نقدی بر آرای ونزبرو در مورد تاریخ تثبیت نهایی متن قرآن، دکتر محمد کاظم شاکر

نقدی بر آرای ونزبرو در مورد تاریخ تثبیت نهایی متن قرآن، دکتر محمد کاظم شاکر

وقتی یک محقق غربی می خواهد اسلام را بشناسد به طور طبیعی به دنبال منبع یا منابعی معتبر است که بتواند از طریق آن به واقعیت اسلام (اسلام تاریخی) دست یابد.

سنت گرایان از دانشمندان غربی، همچون تئودور نولدکه، فریدریش شوالی، ریچارد بل و ویلیام مونتگمری وات، قرآن و سنت را به عنوان منابعی که واقعیت اسلام تاریخی را به آنها می شناساند به رسمیت شناختند.

گلدتسیهر اعتبار سنت را زیر سؤال برد و تنها قرآن را منبع معتبر برای شناخت اسلام و پیامبر و مسلمانان صدر اسلام و مخالفانشان دانست.

جوزف شاخت با تألیف کتاب منابع فقه اسلامی اندیشه های گلدتسیهر را تقویت کرد و از آن پس، عدم اعتبار سنت اسلامی برای شناخت اسلام تاریخی، به مثابه سکه رایج در مطالعات غربی درآمد، به طوری که کسی حاضر نبود زحمت اثبات آن را نیز بر عهده گیرد!

این استاد دانشگاه علامه طباطبایی افزود : تا قبل از جان ونزبرو، کسی اعتبار قرآن را به عنوان یک منبع تاریخی برای شناخت اسلام زیر سؤال نبرده بود. ونزبرو عنوان کرد که تنها دلیل معتبر بر این که قرآن موجود در بین مسلمانان مربوط به پیامبر اسلام است که در سالهای بین ۶۱۲ میلادی تا ۶۳۵ میلادی در مکه و مدینه می زیسته است، روایات است و این روایات همچون بقیه سنت اسلامی، چنان که گلدتسیهر و شاخت اثبات کرده بودند، هیچ گونه اعتباری ندارد.

ونزبرو با نامعتبر خواندن متون و منابع کهن اسلامی، این نظریه را مطرح ساخت که در تاریخ گذاری همه متون کهن اسلامی، حتی قرآن، باید از شیوه تحلیل ادبی استفاده کرد.

او این فرض را مطرح کرد که  اسلام در واقع  فرقه‌ای مسیحی- یهودی است که به این وسیله و در قالب دینی نوظهور سعی در فراگیری و گسترش خود در جهان عرب داشته است.  قرآن ترکیبی از متون مسیحی و یهودی است که با  فرهنگ اعراب تطابق یافته است و در طول قرن‌ها توسط قبایل مختلف عربی تکمیل و تکثیر شده است.

دکتر محمد کاظم شاکر مدعی است که نسخه کنونی قرآن نمی توانسته است زودتر از پایان سده دوم یا اوایل سده سوم هجری گردآوری و رسمیت یافته باشد.

البته ونزبرو خود تأکید مى‏کند که اندیشه‏هایى که در این دو کتاب مطرح کرده، کارى آزمایشى و موقت در باره مسائل مورد بحث بوده است.

نظریه پرداز نشست اضافه کرد : ادعاهای ونزبرو، متضمن چهار فرض تاریخی است: ۱) هیچ دلیلی در دست نداریم که تاریخیّت هرگونه منبع مکتوب اسلامی – و از جمله قرآن- را پیش از ابتدای قرن سوم هجری بپذیریم؛ ۲) نتیجتاً، هیچ یک از این منابع را نمی توان به مثابه مبنایی در شناخت خاستگاه و تاریخ صدر اسلام به کار گرفت؛ ۳) در عوض، این منابع بیان¬گر اقتباس و انعکاس مبادیِ حجازی بر یک سنت¬اند که در واقع خارج از شبه جزیره عربستان، و عمدتاً در عراق تلفیق یافته اند؛ ۴) کلید این استنباط، آن است که اهمیت تأثیر یهودیت حاخامی را بر رشد تکوینی و درازمدت سنّت اسلامی و منابع ادبی مورد وثوق آن بفهمیم .

الف) یک منبع مکتوب نمى تواند به ما بگوید که «واقعاً چه روى داده است»، بلکه تنها آن چیزى را باز مى گوید که مؤلف تصور مى کند روى داده یا مى خواسته بپذیرد که روى داده یا مى خواسته دیگران تصور کنند که روى داده است؛ بنابراین پیش از آنکه تاریخى بودن  یک گزارش مکتوب را لحاظ کنیم، باید مشکلات مربوط به گستره دانش مؤلف و انگیزه او را در نظر بگیریم.

ب) صرفاً شاهدِ عینیِ یک حادثه مى داند که چه اتفاق افتاده است. حتى ممکن است این آگاهى نیز در معرض تفسیرهاى آگاهانه و ناخودآگاهى قرار گیرد که او مى کوشد آن را با اطلاعات پیشین خود سازگار کند. حتی صِرف عملِ نوشتنِ «آنچه واقعاً روى داده است»، یعنى تقلیلِ آن به مجموعه اى از کلمات و سپس تحمیل نظم خاص (خطى و زنجیروار) بر آن ـ که ممکن است خود حادثه توصیف شده، فاقد آن باشد ـ به تحریف واقعیت مى انجامد.

ج) تاریخچه نقل و انتقال  مدارک کهن، به شدت محل تردید و تأمل است. در اینجا فقط مسئله سهم معمول نسخه پردازان در اشتباهات نیست، بلکه آنچه مدنظر است، مسئله فاصله گرفتن از متن اصلى به صورتى خفى تر است؛ چه بسا نویسنده اى که آشکارا در چارچوب گزارش پذیرفته شده از تاریخ کار مى کند، متون کهن تر را به گونه اى که با این گزارش هماهنگ باشد، تغییر مى دهد؛

د) نتیجه اى که از نکات فوق گرفته مى شود، این است که منابع مکتوب با این وعده که «آنچه را واقعاً روى داده»، ارائه مى دهند، ما را مى فریبند. آنها با توجه به طبیعت کارشان، نمى توانند «حقایق انکارناپذیر»  را ارائه دهند، بلکه تنها بیانگر دیدگاه نویسنده هستند از آنچه او در باره این حقایق مى داند؛ یعنى نگاشته هایى ادبى  هستند. بررسى آنها تحلیل تاریخ نیست، بلکه نقد ادبى  است.

ه) یک راه برون رفت برای منابع مکتوب مسلمانان جهت اثبات “واقع نمایی”شان این است که از سوی گزارش های خارجی مستقل (به طور مثال، گزارش یهودیان و مسیحیانِ هم عصر با زمان وقوع آن حوادث) مورد تأیید قرار گیرند. زیرا تاریخ نگارش مکتوبات مسلمانان با تاریخ وقوع وقایعی که مدعیِ توصیف آن هستند،  ۱۵۰ سال فاصله دارد.

و) راه دیگر برای اثبات واقع نماییِ “گزارش های مکتوبِ مسلمانان” آن است که با «حقایق عینىِ محسوس» ، مانند شواهد باستان شناختی، مقایسه و تأیید شوند.

ز) از آنجا که براى اثبات دیدگاهى که صرفاً مبتنى بر مکتوبات مسلمانان است، به شواهد خارجى یا حقایق عینی نیاز است، فقدان چنین مؤیداتى، دلیلى مهم علیه تاریخى بودن این گزارشهاست؛ بنابراین رویکرد تجدیدنظرطلب نسبت به رویکرد سنتى در پذیرش «استدلالِ به سکوت»  آماده تر است، یعنى “چون شواهد خارجى از تأیید دیدگاه مسلمانان از تاریخ ساکت هستند، پس آن وقایعِ ادعا شده اصلاً روی نداده است”.

بنابراین، رویکرد تجدیدنظرطلب، با قرائت ونزبرو و پیروانش، اساساً بر سه ضرورت روش شناختى مبتنى است:

۱ـ رویکرد نقد منبعى به قرآن و نگاشته هاى مسلمانان در باره ظهور اسلام، فتوحات و دوران امویان؛

۲ـ ضرورت مقایسه این گزارش ها با گزارش هاى همعصران آن، خارج از عرف  مسلمانان؛

۳- استفاده از شواهد مادى همزمان آن، مانند شواهد باستان شناسى، سکه شناسی و کتیبه شناسى.

پژوهشکر علوم قرآنی یاد آور شد : ونزبرو در کتاب مطالعات قرآنی با توجه به شیوه نقد ادبی و نقد منبع، به این نتیجه رسیده است که قرآن، در اصل مجموعه های مختلف از سخنان و دیدگاه هایى بوده اند که طى زمان طولانى و در مکان های جغرافیایی و جوامع مختلف فرقه ای – که همگی از اعتقادات توحیدی بهره می برده اند- به تدریج تکوین یافته اند که این مجموعه در پایان سده دوم یا اوایل سده سوم به صورتی که اکنون قرآن نامیده می شود، درآمده و رسمیت یافته است.

دیدگاههای ونزبرو در مورد تاریخ پیدایش و تثبیت نهایی متن قرآن کریم بر چند فرضیه و پیش فرض بنا شده است. در اینجا، ابتدا به بیان هریک از این فرضیات، و آنگاه نقد آنها می پردازیم.

  1. فقدان مخطوطات قرآنی مربوط به صدر اسلام

  2. عدم اعتبار روایات اسلامی در گزارش از تاریخ قرآن

  3. سبک رجوعیِ قرآن

  4. اختلاف در سبک متن قرآن و لزوم تعدّد منابع

  5. تثبیت نهایی متن قرآن مستلزم بازه زمانی طولانی

فرض ونزبرو بر این است که مخطوطات قرآنیِ موجود، حاصل دو سده بعد از صدر اسلام هستند. ما هیچ نسخه خطی از قرآن نداریم که از نظر علمی ثابت شده باشد که حاصل نگارش خود پیامبر یا اصحاب ایشان باشد یا حداقل در دوره ای بسیار نزدیک به زمان بنیانگذار دین اسلام نوشته شده باشد. فرض این دیدگاه آن است که نسخه های کامل از متن قرآن همگی مربوط به سده سوم به بعد هستند. همه استدلال ونزبرو مبنی بر این که لازم است مکتوبات اسلامی، و از جمله خود قرآن، برای تاریخ گذاری مورد نقد ادبی قرار گیرند مبتنی بر این است که از نظر تاریخی، نسخه یا نسخه هایی وجود ندارد که متعلق به صدر اسلام باشد. این در حالی است که اکتشافات اخیر در مورد نسخه های بسیار کهن  از قرآن، بر اندیشه های ونزبرو در مورد زمان شکل گیری قرآن – که به زعم وی، پایان سده دوم هجری است- مُهر بطلان می زند.

دکتر محمد کاظم شاکر در نقد دیدگاه ونز برو گفت : در یکی دو دهه اخیر کشفیاتی صورت گرفته است که این فرض غربیان را به چالش گرفته است. گِرِگور شوئِلِر با استناد به نسخۀ معروف قرآن صنعاء در یمن و پژوهش‌های گروه گرد رودیگر پوئین  که با استفاده از روش کَربُنِ ۱۴ این نسخه را بین سال‌های ۳۷ تا ۷۱ ــ‌ یعنی کمی بعد از مرگ عثمان ــ تاریخ‌گذاری کرده‌اند. با وجود این، به علت عدم انتشار علمی این نسخه، معلوم نیست تکه‌های متعدد این نسخه قرآن که تا به امروز قدیمی‌ترین نسخه‌ای است که کشف شده، تمام قرآن را دربرمی‌گیرد یا نه.

در آخرین ماه‌های سال میلادی ۲۰۱۱ مجله‌ی اسلام (Der Islam) در آلمان مقاله‌ای مهم با عنوان «مجموعه‌ی مصاحف صنعاء ۱ و خاستگاه‌های قرآن» از آقای بهنام صادقی استاد دانشگاه استنفورد، و محسن گودرزی، دانشجوی دکتری در دانشگاه هاروارد، منتشر ساخت که نقطه‌ی عطفی در مطالعات قرآنی معاصر به ویژه در پژوهش‌های مرتبط با تاریخ قرآن به شمار می‌آید. نویسندگان در چکیده مقاله خود آورده اند: متن زیرین نسخه‌ی صنعاء در حال حاضر مهم‌ترین سند موجود در تاریخ قرآن است. این متن که تنها نسخه‌ی شناخته شده‌ی از سنت متنی [و مکتوب] قرآن در کنار نسخه‌ی رسمی عثمانی است، در قیاس با تمام مخطوطات شناخته شده‌ از قرآن، بیشترین توان و امکان را داراست تا بر تاریخ تکوین متن قرآنی در دوران نخست پرتویی افکند. مقایسه‌ی این متن با سایر سنت‌های متنی موازی، دریچه‌ای یگانه بر نخستین مراحل متن قرآنی و پیدایش سنت‌های مختلف را بر ما می‌گشاید. این مقایسه به بحثی درازدامن درباب تاریخ گردآوری آیات و فقرات قرآن و شکل‌گیری سوره‌ها می‌انجامد. پاره‌ای روایات کهن و برخی محققان جدید این امر را به عهد خلافت خلیفه‌ی سوم منسوب کرده و تدوین سور را با ماجرای توحید مصاحف (تثبیت متن قرآنی) در سال ۶۵۰ میلادی مربوط می‌دانند. با این همه اما تحلیل [ما] نشان می‌دهد که سوره‌های قرآن پیشتر از این شکل گرفته‌اند. افزون بر این، بررسی نسخه‌ی خطی [صنعاء] اطلاع بسیاری درباب شیوه‌ی انتقال متن [شفاهی یا کتبی] قرآن به دست می‌دهد.

مقاله دیگری نیز از بهنام صادقی با همکاری آقای  برگمن در باره مصاحف کهن قرآنی منتشر شده که نتایج آن در تأیید متن کنونی قرآن بسیار حایز اهمیت است.  همچنین با توجه به نسخه های متعدد کهن از قرآن کریم که در موزه ها و کتابخانه های کشورهای مختلف وجود دارد به طور مسلم تاریخ برخی از آنها به سده دوم و برخی به سده اول هجری برمی گردد.

در سال گذشته مخطوطاتی از نسخه ای بسیار قدیمی در بین مجموعه مخطوطات مینگانا در کتابخانه دانشگاه بیرمنگام یافت شد. این مخطوطات که بدون هیچ گونه نقطه و علائم اعرابی است، تخمین زده شده است که مربوط به اوایل سده اول هجری باشد. آزمایشات رادیو کربن روی این برگه های قرآنی نشان داده است که آنها مربوط به دوره زمانی بین ۵۶۸ و ۶۴۵ هجری هستند. این آزمایش که در آزمایشگاه دانشگاه آکسفورد انجام شده با ۹۵٫۴ درصد صحت همراه است.این دو برگه از قرآن بیرمنگام بخش هایی از سه سوره کهف (آیات ۱۷-۲۳)، مریم (۹۱-۹۸) و طه (۱-۴۰) را در بردارد. در زیر تصویری از یک طرف برگی از این مخطوط قرآنی را مشاهده می کنید که دربردارنده انتهای سوره مریم و ابتدای سوره طه است. این امر نشان می دهد که ترتیب سوره های قرآن نیز در آن زمان عیناً مانند ترتیب فعلی سوره های قرآن کریم است. دانشگاه بیرمنگام این برگه های قرآنی را از تاریخ دوم با بیست و پنجم اکتبر ۲۰۱۵ برای بازدید عموم به نمایش گذاشت.

به گفته ونزبرو جامعه اسلامی در روندی تدریجی برای کسب هویت مستقل تلاش کرد. مسلمانان برای متمایز ساختن خود از یهودیان، پیشینه‌ای کاملاً مستقل برای خود ساختند. به همین دلیل، آنان «تاریخِ نجات» (و نه تاریخ واقعی) را نگاشتند.  به نظر ونزبرو قطعیت نهایى و تثبیت متن قرآن قدم به قدم با شکل‏گیرى جامعه همگام است. پیش از تثبیت و مهار کامل و قاطعانه قدرت سیاسى، نه یک متن نهایى و ثابت از کتاب آسمانى مورد نیاز بود و نه این امر به طور کامل امکان‏پذیر بود؛ بدین سان، پایان سده دوم هجرى / هشتم میلادى از نظر تاریخى زمان مساعدى بود که آن سنت شفاهى گردآورى شود، که از این رهگذر، متن مقدس رسمى ثابت و نیز مفهوم عینى و فعلى «اسلام» شکل نهایى گرفت.

دکتر محمد کاظم شاکر در بخش پایانی سخنان خود خاطر نشان ساخت : شگفت آورترین جای سخنان ونزبرو در تحلیلِ به اصطلاح ادبیِ قرآن اینجاست که پایان سده دوم را به عنوان زمان شکل گیری و تثبیت نهایی متن قرآن اعلام می کند. فضل الرحمن از دانشمندان مسلمان گفته است: استراتژی افرادی که روش ونزبرو را دنبال می کنند این است که “تاریخ را انکار کنند” و آنگاه آنچه را “نقد ادبی” می خوانند، دنبال کنند.  در واقع، ونزبرو، “تاریخ مسلّمِ” مسلمانان را به بهانه این که «ادبیات» است کنار گذاشته است و خود با “تحلیل ادبی”، برای قرآن «تاریخ» می نویسد!

ونزبرو و همفکرانش عقیده دارند که قرآن – به صورتی که اکنون در اختیار داریم- تا پایان سده دوم هجری به صورت رسمی وجود نداشته است. فرض بگیریم که هیچ دلیل روشنی نداشته باشیم که قرآن در سده اول یا دوم وجود داشته است، آیا ممکن است مردم و دانشمندان در سده سوم، کتابی را که – به فرض ونزبرو در طول ۲۰۰ سال به صورت تدریجی تکوّن یافته است-  ناگهان به عنوان کتابی که از جانب خداوند به حضرت محمد (ص) نازل شده است تلقی کنند و سخنی نگفته باشند؟!

یا در میان مسلمانان و غیر مسلمانان، کسانی متعلق به سده سوم یافت می شوند که در آثار خود ثبت کرده باشند که کتاب مقدس مسلمانان حاصل گردآوری متون مختلفی است که تا پایان سده دوم به صورت پراکنده در میان فرقه های مختلف از اعراب خداپرست وجود داشته  است؟! چرا وقتی کار مهمی مثل فراهم آمدن قرآن در اوایل سده سوم اتفاق افتاده است، به رغم آن که اعراب مسلمان با فتوحاتی که داشته اند توجه بسیاری از مسیحیان و یهودیان را به خود جلب کرده بودند، هیچ گزارشی از زمان شکل گیری قرآن و جزئیات آن منتشر نشده است؟

ونزبرو و همفکرانش می گویند که صِرف آن که متون و مکتوبات مسلمانان مربوط به سده سوم به بعد می گوید که قرآن کتاب مقدس مسلمانان، کتاب پیامبر اسلام است که در طول ۲۳ سال از ۶۱۲ میلادی به بعد آورده است، کفایت نمی کند تا ما این گزارشات را به مثابه تاریخ واقعی تلقی کنیم، بلکه این مکتوبات، تاریخ نجاتی است که مسلمانان در سده سوم نوشته اند. این امر وقتی درست است که گزارش مکتوبات مسلمانان در باره یک امر یا اموری باشد که وجود یا عدم آن دور از چشم جامعه و تاریخ باشد (به طور مثال این که فلان شخصِ غیر معروف توسط شخص دیگری در فلان زمان به قتل رسیده است) اما در مورد حوادثی مانند ظهور یک پیامبر و تکوین یک دین که خودشان معترفند که در سال ۷۱۱ میلادی اسلام به قلب اروپا رفته و حکومت تشکیل داده است، نمی توان چنین ادعایی مطرح کرد.

دکتر محمد کاظم شاکر در پایان به پرسش های حاضران و کاربران اینترنتی پاسخ گفت .

.


.

دانلود صوت سخنرانی دکتر محمد کاظم شاکر با عنوان نقدی بر آرای ونزبرو در مورد تاریخ تثبیت نهایی متن قرآن

دانلود از سرور اول | دانلود از سرور دوم

.


.

در موسسه فهیم برگزار شد:

نقدی بر آرای ونزبرو در مورد تاریخ تثبیت نهایی متن قرآن

۲۵۷مین جلسه علمی موسسه فهیم در شامگاه شنبه  تشکیل گردید . در این جلسه استاد دکتر محمد کاظم شاکر با موضوع نقدی بر آرای ونزبرو در مورد تاریخ تثبیت نهایی متن قرآن به ایراد سخن پرداخت.

.


.

منبع: کانال تلگرام موسسه فهیم

.


.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *