روشنفکری دینی چه می‌گوید؟

روشنفکری دینی چه می‌گوید؟

صدیق قطبی: به نظر می‌رسد در میان روشنفکران دینی به رغمِ همه‌ی اختلاف‌نظرها و تنوع تعابیر، می‌توان خطوط مشترک و جان‌مایه‌های یگانه‌ای یافت. در اینجا تلقّی خودم را از مشخصه‌های روشنفکری دینی تقریر می‌کنم:

▪یک.

ادیان، کم و بیش فرزندِ ارتباط بنیانگذاران آن با ساحت معنوی جهان هستند و آنچه با نام متن دینی در اختیار داریم محصول تماسی است که بنیان‌گذار دین با امر متعالی یا واقعیت قدسی داشته است. از این‌رو، دین نه جای علم را می‌گیرد و نه جای فلسفه و نه هنر را. علم، فلسفه و هنر، هر یک با روش ویژه‌ی خود به کرانه‌هایی از جهان دسترسی پیدا می‌کنند و سپس با زبان و منطق خود، ما را در رهیافت‌های خود شرکت می‌دهند. سرشت متفاوت ادیان از دیگر طریقه‌های بشری به نحوی است که زمینه‌ای برای تعارض باقی نمی‌گذارد. آنچه با نام تعارض علم و دین یا تعارض فلسفه(رهیافت‌های خرد) و دین سراغ داریم، در حقیقت تعارض ابعاد تاریخی و عَرضی دین با علم و فلسفه است. حقیقت دین که فرزندِ تماس با ساحت معنوی جهان است، جا را بر دیگر شیوه‌های نگریستن به جهان تنگ نمی‌کند.

▪دو.

مأموریت اصلی دین، توجه و عطف نظر دادن ما به حقیقت قدسی و واقعیتِ متعالی هستی است. بانگ و صلایی است که می‌خواهد خواب‌رفتگی معنوی ما را چاره کند. دعوتی است به فراروی از محاسبات مادی و خودگروانه و مرتبه‌های فرودین وجود به ساحاتی که روشن‌تر، متعالی‌تر و معناسازترند. رسالت اصلی ادیان این است که ما را از پیله‌ی خویش و مناسبات خودگزینانه و مادی‌نگر، به هستی برتری التفات دهند و در یک کلام به «ایمان» فراخوانند. جانِ ادیان دعوت به ساحت متعالی است و هسته‌ی اصلی دین درمانِ خواب‌رفتگی معنوی ماست. باقی، پوسته‌ها، استعاره‌ها، شکل‌ها، پوشش‌ها و قالب‌های تاریخی هستند که بنا بوده در خدمت آن جان گرامی باشند. از این‌رو، اغلبِ قصه‌ها، استعاره‌ها، نظام‌های اعتقادی و دستورالعمل‌های اجتماعی، ماهیتاً بیرون از رسالت ادیان قرار می‌گیرند. ثمره‌ی این نگاه، توجه چشمگیر روشنفکری دینی به ایمان، تعالی‌جویی معنوی و خاصیتِ معنابخش و جان‌پرور دین است و نه «کلام» یا «فقه». با این وصف، ابعاد اخلاقی و عرفانی ادیان در مرکز عنایت روشنفکری دینی قرار می‌گیرد.

▪سه.

از آن‌رو که رسالت دین ایجادِ «رابطه» با ساحت معنوی جهان است و رابطه‌ی ژرف و اصیل، جوششی طبیعی و آزاد و برآمده از تمامیتِ هستی فرد است، نمی‌توان و نباید با ساز و کارهای اکراه‌آمیز و اعمال فشارهای بیرونی، در صدد توسعه یا تعمیق دین در ضمیر آدمیان برآمد. دین، فتحِ جان‌ها است و با غلبه بر پیکرها حاصل نمی‌شود. با این‌وصف، روشنفکری دینی حقیقت دینداری را امری فردی و برآمده از آگاهی و انتخاب فرد می‌داند و با هر گونه اعمال زور و فشار برای حمایت از دین، مخالف است. اقامه‌ی دین در تلقّی روشنفکری دینی از مجرای حکومت دینی محقق نمی‌شود. اقامه‌ی دین، حضور پُرجلال خداوند در نهادِ انسان‌هاست و نه آرایه‌ها و ظواهر نُمادین و هویت‌ساز در سپهر عمومی. با این وصف، روشنفکری دینی به فردگرایی، آزادی‌های فردی و مناسبات اجتماعی و سیاسی متناسب با سرشت ایمان، متمایل است و می‌توان مسامحتاً روشنفکری دینی را دینداری لیبرال خواند. جنس نگاه روشنفکری دینی به حقیقت دین، ایمان و تعالی معنوی اقتضا می‌کند که حامی و هوادار سازوکارهای دموکراتیک و وفادار به آزادی باشد.

▪چهار.

از آن‌رو که روشنفکری دینی، ادیان را به عنوان منابع ارزنده در عرض دیگر منابع معرفت می‌داند، تک‌منبعی نیست و خود را از کوشش‌های معرفتی بشر در عرصه‌های مختلف بی‌نیاز نمی‌داند. آری، سایر دینداران هم به منابع معرفتی دیگر مراجعه می‌کنند، اما همه را در ذیل و سایه‌ی نگاه دینی خود می‌سنجند و داوری می‌کنند. دین در مرتبه‌ی عالی داوری نشسته و بر دیگر عرصه‌ها، حکم بی‌چون دارد. در تلقی روشنفکری دینی عرصه‌های مختلف فکر و فرهنگ باید در گفتگو و داد و ستد با هم باشند. یکی صدرنشین و دیگری ذیل‌نشین نیست. با این وصف، روشنفکری دینی عنایت ویژه‌ای به فلسفه و ادبیات جهانی دارد و می‌کوشد دین را همچون پنجره‌ای در کنار دیگر پنجره‌های موجود بنگرد و بپذیرد. عقل‌گرایی در موازات معناگرایی دینی، از اوصاف روشنفکری دینی است.

▪پنج.

هر گونه تماس با امر متعالی وقتی به ما گزارش می‌شود رنگِ ذهنیات فرد تجربه‌گر، عناصر تاریخی، فرهنگ و زبان را می‌گیرد. آنچه با نام متون دینی در اختیار داریم، محصول مشترک امر بی‌رنگ و مقدس با رنگ‌های مختلف تاریخی است. عصر و زمانه‌ای که بنیان‌گذار دین در آن زندگی کرده، زبانی که با آن تکلم کرده، اسطوره‌ها و استعاره‌های فرهنگی که در آن زیسته، خصوصیات فردی و تیپ روان‌شناختی او، دستاوردهای آن روزِ علوم و بسا چیزهای دیگر، اثر و نقش خود را در گزارش و روایت صاحب متن نهاده است. با این وصف، روشنفکری دینی اعتنای ویژه‌ای به ردگیری عناصر تاریخی ادیان دارد. روشنفکری دینی می‌کوشد پیام بنیادین ادیان را از پوشش‌ها و آسترهای تاریخی آن تمیز دهد. روشنفکری دینی معتقد است آنچه اغلب دینداران از لوازم و بایسته‌های دین می‌دانند، در حقیقت اقتضائات تاریخی دین است و نمی‌تواند برای همه‌ی زمان‌ها کارایی داشته باشد. خیلی از آنچه در نظر عموم دیندران و متولیان ادیان، به عنوان لوازم مسلّم دین تلقی می‌شود، در چشم‌انداز روشنفکری دینی، کنارنهادنی است.

▪شش.

اخلاق مقدم بر دین و مستقل از آن است. ما پیش از روی‌آوردن به دین، دریافت‌های معتبر اخلاقی داریم و با مراجعه به آنهاست که می‌توانیم گواهی بنیان‌گذاران دین را بپذیریم و به آن دل بدهیم. خدا، وجودی اخلاقی است و تعالیم الهی و دینی نمی‌توانند با فهم غالب آدمیان از عدالت و اخلاق، مغایر باشند. اخلاق، داور دین است و داورِ برداشت‌ها و استنباط‌های دینی. هر جا که فهم و استنباطی از دین با دریافت عموم مردم از اقتضای عدالت و اخلاق، ناسازگار بیفتد، نشانه‌ای است بر اینکه آن تعلیم یا باورِ دینی، از عرضیات تاریخی است و نه از مضامین بنیادین. عالمان دینی باید فهم خود را با فهم تکامل‌پذیر و رو به تحولِ آدمیان از عدالت و اخلاق، همسو کنند. اخلاق و عدالت، تنها سنجه‌ی راستی‌آزمایی و اعتبار دعاوی دینی نیست، بلکه در فهم و استباط هم داور و ناظر است. دینداران باید فهم دینی خود را با درک کم‌وبیش مشترک روزگار خود از معنای عدالت و لوازم اخلاق سازگار کنند. با این وصف، بازخوانی اخلاقی استنباط‌های دینی از خصائص روشنفکران دینی است. اخلاق، مستقل از دین و عیارِ اعتبارِ فهم ما از مضامین دینی است.

▪هفت.

باید انتظارات و توقعات خود را از دین بازنگری کنیم. روشنفکری دینی توقع ندارد که دین پاسخ‌گوی تمامی معضلات و گره‌های زندگی فردی و جمعی انسان‌ها باشد. روشنفکری دینی بارِ دین را سبک می‌کند. ادیان تلاش‌هایی هستند برای پاسخ‌گویی به عطش الوهی و پاره‌ای نیازهای وجودی انسان‌ها و نباید از آنها توقع داشت برای همه‌‌ی عرصه‌های زندگی، دستورالعمل و قانون ارائه کنند. دین، قانون نیست و نباید از آن انتظارِ قانون‌گذاری داشت. قوانین و نهادهای اجتماعی سرشتی سیّال و نوشونده دارند که به موازات تحول زندگی آدمی، تغییر می‌کنند. دین البته نگرش‌هایی کلان و ارزش‌هایی متعالی را پیشنهاد می‌کند و دینداران را وامی‌نهد تا در پرتوِ آن نگرش معنوی، بر اساس آزمون و خطا و با نظر به تجارب تاریخی، نهادهای اجتماعی خود را انتظام بخشند و برای خود قوانین وضع کنند. دین، وعده‌ی بهشت دنیوی نداده است و ضامن بهروزی مادی در این جهان نیست. با این وصف، می‌توان عنایت به مقوله‌ی انتظارات بشر از دین که سرشتی ماقبل دینی دارد و نیز کاستن از گستره‌ی توقعاتی که در طول تاریخ از دین رفته است را از خصائص روشنفکری دینی دانست.

▪هشت.

روشنفکری دینی از آنجا که بیشتر به کیفیت باطنی ادیان نظر دارد و رسالت دین را نه ارائه‌ی نظام اعتقادی بلکه پرورش باطنی انسان‌ها برای عبور از خودخواهی و تجربه‌ی ساحت‌های متعالی می‌داند، نگاهی کثرت‌گرا به ادیان دارد. گر چه دعاوی کلامی، الاهیاتی و مابعدالطبیعی ادیان یکی نیستند و گرچه استعاره‌های زبانی و آیین‌های عبادی مختلفی دارند، اما حقیقت واحدی را دنبال می‌کنند. تعارض‌ها و اختلافاتی که در ادیان می‌بینیم محصول شبکه‌‌ای از تفاوت‌ِ زمینه‌های تاریخی، بافت‌های فرهنگی و نیز خوی و خصلتِ بنیان‌گذاران ادیان است و نباید مانع دیدن آن گوهر مشترک باشد. گوهر مشترکی که می‌توان آن را دعوت به ایمان یا ارتباط با ساحتی برتر نام نهاد. با این وصف، روشنفکری دینی نگاهی کثرت‌گرا دارد و می‌کوشد بر کنار از صف‌بندی‌های کلامی که در سطح باورها و استعاره‌ها توقف کرده‌اند، به خون یگانه‌ای بنگرد که در رگِ همه‌ی آیین‌های دینی و معنوی جاری است.

▪نه.

روشنفکری دینی قائل به قرائت‌پذیری دین و کثرت‌گرایی در تفسیر است. کسی نمی‌تواند و نباید استنباط و قرائت خود را مقدس بداند و آنچه را می‌فهمد، عینِ خواسته‌ی خدا قلمداد کند. قرائتی مصوّب و تأیید‌شده از سوی خدا وجود ندارد و همه دینداران باید فروتنانه فهم‌های خود را در معرض نقد و بررسی و گفتگو قرار دهند. همه‌ی فهم‌ها و برداشت‌ها درست نیستند، اما تأییدنامه‌ای نیز به سودِ قرائت خاصی وجود ندارد و از این‌رو، تکفیر کردن رفتاری خودخواهانه است. دینداران می‌توانند و بایسته است فهم‌های مختلف خود را در موضعی برابر به مصاف هم ببرند و حک و اصلاح کنند، اما از آن رو که فهم بشری خطاآلود است، نباید فهم خود را عیار و ملاک کفر و ایمان قلمداد کنند. با این وصف می‌شود پرهیز از تکفیر، خشونت‌پرهیزی و به رسمیت شناختن قرائت‌های مختلف از دین را که متضمن رواداری و هم‌پذیری است، از مشخصه‌های روشنفکری دینی برشمرد.

▪ده.

روشنفکری دینی نگاهی معناگزین و غایت‌مدار به منابع دینی دارد. می‌خواهد ارزش‌های جاودان را از شیوه‌های زمانمند تمیز دهد. به شیوه‌ها اصالت و موضوعیت نمی‌دهد، بلکه آنها را راهکارهایی تاریخی در پشتیبانی از ارزش‌هایی کلان و جهان‌شمول می‌داند.

منتقدان و مخالفان روشنفکری دینی می‌گویند نحوه‌ی رویارویی آنان با منابع دینی گزینشی است و مصداق «یؤمن ببعض و یکفر ببعض» است. آیه‌ای که تعبیر فوق از آن برگرفته شده است را باید کامل دید:

«إِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ یُرِیدُونَ أَنْ یُفَرِّقُوا بَیْنَ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ یَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَکْفُرُ بِبَعْضٍ وَ یُرِیدُونَ أَنْ یَتَّخِذُوا بَیْنَ ذلِکَ سَبِیلًا»(نساء: ۱۵۰)

چنان که می‌بینیم منظور آیه کسانی است که به همه‌ی پیام‌های آسمانی ایمان نمی‌آورند. به میل و هوای خود، برخی از پیامبران را می‌پذیرند و برخی را انکار می‌کنند. قرآن می‌گوید نمی‌شود تفرقه‌آمیز رفتار کرد. حرفِ اصلی همه‌ی پیامبران یکی است و امکان تبعیض و تفرقه نیست.

مضمون آیه متوجه کسانی است که از سرِ هویت‌جویی و تفاخر، به انکار و طردِ دیگر آیین‌های دینی می‌پردازند و شامل کسانی که با روشیِ مقصدنگر و غایت‌گرا در پیِ کنار زدنِ تاریخیتِ متن دینی هستند، نمی‌شود.

روشنفکری دینی اگر بخش‌هایی از دینِ تاریخی را کنار می‌گذارد از سرِ وفاداری به مغز و جانِ پیام دین است و نه ایمان به بعض و انکار بعض. مواجهه‌ی روشنفکری دینی گزینشی و دلبخواهی نیست بلکه برآمده از نگرشی پیشینی در خصوص زبان دین، رسالت دین و انتظارات بشر از دین است. کفر به بخش‌هایی از دین وقتی مصداق پیدا می‌کند که مراجعه‌کننده‌ی به متن دین، پاره‌ای از حقایق دینی را عامداً انکار کند. یعنی به‌رغم آنکه می‌داند خواسته‌ی حقیقی خداست، اما از آن روی‌ بگرداند. روشنفکری دینی در اساس چنین مواجهه‌ای ندارد. روشنفکری دینی می‌خواهد به کُنهِ معنا راه پیدا کند و حقیقتی را بیابد که بر کنار از تحمیل‌های تاریخی، می‌تواند همچنان برای انسان امروز پذیرفتنی و کاربستنی باشد. مواجهه‌ی روشنفکری دینی با متن‌های مقدس، مواجهه‌ای معنانگر، غایت‌مدار و با نظرداشتِ اقتضائات تاریخی است و نه مواجهه‌ای دلبخواهانه. می‌نگرد که آنچه در کتاب مقدس آمده است تا چه اندازه متأثر از زمینه و زمانه‌ی تاریخی بوده است و کجا حاوی پیامی جاودان و تابنده است.

آیا می‌توان هم به معنابخشی ادیان قائل بود و هم به دموکراسی، آزادی، حقوق بشر، درک امروزین از عدالت و اخلاق؟ می‌توان هم به گوهرِ دین وفادار بود و هم به فلسفه و هنر گشوده ماند؟ می‌توان ایمان ورزید و هم‌زمان جسورانه خردورزی کرد؟ پاسخ روشنفکری دینی آری است.

21 نظر برای “روشنفکری دینی چه می‌گوید؟

  1. فرموده اید: “ﺍﺩﯾﺎﻥ، ﮐﻢ ﻭ ﺑﯿﺶ ﻓﺮﺯﻧﺪِ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺑﻨﯿﺎﻧﮕﺬﺍﺭﺍﻥ ﺁﻥ ﺑﺎ ﺳﺎﺣﺖ ﻣﻌﻨﻮﯼ ﺟﻬﺎﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺑﺎ ﻧﺎﻡ ﻣﺘﻦ ﺩﯾﻨﯽ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻣﺤﺼﻮﻝ ﺗﻤﺎﺳﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻨﯿﺎﻥﮔﺬﺍﺭ ﺩﯾﻦ ﺑﺎ ﺍﻣﺮ ﻣﺘﻌﺎﻟﯽ ﯾﺎ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﻗﺪﺳﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ.” این جمله ی اول بند یک است. به نظرم شفافیت ندارد. تماس، امر متعالی، واقعیت قدسی… این اصطلاحات را لطفا باز کنید. تازه بعد از شفاف شدن این ها می شود ادامه ی متن را خواند، شاید.

  2. صدیق قطبی” نازنین در نوشته بالا تلاش کرده است “روشنفکری دینی” را ایضاح نماید. او به ۱۰ “خط مشترک “و “جان مایه ی یگانه” و ” تلقی خودش از مشخصه های روشنفکری دینی” اشاره کرده است. او البته تصریحی بر جغرافیای روشنفکران دینی و نیز دین مورد نظر در روشنفکری دینی مورد اشاره اش نکرده است. همین دو مورد عدم اشاره این مفهوم سازی ها را به اندازه ای از مصادیق، مجرد می کند که می توان گفت بدون مصداق می شود.برای مثال در بند ۴ مشخصا اشاره به ادیان دارد و البته هیچ تصریحی در ده گانه ی او به آسمانی و یا زمینی بودن دین هم نشده است.

    آیا در این صورت باورهای “روشنفکری دینی” فرا دینی نمی شود؟ چرا نگوئیم: “روشنفکری فرا دینی”؟ و یا “روشنفکری” ؟

  3. به نظرم نوشته ی خوب و کاملی است و روشنفکری را به خوبی توضیح می دهد.
    اما دلیلی بر قبولی این مدعاها دیده نمی شود در واقع همه اینها صرفا مدعا هستند.

  4. سلام

    بنا به ادعای نویسنده که هیچ تفسیری نمی تواند جامعیت داشته باشد، بعید می دانم نویسنده ادعا داشته باشد که این متن گویای تمام جنبه های متعدد روشنفکر دینی باشد.
    علی ایحال متن، نسبتاً جامع و کامل است.
    به نظرم لازم است، بزرگان روشنفکر دینی، بنشینند و منشور کاملی در تعریف روشنفکری دینی و یا نو اندیشی دینی و همچنین اگر اختلافی بین این دو مقوله وجود دارد بنویسند.
    گرچه ممکن است نظر واحدی وجود نداشته باشد ولی اجماع در این زمینه راهگشای کسانی است که در این حوزه فکری علاقمند به اندیشیدن، گفتن و نوشتن هستند.

    در کل، متن فوق قابل تحسین است.

  5. سلام بر جناب صدیق قطبی و تشکر از گردانندگان این سایت مفید و پربار

    جمع بندی بسیار خوبی از روشنفکری دینی است. البته اشکالاتی هم که در پست‌های بالا ذکر شد، بجاست و خوب است در مقاله‌ای دیگر پاسخی بدان داده شود.

    نکته‌ای که روشنفکری دینی از نوع ایرانیش باید تکلیفش را با آن روشن کند، بخش عبادی دین است. بخش معاملات و سیاسیات که پیشتر تکلیفش را معلوم کرده، عبادات است که اکنون در معرض تشکیکات جدّی است. مثلاً آیا روزه‌داری در صورتی که کسی به زیان‌بار بودن آن برسد، می‌تواند ترک شود؟ یا در کمّیت یا کیفیت آن تغییری ایجاد شود؟ مثلاً زمان آن از سی روز، ده روز بشود؛ در طول روزهای بلند اجازه خوردن سه لیوان آب داده شود؛ از این بالاتر، اگر مانع کار و کسب فرد می‌شود یا در انجام وظایف روزانه‌اش خللی وارد می‌کند، به‌کل رها شود؟
    اگر آری، چه کسی حق دارد چنین تغییر کمّی یا کیفی ایجاد کند؟ آیا برداشت خود شخص یا کارشناسی دینی؟ اگر دومی است، کارشناس دینی کیست؟
    این سویه از بحث را پیش کشیدم، چون بر اساس این نوشته، روشنفکری دینی می‌گوید:
    «جانِ ادیان دعوت به ساحت متعالی است و هسته‌ی اصلی دین درمانِ خواب‌رفتگی معنوی ماست. باقی، پوسته‌ها، استعاره‌ها، شکل‌ها، پوشش‌ها و قالب‌های تاریخی هستند که بنا بوده در خدمت آن جان گرامی باشند. از این‌رو، اغلبِ قصه‌ها، استعاره‌ها، نظام‌های اعتقادی و دستورالعمل‌های اجتماعی، ماهیتاً بیرون از رسالت ادیان قرار می‌گیرند».
    عبارت “نظام‌های اعتقادی” اشکالی را که گفتم دربرمی‌گیرد.

    از سوی دیگر، در نوشته آمده است:
    «از آن‌رو که رسالت دین ایجادِ “رابطه” با ساحت معنوی جهان است و رابطه‌ی ژرف و اصیل، جوششی طبیعی و آزاد و برآمده از تمامیتِ هستی فرد است، نمی‌توان و نباید با ساز و کارهای اکراه‌آمیز و اعمال فشارهای بیرونی، در صدد توسعه یا تعمیق دین در ضمیر آدمیان برآمد».
    طبیعی است که دین اسلام بایدها و نبایدهایی دارد. بر فرض که احادیث را هم از حجّیّت بیندازیم، این بایدها و نبایدها در مانیفست اصلی اسلام، یعنی: قرآن هم آمده است. تحمیل نماز یا روزه یا زکات برای برخی مصداق «اِعمال فشارهای بیرونی است» و اتفاقاً هدف دین هم از واجب کردن چنین تکالیفی «توسعه یا تعمیق دین در ضمیر آدمیان» است.
    روشنفکری دینی این تعارض را چه می‌کند؟

    باز هم ممنون

    1. بدرستی دست روی نکته اصلی گذاردید. در کامپاند روشنفکر دینی بایست روی به تعقل اورد و جزم را کنار نهاد . روشنفکر دینی دچار تعرض است. نگاه
      یونانی چه در اسطوره هایش، چه در نهضت revival of Hellenism و چه در دنباله مدرن و پست مدرنش بهتر است رو به عقلانیت آورد.
      All the extant evidence points towards a new way out and that’s kenar gozashtane jazme gharb va roy Avardane be aghlaniat din ast.
      َ

    2. شاید با وجود تعارضات بسیار عمیق تر در rationalism , empiricism, و در فلسفه پاسخ دهد . وقتی هیچ یک از مواضع فلسفی و نحله ها موفق نبوده اند تعارض با نگاه شکست خورده مشکلی محسوب نمی شود.

  6. صورت بندیِ کمابیش درستی ست که تناقض درونیِ روشنفکریِ دینی را بیشتر آشکار می کند و در تایید آن دیدگاه که این ترکیب را از اساس نادرست و ناممکن می داند.

  7. افرادی که به عنوان روشن فکر دینی قلم می زنند . خوبست سه ویژگی زیر را داشته باشند .
    ۱- خرد ورزی و بینش علمی و عقلانی .
    ۲- احترام به آزادی و حقوق بشر از منظر دموکراسی –
    ۳- احترام به هویت ملی .
    بنابراین کسانی که به موضوعات متا فیزیک . یا به استبداد زیر پرده دین باور دارند . و بر چهره نیاکان ما لجن می مالند . نمی توانند عنوان روشن فکر دینی داشته باشند .

    1. مگر دموکراسی منجر با احترام به حقوق بشر سازگار است؟ اگر تصور می کنید این گونه است حقوق بشر را تعریف و سپس نشان دهید که دموکراسی می تواند با آن سازگار باشد.

  8. اگر فردی که خود را “ روشنفکر دینی” قلمداد میکند، مدعی شود که: آدم ها ملزم به پذیرش هیچ دین و متعاقباً مذهبی نیستند، هیچ فردی که خود را مروّج و مبلغ مذهب میداند، حق تحمیل به هر شکل ممکن به افرادی که نمیخواهند هیچگونه مذهبی را بپذیرند، ندارد و بی مذهبان همانقدر صاحب حق هستند همانطور که مذهبیان، این فرد را میتوان روشنفکر دانست. اما اگر فردی بگوید من روشنفکر دینداران هستم، خودش را با یک مغالطه در مخمصه مضحکی انداخته است، هر چند نزد دینداران روشنفکر تلقی بشود. در دنیای دین دارن روشنفکر بودن امری زیبا و شورانگیز جلوه میکند. اما در عالم بی دیننان بن بستی است که “ روشنفکر مذهبی” را دچار عذاب “الیم” خواهد کرد. آخر کلام اینکه برای آدم بودن لزوماً نیازی به دیندار بدون نیست.

    1. این نگاهی که بیان فرمودید مبتنی بر فرض عقلانی بودن مطلق روشنفکری است و جزمی بودن دین. نه تنها روشنفکری برآمده در تاریخ از رنسانس بلکه حتی فلسفه زیربنایی که به نظر دانشجویان و در بیان و ارائه فلاسفه STRUCTURE و CONTENT

      ROBUST و موجهی در آن چه به گوش میرسد دارد موفق به ارائه موضعی TENABLE نبوده است. naturalistsفلاسفه طبیعت گرا پس از Greek’s seven sages یا ۷ پیر دانای یونان که مرجع معرفت آن community بودند این موضع را اتخاذ کردند که mythology را کنار گذارند و بجای deityهای دیگر Zeus, Hera, Poseidon, Demeter, Athena, Apollo, Artemis, Ares, Hephaestus, Aphrodite, Hermes, and either Hestia or Dionysus
      باور داشتند که طبیعت را بجای میتولوژی بنشانند و بجای توضح باران با اراده زئوس از علل طبیعی استفاده کنند. ارسطو از نظامی از علل مام برد علل مادی صوری غایی و فاعلی . فلسفه علم او حاوی عناصری از تجربه گرایی همراه با مولفه های عقل گرایی است در عین حال این که متافیزیک خاص خود را دارد. فرانسیس بیکن و دکارت در پیشانی تجربه گرایی و عقل گرایی به منطق و فلسه وی تاختند . تجربه گرایی که تا کنون صدها بار در تبیینه های بیشمار ارائه شده. هیوم ، لاک،برکلی(بارکلی)، موریس شلیک، کارنپ، نوراث (نویی رت)، جی ای اِر(آی یر)، کارل پاپر، راسل(در یک دوره)، تا کواین تلاش کردند تبیینی tenable از تجربه گرایی بدهند و مشخص است که تجربه گرایی قابل دفاع نیست. اصولا برون گرایی معرفت شناختی مسائلی جدی در پیش پای ما می گذارد که در بیان بیلر و بونژور منجر به شک گرایی و نفی امکان معرفت می شود.
      از طرفی عقل گرایی برآمده از فلسفه انگلوساکسون و جرمانیک نیز خود همانند تجربه گرایی موفق به ارائه موضع tenable نمی شود. pragmatism عملگریی چارلز سندرز پرس، جان دیویی، و ویلیام جیمز نیز که مانند طبیعت گرایی معرفت شناخنی به نحوی نفی فلسفه است و در عمل شکست خورده است.
      در فلسفه مدرن arch projectیکی از مولفه های اصلی مبارزه با متافیزیک بود که هایدگر، نیچه، اگزیست تانسیالیست های فرانسوی موفق به انجامش نشدند. پوزیتیویسم اوج علم گرایی و منطق گرایی شکست قطعی خورد.
      فلاسفه از مبارزه با متافیزیک عقب نشستند و برخی حتی از اراه نظامی فلسفی تبری جستند. چرا؟ پاسخ این است که هیچ راه آزمون نشده باقی نمانده و همگی راه های تجربه شده با شکست همراه بوده. اما جزم الحاد atheism و توهم امکان رد شک گرایی بر اساس عقلی و تجربی ضد مسیحی پسا رنسانسی ریشه ضد دینی و تعصب آمیز است.
      وقتی به فلاسفه غرب نظر می شود انها تقریبا همگی naturalistهستند با وجود غیر قابل تعریف بودن طبیعت گرایی چه در جایگاه معرفت شناختی، چه در مقام توجیهی، و چه غیر از این.
      ّمدروز و جلوه رویکردهای رایج و رسمی که پشتوانه ای بغیر از دانشگاه و نه عقل و تجربه دارد در تمامی تجربه ها ناموفق بوده است.
      این که روشنفکری که تنها عامل تقویت و توجیه سلطه بوده( و در زبان میشل فوکو ابزار قدرت، و در بیان فرانکفورت ابزار توجیه و سپس عامل سرکوب) عقلانی، تجربی، منطقی و قابل دفاع نیست. دین را تحریف شده شناخته اید. دین این چیزی نیست که شما سعی در تحریفش دارید . در واقع روشنفکری و طبیعت گرایی خود ” دین” در تعریف شماست. روشنفکری ابزار توجیه سلطه بوده سات. آن را بشناسید.

  9. ۱ ـ روشنفکری « کار فکری » است و دین داری وجه اندیشگی هم دارد . با این تعبیر ، روشنفکری دینی یعنی کار فکری دین مدار که شامل کلام و تفسیر هم می شود . محدودتر از این ، روشنفکری ممکن است کار فکری انتقادی ( نقد باورهای ریشه دار و رایج و مستقر و مسلط به ویژه در سطح همگانی ) تعریف شود ؛ بر این اساس « روشنفکری دینی » کار فکری ناقدانه ِ مقید به مبانی دینی است . تا این جا عناصر این عبارت متضاد نیستند . تضادی اگر هست در مصادیق است : تضاد باور به تحول انواع و خلق الساعه بودن انسان و … در این موارد هم باید در نظر داشت که ابهام و تضاد ویژگی عادی اما ناپذیرفتنی بافته های فکری است امری که مانند زندگی بی درد ، خواستنی و نشدنی است ! ۲ ـ روشنفکری دینی به عنوان کار فکری دین داران مقید به دین ، از لوازم رویش جامعه است ، زیرا جامعه متشکل از سطوح فکری گونا گون است و نخبه گرایی نوجویانه ای که به این واقعیت توجه نکند ، گور خود را می کَنَد .

  10. به نظر من روشنفکری دینی به طور خلاصه یعنی:
    بی دینی در غالب دیندار بودن
    والسلام!

  11. درود
    هیچ تعریفی از دین نشده وحدود وثغوری مشخص نیست.
    در مورد اولین گوینده (پیامبران) دلیلی برصادق بودن
    ارایه نشده .لااقل جناب سروش تلویحن به رویای آن اول شخص گوینده اشاره ای کرده است .شاید دلیلش همان سابقه صداقت (ممکن است مصنوعی وبرای ادعای آتی باشد) نیم اشاره ای کرده .

  12. روشنفکری دینی مقوله من درآوردی هست که امثال سروش ،شریعتی و کدیور در سالهای دهه ۴۰ و ۵۰ بهش گرفتار شده اند.
    دین درکل با روشنفکری و روشنگری تعارض دارد ولو اینکه مثل علی شریعتی که آثار دینی و اسلامی اش سر به فلک زده بتوان کنار همسر مینی ژوپ پوشیده اش در پاریس قدم زد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *