تفکر انتقادی را در عصر جدید به کانت نسبت میدهند. اما پیش از وی نیز در فلسفه های دکارت , اسپینوزا , لاک , بارکلی و هیوم شرایط آن فراهم شده بود.دکارت در رساله قواعد هدایت ذهن نسبت به تواناییهای سوژه در شناخت و محدودیتهای آن توضیحاتی میدهد.این آغاز نگرش انتقادی و به نوعی عصر روشنگری است.اسپینوزا این تفکر را به حد اعلا میرساند به طوری که باورهای دینی رایج و منتسب به تورات که مدعی وحی بود را کاملا رد میکند.نحله انگلستان نیز به نقد باورمندی به جسمانیت پرداختند و هیوم در بالاترین سطح خود امکان درک از دنیای اطراف را برای انسان عملا غیر ممکن دانست و دسترسی به معرفت را امکان نا پذیر می دانست.هیوم در کتاب تاریخ طبیعی دین , سعی در تفکیک بین شرک آلودگی و توحیدی بودن آن داشت.وی معتقد بود توحید دینی منتج به تعصب و شرک به تساهل ختم میشود.او معتقد بود در توحید دینی جایی برای سایر ادیان و خدای ادیان دیگر نیست و ما بقی ملحد و مرتد تلقی میشوند. اما در شرک امکان پلورالیسم فکری وجود دارد.
با آغاز مسیحیت و سیطره آن بر جهان در دوران قرون وسطی , بین دین و خداباوری پیوندی نا گسستنی ایجاد شد.پس از شروع رنسانس و نقد تفکرات قرون وسطی فلاسفه بسیاری سعی در احیای تفکر خداباوری و تفکیک آن از مسیحیت نمودند. ابتدا دکارت به احیای برهان آنسلم پرداخت اما مسیحیت قرون وسطایی را به چالش کشید.پس از دکارت این لایب نیتس بود که به تفسیر ناتورالیستی از دین پرداخت. وی جهان را به مانند یک ماشین مکانیکی با قوانین خاص خودش تفسیر کرد.
نزاع بین علم و دین بزرگترین نزاع عصر جدید است.قدمت این نزاع به پس از انقلاب صنعتی تا به امروز میرسد.در طول این مدت بسیاری تلاش کردند این 2 را با هم آشتی بدهند.بسیاری از هواداران دین در تلاش برای رهایی دین از حمله عقل آن را مقوله ای غیرعقلانی و شهودی تبیین کردند.یعنی راه استدلال بر آن بسته است و تنها می بایست با شهود به درک آن رسید.
نگرانی از گسست اخلاقی پس از حملات عقل به دین یکی از بزرگترین چالشهایی بود که فلاسفه با آن روبرو شدند.دین شناسانی چون شلایرماخر و ردولف اتو رابطه دین و اخلاق را بی معنا میدانستند و این دو را در تضاد میافتند. ماکیاویلی اخلاق مسیحی را نماد بردگی برای انسان میدانست.آرای فروید و مارکس نیز به این بدبینی نسبت به دین دامن زد.
اما باید به این نکته توجه داشت که تعهد اخلاقی میتواند با دین به عنوان یک پدیده فرهنگی تعاملی سازنده داشته باشد.
***
باید دقت داشت معنای هر واژه به زمینه کاربرد آن بستگی دارد.بسیاری از کلمات در وادی فلسفه معانی دیگری مییابند .به همین سبب امیدوارم خوانندگان با توجه به زیرنویسها و منابع ذکر شده نسبت به برداشت از ترجمه دقت بیشتری را مبذول دارند.
این کتاب توسط دانشگاه کمبریج گردآوری گردیده است.اساسا انجام کارهای آکادمیک در زمینه فلسفه برای خواننده ایرانی خیلی مانوس نیست.اینکه یک دانشگاه حمایتهای مالی و پژوهشی را برای تحقیق یا مقایسه تفکرات مختلف ایجاد کند , در ایران سابقه چندانی ندارد.این گردآوری بر اساس اصول پذیرفته شده در این دانشگاه و ساختارهای آن انجام شده است.حال ممکن است در روند ترجمه بخشی از این عملکرد یا ساختار, گم یا از دید خواننده پنهان شود.امیدوارم این کاستی ها بر نتیجه تاثیر محسوسی نداشته باشد.
در مجموع باید این سبک کارها را مورد ارزیابی قرار داد تا خود را با روند و نحوه کارهای پژوهشی در دانشگاههای پیشرو جهان انطباق دهیم.ترجمه آثاری نوین که در قرن 21 چاپ شده است از دیگر کاستیهای حوزه اندیشه در ایران است.
سالهاست که در ایران متون چند صد سال قبل ترجمه میشوند.به راستی باید پذیرفت در حیطه فلسفه ما به لحاظ دسترسی و ترجمه متون نوین عقب هستیم.به همین دلیل در این حوزه در جهان موثر عمل نمیکنیم. من در این اثر سعی دارم با ترجمه اثری جدید، قدمی هر چند کوچک در این راستا بردارم.
سی.اس.لوئیس یکی از محبوبترین مدافعان مسیحیت قرن بیستم است همچنین دیوید هیوم و برتراند راسل از مهمترین منتقدان مسیحیت میباشند. در این کتاب ,این سه غول اندیشمند در گفتگو با یکدیگر قرار گرفتند تا پرتویی به دشوارترین پرسشهای مهم زندگی که تاکنون بوده بتابانند. این کتاب دیدگاههای این افراد را در موضوعات گوناگونی ازجمله : وجود خدا، رنج، اخلاق، منطق، لذّت، معجزات و ایمان بررسی میکند. دیده میشود که در کنار تفاوتهای سازشناپذیر و کشمکشها، حیطههایی از توافقاتی تعجب آور پدیدار میشود. امروزه در میانه تبادلات مصرانه و بیروح میان ملحدان جدید و مؤمنان قرن بیستویک، خوانندگان کنجکاو بینشهای هوشمندانهای را در گفتگوی منطقی این سه متفکر بزرگ خواهند یافت.
اریک جی. ویلنبرگ نویسنده این کتاب مشغول به تدریس در دانشکده فلسفه در دانشگاه دی پاو است. وی نویسنده کتاب ارزش و فضیلت در یک جهان بیخدا (2005) است که توسط انتشارات دانشگاه کمبریج منتشرشده هست.
در انتها از تمامی خوانندگان عزیز و اساتید و اهل فن تقاضا دارم تا نقدها و کاستیهای این کتاب را با من در میان بگذارند. یقینا در ادامه نسبت به اصلاح و بهبود آثار آتی نظرات صاحب اعمال خواهد گردید. امیدوارم این پویایی باعث رشد و شکوفایی آثار آتی گردد.
.
.
معرفی کتاب « خدا و محدوده عقل » با ترجمه امیر سلطان زاده
نویسنده متن معرفی: امیر سلطان زاده
.
.
نام اصلی:
God and Reach of Reason (C S Lewis David Hume and Bertrand Russell)
نویسنده: اریک جی ویلنبرگ
مترجم / مصحح: امیر سلطانزاده
قطع: رقعی
نوع جلد: شومیز
ناشر: نشر علم
زبان: فارسی
تعداد صفحات: 268
سال انتشار: 1394
نوبت چاپ: 1
شابك: 9789642247028
.
.
علم میگوید که جهان وجود دارد ومنظم ، قانونمند و منسجم است ، واساسا علم در پی کشف قانونهای جهان است.عقل ، این قانونها و وجود عالم را بدون دلیل نمی داندودرپی دلیل آنها فقط خدا رامییابد. به این ترتیب علم و عقل ، توحید را ثابت میکنند. یگانگی خدا واضحترین حقیقتی است که علم وعقل زودتر از هر حقیقت دیگر به آن میرسند.
اتفاقا علم می کوید که در جهان بی نظمی حاکم است نه فقط در مکانیک کوانتومی بلکه در حتی در مکانیک کلاسیک
رجوع کنید به
science,257,33
G.J.Sussman &J.Wisdom,Science,257,56
I.peterson.Newton’s clock:chaos in the Solar System,freeman
پاسخ به فرشید:نظر یک جمله ای شما نشان می دهد که از فیزیک و کوانتم بهره ای ندارید. مردم با آوردن چند نام ، فریب نمی خورند.اینکه نتایج آزمایشهای فیزیک را میتوان در مدلها و مجموعه ای از اصول شناسایی نمود و ازجمله کوانتم، خود بهترین دلیل بر قانونمند بودن ونظم جهان وپدیده های آن است. چرا تمام سیستم های فیزیکی از اصول مشخصی پیروی میکنند. چرا قانونهای کوانتم و تمام قانونها برقرار شده اند؟چرا تمام اتمهای یک عنصر دارای حالت های کوانتمی یکسان ومقادیر مجاز یکسانی هستند؟ به این ترتیب کوانتم نیز نشان دهنده بر قراری قانونها ونظم در جهان است. تابع موج یک سیستم کوانتومی بستگی به سابقه آن یعنی برهمکنشها واندازه گیری های قبلی دارد و واندازه گیری های جدید نیز حالت آنرا تغییر می دهد. این نیز نوعی قانونمندی و نظم است.
همین قضاوت شما نشانگر عمق بسیار کم دید گاه شماست. من خودم مدرس مکانیک کوانتوم هستم و برای اینکه نشان بدهم اتفاقا شما دانش کافی در این باره ندارید، 5 مساله فقط از مبحث عملگر و نوسانگر هماهنگ و ناهماهنگ به شما بدهم تا سیه روی شود هر که در او غش باشد!!!
قانونهای کوانتم، خود دلیل واضحی بر قانونمند بودن جهان است.
اتفاقا کوانتوم نشان می دهد که اگر خدایی باشد جهان را با تاس انداختن اداره می کند.
تابع موج یک سیستم کوانتمی بستگی به سابقه آن یعنی برهمکنشها واندازه گیری های قبلی آن دارد و اندازه گیری های جدید نیز حالت آنرا تغییر میدهد.این خود نوعی قانونمندی است.اینکه تمام اتم های یک عنصر دارای مجموعه یکسانی از حالت های کوانتمی و مقادیر مجاز یکسانی هستند ، نشان دهنده نظم و قانونمندی پدیده ها در جهان است. اینها درست بر خلاف تاس انداختن است.
اساسا اگر در جهان قانون وجود نداشته باشد ، پس علوم درپی کشف چه چیز هستند؟
اکنون که علم ، قانونمندی ونظم جهان را نشان داده است ، عقل اینها را بدون دلیل نمی داند ودر پی دلیل آنها فقط خدا را می یابد.
به هیچ وجه این طور نیست.
دانشمندان به همراه موسسه علوم فوتونی (ICFO) با یک آزمایش جالب، جمله ی مشهور اینشتین را نقض کردند. در این آزمایش از تولید کننده ی پیشرفته ی اعداد تصادفی استفاده شد. آزمایش ICFO، قوی ترین شاهد برای رد جمله ی اینشتین است که می گوید کائنات از قوانین مشخص، پیروی می کند و نه از شانس و دیگر آنکه ارتباطی سریع تر از نور وجود ندارد. نتایج این آزمایش، در ژورنال Nature منتشر شده است.
در این آزمایش برای نخستین بار، دو الکترون به دام افتاده درون دو کریستال الماس متفاوت، در هم تنیده شده و سپس جهت گیری آنها اندازه گیری شد. در نظریه ی کوانتوم، درهم تنیدگی، یک مفهوم بسیار قدرتمند و البته اسرارآمیز است. از نظر ریاضی، این دو الکترون با یک تک تابع موج توصیف می شوند که تنها مشخص می کند آنها با یکدیگر سازگار یا ناسازگارند، اما در مورد جهت اسپین هیچ یک از آنها، اطلاعاتی نمی دهد. بنابراین از نظر ریاضی،الکترونها هویت خود را از دست می دهند. رئالیسم موضعی (چیزی که اینشتین به آن معتقد بود) تلاش می کند تا این پدیده را با توجیه ساده تری توضیح دهد. طبق این نظریه، ذرات دارای جهت خاصی و از قبل معین شده ای هستند، اما تا زمانیکه مسیر آنها را اندازه نگیریم،از این جهت اطلاعی نخواهیم داشت.
وقتی مسیر الکترون ها، اندازه گیری شود، آنها به طور جداگانه و البته تصادفی، جهت گیری خاصی را خواهند گرفت، در حالیکه به خوبی سازگار هستند. بنابراین چیزی که واقعاً وجود دارد این است که الکترون ها نمی توانند جهت های از قبل تعیین شده داشته باشند. این رفتار تنها زمانی که الکترون ها با یکدیگر ارتباط داشته باشند، امکان پذیر است و این چیزی است که برای الکترون های به دام افتاده در کریستال های مختلف اتفاق افتاد. اما قسمت شگفت انگیزتر اینجاست: در این آزمایش، الماس ها کاملاً جدا از یکدیگر بودند: ۱٫۳ کیلومتر (۱۳۰۰ متر) دور از یکدیگر! از طرفیاندازه گیری ها، بسیار سریع انجام شد، به طوری که زمان کافی برای ارتباط الکترون ها حتی با سیگنال های با سرعت نور وجود نداشت. بنابراین این آزمایش، رئالیسم موضعی را در منگنه قرار می دهد: اگر جهت گیری الکترون ها، واقعی است، آنها باید ارتباط برقرار کنند و اگر ارتباط برقرار کنند، این ارتباط باید بسیار سریع تر از سرعت نور باشد. از آنجایی که راه سومی دیگری وجود ندارد، رئالیسم موضعی رد می شود. بنابراین دو نتیجه میتوان گرفت: یا خدا با کائنات، تاس بازی می کند یا الکترون ها می توانند سریع تر از نور ارتباط برقرار کنند (نقض نسبیت). در ادامه ثابت می شود که مورد دوم اتفاق نمی افتد.
این آزمایش شگفت انگیز، فوق العاده سریع است چرا که جهت گیری الکترون ها، غیرقابل پیش بینی است. اگر اندازه گیری ها، قابل پیش بینی بود، الکترون ها می توانستند برای انتخاب یک جهت گیری، با یکدیگر همراه شوند. شبیه سازی این ارتباط در دنیای واقعی، امکان پذیر نبود. این خلا در انجام آزمایش، “راه گریز” نام دارد. برای بستن این راه گریز، تیم محققان به ICFO یعنی کسانی که رکورد سریع ترین تولیدکننده ی عدد تصادفی کوانتومی را در اختیار دارند، مراجعه کردند. ICFO، یک جفت تاس کوانتومی برای این آزمایش طراحی کرد: این تاس های کوانتومی برای هر آزمایش، یک بیت فوق العاده تصادفی را در مدت زمان حدود ۱۰ نانوثانیه تولید کردند. در این بازه ی زمانی، نور، ۳۰ متر می پیماید. بنابراین این زمان برای ارتباط دو الکترونی که در دوالماس با فاصله ی ۱۳۰۰ متری یکدیگر قرار داشتند، به هیچ وجه کافی نبود!
این آزمایش، دید اینشتین نسبت به جهان را تکذیب می کند.در نتیجه قوانینی که بر کائنات حکومت می کنند، قطعاً حاصل تاس انداختن خداوند هستند!
اول- همانطور که آزمایش ویا اندازه گیری میتواند روی سیستم کوانتمی اثر گذاشته و حالت و تابع موج آنرا تغییر دهد، آزمایش میتواند بین اسپین های الکترون ها ارتباط بر قرار نماید هر چند که خود آنها باهم برهمکنش نداشته باشند.
دوم- ملاحظه میشود که چگونه تمام آنچه بر مبنای فقط یک مثال بر روی هم انباشته وتعمیم داده بودید، ناگهان فرو ریخت.
سوم- اکنون بجای پرداختن به آنچه سخن انشتین نامیده اید، لازم است به پرسش هایی که قبلا دو بار طرح نموده ام پاسخ بدهید.برای بار سوم می پرسم:
چرا تمام اتم های یک عنصر دارای مجموعه حالت های کوانتمی یکسان و مجموعه مقادیر مجاز یکسانی هستند؟ آین نشان دهنده هماهنگی ونظم وقانون است.
چهارم- بنابراین ، درست بر ضد ادعای شما، کوانتم نظم و هماهنگی و قانونمندی در جهان را تایید میکند. آنگاه عقل در پی دلیل برای اینها، فقط خدا را می یابد.این تنها یکی از دلایل توحید است.
آقایا خانم محترم
یکم اینکه یکی از منابع را تقریبا کامل آوردم تا نشان بدهم بالاخره مناظره تاریخی میان بوهر و اینشتاین مبنی بر اینکه خدا تاس می اندازد یا خیر؟ به نفع بوهر که خطاب به آینشتاین می گفت لازم نیست تو به خدا بگویی چه کار کند، به نفع بوهر خاتمه یافت.
دوم اینکه بابت این اعتماد به نفسی که دارید و خود را از هیات تحریریه مجلهnature که به همراه science معتبرترین مجلات علمی جهان هستند بالاتر می بینید!!!به خنده می افتم.
سوم اینکه شما متن را کامل نخواندید که ببینید بستن راه گریز در این آزمایش به طور کامل محقق شده است یعنی اینکه اگر بخواهیم فرض شما را درست بگیریم یا به نقض نسبیت می رسیم یا اینکه هر چی می بینیم توهم است!!! که در این صورت خدایی مورد اعتقاد شما هم توهم به طریق اولی است.
چهارم اینکه هر وقت توانستید به من نشان دهید که در کدام بخش از معادله حاکمه لژاندر تراز های انرژی خود را نشان می دهند،آنوقت ارزش دارد به بحث ادامه دهیم.
به جای دفاع از ادعای خود ، فقط نام دانشمندان و نام مجلات را می آورید! این نام ها چیزی را ثابت نمی کنند.
چرا سوال مطرح شده را پاسخ ندادید؟ انکار کنندگان خدا همیشه به بن بست می رسند ویا از بحث فرار می کنند. انکار خدا، شمارا نیز مجبور به فرار از بحث نمود.
اتم های عناصر هم از لحاظ بعضی ویژگی ها با هم تفاوت هایی دارن که بستگی به مقیاس های اندازه گیری دارد
مثلا برای هر عنصر ایزوتوپ های مختلفی در نظر گرفته شده است
من فیزیک کوانتوم نخواندم ولی قاعدتا مشخصه که تا یک مجموعه که منظم خوانده میشه میشه هدفمند نباشه به هیچ وجه نظمش پذیرفته نمیشه …
جهان از کوچکترین مقیاس ها تا بزرگترین آن هیچ گونه هدفمندی ندارد
به نظر کتاب جالبی میاد.
این بحثی که اینجا در گرفته نشون میده باید هر دو سوی بحث و بخونم.