وقتی درباره پیامبران میاندیشیم نمیتوانیم مفتون جنبهی نوآورانه زیست آنها نشویم. هر پیامبری مهمترین کنش اجتماعی که دارد درهمریزی عادات فکری و سنتهای اعتقادی و شیوههای زیست مرسوم و مألوف است. پیامبران، هم مرزهای فکری زمانهی خود را جابهجا کردهاند، هم مرزهای اخلاقی جامعه را تعالی بخشیدهاند، هم مرزهای روحی افراد را گسترده کردهاند و هم مرزهای سنتی زندگی را در هم ریختهاند. به گمان من، پیامبران، به نوعی کارآفرینان و روشنفکران عرصههای اندیشه، عمل و اعتقاد عمومی بودهاند.
کارآفرین کسی است که در حوزه فعالیت خود، خط شکنی می کند و مرزها و استانداردهای مألوف و جاافتاده را درهم میریزد. اگر فقط جنبه تحول آفرینی فکری پیامبران را بنگریم، پیامبران روشنفکران عصر خویشاند؛ چرا که روشنفکر هم، کارآفرین حوزه اندیشه است و استانداردهای اندیشگی ما را جابهجا میکند. روشنفکر، خطاهای امروز و تحولات و الزامات آینده را زودتر از عموم مردم میبیند و در مورد آنها سخن میگوید و هشدار میدهد. تفاوت اصلی پیامبران با کارآفرینان و روشنفکران، در این است که پیامبران انرژی، انگیزه و محتوای حرکت خود را از جذبه و وحی میگرفتند و افق زمانی آنها تا جهان دیگر امتداد مییافت؛ در حالی که روشنفکران و کارآفرینان، انرژی، انگیزه و محتوای نوآوری خود را از خرد و عاطفه می گیرند و افق زمانی آنها اینجهانی است.
و اکنون که قرنهاست عصر بعثت پایان یافته است و ختم نبوت اعلام شده است، آیا خدا اجازه خواهد داد که دین پیامبرانش به تصادف یا با اراده منفعتطلبان، به انواع انحرافات و خطاهای بشری آلوده شود؟ آیا خداوند حکیم در برابر نسلهای بعدی که به ادیانی آکنده و آلوده از سنتهای دستساز و منفعت آمیز بشری گرفتار شدهاند، مسئولیتی ندارد؟ آیا او اجازه میدهد تا رودخانه پربرکت دین انبیائش همچنان در بستر تاریخ به رنگ خاک و مزه سرزمینهایی که از آنها میگذرد آلوده شود و هیچ ایستگاه و دستگاه تصفیه گری بر سر مسیر این رودخانه معنی آفرین و حیات بخش قرار نمیدهد؟
من که دین را نه فقط یک مجموعه اعتقادی بلکه یک موجود زنده میبینم که در طبقه بندی سیستمها در بالاترین سطح، یعنی در سطح سیستمهای نمادین قرار دارد، معتقدم که اگر دینی از سوی خالقی حی و حکیم آمده باشد باید یک دین زنده و یک سیستم پویا باشد، وگرنه در الهی بودن آن دین شک خواهم کرد. و برای آن که دینی به مثابه یک سیستم زنده عمل کند، باید عوامل پویایی و زندگی در آن تعبیه شده باشد. دین زنده، دینی است که همچون بدن ما، هم بتواند تحولات و کنشهای درونی خود را مدیریت کند و در تعادل بماند و هم بتواند با تحولات روزگار و گردش فصول زمانهی جامعه، خود را مطابقت دهد تا پایدار بماند؛ در غیر این صورت آن دین زنده نیست و روزبهروز تواناییاش برای پاسخگویی به نیازهای فکری، ایمانی و رفتاری مومنان کاهش مییابد و زندگی آنها را پرهزینه میکند. و البته از حکمت الهی به دور است که برای انسانهای زنده، دینی غیرزنده بیافریند. مگر آن که آن دین قرار نباشد الگوهای اخلاقی و رفتاری انسان زنده را مدیریت کند، بلکه تنها قرار باشد مثل ابزاری بیجان در خدمت مقاصد بشری و زمینی و منفعت طلبانه مومنین قرار گیرد. اما دینی که قرار است انسان زنده را هدایت و مدیریت کند باید زنده باشد.
و اگر قرار باشد دین الهی دینی زنده باشد، آنگاه نه تنها ابزار و عواملی برای زنده ماندن میخواهد بلکه ابزار و عواملی نیز، هم برای تصفیه و هم تحول مداوم خویش می خواهد، تا بتواند با تحولات طبیعی دنیای واقع و نیازهای نو شوندهی جامعه مومنین، سازگاری و انطباق بیابد. و اینجاست که روشنفکران دینی ماموریت مییابند و وارد عمل میشوند و مسئولیت یاری رساندن برای زنده ماندن دین الهی را بازی می کنند.
گرچه استاد محمد مجتهد شبستری تمایل ندارد ما او را «روشنفکر دینی» بخوانیم اما من معتقدم که از این منظر که روشنفکری دینی نوعی کارآفرینی در اندیشه دینی است که تداوم بخش نقش تحول آفرین انبیا در عرصه ایمان قلبی و کنش اجتماعی مردم است، پس باید به جد او را یک روشنفکر دینی بنامیم.
یک دین زنده و پویا، همچون یک انسان زنده و پویا، همزمان در دو ساحت عاطفه و عقل، زیست میکند. برای تداوم آن هر دو ساحت، نیاز به نهادهایی است که وظیفه خود را به خوبی انجام دهند. امروزه نهاد روحانیت سنتی در ایران، خود را وقف تقویت ساحت عاطفی دین کرده و از بسط ساحت عقلانی آن به کلی غفلت ورزیده است؛ و اینجا بود که روشنفکران دینی، به خوبی این غفلت را تشخیص دادند و این وظیفه مهم را بر عهده گرفتند. بنابراین اکنون روشنفکران دینی ما در عمل متولی تقویت ساحت عقلانی دین و یاری رساندن به تدوام حیات آن شده اند. اما نگرانی آنجاست که این حرکت مبارک هنوز به یک نهاد تبدیل نشده است؛ و البته امید میرود با موجی از جوانان روشنفکر دیندار که هم اکنون از جایجای حوزه و دانشگاه سربرآوردهاند، ما به زودی شاهد تبدیل جریان روشنفکری دینی به یک نهاد اجتماعی قدرتمند در ایران باشیم.
دین، حتی اگر همچنان مناسکش رواج داشته باشد، دیگر یک دین زنده نخواهد بود، اگر هر کدام از ساحت عاطفه و عقلاش به سستی بگراید. تضعیف روشنفکری دینی، به منزله کمجانی و آسیبپذیری دین خواهد بود. و این نکتهای است که متاسفانه متولیان رسمی دین به آن عنایتی ندارند.
چهل سال پیش، محمد مجتهد شبستری، گرچه ناخواسته درگیر طوفان انقلاب شد، اما خواسته و آگاهانه از طوفان کناره گرفت و به سرعت از ساحت سیاست به ساحت اندیشه هجرت کرد و تلاشی ارزشمند را در مسیر ورود الهیات جدید به عرصههای اندیشه دینی این دیار آغاز کرد. این هجرت مبارک هم موجب قوام جریان روشنفکری دینی در ایران شد و هم نگاه هرمنوتیک به متون دینی را برای نسل آینده اندیشمندان دینی به یک قاعده موجه بدل ساخت، و سرانجام نیز او را به نماینده برجسته تشیع غیرسیاسی ایران در گفتوگوی میان ادیان تبدیل کرد.
شبستری با سلوک شخصی و فکری خود، سقراط وار به الگویی برای جوانان دیندار اما تحولخواه امروز این سرزمین تبدیل شده است، که از او میتوان طمأنینه را در زیست درونی، مدارا را در برخورد با معاندان بیرونی، گفتوگو، دیالوگ و رواداری را در برخورد با اندیشههای مخالف، و صبر و عشق و ایثار را در مواجه با مصائب زندگی شخصی آموخت. زندگی شبستری نمونه عالی از زندگی یک مومن است که حقیقت را فدای کَسوَت نمیکند و همزمان که در حوزه اندیشگی، استاد خردورزی است، در عرصه زندگی نیز معلم عاطفهآموزی است.
خوشحالیم که در شامگاه زمانهای که بازار دینفروشان پر رونق است، تک ستارههایی چون شبستری، آسمان غمزده این دیار را به حضور آرام خویش مزین کردهاند و با چشمکهای گاهبهگاهشان دلهای سالکان را به سوی افق های دور دست روانه میکنند.
در هشتاد و یکمین زادروز این استاد بزرگ، برایش عمری پرشکوهتر و زیستی پربارتر از پیش، آرزو میکنیم.
.
.
یادداشت محسن رنانی به مناسبت هشتاد و یکمین زادروز محمد مجتهد شبستری
سقراطی در زمانهی بیسقراطی
نویسنده: محسن رنانی | چهارم مهرماه ۱۳۹۶
.
.
بسم الله الرحمن الرحیم
در متن بالا موضوع نبوت مطرح شده است. نویسنده اظهار نگرانی میکند که با گذشت قرن ها از عصر بعثت, اولا منفعت طلبان دین را الوده میسازند . انگاه چیزی به نام زنده بودن و پویا بودن برای دین تعریف می نماید و فرض میکند که افرادی بدون معرفی پیامبر(ص) می توانند با تغییرات لازم به تشخیص خود دین را به روز نمایند.
به دلایل متعدد چنین اشکال و چنین ادعایی از اساس باطل است از جمله دلایل زیر:
اول:دین با معرفی امامان معصوم در روز غدیر کامل شده است : الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا.
دوم:با معیار قران و عترت راه هدایت روشن گردیده و حجت تمام است. به این دلیل منفعت طلبان خود و امثال خود را الوده می سازند.
سوم: اموزش دین یک مطلب است و تغییر وتحریف ان مطلب دیگر هرچند که نام این را روشنفکری نو اندیشی و…. بگذارند.
چهارم:فهمیدن دین غیر از تفسیر به رای است.
پنجم:از انجا که جامعه تا کنون برگزیده خدا یعنی امام زمان(ع) را به درستی نشناخته و بطور شایسته نخواسته است به بهره مندی کامل از امامت نرسیده است. راه حل مشخص است: ” خواستن و فراهم ساختن یاران”
ششم: اسلام برای هدایت در تمام زمانها است ولی نه برای پیروی از سلیقه های مردم.
نویسنده چرا شهامت اعلام اسمش را نداشته
در متن تون اشاره فرمودید که (عصر بعثت پایان یافته) و به دغدغه ای اشاره کردید که (آیا خدا اجازه خواهد داد که دین پیامبرانش به تصادف یا با اراده منفعتطلبان، به انواع انحرافات و خطاهای بشری آلوده شود؟) باید اشاره کنم که عصر بعثت پایان نیافته زیرا خداوند هیچگاه انسان ها را بدون راهنما نخواهد گذاشت و با فرستادن حضرت بهالله پیامبرش و دیانت بهاییانسان ها را از گذنده منفغت طلبان و انحرافات شان دور خواهد کرد.
بادرود به جناب مسلمان
حرف شماکاملا متین وصحیح است.به شرط آنکه معرفی دین ناب اسلام به دست افرادی مانند حضرت آیتالله جوادی آملی وعلامه حسن زاده آملی وامثالهم قرار گیرد،،که پاسخ گوی ذهن کنجکاو وفلسفی جوان امروز باشد،متاسفانه درحوزه، روحانیان فلسفی کم میبینیم،چرا که روحانیون اکثرا درحد فقاهت می مانندونمی توانند پاسخگوی جوان تیزهوش وتحصیلکرده امروز باشند،،من فکر می کنم امثال علامه طباطبایی وعلامه جعفری ها باید پرورش داد،که بتوانند از روشنفکران نواندیش دینی سبقت بگیرند،،ولی عملا در حال حاضر متاسفانه عملکرد خروجی حوزه علمیه اینگونه نیست…
با درود به جناب مسلمان
سخن شما کاملا متین وصحیح است،به شرط آنکه معرفی اسلام ناب محمدی به دست افرادی نظیر آیتالله جوادی آملی وعلامه حسن زاده آملی وامثالهم باشد،،متاسفانه امروزه روحانیت درحوزه درحد فقاهت مانده است. عملا روحانیون نمی توانند پاسخگوی ذهن فلسفی جوان تحصیلکرده امروزی باشند،،به نظربنده امثال علامه طباطبایی وعلامه جعفری باید درحوزه پرورش داد که بتوانند از روشنفکران نو اندیش دینی سبقت بگیرند.ولی متاسفانه درجامعه می بینیم جوان تحصیلکرده امروزی خیلی جذب سخنان تکراری روحانیون نمی شوند وبیش تر مجذوب سخنان روشنفکری نو اندیش دینی
هستند
نام اشخاص را نبرید زیرا انها ملاک نیستند. ملاک های اصلی دین مشخص هستند. مولا امیر المومنین( ع ) برطبق نهج البلاغه ، می فرمایند : حق را بشناس تا اهل انرا بشناسی.