مصطفی ملکیان : به زبان ساده می توان گفت تفاوت این دو دیدگاه این است که کسانی که به خداوند غیرمتشخص معتقدند به نوعی نیک خواهی حاکم بر هستی باور دارند. این است که در ارتباطات چندگانه اثر می گذارد. در ماتریالیسم صرف، غیر از ماده چیزی به عنوان «آگاهی» یا «نیک خواهی» وجود ندارد اما کسانی که به وحدت وجود باور دارند نوعی «نیک خواهی» و « آگاهی» منتشر در هستی را باور دارند. ماحصل این نگرش وحدت وجودی این است که «نظام جهان اخلاقی است» و در نگرش ماتریالیستی اینگونه نیست.
این که «نظام جهان اخلاقی است» از کنار هم گذاشتن دو گذاره حاصل می شود: یکی اینکه «جهان بین عمل اخلاقی و عمل غیر اخلاقی تمیز قائل می شود» و دیگر اینکه «مناسب با این تمیز جهان واکنش می دهد». اگر کسی همین دو گزاره را قبول داشته باشد دیگر ماتریالیست نیست و به نوعی خداوند غیرمتشخص باور دارد.
به زبان ساده فرض کنید جمله ای از زبان من صادر شود. این جمله ممکن است به لحاظ اخلاقی راست یا دروغ باشد. فیزیک، شیمی، زیستشناسی نمی توانند بین راست و دروغ تمیز بگذارد. اگر شما عالم به همه ی قوانین علوم تجربی باشید می توانید بگویید با استفاده از صدای بم با چه فرکانسی با چه فیزیولوژی و… این صدا را درست کردید اما نمی توانید بگویید این سخن راست بود یا دروغ. علوم تجربی قدرت تمیز بین راست و دروغ، تواضع و تکبّر، نیکخواهی و شرخواهی و … را ندارند.
اما اگر معتقد به خداوند غیرمتشخص باشید می توانید بین اینها تمیز بگذارید و متناسب با این تمیز واکنش قائل می شوید.
.
.
فرق بین «اعتقاد به خداوند غیرمتشخص» و «ماتریالیسم» چیست؟
منبع: مصطفی ملکیان ، درسگفتار انسانشناسی فلسفی ، ج 34
.
.
اگر « ماده » را « امر مستقل از آگاهی » تعریف کنند با « خدای غیرمتشخص که هر چه هست ، اوست » منطبق نباشد ؛ تا حد زیادی همپوشانی دارد . در مورد « واکنش جهان به فعل انسان » گفتنی است که « این جهان کوه است و فعل ما ندا » در بافت فکری « خدا ناباور » هم جذب می شود : « کاری نکنیم که به قانون زمین بربخورد » ، یعنی کنش ما بنا بر « قوانین جهان » پیامدهایی دارد که به خودمان بر می گردد وارزش گذاری هم می شوند . پیامد « قانونمند » کنش انسان به این معنا نیست که « جهان بین عمل اخلاقی و عمل غیر اخلاقی تمیز قائل می شود » . در ضمن « همه خدایی ( جهان تجلی خداست ) » با « نظام جهان اخلاقی است » ؛ ملازمت ندارد .
جناب آقای ملکیان
من رابطه بین خدای نامتشخص و ناانسانوار با نفس نیک خواهی و آگاهی و نظام اخلاقی نفهمیدم . از نظر من خدای نامتشخص و ناانسانوار هیچ فرقی با ماده ندارد . هر دو کور هستند و علائق اخلاقی و انسانی ندارند . هر دو فقط خالق نظم هستند همین . نظم الزاما به معنای انسانیت و اخلاق نیست بلکه نظم یم تواند به شدت ضد اخلاقی و ضد انسانی باشد . جهان ماتریالیستی نظم دارد اما اخلاق و عدالت ندارد .خدای نامتشخص و ناانسانوار هم همین گونه است . او به نحوی ناخودآگاه خالق و مجری نظم هست اما هیچ تضمینی وجود ندارد که چنین خالقی درکی از عدالت و انسانیت و اخلاق داشته باشد .
سلام اخلاق چیزی است که درروابط انسانها معنا پیدا میکند وخارج ازجامعه ی انسانی ودرطبیعت چیزی به نام اخلاق معنا ندارد وبنظرم حتی طبیعت بدون انسان بی معنا است واین انسان وحضورو وجودش انهم بشکل اجتماعی است که به جهان معنا میبخشد .
مسیله اخلاق نیز ازرابطه ی اجتماعی انسانها ناشی میشود ومعنا مییابد ضمنا ماتریالیستها به اخلاق واقفندزیرا به روابط اجتماعی واقف اندمگرماتریالیسم مدنظرشما ازنوع قرن هجدهمی باشداما اخلاق ماتریالیستی با اخلاق مذهبی تفاوت اساسی داردزیرا اخلاق مذهبی ثابت وانتزاعی است اما اخلاق ماتریالیستی برپایه شناخت وتوافقات اجتماعی است