگذاشتند. اگر باور دیگری دارید منتظر پاسخ شما هستم. ببینم چی دارید بگویید!
???
بغیر از تمسخر اگر مطلبی دارید بفرمایید . منتظرم.
تمسخر تهی از محتواست.
صدانت که همیشه توصیه های اخلاقی آخرین تمهیدش علیه منتقدین است توصیه به پرهیز از توهین می کند! این آیا نشانه سرسپردگی نیست؟
چه خوب است چنین نظرات گوناگونی مطرح می شود تا باعث تنویر افکار شده و در نهایت حقیقت اشکارگردد در رابطه با اغتشاشات اخیر و تلفات و کل ماوقع لازم است گروهی متشکل از جامعه شناسان و روانشناسان و ….مستقل به بررسی موضوع بپردازند